جستجو در مقالات منتشر شده


۵ نتیجه برای Clive E Adams

Selin Nur، Clive E Adams،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
در دهه ۱۹۴۰، از رزرپین (reserpine)، دارویی متشکل از عصاره گیاه که قرن‌ها مورد استفاده قرار می‌گرفت، به عنوان درمانی برای افراد مبتلا به اختلالات روانی استفاده شد و یکی از اولین داروهای آنتی‌سایکوتیک بود. قدرت دارویی برگشت‌ناپذیر و عوارض جانبی آن به این معنی است که در بریتانیا کنار گذاشته شده و نقش آن با ترکیبات «جدیدتر» جایگزین شده است. تاثیرات رزرپین در طول تاریخ مورد توجه بوده، اگرچه برخی گزارش‌ها حاکی از آن است که هنوز هم در موارد بسیار تخصصی در روانپزشکی تجویز می‌شود. کلرپرومازین (chlorpromazine) نیز یک داروی قدیمی است اما هم‌چنان برای درمان افراد مبتلا به اسکیزوفرنی (schizophrenia) استفاده می‌شود.
اهداف
بررسی تاثیرات دو داروی قدیمی (رزرپین و کلرپرومازین) در درمان افراد مبتلا به اسکیزوفرنی. رزرپین در حال حاضر به ندرت مورد استفاده قرار می‌گیرد در حالی که کلرپرومازین در فهرست داروهای ضروری سازمان جهانی بهداشت (WHO) باقی مانده است.
روش های جستجو

پایگاه ثبت کارآزمایی‌های مطالعه‐محور گروه اسکیزوفرنی در کاکرین را جست‌وجو کردیم (۲۴ مارچ ۲۰۱۶).

معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های بالینی تصادفی‌سازی شده‌ای را وارد مرور کردیم که بر کلرپرومازین در برابر رزرپین در درمان اسکیزوفرنی متمرکز بوده و داده‌های قابل استفاده‌ای را ارائه کردند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
داده‌ها را مستقل از هم استخراج کردیم. برای پیامدهای دو حالتی (binary)، خطر نسبی (RR) و ۹۵% فاصله اطمینان (CI) آن را، بر اساس قصد درمان (intention‐to‐treat)، محاسبه کردیم. از مدل اثر ثابت (fixed‐effect model) برای آنالیزها استفاده کردیم. خطر سوگیری (bias) را برای مطالعات وارد شده ارزیابی کرده و جدول «خلاصه‌ای از یافته‌ها» را با استفاده از رویکرد درجه‌بندی توصیه، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (Grading of Recommendations Assessment, Development and Evaluation; GRADE) تهیه کردیم.
نتایج اصلی
این مرور در حال حاضر شامل نه مطالعه با میانگین ۶۰ شرکت‌کننده در هر مطالعه است. تمام این مطالعات اکنون بیش از ۶۰ سال قدمت داشته، و میان سال‌های ۱۹۵۵ و ۱۹۶۲ انجام شدند. هنگامی که کلرپرومازین با رزرپین برای افراد مبتلا به اسکیزوفرنی مقایسه شد، بهبود وضعیت کلی در کوتاه‌‌مدت برای کسانی که کلرپرومازین دریافت کردند، بهتر بود (n = ۷۸۱؛ ۶ RCT؛ RR برای موارد «بهبود نیافته»: ۰,۷۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۲ تا ۰.۹۲؛ شواهد با کیفیت پائین ). بهبودی کوتاه‌‌مدت در اعوجاج (distortion) پارانوئید با استفاده از Multidimensional Scale for Rating Psychiatric Patients (MSRPP) اندازه‌گیری شد. داده‌ها تفاوت بارزی را میان گروه‌های درمان نشان ندادند (n = ۱۹؛ ۱ RCT؛ RR: ۱,۳۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۲ تا ۲.۸۹؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین ). هیچ تفاوتی در عملکرد وجود نداشت: سازگاری شغلی، میان‌‌مدت (n = ۴۰؛ ۱ RCT؛ RR: ۰,۸۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۷ تا ۱.۴۷؛ شواهد با کیفیت متوسط ) و رفتار عمومی (n = ۹۸؛ ۱ RCT؛ RR: ۰,۷۹؛ CI از ۰.۴۱ تا ۱.۵۳، شواهد با کیفیت متوسط ). عوارض جانبی به‌طور ضعیفی گزارش شدند. برای «واکنش سمّی»، باز هم هیچ تفاوت آشکاری میان دو ترکیب دیده نشد (n = ۲۱۰؛ ۳ RCT؛ RR: ۱,۶۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۳ تا ۶.۵۴، شواهد با کیفیت متوسط )، این یافته برای خروج زودهنگام از مطالعه نیز صدق می‌کند (n = ۲۲۹؛ ۴ RCT؛ RR: ۱,۱۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۴ تا ۱.۴۲؛ شواهد با کیفیت متوسط ).
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
با توجه به استانداردهای امروزی، شواهد تا حد زیادی کیفیت محدودی دارند. با این حال، برخی از این مطالعات دهه ۱۹۵۰، از لحاظ آینده‌نگری و وضوح خود قابل‌توجه هستند. رزرپین تا حدی بر وضعیت کلی بیماران تاثیر داشت ‐ اما به نظر می‌رسید که کلرپرومازین عملکرد بهتری داشته باشد. مسائل مهم در مورد عوارض جانبی واقعا توسط این کارآزمایی‌ها مورد توجه قرار نگرفتند. کلرپرومازین هم‌چنان در فهرست داروهای ضروری WHO قرار دارد. مصرف رزرپین در حال حاضر تقریبا منسوخ شده، اگرچه، احتمالا به دلیل شواهدی غیر از شواهد گزارش شده در کارآزمایی‌های پیشگام مورد استفاده در این مرور بوده است.
خلاصه به زبان ساده

مقایسه تاثیر کلرپرومازین در برابر رزرپین در درمان اسکیزوفرنی

سوال مطالعه مروری
آیا شواهد تاریخی وجود دارد که نشان دهد اولین داروی آنتی‌سایکوتیک (رزرپین (reserpine)) ‐ که اکنون به ندرت مورد استفاده قرار می‌گیرد ‐ در مقایسه با یک داروی آنتی‌سایکوتیک که به مدت بیش از ۶۰ سال است که استفاده می‌شود (کلرپرومازین (chlorpromazine)) موثر است.

پیشینه
رزرپین در دهه ۱۹۴۰ کشف شد. این دارو برخی از عملکردهای شیمیایی مغز را برای همیشه متوقف می‌کند، به‌طوری که حتی زمانی که مصرف دارو متوقف شده و از سیستم بدن فرد خارج شده باشد، تاثیر دارو (خوب یا بد) تا زمانی که بدن ذخایر تغییر یافته مواد شیمیایی مغز را مجددا جایگزین کند، ادامه می‌یابد. این یافته در مورد کلرپرومازین ‐ دارویی که کمی دیرتر به وجود آمد ‐ صدق نمی‌کند، تاثیر آن فقط تا زمانی که ماده شیمیایی در بدن وجود دارد، باقی می‌ماند. انسداد مواد شیمیایی مغز توسط کلرپرومازین برگشت‌پذیر است، اما با رزرپین قابل برگشت نیست.

ویژگی‌های مطالعه
این مرور در حال حاضر شامل نه مطالعه با حدود ۶۰ شرکت‌کننده در هر مطالعه است. تمام این مطالعات در حال حاضر بیش از ۶۰ سال قدمت دارند که میان سال‌های ۱۹۵۵ و ۱۹۶۲ انجام شده و شامل افرادی با شدیدترین بیماری‌ها هستند.

‌نتایج کلیدی
کلرپرومازین برای «بهبود وضعیت کلی» بهتر از رزرپین عمل می‌کند، و اکثر کارآزمایی‌ها این پیامد را گزارش کردند. هیچ تفاوت بارزی میان داروها از لحاظ «سازگاری شغلی»، «رفتار عمومی»، و به‌طور شگفت‌انگیزی، عوارض جانبی و در نهایت، ترک زودهنگام مطالعه، وجود نداشت.

کیفیت شواهد

با توجه به استانداردهای امروزی، شواهد تا حد زیادی کیفیت محدودی دارند. با این حال، برخی از این مطالعات دهه ۱۹۵۰، از لحاظ آینده‌نگری و وضوح خود قابل‌توجه هستند.


Edoardo G Ostinelli، Melanie J Brooke-Powney، Xue Li، Clive E Adams،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
تجویز هالوپریدول (Haloperidol) به‌تنهایی، در شرایطی توصیه می‌شود که بیماران مبتلا به سایکوز رفتار تهاجمی دارند یا تحریک‌پذیر هستند. این دارو دسترسی گسترده‌ای داشته و احتمالا تنها داروی آنتی‌سایکوتیکی است که در کشورهایی با منابع محدود در دسترس قرار دارد.
اهداف
بررسی اینکه هالوپریدول به‌تنهایی یک درمان موثر برای مدیریت رفتارهای تهاجمی یا تحریک‌پذیر ناشی از سایکوز است یا خیر، جایی که پزشکان باید مداخله کنند تا بیمار به خود و دیگران آسیبی نرساند.
روش های جستجو

در پایگاه ثبت کارآزمایی‌های مبتنی بر گروه اسکیزوفرنی در کاکرین جست‌وجو کردیم (۲۶ می ۲۰۱۶). این پایگاه ثبت بر اساس جست‌وجو‌های سیستماتیک در منابع اصلی (شامل AMED؛ BIOSS CINAHL؛ MEDLINE؛ Embase؛ PsychINFO؛ PubMed؛ و پایگاه ثبت کارآزمایی‌های بالینی) و به‌روز‌رسانی‌های ماهانه آن‌ها، جست‌وجوهای دستی، مطالعات منتشر نشده، و خلاصه مقالات کنفرانس‌ها، بدون اعمال هیچ محدودیتی از نظر زبان، تاریخ، نوع مقاله یا وضعیت انتشار، برای ورود رکوردها به پایگاه ثبت، شکل گرفته‌ است.

معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) که شامل افرادی با سابقه رفتارهای تهاجمی و/یا تحریک‌پذیری ناشی از سایکوز بوده، و به سرعت تحت درمان با هالوپریدول (به هر روشی)، یا درمان دیگری قرار گرفتند. پیامدهای مورد بررسی آرام شدن بیمار یا به خواب رفتن تا ۳۰ دقیقه، نیاز مکرر به آرام‌ کردن سریع در عرض ۲۴ ساعت، رفتارهای خاص (تهدید یا آسیب به دیگران/خود)، و عوارض جانبی بودند. کارآزمایی‌هایی را وارد کردیم که معیارهای انتخاب را داشته و داده‌های قابل استفاده‌ای را ارائه دادند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
به‌طور مستقل از هم تمامی استنادات به دست آمده را از جست‌وجوها بررسی کرده، خلاصه‌های مرتبط را شناسایی کرده، و مستقلا داده‌ها را از همه مطالعات وارد شده استخراج کردیم. برای داده‌‏های پیوسته نسبت خطر (RR)، برای داده‌های پیوسته میانگین تفاوت (MD)، و برای پیامدهای شناختی، اندازه تاثیرگذاری میانگین تفاوت استاندارد‌ شده (SMD) و ۹۵% فاصله اطمینان (CI) آن‌ها را محاسبه کرده و از مدل اثر‐ثابت (fixed‐effect) استفاده کردیم. خطر سوگیری (bias) را برای مطالعات وارد شده ارزیابی کرده و جدول «خلاصه‌‌ای از یافته‌ها» را با استفاده از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) برای پیامدهای اصلی از پیش مشخص شده تهیه کردیم.
نتایج اصلی

ما نه RCT جدید را از جست‌وجوی به‌روز شده در سال ۲۰۱۶ پیدا کردیم، که مجموعا شامل ۴۱ مطالعه وارد شده و ۲۴ مقایسه بودند. مطالعات اندکی در شرایطی انجام شدند که منعکس کننده طبابت بالینی واقعی باشند، و بدون استثنای قابل‌ توجه، بیشتر آن‌ها حجم نمونه کوچک و خطر قابل‌ توجهی را از نظر سوگیری داشتند. با توجه به تعداد زیاد مقایسه‌ها، فقط می‌توانیم خلاصه‌ای را از نتایج اصلی ارائه دهیم.

بیماران بیشتری در گروه هالوپریدول در مقایسه با دارونما طی دو ساعت پس از تجویز دارو به‌ خواب‌ رفتند (۲ RCT؛ n=۲۲۰؛ RR: ۰,۸۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۲ تا ۰.۹۵؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) و دچار دیستونی شدند (۲ RCT؛ n=۲۰۷؛ RR: ۷.۴۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۳ تا ۶۰.۲۱؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

افراد در گروه هالوپریدول در مقایسه با آریپیپرازول (aripiprazole) کمتر نیاز به تزریق دارو پیدا‌کردند (۲ RCT؛ n=۴۷۳؛ RR: ۰,۷۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۲ تا ۰.۹۹؛ شواهد با کیفیت پائین). بیماران بیشتری در گروه هالوپریدول دچار دیستونی شدند (۲ RCT؛ n=۴۷۷؛ RR: ۶.۶۳؛ ۹۵% CI؛ ۱.۵۲ تا ۲۸.۸۶؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

چهار کارآزمایی (n=۲۰۷) هالوپریدول را با لورازپام (lorazepam) مقایسه کردند که تفاوت معناداری از نظر تعداد افراد به خواب رفته در یک ساعت (۱ RCT؛ n=۶۰؛ RR: ۱,۰۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۶ تا ۱.۴۴؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) یا نیاز به تزریق‌های بیشتر (۱ RCT؛ n=۶۶؛ RR: ۱.۱۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۱ تا ۱.۴۳؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) وجود نداشت.

عوارض جانبی هالوپریدول با افزودن لورازپام از بین نرفتند (مثلا دیستونی ۱ RCT؛ n=۶۷؛ RR: ۸,۲۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۶ تا ۱۴۷.۴۵؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

افزودن پرومتازین (promethazine) در دو کارآزمایی مورد بررسی قرار‌گرفت (n=۳۷۶). افراد بیشتری در گروه هالوپریدول آرام نشدند یا در مدت ۲۰ دقیقه به خواب نرفتند (۱ RCT؛ n=۳۱۶؛ RR: ۱,۶۰؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۸ تا ۲.۱۶؛ شواهد با کیفیت متوسط). دیستونی حاد در گروه دریافت کننده فقط هالوپریدول در کارآزمایی‌ای که پس از تجزیه‌وتحلیل موقتی نیز ادامه یافت، بسیار رایج بود (۱ RCT؛ n=۳۱۶؛ RR: ۱۹.۴۸؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۴ تا ۳۳۱.۹۲؛ شواهد با کیفیت پائین).

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

داده‌های اضافه‌ شده از مطالعات جدید نتیجه‌گیری‌های قبلی این مرور را تغییر نمی‌دهند. اگر هیچ جایگزین دیگری وجود نداشته باشد، فقط استفاده از هالوپریدول عضلانی می‌تواند نجات‌بخش باشد. اگر داروهای بیشتری در‌دسترس باشند، استفاده تنها از هالوپریدول برای موارد شدیدا اضطراری می‌تواند غیر‐اخلاقی در نظر گرفته شود. شواهد قوی‌تری برآمده از کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی شده، از افزودن پرومتازین به‌ عنوان آرام‌بخش پشتیبانی می‌کند. استفاده از یک داروی آنتی‌سایکوتیک جایگزین فقط به میزان ناچیزی با شواهدی ضعیف و شکننده حمایت می‌شود. شواهد قوی از سودمندی افزودن بنزودیازپین به هالوپریدول وجود ندارد و خطر آسیب بیشتر را نشان می‌دهد.

پس از شش دهه استفاده از این دارو به‌ عنوان آرام‌بخش سریع در مواقع اورژانسی، این حیطه هنوز نیاز به انجام کارآزمایی‌های مستقل خوب در رابطه با کارکرد واقعی دارد.

خلاصه به زبان ساده

نقش هالوپریدول به‌ عنوان آرام‌بخش در درمان افرادی که به علت ابتلا به سایکوز رفتار تهاجمی یا تحریک‌پذیر دارند

هدف مرور

این مرور به دنبال آن بود که دریابد هالوپریدول (haloperidol) برای درمان افرادی که به‌ علت ابتلا به سایکوز دچار رفتارهای تهاجمی یا تحریک‌پذیر هستند، موثر واقع می‌شود یا خیر.

پیشینه

افراد مبتلا به سایکوز ممکن است صداهایی را بشنوند (توهم (hallucination)) یا افکار غیر‌‐طبیعی (هذیان (delusion)) داشته باشند، که آن‌ها را وحشت‌زده، مضطرب و تحریک‌پذیر می‌کند (بی‌قرار، برانگیخته یا زودرنج)، و گاهی رفتارهای تهاجمی از خود نشان می‌دهند. این یک چالش جدی برای متخصصان سلامت روان است، که باید سریعا بهترین روش درمانی در دسترس را برای پیشگیری از خطر آسیب به بیمار و/یا دیگران انتخاب کنند.

هالوپریدول دارویی است که برای درمان افراد مبتلا به سایکوز استفاده شده و می‌تواند خوراکی یا تزریقی مصرف‌ شود. این دارو همان‌طور که به‌ عنوان یک آنتی‌سایکوتیک (پیشگیری از بروز سایکوز) کاربرد دارد، به‌ عنوان آرام‌بخش یا دارویی برای کمک به خوابیدن نیز تجویز می‌شود.

جست‌وجوها

در سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۶، متخصص اطلاعات در گروه اسکیزوفرنی در کاکرین، پایگاه‌های ثبت تخصصی را برای یافتن کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی شده‌ای جست‌وجو کردند که به بررسی اثرات مصرف هالوپریدول در مقایسه با دارونما (placebo) یا سایر درمان‌ها، در افراد مبتلا به‌علت رفتارهای تهاجمی یا تحریک‌پذیر ناشی از سایکوز پرداختند.

نتایج

چهل‌ویک مطالعه در این مرور حضور دارند اما اطلاعات آن‌ها کیفیت پائینی دارند. نتایج اصلی نشان دادند که افراد بیشتری در گروه هالوپریدول در مقایسه با دارونما یا عدم درمان، پس از دو ساعت به خواب می‌روند. با این حال، شواهد قوی نیست. به علت متفاوت بودن روش‌های درمان در دسترس (۲۴ مقایسه)، نتایج پیچیده‌تر می‌شوند.

نتیجه‌گیری‌ها

نویسندگان مرور به این نتیجه رسیدند که برای گفتن اینکه هالوپریدول افراد را آرام کرده و به مدیریت شرایط دشوار کمک می‌کند، شواهد ضعیفی وجود دارد. با این‌ حال، این نتیجه‌گیری براساس مطالعاتی با کیفیت خوب نبوده، بنابراین متخصصان سلامت و افراد با مشکلات روانی بدون گایدلاین واضح مبتنی بر شواهد باقی می‌مانند. در بعضی شرایط، هالوپریدول ممکن است تنها انتخاب باشد، اما این ایده‌آل ما نیست؛ زیرا هالوپریدول اگرچه آرام‌بخش موثری برای بیماران است، عوارض جانبی دارد (مانند بی‌قراری، تکان دادن سر، دست و بدن، مشکلات قلبی). این عوارض جانبی می‌توانند به همان اندازه سایکوز آزاردهنده بوده و به‌ عنوان یک مانع عمل کنند که ادامه درمان را در آینده متوقف کنند. انجام تحقیقات بیشتر برای کمک به افراد در درک بهتر بیماری و شناختن اینکه کدام داروها برای آرام‌ کردن افراد بهتر هستند؛ عوارض کمتری دارند؛ سریع‌تر عمل می‌کنند؛ و می‌توانند با دوز کمتری استفاده شوند (یا با فراوانی کمتر تزریق شوند) مورد نیاز است.

این خلاصه به زبان ساده، بر اساس خلاصه نوشته‌ شده توسط بن گری (Ben Gray) از Rethink نگاشته شده است.


Javier Ortiz-Orendain، Santiago Castiello-de Obeso، Luis Enrique Colunga-Lozano، Yue Hu، Nicola Maayan، Clive E Adams،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
بسیاری از مبتلایان به اسکیزوفرنی در درمان با داروهای آنتی‌سایکوتیک اولیه خود به نتیجه رضایت‌بخش و مطلوب نمی‌رسند. گاهی در این شرایط یک آنتی‌سایکوتیک دوم در ترکیب با داروی اول تجویز می‌شود.
اهداف

بررسی اینکه:

۱. درمان با ترکیبی از چند آنتی‌سایکوتیک برای مدیریت اسکیزوفرنی موثر است یا خیر؛ و
۲. درمان با ترکیبی از چند آنتی‌سایکوتیک برای همان بیماری بی‌خطر است یا خیر.

روش های جستجو
به جست‌وجو در پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه اسکیزوفرنی کاکرین پرداختیم که بر اساس جست‌وجو‌های منظم در CINAHL؛ BIOSIS؛ AMED؛ Embase؛ PubMed؛ MEDLINE؛ PsychINFO؛ و پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌های بالینی است. هیچ محدودیتی از نظر زبان، تاریخ، نوع مقاله، یا وضعیت انتشار، برای ورود رکوردها به مرور وجود نداشت. در سپتامبر ۲۰۱۰، آگوست ۲۰۱۲ و ژانویه ۲۰۱۶ جست‌وجو را انجام دادیم. در فهرست منابع کارآزمایی‌های وارد شده به دنبال یافتن کارآزمایی‌های بیشتر بودیم.
معیارهای انتخاب
همه کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و شبه‌‐تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای را وارد کردیم که ترکیب‌هایی را از چند آنتی‌سایکوتیک با تک‐درمانی با آنتی‌سایکوتیک در مدیریت اسکیزوفرنی و/یا اختلالات سایکوتیک شبیه آن مقایسه کردند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
داده‌ها را به‌طور جداگانه از مطالعات وارد شده استخراج کردیم. داده‌های دو‐حالتی را با استفاده از خطر نسبی (RR) و ۹۵% فاصله اطمینان (CI) آن آنالیز کردیم. برای آنالیز داده‌های پیوسته، تفاوت میانگین (MD) را با ۹۵% CI به کار بردیم. برای متاآنالیز از مدل اثرات‐تصادفی استفاده کردیم. با استفاده از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) جدول «خلاصه‌ای از یافته‌ها» را تکمیل کرده و خطر سوگیری (bias) را برای مطالعات وارد شده ارزیابی کردیم.
نتایج اصلی

شصت‌و‌دو مطالعه به این مرور وارد‌ شدند، که در ۳۱ مطالعه، تک‐درمانی با کلوزاپین (clozapine) با ترکیب کلوزاپین مقایسه شد. خطر سوگیری را در مطالعات وارد شده در سطح متوسط تا بالا در نظر‌گرفتیم. اکثر کارآزمایی‌ها، پنهان‏‌سازی تخصیص، روش تصادفی‌سازی و کورسازی (blinding) مبهمی داشتند، و از سوگیری گزارش‌دهی انتخابی نیز مبرا نبودند.

شواهد محدودی وجود دارد که درمان ترکیبی ممکن است در کاهش خطر عدم پاسخ بالینی به درمان بهتر از تک‐درمانی باشد (RR: ۰,۷۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۴ تا ۰.۸۳؛ ۲۳۹۸ شرکت‌کننده؛ ۲۹ مطالعه؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین )، آنالیزهای زیر‐گروه نشان می‌دهند که نتایج مثبت به‌ خاطر مطالعات کلوزاپین در هر دو گروه تک‐درمانی و درمان ترکیبی (RR: ۰,۶۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۳ تا ۰.۸۳؛ ۱۱۲۷ شرکت‌کننده؛ ۱۷ مطالعه) و داروهای تیپیکال در دو گروه (RR: ۰.۶۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۹ تا ۰.۸۴؛ ۵۹۷ شرکت‌کننده؛ ۵ مطالعه) است. زیر‐گروه تحت درمان با آنتی‌سایکوتیک‌های آتیپیکال در هر دو گروه تفاوت معنی‌داری را بین دو مداخله نشان ‌نداد (RR: ۰.۹۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۳ تا ۱.۰۹؛ ۶۷۴ شرکت‌کننده؛ ۷ مطالعه). سه مطالعه داده‌های مربوط به عود را ارائه‌ دادند، اطلاعات تجمعی نشان‌دهنده ناهمگونی شدید (I² = ۸۲%) بود و بنابراین نتایج قابل تجمیع نبودند. دو مطالعه تفاوتی را بین مداخلات نشان ندادند و یک مطالعه نشان داد که ترکیب آنتی‌سایکوتیک‌ها ممکن است خطر عود را کاهش دهد. ترکیبی از آنتی‌سایکوتیک‌ها در مقایسه با تک‐درمانی در کاهش تعدادی از شرکت‌کنندگان که در اوایل مطالعه درمان را قطع می‌کنند بهتر یا بدتر عمل نمی‌کنند (RR: ۰.۹۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۶ تا ۱.۰۷؛ ۳۱۳۷ شرکت‌کننده؛ ۴۳ مطالعه، شواهد با کیفیت پائین ). تفاوتی در میزان بستری در بیمارستان میان‌ گروه‌های درمانی دیده ‌نشد (RR: ۰,۹۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۶ تا ۲.۵۵؛ ۲۰۲ شرکت‌کننده؛ ۳ مطالعه شواهد با کیفیت بسیار پائین ). شواهدی را برای تفاوت بین گروه‌های درمانی در عوارض جانبی جدی و کسانی که نیاز به قطع دارو دارند، پیدا‌ نکردیم (RR: ۱,۰۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۵ تا ۱.۶۹؛ ۲۳۹۸ شرکت‌کننده؛ ۳۰ مطالعه، کیفیت شواهد بسیار پائین). در مورد تغییرات مهم بالینی در کیفیت زندگی شواهدی وجود ندارد، فقط چهار مطالعه میانگین نمره پایانی یا تغییر داده‌های مربوط به این پیامد را در سه مقیاس مختلف نشان‌ دادند، که هیچ‌کدام از آن‌ها تفاوتی را بین گروه‌های درمان نشان ندادند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
در حال حاضر، اکثر شواهد در مورد استفاده از ترکیبی از آنتی‌سایکوتیک از کارآزمایی‌های کوتاه‌‐مدت، با محدودیت در ارزیابی اثربخشی دراز‐مدت و بی‌خطر بودن، حاصل می‌شود. شواهدی را با کیفیت بسیار پائین پیدا کردیم که ترکیب آنتی‌سایکوتیک‌ها ممکن است پاسخ بالینی را بهبود بخشند. همچنین شواهدی را با کیفیت بسیار پائین به دست آوردیم که ترکیب آنتی‌سایکوتیک‌ها نسبت به تک‐درمانی ممکن است تفاوتی را در پیشگیری از خروج زودهنگام شرکت‏‌کنندگان از مطالعه، پیشگیری از عود و/یا ایجاد عوارض جانبی جدی بیشتر ایجاد نکنند.
خلاصه به زبان ساده

ترکیب داروهای آنتی‌سایکوتیک در درمان اسکیزوفرنی

پیشینه

داروهای آنتی‌سایکوتیک در دهه ۱۹۵۰ برای کاهش یا تسکین نشانه‌های اسکیزوفرنی، از جمله حالت‌های سایکوتیک شنیدن صداها، توهم‌های بینایی و افکار عجیب و غریب مانند پارانویا (احساس جدا شدن یا طعمه قرار داده شدن توسط دیگران) معرفی شدند. درمان‌های دارویی برای بیماری‌های روانی به استقرار روند مراقبت در سطح جامعه کمک می‌کنند، زیرا بیماران می‌توانند داروهای خود را در منازل خود یا با ویزیت‌های مرتب در بیمارستان دریافت‌کنند. اما این امر منجر به مسائل جدیدی نظیر اثربخشی داروهای مختلف (به‌تنهایی یا ترکیبی) و پیروی از درمان (تمایل استفاده‌کنندگان از خدمات به مصرف داروهای خود بدون نظارت) نیز شد.

طیف داروهای آنتی‌سایکوتیک موجود گسترده بوده و اثربخشی آن‌ها نیز از فردی به فرد دیگر می‌تواند متفاوت باشد. علاوه بر این، همه بیماران به‌طور کامل به یک آنتی‌سایکوتیک پاسخ نمی‌دهند، و در این موارد، اغلب ترکیبی از آنتی‌سایکوتیک‌ها تجویز می‌شوند. شواهد در مورد مزایای استفاده از یک یا ترکیبی از چند آنتی‌سایکوتیک اغلب مشخص نیست. همچنین پروفایل‌های متفاوتی از آنتی‌سایکوتیک‌های تیپیکال (نسل اول) و آتیپیکال (نسل دوم) وجود دارد که به یک آرایه گیج‌ کننده از اصطلاحات و معضلات دامن می‌زند که بهترین دارو برای استفاده کنندگان از خدمات چه می‌تواند باشد.

جست‌وجوها

این مرور به بررسی تاثیرات ترکیب‌های مختلف آنتی‌سایکوتیک‌ها در مقایسه با درمان تک‌‐دارویی با آن‌ها در درمان افراد مبتلا به اسکیزوفرنی می‌پردازد. جست‌وجوها برای یافتن کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده توسط متخصص اطلاعات گروه کاکرین در اسکیزوفرنی در سال‌های ۲۰۱۰، ۲۰۱۲ و ۲۰۱۶ انجام شد. شصت‌و‌دو کارآزمایی، داده‌های قابل استفاده‌ای را گزارش کردند، که در این مرور وارد می‌شوند.

نتایج اصلی

مرور شواهد موجود نشان ‌داد که ترکیب داروهای آنتی‌سایکوتیک در مقایسه با مصرف یک آنتی‌سایکوتیک در درمان نشانه‌های اسکیزوفرنی موثرتر است. به ویژه آنکه، درمان‌های ترکیبی که شامل کلوزاپین (clozapine) و آنتی‌سایکوتیک‌های تیپیکال بودند، در هر دو گروه اثربخشی خود را نشان دادند. مطالعات اندکی مساله مهم نرخ عود بیماری را گزارش‌ کردند (افراد استفاده از خدمات که دوباره بیمار می‌شوند)، اما این به آن دلیل بود که بیشتر مطالعات کوتاه‌‐مدت بودند (در‌حالی‌که اسکیزوفرنی یک مشکل دراز‐مدت سلامت است که نیاز به مطالعات طولانی‌مدت دارد). تفاوت واقعی بین ترکیب داروهای آنتی‌سایکوتیک و درمان تک‌‐دارویی با آن‌ها، برای پیشگیری از عود وجود نداشت و تعداد تقریبا مساوی از افراد در هر دو گروه درمان‌شان را قطع کردند. همچنین تفاوتی بین درمان ترکیبی و تک‌‐دارویی از نظر بستری در بیمارستان یا وقوع عوارض جانبی جدی وجود نداشت. تعداد افرادی که ابتدای کار مطالعه را ترک کردند نیز مشابه بود. داده‌های معنی‌دار از نظر بالینی برای کیفیت زندگی گزارش نشدند.

نتیجه‌گیری‌ها

این نتایج نشان می‌دهند که درمان ترکیبی ممکن است مزایایی داشته باشد، به همین دلیل بیشتر افرادی که ترکیبی از آنتی‌سایکوتیک‌ها را دریافت می‌کنند، بهبود نشانه‌ها را نشان می‌دهند. برای دیگر پیامدهای مهم مانند عود، بستری شدن، عوارض جانبی، قطع درمان یا ترک آن در اوایل مطالعه، هیچ تفاوت واضحی بین دو روش درمانی مشاهده نشد. با ‌این‌ حال، این نتایج بر اساس شواهدی با کیفیت بسیار پائین یا پائین به‌ دست آمده و پیش از نتیجه‌گیری‌های قطعی، انجام تحقیقات بیشتری برای ارائه شواهدی با کیفیت بالا لازم است.

این خلاصه به زبان ساده، از یک خلاصه اصلی نوشته شده توسط بنجامین گری (Benjamin Gray)، Service User و Service User Expert؛ Rethink Mental Illness اقتباس شده است. پست الکترونیک: ben.gray@rethink.org.


Edoardo G Ostinelli، Mohsin Hussein، Uzair Ahmed، Faiz‐ur Rehman، Krista Miramontes، Clive E Adams،
دوره ۲۰۱۸، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

پیشینه
رفتار تهاجمی (aggressive) تحریک‌پذیر (agitated) یا خشونت‌آمیز (violent) به دلیل سایکوز یک اورژانس روانپزشکی است که نیازمند مداخلات سریع‌الاثر است. رسپریدون (risperidone) یک آنتی‌سایکوتیک با دسترسی گسترده است که می‌تواند برای مدیریت رفتار تهاجمی یا تحریک‌پذیری ایجاد شده توسط سایکوز استفاده شود.رفتار تهاجمی (aggressive) تحریک‌پذیر (agitated) یا خشونت‌آمیز (violent) به دلیل سایکوز یک اورژانس روانپزشکی است که نیازمند مداخلات سریع‌الاثر است. رسپریدون (risperidone) یک آنتی‌سایکوتیک با دسترسی گسترده است که می‌تواند برای مدیریت رفتار تهاجمی یا تحریک‌پذیری ایجاد شده توسط سایکوز استفاده شود.
اهداف
بررسی اینکه رسپریدون خوراکی به تنهایی برای درمان رفتار تهاجمی یا تحریک‌پذیری ایجاد شده توسط سایکوز درمان موثری است یا خیر.
روش های جستجو
ما پایگاه ثبت کارآزمایی‌های مطالعه‌محور گروه اسکیزوفرنی در کاکرین را جست‌وجو کردیم (تا اپریل ۲۰۱۷)، این پایگاه ثبت، مرکز گردآوری پژوهش‌های سیستماتیک منابع اصلی (شامل AMED؛ BIOSIS CINAHL؛ Embase؛ MEDLINE؛ PsycINFO؛ PubMed و پایگاه‌های ثبت‌ کارآزمایی‌های بالینی) و نسخه‌های به‌روز شده ماهانه آنها، جست‌وجوهای دستی (handsearches)، منابع علمی خاکستری و خلاصه مقالات کنفرانس‌ها است. هیچ محدودیت زبانی، تاریخی، نوع مقاله یا وضعیت انتشار برای انتخاب رکوردها درون ثبت‌ها لحاظ نکردیم.
معیارهای انتخاب
معیار انتخاب ما کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) بود که در آنها این مقایسه صورت گرفته بود: مقایسه استفاده سریع از رسپریدون با داروهای دیگر، ترکیبی از داروها یا دارونما (placebo) در افرادی که رفتارهای تهاجمی یا تحریک‌پذیر (یا هردو) را در جریان سایکوز دارند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
ما به‌طور مستقل از یکدیگر، همه استنادهای پژوهش‌ها را بازرسی کردیم، سپس چکیده‌های مرتبط را شناسایی و به‌طور مستقل از یکدیگر داده‌ها را از مطالعات وارد شده استخراج کردیم. خطر نسبی (RR) را برای داده‌‏های باینری و تفاوت میانگین (MD) را برای داده‌های پیوسته با ۹۵% فواصل اطمینان (CI) و با استفاده از مدل اثر‐ثابت محاسبه کردیم. خطر سوگیری (bias) را برای مطالعات وارد شده ارزیابی کرده و از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) برای ایجاد جدول «خلاصه یافته‌ها» استفاده کردیم.
نتایج اصلی

این مرور شامل گزارش داده‌هایی از نه کارآزمایی (جمعا ۵۸۲ نفر) بر اساس پنج مقایسه است. به دلیل خطر سوگیری، اندازه کوچک کارآزمایی‌ها، غیر‐مستقیم بودن معیارهای پیامد و کم بودن پیامدهای عملی (pragmatic) گزارش شده شواهد با کیفیت بسیار پائین بود. هیچ یک از مطالعات وارد شده داده‌های قابل استفاده را برای پیامد اولیه ما یعنی «آرامش‌بخشی یا خوابیدن» (tranquillisation or asleep) در عرض ۳۰ دقیقه، نیاز به تکرار آرامش‌بخشی یا هر پیامد اقتصادی دیگر نداشتند. داده‌ها برای پیامدهای اصلی دیگر مانند تحریک‌پذیری یا رفتار تهاجمی، نیاز به کنترل‌کننده‌ها (needing restraint) برای پیشگیری از آسیب زدن و بروز عوارض جانبی موجود بودند.

رسپریدون در برابر هالوپریدول (تا ۲۴ ساعت پیگیری)

برای پیامد رفتار خاص تحریک‌پذیری هیچ تفاوت آشکاری بین رسپریدون و هالوپریدول از نظر اثربخشی به صورت اندازه‌گیری کاهش حداقل ۵۰% در مقیاس سندرم منفی و مثبت با زیر‐مقیاس تحریک‌پذیری سایکوتیک (Positive and Negative Syndrome Scale ‐ Psychotic Agitation Sub‐score; PANSS‐PAS) مشاهده نشد (RR: ۱,۰۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۶ تا ۱.۲۶؛ ۱۲۴ شرکت‌کننده؛ ۱ مطالعه؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) و هم‌چنین هیچ تاثیری برای نیاز به استفاده از کنترل‌کننده‌ها (restraints) مشاهده نشد (RR: ۲.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۳ تا ۹.۲۱؛ ۲۸ شرکت‌کننده؛ ۱ مطالعه؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). بروز عوارض جانبی بین گروه‌های درمانی مشابه بود (RR: ۰.۹۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۴ تا ۱.۶۶؛ ۱۲۴ شرکت‌کننده؛ ۱ مطالعه؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

رسپریدون در برابر اولانزاپین (olanzapine)

یک مطالعه کوچک (۲۹ نفر)، داده‌های قابل استفاده‌ای را در مقایسه رسپریدون در برابر اولانزپین در برداشت. هیچ تاثیری در این موارد مشاهده نشد: تحریک‌پذیری با اندازه‌گیری نمره نقطه پایان PANSS‐PAS در دو ساعت (MD: ۲,۵۰؛ ۹۵% CI؛ ۲.۴۶‐ تا ۷.۴۶؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)، نیاز به کنترل کننده‌ها در چهار روز (RR: ۱.۴۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۹ تا ۵.۲۸؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)، و اختلالات حرکتی خاص بر اساس نمره نقطه پایانی اندازه‌گیری «مقیاس درجه‌بندی فعالیت رفتاری» (Behavioural Activity Rating Scale; BARS) در چهار روز (MD: ۰.۲۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۳‐ تا ۰.۸۳؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

رسپریدون در برابر کوئتیاپین (quetiapine)

یک مطالعه (۴۰ = n) داده‌های قابل استفاده‌ای را در مقایسه رسپریدون با کوئتیاپین دربرداشت. رفتار تهاجمی با استفاده از نمره نقطه پایانی مقیاس تهاجم آشکار تغییر یافته (Modified Overt Aggression Scale; MOAS) در دو هفته اندازه‌گیری شد. تفاوت آشکاری به نفع کوئتیاپین مشاهده شد (MD: ۱,۸۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۰ تا ۳.۴۰؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). هیچ شواهدی برای تفاوت میان گروه‌های درمانی از نظر بروز آکاتیژیا (akathisia) بعد از ۲۴ ساعت وجود نداشت (RR: ۱.۶۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۶ تا ۶.۰۶؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). دو شرکت‌کننده که رسپریدون دریافت می‌کردند و یک شرکت‌کننده که کوئتیاپین می‌گرفت، در جریان کارآزمایی، دچار ایسکمی قلبی شدند.

رسپریدون در برابر رسپریدون + اکس‌کاربازپین (oxcarbazepine)

در یک کارآزمایی، تحریک‌پذیری با استفاده از نمره نقطه پایانی مقیاس سندرم مثبت و منفی – مولفه برانگیخته (Positive and Negative Syndrome Scale ‐ Excited Component) اندازه‌گیری شد و یک تفاوت آشکار به نفع ترکیب درمانی (رسپریدون + اکس‌کاربازپین) در یک هفته مشاهده شد (MD: ۲,۷۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۲ تا ۴.۹۸؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) اما هیچ تاثیری برای وضعیت کلی با استفاده از نمره نقطه پایانی بهبود در احساس کلی بالینی مشاهده نشد (MD: ‐۰.۲۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۱‐ تا ۰.۲۱؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). بروز نشانه‌های اکستراپیرامیدال (extrapyramidal) بعد از ۲۴ ساعت بین گروه‌های درمانی مشابه بود (RR: ۱.۵۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۹ تا ۵.۱۴؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

رسپریدون در برابر رسپریدون + والپروئیک اسید (valproic acid)

در دو کارآزمایی رسپریدون با ترکیب رسپریدون و والپروئیک اسید مقایسه شده بود. هیچ تفاوت آشکاری بین گروه‌های درمانی از نظر رفتار تهاجمی (نمره نقطه پایانی MOAS در سه روز: MD: ۱,۰۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۰‐ تا ۲.۳۴؛ ۵۴ شرکت‌کننده؛ ۱ مطالعه؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) یا بروز آکاتیژیا بعد از ۲۴ ساعت: (RR: ۰.۷۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۸ تا ۲.۰۳؛ ۱۲۲ شرکت‌کننده؛ ۲ مطالعه؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) مشاهده نشد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
به طور کلی، نتایج برای پیامدهای اصلی نشان می‌دهد که رسپریدون هیچ تاثیر واقعی ندارد. تنها داده‌های موجود برای استفاده در این مرور، از نه کارآزمایی با تعداد نمونه کم به دست آمد و شواهد موجود کیفیت بسیار پائینی داشتند. این نکته نشان دهنده عدم قطعیت درباره نقش رسپریدون در آرامش‌بخشی سریع در افراد مبتلا به رفتار تهاجمی ناشی از سایکوز است. RCT‌های عملی با کیفیت بالا امکان‌پذیر است و باید پیش از توصیه برای استفاده از رسپریدون در مدیریت تحریک‌پذیری یا رفتار تهاجمی ناشی از سایکوز انجام شوند.
خلاصه به زبان ساده

رسپریدون به مثابه آرامش دهنده افراد مبتلا به رفتار تهاجمی یا تحریک‌پذیری ناشی از سایکوز (psychosis)

پیشینه

افراد مبتلا به سایکوز دچار وضعیت شنیدن صدا (توهم) یا تفکرات غیر‐نرمال می‌شوند، این نشانه‌ها می‌تواند افراد را وحشت‌زده (frightened)، پریشان (distressed) و تحریک‌پذیر کند. تجربه چنین هیجاناتی می‌تواند گاهی موجب رفتار تهاجمی شود. این موضوع، چالش و وضع دشواری را برای پزشکان ایجاد می‌کند. متخصصین سلامت روان باید تشخیص دهند و بهترین درمان موجود را برای پیشگیری از خطر آسیب به بیمار و/یا دیگران به کارببرند، درمان سریع‌تر بهتر است. رسپریدون (risperidone) یک داروی خوراکی است و به طور گسترده‌ای برای درمان و مدیریت نشانه‌های سایکوز استفاده می‌شود. این دارو به مثابه یک آنتی‌سایکوتیک (پیشگیری از سایکوز) باعث آرامش افراد می‌شود یا کمک می‌کند آنها به خواب روند.

هدف مطالعه مروری

این مرور به بررسی این موضوع ‌پرداخت که رسپریدون می‌تواند یک درمان سریع و موثر در افراد مبتلا به رفتارهای تهاجمی یا تحریک‌پذیر ناشی از سایکوز باشد یا خیر.

جست‌وجوها

متخصص اطلاعات گروه اسکیزوفرنی در کاکرین جست‌وجو را در پایگاه ثبت تخصصی برای یافتن کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی شده انجام داد، در این کارآزمایی‌ها رسپریدون به تنهایی، با دارونما (placebo) یا درمان‌های دیگر در افراد مبتلا به رفتار تهاجمی یا تحریک‌پذیر ناشی از سایکوز بررسی شده بود. آخرین زمان جست‌وجو اپریل ۲۰۱۷ بود.

نتایج

نه مطالعه با ۵۸۲ شرکت‌کننده در این مرور وارد شدند، اما اطلاعات به دست آمده کیفیت ضعیفی داشتند و فقط اطلاعاتی را به طور نسبی برای هدف اصلی این مرور فراهم می‌کردند، خصوصا فقدان اطلاعات مربوط به تاثیرات آرام‌بخشی سریع (یعنی زیر یک ساعت بعد از درمان) و نیاز به تکرار آرام‌بخشی مشهود بود. داده‌های اقتصادی نیز گزارش نشده بود. در کارآزمایی‌ها رسپریدون با آنتی‌سایکوتیک‌های دیگر مقایسه شده بود، این آنتی‌سایکوتیک‌ها شامل هالوپریدول (haloperidol)، الانزاپین (olanzapine) و کوئتیاپین (quetiapine) بود. در این مرور مشخص شد که برای آرام کردن رفتار تهاجمی، رسپریدون بهتر یا بدتر از هالوپریدول درون ۲۴ ساعت و دو هفته بعد از درمان نیست، افرادی که رسپریدون دریافت می‌کردند بر اساس مقیاس‌های سنجش رفتار تهاجمی نمره بالاتری از افراد مصرف کننده کوئتیاپین داشتند. با این حال، هر دوی این نتایج دارای شواهد با کیفیت بسیار پائین رتبه‌بندی شدند. در یک مطالعه کوچک مشخص شد که ترکیب رسپریدون و اکس‌کاربازپین (oxcarbazepine) در کاهش تحریک‌پذیری بهتر از رسپریدون به تنهایی است، اما گردآوری این داده‌ها بعد از یک هفته بوده و باز هم شواهد کیفیت بسیار پائین داشتند. هیچ تفاوت آشکاری در بروز عوارض جانبی مانند اختلالات حرکتی مشاهده نشد.

نتیجه‌گیری‌ها

نویسندگان این مرور نتیجه گرفتند که تا این لحظه شواهد نامشخص و ضعیف درباره استفاده از رسپریدون در آرام کردن افراد مبتلا به رفتار تهاجمی ناشی از سایکوز وجود دارد و نمی‌توان به نتیجه‌گیری‌های قطعی دست یافت. بنابراین هیچ نتیجه محکم و استواری نمی‌توان گرفت و راهنمای واضح و مبتنی بر شواهد برای متخصصین سلامت و افراد مبتلا به مشکلات سلامت روان وجود ندارد. با این حال، کارآزمایی‌های با کیفیت خوب امکان‌پذیر است و تحقیقات بیشتر نیاز است تا به افراد مبتلا به رفتار تهاجمی ناشی از سایکوز برای یافتن داروی بهتر برای آرام‌بخشی کمک کند؛ دارویی که سریع عمل می‌کند و عوارض جانبی کمتری داشته باشد.


Adib Essali، Karla Soares‐Weiser، Hanna Bergman، Clive E Adams،
دوره ۲۰۱۸، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

پیشینه
اسکیزوفرنی و اختلالات مربوط به آن بخش قابل توجهی را از جمعیت جهان درگیر کرده‌ است. داروهای آنتی‌سایکوتیک درمان اولیه این اختلالات هستند. داروهای آنتی‌سایکوتیک با تنوعی از عوارض جانبی همراه هستند که از جمله آنها تاردیو دیسکینزی (tardive dyskinesia) است. دیسکینزی یک اختلال حرکتی ناسازگار و بدریخت (disfiguring) ناحیه دهانی و صورت است که می‌تواند تاردیو (شروع کند و دیرتر از موقع داشتن ‐ having a slow or belated onset) باشد. درمان تاردیو دیسکینزی علی‌رغم آزمایش با چندین درمان، مشکل است. مسدود کننده‌های کانال کلسیم (مانند دیلتیازم (diltiazem)، نیفیدیپین (nifedipine)، نیمودیپین (nimodipine)، وراپامیل (verapamil)، فلوناریزین (flunarizine)) در زمره این درمان‌های آزمایشی قرار دارند.
اهداف
تعیین تاثیرات داروهای مسدود کننده‌ کانال کلسیم (دیلتیازم، نیفیدیپین، نیمودیپین، وراپامیل) برای درمان تاردیو دیسکینزی ناشی از نورولپتیک در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی و اختلالات اسکیزوافکتیو یا بیماری‌های روانی مزمن دیگر.
روش های جستجو
پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه اسکیزوفرنی در کاکرین را جست‌وجو کردیم (جولای ۲۰۱۵ و اپریل ۲۰۱۷)، هم‌چنین منابع مطالعات شناسایی شده را برای یافتن کارآزمایی‌های بیش‌تر بررسی کردیم و با نویسندگان کارآزمایی‌ها برای یافتن اطلاعات اضافی تماس گرفتیم.
معیارهای انتخاب
معیار انتخاب ما کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده بود که در آنها این مقایسه بررسی شده بود: مقایسه مسدود کننده‌های کانال کلسیم با دارونما (placebo)، عدم مداخله یا هر مداخله دیگر در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی یا بیماری‌های روانی جدی به همراه تاردیو دیسکینزی.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
ما به‌طور مستقل از هم داده‌ها را استخراج کردیم و خطر نسبی را برای داده‌های دو‐حالتی و تفاوت‌های میانگین (MD) را برای داده‌های پیوسته با ۹۵% فواصل اطمینان (CIs) آنها محاسبه کردیم. ما ترک خروج زودهنگام افراد را از مطالعه بدون هیچ بهبودی، ارزیابی کردیم. هم‌چنین جدول «خلاصه یافته‌ها» را با استفاده از سیستم درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ایجاد کردیم.
نتایج اصلی
هیچ کارآزمایی در نسخه‌های قبلی این مرور وجود نداشت. از جست‌وجوی سال ۲۰۱۵ سه کارآزمایی متقاطع (cross‐over) شناسایی شد که می‌توانست در این مرور گنجانده شوند. در جست‌وجوی سال ۲۰۱۷ هیچ مطالعه‌ای یافت نشد که به این مرور مرتبط باشد. کارآزمایی‌های وارد شده در ایلات متحده (USA) و چین انجام شده بودند و شامل ۴۷ بیمار سرپایی مبتلا به بیماری‌های روانی مزمن بودند که به‌طور تصادفی تخصیص داده شده بودند. کارآزمایی‌ها در دهه ۱۹۹۰ منتشر شده و مدت آنها کوتاه بود (شش تا ۱۰ هفته). به‌طور کلی خطر سوگیری (bias) نامشخص بود، دلیل آن عمدتا گزارش‌دهی ضعیف، عدم توصیف پنهان‌سازی تخصیص (allocation concealment)، عدم تصریح ایجاد توالی (generation of the sequence)، کورسازی نامشخص مطالعات، سوگیری ریزش نمونه (attrition) و عدم گزارش کامل داده‌های پیامد بودند. یافته‌ها اندک و تنک بودند، در هیچ مطالعه‌ای، پیامد اولیه «عدم بهبودی بالینی مهم در نشانه‌های تاردیو دیسکینزی» گزارش نشده بود، اما در دو مطالعه کوچک (۳۷ شرکت‌کننده) هیچ تفاوتی در نشانه‌های تاردیو دیسکینزی براساس نمره مقیاس حرکتی غیر‐ارادی غیر‐نرمال (abnormal involuntary movement scale; AIMS) بین دیلتیازم یا فلوناریزین و دارونما بعد از سه تا چهار هفته درمان دیده نشد (MD: ‐۰,۷۱؛ ۹۵% CI؛ ۲.۶۸‐ تا ۱.۲۶؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). فقط در یک مطالعه با ۲۰ شرکت‌کننده تصادفی‌سازی شده حوادث جانبی گزارش شده بود که بر اساس آن، حوادث جانبی با فلوناریزین یا با دارونما وجود نداشت (شواهد با کیفیت بسیار پائین). یک مطالعه با ۱۸ شرکت‌کننده عدم زوال را در وضعیت روانی با دیلتیازم یا با دارونما گزارش کرده بود (شواهد با کیفیت بسیار پائین). در هیچ مطالعه‌ای پیامدهای مقبولیت درمان، اعتماد به نفس در جامعه، درگیر شدن در جامعه، درگیر شدن در شبکه‌های اجتماعی یا کیفیت زندگی شخصی بیمار گزارش نشده بود.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد موجود به دست آمده از کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده کاملا محدود بوده و کیفیت بسیار پائینی داشتند، بنابراین نمی‌توان نتیجه‌گیری کرد. تاثیرات مسدود کننده‌های کانال کلسیم برای درمان تاردیو دیسکینزی ناشی از داروهای آنتی‌سایکوتیک نامعلوم است. استفاده از این داروها آزمایشی است و باید فقط در کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی شده با طراحی مناسب تجویز شوند.
خلاصه به زبان ساده

مسدود کننده‌های کانال کلسیم در درمان تاردیو دیسکینزی ناشی از سایکوز

سوال مطالعه مروری

آیا گروهی از داروها با نام مسدود کننده‌های کانال کلسیم (دیلتیازم (diltiazem)، نیفیدیپین (nifedipine)، نیمودیپین (nimodipine)، وراپامیل (verapamil)، فلوناریزین (flunarizine)) برای درمان عوارض جانبی ناخوشایند، مانند تاردیو دیسکینزی (tardive dyskinesia) در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی یا مشکلات روانی مشابه مفید هستند؟

پیشینه

افراد مبتلا به اسکیزوفرنی غالبا صداهایی می‌شنوند و چیزهایی می‌بینند (توهم) و باورهای عجیب و غریب دارند (هذیان). این نشانه‌ها معمولا با داروهای آنتی‌سایکوتیک درمان می‌شوند. اما این داروها عوارض جانبی ناتوان کننده‌ای (debilitating) دارند. تاردیو دیسکینزی یک اختلال حرکتی غیر‐ارادی است که باعث انقباضات غیر‐ارادی و شدید (convulse)، اسپاسم و شکلک (grimace) عضلات صورت، دهان، زبان و فک می‌شود. این بیماری به وسیله تجویز طولانی‌مدت یا دوز بالای آنتی‌سایکوتیک‌ها ایجاد می‌شود، درمان این بیماری مشکل است و حتی می‌تواند علاج‌ناپذیر باشد. گروهی از داروها با نام مسدود کننده‌های کانال کلسیم (دیلتیازم، نیفیدیپین، نیمودیپین، وراپامیل، فلوناریزین) به مثابه درمان‌های آزمایشی برای تاردیو دیسکینزی استفاده شده‌اند.

ویژگی‌های مطالعه

کارآزمایی‌های بالینی (تا اپریل ۲۰۱۷) را در پایگاه ثبت تخصصی کارآزمایی‌های گروه اسکیزوفرنی در کاکرین جست‌وجو کردیم. این مرور شامل سه کارآزمایی کوچک و کوتاه بود که در دهه ۱۹۹۰ منتشر شده بود. کارآزمایی‌ها شامل ۴۷ فرد تصادفی‌سازی شده مبتلا به اسکیزوفرنی یا دیگر بیماری‌های روانی مزمن بودند که با داروهای آنتی‌سایکوتیک درمان می‌شدند و به تاردیو دیسکینزی مبتلا بودند. درمان‌هایی که شرکت‌کنندگان دریافت می‌کردند، مسدود‌ کننده‌های کانال کلسیم مانند فلوناریزین، نیفیدیپین، دیلتیازم هیدروکلراید یا دارونما (placebo) بودند (درمان‌های ساختگی).

‌نتایج کلیدی

مجموعه اندکی از داده‌های با کیفیت بسیار پائین از این سه کارآزمایی کوچک در دسترس بود که گزارش‌دهی ضعیفی داشتند. در حال حاضر اینکه مسدود کننده‌های کانال کلسیم در درمان تاردیو دیسکینزی ایجاد شده به وسیله داروهای آنتی‌سایکوتیک مفید هستند یا خیر، نامطمئن است. بنابراین استفاده از مسدود کننده‌های کانال کلسیم برای این مقصود هنوز در مرحله آزمایش است.

کیفیت شواهد

شواهد محدود و مقیاس آنها کوچک بود. در حال حاضر اینکه این داروها به عنوان درمان برای تاردیو دیسکینزی ناشی از آنتی‌سایکوتیک توصیه شوند یا خیر، امکان‌پذیر نیست. بررسی‌های بیش‌تر برای یافتن تاثیرات مثبت مسدود کننده‌های کانال کلسیم مورد نیاز است، به این منظور باید کارآزمایی‌های بالینی با طراحی مناسب و خوب انجام و گزارش شود.

این خلاصه به زبان ساده که به وسیله نویسندگان این مرور اتخاذ شده، برگرفته از خلاصه‌ای است که ابتدا به وسیله «بن گری» (Ben Gray) ‐ محقق ارشد بنیاد McPin ‐ نوشته شده است (mcpin.org/).



صفحه ۱ از ۱