پایگاه ثبت کارآزماییهای مطالعه‐محور گروه اسکیزوفرنی در کاکرین را جستوجو کردیم (۲۴ مارچ ۲۰۱۶).
سوال مطالعه مروری
آیا شواهد تاریخی وجود دارد که نشان دهد اولین داروی آنتیسایکوتیک (رزرپین (reserpine)) ‐ که اکنون به ندرت مورد استفاده قرار میگیرد ‐ در مقایسه با یک داروی آنتیسایکوتیک که به مدت بیش از ۶۰ سال است که استفاده میشود (کلرپرومازین (chlorpromazine)) موثر است.
پیشینه
رزرپین در دهه ۱۹۴۰ کشف شد. این دارو برخی از عملکردهای شیمیایی مغز را برای همیشه متوقف میکند، بهطوری که حتی زمانی که مصرف دارو متوقف شده و از سیستم بدن فرد خارج شده باشد، تاثیر دارو (خوب یا بد) تا زمانی که بدن ذخایر تغییر یافته مواد شیمیایی مغز را مجددا جایگزین کند، ادامه مییابد. این یافته در مورد کلرپرومازین ‐ دارویی که کمی دیرتر به وجود آمد ‐ صدق نمیکند، تاثیر آن فقط تا زمانی که ماده شیمیایی در بدن وجود دارد، باقی میماند. انسداد مواد شیمیایی مغز توسط کلرپرومازین برگشتپذیر است، اما با رزرپین قابل برگشت نیست.
ویژگیهای مطالعه
این مرور در حال حاضر شامل نه مطالعه با حدود ۶۰ شرکتکننده در هر مطالعه است. تمام این مطالعات در حال حاضر بیش از ۶۰ سال قدمت دارند که میان سالهای ۱۹۵۵ و ۱۹۶۲ انجام شده و شامل افرادی با شدیدترین بیماریها هستند.
نتایج کلیدی
کلرپرومازین برای «بهبود وضعیت کلی» بهتر از رزرپین عمل میکند، و اکثر کارآزماییها این پیامد را گزارش کردند. هیچ تفاوت بارزی میان داروها از لحاظ «سازگاری شغلی»، «رفتار عمومی»، و بهطور شگفتانگیزی، عوارض جانبی و در نهایت، ترک زودهنگام مطالعه، وجود نداشت.
کیفیت شواهد
با توجه به استانداردهای امروزی، شواهد تا حد زیادی کیفیت محدودی دارند. با این حال، برخی از این مطالعات دهه ۱۹۵۰، از لحاظ آیندهنگری و وضوح خود قابلتوجه هستند.
در پایگاه ثبت کارآزماییهای مبتنی بر گروه اسکیزوفرنی در کاکرین جستوجو کردیم (۲۶ می ۲۰۱۶). این پایگاه ثبت بر اساس جستوجوهای سیستماتیک در منابع اصلی (شامل AMED؛ BIOSS CINAHL؛ MEDLINE؛ Embase؛ PsychINFO؛ PubMed؛ و پایگاه ثبت کارآزماییهای بالینی) و بهروزرسانیهای ماهانه آنها، جستوجوهای دستی، مطالعات منتشر نشده، و خلاصه مقالات کنفرانسها، بدون اعمال هیچ محدودیتی از نظر زبان، تاریخ، نوع مقاله یا وضعیت انتشار، برای ورود رکوردها به پایگاه ثبت، شکل گرفته است.
ما نه RCT جدید را از جستوجوی بهروز شده در سال ۲۰۱۶ پیدا کردیم، که مجموعا شامل ۴۱ مطالعه وارد شده و ۲۴ مقایسه بودند. مطالعات اندکی در شرایطی انجام شدند که منعکس کننده طبابت بالینی واقعی باشند، و بدون استثنای قابل توجه، بیشتر آنها حجم نمونه کوچک و خطر قابل توجهی را از نظر سوگیری داشتند. با توجه به تعداد زیاد مقایسهها، فقط میتوانیم خلاصهای را از نتایج اصلی ارائه دهیم.
بیماران بیشتری در گروه هالوپریدول در مقایسه با دارونما طی دو ساعت پس از تجویز دارو به خواب رفتند (۲ RCT؛ n=۲۲۰؛ RR: ۰,۸۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۲ تا ۰.۹۵؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) و دچار دیستونی شدند (۲ RCT؛ n=۲۰۷؛ RR: ۷.۴۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۳ تا ۶۰.۲۱؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
افراد در گروه هالوپریدول در مقایسه با آریپیپرازول (aripiprazole) کمتر نیاز به تزریق دارو پیداکردند (۲ RCT؛ n=۴۷۳؛ RR: ۰,۷۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۲ تا ۰.۹۹؛ شواهد با کیفیت پائین). بیماران بیشتری در گروه هالوپریدول دچار دیستونی شدند (۲ RCT؛ n=۴۷۷؛ RR: ۶.۶۳؛ ۹۵% CI؛ ۱.۵۲ تا ۲۸.۸۶؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
چهار کارآزمایی (n=۲۰۷) هالوپریدول را با لورازپام (lorazepam) مقایسه کردند که تفاوت معناداری از نظر تعداد افراد به خواب رفته در یک ساعت (۱ RCT؛ n=۶۰؛ RR: ۱,۰۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۶ تا ۱.۴۴؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) یا نیاز به تزریقهای بیشتر (۱ RCT؛ n=۶۶؛ RR: ۱.۱۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۱ تا ۱.۴۳؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) وجود نداشت.
عوارض جانبی هالوپریدول با افزودن لورازپام از بین نرفتند (مثلا دیستونی ۱ RCT؛ n=۶۷؛ RR: ۸,۲۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۶ تا ۱۴۷.۴۵؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
افزودن پرومتازین (promethazine) در دو کارآزمایی مورد بررسی قرارگرفت (n=۳۷۶). افراد بیشتری در گروه هالوپریدول آرام نشدند یا در مدت ۲۰ دقیقه به خواب نرفتند (۱ RCT؛ n=۳۱۶؛ RR: ۱,۶۰؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۸ تا ۲.۱۶؛ شواهد با کیفیت متوسط). دیستونی حاد در گروه دریافت کننده فقط هالوپریدول در کارآزماییای که پس از تجزیهوتحلیل موقتی نیز ادامه یافت، بسیار رایج بود (۱ RCT؛ n=۳۱۶؛ RR: ۱۹.۴۸؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۴ تا ۳۳۱.۹۲؛ شواهد با کیفیت پائین).
دادههای اضافه شده از مطالعات جدید نتیجهگیریهای قبلی این مرور را تغییر نمیدهند. اگر هیچ جایگزین دیگری وجود نداشته باشد، فقط استفاده از هالوپریدول عضلانی میتواند نجاتبخش باشد. اگر داروهای بیشتری دردسترس باشند، استفاده تنها از هالوپریدول برای موارد شدیدا اضطراری میتواند غیر‐اخلاقی در نظر گرفته شود. شواهد قویتری برآمده از کارآزماییهای تصادفیسازی شده، از افزودن پرومتازین به عنوان آرامبخش پشتیبانی میکند. استفاده از یک داروی آنتیسایکوتیک جایگزین فقط به میزان ناچیزی با شواهدی ضعیف و شکننده حمایت میشود. شواهد قوی از سودمندی افزودن بنزودیازپین به هالوپریدول وجود ندارد و خطر آسیب بیشتر را نشان میدهد.
پس از شش دهه استفاده از این دارو به عنوان آرامبخش سریع در مواقع اورژانسی، این حیطه هنوز نیاز به انجام کارآزماییهای مستقل خوب در رابطه با کارکرد واقعی دارد.
هدف مرور
این مرور به دنبال آن بود که دریابد هالوپریدول (haloperidol) برای درمان افرادی که به علت ابتلا به سایکوز دچار رفتارهای تهاجمی یا تحریکپذیر هستند، موثر واقع میشود یا خیر.
پیشینه
افراد مبتلا به سایکوز ممکن است صداهایی را بشنوند (توهم (hallucination)) یا افکار غیر‐طبیعی (هذیان (delusion)) داشته باشند، که آنها را وحشتزده، مضطرب و تحریکپذیر میکند (بیقرار، برانگیخته یا زودرنج)، و گاهی رفتارهای تهاجمی از خود نشان میدهند. این یک چالش جدی برای متخصصان سلامت روان است، که باید سریعا بهترین روش درمانی در دسترس را برای پیشگیری از خطر آسیب به بیمار و/یا دیگران انتخاب کنند.
هالوپریدول دارویی است که برای درمان افراد مبتلا به سایکوز استفاده شده و میتواند خوراکی یا تزریقی مصرف شود. این دارو همانطور که به عنوان یک آنتیسایکوتیک (پیشگیری از بروز سایکوز) کاربرد دارد، به عنوان آرامبخش یا دارویی برای کمک به خوابیدن نیز تجویز میشود.
جستوجوها
در سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۶، متخصص اطلاعات در گروه اسکیزوفرنی در کاکرین، پایگاههای ثبت تخصصی را برای یافتن کارآزماییهای تصادفیسازی شدهای جستوجو کردند که به بررسی اثرات مصرف هالوپریدول در مقایسه با دارونما (placebo) یا سایر درمانها، در افراد مبتلا بهعلت رفتارهای تهاجمی یا تحریکپذیر ناشی از سایکوز پرداختند.
نتایج
چهلویک مطالعه در این مرور حضور دارند اما اطلاعات آنها کیفیت پائینی دارند. نتایج اصلی نشان دادند که افراد بیشتری در گروه هالوپریدول در مقایسه با دارونما یا عدم درمان، پس از دو ساعت به خواب میروند. با این حال، شواهد قوی نیست. به علت متفاوت بودن روشهای درمان در دسترس (۲۴ مقایسه)، نتایج پیچیدهتر میشوند.
نتیجهگیریها
نویسندگان مرور به این نتیجه رسیدند که برای گفتن اینکه هالوپریدول افراد را آرام کرده و به مدیریت شرایط دشوار کمک میکند، شواهد ضعیفی وجود دارد. با این حال، این نتیجهگیری براساس مطالعاتی با کیفیت خوب نبوده، بنابراین متخصصان سلامت و افراد با مشکلات روانی بدون گایدلاین واضح مبتنی بر شواهد باقی میمانند. در بعضی شرایط، هالوپریدول ممکن است تنها انتخاب باشد، اما این ایدهآل ما نیست؛ زیرا هالوپریدول اگرچه آرامبخش موثری برای بیماران است، عوارض جانبی دارد (مانند بیقراری، تکان دادن سر، دست و بدن، مشکلات قلبی). این عوارض جانبی میتوانند به همان اندازه سایکوز آزاردهنده بوده و به عنوان یک مانع عمل کنند که ادامه درمان را در آینده متوقف کنند. انجام تحقیقات بیشتر برای کمک به افراد در درک بهتر بیماری و شناختن اینکه کدام داروها برای آرام کردن افراد بهتر هستند؛ عوارض کمتری دارند؛ سریعتر عمل میکنند؛ و میتوانند با دوز کمتری استفاده شوند (یا با فراوانی کمتر تزریق شوند) مورد نیاز است.
این خلاصه به زبان ساده، بر اساس خلاصه نوشته شده توسط بن گری (Ben Gray) از Rethink نگاشته شده است.
بررسی اینکه:
۱. درمان با ترکیبی از چند آنتیسایکوتیک برای مدیریت اسکیزوفرنی موثر است یا خیر؛ و
۲. درمان با ترکیبی از چند آنتیسایکوتیک برای همان بیماری بیخطر است یا خیر.
شصتودو مطالعه به این مرور وارد شدند، که در ۳۱ مطالعه، تک‐درمانی با کلوزاپین (clozapine) با ترکیب کلوزاپین مقایسه شد. خطر سوگیری را در مطالعات وارد شده در سطح متوسط تا بالا در نظرگرفتیم. اکثر کارآزماییها، پنهانسازی تخصیص، روش تصادفیسازی و کورسازی (blinding) مبهمی داشتند، و از سوگیری گزارشدهی انتخابی نیز مبرا نبودند.
شواهد محدودی وجود دارد که درمان ترکیبی ممکن است در کاهش خطر عدم پاسخ بالینی به درمان بهتر از تک‐درمانی باشد (RR: ۰,۷۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۴ تا ۰.۸۳؛ ۲۳۹۸ شرکتکننده؛ ۲۹ مطالعه؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین )، آنالیزهای زیر‐گروه نشان میدهند که نتایج مثبت به خاطر مطالعات کلوزاپین در هر دو گروه تک‐درمانی و درمان ترکیبی (RR: ۰,۶۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۳ تا ۰.۸۳؛ ۱۱۲۷ شرکتکننده؛ ۱۷ مطالعه) و داروهای تیپیکال در دو گروه (RR: ۰.۶۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۹ تا ۰.۸۴؛ ۵۹۷ شرکتکننده؛ ۵ مطالعه) است. زیر‐گروه تحت درمان با آنتیسایکوتیکهای آتیپیکال در هر دو گروه تفاوت معنیداری را بین دو مداخله نشان نداد (RR: ۰.۹۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۳ تا ۱.۰۹؛ ۶۷۴ شرکتکننده؛ ۷ مطالعه). سه مطالعه دادههای مربوط به عود را ارائه دادند، اطلاعات تجمعی نشاندهنده ناهمگونی شدید (I² = ۸۲%) بود و بنابراین نتایج قابل تجمیع نبودند. دو مطالعه تفاوتی را بین مداخلات نشان ندادند و یک مطالعه نشان داد که ترکیب آنتیسایکوتیکها ممکن است خطر عود را کاهش دهد. ترکیبی از آنتیسایکوتیکها در مقایسه با تک‐درمانی در کاهش تعدادی از شرکتکنندگان که در اوایل مطالعه درمان را قطع میکنند بهتر یا بدتر عمل نمیکنند (RR: ۰.۹۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۶ تا ۱.۰۷؛ ۳۱۳۷ شرکتکننده؛ ۴۳ مطالعه، شواهد با کیفیت پائین ). تفاوتی در میزان بستری در بیمارستان میان گروههای درمانی دیده نشد (RR: ۰,۹۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۶ تا ۲.۵۵؛ ۲۰۲ شرکتکننده؛ ۳ مطالعه شواهد با کیفیت بسیار پائین ). شواهدی را برای تفاوت بین گروههای درمانی در عوارض جانبی جدی و کسانی که نیاز به قطع دارو دارند، پیدا نکردیم (RR: ۱,۰۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۵ تا ۱.۶۹؛ ۲۳۹۸ شرکتکننده؛ ۳۰ مطالعه، کیفیت شواهد بسیار پائین). در مورد تغییرات مهم بالینی در کیفیت زندگی شواهدی وجود ندارد، فقط چهار مطالعه میانگین نمره پایانی یا تغییر دادههای مربوط به این پیامد را در سه مقیاس مختلف نشان دادند، که هیچکدام از آنها تفاوتی را بین گروههای درمان نشان ندادند.
پیشینه
داروهای آنتیسایکوتیک در دهه ۱۹۵۰ برای کاهش یا تسکین نشانههای اسکیزوفرنی، از جمله حالتهای سایکوتیک شنیدن صداها، توهمهای بینایی و افکار عجیب و غریب مانند پارانویا (احساس جدا شدن یا طعمه قرار داده شدن توسط دیگران) معرفی شدند. درمانهای دارویی برای بیماریهای روانی به استقرار روند مراقبت در سطح جامعه کمک میکنند، زیرا بیماران میتوانند داروهای خود را در منازل خود یا با ویزیتهای مرتب در بیمارستان دریافتکنند. اما این امر منجر به مسائل جدیدی نظیر اثربخشی داروهای مختلف (بهتنهایی یا ترکیبی) و پیروی از درمان (تمایل استفادهکنندگان از خدمات به مصرف داروهای خود بدون نظارت) نیز شد.
طیف داروهای آنتیسایکوتیک موجود گسترده بوده و اثربخشی آنها نیز از فردی به فرد دیگر میتواند متفاوت باشد. علاوه بر این، همه بیماران بهطور کامل به یک آنتیسایکوتیک پاسخ نمیدهند، و در این موارد، اغلب ترکیبی از آنتیسایکوتیکها تجویز میشوند. شواهد در مورد مزایای استفاده از یک یا ترکیبی از چند آنتیسایکوتیک اغلب مشخص نیست. همچنین پروفایلهای متفاوتی از آنتیسایکوتیکهای تیپیکال (نسل اول) و آتیپیکال (نسل دوم) وجود دارد که به یک آرایه گیج کننده از اصطلاحات و معضلات دامن میزند که بهترین دارو برای استفاده کنندگان از خدمات چه میتواند باشد.
جستوجوها
این مرور به بررسی تاثیرات ترکیبهای مختلف آنتیسایکوتیکها در مقایسه با درمان تک‐دارویی با آنها در درمان افراد مبتلا به اسکیزوفرنی میپردازد. جستوجوها برای یافتن کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده توسط متخصص اطلاعات گروه کاکرین در اسکیزوفرنی در سالهای ۲۰۱۰، ۲۰۱۲ و ۲۰۱۶ انجام شد. شصتودو کارآزمایی، دادههای قابل استفادهای را گزارش کردند، که در این مرور وارد میشوند.
نتایج اصلی
مرور شواهد موجود نشان داد که ترکیب داروهای آنتیسایکوتیک در مقایسه با مصرف یک آنتیسایکوتیک در درمان نشانههای اسکیزوفرنی موثرتر است. به ویژه آنکه، درمانهای ترکیبی که شامل کلوزاپین (clozapine) و آنتیسایکوتیکهای تیپیکال بودند، در هر دو گروه اثربخشی خود را نشان دادند. مطالعات اندکی مساله مهم نرخ عود بیماری را گزارش کردند (افراد استفاده از خدمات که دوباره بیمار میشوند)، اما این به آن دلیل بود که بیشتر مطالعات کوتاه‐مدت بودند (درحالیکه اسکیزوفرنی یک مشکل دراز‐مدت سلامت است که نیاز به مطالعات طولانیمدت دارد). تفاوت واقعی بین ترکیب داروهای آنتیسایکوتیک و درمان تک‐دارویی با آنها، برای پیشگیری از عود وجود نداشت و تعداد تقریبا مساوی از افراد در هر دو گروه درمانشان را قطع کردند. همچنین تفاوتی بین درمان ترکیبی و تک‐دارویی از نظر بستری در بیمارستان یا وقوع عوارض جانبی جدی وجود نداشت. تعداد افرادی که ابتدای کار مطالعه را ترک کردند نیز مشابه بود. دادههای معنیدار از نظر بالینی برای کیفیت زندگی گزارش نشدند.
نتیجهگیریها
این نتایج نشان میدهند که درمان ترکیبی ممکن است مزایایی داشته باشد، به همین دلیل بیشتر افرادی که ترکیبی از آنتیسایکوتیکها را دریافت میکنند، بهبود نشانهها را نشان میدهند. برای دیگر پیامدهای مهم مانند عود، بستری شدن، عوارض جانبی، قطع درمان یا ترک آن در اوایل مطالعه، هیچ تفاوت واضحی بین دو روش درمانی مشاهده نشد. با این حال، این نتایج بر اساس شواهدی با کیفیت بسیار پائین یا پائین به دست آمده و پیش از نتیجهگیریهای قطعی، انجام تحقیقات بیشتری برای ارائه شواهدی با کیفیت بالا لازم است.
این خلاصه به زبان ساده، از یک خلاصه اصلی نوشته شده توسط بنجامین گری (Benjamin Gray)، Service User و Service User Expert؛ Rethink Mental Illness اقتباس شده است. پست الکترونیک: ben.gray@rethink.org.
این مرور شامل گزارش دادههایی از نه کارآزمایی (جمعا ۵۸۲ نفر) بر اساس پنج مقایسه است. به دلیل خطر سوگیری، اندازه کوچک کارآزماییها، غیر‐مستقیم بودن معیارهای پیامد و کم بودن پیامدهای عملی (pragmatic) گزارش شده شواهد با کیفیت بسیار پائین بود. هیچ یک از مطالعات وارد شده دادههای قابل استفاده را برای پیامد اولیه ما یعنی «آرامشبخشی یا خوابیدن» (tranquillisation or asleep) در عرض ۳۰ دقیقه، نیاز به تکرار آرامشبخشی یا هر پیامد اقتصادی دیگر نداشتند. دادهها برای پیامدهای اصلی دیگر مانند تحریکپذیری یا رفتار تهاجمی، نیاز به کنترلکنندهها (needing restraint) برای پیشگیری از آسیب زدن و بروز عوارض جانبی موجود بودند.
رسپریدون در برابر هالوپریدول (تا ۲۴ ساعت پیگیری)
برای پیامد رفتار خاص تحریکپذیری هیچ تفاوت آشکاری بین رسپریدون و هالوپریدول از نظر اثربخشی به صورت اندازهگیری کاهش حداقل ۵۰% در مقیاس سندرم منفی و مثبت با زیر‐مقیاس تحریکپذیری سایکوتیک (Positive and Negative Syndrome Scale ‐ Psychotic Agitation Sub‐score; PANSS‐PAS) مشاهده نشد (RR: ۱,۰۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۶ تا ۱.۲۶؛ ۱۲۴ شرکتکننده؛ ۱ مطالعه؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) و همچنین هیچ تاثیری برای نیاز به استفاده از کنترلکنندهها (restraints) مشاهده نشد (RR: ۲.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۳ تا ۹.۲۱؛ ۲۸ شرکتکننده؛ ۱ مطالعه؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). بروز عوارض جانبی بین گروههای درمانی مشابه بود (RR: ۰.۹۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۴ تا ۱.۶۶؛ ۱۲۴ شرکتکننده؛ ۱ مطالعه؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
رسپریدون در برابر اولانزاپین (olanzapine)
یک مطالعه کوچک (۲۹ نفر)، دادههای قابل استفادهای را در مقایسه رسپریدون در برابر اولانزپین در برداشت. هیچ تاثیری در این موارد مشاهده نشد: تحریکپذیری با اندازهگیری نمره نقطه پایان PANSS‐PAS در دو ساعت (MD: ۲,۵۰؛ ۹۵% CI؛ ۲.۴۶‐ تا ۷.۴۶؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)، نیاز به کنترل کنندهها در چهار روز (RR: ۱.۴۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۹ تا ۵.۲۸؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)، و اختلالات حرکتی خاص بر اساس نمره نقطه پایانی اندازهگیری «مقیاس درجهبندی فعالیت رفتاری» (Behavioural Activity Rating Scale; BARS) در چهار روز (MD: ۰.۲۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۳‐ تا ۰.۸۳؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
رسپریدون در برابر کوئتیاپین (quetiapine)
یک مطالعه (۴۰ = n) دادههای قابل استفادهای را در مقایسه رسپریدون با کوئتیاپین دربرداشت. رفتار تهاجمی با استفاده از نمره نقطه پایانی مقیاس تهاجم آشکار تغییر یافته (Modified Overt Aggression Scale; MOAS) در دو هفته اندازهگیری شد. تفاوت آشکاری به نفع کوئتیاپین مشاهده شد (MD: ۱,۸۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۰ تا ۳.۴۰؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). هیچ شواهدی برای تفاوت میان گروههای درمانی از نظر بروز آکاتیژیا (akathisia) بعد از ۲۴ ساعت وجود نداشت (RR: ۱.۶۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۶ تا ۶.۰۶؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). دو شرکتکننده که رسپریدون دریافت میکردند و یک شرکتکننده که کوئتیاپین میگرفت، در جریان کارآزمایی، دچار ایسکمی قلبی شدند.
رسپریدون در برابر رسپریدون + اکسکاربازپین (oxcarbazepine)
در یک کارآزمایی، تحریکپذیری با استفاده از نمره نقطه پایانی مقیاس سندرم مثبت و منفی – مولفه برانگیخته (Positive and Negative Syndrome Scale ‐ Excited Component) اندازهگیری شد و یک تفاوت آشکار به نفع ترکیب درمانی (رسپریدون + اکسکاربازپین) در یک هفته مشاهده شد (MD: ۲,۷۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۲ تا ۴.۹۸؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) اما هیچ تاثیری برای وضعیت کلی با استفاده از نمره نقطه پایانی بهبود در احساس کلی بالینی مشاهده نشد (MD: ‐۰.۲۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۱‐ تا ۰.۲۱؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). بروز نشانههای اکستراپیرامیدال (extrapyramidal) بعد از ۲۴ ساعت بین گروههای درمانی مشابه بود (RR: ۱.۵۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۹ تا ۵.۱۴؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
رسپریدون در برابر رسپریدون + والپروئیک اسید (valproic acid)
در دو کارآزمایی رسپریدون با ترکیب رسپریدون و والپروئیک اسید مقایسه شده بود. هیچ تفاوت آشکاری بین گروههای درمانی از نظر رفتار تهاجمی (نمره نقطه پایانی MOAS در سه روز: MD: ۱,۰۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۰‐ تا ۲.۳۴؛ ۵۴ شرکتکننده؛ ۱ مطالعه؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) یا بروز آکاتیژیا بعد از ۲۴ ساعت: (RR: ۰.۷۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۸ تا ۲.۰۳؛ ۱۲۲ شرکتکننده؛ ۲ مطالعه؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) مشاهده نشد.
پیشینه
افراد مبتلا به سایکوز دچار وضعیت شنیدن صدا (توهم) یا تفکرات غیر‐نرمال میشوند، این نشانهها میتواند افراد را وحشتزده (frightened)، پریشان (distressed) و تحریکپذیر کند. تجربه چنین هیجاناتی میتواند گاهی موجب رفتار تهاجمی شود. این موضوع، چالش و وضع دشواری را برای پزشکان ایجاد میکند. متخصصین سلامت روان باید تشخیص دهند و بهترین درمان موجود را برای پیشگیری از خطر آسیب به بیمار و/یا دیگران به کارببرند، درمان سریعتر بهتر است. رسپریدون (risperidone) یک داروی خوراکی است و به طور گستردهای برای درمان و مدیریت نشانههای سایکوز استفاده میشود. این دارو به مثابه یک آنتیسایکوتیک (پیشگیری از سایکوز) باعث آرامش افراد میشود یا کمک میکند آنها به خواب روند.
هدف مطالعه مروری
این مرور به بررسی این موضوع پرداخت که رسپریدون میتواند یک درمان سریع و موثر در افراد مبتلا به رفتارهای تهاجمی یا تحریکپذیر ناشی از سایکوز باشد یا خیر.
جستوجوها
متخصص اطلاعات گروه اسکیزوفرنی در کاکرین جستوجو را در پایگاه ثبت تخصصی برای یافتن کارآزماییهای تصادفیسازی شده انجام داد، در این کارآزماییها رسپریدون به تنهایی، با دارونما (placebo) یا درمانهای دیگر در افراد مبتلا به رفتار تهاجمی یا تحریکپذیر ناشی از سایکوز بررسی شده بود. آخرین زمان جستوجو اپریل ۲۰۱۷ بود.
نتایج
نه مطالعه با ۵۸۲ شرکتکننده در این مرور وارد شدند، اما اطلاعات به دست آمده کیفیت ضعیفی داشتند و فقط اطلاعاتی را به طور نسبی برای هدف اصلی این مرور فراهم میکردند، خصوصا فقدان اطلاعات مربوط به تاثیرات آرامبخشی سریع (یعنی زیر یک ساعت بعد از درمان) و نیاز به تکرار آرامبخشی مشهود بود. دادههای اقتصادی نیز گزارش نشده بود. در کارآزماییها رسپریدون با آنتیسایکوتیکهای دیگر مقایسه شده بود، این آنتیسایکوتیکها شامل هالوپریدول (haloperidol)، الانزاپین (olanzapine) و کوئتیاپین (quetiapine) بود. در این مرور مشخص شد که برای آرام کردن رفتار تهاجمی، رسپریدون بهتر یا بدتر از هالوپریدول درون ۲۴ ساعت و دو هفته بعد از درمان نیست، افرادی که رسپریدون دریافت میکردند بر اساس مقیاسهای سنجش رفتار تهاجمی نمره بالاتری از افراد مصرف کننده کوئتیاپین داشتند. با این حال، هر دوی این نتایج دارای شواهد با کیفیت بسیار پائین رتبهبندی شدند. در یک مطالعه کوچک مشخص شد که ترکیب رسپریدون و اکسکاربازپین (oxcarbazepine) در کاهش تحریکپذیری بهتر از رسپریدون به تنهایی است، اما گردآوری این دادهها بعد از یک هفته بوده و باز هم شواهد کیفیت بسیار پائین داشتند. هیچ تفاوت آشکاری در بروز عوارض جانبی مانند اختلالات حرکتی مشاهده نشد.
نتیجهگیریها
نویسندگان این مرور نتیجه گرفتند که تا این لحظه شواهد نامشخص و ضعیف درباره استفاده از رسپریدون در آرام کردن افراد مبتلا به رفتار تهاجمی ناشی از سایکوز وجود دارد و نمیتوان به نتیجهگیریهای قطعی دست یافت. بنابراین هیچ نتیجه محکم و استواری نمیتوان گرفت و راهنمای واضح و مبتنی بر شواهد برای متخصصین سلامت و افراد مبتلا به مشکلات سلامت روان وجود ندارد. با این حال، کارآزماییهای با کیفیت خوب امکانپذیر است و تحقیقات بیشتر نیاز است تا به افراد مبتلا به رفتار تهاجمی ناشی از سایکوز برای یافتن داروی بهتر برای آرامبخشی کمک کند؛ دارویی که سریع عمل میکند و عوارض جانبی کمتری داشته باشد.
سوال مطالعه مروری
آیا گروهی از داروها با نام مسدود کنندههای کانال کلسیم (دیلتیازم (diltiazem)، نیفیدیپین (nifedipine)، نیمودیپین (nimodipine)، وراپامیل (verapamil)، فلوناریزین (flunarizine)) برای درمان عوارض جانبی ناخوشایند، مانند تاردیو دیسکینزی (tardive dyskinesia) در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی یا مشکلات روانی مشابه مفید هستند؟
پیشینه
افراد مبتلا به اسکیزوفرنی غالبا صداهایی میشنوند و چیزهایی میبینند (توهم) و باورهای عجیب و غریب دارند (هذیان). این نشانهها معمولا با داروهای آنتیسایکوتیک درمان میشوند. اما این داروها عوارض جانبی ناتوان کنندهای (debilitating) دارند. تاردیو دیسکینزی یک اختلال حرکتی غیر‐ارادی است که باعث انقباضات غیر‐ارادی و شدید (convulse)، اسپاسم و شکلک (grimace) عضلات صورت، دهان، زبان و فک میشود. این بیماری به وسیله تجویز طولانیمدت یا دوز بالای آنتیسایکوتیکها ایجاد میشود، درمان این بیماری مشکل است و حتی میتواند علاجناپذیر باشد. گروهی از داروها با نام مسدود کنندههای کانال کلسیم (دیلتیازم، نیفیدیپین، نیمودیپین، وراپامیل، فلوناریزین) به مثابه درمانهای آزمایشی برای تاردیو دیسکینزی استفاده شدهاند.
ویژگیهای مطالعه
کارآزماییهای بالینی (تا اپریل ۲۰۱۷) را در پایگاه ثبت تخصصی کارآزماییهای گروه اسکیزوفرنی در کاکرین جستوجو کردیم. این مرور شامل سه کارآزمایی کوچک و کوتاه بود که در دهه ۱۹۹۰ منتشر شده بود. کارآزماییها شامل ۴۷ فرد تصادفیسازی شده مبتلا به اسکیزوفرنی یا دیگر بیماریهای روانی مزمن بودند که با داروهای آنتیسایکوتیک درمان میشدند و به تاردیو دیسکینزی مبتلا بودند. درمانهایی که شرکتکنندگان دریافت میکردند، مسدود کنندههای کانال کلسیم مانند فلوناریزین، نیفیدیپین، دیلتیازم هیدروکلراید یا دارونما (placebo) بودند (درمانهای ساختگی).
نتایج کلیدی
مجموعه اندکی از دادههای با کیفیت بسیار پائین از این سه کارآزمایی کوچک در دسترس بود که گزارشدهی ضعیفی داشتند. در حال حاضر اینکه مسدود کنندههای کانال کلسیم در درمان تاردیو دیسکینزی ایجاد شده به وسیله داروهای آنتیسایکوتیک مفید هستند یا خیر، نامطمئن است. بنابراین استفاده از مسدود کنندههای کانال کلسیم برای این مقصود هنوز در مرحله آزمایش است.
کیفیت شواهد
شواهد محدود و مقیاس آنها کوچک بود. در حال حاضر اینکه این داروها به عنوان درمان برای تاردیو دیسکینزی ناشی از آنتیسایکوتیک توصیه شوند یا خیر، امکانپذیر نیست. بررسیهای بیشتر برای یافتن تاثیرات مثبت مسدود کنندههای کانال کلسیم مورد نیاز است، به این منظور باید کارآزماییهای بالینی با طراحی مناسب و خوب انجام و گزارش شود.
این خلاصه به زبان ساده که به وسیله نویسندگان این مرور اتخاذ شده، برگرفته از خلاصهای است که ابتدا به وسیله «بن گری» (Ben Gray) ‐ محقق ارشد بنیاد McPin ‐ نوشته شده است (mcpin.org/).
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مرکز همکار کاکرین ایران می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 CC BY-NC 4.0 | Cochrane Iran Associate Centre
Designed & Developed by : Yektaweb