جستجو در مقالات منتشر شده


۲۷ نتیجه برای Carolyn Doree

Lise J Estcourt، Michael Desborough، Sally Hopewell، Carolyn Doree، Simon J Stanworth،
دوره ۲۰۱۵، شماره ۰ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

پیشینه
بیماران با شمارش پائین پلاکت (ترومبوسیتوپنی) اغلب نیاز به جایگذاری لاین مرکزی (کاتترهای وریدی مرکزی (CVC)) پیدا می‌کنند. CVCها کاربردهای متعددی دارند؛ این موارد عبارتند از: تجویز شیمی‌درمانی؛ نظارت فشرده و درمان بیماران بسیار بدحال؛ ارائه تغذیه‌ کامل به صورت تزریقی؛ و دسترسی طولانی‌مدت متناوب وریدی برای بیمارانی که به درمان‌های مکرر نیاز دارند. روش فعلی مدیریت این وضعیت در بسیاری از کشورها اصلاح ترومبوسیتوپنی با ترانسفیوژن پلاکت پیش از جایگذاری CVC، به منظور کاهش خطر خونریزی جدی مرتبط با پروسیجر، است. با این حال، سطح توصیه شده شمارش پلاکت پیش از جایگذاری لاین مرکزی، از کشوری به کشور دیگر بسیار متفاوت است. این نشان از عدم قطعیت قابل‌توجه میان پزشکان در مورد نحوه مدیریت صحیح این بیماران دارد. اگر پزشک از اولتراسوند برای هدایت تکنیک استفاده کند، احتمال خونریزی پس از جایگذاری لاین مرکزی اندک است. بنابراین، ممکن است بیماران در معرض خطرات ناشی از ترانسفیوژن پلاکت قرار گیرند، بدون آنکه فواید بالینی آشکاری برای آنها داشته باشد.
اهداف
مقایسه آستانه‌های مختلف ترانسفیوژن پلاکت پیش از جایگذاری لاین مرکزی در بیماران مبتلا به ترومبوسیتوپنی (شمارش پائین پلاکت).
روش های جستجو
ما به دنبال کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) در CENTRAL (The Cochrane Library؛ ۲۰۱۵، شماره ۲)، MEDLINE (از ۱۹۴۶)، EMBASE (از ۱۹۷۴)، the Transfusion Evidence Library (از ۱۹۵۰)، و بانک‌های اطلاعاتی کارآزمایی‌های در حال انجام تا ۲۳ فوریه ۲۰۱۵ بودیم.
معیارهای انتخاب
ما RCTهایی را وارد کردیم که شامل ترانسفیوژن‌هایی از کنسانتره‌های پلاکت، تهیه شده از واحدهای جداگانه خون کامل یا بوسیله افرزیس (apheresis)، بوده و برای پیشگیری از خونریزی در بیماران مبتلا به ترومبوسیتوپنی در هر سنی، که نیاز به قرار دادن CVC داشتند، تجویز شدند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
ما از روش‌های استاندارد روش‌شناسی مورد انتظار بنیاد همکاری کاکرین (Cochrane Collaboration) استفاده کردیم.
نتایج اصلی
یک RCT شناسایی شد که آستانه‌های مختلف ترانسفیوژن پلاکت را پیش از جایگذاری CVC در افراد مبتلا به بیماری مزمن کبدی مقایسه کرد. این مطالعه هنوز در حال جذب شرکت‏‌کنندگان (تعداد افراد مورد انتظار: حداکثر ۱۶۵ شرکت‌کننده) است و قرار بود در دسامبر ۲۰۱۷ تکمیل شود. هیچ مطالعه کامل شده‌ای وجود ندارد. هیچ مطالعه‌ای انجام نشده که عدم انجام ترانسفیوژن پلاکت را با آستانه ترانسفیوژن پلاکت مقایسه کرده باشد.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
هیچ شواهدی برآمده از RCTها برای تعیین اینکه ترانسفیوژن پلاکت پیش از جایگذاری لاین مرکزی در بیماران مبتلا به ترومبوسیتوپنی لازم است یا خیر، و اینکه در صورت نیاز به ترانسفیوژن پلاکت، آستانه صحیح ترانسفیوژن پلاکت چیست، وجود ندارد. انجام کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی شده بیشتری با متدولوژی قوی برای ایجاد استراتژی بهینه ترانسفیوژن برای چنین بیمارانی لازم است. تنها RCT در حال انجام که افراد مبتلا به سیروز را وارد کرده، نمی‌تواند به سؤالات این مرور پاسخ دهد، زیرا یک مطالعه کوچک است که یک گروه از بیماران را ارزیابی می‌کند و به همه مقایسه‌های موجود در این مرور نمی‌پردازد. برای تشخیص افزایش در نسبت شرکت‏‌کنندگان مبتلا به خونریزی ماژور از ۱ مورد در هر ۱۰۰ بیمار به ۲ مورد در هر ۱۰۰ بیمار، نیاز به انجام یک مطالعه با حداقل ۴۶۳۴ شرکت‌کننده وجود دارد (۸۰% قدرت، ۵% اهمیت).
خلاصه به زبان ساده

مقایسه آستانه‌های مختلف ترانسفیوژن پلاکت پیش از جایگذاری لاین‌های مرکزی در افرادی با شمارش پائین پلاکت

سوال مطالعه مروری

ما شواهدی را ارزیابی کردیم که افرادی با شمارش پائین پلاکت، پیش از جایگذاری یک لاین مرکزی (کاتتر وریدی مرکزی (CVC)) نیاز به ترانسفیوژن پلاکت دارند یا خیر، و اگر چنین است، شمارش پلاکت بیماران در چه سطحی نیاز به ترانسفیوژن پلاکت خواهد داشت.

پیشینه

بیمارانی که شمارش پائین پلاکت دارند اغلب نیاز به جایگذاری لاین مرکزی پیدا می‌کنند. لاین مرکزی کاتترهایی هستند که نوک آنها معمولا در یکی از دو ورید اصلی که خون را به قلب باز می‌گرداند، جایگذاری می‌شوند. آنها در موارد مختلفی استفاده می‌شوند، از جمله: تجویز شیمی‌درمانی؛ نظارت فشرده و درمان بیماران شدیدا بدحال؛ تغذیه وریدی (هنگامی که بیمار نمی‌تواند غذا بخورد)؛ و هنگامی که بیماران به درمان‌های مکرر طولانی‌مدت در یک ورید نیاز دارند. روش فعلی مدیریت این وضعیت در بسیاری از کشورها، افزایش شمارش پلاکت‌ها به سطحی بالاتر از حد از پیش تعیین شده با استفاده از ترانسفیوژن پلاکت، به منظور پیشگیری از خونریزی جدی ناشی از پروسیجر است. با این حال، سطح شمارش پلاکت توصیه شده پیش از جایگذاری لاین مرکزی، از کشوری به کشور دیگر بسیار متفاوت است. این بدان معناست که پزشکان در مورد سطح صحیح شمارش پلاکت‌ها، یا نیاز به ترانسفیوژن پلاکت وجود ددارد یا خیر، اطمینان ندارند. اگر پزشک از اولتراسوند برای هدایت جایگذاری لاین مرکزی استفاده کند، احتمال خونریزی پس از انجام آن، اندک است. بنابراین، ممکن است بیماران در معرض خطرات ناشی از ترانسفیوژن پلاکت قرار گیرند، بدون آنکه فواید بالینی آشکاری برای آنها داشته باشد.

ویژگی‌های مطالعه

شواهد تا فوریه ۲۰۱۵ به‌روز هستند. در این مرور، یک کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده شناسایی شد که به مقایسه ترانسفیوژن‌های پلاکت در شمارش پائین پلاکت (۲۵×۱۰۹/L) در مقابل ترانسفیوژن پلاکت در سطح بالاتر آن (۵۰×۱۰۹/L) پیش از وارد کردن لاین مرکزی، به منظور پیشگیری از خونریزی پرداخت. این کارآزمایی هنوز در حال انتخاب شرکت‌کنندگان بوده و قرار بود در دسامبر سال ۲۰۱۷ این مرحله کامل شود. هیچ کارآزمایی‌ای وجود ندارد که عدم انجام ترانسفیوژن پلاکت را در مقایسه با ترانسفیوژن پلاکت در شمارش از پیش تعیین شده پلاکت‌ها مقایسه کرده باشد.

نتایج کلیدی

از یک مطالعه واجد شرایط هیچ نتیجه‌ای حاصل نشد، زیرا هنوز در مرحله جذب شرکت‏‌کنندگان است. این مطالعه در حال انجام (انتظار می‌رود که ۱۶۵ شرکت‌کننده را وارد کند) قادر به ارائه اطلاعات کافی برای پیامدهای اولیه این مرور نخواهند بود زیرا خونریزی ماژور و مرگ‌ومیر، حوادث شایعی نیستند. ما نیاز به طراحی یک مطالعه با حداقل ۴۶۳۴ شرکت‌کننده داریم تا قادر به تشخیص افزایش در تعداد موارد مبتلا به خونریزی ماژور از ۱ مورد در هر ۱۰۰ بیمار به ۲ مورد در هر ۱۰۰ بیمار باشیم.

کیفیت شواهد

هیچ شواهدی برآمده از کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌شده برای پاسخ به سوالات مطالعه مروری ما وجود ندارد.


Yisu Gu، Lise J Estcourt، Carolyn Doree، Sally Hopewell، Paresh Vyas،
دوره ۲۰۱۵، شماره ۰ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

پیشینه
اختلالات نارسایی مغز استخوان شامل یک گروه ناهمگون از اختلالات است که از بین آنها سندرم میلودیسپلاستیک (myelodysplastic syndrome; MDS)، بزرگ‌ترین زیر‐گروه را تشکیل می‌دهد. MDS، عمدتا یک بیماری بین افراد مسن است، که در آن بسیاری از افراد مسن، برای درمان کم خونی، تحت ترانسفیوژن‌های گلبول‌های قرمز خونی (red blood cell; RBC) آلوژنیک منظم (regular allogenic) قرار می‌گیرند. با این حال، ترانسفیوژن RBC چندان بی‌خطر نیست. علی‌رغم این که ترانسفیوژن‌های منظم، نقشی محوری در درمان این بیماران ایفا می‌کند، استراتژی ترانسفیوژن بهینه RBC (محدود (restrictive) در برابر آزاد (liberal))، در حال حاضر نامشخص است.
اهداف
این مطالعه، برای ارزیابی اثربخشی و بی‌خطری استراتژی ترانسفیوژن گلبول قرمز خون به صورت محدود در برابر آزاد در بیماران مبتلا به میلودیسپلازی، آنمی آپلاستیک و اختلالات نارسایی مغز استخوان به ارث رسیده یا مادرزادی، انجام گرفته است.
روش های جستجو
در این مطالعه، به منظور یافتن کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs)، پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های بالینی کاکرین (CENTRAL)؛ (کتابخانه کاکرین (Cochrane Library)) (شماره ۴، ۲۰۱۵)؛ Ovid MEDLINE (از سال ۱۹۴۶)؛ OVID EMBASE (از سال ۱۹۷۴) و EBSCO CINAHL (از سال ۱۹۳۷)، کتابخانه شواهد ترانسفیوژن (Transfusion Evidence Library) (از سال ۱۹۸۰) و بانک‌های اطلاعاتی کارآزمایی در حال انجام تا ۲۶ می ۲۰۱۵ را جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
RCTهای شامل بیماران مبتلا به اختلالات طولانی‐مدت نارسایی مغز استخوان که نیاز به ترانسفیوژن خون آلوژنیک دارند و بیماری آنها به طور فعال با استفاده از پیوند سلول‌های بنیادی خونساز یا شیمی‌درمانی فشرده، درمان نشده است.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از متدولوژی استاندارد مرور کاکرین استفاده کردیم. یک نویسنده در ابتدا تمام منابع را بررسی کرد و هرکدام را که به طور آشکار ارتباطی به موضوع نداشت یا تکراری بود، حذف کرد. سپس دو نویسنده به طور مستقل از هم، تمام چکیده‌های مقالات را که با استفاده از راهبرد جست‌وجوی مروری شناسایی شده بودند، برای مشخص کردن مرتبط بودن آنها بررسی کردند. دو نویسنده به طور مستقل از هم، متن کامل همه مقالات را که به طور بالقوه مرتبط با این مطالعه بودند، از نظر واجد شرایط بودن بررسی کرده، استخراج داده‌ها را تکمیل و مطالعات را از نظر داشتن خطر سوگیری (bias)، با استفاده از ابزار خطر سوگیری در مرکز همکاری‌های کاکرین ارزیابی کردند.
نتایج اصلی

در این مطالعه، یک کارآزمایی (شامل ۱۳ شرکت‌کننده) انجام شده و سه کارآزمایی در حال انجام شناسایی شد که استراتژی‌های ترانسفیوژن RBC را در افراد مبتلا به MDS ارزیابی می‌کند.

کیفیت شواهد برای پیامدهای مختلف با توجه به متدولوژی درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE)، بسیار پائین بود.

در یک مطالعه وارد شده، شرکت‌کنندگان به صورت تصادفی به گروه‌های ترانسفیوژن محدود (پایه ترانسفیوژن هموگلوبین (haemoglobin; Hb) کمتر از ۷۲ گرم/لیتر، ۸ شرکت‌کننده) یا آزاد (پایه Hb کمتر از ۹۶ گرم/لیتر، ۵ شرکت‌کننده) تخصیص داده شدند. شواهد کافی برای تعیین تفاوت در مورتالیتی به هر علتی وجود نداشت (۱ RCT؛ ۱۳ شرکت‌کننده؛ RR: ۰,۱۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۱ تا ۲.۳۲؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). شواهد کافی برای تعیین تفاوت در تعداد ترانسفیوژن‌های گلبول‌های قرمز خون وجود نداشت (۱ RCT؛ ۱۳ شرکت‌کننده؛ ۱.۸ واحد در هر بیمار در هر ماه در گروه آزاد؛ در مقایسه با ۰.۸ در گروه محدود؛ انحراف معیار (standard deviation; SD) گزارش نشده بود؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). هیچ عوارضی مربوط به کم خونی گزارش نشده (نارسایی قلبی) و هیچ گزارشی از تاثیر آن بر سطح فعالیت وجود ندارد (هیچ آماری وجود ندارد). این مطالعه هیچ گزارشی درباره مورتالیتی ناشی از خونریزی/عفونت/واکنش به ترانسفیوژن یا میزان اضافه‌بار آهن، کیفیت زندگی، کیفیت و طول بستری شدن در بیمارستان، عفونت‌های جدی (نیاز به پذیرش در بیمارستان)، یا خونریزی جدی (به عنوان مثال، درجه ۳ ( یا معادل آن) یا بالاتر با توجه به مقیاس WHO/CTCAE)، منتشر نکرده است.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
این مرور نشان می‌دهد که در حال حاضر، برای توصیه درباره استراتژی خاص ترانسفیوژن برای بیماران تحت درمان حمایتی مبتلا به نارسایی مغز استخوان، شواهد کافی وجود ندارد. یک RCT که در این مرور گنجانده شده، تنها به صورت یک چکیده منتشر شده و تنها شامل ۱۳ شرکت‌کننده است. برای توسعه استراتژی بهینه ترانسفیوژن برای این بیماران، کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی شده بیشتری با متدولوژی قوی‌تر مورد نیاز است، به خصوص با توجه به این که بروز اختلالات نارسایی مغز استخوان، MDS در گروه‌ اصلی، با افزایش سن افراد افزایش می‌یابد.
خلاصه به زبان ساده

استراتژی ترانسفیوژن مطلوب برای بیماران مبتلا به کم خونی با اختلالات نارسایی مغز استخوان تحت درمان حمایتی

سوال مطالعه مروری

سیاست ترانسفیوژن محدود عبارت است از ترانسفیوژن گلبول‌های قرمز خون، در صورتی که ظرفیت حمل اکسیژن خون (هموگلوبین) به میزانی کمتر از یک سطح خاص افت پیدا کند. سیاست ترانسفیوژن آزاد نیز عبارت است از ترانسفیوژن گلبول‌های قرمز خون در سطح هموگلوبین بالاتر.

این مرور، با هدف ارزیابی این موضوع که کدام یک از سیاست‌های ترانسفیوژن محدود یا آزاد از نظر عواملی مانند مرگ‌ومیر (به هر دلیلی)، مرگ‌ومیر به دلیل خونریزی، عفونت، واکنش به ترانسفیوژن یا میزان اضافه‌بار آهن، کیفیت زندگی، تعداد دفعات و طول مدت بستری در بیمارستان، خونریزی جدی یا عفونت‌ها و تعداد موارد نیاز به ترانسفیوژن گلبول‌های قرمز خون، به دیگری برتری دارد، انجام شده است.

پیشینه

مغز استخوان جایی است که در آن بسیاری از انواع سلول‌های خونی تولید می‌شوند. گلبول‌های قرمز خون برای اکسیژن‌رسانی به تمام قسمت‌های بدن ضروری هستند، گلبول‌های سفید خون در برابر عفونت مبارزه می‌کنند و پلاکت‌ها به لخته شدن خون و پیشگیری از خونریزی کمک می‌کنند. نارسایی مغز استخوان می‌تواند علل مختلف داشته و می‌تواند در هنگام تولد یا بعد از آن در زندگی رخ دهد، علاوه بر این ممکن است باعث تولید خیلی کم هر یک از سه نوع سلول خونی یا همه آنها در بدن شود. میزان بسیار پائین گلبول‌های قرمز خون باعث ایجاد سطح پائین هموگلوبین می‌شود که به نام کم خونی یا آنمی شناخته می‌شود و ممکن است باعث کمبود اکسیژن‌رسانی به بدن شود. این امر باعث تنگی نفس و ایجاد حالت خستگی می‌شود و تاثیر قابل توجهی بر کیفیت زندگی خواهد داشت.

زمانی که نتوان از بین درمان‌هایی که ممکن است شرایط را بهبود بخشند، استفاده کرد، از ترانسفیوژن منظم گلبول‌های قرمز خون برای حمایت از بیماران و بهبود کیفیت زندگی آنها استفاده می‌شود. با این حال، استفاده منظم از آنها، خطرات خاص خود را دارد، برای مثال، ممکن است بیمار به ترانسفیوژن واکنش نشان دهد، دچار عفونت‌های مربوط به ترانسفیوژن شود یا میزان آهن به بیش از میزان مورد نیاز افزایش یابد.

در حال حاضر مشخص نیست که بهترین شیوه ترانسفیوژن خون، ترانسفیوژن محدود است یا آزاد.

ویژگی‌های مطالعه

در این مرور، تنها یک مطالعه کوچک با ۱۳ بیمار مبتلا به نارسایی مغز استخوان یافت شد. هزینه‌های این مطالعه توسط دو سازمان دولتی و یک موسسه خیریه تامین شد. سه مطالعه در حال انجام وجود دارد که هنوز کامل نشده‌اند.

شواهد تا ۲۶ام می ۲۰۱۵ به‌روز است.

نتایج کلیدی

تنها یک مطالعه یافت شد که آن هم برای نشان دادن هرگونه تفاوت در میزان مورتالیتی به هر علتی (مرگ‌ومیر به هر دلیلی) یا بین تعداد گلبول‌های قرمز ترانسفیوژن شده در دو گروه با سیاست ترانسفیوژن گلبول‌های قرمز خون محدود در مقایسه با آزاد، بیش از حد کوچک بود. در حال حاضر، برای توصیه درباره سیاست ترانسفیوژن خون محدود به جای آزاد، شواهدی وجود ندارد. برای تعیین بهترین سیاست ترانسفیوژن برای بیماران مبتلا به اختلالات نارسایی طولانی‐مدتمغز استخوان، انجام کارآزمایی‌هایی با متدولوژی خوب، مورد نیاز است.

کیفیت شواهد

کیفیت شواهد برای یافته‌های موجود بسیار پائین بود. این امر به این علت است که تعداد بسیار کمی از شرکت‌کنندگان در این مطالعه حضور داشتند. با این که این مطالعه برای ۲۰۰ شرکت‌کننده برنامه‌ریزی شده بود، به دلیل برخی از مشکلات در به کارگیری شرکت‌کنندگان، تنها ۱۳ بیمار در این کارآزمایی حضور داشتند.


Lise J Estcourt، Simon Stanworth، Carolyn Doree، Marialena Trivella، Sally Hopewell، Patricia Blanco، Michael F Murphy،
دوره ۲۰۱۵، شماره ۰ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

پیشینه

امروزه در عمل بالینی نوین، از ترانسفیوژن پلاکت برای پیشگیری از خونریزی در افراد مبتلا به ترومبوسیتوپنی (thrombocytopenic) به دلیل نارسایی مغز استخوان بسیار استفاده می‌شود. اگرچه پیشرفت‌های چشم‌گیری در ۴۰ سال گذشته در زمینه ترانسفیوژن پلاکت صورت گرفته، در برخی از زمینه‌ها مخصوصا در مورد استفاده از ترانسفیوژن پروفیلاکتیک پلاکت برای پیشگیری از خونریزی ترومبوسیتوپنیک، هم‌چنان جای بحث وجود دارد.

این یک نسخه به‌روز از مرور کاکرین است که اولین‌بار در سال ۲۰۰۴ منتشر شد و در سال ۲۰۱۲ نیز به‌روز شد که چهار سوال را بررسی کرد: استراتژی ترانسفیوژن پلاکت به صورت پروفیلاکتیک در برابر فقط ترانسفیوژن درمانی؛ آستانه ترانسفیوژن پلاکت ترانسفیوژن؛ ترانسفیوژن پلاکت پروفیلاکتیک؛ و ترانسفیوژن‌های پلاکت در مقایسه با درمان‌های جایگزین. این مرور حالا به چهار مرور کوچک‌تر در ارتباط با هر یک از سوال‌ها تقیسم شده است، این مرور، دوزهای مختلف ترانسفیوژن پلاکت را مقایسه می‌کند.

اهداف
تعیین اینکه دوزهای مختلف ترانسفیوژن پروفیلاکتیک پلاکت (ترانسفیوژن پلاکت برای پیشگیری از خونریزی) اثربخشی و بی‌خطری آن را در پیشگیری از خونریزی در افراد مبتلا به اختلالات خونی که تحت شیمی‌درمانی میلوساپرسیو با یا بدون پیوند سلول بنیادی خون‏ساز (haematopoietic stem cell transplantation; HSCT) می‌گیرند، تحت تاثیر قرار می‌دهد یا خیر.
روش های جستجو
برای یافتن کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده به جست‌وجو در پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های بالینی کاکرین (CENTRAL) (کتابخانه کاکرین؛ ۲۰۱۵، شماره ۶)؛ MEDLINE (از ۱۹۴۶)؛ Embase (از ۱۹۷۴)؛ CINAHL (از ۱۹۳۷)؛ Transfusion Evidence Library (از ۱۹۵۰)؛ و بانک‌های اطلاعاتی کارآزمایی در حال انجام تا ۲۳ جولای ۲۰۱۵ پرداختیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای که شامل ترانسفیوژن پلاکت باشد و این پلاکت‌ها یا از واحدهای تکی خون کامل یا به وسیله آفرزیس (apheresis) به دست آمده باشند و برای پیشگیری از خونریزی به افراد مبتلا به اختلالات بدخیم خونی یا کسانی که تحت HSCT قرار گرفتند، ترانسفیوژن شود و دوزهای مختلف محتوی پلاکت با هم مقایسه شوند (دوز پائین: %۲۵ ± ۱,۱ × ۱۰۱۱/m۲ ؛ دوز استاندارد: ۲۵% ± ۲,۲ × ۱۰۱۱/m۲ ؛ دوز بالا: ۲۵% ± ۴,۴ × ۱۰۱۱/m۲ ).
گردآوری و تحلیل داده‌ها

از پروسیجرهای روش‌شناسی استاندارد مورد انتظار مرکز همکاری‌های کاکرین (The Cochrane Collaboration) استفاده کردیم.

نتایج اصلی

در این مرور هفت کارآزمایی (با ۱۸۱۴ شرکت‌کننده) را وارد کردیم، شش کارآزمایی حین اولین دروه درمان (شیمی‌درمانی یا HSCT) انجام شد.

به طور کلی، کیفیت روش‌شناسی مطالعات بر اساس متدولوژی درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) در پیامدهای مختلف، پائین تا متوسط بود. هیچ یک از مطالعات وارد شده، خطر پائین سوگیری (bias) در هر زمینه‌ای نداشت و همه مطالعات وارد شده از نظر اعتبار خدشه‌دار بودند.

پنج مطالعه، تعداد شرکت‏‌کنندگانی را که حداقل یک بار طی ۳۰ روز ابتدایی آغاز مطالعه، یک اپیزود چشم‌گیر از نظر بالینی خونریزی داشتند، گزارش داد. میان تعداد شرکت‏‌کنندگانی که از نظر بالینی یک اپیزود خونریزی چشم‌گیر داشتند، بین گروه دوز پائین و دوز استاندارد (خطر نسبی (RR): ۱,۰۴؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۹۵ تا ۱.۱۳؛ چهار مطالعه؛ ۱۱۷۰ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت متوسط)، بین گروه‌های دوز پائین و دوز بالا (RR: ۱.۰۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۳ تا ۱.۱۱؛ یک مطالعه؛ ۸۴۹ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت متوسط)، یا بین گروه‌های با دوز استاندارد و دوز بالا (RR: ۱.۰۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۳ تا ۱.۱۱؛ دو مطالعه؛ ۹۵۱ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت متوسط) هیچ تفاوتی مشاهده نشد.

سه مطالعه تعداد روزهای خونریزی شدید از نظر بالینی را به ازای هر فرد گزارش داد. هیچ تفاوتی بین تعداد روزهای خونریزی به ازای هر عضو بین گروه با دوز پائین و دوز استاندارد وجود نداشت (تفاوت میانگین (MD): ۰,۱۷‐؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۱‐ تا ۰.۱۷؛ دو مطالعه؛ ۲۳۰ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین). یک مطالعه (با ۸۵۵ شرکت‌کننده) هیچ تفاوتی در تعداد روزهای خونریزی به ازای هر شرکت‌کننده بین گروه‌های با دوز استاندارد و دوز بالا یا بین گروه‌های با دوز پائین و دوز بالا (۸۴۹ شرکت‌کننده) گزارش نکرد.

سه مطالعه تعداد افراد با خونریزی شدید یا تهدید کننده حیات را گزارش کردند. هیچ تفاوتی بین تعداد شرکت‌کنندگان با خونریزی شدید یا تهدید کننده حیات بین گروه با ترانسفیوژن دوز پائین و دوز استاندارد (RR: ۱,۳۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۱ تا ۱.۹۲؛ سه مطالعه؛ ۱۰۵۹ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین)، بین گروه‌های دوز پائین و دوز بالا (RR: ۱.۲۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۲ تا ۱.۷۷؛ یک مطالعه؛ ۸۴۹ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین) یا بین گروه‌های دوز بالا و دوز استاندارد (RR: ۱.۱۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۳ تا ۱.۶۸؛ یک مطالعه؛ ۸۵۵ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین) مشاهده نشد.

دو مطالعه زمان اولین اپیزود خونریزی را گزارش دادند، اما نتوانستیم یک متاآنالیز انجام دهیم. هر دو مطالعه (با ۹۵۹ شرکت‌کننده) به طور جداگانه نشان دادند که زمان اولین اپیزود خونریزی در گروه با دوز پائین در مقایسه با دوز استاندارد، یکسان یا طولانی‌تر است. یک مطالعه (با ۸۵۵ شرکت‌کننده) نشان داد که زمان اولین اپیزود خونریزی در گروه با دوز بالا نسبت به گروه با دوز استاندارد یکسان است.

سه مطالعه مورتالیتی به هر علتی را طی ۳۰ روز نخست از آغاز مطالعه گزارش دادند. هیچ تفاوتی در مورتالیتی به هر علتی بین گروه‌های درمانی وجود نداشت (دوز پائین در برابر دوز استاندارد: سه مطالعه؛ ۱۰۷۰ شرکت‌کننده؛RR: ۲,۰۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۰ تا ۵.۹۳، شواهد با کیفیت پائین؛ دوز پائین در برابر دوز بالا: یک مطالعه؛ ۸۴۹ شرکت‌کننده؛ RR: ۱.۳۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۰ تا ۳.۵۴؛ شواهد با کیفیت پائین؛ دوز بالا در برابر دوز استاندارد: یک مطالعه؛ ۸۵۵ شرکت‌کننده؛ RR: ۱.۷۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۱ تا ۵.۸۱؛ شواهد با کیفیت پائین).

شش مطالعه تعداد دفعات ترانسفیوژن پلاکت را گزارش داد ولی نتوانستیم متاآنالیزی انجام دهیم. دو مطالعه (با ۹۵۹ شرکت‌کننده) از سه مطالعه (با ۱۰۷۰ شرکت‌کننده) نشان دادند که در استراتژی ترانسفیوژن با دوز پائین، اپیزودهای ترانسفیوژن نسبت به دوز استاندارد بیشتر است. یک مطالعه (با ۸۴۹ شرکت‌کننده) نشان داد که در یک استراتژی ترانسفیوژن با دوز پائین، اپیزودهای ترانسفیوژن، نسبت به استراتژی دوز بالا بیشتر است. یک مطالعه (با ۸۵۵ شرکت‌کننده) از سه مطالعه (با ۱۰۰۷ شرکت‌کننده) هیچ تفاوتی در دفعات ترانسفیوژن پلاکت بین گروه‌های دوز بالا و دوز استاندارد نشان نداد.

یک مطالعه، واکنش‌های ترانسفیوژن را گزارش داد. مولف این مطالعه، نشان داد که استراتژی ترانسفیوژن پلاکت با دوز بالا می‌تواند نرخ عوارض جانبی مربوط به ترانسفیوژن را افزایش دهد.

هیچ یک از مطالعات گزارشی را درباره کیفیت زندگی ارائه ندادند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

در بیماران مبتلا به بدخیمی‌های هماتولوژیک که به دلیل شیمی‌درمانی میلوساپرسیو یا HSCT، مبتلا به ترومبوسیتوپنی می‌شوند، هیچ شواهدی از اینکه استراتژی ترانسفیوژن پلاکت با دوز پائین نسبت به پلاکت با دوز استاندارد، خونریزی را افزایش می‌دهد یا ترانسفیوژن پلاکت با دوز بالا نسبت به دوز استاندارد خونریزی را کاهش می‌دهد، وجود نداشت.

استراتژی ترانسفیوژن پلاکت با دوز پائین نسبت به دوز استاندارد باعث افزایش اپیزودهای ترانسفیوژن شد. استراتژی ترانسفیوژن پلاکت با دوز بالا نسبت به دوز استاندارد تعداد اپیزودهای ترانسفیوژن را کاهش نداد و می‌تواند تعداد عوارض جانبی مربوط به ترانسفیوژن را افزایش دهد.

یافته‌های این مرور تغییراتی را در کار کنونی ما پیشنهاد می‌کند، یعنی ترانسفیوژن پلاکت با دوز پائین برای درمان افراد بستری به دلیل اختلالات خونی و استراتژی‌های ترانسفیوژن پلاکت با دوز بالا که معمولا استفاده نمی‌شود.

خلاصه به زبان ساده

دوزهای مختلف ترانسفیوژن پلاکت برای پیشگیری از خونریزی در افراد با پلاکت پائین به دلیل نارسایی مغز استخوان حاصل از درمان

سوال مطالعه مروری

شواهدی را از اینکه ترانسفیوژن پلاکت با دوز پائین (ترانسفیوژن‌های پلاکت در افرادی که تعداد پلاکت کمتری دارند (%۲۵ ± ۱,۱ × ۱۰۱۱/m۲ ) که به افراد مبتلا به کاهش پلاکت برای پیشگیری از خونریزی (پروفیلاکتیک) داده می‌شود، نسبت به دوز استاندارد (۲۵% ± ۲,۲ × ۱۰۱۱/m۲ ) یا دوز بالا (ترانسفیوژن‌های پلاکت در افرادی که تعداد پلاکت بیشتری دارند (۲۵% ± ۴,۴ × ۱۰۱۱/m۲ ) موثر و ایمن هست، بررسی کردیم. جمعیت هدف، کودکان و بزرگسالان مبتلا به سرطان خون بودند که درمان‌های شیمی‌درمانی شدید یا پیوند سلول بنیادی انجام داده بودند.

پیشینه

کودکان و بزرگسالان مبتلا به سرطان خون ممکن است به دلیل بیماری زمینه پلاکت پائینی داشته باشند. سرطان‌های خون را می‌توان با شیمی‌درمانی و پیوند سلول بنیادی درمان کرد و این درمان‌ها می‌توانند باعث افت پلاکت شوند.

ترانسفیوژن پلاکت را می‌توان برای پیشگیری یا درمان خونریزی در افراد مبتلا به پلاکت پائین استفاده کرد. ترانسفیوژن پلاکت برای پیشگیری از خونریزی وقتی ترانسفیوژن می‌شود که میزان پلاکت از یک حد مشخصی کمتر می‌شود (مثلا ۱۰ × ۱۰۹/لیتر). ترانسفیوژن پلاکت برای درمان خونریزی وقتی تجویز می‌شود که بیمار خونریزی کند (مثل خونریزی طولانی‌مدت از بینی یا کبودی‌های زیاد).

ویژگی‌های مطالعه

شواهد تا جولای ۲۰۱۵ به‌روز است. در این نسخه به‌روز، هفت کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای که دوزهای مختلف ترانسفیوژن پروفیلاکتیک پلاکت را برای پیشگیری از خونریزی در افراد مبتلا به سرطان خون مقایسه می‌کرد، شناسایی کردیم. هفت کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده را با ۱۸۱۴ شرکت‌کننده مرور کردیم. این کارآزمایی‌ها بین سال‌های ۱۹۷۳ و ۲۰۱۵ انجام شد. در شش مورد از کارآزمایی‌ها حین دوره درمان (شیمی‌درمانی یا پیوند سلول بنیادی) انجام شده است، هفتمین کارآزمایی در زمان طولانی‌تری که شامل چندین دوره شیمی‌درمانی می‌شد، انجام شد، اما نتوانستیم آن را در هیچ آنالیزی وارد کنیم. یک کارآزمایی، فقط کودکان، دو کارآزمایی، کودکان و بزرگسالان و چهار کارآزمایی فقط بزرگسالان را در برگرفت.

پنج مورد از این هفت مطالعه، منابع مالی خود را گزارش نکردند. هیچ یک از مطالعاتی که منابع مالی را گزارش کردند، توسط صنایع حمایت نشده بودند.

نتایج کلیدی

به طور کلی، ترانسفیوژن پلاکت با دوز پائین به بیمار، به نظر می‌آید تاثیرات مشابهی با ترانسفیوژن پلاکت با دوز بالا دارد. هیچ تفاوتی در تعداد شرکت‏‌کنندگانی که خونریزی کردند، فراوانی خونریزی، یا شدت خونریزی بین شرکت‏‌کنندگانی که پلاکت با دوز پائین، استاندارد یا بالا درون هر ترانسفیوژن پلاکت دریافت کردند، مشاهده نشد. سن شرکت‌کننده (کودکان یا بزرگسالان)، درمان زمینه‌ای یا تشخیص بر این موضوع تاثیری نداشت.

افزایش چشم‌گیری در تعداد اپیزودهای ترانسفیوژن پلاکت در گروه دوز پائین در مقایسه با دوز استاندارد و بالا وجود داشت. استراتژی ترانسفیوژن پلاکت با دوز بالا، تعداد اپیزودهای ترانسفیوژن را در بزرگ‌ترین مطالعه کاهش نداد.

استراتژی ترانسفیوژن پلاکت با دوز بالا می‌تواند باعث افزایش عوارض جانبی مربوط به درمان در مقایسه با استراتژی با دوز پائین یا استاندارد شود.

هیچ یک از این هفت مطالعه، پیامدهای کیفیت زندگی را گزارش ندادند.

کیفیت شواهد

شواهد اکثر یافته‌ها، کیفیت پائین تا متوسطی داشتند، به دلیل اینکه این مطالعات خطر سوگیری (bias) داشتند یا تخمین‌ها غیر‐دقیق بود.


Lise J Estcourt، Simon J Stanworth، Carolyn Doree، Sally Hopewell، Marialena Trivella، Michael F Murphy،
دوره ۲۰۱۵، شماره ۰ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

پیشینه

امروزه در عمل بالینی نوین، از ترانسفیوژن پلاکت برای پیشگیری و درمان خونریزی در افراد مبتلا به ترومبوسیتوپنی (thrombocytopenic) به دلیل نارسایی مغز استخوان بسیار استفاده می‌شود. گرچه پیشرفت‌های چشم‌گیری در ۴۰ سال گذشته در زمینه درمان ترانسفیوژن پلاکت صورت گرفته، در برخی از زمینه‌ها مخصوصا در مورد استفاده از ترانسفیوژن پروفیلاکتیک پلاکت برای پیشگیری از خونریزی ترومبوسیتوپنیک، هم‌چنان جای بحث دارد.

این یک نسخه به‌روز از مرور کاکرین است که اولین‌بار در سال ۲۰۰۴ منتشر شد و در سال ۲۰۱۲ نیز به‌روز شد که چهار سوال را بررسی کرد: استراتژی ترانسفیوژن پلاکت به صورت پروفیلاکتیک در برابر فقط ترانسفیوژن درمانی؛ آستانه ترانسفیوژن پلاکت پروفیلاکتیک؛ ترانسفیوژن پلاکت دوز پروفیلاکتیک؛ و ترانسفیوژن‌های پلاکت در مقایسه با درمان‌های جایگزین. این مرور حالا به چهار مرور کوچک‌تر در ارتباط با هر یک از سوال‌ها، تقیسم شده است، مرور پیش رو آستانه‌های پروفیلاکتیک ترانسفیوژن پلاکت را مقایسه می‌کند.

اهداف
تعیین اینکه آستانه‌های مختلف ترانسفیوژن پروفیلاکتیک پلاکت برای تجویز ترانسفیوژن‌های پروفیلاکتیک پلاکت (ارائه ترانسفیوژن پلاکت برای پیشگیری از خونریزی) اثربخشی و بی‌خطری آن را در پیشگیری از خونریزی در افراد مبتلا به اختلالات خونی که تحت شیمی‌درمانی میلوساپرسیو با یا بدون پیوند سلول بنیادی خون‏ساز (haematopoietic stem cell transplantation; HSCT) می‌گیرند، تحت تاثیر قرار می‌دهد یا خیر.
روش های جستجو
برای دست‌یابی به کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs)، در منابع زیر به جست‌وجو پرداختیم: پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های بالینی کاکرین (CENTRAL) (کتابخانه کاکرین ۲۰۱۵، شماره ۶؛ ۲۳ جولای ۲۰۱۵)؛ MEDLINE (از سال ۱۹۴۶)؛ Embase (از سال ۱۹۷۴)؛ CINAHL (از سال ۱۹۳۷)؛ کتابخانه شواهد مربوط به ترانسفیوژن (Transfusion Evidence Library) (از سال ۱۹۵۰)، و بانک‌های اطلاعاتی مربوط به کارآزمایی در حال انجام تا ۲۳ جولای ۲۰۱۵.
معیارهای انتخاب
RCTهایی را در این مطالعه گرد آورده‌ایم که شامل ترانسفیوژن پلاکتی است که از واحدهای تکی خون کامل یا به وسیله آفرزیس (apheresis) به دست آمده بود و برای پیشگیری از خونریزی در افراد مبتلا به اختلالات خونی (که شیمی‌درمانی میلوساپرسیو یا HSCT انجام می‌دهند) داده می‌شد و آستانه‌های مختلف را برای تجویز ترانسفیوژن پروفیلاکتیک پلاکت مقایسه می‌کرد (آستانه پائین (۵ × ۱۰۹/لیتر)، آستانه استاندارد (۱۰ × ۱۰۹/لیتر)، آستانه بالا (۲۰ × ۱۰۹/لیتر؛ ۳۰ × ۱۰۹/لیتر؛ ۵۰ × ۱۰۹/لیتر)؛ یا یک آستانه پلاکتی جایگزین (مثل حجم توده پلاکتی)).
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از روش‌های استاندارد روش‌شناسی مورد نظر کاکرین استفاده کردیم.
نتایج اصلی

سه کارآزمایی متناسب با معیارهای ورود ما بوده و برای آنالیز در این مرور انتخاب شدند (۴۹۹ شرکت‌کننده). تمامی سه کارآزمایی آستانه استاندارد (۱۰ × ۱۰۹/لیتر) را در برابر آستانه بالا (۲۰ × ۱۰۹/لیتر یا ۳۰ × ۱۰۹/لیتر) مقایسه کردند. هیچ یک از کارآزمایی‌ها آستانه پائین را در برابر آستانه استاندارد یا دیگر آستانه‌ها مقایسه نکردند. این کارآزمایی‌ها بین سال‌های ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۱ انجام شدند و شرکت‏‌کنندگان از جمعیت‌های بیمار قابل مقایسه بودند.

مرور اصیل چهار کارآزمایی را در برمی‌گرفت (۶۵۸ شرکت‌کننده)، در نسخه به‌روز قبلی این مرور یک کارآزمایی را حذف کردیم (با ۱۵۹ شرکت‌کننده)، به دلیل اینکه کمتر از ۸۰% شرکت‌کنندگان آن مبتلا به یک اختلال خونی بودند. کارآزمایی جدیدی را برای این نسخه به‌روز از مرور شناسایی نکردیم.

به طور کلی، کیفیت روش‌شناسی مطالعات در پیامدهای مختلف، بر اساس متدولوژی درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) پائین بود. هیچ یک از مطالعات وارد شده، در هر حیطه‌ای، در خطر پائین سوگیری قرار نداشتند و تمامی این مطالعات جایی برای کاهش اعتبار داشتند.

سه مطالعه، تعداد شرکت‏‌کنندگانی را که حداقل دچار یک اپیزود خونریزی قابل توجه از نظر بالینی طی ۳۰ روز اول مطالعه شده بودند، گزارش دادند. هیچ شواهدی دال بر تفاوت در تعداد شرکت‌کنندگان با یک اپیزود خونریزی بالینی معنی‌دار بین گروه‌های آستانه استاندارد و بالاتر وجود نداشت (خطر نسبی (RR): ۱,۳۵،؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۹۵ تا ۱.۹۰؛ سه مطالعه؛ ۴۹۹ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین).

یک مطالعه تعداد روزهایی را که در آنها خونریزی چشم‌گیر از لحاظ بالینی رخ داد، گزارش دادند (برای معیارهای تکراری تعدیل شد). هیچ شواهدی دال بر تفاوت در تعداد روزهای خونریزی به ازای هر عضو بین گروه با آستانه استاندارد و گروه با آستانه بالا پیدا نشد (سهم نسبی روزهای خونریزی با درجه ۲ سازمان جهانی بهداشت یا بیشتر (RR: ۱,۷۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۴ تا ۳.۴۸؛ ۰.۱۶۲ = P؛ یک مطالعه؛ ۲۵۵ شرکت‌کننده؛ نتایج خود نویسندگان، شواهد با کیفیت پائین).

دو مطالعه تعداد شرکت‌کنندگان مبتلا به خونریزی شدید یا تهدید کننده حیات را گزارش دادند. هیچ شواهدی دال بر تفاوت در تعداد شرکت‌کنندگان با خونریزی شدید یا تهدید کننده بین سطح آستانه‌ای استاندارد و بالا پیدا نشد (RR: ۰,۹۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۲ تا ۱.۸۸؛ دو مطالعه؛ ۴۲۱ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین).

فقط یک مطالعه زمان تا نخستین اپیزود خونریزی را گزارش کرد. شواهدی مبنی بر تفاوت در زمان تا اولین اپیزود خونریزی بین سطح آستانه‌ای استاندارد و بالا دیده نشد (نسبت خطر (HR): ۱,۱۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۴ تا ۱.۹۱؛ یک مطالعه؛ ۲۵۵ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین).

تنها یک مطالعه، مورتالیتی به هر علتی را در ۳۰ روز نخست از شروع مطالعه گزارش داد. هیچ شواهدی دال بر تفاوت در مورتالیتی به هر علتی بین گروه با آستانه استاندارد و بالا یافت نشد (RR: ۱,۷۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۳ تا ۳.۸۱؛ یک مطالعه؛ ۲۵۵ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین).

سه مطالعه تعداد دفعات ترانسفیوژن پلاکت را به ازای هر شرکت‌کننده گزارش کردند. دو مطالعه میانگین تعداد دفعات ترانسفیوژن پلاکت را به ازای هر شرکت‌کننده گزارش دادند. کاهش چشم‌گیری در تعداد دفعات ترانسفیوژن پلاکت به ازای هر شرکت‌کننده در گروه با آستانه متوسط وجود داشت (تفاوت میانگین (MD): ۲,۰۹‐؛ ۹۵% CI؛ ۳.۲۰‐ تا ۰.۹۹‐؛ دو مطالعه؛ شواهد با کیفیت پائین).

یک مطالعه تعداد واکنش‌های ترانسفیوژن را گزارش داد. هیچ شواهدی برای اثبات تفاوت بین واکنش‌های ترانسفیوژن در گروه با آستانه استاندارد و بالا وجود نداشت (RR: ۰,۰۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۰ تا ۱.۰۹؛ یک مطالعه؛ ۷۹ شرکت‌کننده).

هیچ یک از مطالعات کیفیت زندگی را گزارش نکردند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

در افراد مبتلا به اختلالات خونی که به دلیل شیمی‌درمانی میلوساپرسیو و HSCT دچار ترومبوسیتوپنیک شده‌اند، شواهد با کیفیت پائینی یافتیم که نشان می‌داد سطح آستانه استاندارد (۱۰ × ۱۰۹/لیتر) باعث هیچ افزایشی در خطر خونریزی در مقایسه با سطح آستانه‌ای بالاتر (۲۰ × ۱۰۹/لیتر یا ۳۰ × ۱۰۹/لیتر) نمی‌شود. شواهد با کیفیت پائینی دال بر اینکه سطح آستانه‌ای استاندارد با کاهشی در تعداد اپیزودهای ترانسفیوژن در مقایسه با سطح آستانه‌ای بالاتر همراه است، وجود داشت (۲۰ × ۱۰۹/لیتر یا ۳۰ × ۱۰۹/لیتر).

یافته‌های این مرور مبتنی بر سه مطالعه و ۴۹۹ شرکت‌کننده بود. بدون شواهد بیشتری، ادامه به استفاده از سطح آستانه‌ای استاندارد (۱۰× ۱۰۹/لیتر) برای تجویز ترانسفیوژن پروفیلاکتیک پلاکت کار معقولی است.

خلاصه به زبان ساده

ترانسفیوژن پلاکت برای پیشگیری از خونریزی در افراد با میزان پلاکت پائین به دلیل نارسایی مغز استخوان به دنبال درمان

سوال مطالعه مروری

شواهد مربوط به اینکه ترانسفیوژن پلاکتی که برای پیشگیری از خونریزی به افراد با پلاکت پائین (برای مثال ۵ × ۱۰۹/لیتر یا کمتر) داده می‌شود، به اندازه استاندارد کنونی (۱۰× ۱۰۹/لیتر یا کمتر) موثر و ایمن هست و اینکه سطوح بالاتر پلاکت (۲۰ × ۱۰۹/لیتر یا کمتر، ۳۰ × ۱۰۹/لیتر یا ۵۰ × ۱۰۹/لیتر) نسبت به استاندارد کنونی (۱۰ × ۱۰۹/لیتر)موثر و ایمن‌تر است، ارزیابی کردیم. جمعیت هدف افراد مبتلا به سرطان خون بودند (برای مثال لوکمی، لنفوم، میلوما) که تحت درمان با شیمی‌درمانی شدید (میلوساپرسیو) یا پیوند سلول بنیادی قرار می‌گرفتند.

پیشینه

افراد مبتلا به سرطان‌های خونی ممکن است پلاکت پائینی به دلیل سرطانشان داشته باشند. سرطان‌های خون را می‌توان با شیمی‌درمانی یا پیوند سلول‌های بنیادی درمان کرد و این درمان‌ها می‌توانند باعث کاهش پلاکت شوند. ترانسفیوژن پلاکت را می‌توان برای پیشگیری از خونریزی وقتی که میزان پلاکت کمتر از یک آستانه مشخصی (مثلا ۱۰ × ۱۰۹/لیتر) می‌شود، یا برای درمان خونریزی (مثل خونریزی طولانی از بینی یا کبودی‌های گسترده) شروع کرد. ترانسفیوژن پلاکت در یک آستانه پائین‌تر می‌تواند شانس خونریزی‌ای را که می‌خواهد اتفاق افتد، افزایش دهد، که ممکن است خطرناک باشد، در حالی که ترانسفیوژن پلاکت در یک آستانه بالاتر از میزان پلاکت ممکن است بدین‌ معنا باشد که فرد ترانسفیوژن غیر‐ضروری دریافت می‌کند. ترانسفیوژن پلاکت می‌تواند عوارض جانبی داشته باشد و هزینه و مخارج اضافی بر خدمات سلامت اعمال کند، از این‌رو باید از ترانسفیوژن غیر‐ضروری اجتناب شود.

ویژگی‌های مطالعه

شواهد تا جولای ۲۰۱۵ به‌روز است. در این نسخه به‌روز از مرور، مطالعات جدیدی را نیافتیم. این مرور سه کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده را شناسایی کرد که ترانسفیوژن پلاکت را برای پیشگیری از خونریزی زمانی که تعداد پلاکت‌ها به ۱۰ × ۱۰۹/لیتر (استاندارد فعلی) یا کمتر می‌رسد در برابر ترانسفیوژن پلاکت برای پیشگیری از خونریزی در سطوح بالاتر پلاکت (۲۰ × ۱۰۹/لیتر یا کمتر یا ۳۰ × ۱۰۹/لیتر یا کمتر) مقایسه کرده بودند. هیچ یک از مطالعات، آستانه‌های پائین‌تر یا جایگزین را نسبت به استاندارد کنونی مقایسه نکردند. این کارآزمایی‌ها بین سال‌های ۱۹۹۱ و ۲۰۰۱ انجام شد و ۴۹۹ شرکت‌کننده در برداشتند. دو کارآزمایی افراد بزرگسال مبتلا به لوکمی را که شیمی‌درمانی دریافت می‌کردند، وارد کردند. یک کارآزمایی کودکان و بزرگسالانی را که پیوند سلول بنیادی شدند، دربرگرفت.

دو مورد از این سه مطالعه منابع مالی خود را گزارش کردند. هیچ یک از مطالعاتی که منابع مالی را گزارش کردند، حمایت مالی از صنعت نبودند.

نتایج کلیدی

دادن ترانسفیوژن پلاکت به افراد با پلاکت پائین به دلیل سرطان خون یا درمان خونریزی آنها برای پیشگیری از خونریزی وقتی که میزان پلاکت ۱۰ × ۱۰۹/لیتر یا کمتر است، خطر خونریزی را در مقایسه با ترانسفیوژن پلاکت در سطوح پلاکتی بالاتر (۳۰ × ۱۰۹/لیتر یا کمتر یا ۲۰ × ۱۰۹/لیتر یا کمتر) افزایش نداد.

ترانسفیوژن پلاکت برای پیشگیری از خونریزی تنها وقتی که میزان پلاکت ۱۰ × ۱۰۹/لیتر یا کمتر است، باعث کاهش در تعداد دفعات ترانسفیوژن پلاکت می‌شود. هیچ شواهدی وجود نداشت که نشان دهد دادن پلاکت وقتی که میزان ترانسفیوژن پلاکت ۱۰ × ۱۰۹/لیتر یا کمتر است، تعداد واکنش‌های ترانسفیوژن را در مقایسه با دادن پلاکت در سطوح بالاتر (۳۰ × ۱۰۹/لیتر یا کمتر یا ۲۰ × ۱۰۹/لیتر یا کمتر) کاهش می‌دهد.

هیچ یک از این سه مطالعه پیامدهای کیفیت زندگی را گزارش نکردند.

یافته‌های این مرور مبتنی بر سه مطالعه و ۴۹۹ شرکت‌کننده بود. بدون شواهد بیشتری، دادن ترانسفیوژن پلاکت برای پیشگیری از خونریزی بر اساس آستانه استاندارد کنونی (۱۰ × ۱۰۹/لیتر) منطقی به نظر می‌رسد.

کیفیت شواهد

شواهد اکثر یافته‌ها کیفیت پائینی داشت. این امر به این دلیل بود که شرکت‌کنندگان و پزشکان آنها می‌دانستند که شرکت‌کننده به کدام بازوی مطالعه اختصاص داده شده است، و هم‌چنین تخمین تاثیر درمان غیر‐دقیق بود.


Gemma L Crighton، Lise J Estcourt، Erica M Wood، Marialena Trivella، Carolyn Doree، Simon Stanworth،
دوره ۲۰۱۵، شماره ۰ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

پیشینه

در عملکرد نوین بالینی، ترانسفیوژن‌های پلاکت برای پیشگیری و درمان خونریزی در بیماران مبتلا به ترومبوسیتوپنی با نارسایی مغز استخوان مورد استفاده قرار می‌گیرند. اگرچه در ۴۰ سال گذشته پیشرفت‌های قابل‌ توجهی در درمان با ترانسفیوژن پلاکت ایجاد شده، برخی از موارد همچنان بحث‌برانگیز هستند، خصوصا استفاده پروفیلاکتیک از ترانسفیوژن پلاکت در پیشگیری از خونریزی ترومبوسیتوپنی.

این یک به‌روزرسانی از یک مرور کاکرین است که برای اولین‌بار در سال ۲۰۰۴ منتشر و در سال ۲۰۱۲ به‌روزرسانی شد و چهار پرسش جداگانه را در بر ‌گرفت: استراتژی صرفا درمانی ترانسفیوژن پلاکت در برابر سیاست پروفیلاکتیک ترانسفیوژن پلاکت؛ حد آستانه ترانسفیوژن پروفیلاکتیک پلاکت؛ دوز ترانسفیوژن پروفیلاکتیک پلاکت؛ و ترانسفیوژن‌های پلاکت در مقایسه با درمان‌های جایگزین. اکنون ما این مرور را به چهار مرور کوچک‌تر تقسیم کرده و به‌طور جداگانه به این پرسش‌ها می‌پردازیم؛ این مرور، اولین قسمت از مرور اصیل است.

اهداف
تعیین این که سیاست صرفا‐درمانی ترانسفیوژن پلاکت (تجویز ترانسفیوژن‌های پلاکت هنگام خونریزی بیمار) در بیماران مبتلا به اختلالات خونی تحت درمان با شیمی‌درمانی میلوساپرسیو یا پیوند سلول بنیادی، به همان اندازه سیاست ترانسفیوژن پروفیلاکتیک پلاکت (ترانسفیوژن‌های پلاکت برای پیشگیری از خونریزی، معمولا زمانی که شمارش پلاکت به زیر میزان تعیین شده افت می‌کند)، تاثیرگذار و ایمن است یا خیر.
روش های جستجو
برای یافتن کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) به جست‌وجو در پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (کتابخانه کاکرین، ۲۰۱۵، شماره ۶)، MEDLINE (از ۱۹۴۶)، EMBASE (از ۱۹۷۴)، CINAHL (از ۱۹۳۷)، Transfusion Evidence Library (از ۱۹۵۰) و بانک‌های اطلاعاتی کارآزمایی‌های در حال انجام تا ۲۳ اپریل ۲۰۱۵ پرداختیم.
معیارهای انتخاب
RCTهای مربوط به ترانسفیوژن‌های کنسانتره پلاکت، آماده شده از واحدهای جداگانه خون کامل یا از طریق آفرزیس (apheresis) و استفاده از آنها برای پیشگیری یا درمان خونریزی در بیماران مبتلا به اختلالات بدخیم خونی که تحت شیمی‌درمانی میلوساپرسیو یا تحت HSCT قرار می‌گیرند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
ما از روش‌های استاندارد روش‌شناسی مورد انتظار بنیاد همکاری کاکرین (Cochrane Collaboration) استفاده کردیم.
نتایج اصلی

هفت مورد RCT را شناسایی کردیم که به مقایسه ترانسفیوژن‌های درمانی پلاکت با ترانسفیوژن‌های پروفیلاکتیک پلاکت در بیماران خونی تحت شیمی‌درمانی میلوساپرسیو یا HSCT پرداختند. یک کارآزمایی هنوز ادامه دارد، و شش کارآزمایی واجد شرایط باقی می‌مانند با تعداد ۱۱۹۵ شرکت‌کننده. این کارآزمایی‌ها بین سال‌های ۱۹۷۸ و ۲۰۱۳ انجام شدند و شرکت‏‌کنندگان از جمعیت‌های نسبتا قابل قیاس بیماران در آن ثبت‌نام شدند. ما توانستیم پنج مورد را از این مطالعات که شامل داده‌های جداگانه‌ای برای هر بازو بودند، منتقدانه ارزیابی کنیم، و در یک مطالعه که تعداد شرکت‌کنندگان را در هر بازوی درمانی گزارش نکرده بود، قادر به انجام تجزیه‌وتحلیل کمّی (quantitative) نبودیم.

به‌طور کلی، کیفیت شواهد برای هر پیامد، بر اساس رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE)، در سطح پائین تا متوسط بود. هیچ‌یک از مطالعات وارد شده خطر پائین سوگیری در هر دامنه نداشتند، و تمام مطالعات شناسایی شده، با تهدیدهایی برای اعتبار خود روبه‌رو بودند. از نظر ما، فقط یک مطالعه در خطر پائین سوگیری در همه حوزه‌ها به جز کورسازی قرار دارد.

دو RCT (۸۰۱ شرکت‌کننده) طی ۳۰ روز از شروع مطالعه، وقوع حداقل یک اپیزود خونریزی را گزارش کردند. به دلیل ناهمگونی آماری قابل توجه بین مطالعات، نتوانستیم متاآنالیز را انجام دهیم. ناهمگونی آماری دیده شده ممکن است مربوط به روش‌های مختلف مورد استفاده در مطالعات برای ارزیابی و درجه‌بندی خونریزی باشد. به نظر می‌رسد گروه‌های تشخیصی و درمانی زمینه‌ای بیمار نیز تا حدودی بر خطر خونریزی تاثیرگذار است. این مطالعات به‌طور جداگانه تاثیرگذاری مشابهی را نشان دادند، که یک استراتژی صرفا‐درمانی ترانسفیوژن پلاکت، در مقایسه با یک سیاست پروفیلاکتیک ترانسفیوژن پلاکت، با افزایش خطر خونریزی بالینی قابل‌ توجهی همراه است. تعداد روزهای سپری شده با وقوع یک حادثه خونریزی قابل توجه از نظر بالینی به ازای هر شرکت‌کننده در گروه صرفا‐درمانی نسبت به گروه پروفیلاکتیک بیشتر بود (یک RCT؛ ۶۰۰ شرکت‌کننده؛ تفاوت میانگین (MD): ۰,۵۰؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۱۰ تا ۰.۹۰؛ شواهد با کیفیت متوسط). برای تعیین این که تفاوتی در تعداد شرکت‏‌کنندگان مبتلا به خونریزی شدید یا تهدید‌کننده زندگی بین یک سیاست صرفا‐درمانی ترانسفیوژن و یک سیاست پروفیلاکتیک ترانسفیوژن پلاکت وجود دارد یا خیر، شواهد ناکافی بودند (دو RCT؛ ۸۰۱ شرکت‌کننده؛ خطر نسبی (RR): ۴.۹۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۶ تا ۲۸.۱۲؛ شواهد با کیفیت پائین). دو مورد RCT (۸۰۱ شرکت‌کننده)، زمان سپری شده تا رخداد اولین اپیزود خونریزی را گزارش کردند. به دلیل ناهمگونی قابل‌ توجه بین مطالعات، نتوانستیم متاآنالیزی را انجام دهیم. هر دو مطالعه به صورت جداگانه نشان دادند که زمان سپری شده تا وقوع اولین اپیزود خونریزی در گروه صرفا‐درمانی در مقایسه با گروه ترانسفیوژن پروفیلاکتیک پلاکت، کوتاه‌تر بود.

شواهد برای تعیین تفاوت در مورتالیتی به هر علتی طی ۳۰ روز از شروع مطالعه با استفاده از یک سیاست صرفا‐درمانی ترانسفیوژن پلاکت در مقایسه با یک سیاست پروفیلاکتیک ترانسفیوژن پلاکت، ناکافی بود (دو RCT؛ ۶۲۹ شرکت‌کننده). مورتالیتی یک اتفاق نادر بود، و بنابراین به انجام مطالعات بزرگ‌تری نیاز است تا تأثیر این استراتژی‌های جایگزین را مشخص کنیم. کاهش واضح در تعداد ترانسفیوژن‌های پلاکت به ازای هر شرکت‌کننده در بازوی صرفا‐درمانی وجود داشت (دو RCT؛ ۹۹۱ شرکت‌کننده؛ میانگین استاندارد شده کاهش: ۰,۵۰ ترانسفیوژن پلاکت به ازای هر شرکت‌کننده؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۳‐ تا ۰.۳۷‐؛ شواهد با کیفیت متوسط). هیچ‌ یک از مطالعات، اطلاعاتی را درباره کیفیت زندگی گزارش نکردند. هیچ شواهدی مبنی بر تفاوت در فراوانی حوادث جانبی، از جمله واکنش‌های ترانسفیوژن، بین یک سیاست صرفا‐درمانی ترانسفیوژن پلاکت و سیاست پروفیلاکتیک ترانسفیوژن پلاکت به دست نیامد (دو RCT؛ ۹۹۱ شرکت‌کننده؛ RR: ۱.۰۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۲ تا ۱.۶۸)، هر چند که فاصله اطمینان گسترده بود.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
ما شواهدی را با درجه پائین تا متوسط پیدا کردیم که یک سیاست صرفا‐درمانی ترانسفیوژن پلاکت در مقایسه با یک سیاست پروفیلاکتیک ترانسفیوژن پلاکت در بیماران خونی که به دلیل شیمی‌درمانی میلوساپرسیو یا HSCT، ترومبوسیتوپنیک هستند، با افزایش خطر خونریزی مرتبط است. شواهد برای تعیین این که تفاوتی در میزان مورتالیتی وجود دارد یا خیر، ناکافی است و هیچ شواهدی مبنی بر تفاوت در میزان بروز حوادث جانبی بین یک سیاست صرف‐درمانی ترانسفیوژن پلاکت و یک سیاست پروفیلاکتیک ترانسفیوژن پلاکت وجود ندارد. سیاست صرفا‐درمانی ترانسفیوژن پلاکت، با کاهش واضحی در تعداد اجزای تجویز شده پلاکت همراه است.
خلاصه به زبان ساده

ترانسفیوژن‌های پلاکت برای درمان خونریزی در مقایسه با ترانسفیوژن‌های پلاکت برای پیشگیری از خونریزی، در مبتلایان به بدخیمی خونی دریافت کننده درمان شدید و فشرده

سوال مطالعه مروری

ما شواهد مربوط به این که تجویز ترانسفیوژن‌های پلاکت در بیماران دچار شمارش پلاکت پائین که دچار خونریزی هستند، تاثیرگذار و ایمن است یا خیر (به صورت درمانی) و نیز اثربخشی و ایمنی ترانسفیوژن‌های پلاکت را به‌طور منظم برای پیشگیری از خونریزی (پروفیلاکسی) ارزیابی کردیم. جمعیت هدف ما، آن دسته از مبتلایان به بدخیمی خونی بودند که تحت درمان‌های فشرده و شدید شیمی‌درمانی میلوساپرسیو (که باعث کاهش تولید سلول‌های خونی می‌شوند) یا پیوند سلول‌های بنیادی قرار داشتند.

پیشینه

افراد مبتلا به بدخیمی خونی، به دلیل ابتلا به بدخیمی ممکن است دچار افت تعداد پلاکت باشند. بدخیمی‌های خونی می‌توانند با شیمی‌درمانی و پیوند سلول‌های بنیادی درمان شوند، که احتمالا باعث افت شمارش پلاکت‌ها می‌شوند. ترانسفیوژن‌های پلاکت ممکن است برای پیشگیری از خونریزی در شرایطی که افت پلاکت به میزان کمتر از حد تعیین شده می‌رسد(به عنوان مثال ۱۰ ضربدر ۱۰۹/لیتر) یا ممکن است برای درمان خونریزی (مانند خونریزی از بینی طول کشیده یا کبودی‌های متعدد) تجویز شود. استفاده معمول از ترانسفیوژن‌های پلاکت برای پیشگیری از خونریزی در این بیماران، قبلا توسط شواهدی با کیفیت بالا پشتیبانی نشده است.

ویژگی‌های مطالعه

شواهد تا جولای ۲۰۱۵ به‌روز است. در این به‌روزرسانی، هفت کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده را شناسایی کردیم که به مقایسه تجویز ترانسفیوژن‌های پلاکت صرفا برای درمان خونریزی در برابر تجویز آنها به منظور پیشگیری و نیز درمان خونریزی پرداختند. یک کارآزمایی هنوز در حال بیماریابی است و هنوز کامل نشده‌اند. ما شش کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده را، با مجموع ۱۱۹۵ شرکت‏‌کننده مرور کردیم. این کارآزمایی‌ها بین سال‌های ۱۹۷۸ و ۲۰۱۳ انجام شدند. پنج مورد از آنها شامل بزرگسالانی بودند که تحت شیمی‌درمانی یا پیوند سلول‌های بنیادی، به عنوان درمان سرطان‌های خونی، قرار داشتند. یک مورد از کارآزمایی‌ها، کودکانی را وارد کردند که به دلیل ابتلا به لوکمی، تحت شیمی‌درمانی بودند.

چهار مورد از شش مطالعه منابع مالی خود را گزارش کردند؛ آنها شامل حمایت‎‌های خیریه یا بودجه دولتی بودند.

نتایج کلیدی

ترانسفیوژن‌های پلاکت برای پیشگیری و درمان خونریزی در بیمارانی که به دلیل بدخیمی‌های خونی یا عوامل درمانی آن، دچار افت شمارش پلاکت هستند، در مقایسه با تجویز ترانسفیوژن‌های پلاکت صرفا برای درمان خونریزی، ممکن است منجر به کاهش خونریزی شوند.

اگر ترانسفیوژن‌های پلاکت صرفا برای درمان خونریزی تجویز شوند، در برابر ترانسفیوژن‌های پلاکت برای پیشگیری و درمان خونریزی، ممکن است خطر مرگ‌ومیر یا حوادث جانبی افزایش پیدا نکنند، اما شواهد کافی برای اطمینان در این مورد وجود ندارد.

تجویز ترانسفیوژن‌های پلاکت فقط در صورت وقوع خونریزی، احتمالا تعداد پلاکت‌های تجویزی را کاهش می‌دهد.

هیچ یک از شش مطالعه، اطلاعاتی را درباره پیامدهای کیفیت زندگی گزارش نکردند.

کیفیت شواهد

شواهد برای بیشتر یافته‌ها از کیفیت پائین یا متوسطی برخوردار بودند، زیرا بیماران و پزشکان آنها می‌دانستند که بیمار در چه بازویی قرار داده شده‌ است؛ مقایسه پیامدهای گزارش شده در این مطالعات دشوار بود، زیرا خونریزی به اشکال متفاوتی در آنها اندازه‌گیری و گزارش شد؛ و برخی از پیامدها دقیق نبودند، زیرا به کرات رخ ندادند (مانند مرگ‌ومیر).


Lise J Estcourt، Simon Stanworth، Carolyn Doree، Patricia Blanco، Sally Hopewell، Marialena Trivella، Edwin Massey،
دوره ۲۰۱۵، شماره ۰ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

پیشینه
علیرغم آنتی‌میکروبیال‌های مدرن و درمان حمایتی، عفونت‌های باکتریال و قارچی هنوز از عوارض اصلی در افراد مبتلا به نوتروپنی (neutropenia) مرتبط با بیماری طولانی یا نوتروپنی مرتبط با درمان است. از اواخر دهه ۱۹۹۰، تقاضای رو به افزونی برای ترانسفیوژن‌های گرانولوسیت اهدا شده، به منظور درمان یا پیشگیری از عفونت‌ها در افرادی که عملکرد گرانولوسیت‌هایشان با اختلال روبه‌رو است، دیده می‌شود. این یک نسخه به‌روز از مرور کاکرین است که اولین بار در سال ۲۰۰۹ منتشر شد.
اهداف
تعیین اثربخشی و بی‌خطری ترانسفیوژن پروفیلاکتیک گرانولوسیت در مقایسه با جمعیت کنترلی که این مداخله را دریافت نمی‌کنند، برای پیشگیری از مورتالیتی به هر علتی، مورتالیتی در اثر عفونت، و شواهد بروز عفونت در اثر عفونت یا به هر دلیل دیگری، در افرادی که مبتلا به نوتروپنی یا اختلالات عملکرد نوتروفیل هستند.
روش های جستجو
برای یافتن کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) و شبه‐RCTها به جست‌وجو در پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (کتابخانه کاکرین (Cochrane Library)، شماره ۳، ۲۰۱۵)؛ MEDLINE (از ۱۹۴۶)؛ EMBASE (از ۱۹۷۴)؛ CINAHL (از ۱۹۳۷)، کتابخانه شواهد ترانسفیوژن (Transfusion Evidence Library) (از ۱۹۸۰) و در بانک‌های اطلاعاتی کارآزمایی در حال انجام تا ۲۰ اپریل ۲۰۱۵ پرداختیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) و شبه‐RCTهایی که افراد دریافت کننده ترانسفیوژن‌های گرانولوسیت را به منظور پیشگیری از پیشرفت عفونت، با گروه کنترل که این نوع مداخله را دریافت نمی‌کنند، مقایسه می‌کند. نوزادان، موضوع بحث در مرور دیگر کاکرین هستند و از این مرور حذف شدند. محدودیتی از نظر پیامدهای بررسی شده وجود نداشت، اما این مرور بر مورتالیتی و موربیدیتی ناشی از عفونت و عوارض جانبی تمرکز داشت.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از پروسیجرهای روش‌شناسی استاندارد مورد انتظار مرکز همکاری‌های کاکرین (The Cochrane Collaboration) استفاده کردیم.
نتایج اصلی

دوازده کارآزمایی معیارهای ورود به این مرور را داشتند. یک کارآزمایی هنوز در حال انجام است، بنابراین ۱۱ کارآزمایی واجد شرایط با ۶۵۳ شرکت‌کننده باقی ماند. این کارآزمایی‌ها بین سال‌های ۱۹۷۸ و ۲۰۰۶ انجام شده و شرکت‌کنندگان را از جمعیت بیمار نسبتا قابل مقایسه انتخاب کردند. در هیچ یک از این مطالعات، افراد مبتلا به اختلال عملکرد نوتروفیل گنجانده نشده بود. ده مطالعه فقط روی بزرگسالان انجام شده و دو مطالعه کودکان و بزرگسالان را وارد کرده بود. ده مورد از این مطالعات حاوی داده‌های جداگانه برای هر بازو بود، بنابراین قادر به ارزیابی نقادانه بودند. یک مطالعه افراد را دوباره تصادفی‌سازی کرد و بنابراین، تجزیه‌وتحلیل کمّی (quantitative) در مورد آنها قابل انجام نبود.

به طور کلی، کیفیت شواهد در طول پیامدهای مختلف بر اساس متدولوژی درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE)، بسیار پائین تا پائین بود. این مساله به دلیل آن بود که بسیاری از مطالعات در معرض خطر سوگیری (bias) بالا بوده و بسیاری از تخمین‌های پیامدها غیر‐دقیق گزارش شده بودند.

مورتالیتی به هر علتی برای نه مطالعه (۶۰۹ شرکت‌کننده) گزارش شد. تفاوتی میان مورتالیتی به هر علتی در طول ۳۰ روز، میان افراد دریافت کننده ترانسفیوژن‌های پروفیلاکتیک گرانولوسیت و گروه کنترل دیده نشد (هفت مطالعه؛ ۴۳۷ شرکت‌کننده؛ RR: ۰,۹۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۳ تا ۱.۳۶؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

مورتالیتی در اثر عفونت برای هفت مطالعه (۳۹۸ شرکت‌کننده) گزارش شد. تفاوتی میان مورتالیتی به دلیل عفونت در طول ۳۰ روز، میان افراد دریافت کننده ترانسفیوژن‌های پروفیلاکتیک گرانولوسیت و گروه کنترل دیده نشد (شش مطالعه؛ ۲۸۶ شرکت‌کننده؛ RR: ۰,۶۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۳ تا ۱.۴۴؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

تعداد افراد مبتلا به عفونت‌های قارچی یا باکتریال لوکالیزه یا سیستمیک در نه مطالعه (۶۰۹ شرکت‌کننده) گزارش شد. میان زیر‐گروه‌های دوز گرانولوسیت تفاوتی دیده شد (تستی برای تفاوت‌های زیر‐گروه ۰,۰۱ = P). تفاوتی در تعداد افراد مبتلا به عفونت در طول ۳۰ روز میان افراد دریافت کننده ترانسفیوژن‌های پروفیلاکتیک گرانولوسیت و گروه کنترل، در گروه با دوز کم گرانولوسیت دیده نشد (کمتر از ۱۰۱۰ × ۱,۰ گرانولوسیت روزانه) (چهار مطالعه؛ ۲۰۴ شرکت‌کننده؛ RR: ۰.۸۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۸ تا ۱.۲۰؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). در تعداد افراد مبتلا به عفونت در طول ۳۰ روز در افراد دریافت کننده ترانسفیوژن‌های پروفیلاکتیک گرانولوسیت در گروه گرانولوسیت با دوز متوسط (۱۰۱۰× ۱,۰ تا ۱۰۱۰ × ۴,۰ گرانولوسیت در روز) (۴ مطالعه؛ ۲۹۳ شرکت‌کننده؛ RR: ۰.۴۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۶ تا ۰.۶۳؛ شواهد با کیفیت پائین) کاهش دیده شد.

تعداد افراد شرکت‌کننده مبتلا به باکتریمی و فونگمی (fungaemia) در بیماران دریافت کننده ترانسفیوژن‌های پروفیلاکتیک گرانولوسیت کاهش داشت (نه مطالعه؛ ۶۰۹ شرکت‌کننده؛ RR: ۰,۴۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۰ تا ۰.۶۵؛ شواهد با کیفیت پائین).

تفاوتی در تعداد افراد شرکت‌کننده مبتلا به عفونت‌های باکتریال یا قارچی لوکالیزه در شرکت‏‌کنندگان دریافت کننده ترانسفیوژن‌های پروفیلاکتیک گرانولوسیت وجود نداشت (شش مطالعه؛ ۲۹۶ شرکت‌کننده؛ RR: ۰,۷۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۰ تا ۱.۱۴؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

عوارض جانبی جدی فقط برای شرکت‌کنندگان دریافت کننده ترانسفیوژن‌های پروفیلاکتیک گرانولوسیت و اهدا کنندگان ترانسفیوژن‌های گرانولوسیت گزارش شد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
در افراد مبتلا به نوتروپنی در اثر شیمی‌درمانی میلوساپرسیو یا پیوند سلول‌های بنیادی خونساز، شواهد با درجه پائینی وجود دارد که نشان داد ترانسفیوژن‌های پروفیلاکتیک گرانولوسیت خطر باکتریمی یا فونگمی را کاهش می‌دهند. هم‌چنین شواهدی با درجه پائین دیده می‌شوند که تاثیر ترانسفیوژن‌های پروفیلاکتیک گرانولوسیت ممکن است وابسته به دوز باشند، به طوری که دوزهایی که حداقل ۱۰۱۰× ۱,۰ گرانولوسیت در روز باشند، در کاهش خطر عفونت اثربخش‌تر باشند. شواهد کافی برای تعیین هر گونه تفاوت در نرخ مورتالیتی در اثر عفونت، مورتالیتی به هر علتی یا عوارض جانبی جدی وجود ندارد.
خلاصه به زبان ساده

ترانسفیوژن‌های گلبول‌های سفید خون به گرانولوسیت‌ها برای پیشگیری از عفونت‌ها در افرادی که مبتلا به اختلال عملکرد گرانولوسیت‌ها هستند

سوال مطالعه مروری
شواهدی را در زمینه ایمنی ترانسفیوژن گرانولوسیت‌ها برای پیشگیری از بروز عفونت‌ها و خطر عفونت ارزیابی کردیم. جمعیت هدف ما افراد مبتلا به نوتروپنی (neutropenia) (شمارش بسیار اندک نوعی از گلبول‌های سفید خون (نوتروفیل)) یا اختلال عملکرد گلبول‌های سفید خون بود.

پیشینه
عملکرد گلبول‌های سفید خون، خصوصا گرانولوسیت‌ها، برای نبرد علیه عفونت‌های باکتریایی و قارچی تهدید کننده زندگی بسیار مهم هستند. سال‌های زیادی است که بعضی از پزشکان بیمارستان‌ها از ترانسفیوژن گرانولوسیت‌ها برای درمان افرادی استفاده می‌کنند که در اثر بیماری و/یا درمانی که تعداد یا عملکرد گرانولوسیت‌ها را کاهش می‌دهند، با فقدان گلبول‌های سفید مواجه می‌شوند.

تقاضا برای گرانولوسیت‌ها جهت ترانسفیوژن از دهه ۱۹۹۰ افزایش ثابتی را نشان می‌دهد، خصوصا از زمان معرفی دارویی به نام فاکتور محرک کولونی گرانولوسیت (granulocyte colony‐stimulating factor; G‐CSF) که اگر به اهدا کنندگان داده شود، منجر به افزایش تعداد گرانولوسیت‌ها در خون فرد دهنده می‌شود و امکان ایجاد مجموعه‌ای از دوزهای بزرگ‌تر گرانولوسیت‌ها از آنچه قبلا امکان‌پذیر بود، فراهم می‌شود.

ویژگی‌های مطالعه
شواهد تا اپریل ۲۰۱۵ به‌روز است. در این نسخه به‌روز، ۱۲ کارآزمایی شناسایی شد که تجویز ترانسفیوژن‌های گرانولوسیت را برای پیشگیری از بروز عفونت با عدم تجویز آنها مقایسه کرده بودند. یک کارآزمایی هنوز کامل نشده بود. یازده کارآزمایی با دربرگرفتن ۶۵۳ شرکت‌کننده مرور شدند. این کارآزمایی‌ها بین سال‌های ۱۹۷۸ و ۲۰۰۶ انجام شده بودند. داده‌های یک کارآزمایی در این آنالیزها وارد نشد، زیرا بیماران بیش از یک بار در مطالعه وارد شده بودند. ده مطالعه فقط روی بزرگسالان انجام شده و دو مطالعه کودکان و بزرگسالان را وارد کرده بود.

شش مطالعه منابع مالی مطالعه‌شان را گزارش کرده بودند و همه آنها به وسیله خیریه‌ها یا موسسان دولتی تامین مالی شده بودند.

نتایج کلیدی
تجویز ترانسفیوژن‌های گرانولوسیتی برای پیشگیری از بروز عفونت‌ها خطر مرگ‌ومیر را در اثر عفونت یا در اثر هر عاملی تحت تاثیر قرار نمی‌دهند.

تجویز ترانسفیوژن‌های گرانولوسیتی برای پیشگیری از بروز عفونت‌ها تعداد افرادی را که مبتلا به عفونت باکتریال یا قارچی در خون هستند، کاهش می‌دهند، اما تعداد افراد مبتلا به عفونت باکتریال یا قارچی لوکالیزه شده را کاهش نمی‌دهند.

مشخص نیست ترانسفیوژن‌های گرانولوسیتی خطر داشتن عوارض جانبی را افزایش می‌دهند یا خیر، زیرا عوارض جانبی فقط در افراد دریافت کننده ترانسفیوژن‌های گرانولوسیتی گزارش شده بود.

کیفیت شواهد
کیفیت بسیاری از یافته‌ها در سطح پائین یا بسیار پائین بودند. دلیل آن، اطلاع داشتن بیماران و پزشکشان از گروه درمانی آنها بود (کورسازی نشده بود) و دو مطالعه نیز به درستی تصادفی‌سازی نشده بودند (بیماران در صورتی در گروه ترانسفیوژن‌های گرانولوسیتی قرار می‌گرفتند که اهدا کننده مناسب گرانولوسیتی برایشان پیدا شده باشد).


Sheila A Fisher، Huajun Zhang، Carolyn Doree، Anthony Mathur، Enca Martin-Rendon،
دوره ۲۰۱۵، شماره ۰ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

پیشینه
پیوند سلولی، رویکرد درمانی بالقوه‌ای را برای بازسازی و تولید دوباره بافت قلبی و عروقی آسیب دیده بعد از انفارکتوس میوکارد حاد (acute myocardial infarction; AMI) به وجود می‌آورد. این کار در سراسر دنیا باعث انجام کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) شده است.
اهداف
تعیین بی‌خطری (safety) و اثربخشی سلول‌های بنیادی اتولوگ (autologous) مغز استخوان بزرگسالان به عنوان درمانی برای انفارکتوس میوکارد حاد (AMI)، با تمرکز بر پیامدهای بالینی.
روش های جستجو
این مرور کاکرین، یک نسخه به‌روز از مرور قبلی است (در سال ۲۰۱۲ منتشر شده است). برای این مرور، پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL؛ شماره ۲؛ ۲۰۱۵)؛ MEDLINE (از ۱۹۵۰ تا مارچ ۲۰۱۵)؛ EMBASE (از ۱۹۷۴ تا مارچ ۲۰۱۵)؛ CINAHL (از ۱۹۸۲ تا مارچ ۲۰۱۵) و Transfusion Evidence Library (از ۱۹۸۰ تا مارچ ۲۰۱۵) را جست‌وجو کردیم. به علاوه، بانک‌های اطلاعاتی کارآزمایی‌های در حال انجام و بین‌المللی را در تاریخ مارچ ۲۰۱۵ جست‌وجو کردیم و خلاصه مقالات کنفرانس‌های مرتبط را تا ژانویه ۲۰۱۱ به صورت دستی جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
RCTهایی واجد شرایط بودند که سلول‌های اتولوگ مشتق از مغز استخوان را با یا بدون سلول در بیماران مبتلا به AMI مقایسه کردند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم همه منابع را غربالگری، خطر سوگیری (bias) کارآزمایی‌های وارد شده را بررسی و داده‌ها را استخراج کردند. با استفاده از مدل‌های اثرات‐تصادفی متاآنالیز (meta‐analysis) انجام دادیم. پیامدها را در پیگیری‌های کوتاه‐مدت (کمتر از ۱۲ ماه) و طولانی‐‌مدت (۱۲ ماه یا بیشتر) تجزیه‌وتحلیل کردیم. پیامدهای دو‐حالتی به صورت خطر نسبی (RR) و پیامدهای پیوسته به صورت تفاوت میانگین (MD) یا MD استاندارد شده گزارش می‌شوند. تجزیه‌وتحلیل‌های حساسیت را برای ارزیابی نتایج در زمینه خطر سوگیری انتخاب، عملکرد و ریزش نمونه (attrition bias) انجام دادیم. تجزیه‌وتحلیل زیر‐گروه اکتشافی، تاثیرات مداخله بر عملکرد قلبی در خط پایه (کسر جهشی بطن چپ، LVEF)، دوز، نوع و زمان‌بندی تزریق سلول و نیز استفاده از هپارین را در محلول سلولی نهایی بررسی کرد.
نتایج اصلی
چهل‌ویک RCT با مجموع ۲۷۳۲ شرکت‌کننده (۱۵۶۴ درمان سلولی، ۱۱۶۸ کنترل) برای ورود واجد شرایط بودند. درمان سلولی، تغییراتی در خطر مورتالیتی به هر علتی (۳۴/۵۳۸ در برابر ۳۲/۴۵۸؛ RR: ۰,۹۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۸ تا ۱.۵۰؛ ۹۹۶ شرکت‌کننده؛ ۱۴ مطالعه؛ شواهد با کیفیت متوسط )، مورتالیتی قلبی‌عروقی (۲۳/۲۷۷ در برابر ۱۸/۲۵۰؛ RR: ۱,۰۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۴ تا ۱.۹۹؛ ۵۲۷ شرکت‌کننده؛ نه مطالعه؛ شواهد با کیفیت متوسط )، یا معیار ترکیبی مورتالیتی، انفارکتوس مجدد و بستری دوباره در بیمارستان برای نارسایی قلبی (۲۴/۲۶۲ در برابر ۳۳/۲۳۵؛ RR: ۰,۶۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۶ تا ۱.۱۰؛ ۴۹۷ شرکت‌کننده؛ شش مطالعه؛ شواهد با کیفیت متوسط ) در پیگیری طولانی‐مدت ایجاد نکرد. ناهمگونی آماری کم بود (I ۲ =۰% تا ۱۲%) بود. عوارض جانبی جدی پروسیجرال بسیار پائین بود و اصولا به احتمال کمی به درمان سلولی ارتباط داشتند. علاوه بر این، سلول درمانی هیچ تاثیری بر موربیدیتی، کیفیت زندگی/عملکرد یا LVEF اندازه‌گیری شده با تصویربرداری رزونانس مغناطیسی نداشت. متاآنالیزهای LVEF که با اکوکاردیوگرافی، مقطع‌نگاری رایانه‌ای تک‌فوتونی (single photon emission computed tomography) و آنژیوگرافی بطن چپ اندازه‌گیری شدند، شواهدی از تفاوت در میانگین LVEF بین گروه‌های درمانی نشان داد، گرچه تفاوت‌های میانگین بین ۲% و ۵% بود که از لحاظ بالینی مرتبط نبود. نتایج برای خطر سوگیری انتخاب، عملکرد و ریزش نمونه (attrition bias) از مطالعات مجزا قوی بودند.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
نتایج این مرور نشان داد که شواهد کافی برای نشان دادن تاثیر سودمند درمان سلولی برای بیماران مبتلا به AMI وجود ندارد. اما، اکثر شواهد، حاصل کارآزمایی‌های کوچک است که تفاوتی در پیامدهای بالینی مرتبط نشان نمی‌دهد. کارآزمایی‌های بیشتر با قدرت کافی مورد نیاز است و تا آن زمان اثربخشی این مداخله اثبات نشده باقی می‌ماند.
خلاصه به زبان ساده

درمان با سلول بنیادی بعد از حمله قلبی

سوال مطالعه مروری: آیا سلول‌های مغز استخوان به عنوان درمان بعد از یک حمله قلبی موثر و ایمن هستند یا خیر؟

پیشینه: در حال حاضر، درمان استاندارد برای افراد مبتلا به حمله قلبی (به دلیل انسداد در رگی که قلب را خونرسانی می‌کند)، باز کردن مستقیم رگ با یک بالون نازک در پروسیجری به نام آنژیوپلاستی و وارد کردن یک لوله کوچک به داخل رگ برای باز کردن آن است. استفاده از آنژیوپلاستی اولیه و فنرها برای باز کردن رگ گرفته، می‌تواند باعث کاهش ۳۵% در مورتالیتی (نرخ مرگ‌ومیر) حاصل از این شرایط شود. در سال‌های اخیر، در مورد سلول‌های بنیادی به عنوان یک درمان بالقوه پژوهش شده است. علاوه بر درمان آنژیوپلاستی اولیه و درمان طبی استاندارد، این سلول‌ها ممکن است از آسیب به ماهیچه قلب به دنبال انفارکتوس میوکارد پیشگیری کنند.

ویژگی‌های مطالعه: کارآزمایی‌هایی تصادفی‌سازی شده که سلول‌های مشتق از مغز استخوان را با یا بدون سلول در بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد حاد مقایسه می‌کردند، برای این مرور واجد شرایط بودند. بانک‌های اطلاعاتی را تا تاریخ مارچ ۲۰۱۵ جست‌وجو کردیم. این مرور از طرف موسسه ملی تحقیقات سلامت (National Institute of Health Research; NIHR) از طریق برنامه جایزه تشویقی کاکرین‌ حمایت شد.

نتایج کلیدی: در این مرور سیستماتیک به‌روز شده، داده‌های حاصل از ۴۱ کارآزمایی را با ۲۷۰۰ بیمار تجزیه‌وتحلیل کردیم. ارزیابی شواهد موجود کنونی نشان می‌دهد که با بررسی فراوانی مرگ‌ومیرها، سکته‌های قلبی و/یا نارسایی قلبی نیازمند بستری دوباره به دنبال درمان و نیز تست‌های عملکرد قلبی، در کوتاه‐مدت و طولانی‐مدت، این درمان در مقایسه با درمان استاندارد بهبودی حاصل نمی‌کند.

کیفیت شواهد برای پیامدهای اولیه: شواهد این مرور به دلیل تعداد کم رویدادها، کیفیت متوسطی دارد.


Lise J Estcourt، Simon J Stanworth، Sally Hopewell، Carolyn Doree، Marialena Trivella، Edwin Massey،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
با وجود درمان‌های ضد‐میکروبی و حمایتی جدید، عفونت‌های باکتریایی و قارچی هنوز هم از مهم‌ترین عوارض ایجاد شده در افراد مبتلا به نوتروپنی (neutropenia) حاصل از بیماری یا نوتروپنی حاصل از درمان هستند. مدت‌هاست که از ترانسفیوژن گرانولوسیت (granulocyte) برای حمایت و درمان موارد شدید عفونت در گروه‌های پُر‐خطر از بیماران مبتلا به نوتروپنی یا اختلال عملکرد نوتروفیل (neutrophil dysfunction) در عمل بالینی استفاده می‌شود. با این وجود، هم‌اکنون در استفاده درمانی از ترانسفیوژن گرانولوسیت اختلاف‌نظر زیادی وجود دارد و هنوز در ارتباط با تاثیر مثبت این مداخله، به عنوان درمان کمکی، در کاهش مورتالیتی حاصل از موارد درمان با آنتی‌بیوتیک عدم‐قطعیت وجود دارد. این یک نسخه به‌روز از مرور کاکرین است که اولین بار در سال ۲۰۰۵ منتشر شد.
اهداف
هدف از این مرور تعیین اثربخشی و بی‌خطری استفاده از ترانسفیوژن‌های گرانولوسیت در برابر عدم استفاده از آن، به عنوان درمان کمکی، در درمان آنتی‌بیوتیکی افراد مبتلا به نوتروپنی یا اختلال عملکرد نوتروفیل است، پیامد هدف، مورتالیتی در بیماران ذکر شده در بالا و هم‌چنین سایر عوارض جانبی احتمالی حاصل از عفونت در این بیماران است.
روش های جستجو
جست‌وجوی خود را برای یافتن کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) در منابع زیر انجام دادیم: پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های بالینی کاکرین (CENTRAL) (کتابخانه کاکرین شماره ۲، ۲۰۱۶). MEDLINE (از سال ۱۹۴۶)؛ Embase (از سال ۱۹۷۴)؛ CINAHL (از سال ۱۹۳۷)؛ Transfusion Evidence Library (از سال ۱۹۸۰) و بانک‌های اطلاعاتی مربوط به کارآزمایی در حال انجام تا ۱۱ فوریه ۲۰۱۶.
معیارهای انتخاب
RCTهایی انتخاب شدند که در آنها مقایسه بین افراد مبتلا به نوتروپنی یا اختلال عملکرد نوتروفیل، که برای درمان عفونت دریافت ترانسفیوژن گرانولوسیت داشتند، و گروه کنترل که از چنین ترانسفیوژنی بهره نمی‌بردند، انجام شده بود. با توجه به آن که بررسی نوزادان، موضوع مرور کاکرین دیگری است، مطالعات مرتبط با این شرکت‌کنندگان از این مرور کنار گذاشته شد. هیچ گونه محدودیت زبانی یا انتشاراتی یا در رابطه با پیامدهای مورد بررسی، اعمال نشد.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از پروسیجرهای استاندارد روش‌شناسی مورد انتظار سازمان همکاری کاکرین استفاده کردیم.
نتایج اصلی

۱۰ کارآزمایی را با مجموع ۵۸۷ شرکت‌کننده شناسایی کردیم که معیارهای ورود به این مرور را داشتند. هم‌چنین یک کارآزمایی در حال انجام نیز شناسایی کردیم. این کارآزمایی‌ها در سال‌های ۱۹۷۵ تا ۲۰۱۵ اجرا شده بودند. افراد مبتلا به اختلال کارکرد نوتروفیل، در هیچ یک از مطالعات شرکت نداشتند. این مطالعات از نظر نوع عفونت تعریف شده در آنها متفاوت بودند. شش مطالعه، هم روی کودکان و هم بزرگسالان انجام شده بود، اما نتایج آنها به صورت تفکیک شده ارائه نشده بود. در دو مورد از جدیدترین مطالعات، تزریق فاکتور محرک کلنی گرانولوسیت (granulocyte colony stimulating factor; G‐CSF) برای اهدا کنندگان انجام گرفته بود، اما هر دو به دلیل استقبال ناکافی شرکت‌کنندگان، در میانه راه متوقف شده بودند. در سه مطالعه، شرکت‌کنندگان دوباره تصادفی‌سازی شده بودند، در نتیجه امکان تجزیه‌وتحلیل کمّی (quantitative) داده‌های آنها وجود نداشت.

به طور کلی، کیفیت شواهد در طول پیامدهای مختلف بر اساس متدولوژی درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE)، بسیار پائین تا پائین بود. این موضوع به آن علت بود که خطر سوگیری (bias) در بسیاری این مطالعات بالا و هم‌چنین بررسی بسیاری از پیامدها غیر‐دقیق بود.

احتمالا در نرخ مورتالیتی به هر علتی در دوره ۳۰ روزه، تفاوتی بین شرکت‌کنندگانی که برای درمان، ترانسفیوژن‌های گرانولوسیت دریافت کردند و شرکت‌کنندگان گروه کنترل، تفاوتی وجود نداشته باشد (شش مطالعه؛ ۳۲۱ شرکت‌کننده؛ RR: ۰,۷۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۴ تا ۱.۰۴؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). بین زیر‐گروه‌های مربوط با روزهای مختلف گرانولوسیت هم تفاوتی وجود نداشت (مقادیر کمتر از ۱۰۱۰ × ۱ در روز در برابر مقادیر بیشتر یا مساوی ۱۰۱۰ × ۱ در روز) (تست مربوط به تفاوت‌های زیر‐گروه، ۰,۳۹ = P). بین مطالعات بر اساس سن مطالعه (منتشر شده پیش از سال ۲۰۰۰ در برابر سال ۲۰۰۰ یا بعد از آن) تفاوتی در مورتالیتی به هر علتی وجود داشت (تست تفاوت‌های زیر‐گروه ۰.۰۳ = P). در جدیدترین مطالعه، بین گروهی که ترانسفیوژن گرانولوسیت دریافت می‌کردند، در برابر گروهی که دریافت نمی‌کردند، در نرخ مورتالیتی به هر علتی، تفاوتی نشان داده نشد (یک مطالعه؛ ۱۱۱ شرکت‌کننده؛ RR: ۱.۱۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۰ تا ۱.۷۳؛ شواهد با کیفیت پائین ). در مطالعات منتشر شده پیش از سال ۲۰۰۰، بین شرکت‌کنندگانی که ترانسفیوژن گرانولوسیت دریافت می‌کردند، در برابر گروهی که دریافت نمی‌کردند، مورتالیتی به هر علتی کاهش یافته بود (پنج مطالعه ؛ ۲۱۰ شرکت‌کننده؛ RR: ۰,۵۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۳ تا ۰.۸۵؛ شواهد با کیفیت پائین).

احتمالا تفاوت معناداری از نظر بهبود بالینی علائم عفونت بین شرکت‌کنندگان دریافت کننده ترانسفیوژن‌های گرانولوسیت و شرکت‌کنندگان گروه کنترل وجود ندارد (پنج مطالعه؛ ۲۸۶ شرکت‌کننده؛ RR: ۰,۹۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۱ تا ۱.۱۹؛ شواهد با کیفیت پائین).

شواهد کافی برای تعیین تفاوت احتمالی در رابطه با عوارض جانبی جدی ریوی حاصل از مداخله، بین دو گروه مداخله و کنترل از شرکت‌کنندگان، وجود نداشت (۱ مطالعه؛ ۲۴ شرکت‌کننده؛ RR: ۰,۸۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۸ تا ۱.۸۸؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

در هیچ یک از مطالعات، گزارشی از تعداد روزهای دریافت آنتی‌بیوتیک، تعداد موارد عدم تداوم درمان به دلیل وقوع عوارض جانبی یا کیفیت زندگی وجود نداشت.

در شش مطالعه به حامی مالی پژوهش اشاره شده بود، که همگی از طرف دولت یا موسسات خیریه تامین شده بودند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
در افرادی که به سبب دریافت شیمی‌درمانی سرکوب کننده مغز استخوان (myelosuppressive) یا پیوند سلول بنیادی خون‏ساز، دچار نوتروپنی شده‌اند، شواهد کافی برای تعیین تاثیر دریافت ترانسفیوژن گرانولوسیت روی نرخ مورتالیتی به هر علتی وجود ندارد. برای آن که بتوان کاهش مورتالیتی به هر علتی را از ۳۵% به ۳۰% در اثر مداخله تعیین کرد، مطالعه باید ۲۷۴۸ شرکت‌کننده داشته باشد (قدرت: ۸۰%، سطح معناداری ۵%). با توجه به شواهد با درجه پائین، درمان با دریافت ترانسفیوژن‌های گرانولوسیت، احتمالا در افزایش تعداد شرکت‌کنندگانی که علائم بالینی عفونت آنها بهبود پیدا کند، اثری ندارد.
خلاصه به زبان ساده

ترانسفیوژن‌های گلبول‌های سفید خون، بر درمان عفونت در افراد با تعداد کم گلبول‌های سفید خون، یا بیمارانی که در آنها این سلول‌ها عملکرد مناسبی ندارند

سوال مطالعه مروری

با ارزیابی شواهد موجود، بررسی کردیم که استفاده از ترانسفیوژن گلبول‌های سفید خون (ترانسفیوژن گرانولوسیت هم خوانده می‌شوند)، در درمان عفونت تا چه میزان عارضه دارد و اینکه استفاده از این درمان، در کاهش خطر مرگ‌ومیر یا پیامدهای شدید عفونت‌ها موثر است یا خیر. جمعیت هدف ما، افرادی بودند که شمار گلبول‌های سفید خون آنها کم بود (نوتروپنی (neutropenia)) یا گلبول‌های سفید آنها عملکرد مناسبی نداشتند (اختلال عملکرد نوتروفیل).

پیشینه

وجود گلبول‌های سفید با عملکرد مناسب، برای مبارزه بدن با عفونت‌های کُشنده باکتریایی و قارچی مهم است. بین پزشکان از گذشته، استفاده از ترانسفیوژن گلبول‌های سفید خون در درمان عفونت‌ها در افراد با شمار پائین این سلول‌ها، رایج بوده است. تقاضا برای گرانولوسیت‌ها جهت ترانسفیوژن از دهه ۱۹۹۰ افزایش ثابتی را نشان می‌دهد، خصوصا از زمان معرفی دارویی به نام فاکتور محرک کولونی گرانولوسیت (granulocyte colony‐stimulating factor; G‐CSF) که اگر به اهدا کنندگان داده شود، منجر به افزایش تعداد گرانولوسیت‌ها در خون فرد دهنده می‌شود و امکان ایجاد مجموعه‌ای از دوزهای بزرگ‌تر گرانولوسیت‌ها از آنچه قبلا امکان‌پذیر بود، فراهم می‌شود.

ویژگی‌های مطالعه

شواهد تا فوریه ۲۰۱۶ به‌روز است. در این نسخه به‌روز شده از مرور قبلی، ۱۰ کارآزمایی کامل شده را شناسایی کردیم که در آن تاثیر ترانسفیوژن گلبول‌های سفید خون در برابر عدم دریافت آن در درمان عفونت مقایسه شده بود. یک مورد کارآزمایی اضافی کامل نشده نیز شناسایی شد. این ۱۰ کارآزمایی که مجموعا ۵۸۷ شرکت‌کننده داشتند، مابین سال‌های ۱۹۷۵ تا ۲۰۱۵ اجرا شده بودند. این مطالعات از نظر نوع عفونت تعریف شده در آنها متفاوت بودند. داده‌های یک کارآزمایی در این آنالیزها وارد نشد، زیرا شرکت‏‌کنندگان بیش از یک بار درون مطالعه وارد شده بودند. شش کارآزمایی شامل کودکان و بزرگسالان بود، اما نتایج به طور جداگانه برای کودکان و بزرگسالان گزارش نشد. دو کارآزمایی جدیدتر G‐CSF را به اهدا کنندگان دادند، اما هر دو به دلیل استقبال ناکافی شرکت‌کنندگان، در میانه راه متوقف شده بودند. در شش مطالعه به حامی مالی پژوهش اشاره شده بود، که همگی از طرف دولت یا موسسات خیریه تامین شده بودند.

نتایج کلیدی

دریافت ترانسفیوژن گلبول‌های سفید خون احتمالا در کاهش خطر مرگ‌ومیر یا در تعداد افرادی که از عفونت بهبود پیدا می‌کنند، تاثیری نداشته باشد.

احتمال تاثیر ترانسفیوژن گلبول‌های سفید خون، در افزایش خطر ایجاد عوارض جانبی جدی ناشناخته است.

هیچ یک از مطالعات گزارش نکردند که ترانسفیوژن گلبول‌های سفید خون، تعداد روزهای مصرف آنتی‌بیوتیک‌های درمانی شرکت‌کنندگان را کاهش می‌دهد یا خیر یا اینکه ترانسفیوژن‌های گلبول‌های سفید تاثیری بر کیفیت زندگی شرکت‏‌کنندگان دارد یا خیر.

کیفیت شواهد

شواهد مربوط به بیشتر یافته‌ها، کیفیت پائین یا بسیار پائینی دارند. در واقع علت این است که تعداد شرکت‌کنندگان وارد شده در این مرور، برای مشخص کردن تفاوت در پیامد اولیه مرور ناکافی و کم است. ما محاسبه کردیم، برای آن که مطالعه بتواند کاهش خطر مرگ‌ومیر را در افراد از ۳۵ در ۱۰۰ نفر به ۳۰ در هر ۱۰۰ نفر نشان دهد (یعنی درمان پنج نفر بیشتر از افراد تحت درمان در هر ۱۰۰ نفر)، باید ۲۷۴۸ شرکت‌کننده داشته باشد. هم‌چنین شرکت‌کنندگان و پزشکان آنها احتمالا از اینکه افراد در کدام گروه درمانی در مطالعه قرار گرفته بودند، اطلاع داشتند.


Lise J Estcourt، Michael Desborough، Susan J Brunskill، Carolyn Doree، Sally Hopewell، Michael F Murphy، Simon J Stanworth،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
بیماران مبتلا به اختلالات خونی به دلیل ترومبوسیتوپنی (کاهش تعداد پلاکت)، مکررا در معرض خطر خونریزی شدید و تهدید کننده زندگی قرار دارند. این علیرغم استفاده معمول از ترانسفیوژن پروفیلاکتیک پلاکت برای پیشگیری از بروز خونریزی در زمانی است که تعداد پلاکت‌ها به زیر یک حد آستانه (threshold) معین کاهش یابند. ترانسفیوژن پلاکت بدون خطر نیست و عوارض جانبی آن ممکن است تهدید کننده حیات باشند. یک درمان کمکی احتمالی برای ترانسفیوژن پروفیلاکتیک پلاکت، استفاده از آنتی‌فیبرینولیتیک‌ها، به ویژه آنالوگ‌های لیزین (lysine analogue)، مانند ترانکسامیک اسید (tranexamic acid; TXA) و اپسیلون آمینوکاپروئیک اسید (epsilon aminocaproic acid; EACA)، است. این مطالعه، به‌روزرسانی یک مرور کاکرین است که نخستین‌بار در سال ۲۰۱۳ منتشر شد.
اهداف
تعیین اثربخشی و بی‌خطری (safety) آنتی‌فیبرینولیتیک‌ها (آنالوگ‌های لیزین) در پیشگیری از خونریزی در افراد مبتلا به اختلالات خونی.
روش های جستجو
برای یافتن کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs)، در پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (کتابخانه کاکرین (The Cochrane Library) ؛ شماره ۳؛ ۲۰۱۶)، MEDLINE (از سال ۱۹۴۶)، Embase (از سال ۱۹۷۴)، CINAHL (از سال ۱۹۳۷)، Transfusion Evidence Library (از سال ۱۹۵۰) و بانک‌های اطلاعاتی کارآزمایی‌های در حال انجام تا ۰۷ مارچ ۲۰۱۶ جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
RCTهایی را شامل شرکت‌کنندگان مبتلا به اختلالات خونی وارد کردیم، که به‌طور معمول برای پیشگیری از وقوع خونریزی نیاز به ترانسفیوژن پروفیلاکتیک پلاکت داشتند. فقط کارآزمایی‌هایی را وارد کردیم که از آنالوگ‌های لیزین مثل TXA و EACA استفاده کردند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم، همه استنادات و چکیده‌های مقالات مشتق شده از راه الکترونیکی را که با استراتژی جست‌وجوی مرور شناسایی شدند، از نظر مرتبط بودن غربالگری کردند. دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم متن کامل همه کارآزمایی‌های بالقوه مرتبط را برای واجد شرایط بودن ارزیابی کرده، استخراج داده‌ها را تکمیل کرده و مطالعات را از نظر خطر سوگیری (bias) با استفاده از ابزار «خطر سوگیری» سازمان همکاری کاکرین ارزیابی کردند. از یک نویسنده درخواست داده‌های ازدست‌رفته را کردیم اما اطلاعاتی وجود نداشت. نتایج به صورت نقل قول (narrative) گزارش می‌شوند: به دلیل ناهمگونی در داده‌های موجود، هیچ متاآنالیزی را انجام ندادیم.
نتایج اصلی

در به‌روزرسانی این مطالعه مروری، سه مطالعه جدید را یافتیم. در مجموع، هفت مطالعه برای ورود مناسب بودند، سه RCT در حال انجام بوده و چهار مورد، مطالعه کامل شده بودند. چهار مطالعه تکمیل شده در مرور اولیه و سه مطالعه در حال انجام در این به‌روزرسانی گنجانده شدند. هیچ RCTای را شناسایی نکردیم که TXA را با EACA مقایسه کرده باشد.

از چهار مطالعه کامل شده، یک مطالعه متقاطع (cross‐over) روی TXA (هشت شرکت‌کننده)، به دلیل داشتن روش‌شناسی (methodology) بسیار ضعیف، از آنالیز پیامد کنار گذاشته شد. اطلاعات حاصل از سه مطالعه دیگر، به دلیل عدم گزارش از روش‌شناسی مطالعه، در معرض خطر سوگیری نامشخص بودند.

سه مطالعه (دو مطالعه TXA؛ ۱۲ تا ۵۶ شرکت‌کننده) و یک مطالعه EACA (۱۸ شرکت‌کننده) که در چهار مقاله گزارش شدند (از ۱۹۸۳ تا ۱۹۹۵)، در مطالعه مروری نقل قولی یا توصیفی وارد شدند. هر سه مطالعه دارو را با دارونما (placebo) مقایسه کردند. هر سه مطالعه شامل بزرگسالان مبتلا به لوکمی حاد تحت شیمی‌درمانی بودند. فقط یک مطالعه (۱۲ شرکت‌کننده) شرکت‌کنندگان مبتلا به لوکمی حاد پرومیلوسیتیک (acute promyelocytic leukaemia) را در برگرفت. هیچ‌یک از مطالعات، کودکان را بررسی نکردند. یکی از سه مطالعه، منابع مالی خود را گزارش کرد که آن هم یک موسسه خیریه بود.

ما مطمئن نیستیم که آنتی‌فیبرینولیتیک‌ها خطر خونریزی را کاهش می‌دهند یا خیر (سه مطالعه؛ ۸۶ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). فقط یک مطالعه تعداد موارد خونریزی را به ازای هر شرکت‌کننده گزارش کرد و هیچ تفاوتی در تعداد موارد خونریزی حین دریافت شیمی‌درمانی القایی یا تثبیتی (induction یا consolidation) میان TXA و دارونما دیده نشد (القایی: ۳۸ شرکت‌کننده؛ موارد خونریزی با تفاوت میانگین (MD): ۱,۷۰؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۳۷‐ تا ۳.۷۷؛ تثبیت: ۱۸ شرکت‌کننده؛ MD؛ ۱.۵۰‐ موارد خونریزی؛ ۹۵% CI؛ ۳.۲۵‐ تا ۰.۲۵؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). دو مطالعه دیگر نشان دادند که خونریزی در بازوی مطالعه آنتی‌فیبرینولیتیک کاهش یافت، اما این افزایش فقط در یکی از این دو مطالعه، به لحاظ آماری حائز اهمیت بود.

دو مطالعه بروز ترومبوآمبولی را گزارش کردند و هیچ حادثه‌ دیگری ذکر نشد (۶۸ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

هر سه مطالعه، کاهش را در استفاده از ترانسفیوژن پلاکت نشان دادند (سه مطالعه؛ ۸۶ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)، ولی به دلیل اینکه هر کدام به روشی مختلف نتایج را گزارش کردند، انجام متاآنالیز ممکن نبود. هیچ یک از کارآزمایی‌ها تعداد موارد ترانسفیوژن پلاکت را به ازای هر شرکت‌کننده گزارش نکردند. فقط یک مطالعه، تعداد اجزای پلاکت را به ازای هر شرکت‌کننده گزارش کرد و نشان داد که با شیمی‌درمانی تثبیتی، اجزای پلاکت به ازای هر شرکت‌کننده کاهش یافت ولی با شیمی‌درمانی القایی چنین چیزی مشاهده نشد (تثبیت: ۱۸ شرکت‌کننده؛ واحدهای پلاکت با MD؛ ۵,۶۰‐؛ ۹۵% CI؛ ۹.۰۲‐ تا ۲.۱۸‐؛ القا: ۳۸ شرکت‌کننده؛ واحدهای پلاکت با MD؛ ۱.۰۰‐؛ ۹۵% CI؛ ۹.۱۱‐ تا ۷.۱۱؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

فقط یک مطالعه عوارض جانبی TXA را به عنوان یک معیار پیامد گزارش کرد و هیچ یک رخ ندادند. یک مطالعه نشان داد که عوارض جانبی EACA خفیف بودند اما اطلاعات بیشتری را در اختیار نگذاشت (دو مطالعه؛ ۷۴ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

هیچ یک از مطالعات، پیامدهای از پیش مشخص شده زیر را گزارش نکردند: مورتالیتی کلی، عوارض جانبی ترانسفیوژن، انعقاد داخل عروقی منتشر (disseminated intravascular coagulation; DIC) و کیفیت زندگی (QoL).

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
نتایج ما نشان می‌دهند که شواهد در دسترس در مورد استفاده از آنتی‌فیبرینولیتیک در بیماران مبتلا به اختلالات خونی بسیار محدود است. این کارآزمایی‌ها برای بررسی اینکه آنتی‌فیبرینولیتیک‌ها می‌توانند خونریزی را کاهش دهند یا خیر، بسیار کوچک بودند. هیچ یک از کارآزمایی‌ها تعداد موارد ترانسفیوژن پلاکت را به ازای هر شرکت‌کننده گزارش نکردند. به دلیل کوچک بودن کارآزمایی‌ها، آنها نتوانستند ثابت کنند آنتی‌فیبرینولیتیک‌ها خطر بروز حوادث ترومبوآمبولی یا دیگر عوارض جانبی را افزایش دادند یا خیر. سه RCT در حال انجام (با ۱۲۷۶ شرکت‌کننده) وجود دارد که قرار است در سال ۲۰۱۷ و ۲۰۲۰ کامل شوند.
خلاصه به زبان ساده

تاثیر آنتی‌فیبرینولیتیک‌ها (ترانکسامیک اسید و اپسیلون آمینوکاپروئیک اسید) در پیشگیری از خونریزی در افراد مبتلا به کاهش پلاکت ناشی از نارسایی مغز استخوان

سوال مطالعه مروری

شواهدی را در رابطه با اینکه تجویز آنتی‌فیبرینولیتیک‌ها (ترانکسامیک اسید یا اپسیلون آمینوکاپروئیک اسید) برای افراد دارای سطح پلاکت پائین از خونریزی پیشگیری می‌کند یا خیر و اینکه با عوارض جانبی همراه هستند یا خیر، ارزیابی کردیم. جمعیت هدف، بیماران مبتلا به اختلالات خونی بودند که سطح پلاکت پائینی داشته و اغلب با ترانسفیوژن پلاکت درمان شدند. به دلیل اینکه بیماران مبتلا به ترومبوسیتوپنی ایمنی معمولا با ترانسفیوژن پلاکت درمان نمی‌شوند، آنها را وارد مطالعه مروری نکردیم.

پیشینه

بیماران مبتلا به سرطان‌های خونی و دیگر اختلالات خونی (برای مثال، آنمی آپلاستیک)، به دلیل داشتن تعداد پلاکت پائین (ترومبوسیتوپنی)، در معرض خونریزی شدید یا تهدید کننده زندگی قرار دارند. این وضعیت ممکن است ناشی از نارسایی مغز استخوان به دلیل یک اختلال خونی زمینه‌ای باشد، یا شاید هم تاثیر سمّی درمان (شیمی‌درمانی) بر مغز استخوان. اگر تعداد پلاکت‌های این افراد خیلی کم باشد، می‌توان برای آنها ترانسفیوژن پروفیلاکتیک پلاکت (از طریق اهدا) برای پیشگیری از خونریزی انجام داد. این ترانسفیوژن‌ها بدون خطر نیستند، از واکنش‌های خفیف مانند تب گرفته تا پیامدهای جدی‌تر یا حتی تهدید کننده زندگی، مانند عفونت‌هایی که از پلاکت‌های تزریق شده به بیمار منتقل می‌شوند، علی‌رغم تلاش‌های زیادی که برای پیشگیری از این امر صورت می‌گیرند.

بدیهی است که راه‌هایی برای پیشگیری بی‌خطر از بروز خونریزی در افراد مبتلا به ترومبوسیتوپنی و در عین حال به حداقل رساندن قرار گرفتن در معرض پلاکت‌های تزریق شده، مورد استقبال قرار می‌گیرند. یکی از راه‌های ممکن برای دستیابی به این اهداف، استفاده از آنتی‌فیبرینولیتیک‌ها (آنالوگ‌های لیزین) است: ترانکسامیک اسید (TXA) و اپسیلون ‌آمینوکاپروئیک اسید (EACA). این داروها می‌توانند لخته‌هایی را که پس از خونریزی ایجاد می‌شوند، تثبیت کنند، بنابراین، شانس خونریزی بیشتر و نیاز به ترانسفیوژن پلاکت را کاهش دهند. ممکن است خطراتی مرتبط با استفاده از TXA و EACA وجود داشته باشد، مهم‌ترین آنها افزایش خطر تشکیل لخته‌های خونی ناخواسته (مانند ترومبوز ورید عمقی (DVT)) است، که می‌تواند به‌طور بالقوه تهدید کننده زندگی باشد.

ویژگی‌های مطالعه

این شواهد تا مارچ ۲۰۱۶ به‌روز است. در این به‌روزرسانی، هفت کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده شناسایی شدند. سه کارآزمایی یا در حال ورود بیماران نبوده یا هنوز در حال جذب شرکت‌کنندگان هستند و تکمیل نشده‌اند. چهار کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده با مجموع ۹۵ شرکت‌کننده وارد این مطالعه مروری شدند. این کارآزمایی‌ها میان سال‌های ۱۹۸۳ و ۱۹۹۵ صورت گرفتند. داده‌های یکی از کارآزمایی‌ها (هشت شرکت‌کننده) از تجزیه‌و‌تحلیل پیامد حذف شدند، زیرا انجام مطالعه بسیار ناقص بود.

هر سه کارآزمایی‌ (۸۶ شرکت‌کننده) که در آنالیز پیامد وارد شدند، مربوط به بزرگسالان مبتلا به لوکمی حاد بودند که شیمی‌درمانی دریافت می‌کردند. هیچ‌یک از مطالعات، کودکان را بررسی نکردند.

یکی از این سه مطالعه منابع مالی را گزارش کرد و این مطالعه توسط یک موسسه خیریه تامین مالی شد.

نتایج کلیدی

در افراد مبتلا به اختلالات خونی که تعداد پلاکت پائینی دارند و معمولا با ترانسفیوژن پلاکت درمان می‌شوند، مطمئن نیستیم که مصرف آنتی‌فیبرینولیتیک‌ها خطر خونریزی و استفاده از ترانسفیوژن پلاکت را کاهش می‌دهند یا خیر. ما مطمئن نیستیم که مصرف آنتی‌فیبرینولیتیک‌ها خطر ایجاد لخته را افزایش می‌دهند یا خیر. هم‌چنین مطمئن نیستیم که آنها می‌توانند عوارض جانبی را افزایش دهند یا خیر.

هیچ‌یک از مطالعات، هیچ‌کدام از پیامدهای این مطالعه مروری را شامل مورتالیتی کلی، عوارض جانبی ترانسفیوژن، و کیفیت زندگی، گزارش نکردند.

کیفیت شواهد

سطح کیفیت شواهد بسیار پائین بود، که باعث شد نتوانیم نتیجه‌گیری خوبی در مورد سودمندی یا بی‌خطری (safety) آنتی‌فیبرینولیتیک‌ها داشته باشیم. تنها شواهد موجود مربوط به بزرگسالان مبتلا به لوکمی حاد است که تحت شیمی‌درمانی قرار دارند. منتظر نتایج سه کارآزمایی در حال انجام هستیم که قرار است ۱۲۷۶ شرکت‌کننده را تا سال ۲۰۲۰ عضوگیری کنند.


Jeffrey L Carson، Simon J Stanworth، Nareg Roubinian، Dean A Fergusson، Darrell Triulzi، Carolyn Doree، Paul C Hebert،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه

تعیین حد آستانه مطلوب هموگلوبین برای استفاده در ترانسفیوژن گلبول قرمز خون (red blood cell; RBC) در بیماران مبتلا به آنمی، یک زمینه تحقیقاتی فعال است. خون یک منبع کمیاب است، و انجام ترانسفیوژن در برخی کشورها، به دلیل عدم انجام تست‌های مربوط به پاتوژن‌های ویروسی، نسبت به سایر کشورها بی‌خطری کمتری دارد. اگر تبعیت از یک سیاست آزادانه ترانسفیوژن پیامدهای بالینی را بهبود نبخشد، یا اگر معادل آن باشد، اتخاذ یک رویکرد محدود کننده می‌تواند به عنوان استاندارد مراقبت شناخته شود.

اهداف
هدف این مطالعه مروری به‌روز شده، مقایسه مورتالیتی ۳۰ ‌روز و دیگر پیامدهای بالینی در شرکت‌کنندگانی بود که به صورت تصادفی جهت دریافت ترانسفیوژن گلبول‌های قرمز خون با حد آستانه‌ محدود شده (restrictive) در مقابل حد آستانه آزادانه (liberal) برای تمامی بیماری‌های بالینی، تقسیم شدند. انجام ترانسفیوژن با حد آستانه محدود شده، از سطوح پائین‌تر غلظت هموگلوبین (معمولا ۷,۰ گرم/دسی‌لیتر تا ۸.۰ گرم/دسی‌لیتر) برای شروع ترانسفیوژن استفاده کرده، و ترانسفیوژن با حد آستانه آزادانه از سطوح بالاتر غلظت هموگلوبین (عموما ۹.۰ تا ۱۰.۰ گرم/دسی‌لیتر) برای آغاز ترانسفیوژن بهره می‌برد.
روش های جستجو
کارآزمایی‌ها را از طریق جست‌وجوهای به‌روز شده شناسایی کردیم: CENTRAL (۲۰۲۰، شماره ۱۱)، MEDLINE (۱۹۴۶ تا نوامبر ۲۰۲۰)، Embase (۱۹۷۴ تا نوامبر ۲۰۲۰)، Transfusion Evidence Library (۱۹۵۰ تا نوامبر ۲۰۲۰)، Web of Science Conference Proceedings Citation Index (۱۹۹۰ تا نوامبر ۲۰۲۰)، و پایگاه‌های ثبت کارآزمایی (نوامبر ۲۰۲۰). برای شناسایی کارآزمایی‌های بیشتر، فهرست منابع دیگر مرورهای منتشر شده و مقالات مرتبط را بررسی کردیم. در جست‌وجوی قبلی یک کارآزمایی را شناسایی کرده بودیم که در مرحله انتشار بود (در فوریه ۲۰۲۱)، و توانستیم پیش از نهایی شدن این مرور، آن را وارد کنیم.
معیارهای انتخاب

کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی شده را با حضور شرکت‌کنندگان بخش جراحی یا طبی وارد کردیم که بزرگسالان یا کودکان، یا هر دو، را به کار گرفتند. مطالعاتی را که روی نوزادان متمرکز بودند، حذف کردیم.

کارآزمایی‌های واجد شرایط، گروه‌های مداخله را بر اساس برنامه‌ها یا حد آستانه‌ها یا «محرک‌های» متفاوت ترانسفیوژن، تعیین کردند. این حد آستانه‌ها بر اساس سطح غلظت هموگلوبین (Hb) یا هماتوکریت (Hct) پائین‎‌تر از آن عددی تعریف شدند که باید ترانسفیوژن RBC انجام شود؛ غلظت هموگلوبین رایج‌ترین نشانگر مورد استفاده برای بررسی نیاز به ترانسفیوژن RBC در عملکرد بالینی باقی می‌ماند. کارآزمایی‌هایی را وارد کردیم که در آنها محققین شرکت‌کنندگان را به حد آستانه‌های بالاتر یا استراتژی‌های آزادانه‌تر ترانسفیوژن در مقایسه با موارد محدود کننده، که ممکن است شامل عدم انجام ترانسفیوژن باشد، اختصاص دادند. همانطور که در نسخه‌های قبلی این مرور ذکر شد، کارآزمایی‌های ثبت نشده منتشر شده را پس از سال ۲۰۱۰ (طبق خط مشی گروه آسیب‌ها و صدمات در کاکرین، ۲۰۱۵) حذف نکردیم، با این حال، آنالیزهایی را انجام دادیم تا تاثیر افتراقی نتایج کارآزمایی‌هایی را در نظر بگیریم که در آن ثبت آینده‌نگر نمی‌توانست تائید شود.

گردآوری و تحلیل داده‌ها
کارآزمایی‌هایی را برای ورود شناسایی کرده و داده‌ها را با استفاده از روش‌های کاکرین استخراج کردیم. با استفاده از مدل اثرات تصادفی نسبت به تجمیع خطر نسبی (risk ratio) پیامدهای بالینی در تمامی کارآزمایی‌ها اقدام کردیم. دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم داده‌ها را استخراج کرده و خطر سوگیری (bias) را ارزیابی کردند. با استفاده از زیر گروه‌های بالینی به انجام آنالیزهای از پیش تعریف شده پرداختیم. شرکت‌کنندگان به صورت تصادفی بین دو گروه انجام ترانسفیوژن با حد آستانه پائین‌تر تحت عنوان «ترانسفیوژن محدود شده (restrictive transfusion)» و انجام ترانسفیوژن در حد آستانه بالاتر تحت عنوان «ترانسفیوژن آزادانه (liberal transfusion)»، تقسیم شدند.
نتایج اصلی

در مجموع ۴۸ کارآزمایی، شامل داده‌های ۲۱,۴۳۳ شرکت‌کننده (در ابتدا)، در طیف وسیعی از زمینه‌های بالینی (مانند جراحی ارتوپدی، قلبی، یا عروقی؛ مراقبت‌های ویژه؛ از دست دادن حاد خون (از جمله خونریزی گوارشی)؛ سندرم حاد کرونری؛ سرطان؛ لوکمی؛ بدخیمی‌های خونی)، معیارهای واجد شرایط را داشتند. سطح غلظت هموگلوبین مورد استفاده برای تعریف گروه ترانسفیوژن محدود شده در اکثر کارآزمایی‌ها (۳۶) بین ۷,۰ گرم/دسی‌لیتر و ۸.۰ گرم/دسی‌لیتر متغیر بود. بیشتر کارآزمایی‌ها شامل فقط بزرگسالان بودند؛ سه کارآزمایی با مشارکت کودکان انجام شدند.

مطالعات وارد شده عموما در معرض خطر پائین سوگیری برای حوزه‌های کلیدی از جمله پنهان‌سازی تخصیص و داده‌های ناقص پیامد قرار داشتند.

راهبرد‌های ترانسفیوژن محدود شده، خطر دریافت حداقل یک ترانسفیوژن RBC را تا ۴۱% میان طیف گسترده‌ای از زمینه‌های بالینی کاهش داد (خطر نسبی (RR): ۰,۵۹؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۵۳ تا ۰.۶۶؛ ۴۲ مطالعه؛ ۲۰,۰۵۷ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بالا)، ناهمگونی قابل‌توجهی میان کارآزمایی‌ها وجود داشت (I² = ۹۶%).

در مجموع، راهبردهای ترانسفیوژن محدود شده در مقایسه با راهبردهای ترانسفیوژن آزاد، خطر مرگ‌و‌میر ۳۰ روزه (RR: ۰,۹۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۶ تا ۱.۱۵؛ ۳۱ مطالعه؛ ۱۶,۷۲۹ شرکت‌کننده؛ I² = ۳۰%؛ شواهد با کیفیت متوسط) یا دیگر پیامدهای مورد ارزیابی (یعنی حوادث قلبی (شواهد با کیفیت پائین)، انفارکتوس میوکارد، سکته مغزی، ترومبوآمبولی (شواهد با کیفیت بالا)) را افزایش یا کاهش ندادند. شواهدی با کیفیت بالا نشان می‌دهد که حد آستانه ترانسفیوژن آزادانه بر خطر عفونت (ذات‌الریه، عفونت زخم، یا باکتریمی) تاثیری ندارد. وقوع واکنش‌های اختصاصی ترانسفیوژن غیر معمول بوده و در کارآزمایی‌ها به‌طور متناقضی گزارش شدند.

عدم قطعیت کمتری را در قدرت شواهد برای حمایت از بی‌خطری (safety) حد آستانه‌های محدود کننده ترانسفیوژن برای زیر گروه‌های بالینی از پیش تعریف شده زیر یافتیم: انفارکتوس میوکارد، جراحی عروق، بدخیمی‌های خونی، و اختلالات مزمن مغز استخوان.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

ترانسفیوژن در یک غلظت محدود شده از هموگلوبین، نسبتی را از شرکت‌کنندگان تحت ترانسفیوژن RBC تا ۴۱% در طیف وسیعی از زمینه‌های بالینی کاهش داد. در طول همه کارآزمایی‌ها، هیچ شواهدی مبنی بر اثرگذاری راهبرد ترانسفیوژن محدود شده در مقایسه با راهبرد ترانسفیوژن آزادانه بر نرخ مورتالیتی، مورتالیتی در هر نقطه زمانی دیگر، یا موربیدیتی (یعنی حوادث قلبی، انفارکتوس میوکارد، سکته مغزی، پنومونی، ترومبوآمبولی، عفونت) طی ۳۰ روز وجود نداشت.

علیرغم حضور ۱۷ کارآزمایی تصادفی‌سازی شده (و ۸۸۴۶ شرکت‌کننده) بیشتر، داده‌ها برای آگاهی از بی‌خطری سیاست‌های ترانسفیوژن در زمینه‌های بالینی مهم و انتخاب شده، مانند انفارکتوس میوکارد، بیماری قلبی‌عروقی مزمن، آسیب عصبی یا آسیب تروماتیک مغزی، سکته مغزی، ترومبوسیتوپنی، و سرطان یا بدخیمی‌های خونی، از جمله نارسایی مزمن مغز استخوان، کافی نبودند.

برای ارتقای سطح دانش ما از پیامدهایی به غیر از مورتالیتی، انجام تحقیقات بیشتری مورد نیاز است. اکثر کارآزمایی‌ها فقط دو حد آستانه مجزا را برای غلظت هموگلوبین مقایسه کردند، که ممکن است حد آستانه مطلوب واقعی را برای ترانسفیوژن در یک بیمار خاص مشخص نکند. غلظت هموگلوبین ممکن است بهترین نشانگر نیاز به دریافت ترانسفیوژن در بیماران مجزا با درجات مختلف سازگاری فیزیولوژیکی با کم خونی نباشد. با وجود این مسائل، یافته‌های کلی شواهد خوبی را ارائه می‌دهند که می‌توان از ترانسفیوژن با RBCهای آلوژنیک در اکثر بیماران با حد آستانه هموگلوبین بین ۷,۰ گرم/دسی‌لیتر و ۸.۰ گرم/دسی‌لیتر اجتناب کرد. برخی از زیر گروه‌های بیمار ممکن است برای حفظ غلظت‌های بالاتر هموگلوبین از دریافت RBCها بهره‌مند شوند؛ تلاش‌های پژوهشی باید بر این زمینه‌های بالینی متمرکز شوند.

خلاصه به زبان ساده

آیا استفاده از شمارش پائین‌تر سلول‌های خونی (سطوح هموگلوبین) به عنوان حد آستانه‌ای برای ترانسفیوژن خون با هدف انجام کمتر ترانسفیوژن‌های خون، بی‌خطر است؟

پیام‌های کلیدی

• هیچ شواهدی وجود ندارد مبنی بر اینکه انجام ترانسفیوژن برای بیماران با شمارش پائین‌تر خون (سطح هموگلوبین ۷,۰ گرم/دسی‌لیتر تا ۸.۰ گرم/دسی‌لیتر) در مقایسه با شمارش بالاتر (۹.۰ گرم/دسی‌لیتر تا ۱۰.۰ گرم/دسی‌لیتر) بر خطر مرگ‌ومیر، حمله قلبی، انفارکتوس میوکارد، سکته مغزی، پنومونی، لخته شدن خون یا عفونت تاثیر می‌گذارد.

• تزریق خون فقط برای بیمارانی با شمارش خون کمتر (۷,۰ گرم/دسی‌لیتر تا ۸.۰ گرم/دسی‌لیتر) مقدار خون تزریق شده را به میزان قابل‌توجهی کاهش می‌دهد. هم‌چنین خطر انجام غیر ضروری ترانسفیوژن (ترانسفیوژن می‌تواند اثرات مضری داشته باشد) را کاهش می‌دهد.

• نیاز به انجام پژوهش‌های بیشتر در موارد زیر احساس می‌شود:

‐ تعیین تعداد سلول‌های خونی که در آن عدد، نیاز به انجام ترانسفیوژن خون در بیماران مبتلا به حمله قلبی، آسیب مغزی، یا مبتلا به سرطان وجود دارد؛ و برای

‐ ارتقای سطح دانش ما از پیامدهایی غیر از مرگ‌ومیر، از جمله کیفیت زندگی.

در افرادی که نیاز به ترانسفیوژن دارند، چه اتفاقی می‌افتد؟

پزشکان و متخصصان مراقبت‌های سلامت اغلب برای افراد مبتلا به خونریزی پس از عمل جراحی، خونریزی، یا بیماری‌های داخلی، به بیماران خون تزریق می‌کنند. به عنوان مثال، ترانسفیوژن خون ممکن است به بیماران مبتلا به کم خونی کمک کند تا پس از جراحی بهبود یابند، اما این تزریق فقط زمانی باید انجام شود که به افراد کمک کند تا از وضعیت فعلی طبی خود بهتر شوند. خون منبع محدودی است و انجام ترانسفیوژن بدون خطر نیست، به ویژه برای افراد ساکن در کشورهای کم درآمد که خون مورد استفاده در تزریق ممکن است برای ویروس‌های مضر مانند HIV یا هپاتیت آزمایش نشود.

ما به دنبال چه یافته‌ای بودیم؟

شمارش خون مقدار هموگلوبین خون را اندازه‌گیری می‌کند. هموگلوبین پروتئینی است که به خون، رنگ قرمز داده و اکسیژن را در سراسر بدن حمل می‌کند. مقدار طبیعی آن حدود ۱۲ گرم/دسی‌لیتر (۱۲ g/d) است. ما می‌خواستیم بدانیم که عدم انجام ترانسفیوژن تا زمانی که شمارش خون بین ۷,۰ گرم/دسی‌لیتر و ۸.۰ گرم/دسی‌لیتر قرار گیرد، به جای آنکه اعداد بالاتر بین ۹.۰ و ۱۰.۰ گرم/دسی‌لیتر در نظر گرفته شود، بی‌خطر است یا خیر.

ما چه کاری را انجام دادیم؟

نتایج مطالعاتی را بررسی کردیم که بیماران را به‌طور تصادفی (مثلا با انداختن یک سکه) به یکی از دو گروه درمانی اختصاص دادند. در یک گروه، بیماران فقط در صورتی ترانسفیوژن خون دریافت کردند که شمارش خون آنها کمتر از حد بالایی آستانه (معمولا ۹,۰ گرم/دسی‌لیتر تا ۱۰.۰ گرم/دسی‌لیتر) بود. در گروه دیگر، بیماران فقط در صورتی ترانسفیوژن خون دریافت کردند که شمارش خون آنها کمتر از حد پائینی آستانه (معمولا ۷.۰ گرم/دسی‌لیتر تا ۸.۰ گرم/دسی‌لیتر) گزارش شد.

ما به چه نتایجی رسیدیم؟

تعداد ۴۸ مطالعه را یافتیم که شامل ۲۱,۴۳۳ بیمار بودند. بیماران به دلایل مختلفی، از جمله: جراحی استخوان (ارتوپدی)، جراحی قلب یا عروق؛ مراقبت‌های ویژه؛ از دست دادن حاد خون (به عنوان مثال، از طریق خونریزی معده یا روده)؛ بیماری‌های قلبی؛ سرطان و سرطان خون، در بیمارستان بستری بودند. این مطالعات حد آستانه‌های بالاتر یا پائین‌تر شمارش خون را برای آغاز ترانسفیوژن مقایسه کردند. («حد آستانه» سطحی است از شمارش خون که باید پیش از انجام ترانسفیوژن رعایت شود.)

ترانسفیوژن

ما دریافتیم بیمارانی که فقط در حد آستانه پائین‌تر شمارش خون ترانسفیوژن را دریافت کردند، نسبت به افرادی که آن را فقط در حد آستانه بالاتر شمارش خون گرفتند، ۴۱% کمتر احتمال داشت که ترانسفیوژن خون را دریافت کنند. اگر حد آستانه پائین‌تر به‌طور معمول توسط کادر پزشکی اعمال شود، منجر به کاهش قابل‌توجهی در مقدار خون مورد نیاز خواهد شد.

مرگ‌ومیر و عوارض زیانبار

هیچ تفاوت بارزی در خطر مرگ بیمار طی ۳۰ روز پس از دریافت، یا عدم دریافت، ترانسفیوژن برای بیماران در دو گروه متفاوت حد آستانه وجود نداشت.

هم‌چنین تفاوت بارزی بین گروه‌های حد آستانه پائین و بالا برای تعداد عوارض مضر جدی که پس از دریافت، یا عدم دریافت، ترانسفیوژن خون در بیماران رخ داد، وجود نداشت. عوارض مضر ثبت شده شامل عفونت (پنومونی، عفونت زخم، و مسمومیت خونی)، حملات قلبی، سکته مغزی، و مشکلات لخته شدن خون بودند.

محدودیت‌های شواهد چه هستند؟

ما دریافتیم که بیشتر مطالعات شواهدی را با کیفیت بالا ارائه کردند؛ آنها به میزان کافی از روش‌هایی بهره بردند که خطر سوگیری را که می‌توانست اعتبار نتایج را با عدم اطمینان مواجه سازد، به حداقل رساندند.

به شواهد مربوط به احتمال دریافت ترانسفیوژن، مرگ‌ومیر طی ۳۰ روز پس از دریافت ترانسفیوژن، حمله قلبی، سکته مغزی و عفونت اطمینان داریم. به شواهد مربوط به مشکلات ناشی از لخته شدن خون اطمینان نسبی داریم، اما این عارضه در هر دو گروه بسیار اندک رخ داد تا بتوانیم اعتماد بیشتری به آن داشته باشیم.

مطالعات بسیار کمی کیفیت زندگی را ارزیابی کردند تا بتوانیم ببینیم که بین گروه‌ها متفاوت بوده یا خیر.

این شواهد تا چه زمانی به‌روز است؟

این مرور کاکرین کار قبلی ما را در این زمینه به‌روز می‌کند (آخرین بار در سال ۲۰۱۶ منتشر شد). هفده مطالعه جدید گنجانده شده‌اند. شواهد تا نوامبر ۲۰۲۰ به‌روز است.


Michael Desborough، Andreas V Hadjinicolaou، Anna Chaimani، Marialena Trivella، Paresh Vyas، Carolyn Doree، Sally Hopewell، Simon J Stanworth، Lise J Estcourt،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
افراد مبتلا به ترومبوسیتوپنی ناشی از نارسایی مغز استخوان در معرض خطر خونریزی قرار دارند. ترانسفیوژن‌های پلاکت در این شرایط اثربخشی محدودی دارند و نیاز به عوامل دیگری که بتوانند جایگزین آنها شوند، یا باعث کاهش ترانسفیوژن پلاکت شده، و در کاهش خونریزی موثر باشند، وجود دارد.
اهداف
مقایسه اثربخشی نسبی مداخلات مختلف برای بیماران مبتلا به ترومبوسیتوپنی ناشی از نارسایی مزمن مغز استخوان و استخراج سلسله مراتب از روش‌های درمانی جایگزین بالقوه برای ترانسفیوژن پلاکت.
روش های جستجو
ما برای یافتن کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده (RCTs) به جست‌وجو در پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (کتابخانه کاکرین، ۲۰۱۶، شماره ۳)، MEDLINE (از ۱۹۴۶)، EMBASE (از ۱۹۷۴)، CINAHL (از ۱۹۳۷)، the Transfusion Evidence Library (از ۱۹۸۰) و بانک‌های اطلاعاتی کارآزمایی تا ۲۷ اپریل ۲۰۱۶ پرداختیم.
معیارهای انتخاب
ما کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده را با حضور افراد مبتلا به ترومبوسیتوپنی ناشی از نارسایی مزمن مغز استخوان وارد کردیم که به گروه جایگزین برای ترانسفیوژن پلاکت (جایگزینی با پلاکت مصنوعی، پلاسمای فاقد پلاکت، کنسانتره فیبرینوژن، فاکتور VII فعال شده نوترکیب (rFVIIa)، دسموپرسین (DDAVP)، فاکتور XIII نوترکیب (rFXIII)، اینترلوکین (rIL) ۶ یا ۱۱ (rIL۱۱) نوترکیب یا تقلید کننده‌های ترومبوپویتین (TPO)) یا یک مقایسه کننده (دارونما (placebo)، استاندارد مراقبت یا ترانسفیوژن پلاکت) اختصاص یافتند. ما افرادی را که تحت شیمی‌درمانی شدید یا پیوند سلول‌های بنیادی قرار داشتند، از مطالعه خارج کردیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها

دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم نتایج جست‌وجو را غربالگری، داده‌ها را استخراج و کیفیت کارآزمایی را ارزیابی کردند. ما خلاصه خطرات نسبی (RRs) را برای پیامدهای دو حالتی تخمین زدیم. برای پیامدهای پیوسته برنامه‌ریزی کردیم که از تفاوت میانگین (MD) استفاده کنیم. کلیه خلاصه معیارها با ۹۵% فاصله اطمینان (CI) ارائه شد.

ما نتوانستیم متاآنالیز شبکه‌ای را انجام دهیم زیرا مطالعات وارد شده تفاوت‌های مهمی در شدت پایه بیماری شرکت‌کنندگان و در تعداد شرکت‌کنندگان تحت شیمی‌درمانی داشتند. این مساله نگرانی‌های مهمی را راجع به امکان‌پذیر بودن فرضیه انتقال در مجموعه داده‌های نهایی ایجاد کرد و به دلیل تعداد اندک کارآزمایی‌ها در هر مقایسه، نتوانستیم از نظر آماری میزان انتقال را ارزیابی کنیم. بنابراین، ما فقط توانستیم متاآنالیزهای جفتی مستقیم را از مداخلات وارد شده انجام دهیم.

ما از مدل اثرات تصادفی برای متاآنالیزها استفاده کردیم. ناهمگونی آماری را با استفاده از آماره I۲ و ۹۵% CI آن ارزیابی کردیم. خطر سوگیری (bias) هر مطالعه وارد شده با استفاده از ابزار «خطر سوگیری» کاکرین ارزیابی شد. کیفیت شواهد با استفاده از روش‌های GRADE بررسی شد.

نتایج اصلی

ما هفت کارآزمایی تکمیل شده (۴۷۲ شرکت‌کننده) و چهار کارآزمایی در حال انجام (در حال ورود ۸۳۷ شرکت‌کننده) را شناسایی کردیم که قرار است تا دسامبر ۲۰۲۰ به اتمام برسند. از هفت کارآزمایی تکمیل شده، پنج کارآزمایی (۴۵۶ شرکت‌کننده) یک تقلید کننده TPO را در مقابل دارونما (چهار کارآزمایی romiplostim، و یک کارآزمایی eltrombopag)، یک کارآزمایی (هشت شرکت‌کننده) DDAVP را با دارونما و یک کارآزمایی (هشت ‌شرکت‌کننده) ترانکسامیک اسید را با دارونما مقایسه کردند. در کارآزمایی DDAVP، تنها پیامد گزارش شده زمان خونریزی بود. در کارآزمایی ترانکسامیک اسید، نواقص روش‌شناسی وجود داشت و تعاریف خونریزی تحت سوگیری قابل توجهی قرار داشتند. در نتیجه، این کارآزمایی‌ها نتوانستند در سنتز کمّی (quantitative synthesis) ترکیب شوند. هیچ کارآزمایی تصادفی‌سازی شده‌ای در رابطه با بررسی جایگزینی با پلاکت مصنوعی، پلاسمای فاقد پلاکت، کنسانتره فیبرینوژن، rFVIIa؛ rFXIII؛ rIL۶ یا rIL۱۱، شناسایی نشد.

ما پنج کارآزمایی تقلید کننده‌های TPO را که در این مرور وارد شدند، با خطر بالای سوگیری ارزیابی کردیم، زیرا کارآزمایی‌ها توسط تولید کنندگان آنها حمایت مالی شده و نویسندگان دارای سهام مالی در کمپانی‌های حمایت کننده بودند.

کیفیت GRADE شواهد در طول پیامدهای متفاوت، بسیار پائین تا متوسط بود.

شواهد کافی برای تشخیص تفاوت در تعداد شرکت‌کنندگان مبتلا به حداقل یک اپیزود خونریزی، بین تقلید کننده‌های TPO و دارونما وجود نداشت (RR: ۰,۸۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۶ تا ۱.۳۱، چهار کارآزمایی، ۲۰۶ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت پائین).

شواهد کافی برای یافتن تفاوت در خطر خونریزی تهدید کننده زندگی بین افراد تحت درمان با یک تقلید کننده TPO و دارونما دیده نشد (RR: ۰,۳۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۴ تا ۲.۲۶، یک کارآزمایی، ۳۹ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت پائین).

شواهد کافی برای تشخیص تفاوت در خطر مورتالیتی به هر علتی بین افراد تحت درمان با یک تقلید کننده TPO و دارونما وجود نداشت (RR: ۰,۷۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۲ تا ۱.۰۵، پنج کارآزمایی، ۴۵۶ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت بسیار پائین).

کاهش معنی‌داری در تعداد شرکت‌کنندگان دریافت کننده ترانسفیوژن پلاکت بین افراد تحت درمان با تقلید کننده‌های TPO و دارونما به دست آمد (RR: ۰,۷۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۱ تا ۰.۹۵، چهار کارآزمایی، ۲۰۶ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت متوسط).

هیچ شواهدی از تفاوت در بروز واکنش‌های ترانسفیوژن بین افراد تحت درمان با تقلید کننده‌های TPO و دارونما مشاهده نشد (pOR: ۰,۰۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۰ تا ۳.۴۴، یک کارآزمایی، ۹۸ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت بسیار پائین).

هیچ شواهدی از تفاوت در حوادث ترومبوآمبولی بین تقلید کننده‌های TPO و دارونما وجود نداشت (RR: ۱,۴۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۹ تا ۵.۰۱، پنج کارآزمایی، ۴۵۶ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت بسیار پائین).

هیچ شواهدی از تفاوت در واکنش‌های دارویی بین تقلید کننده‌های TPO و دارونما به دست نیامد (RR: ۱,۱۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۳ تا ۱.۵۱، پنج کارآزمایی، ۴۵۵ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت پائین).

هیچ کارآزمایی‌ای تعداد روزهای خونریزی به ازای هر شرکت‌کننده، اپیزودهای ترانسفیوژن پلاکت، میانگین ترانسفیوژن گلبول‌های قرمز خون به ازای هر شرکت‌کننده، اپیزودهای ترانسفیوژن گلبول‌های قرمز خون، عفونت‌های منتقل شده از ترانسفیوژن، تشکیل آنتی‌بادی‌های ضد‐پلاکت یا مقاومت پلاکتی را گزارش نکرد.

برای نشان دادن کاهش در وقایع خونریزی از ۲۶ مورد در هر ۱۰۰ نفر به ۱۶ مورد در هر ۱۰۰ شرکت‌کننده، یک مطالعه نیاز به جذب ۵۱۴ شرکت‌کننده (قدرت ۸۰%، اهمیت ۵%) دارد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
در حال حاضر شواهد کافی برای تقلید کننده‌های ترومبوپویتین (TPO) به منظور پیشگیری از خونریزی در مبتلایان به ترومبوسیتوپنی ناشی از نارسایی مزمن مغز استخوان وجود ندارد. هیچ شواهدی از کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده برای جایگزینی با پلاکت مصنوعی، پلاسمای فاقد پلاکت، کنسانتره فیبرینوژن، rFVIIa؛ rFXIII یا rIL۶ یا rIL۱۱، آنتی‌فیبرینولیتیک‌ها یا DDAVP در این شرایط وجود ندارد.
خلاصه به زبان ساده

استفاده از داروهای جایگزین به جای ترانسفیوژن پلاکت به منظور پیشگیری از خونریزی در افرادی که مبتلا به اختلالات مغز استخوان و شمارش پائین پلاکت هستند

سوال مطالعه مروری

ما شواهدی را بررسی کردیم در مورد اینکه تجویز عواملی که می‌توانند جایگزین ترانسفیوژن پلاکت شده، یا باعث کاهش میزان استفاده از آنها شوند (پلاکت‌های مصنوعی، پلاسمای بدون پلاکت، کنسانتره فیبرینوژن، فاکتور VII فعال شده نوترکیب (rFVIIa)، فاکتور XIII نوترکیب (rFXIII)، اینترلوکین (rIL) ۶ یا ۱۱ ( rIL۱۱) نوترکیب، دسموپرسین (DDAVP)، تقلید کننده‌های ترومبوپویتین (TPO) یا داروهای آنتی‌فیبرینولیتیک)، برای افرادی که شمارش پائین پلاکت دارند، از خونریزی در آنها پیشگیری می‌کند یا خیر و مصرف این عوامل جایگزین با عوارض جانبی همراه هستند یا خیر. جامعه مورد نظر ما مبتلایان به اختلالاتی از مغز استخوان بودند که مانع از تولید پلاکت به میزان کافی می‌شوند. ما افرادی را که تحت شیمی‌درمانی شدید یا پیوند سلول‌های بنیادی قرار داشتند، از مطالعه خارج کردیم.

پیشینه

افرادی که به دلیل اختلالات مغز استخوان، شمارش پائین پلاکت دارند، مستعد خونریزی هستند که ممکن است شدید یا تهدید کننده زندگی باشد. به منظور درمان یا پیشگیری از خونریزی، به آنها اغلب ترانسفیوژن پلاکت داده می‌شود. با این حال، ترانسفیوژن پلاکت با خطراتی مانند عفونت و واکنش‌های ترانسفیوژن همراه است. در نتیجه، علاقه به استفاده احتمالی از درمان‌های جایگزین برای پیشگیری از خونریزی وجود دارد. این درمان‌ها شامل: پلاکت‌های ساخته شده توسط انسان (پلاکت‌های مصنوعی)؛ تحریک بدن فرد برای تولید پلاکت‌های بیشتر (اینترلوکین ۶ یا ۱۱ نوترکیب، تقلید کننده‌های TPO)؛ افزایش سطح پروتئین‌هایی در خون که به بدن کمک می‌کنند تا لخته را تشکیل دهند (پلاسمای بدون پلاکت، کنسانتره فیبرینوژن، فاکتور VII فعال شده نوترکیب (rFVIIa)، فاکتور XIII نوترکیب (rFXIII))؛ و پیشگیری از حل شدن لخته خون (آنتی‌فیبرینولیتیک‌ها)، هستند. ممکن است با عوامل پیشگیری کننده از خونریزی خطراتی وجود داشته باشد؛ مهم‌ترین آنها افزایش خطر ایجاد لخته‌های خونی ناخواسته است که می‌توانند تهدید کننده زندگی باشند.

ویژگی‌های مطالعه

شواهد تا اپریل ۲۰۱۶ به‌روز است. ما ۱۱ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده را شناسایی کردیم، که هفت مورد از آنها به اتمام رسیده‌اند. از هفت کارآزمایی تکمیل شده، پنج کارآزمایی (۴۵۶ شرکت‌کننده) تقلید کننده‌های TPO، یک کارآزمایی (۸ شرکت‌کننده) ترانکسامیک اسید و یک کارآزمایی (۸ شرکت‌کننده) DDAVP را ارزیابی کردند. کارآزمایی DDAVP فقط زمان خونریزی را بررسی کرد: زمان لازم برای توقف خونریزی پس از ایجاد یک برش کوچک روی ساعد شرکت‌کننده. این مطالعه هیچ یک از پیامدهای مورد نظر این مرور را گزارش نکرد. کارآزمایی ترانکسامیک اسید نواقص روش‌شناسی مهمی در نحوه گزارش‌دهی خونریزی داشت. هیچ کارآزمایی تصادفی‌سازی شده‌ای در رابطه با بررسی جایگزینی با پلاکت مصنوعی، پلاسمای فاقد پلاکت، کنسانتره فیبرینوژن، rFVIIa؛ rFXIII؛ rIL۶ یا rIL۱۱، شناسایی نشد. در نتیجه، تجزیه‌و‌تحلیل کمّی (quantitative) فقط روی پنج کارآزمایی ارزیابی کننده تقلید کننده‌های TPO انجام شد. چهار مورد از این کارآزمایی‌ها شامل بزرگسالان مبتلا به سندرم میلودیسپلاستیک (MDS) بود و یک کارآزمایی، بزرگسالان مبتلا به MDS یا لوسمی میلوئید حاد (AML) را ارزیابی کرد. ما پنج کارآزمایی تقلید کننده‌های TPO را که در این مرور وارد شدند، با خطر بالای سوگیری (bias) ارزیابی کردیم، زیرا تولید کنندگان آنها مستقیما در طراحی و انتشار کارآزمایی‌ها دخیل بودند.

تفاوت‌های میان کارآزمایی‌ها از نظر شدت بیماری و تعداد شرکت‌کنندگانی که تحت شیمی‌درمانی قرار داشتند، بدان معنا بود که متاآنالیز شبکه‌ای قابل انجام نبود. الزام انجام متاآنالیز شبکه‌ای این است که شرکت‌کنندگان در هر کارآزمایی، باید معیارهای واجد شرایط را برای آن کارآزمایی که وارد شده‌اند، برآورده کنند.

چهار کارآزمایی در حال انجام به مقایسه تقلید کننده‌های TPO در مقابل دارونما (placebo) می‌پردازند؛ انتظار می‌رود که آنها در مجموع ۸۳۷ شرکت‌کننده را جذب کرده و قرار است تا دسامبر ۲۰۲۰ تکمیل شوند.

نتایج کلیدی

تقلید کننده‌های TPO ممکن است تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در تعداد شرکت‌کنندگان مبتلا به هرگونه خونریزی یا خونریزی شدید/تهدید کننده زندگی ایجاد کنند. ما بسیار نامطمئن هستیم که تقلید کننده‌های TPO خطر مرگ‌ومیر را کاهش می‌دهند یا خیر. تقلید کننده‌های TPO احتمالا تعداد شرکت‌کنندگان نیازمند به ترانسفیوژن پلاکت را کم می‌کنند. ما بسیار نامطمئن هستیم که تقلید کننده‌های TPO خطر واکنش‌های ترانسفیوژن یا خطر ترومبوآمبولیسم را کاهش می‌دهند یا خیر. تقلید کننده‌های TPO ممکن است تأثیری اندک یا عدم تاثیر بر خطر واکنش‌های دارویی داشته باشند.

هیچ کارآزمایی‌ای تعداد روزهای خونریزی به ازای هر شرکت‌کننده، اپیزودهای ترانسفیوژن پلاکت، میانگین ترانسفیوژن گلبول‌های قرمز خون به ازای هر شرکت‌کننده، اپیزودهای ترانسفیوژن گلبول‌های قرمز خون، عفونت‌های منتقل شده از ترانسفیوژن، تشکیل آنتی‌بادی‌های ضد‐پلاکت یا مقاومت پلاکتی را گزارش نکرد.

کیفیت شواهد

کیفیت شواهد برای همه پیامدها پائین یا بسیار پائین بود، به استثنای تعداد شرکت‌کنندگان دریافت کننده ترانسفیوژن پلاکت که کیفیت متوسطی داشت.


David P Hall، Lise J Estcourt، Carolyn Doree، Sally Hopewell، Marialena Trivella، Timothy S Walsh،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
کارگذاری کاتتر ورید مرکزی (central venous catheter; CVC) ممکن است با خونریزی قبل و پس از پروسیجر در ارتباط باشد. افرادی که به کارگذاری یک خط مرکزی (central line) نیاز دارند، اغلب به دلیل بیماری زمینه‌ای، بیماری‌های همراه یا اثرات درمان، دچار اختلالات انعقادی هستند. عملکرد بالینی در برخی از موسسات، کاهش خطر خونریزی در این بیماران با استفاده از ترانسفیوژن پروفیلاکتیک پلاسمای منجمد‌ تازه (fresh frozen plasma; FFP)، به منظور تصحیح کمبود فاکتورهای انعقادی پیش از کارگذاری خط مرکزی است. با این حال، ترانسفیوژن FFP بدون خطر نیست، و مشخص نیست این مداخله با کاهش نرخ خونریزی یا دیگر پیامدهای بالینی معنادار در ارتباط است یا خیر.
اهداف
بررسی تاثیر رژیم‌های مختلف ترانسفیوژن پروفیلاکتیک پلاسما پیش از کارگذاری خط مرکزی در افراد مبتلا به اختلالات انعقادی.
روش های جستجو
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) را در پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL) (کتابخانه کاکرین ۲۰۱۶، شماره ۳)، PubMed (فقط مقالات الکترونیکی)، Ovid MEDLINE (از ۱۹۴۶)، Ovid Embase (از ۱۹۷۴)، Transfusion Evidence Library (از ۱۹۵۰) و بانک‌های اطلاعاتی کارآزمایی در حال انجام را تا ۱ مارچ ۲۰۱۶ جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
RCTهایی را شامل ترانسفیوژن پلاسما برای پیشگیری از وقوع خونریزی در افراد (از همه سنین) مبتلا به اختلالات انعقادی وارد کردیم که نیاز به قرار دادن کاتتر ورید مرکزی داشته، و به زبان انگلیسی منتشر شدند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از روش‌های استاندارد روش‌شناسی مورد انتظار کاکرین استفاده کردیم.
نتایج اصلی

چهار کارآزمایی واجد شرایط را برای ورود شناسایی کردیم، که سه مورد در حال انجام هستند. هیچ کدام از مطالعات را به دلیل عدم انتشار به زبان انگلیسی حذف نکردیم.

مطالعه وارد شده، ۸۱ بزرگسال بستری را در بخش مراقبت‌های ویژه با INR (نسبت عادی شده بین‌المللی؛ International Normalised Ratio) بیشتر یا مساوی ۱,۵، به گروه‌های عدم دریافت FFP یا دریافت یک دوز واحد از FFP به میزان ۱۲ میلی‌لیتر/کیلوگرم پیش از انجام کاتتریزاسیون ورید مرکزی (۵۸ شرکت‌کننده) یا دیگر پروسیجرهای تهاجمی (۲۳ شرکت‌کننده) تصادفی‌سازی کرد. یک زیر‐گروه شامل ۵۸ بزرگسال وارد این مرور شد که تحت جاگذاری CVC قرار گرفتند، نویسندگان مطالعه داده‌های منتشر نشده‌ای را برای پیامدهای این مرور ارائه کردند.

سطح کیفیت شواهد بر اساس روش درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) در پیامدهای مختلف، پائین یا بسیار پائین بود. به دلیل عدم کورسازی شرکت‌کنندگان و پرسنل و عدم تعادل در تعداد شرکت‌کنندگان مبتلا به بیماری کبدی بین بازوهای مطالعه، مطالعه وارد شده در معرض خطر بالای سوگیری (bias) قرار داشت.

شواهد کافی برای تعیین تفاوت در وقوع خونریزی شدید مرتبط با پروسیجر طی ۲۴ ساعت وجود نداشت (یک RCT؛ ۵۸ شرکت‌کننده؛ بدون عوارض در هر دو بازوی مطالعه؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). ما اصلا مطمئن نیستیم که FFP وقوع خونریزی خفیف مرتبط با پروسیجر را ظرف ۲۴ ساعت پس از انجام مطالعه کاهش می‌دهد یا خیر (یک RCT؛ ۵۸ شرکت‌کننده، RR: ۰,۶۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۲ تا ۳.۷۰، شواهد با کیفیت بسیار پائین).

هیچ مطالعه‌ای پیدا نشد که موارد زیر را بررسی کند: مورتالیتی به هر علتی؛ نسبتی از شرکت‌کنندگان دریافت‌کننده پلاسما یا گلبول‌های قرمز؛ عوارض جانبی جدی (عوارض مرتبط با ترانسفیوژن یا لاین)؛ تعداد روزهای بستری در بیمارستان؛ تغییر در INR؛ یا کیفیت زندگی.

سه مطالعه در حال انجام هم‌چنان در حال وارد کردن شرکت‌کنندگان هستند (تعداد شرکت‌کننده مورد انتظار: در کل تا ۳۵۵ شرکت‌کننده) و قرار است تا فوریه ۲۰۱۸ تکمیل شوند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
برای تصمیم‌گیری درباره اینکه در افراد مبتلا به اختلالات انعقادی پیش از انجام کاتتریزاسیون ورید مرکزی از پلاسمای پروفیلاکتیک استفاده شود یا خیر، شواهد بسیار محدودی بر اساس فقط یک RCT وجود دارد. براساس شواهد RCT موجود، نمی‌توان توصیه کرد که ترانسفیوژن پروفیلاکتیک پلاسما در این شرایط مفید است یا مضر. سه RCT در حال انجام، قادر به پاسخ‌گویی به سوالات این مطالعه مروری نخواهند بود، چرا که مطالعات کوچکی بوده و به همه مقایسه‌های انتخاب‌شده در این مطالعه (در مجموع ۳۵۵ شرکت‌کننده) نمی‌پردازند. برای تشخیص افزایش در نسبتی از شرکت‌کنندگان مبتلا به خونریزی شدید از ۱ در ۱۰۰ به ۲ در ۱۰۰، انجام یک مطالعه شامل حداقل ۴۶۳۴ شرکت‌کننده (۸۰% توان، ۵% معنی‌داری) مورد نیاز خواهد بود.
خلاصه به زبان ساده

ترانسفیوژن پلاسما پیش از کارگذاری کاتتر ورید مرکزی در افراد مبتلا به اختلالات انعقادی

سوال مطالعه مروری
برای بررسی این موضوع که افراد مبتلا به اختلالات انعقادی (لخته شدن ضعیف خون) پیش از قرار دادن خط مرکزی (کاتتر ورید مرکزی (CVC)) به ترانسفیوژن پلاسما نیاز دارند یا خیر، و اگر چنین است، اختلالات انعقادی باید به چه میزان باشد تا پلاسما تزریق شود، شواهد را بررسی کردیم.

پیشینه
افراد مبتلا به اختلالات انعقادی اغلب نیاز به کارگذاری خطوط مرکزی دارند. خطوط مرکزی کاتترهایی هستند که نوک آنها معمولا در یکی از دو ورید اصلی که خون را به قلب بازمی‌گردانند، قرار داده می‌شوند. کاربردهای آن‌ها عبارتند از: نظارت فشرده و درمان افراد به شدت بیمار؛ ورود مواد مغذی به داخل ورید (زمانی که بیمار نمی‌تواند غذا بخورد)؛ تجویز شیمی‌درمانی یا دیگر داروهای محرک با عوارض کمتر؛ و هنگامی که بیماران به درمان‌های تکراری داخل وریدی طولانی‌‐مدت نیاز دارند. عملکرد بالینی کنونی در بسیاری از کشورها آن است که، اگر آزمایش‌های خون، روند لخته‌شدن خون را غیر‐طبیعی ارزیابی کنند، ترانسفیوژن پلاسما برای پیشگیری از وقوع خونریزی شدید ناشی از پروسیجر انجام می‌شود. اگر پزشک برای هدایت وارد کردن خط از سونوگرافی استفاده کند، به‌نظر می‌رسد خطر خونریزی پس از کارگذاری خط مرکزی پائین باشد. اصلاح اختلالات انعقادی با پلاسمای تازه منجمد (FFP) به‌خودی‌خود بدون خطر نیست و مشخص نیست که این عمل مفید است یا مضر. افراد ممکن است خطرات ناشی از ترانسفیوژن پلاسما را بدون هرگونه مزایای بالینی آشکار نشان دهند.

ویژگی‌های مطالعه
شواهد تا مارچ ۲۰۱۶ به‌روز است. در این مطالعه مروری، چهار کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده را شناسایی کردیم، که سه مورد هنوز در حال انجام هستند و تا فوریه ۲۰۱۸ تکمیل می‌شوند. کارآزمایی کامل‌شده (۵۸ شرکت‌کننده) ترانسفیوژن پلاسما را با عدم ترانسفیوژن پلاسما پیش از کارگذاری خط مرکزی مقایسه کرد.

‌نتایج کلیدی
برای تعیین اینکه ترانسفیوژن پلاسما بر خونریزی خفیف یا شدید مرتبط با پروسیجر تاثیری دارد یا خیر، شواهد کافی وجود ندارد. مطالعه وارد شده، تعداد افراد فوت شده را به هر علتی، تعداد افراد دریافت‌کننده گلبول قرمز یا ترانسفیوژن پلاسما، وقوع عوارض مرتبط با ترانسفیوژن یا لاین، طول مدت بستری در بیمارستان، اصلاح اختلالات انعقاد خون یا کیفیت زندگی را گزارش نکرد.

کیفیت شواهد
سطح کیفیت شواهد بسیار پائین است چرا که این مطالعه مروری فقط یک مطالعه کوچک را وارد کرد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

مطالعات در حال انجام (انتظار می‌رود در مجموع ۳۵۵ شرکت‌کننده را وارد کنند) قادر به ارائه داده‌های کافی برای پیامدهای اولیه این مطالعه مروری نخواهند بود، زیرا خونریزی شدید و مرگ‌ومیر چندان شایع نیستند. باید مطالعه‌ای را با حداقل ۴۶۳۴ شرکت‌کننده طراحی کنیم تا بتوانیم افزایش تعداد افراد مبتلا به خونریزی شدید را از ۱ در ۱۰۰ به ۲ در ۱۰۰ تشخیص دهیم. طبق شواهد به‌ دست آمده از کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده کنونی، نمی‌توان گفت که ترانسفیوژن پروفیلاکتیک پلاسما در این وضعیت مفید است یا مضر.


Michael Desborough، Lise J Estcourt، Carolyn Doree، Marialena Trivella، Sally Hopewell، Simon J Stanworth، Michael F Murphy،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
در عملکرد بالینی مدرن برای پیشگیری و درمان خونریزی در افراد مبتلا به ترومبوسیتوپنی (thrombocytopenia) از ترانسفیوژن پلاکت استفاده می‌شود. اگرچه از اواسط دهه ۱۹۷۰ پیشرفت‌های قابل‌توجهی در درمان ترانسفیوژن‐درمانی پلاکت انجام شده، برخی از زمینه‌ها همچنان بحث‌هایی را به‌ ویژه در مورد استفاده از ترانسفیوژن پروفیلاکتیک پلاکت در پیشگیری از خونریزی ترومبوسیتوپنی برمی‌انگیزد.
اهداف
تعیین اینکه عواملی که می‌توانند به عنوان جایگزین‌ها یا مکمل‌های ترانسفیوژن پلاکت برای افراد مبتلا به بدخیمی‌های خونی تحت شیمی‌درمانی فشرده یا پیوند سلول‌های بنیادی استفاده شوند، بی‌خطر و اثربخش در پیشگیری از خونریزی هستند یا خیر.
روش های جستجو
ما ۱۱ بانک اطلاعاتی کتاب‌شناختی و چهار بانک اطلاعاتی کارآزمایی‌های در حال انجام را از جمله پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL؛ شماره ۴؛ ۲۰۱۶)؛ MEDLINE (OvidSP؛ ۱۹۴۶ تا ۱۹ می ۲۰۱۶)؛ Embase (OvidSP؛ ۱۹۷۴ تا ۱۹ می ۲۰۱۶)؛ PubMed (فقط نشریات الکترونیکی: جست‌وجو شده در ۱۹ می ۲۰۱۶)؛ ClinicalTrials.gov؛ ICTRP سازمان جهانی بهداشت (WHO) و ISRCTN Register (جست‌وجو شده در ۱۹ می ۲۰۱۶) جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده را در افراد مبتلا به بدخیمی‌های خونی تحت شیمی‌درمانی فشرده یا پیوند سلول‌های بنیادی وارد کردیم که به گروه‌های جایگزین ترانسفیوژن پلاکت (جایگزین‌های پلاکت مصنوعی، پلاسمای فقیر از نظر محتوای پلاکتی، کنسانتره فیبرینوژن (fibrinogen concentrate)، فاکتور VII فعال شده نوترکیب، دسموپرسین (DDAVP)، یا مقلدهای ترومبوپویتین (TPO))، یا یک مقایسه‌‌کننده (دارونما (placebo)، مراقبت استاندارد یا ترانسفیوژن پلاکت) اختصاص یافتند. مطالعات مربوط به داروهای آنتی‌فیبرینولیتیک را کنار گذاشتیم، زیرا تمرکز یک مطالعه مروری دیگر بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده تمام استنادهای بازیابی شده را به روش الکترونیکی و چکیده‌های مقالات شناسایی شده را توسط استراتژی جست‌وجوی مطالعه مروری، غربالگری کردند. دو نویسنده خطر سوگیری (bias) را در مطالعات وارد شده ارزیابی کرده و داده‌ها را به‌طور مستقل از هم استخراج کردند.
نتایج اصلی

ما ۱۶ کارآزمایی واجد شرایط را شناسایی کردیم. چهار کارآزمایی در حال انجام بوده و دو مورد کامل شده‌اند اما نتایج آنها هنوز منتشر نشده است (تاریخ تکمیل کارآزمایی: اپریل ۲۰۱۲ تا فوریه ۲۰۱۷). بنابراین، این مطالعه مروری ۱۰ کارآزمایی را در هشت منبع با ۵۵۴ شرکت‌کننده انتخاب کرد. شش کارآزمایی (۳۳۶ شرکت‌کننده) فقط شرکت‌کنندگان مبتلا به لوکمی میلوئید حاد تحت شیمی‌درمانی فشرده، دو کارآزمایی (۳۸ شرکت‌کننده) شرکت‌کنندگان مبتلا به لنفوم تحت شیمی‌درمانی فشرده، و دو کارآزمایی (۱۸۰ شرکت‌کننده) شرکت‌کنندگان تحت پیوند سلول‌های بنیادی آلوژنیک را وارد کردند. مردان و زنان به یک اندازه در کارآزمایی‌ها حضور داشتند. محدوده سنی شرکت‌کنندگان در کارآزمایی‌ها ۱۶ تا ۸۱ سال بود. تمام کارآزمایی‌ها در کشورهایی با درآمد بالا انجام گرفتند. تولید‌کنندگان داروها، هشت کارآزمایی را که تحت بررسی بودند از نظر مالی حمایت کردند، و دو کارآزمایی منبع مالی خود را گزارش نکردند.

هیچ یک از کارآزمایی‌ها، جایگزین‌های پلاکت مصنوعی، کنسانتره فیبرینوژن، فاکتور VII فعال شده نوترکیب یا دسموپرسین را ارزیابی نکردند.

نه کارآزمایی مقلدهای TPO را با دارونما یا مراقبت استاندارد مقایسه کردند؛ هفت مورد از آنها از فاکتور نوترکیب انسانی رشد و تمایز مگا‐کاریوسیت (megakaryocyte) پگیله شده (PEG‐rHuMGDF) و دو مورد از ترومبوپویتین نوترکیب انسانی (rhTPO) استفاده کردند.

یک کارآزمایی، پلاسمای فقیر از نظر محتوای پلاکتی را با ترانسفیوژن پلاکت مقایسه کرد.

همه کارآزمایی‌های وارد شده در این مرور در معرض خطر بالای سوگیری بودند و به دلیل مشکلاتی در نحوه گزارش داده‌ها، انجام متاآنالیز در هفت کارآزمایی امکان‌پذیر نبود.

ما اصلا مطمئن نیستیم که مقلدهای TPO تعداد شرکت‌کنندگان را با هر اپیزود خونریزی کاهش می‌دهند (نسبت شانس (OR): ۰,۴۰؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۱۰ تا ۱.۶۲، یک کارآزمایی، ۱۲۰ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت بسیار پائین ). در مورد اینکه مقلدهای TPO، خطر بروز خونریزی تهدید کننده حیات را پس از ۳۰ روز (OR: ۱,۴۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۶ تا ۳۳.۱۴؛ سه کارآزمایی؛ ۲۰۹ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین )؛ یا پس از ۹۰ روز (OR: ۱,۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۶ تا ۱۶.۳۷؛ یک کارآزمایی؛ ۱۲۰ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین ) کاهش می‌دهد یا خیر، بسیار نامطمئن هستیم. مطمئن نیستیم که مقلدهای TPO، نیاز به ترانسفیوژن پلاکت را پس از ۳۰ روز کاهش می‌دهند یا خیر (تفاوت میانگین (MD): ۳,۰۰‐ واحد؛ ۹۵% CI؛ ۵.۳۹‐ تا ۰.۶۱‐؛ یک کارآزمایی؛ ۱۲۰ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین ). هیچ موردی از مرگ‌ومیر در هیچ گروهی پس از ۳۰ روز رخ نداد (یک کارآزمایی؛ ۱۲۰ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین ). در مورد اینکه مقلدهای TPO، مورتالیتی به هر علتی را در ۹۰ روز کاهش می‌دهند یا خیر، بسیار نامطمئن هستیم (OR: ۱,۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۴ تا ۴.۲۰؛ یک کارآزمایی؛ ۱۲۰ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین ). حوادث ترومبوآمبولی (thromboembolic) برای شرکت‌کنندگان تحت درمان با مقلدهای TPO یا کنترل در ۳۰ روز اتفاق نیفتاد (دو کارآزمایی؛ ۲۰۹ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). هیچ کارآزمایی‌ای را نیافتیم که به موارد زیر پرداخته باشد: تعداد روزهای وقوع خونریزی، زمان سپری شده از تصادفی‌سازی تا اولین اپیزود خونریزی یا کیفیت زندگی.

یک کارآزمایی با ۱۸ شرکت‌کننده، ترانسفیوژن پلاسمای فقیر از نظر محتوای پلاکتی را با ترانسفیوژن پلاکت مقایسه کرد. مطمئن نیستیم پلاسمای فقیر از نظر محتوای پلاکتی، تعداد شرکت‌کنندگان را با هر اپیزودی از خونریزی کاهش می‌دهد یا خیر (OR: ۱۶,۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۱.۳۲ تا ۱۹۴.۶۲؛ یک کارآزمایی؛ ۱۸ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین ). در مورد اینکه پلاسمای فقیر از نظر محتوای پلاکتی، تعداد شرکت‌کنندگان مبتلا به خونریزی شدید یا تهدید‌ کننده حیات را کاهش می‌دهد یا خیر، بسیار نامطمئن هستیم (OR: ۴,۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۶ تا ۲۸.۴۰؛ یک کارآزمایی؛ ۱۸ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). هیچ کارآزمایی‌ای را نیافتیم که موارد زیر را بررسی کند: تعداد روزهایی که خونریزی رخ داد، زمان سپری شده از تصادفی‌سازی تا وقوع اولین خونریزی، تعداد ترانسفیوژن‌های پلاکت، مورتالیتی به هر علتی، حوادث ترومبوآمبولی یا کیفیت زندگی.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد کافی برای تعیین اینکه پلاسمای فقیر از نظر محتوای پلاکتی یا مقلدهای TPO، خونریزی را در شرکت‌کنندگان مبتلا به بدخیمی‌های خونی تحت شیمی‌درمانی فشرده یا تحت پیوند سلول‌های بنیادی کاهش می‌دهند یا خیر، وجود ندارد. برای تشخیص کاهش در نسبتی از شرکت‌کنندگان با خونریزی بالینی قابل‌توجه از ۱۲ مورد در هر ۱۰۰ نفر به ۶ مورد در هر ۱۰۰ نفر، انجام یک کارآزمایی شامل حداقل ۷۰۸ شرکت‌کننده (۸۰% توان؛ ۵% معنی‌داری) مورد نیاز خواهد بود. شش کارآزمایی در حال انجام، اطلاعات بیشتری را در مورد مقایسه مقلدهای TPO ارائه خواهند کرد (۴۲۴ شرکت‌کننده) اما برای نشان دادن این سطح از کاهش خونریزی هم‌چنان ضعیف است. هیچ یک از کارآزمایی‌های وارد شده یا در حال انجام، کودکان را انتخاب نکردند. هیچ کارآزمایی تکمیل‌شده یا در حال انجامی وجود ندارد که جایگزین‌های پلاکت مصنوعی، کنسانتره فیبرینوژن، فاکتور VII فعال شده نوترکیب یا دسموپرسین را در افراد تحت شیمی‌درمانی فشرده یا پیوند سلول‌های بنیادی برای بدخیمی‌های خونی ارزیابی کند.
خلاصه به زبان ساده

عوامل جایگزین یا مکمل در ترانسفیوژن پلاکت برای پیشگیری از خونریزی در افراد مبتلا به سرطان خون تحت درمان فشرده

سوال مطالعه مروری

بهترین راه برای پیشگیری از خونریزی در افراد تحت درمان با شیمی‌درمانی فشرده یا پیوند سلول‌های بنیادی برای سرطان‌های خون یا مغز استخوان چیست؟ آیا باید از ترانسفیوژن پلاکت (درمان استاندارد فعلی) استفاده کنیم، یا از دیگر عوامل به جای (یا همراه با) ترانسفیوژن پلاکت؟

پیشینه

حدودا یک مورد از هر هشت مورد سرطان، از خون، مغز استخوان یا غدد لنفاوی بوجود می‌آیند. این سرطان‌ها به انواع مختلفی تقسیم می‌شوند که درمان‌های متفاوتی دارند. مثال‌های آن عبارتند از لوکمی میلوئید حاد و لنفوم. برخی از این سرطان‌ها را می‌توان با شیمی‌درمانی با دوز بالا (فشرده) یا پیوند سلول‌های بنیادی درمان کرد. این درمان‌ها سرطان را از بین می‌برند اما می‌توانند به سلول‌های طبیعی تولید کننده خون نیز آسیب برسانند. یکی از پیامدهای این امر، کاهش تعداد پلاکت‌ها در خون است. حضور پلاکت‌ها معمولا برای لخته شدن طبیعی خون ضروری هستند. در نتیجه، افراد دریافت‌کننده این درمان‌ها تا زمانی که پلاکت‌های خود را از نظر تعداد افزایش دهند، در برابر خونریزی آسیب‌پذیر هستند.

ترانسفیوژن پلاکت (گرفته شده از یک اهدا کننده خون) اغلب در تلاش برای پیشگیری از خونریزی در افراد مبتلا به سرطان خون صورت می‌گیرد. ما نمی‌دانیم که این پلاکت‌های انتقال‌یافته چقدر کارآیی دارند. ما می‌دانیم که خطرات ناشی از ترانسفیوژن پلاکت، مانند انتقال عفونت وجود دارد. ممکن است راه‌های بهتری هم برای پیشگیری از خونریزی در این زمینه وجود داشته باشد. در این مرور، به این موضوع پرداختیم که عوامل دیگری می‌توانند به جای (یا همراه با) ترانسفیوژن پلاکت برای پیشگیری از خونریزی استفاده شوند یا خیر. همچنین خطر بروز عوارض جانبی جدی را، مانند تشکیل لخته‌های خونی غیر‐طبیعی (حوادث ترومبوآمبولی) ارزیابی کردیم. عوامل بالقوه عبارتند از: پلاکت مصنوعی، پلاسمای فقیر از نظر محتوای پلاکت، کنسانتره فیبرینوژن، فاکتور VII فعال شده نوترکیب، دسموپرسین و مقلدهای ترومبوپویتین. شرایط و درمان‌ها در واژه‌نامه در بخش «یادداشت‌های منتشر شده» این مطالعه مروری توضیح داده می‌شوند.

ویژگی‌های مطالعه

شواهد تا می ۲۰۱۶ به‌روز است. ما ۱۶ کارآزمایی بالینی را شناسایی کردیم: ۱۰ کارآزمایی تکمیل‌شده و شش کارآزمایی در حال انجام. تعداد ۱۰ کارآزمایی تکمیل‌شده را در این مطالعه مروری وارد کردیم. شش کارآزمایی شامل بزرگسالان مبتلا به لوکمی میلوئید حاد تحت شیمی‌درمانی فشرده، دو کارآزمایی دربرگیرنده بزرگسالان مبتلا به لنفوم تحت شیمی‌درمانی فشرده و دو کارآزمایی دربرگیرنده بزرگسالان تحت پیوند سلول‌های بنیادی آلوژنیک بودند. محدوده سنی شرکت‌کنندگان بین ۱۶ و ۸۱ سال قرار داشت. تعداد مردان و زنان در مطالعات به یک اندازه بود. تمام کارآزمایی‌ها در کشورهایی با درآمد بالا انجام گرفتند. تولید‌کننده عامل دارویی که تحت بررسی بود، از هشت کارآزمایی حمایت مالی کرد، و دو کارآزمایی منبع بودجه خود را گزارش نکردند. نه کارآزمایی (۵۳۶ شرکت‌کننده) را برای ارزیابی مقلدهای ترومبوپویتین و یک کارآزمایی (۱۸ شرکت‌کننده) را برای ارزیابی پلاسمای فقیر از نظر محتوای پلاکتی شناسایی کردیم. این کارآزمایی‌ها بین سال‌های ۱۹۷۴ و ۲۰۱۵ انجام شدند. هیچ یک از کارآزمایی‌ها پلاکت مصنوعی، کنسانتره فیبرینوژن، فاکتور VII فعال شده نوترکیب یا دسموپرسین را ارزیابی نکرد.

‌نتایج کلیدی

برای بزرگسالان درمان‌شده با مقلدهای ترومبوپویتین، مطمئن نیستیم تفاوتی در تعداد شرکت‌کنندگان با توجه به عوامل زیر وجود دارد یا خیر (به دلیل اینکه کیفیت شواهد بسیار پائین بود): هرگونه خونریزی، خطر ابتلا به خونریزی تهدید‌ کننده حیات، تعداد ترانسفیوژن پلاکت، خطر کلی مرگ‌ومیر یا حوادث ترومبوآمبولی. هیچ کارآزمایی‌ای را از مقلدهای ترومبوپویتین نیافتیم که عوامل زیر را بررسی کنند: تعداد روزهای وقوع خونریزی، زمان سپری شده از شروع کارآزمایی تا بروز اولین خونریزی یا کیفیت زندگی.

برای بزرگسالان تحت درمان با پلاسمای فقیر از نظر محتوای پلاکتی، اصلا مطمئن نیستیم که تفاوتی در تعداد شرکت‌کنندگان با: هرگونه خونریزی یا خطر بروز خونریزی تهدید کننده زندگی، وجود دارد یا خیر. هیچ کارآزمایی‌ای را پیدا نکردیم که این موارد را بررسی کرده باشد: تعداد روزهایی که خونریزی رخ داد، زمان سپری شده از شروع کارآزمایی تا اولین اپیزود خونریزی، تعداد ترانسفیوژن پلاکت، خطر کلی مرگ‌ومیر، رویدادهای ترومبوآمبولی یا کیفیت زندگی.

کیفیت شواهد

کیفیت شواهد بسیار پائین بود، که نتیجه‌گیری یا ارائه توصیه‌هایی را در مورد سودمندی و بی‌خطری استفاده از داروهای مقلد ترومبوپویتین یا پلاسمای فقیر از نظر محتوای پلاکتی را دشوار می‌کرد. هیچ شواهدی از کارآزمایی‌ها برای اثربخشی پلاکت مصنوعی، کنسانتره فیبرینوژن، فاکتور VII فعال شده نوترکیب یا دسموپرسین به دست نیامد.


Lise J Estcourt، Callum Ingram، Carolyn Doree، Marialena Trivella، Simon J Stanworth،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه

افراد مبتلا به شمارش پائین پلاکت (ترومبوسیتوپنی (thrombocytopenia)) اغلب نیاز به پونکسیون کمری یا بی‌حسی اپیدورال (epidural anaesthetic) پیدا می‌کنند. پونکسیون کمری می‌تواند تشخیصی (سرطان‌های خونی، هماتوم ساب‌آراکنوئید، مننژیت) یا درمانی (بی‌حسی نخاعی، انجام شیمی‌درمانی) باشد. برای انجام بی‌حسی اپیدورال کاتترهای اپیدورال قرار داده می‌شوند. روش فعلی در بسیاری از کشورها اصلاح ترومبوسیتوپنی با ترانسفیوژن پلاکت پیش از انجام پونکسیون کمری و بی‌حسی اپیدورال است، تا خطر خونریزی جدی مربوط به پروسیجر کاهش یابد. با این حال، حد آستانه تعداد پلاکت توصیه شده پیش از انجام این روش به‌طور قابل‌توجهی از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. این امر نشان‌دهنده عدم‐قطعیت قابل‌توجه میان پزشکان در مدیریت صحیح این بیماران است. به نظر می‌رسد خطر خونریزی اندک است، اما اگر خونریزی رخ دهد، می‌تواند بسیار جدی (هماتوم نخاعی) باشد. بنابراین، افراد ممکن است در معرض خطرات ناشی از ترانسفیوژن پلاکت بدون هیچ نفع بالینی آشکار از آن قرار گیرند.

این مرور، به‌روزرسانی مرور کاکرین است که نخستین‌بار در ۲۰۱۶ منتشر شد.

اهداف
بررسی تاثیرات حد آستانه‌های مختلف ترانسفیوژن پلاکت پیش از انجام پونکسیون کمری یا بی‌حسی اپیدورال در افراد مبتلا به ترومبوسیتوپنی.
روش های جستجو
برای یافتن کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs)، کارآزمایی‌های غیر‐تصادفی‌سازی و کنترل شده (nRCT)، مطالعات کنترل‌شده قبل‐بعد (CBA)، مطالعات سری‌های زمانی منقطع‌شده (interrupted time series; ITS)، و مطالعات کوهورت در CENTRAL (کتابخانه کاکرین ۲۰۱۸، شماره ۱)، MEDLINE (از ۱۹۴۶)، Embase (از ۱۹۷۴)، Transfusion Evidence Library (از ۱۹۵۰)، و بانک‌های اطلاعاتی کارآزمایی در حال انجام تا ۱۳ فوریه ۲۰۱۸، جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب

ما RCTها؛ nRCTها؛ CBAها؛ ITSها، و مطالعات کوهورت را وارد کردیم که شامل ترانسفیوژن کنسانتره‌های پلاکتی، محصولات آماده از واحدهای مجزای خون کامل یا توسط آفرزیس (apheresis) بوده، و برای پیشگیری از خونریزی در افراد مبتلا به ترومبوسیتوپنی از هر سنی که نیاز به وارد کردن یک سوزن پونکسیون کمری یا کاتتر اپیدورال داشتند، تجویز شدند.

مرور اصلی فقط شامل RCTها بود.

گردآوری و تحلیل داده‌ها
برای وارد کردن RCTها، nRCTها، CBAها، و ITSها از روش‌های استاندارد روش‌شناسی مورد نظر کاکرین استفاده کردیم. دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم مطالعات را برای واجد شرایط بودن بررسی و خطر سوگیری (bias) را ارزیابی و داده‌ها را استخراج کردند. نتایج فقط به صورت نقل قول (narrative) بیان شدند.
نتایج اصلی

هیچ RCT؛ nRCT؛ CBA؛ یا ITS تکمیل شده یا در حال انجام را شناسایی نکردیم. هیچ مطالعه‌ای افراد تحت یک پروسیجر اپیدورال را وارد نکرد. هیچ مطالعه‌ای حد آستانه‌‌های مختلف شمارش پلاکت را پیش از انجام پروسیجر مقایسه نکرد.

در این به‌روزرسانی، سه مطالعه کوهورت گذشته‌نگر را شناسایی کردیم که شامل شرکت‌کنندگانی بودند که پیش از اقدامات پونکسیون کمر، ترانسفیوژن پلاکت را دریافت کرده و دریافت نکرده بودند. هر سه مطالعه در افراد مبتلا به سرطان انجام شده، و اغلب آن‌ها مبتلا به بدخیمی خونی بودند. دو مطالعه در کودکان، و یک مطالعه در بزرگسالان انجام شدند.

تعداد شرکت‌کنندگان دریافت‌کننده ترانسفیوژن پلاکت پیش از انجام پروسیجرهای پونکسیون کمری در یک مطالعه ذکر نشد. بنابراین، پیامدهای مرتبط را از دو مطالعه دیگر در قالب نقل قول خلاصه کردیم (۱۵۰ شرکت‌کننده، ۱۲۹ کودک و ۲۱ بزرگسال)، که تعداد شرکت‌کنندگان دریافت کننده ترانسفیوژن را ذکر کردند.

وجود خطر کلی سوگیری (bias) را برای همه پیامدهای گزارش‌شده در هر دو مطالعه، براساس ابزار ROBINS‐I، در سطح «جدی» قضاوت کردیم.

در دو مطالعه‌ای که این نتیجه را گزارش کردند، هیچ موردی از خونریزی شدید ناشی از جراحی رخ نداد (۲ مطالعه، ۱۵۰ شرکت‌کننده، بدون مورد، شواهد با کیفیت بسیار پائین).

هیچ شواهدی از تفاوت در خطر خونریزی خفیف در شرکت‌کنندگانی که پیش از پونکسیون کمر ترانسفیوژن پلاکت دریافت کرده و کسانی که آن را دریافت نکردند، وجود ندارد (۲ مطالعه، ۱۵۰ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت بسیار پائین). یکی از ۱۴ بزرگسال دریافت‌کننده ترانسفیوژن‌های پلاکت دچار خونریزی خفیف (traumatic tap؛ حداقل ۵۰۰ ضرب در ۱۰۶/لیتر سلول قرمز خونی در مایع مغزی‌نخاعی) شد؛ هیچ یک از هفت بزرگسالی که این پروسیجر را دریافت نکردند، دچار این عارضه نشدند. ده کودک دچار خونریزی خفیف (traumatic tap؛ حداقل ۱۰۰ ضرب در ۱۰۶/لیتر سلول قرمز خونی در مایع مغزی‌نخاعی) شدند؛ شش مورد از ۵۷ کودک دریافت‌کننده ترانسفیوژن پلاکت و چهار مورد از ۷۲ کودکی که این پروسیجر را دریافت نکردند.

وقوع عارضه جانبی جدی در مطالعه‌ای که این پیامد را گزارش کرد، دیده نشد (۱ مطالعه؛ ۲۱ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

هیچ مطالعه‌ای را نیافتیم که مورتالیتی به هر علتی را طی ۳۰ روز از انجام پروسیجر پونکسیون کمری، طول مدت بستری در بیمارستان، نسبتی از شرکت‌کنندگان دریافت‌کننده ترانسفیوژن‌های پلاکتی یا کیفیت زندگی را ذکر کرده باشد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
هیچ شواهدی را از RCT یا مطالعات غیر‐تصادفی‌سازی شده نیافتیم که بر اساس آن بتوان حد آستانه صحیح انتقال پلاکت را پیش از وارد کردن سوزن پونکسیون کمری یا کاتتر اپیدورال ارزیابی کرد. هیچ RCT در حال انجام ثبت‌شده‌ای وجود ندارد که به ارزیابی تاثیرات حد آستانه‌های مختلف انتقال پلاکت پیش از جایگذاری پونکسیون کمری یا بی‌حسی اپیدورال در افراد مبتلا به ترومبوسیتوپنی پرداخته باشد. هر RCT جدیدی در آینده باید در مقیاسی بسیار بزرگ انجام شود تا وجود تفاوت را در خطر خونریزی تشخیص دهد. نیاز به طراحی یک مطالعه با حداقل ۴۷,۰۳۰ شرکت‌کننده داریم تا قادر به تشخیص افزایش در تعداد افراد مبتلا به خونریزی شدید مرتبط با پروسیجر از ۱ در ۱۰۰۰ به ۲ در ۱۰۰۰ باشیم. استفاده از یک پایگاه ثبت مرکزی جمع‌آوری داده‌ها یا سوابق الکترونیکی جمع‌آوری شده به‌طور روتین (داده‌های بزرگ) احتمالا تنها روش جمع‌آوری سیستماتیک داده‌های مربوط به این جمعیت است.
خلاصه به زبان ساده

استفاده از ترانسفیوژن‌های پلاکت پیش از انجام پونکسیون کمری یا بی‌حسی اپیدورال در افرادی با تعداد کم پلاکت

سوال مطالعه مروری

شواهد موجود را در مورد اینکه افرادی با شمارش پائین پلاکت پیش از تعبیه سوزن پونکسیون کمری یا کاتتر اپیدورال نیاز به ترانسفیوژن پلاکت دارند یا خیر، و اگر چنین است، سطح شمارش پلاکت را که در آن ترانسفیوژن پلاکت مورد نیاز است، چیست، ارزیابی کردیم.

پیشینه

پلاکت‌ها در خون یافت شده و بخش اساسی تشکیل لخته خونی را تشکیل می‌دهند. تعداد کم پلاکت‌های خون، خطر خونریزی را افزایش می‌دهند. افرادی با تعداد کم پلاکت‌، اغلب نیاز به انجام پونکسیون کمری یا بی‌حسی اپیدورال برای انجام درمان یا برای کمک به تشخیص وضعیت خود دارند.

پونکسیون کمری معمولا با قرار دادن یک سوزن بین استخوان‌های (مهره) ستون فقرات کمری به داخل مایع اطراف طناب نخاعی (بسته‌ای از اعصاب که در ستون فقرات قرار دارد و مغز را با بدن مرتبط می‌کند) انجام می‌شود. پونکسیون کمری برای به دست آوردن یک نمونه از این مایع یا به منظور تزریق درمان به داخل آن (شیمی‌درمانی یا داروی بی‌حسی) انجام می‌شود. سوزن پونکسیون کمری بلافاصله پس از گرفتن هر نمونه مایع یا انجام درمان، خارج می‌شود.

کاتتر اپیدورال شامل قرار دادن یک سوزن با قطر بزرگتر از سوزن پونکسیون کمری است. سوزن اپیدورال از طریق بافت‌های مشابه با سوزن پونکسیون کمری عبور داده می‌شود، اما پیش از نفوذ به کیسه‌های مایع اطراف طناب نخاعی متوقف می‌شود. در عوض، هر نوع درمانی به فضایی درست خارج از کیسه مایع (به نام فضای اپیدورال) تزریق می‌شود. یک لوله کوچک (کاتتر اپیدورال) اغلب از طریق سوزن اپیدورال عبور داده شده و در موقعیت قرار داده می‌شود، به طوری که می‌توان داروهای بی‌حس‌کننده موضعی بیشتری را از این طریق وارد کرد.

روش فعلی در بسیاری از کشورها این است که برای پیشگیری از بروز خونریزی شدید ناشی از پونکسیون کمری یا بی‌حسی اپیدورال، با استفاده از ترانسفیوژن پلاکت (پلاکت‌ها به داخل ورید وارد می‌شوند) تعداد پلاکت‌ها به بالاتر از یک سطح از پیش تعیین‌شده برسند. اگر چه به نظر می‌رسد خطر خونریزی کم باشد، اگر خونریزی رخ دهد، می‌تواند بسیار جدی باشد. با توجه به فقدان شواهد، سطح پلاکت توصیه‌شده پیش از انجام پونکسیون کمری یا بی‌حسی اپیدورال از کشوری به کشور دیگر به‌طور قابل‌توجهی متفاوت است. این بدان معنی است که پزشکان در مورد اینکه سطح پلاکت درست چیست و اینکه ترانسفیوژن پلاکت مورد نیاز است یا خیر، مطمئن نیستند. بنابراین، افراد ممکن است در معرض خطرات ناشی از ترانسفیوژن پلاکت بدون هیچگونه نفع بالینی آشکاری قرار گیرند.

ویژگی‌های مطالعه

پایگاه‌های اطلاعاتی علمی را برای یافتن کارآزمایی‌های بالینی از افراد در هر سنی با تعداد پائین پلاکت جست‌وجو کردیم که نیاز به پونکسیون کمری یا بی‌حسی اپیدورال داشتند. شواهد موجود تا ۱۳ فوریه ۲۰۱۸ به‌روز است. در این مرور، فقط سه مطالعه کوهورت را پیدا کردیم. فقط دو مورد از این مطالعات، پیامدهای مرتبط را با این مرور گزارش کردند. هر دو مطالعه شامل افرادی با تعداد پلاکت پائین و سرطان خون بودند، یکی شامل ۲۱ بزرگسال و دیگری دربرگیرنده ۱۲۹ کودک بود. هر دو مطالعه افراد دریافت‌کننده و عدم‐دریافت ترانسفیوژن پلاکت را پیش از قرار دادن سوزن پونکسیون کمری مقایسه کردند. هیچ مطالعه‌ای استفاده از ترانسفیوژن‌های پلاکت را پیش از قرار دادن کاتتر اپیدورال یا حد آستانه‌های مختلف تعداد پلاکت را برای تجویز ترانسفیوژن پلاکت پیش از پروسیجر ارزیابی نکرد.

نتایج کلیدی

در هیچ مطالعه‌ای، عوارض خونریزی شدید مرتبط با پروسیجر رخ نداد. هیچ موردی از عوارض جانبی در یک مطالعه با ۲۱ شرکت‌کننده رخ نداد که این پیامد را گزارش کرد.

تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در تعداد عوارض خونریزی خفیف در بزرگسالان یا کودکانی دیده شد که ترانسفیوژن‌های پلاکتی را دریافت کردند یا نکردند.

هیچ یک از مطالعات، موارد مرگ‌ومیر، تعداد ترانسفیوژن‌های پلاکتی را پس از پروسیجر، طول مدت بستری در بیمارستان و کیفیت زندگی را گزارش نکردند.

کیفیت شواهد

سطح کیفیت شواهد حاصل از مطالعات وارد شده بسیار پائین بود.

هیچ شواهدی را از کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده برای پاسخ به سوال مرور نیافتیم.

نیاز است یک مطالعه با حداقل ۴۷,۰۳۰ شرکت‌کننده طراحی شود تا بتوان افزایش تعداد افرادی را که پس از پونکسیون کمری یا بی‌حسی اپیدورال دچار خونریزی شدند، از ۱ در ۱۰۰۰ به ۲ در ۱۰۰۰ تشخیص داد. انجام مطالعه‌ای که از سوابق پزشکی الکترونیکی (big data) جمع‌آوری‌شده استفاده کند، احتمالا تنها مطالعه‌ای خواهد بود که می‌تواند به سوال مرور ما پاسخ دهد.


Sheila A Fisher، Carolyn Doree، Anthony Mathur، David P Taggart، Enca Martin-Rendon،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
یک رویکرد امیدوار کننده در درمان بیماری قلبی ایسکمیک مزمن و نارسایی احتقانی قلب، استفاده از سلول‌های بنیادی است. طی دهه گذشته شاهد انبوهی از کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده در سراسر جهان بوده‌ایم، که نتایج متناقضی را نشان داده‌اند.
اهداف
ارزیابی منتقدانه شواهد بالینی در مورد بی‌خطری (safety) و اثربخشی سلول‌های بنیادی/دودمانی اتولوگ بالغ مشتق از مغز استخوان به عنوان درمان برای بیماری قلبی ایسکمیک مزمن و نارسایی احتقانی قلب.
روش های جستجو
CENTRAL را واقع در کتابخانه کاکرین؛ MEDLINE؛ Embase؛ CINAHL؛ LILACS و چهار بانک اطلاعاتی کارآزمایی‌های در حال انجام را برای کارآزمایی‌های مرتبط تا تاریخ ۱۴ دسامبر ۲۰۱۵ جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
مطالعات واجد شرایط، کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده‌ای بودند که سلول‌های بنیادی/دودمانی بالغ اتولوگ را با عدم درمان در افراد مبتلا به بیماری قلبی ایسکمیک مزمن و نارسایی احتقانی قلب مقایسه کردند. مداخلات همراه را، مانند آنژیوپلاستی اولیه، جراحی، یا استفاده از عوامل بسیج‌ کننده سلول بنیادی، هنگام پذیرش بیماران برای گروه‌های درمان و کنترل، به‌طور مساوی وارد کردیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم تمامی منابع را از نظر واجد شرایط بودن بررسی کرده، کیفیت کارآزمایی‌ها را ارزیابی، و داده‌ها را استخراج کردند. با استفاده از متاآنالیزهای اثرات‐تصادفی، ارزیابی کمّی (quantitative evaluation) را از داده‌ها انجام دادیم. ناهمگونی را با استفاده از آماره I۲ سنجیده و ناهمگونی قابل ملاحظه‌ای (I۲ بیش از ۵۰%) را از طریق تحلیل‌های زیر‐گروه پیدا کردیم. کیفیت شواهد با استفاده از سیستم درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی شد. با استفاده از GRADEprofiler (GRADEpro) جدول «خلاصه‌ای از یافته‌ها» را ایجاد کردیم، مطالعاتی با خطر بالا یا نامشخص سوگیری (bias) انتخاب خارج شدند. خلاصه‌ای از یافته‌های خود را متمرکز بر پیامدهای پیگیری طولانی‌‐مدت مورتالیتی، موربیدیتی، و اندازه‌گیری کسر جهشی (ejection fraction) بطن چپ از طریق MRI قرار دادیم.
نتایج اصلی

در این به‌روزرسانی مرور، ۳۸ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده‌ را شامل ۱۹۰۷ شرکت‌کننده (۱۱۱۴ سلول‌درمانی، ۷۹۳ کنترل) وارد کردیم. بیست‌وسه کارآزمایی در معرض خطر بالا یا نامشخص سوگیری انتخاب بودند. دیگر منابع بالقوه سوگیری عبارت بودند از عدم کورسازی شرکت‌کنندگان (۱۲ کارآزمایی) و داشتن حمایت مالی کامل یا نسبی (۱۳ کارآزمایی).

سلول‌درمانی بروز مورتالیتی را در دراز‐مدت (≥ ۱۲ ماه) کاهش داد (خطر نسبی (RR): ۰,۴۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۱ تا ۰.۸۷؛ ۴۹۱ شرکت‌کننده؛ ۹ مطالعه؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین). عوارض جانبی مربوط به حول‌وحوش زمان انجام پروسیجر که مرتبط با نقشه‌برداری یا پروسیجر تزریق سلول/دارونما (placebo) باشد، به ندرت رخ دادند. سلول‌درمانی همچنین با کاهش بروز انفارکتوس میوکارد غیر‐کشنده (non‐fatal) (RR: ۰,۳۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۵ تا ۰.۹۷؛ ۳۴۵ شرکت‌کننده؛ ۵ مطالعه؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین) و نیز کاهش بروز آریتمی‌ها (RR: ۰,۴۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۸ تا ۰.۹۹؛ ۸۲ شرکت‌کننده؛ ۱ مطالعه؛ شواهد با کیفیت پائین) در دراز‐مدت همراه بود. با این وجود، هیچ شواهدی را مبنی بر اینکه سلول‌درمانی خطر بروز موارد زیر را کاهش می‌دهد، نیافتیم: بستری شدن مجدد برای نارسایی قلبی (RR: ۰.۶۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۶ تا ۱.۰۹؛ ۳۷۵ شرکت‌کننده؛ ۶ مطالعه؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین)، یا بروز ترکیبی از مورتالیتی، انفارکتوس میوکارد غیر‐کشنده، و/یا بستری مجدد در بیمارستان ناشی از نارسایی قلبی (RR: ۰,۶۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۸ تا ۱.۰۸؛ ۱۴۱ شرکت‌کننده؛ ۳ مطالعه؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین)، یا اندازه‌گیری کسر جهشی بطن ‌چپ در درازمدت با MRI (MD: ‐۱,۶۰؛ ۹۵% CI؛ ۸.۷۰‐ به ۵.۵۰؛ ۲۵ شرکت‌کننده؛ ۱ مطالعه؛ شواهد با کیفیت پائین).

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
این مرور سیستماتیک و متاآنالیز، شواهدی را با کیفیت پائین پیدا کرد مبنی بر آن که درمان با سلول‌های بنیادی/دودمانی (progenitor) مشتق از مغز استخوان در افراد مبتلا به بیماری قلبی ایسکمیک مزمن و نارسایی احتقانی قلب، مورتالیتی را کاهش داده و در پیگیری کوتاه‐‌مدت و دراز‐مدت، کسر جهشی بطن چپ را بهبود می‌بخشد و می‌تواند بروز انفارکتوس میوکارد غیر‐کشنده را کاهش دهد. همچنین می‌تواند درجه طبقه‌بندی کارکردی انجمن قلب نیویورک (New York Heart Association; NYHA) را بهبود بخشد. از آن‌جا که میزان وقوع رویدادها به‌طور کلی کم بوده و این امر منجر به بی‌دقتی خواهد شد، لازم است این یافته‌ها با احتیاط تفسیر شوند.
خلاصه به زبان ساده

نقش درمان با سلول‌های بنیادی در مدیریت بیماری قلبی ایسکمیک مزمن و نارسایی احتقانی قلب

سوال مطالعه مروری

آیا سلول‌های بنیادی/ دودمانی بالغ مشتق از مغز استخوان به‌ عنوان یک درمان برای بیماری قلبی ایسکمیک مزمن و نارسایی قلبی مفید و موثر هستند؟

پیشینه

درمان فعلی برای افرادی که از بیماری قلبی و نارسایی قلبی رنج می‌برند، داروها هستند و در صورت امکان، بازگرداندن مجدد منبع تامین خون در قلب (revascularisation) از طریق باز کردن شریان‌ها با یک بالون کوچک در روشی به نام آنژیوپلاستی اولیه (یا مداخله کرونری زیر‐جلدی) یا به ‌وسیله جراحی قلب (یا پیوند بای‌پس عروق کرونر). برقراری مجدد جریان خون (revascularisation) نرخ مرگ‌ومیر وابسته به این شرایط را کاهش داده است. در برخی افراد، نشانه‌های بیماری قلبی و نارسایی قلبی حتی پس از انجام این پروسیجر هم باقی می‌ماند. اخیرا، سلول‌های بنیادی/دودمانی مغز استخوان به‌ عنوان یک درمان جدید برای افراد مبتلا به بیماری قلبی و نارسایی قلبی مورد بررسی قرار گرفته‌اند، چه تحت برقراری مجدد جریان خون بوده باشند و چه خیر.

تاریخ جست‌وجو

تا دسامبر ۲۰۱۵ بانک‌های اطلاعاتی الکترونیکی را برای یافتن کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده‌ جست‌وجو کردیم.

ویژگی‌های مطالعه

ما ۳۸ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده‌ را شامل بیش از ۱۹۰۰ شرکت‌کننده وارد این مرور کردیم، ۱۴ کارآزمایی از بیماری قلبی ایسکمیک مزمن، ۱۷ کارآزمایی از نارسایی قلبی ایسکمیک ثانویه به بیماری قلبی، و هفت کارآزمایی از آنژین مقاوم و غیر‐قابل درمان. میانگین سنی شرکت‌کنندگان ۵۵ تا ۷۰ سال و نسبت شرکت‌کنندگان مرد به زن در محدوده ۵۱% تا ۱۰۰% قرار داشت.

نتایج کلیدی

نتایج حاکی از آن بود که درمان با سلول‌های مشتق از مغز استخوان می‌تواند منجر به کاهش مرگ‌ومیر در شرکت‌کنندگانی شود که حداقل به مدت ۱۲ ماه پیگیری شدند. عوارض جانبی رخ داده در زمان درمان معمولا نادر بودند. شرکت‌کنندگان دریافت کننده درمان سلولی در مقایسه با افرادی که این نوع درمان را دریافت نکردند، کمتر دچار حملات قلبی و آریتمی شدند. با این حال، به نظر نمی‌رسد سلول‌درمانی خطر بستری مجدد بیمار را به دلیل نارسایی قلبی یا احتمال خطر ترکیبی مرگ‌ومیر، حمله قلبی غیر‐کشنده، یا بستری مجدد را کاهش دهد، و منجر به بهبود در آزمایش‌های کارکرد قلب نسبت به درمان استاندارد شود. این نتایج نشان می‌دهند که سلول‌درمانی ممکن است در افراد مبتلا به بیماری‌های قلبی ایسکمیک مزمن یا نارسایی قلبی، یا هر دو، مفید باشد.

کیفیت شواهد

کیفیت شواهد پائین بود، زیرا در حال حاضر تعداد مطالعات و شرکت‌کنندگان برای نتیجه‌گیری قوی کافی نیستند. سیزده مطالعه حمایت مالی دریافت کردند، که چهار مورد به‌طور کامل تحت حمایت تجاری قرار داشته، و در ۱۲ مطالعه گزارش نشد که شرکت‌کنندگان نسبت به درمان دریافت شده کورسازی شده بودند یا خیر. تایید نتایج ما، نیازمند انجام تحقیقات بیشتر با حضور تعداد بیشتری از شرکت‌کنندگان است.


Michael J Desborough، Kathryn Oakland، Charlotte Brierley، Sean Bennett، Carolyn Doree، Marialena Trivella، Sally Hopewell، Simon J Stanworth، Lise J Estcourt،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
حین انجام بسیاری از انواع جراحی‌ها از ترانسفیوژن خون استفاده می‌شود، اما اثربخشی و بی‌خطری (safety) مصرف آن به‌طور فزاینده‌ای مورد سوال قرار می‌گیرد. ارزیابی اثربخشی عواملی مانند دسموپرسین (DDAVP; ۱‐deamino‐۸‐D‐arginine‐vasopressin)، که ممکن است خونریزی پس از جراحی را کاهش دهند، ضروری است.
اهداف
بررسی شواهد مربوط به اثربخشی تجویز DDAVP در کاهش از دست دادن خون حول‌وحوش زمان انجام جراحی و نیاز به ترانسفیوژن گلبول قرمز در افرادی که اختلالات خونریزی ارثی ندارند.
روش های جستجو
برای یافتن کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) در پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های کنترل‌ شده کاکرین (CENTRAL) (شماره ۳؛ ۲۰۱۷) در کتابخانه کاکرین؛ MEDLINE (از سال ۱۹۴۶)؛ Embase (از سال ۱۹۷۴)؛ Cumulative Index to Nursing and Allied Health Literature (CINAHL) (از سال ۱۹۳۷)؛ کتابخانه شواهد ترانسفیوژن (Transfusion Evidence Library) (از سال ۱۹۸۰)، و بانک‌های اطلاعاتی کارآزمایی‌های در حال انجام (همه جست‌وجوها تا تاریخ ۳ اپریل ۲۰۱۷)، به جست‌وجو پرداختیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای را وارد کردیم که به مقایسه DDAVP با دارونما (placebo) یا یک مقایسه‌کننده فعال (مانند ترانکسامیک اسید (tranexamic acid)، آپروتینین (aprotinin)) قبل، حین، یا بلافاصله پس از جراحی یا پس از پروسیجرهای تهاجمی در بزرگسالان و کودکان پرداختند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از روش‌های استاندارد روش‌شناسی مورد نظر کاکرین استفاده کردیم.
نتایج اصلی

تعداد ۶۵ کارآزمایی کامل‌شده (۳۸۷۴ شرکت‌کننده) و چهار کارآزمایی در حال انجام را شناسایی کردیم. از ۶۵ کارآزمایی تکمیل‌شده، ۳۹ مورد بر جراحی قلب بزرگسالان، سه مورد بر جراحی قلب کودکان، ۱۲ مورد بر جراحی ارتوپدی، دو مورد بر جراحی پلاستیک، و دو مورد بر جراحی عروق تمرکز داشتند؛ هفت مطالعه بر انجام جراحی برای دیگر بیماری‌ها انجام شدند. کارآزمایی‌ها بین سال‌های ۱۹۸۶ و ۲۰۱۶ انجام شده، و ۱۱ مورد توسط شرکت‌های داروسازی یا قسمتی از آن توسط بخشی با منافع تجاری درباره پیامد کارآزمایی، تامین مالی شدند.

سطح کیفیت شواهد با استفاده از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) برای همه پیامدها بسیار پائین تا متوسط بود. هیچ یک از کارآزمایی‌ها کیفیت زندگی را گزارش نکردند.

DDAVP در مقایسه با دارونما یا عدم‐درمان

به علت تفاوت‌های زیاد در میزان خونریزی اولیه، نتایج کارآزمایی‌ها ناهماهنگی قابل‌توجهی را بین شرایط جراحی برای حجم کلی گلبول‌های قرمز انتقال‌یافته (شواهد با کیفیت پائین ) و برای کل خون از دست رفته (شواهد با کیفیت بسیار پائین) نشان دادند. در نتیجه، این پیامدها ادغام نشده و در زیر‐گروه‌ها گزارش شدند.

DDAVP در مقایسه با دارونما می‌تواند حجم کلی سلول‌های قرمز منتقل‌شده را در جراحی قلب بزرگسالان کاهش دهد (تفاوت میانگین (MD): ۰,۵۲‐ واحد؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۶‐ تا ۰.۰۸‐ واحد؛ ۱۴ کارآزمایی، ۹۵۷ شرکت‌کننده)، اما ممکن است تفاوتی اندک یا عدم تفاوت را در جراحی ارتوپدی (MD؛ ۰.۰۲‐ واحد؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۷‐ تا ۰.۶۴ واحد؛ ۶ کارآزمایی، ۳۰۳ شرکت‌کننده)، جراحی عروق (MD؛ ۰.۰۶ واحد؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۰‐ تا ۰.۷۳ واحد؛ ۲ کارآزمایی، ۱۳۵ شرکت‌کننده) یا جراحی کبدی (MD؛ ۰.۴۷‐ واحد؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲۷‐ تا ۰.۳۳ واحد؛ ۱ کارآزمایی، ۵۹ شرکت‌کننده) ایجاد کند.

DDAVP احتمالا منجر به تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در تعداد کل شرکت‌کنندگان نیازمند انتقال خون می‌شود (خطر نسبی (RR): ۰,۹۶ واحد؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۶ تا ۱.۰۶؛ ۲۵ کارآزمایی، ۱۸۰۶ شرکت‌کننده) (شواهد با کیفیت متوسط).

مشخص نیست DDAVP کل خون از دست رفته را در جراحی قلب بزرگسالان (MD؛ ۱۳۵,۲۴‐ میلی‌لیتر؛ ۹۵% CI؛ ۲۱۰.۸۰‐ تا ۵۹.۶۸‐ میلی‌لیتر؛ ۲۲ کارآزمایی، ۱۳۵۸ شرکت‌کننده)، جراحی ارتوپدی (MD؛ ۲۸۵.۷۶‐ میلی‌لیتر؛ ۹۵% CI؛ ۵۱۴.۹۹‐ تا ۵۶.۵۳‐ میلی‌لیتر؛ ۵ کارآزمایی، ۲۴۱ شرکت‌کننده)، یا جراحی عروق (MD؛ ۵۸۲.۰۰‐ میلی‌لیتر؛ ۹۵% CI؛ ۱۲۶۴.۰۷‐ تا ۱۰۰.۰۷ میلی‌لیتر؛ ۱ کارآزمایی، ۴۴ شرکت‌کننده) کاهش می‌دهد یا خیر، زیرا کیفیت شواهد بسیار پائین است.

DDAVP احتمالا منجر به تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در مورتالیتی به هر علتی (نسبت شانس پتو (pOR): ۱,۰۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۱ تا ۲.۳۴؛ ۲۲ کارآزمایی؛ ۱۶۳۱ شرکت‌کننده) یا در حوادث ترومبوتیک (pOR: ۱.۳۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۵ تا ۲.۱۶؛ ۲۹ کارآزمایی، ۱۹۸۴ شرکت‌کننده) می‌شود (برای هر دو شواهد با کیفیت پائین).

DDAVP در مقایسه با دارونما یا عدم‐درمان برای افراد مبتلا به اختلال عملکرد پلاکت

DDAVP در مقایسه با دارونما ممکن است منجر به کاهش در کل حجم سلول‌های قرمز خون منتقل‌شده (MD؛ ۰,۶۵‐ واحد؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۶‐ تا ۰.۱۳‐ واحد؛ ۶ کارآزمایی، ۳۸۸ شرکت‌کننده) (شواهد با کیفیت پائین ) و در کل خون از دست رفته (MD؛ ۲۵۳,۹۳‐ میلی‌لیتر؛ ۹۵% CI؛ ۴۰۸.۰۱‐ تا ۹۹.۸۵‐ میلی‌لیتر؛ ۷ کارآزمایی، ۴۲۲ شرکت‌کننده) (شواهد با کیفیت پائین) شود.

DDAVP احتمالا منجر به تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در تعداد کل شرکت‌کنندگان دریافت‌کننده گلبول قرمز (RR: ۰,۸۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۶ تا ۱.۰۴؛ ۵ کارآزمایی، ۲۵۸ شرکت‌کننده) (شواهد با کیفیت متوسط) می‌شود.

مشخص نیست DDAVP منجر به تفاوتی در مورتالیتی به هر علتی (pOR: ۰,۷۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۲ تا ۴.۲۲؛ ۷ کارآزمایی، ۴۲۲ شرکت‌کننده) یا حوادث ترومبوتیک (pOR: ۱.۵۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۰ تا ۱۷.۴؛ ۷ کارآزمایی، ۴۲۲ شرکت‌کننده) می‌شود یا خیر، زیرا کیفیت شواهد بسیار پائین است.

DDAVP در مقابل ترانکسامیک اسید

DDAVP در مقایسه با ترانکسامیک اسید، ممکن است حجم ترانسفیوژن خون (MD؛ ۰,۶ واحد؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۹ تا ۱۱.۱ واحد؛ ۱ کارآزمایی، ۴۰ شرکت‌کننده) و کل حجم خون از دست رفته (MD؛ ۱۴۲.۸۱؛ ۹۵% CI؛ ۷۹.۷۸ میلی‌لیتر تا ۲۰۵.۸۴ میلی‌لیتر؛ ۲ کارآزمایی؛ ۱۱۵ شرکت‌کننده) (هر دو دارای شواهدی با کیفیت پائین) را افزایش دهد.

مشخص نیست DDAVP موجب افزایش تعداد کل شرکت‌کنندگان نیازمند ترانسفیوژن می‌شود یا کاهش، زیرا کیفیت شواهد بسیار پائین است (RR: ۲,۴۲؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۴ تا ۵.۶۴؛ ۳ کارآزمایی، ۱۳۵ شرکت‌کننده).

هیچ یک از کارآزمایی‌ها مورتالیتی به هر علتی را گزارش نکردند.

مشخص نیست DDAVP منجر به ایجاد تفاوتی در بروز حوادث ترومبوتیک می‌شود یا خیر، زیرا کیفیت شواهد بسیار پائین است (pOR: ۹۲,۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۲ تا ۲۶.۸۳؛ ۲ کارآزمایی؛ ۱۱۵ شرکت‌کننده).

DDAVP در برابر آپروتینین

DDAVP در مقایسه با آپروتینین احتمالا تعداد کل شرکت‌کنندگان نیازمند ترانسفیوژن را افزایش می‌دهد (RR: ۲,۴۱؛ ۹۵% CI؛ ۱.۴۵ تا ۴.۰۲؛ ۱ کارآزمایی؛ ۹۹ شرکت‌کننده) (شواهد با کیفیت متوسط).

در هیچ یک از کارآزمایی‌ها حجم خون ترانسفیوژن شده یا حجم کلی خون از دست رفته گزارش نشدند و در تنها کارآزمایی‌ای که مورتالیتی را به عنوان یک پیامد گزارش کرد، هیچ موردی از آن مشاهده نشد.

مشخص نیست DDAVP منجر به ایجاد تفاوتی در حوادث ترومبوتیک می‌شود یا خیر، زیرا کیفیت شواهد بسیار پائین است (pOR: ۰,۹۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۶ تا ۱۵.۸۹؛ ۲ کارآزمایی، ۱۵۲ شرکت‌کننده).

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
اکثر شواهد از مقایسه DDAVP و دارونما در جراحی قلب به دست آمد، یعنی جایی که DDAVP پس از بای‌پس قلبی‌ریوی (cardiopulmonary) تجویز شد. در بزرگسالان تحت عمل جراحی قلب، کاهش حجم گلبول‌های قرمز ترانسفیوژن شده و کاهش کل خون بسیار اندک بوده و بعید بود که از لحاظ بالینی مهم باشد. مشخص نیست DDAVP برای کودکان و برای افراد تحت جراحی غیر‐قلبی هم مفید است یا خیر. یک حیطه کلیدی برای محققان، بررسی اثرات DDAVP در افراد مبتلا به اختلال عملکرد پلاکت است. تعداد کمی از کارآزمایی‌ها DDAVP را در مقابل ترانکسامیک اسید یا آپروتینین مقایسه کرده‌اند؛ در نتیجه، از اثربخشی نسبی این مداخلات مطمئن نیستیم.
خلاصه به زبان ساده

استفاده از دسموپرسین برای کاهش نیاز به ترانسفیوژن خون در افراد تحت جراحی

سوال مطالعه مروری

آیا مصرف دسموپرسین (desmopressin) (داروی تجویز شده برای پیشگیری از خونریزی) می‌تواند موجب کاهش نیاز به ترانسفیوژن خون در جراحی شود؟

پیشینه

از دست رفتن خون حین عمل جراحی سنگین شایع است. ترانسفیوژن خون می‌تواند خون از دست رفته را جایگزین کند. خطرات مرتبط با ترانسفیوژن خون عبارتند از واکنش‌ها به خون و عفونت، و ‐ به ویژه در کشورهایی با سطح درآمد پائین و متوسط

دسموپرسین دارویی است که معمولا با نام DDAVP (مخففی از نام شیمیایی آن: ۱‐deamino‐۸‐D‐arginine vasopressin)، شناخته می‌شود. این دارو برای افراد متولد شده با مشکلاتی که آن‌ها را در معرض خطر خونریزی قرار می‌دهد، تجویز شده، و ممکن است به افرادی که مبتلا به اختلالات خونریزی‌دهنده نیستند نیز کمک کند. DDAVP ممکن است عوارض جانبی داشته باشد؛ به عنوان مثال، ممکن است خطر ابتلا را به حمله قلبی یا سکته مغزی افزایش دهد، یا باعث کاهش فشار خون حین مصرف آن شود.

ویژگی‌های مطالعه

ما بررسی کردیم که تجویز DDAVP نیاز بیمار را به ترانسفیوژن خون در افراد تحت جراحی کاهش می‌دهد یا خیر.

در تاریخ ۳ اپریل ۲۰۱۷، منابع علمی پزشکی را جست‌وجو کردیم. تعداد ۶۵ کارآزمایی مرتبط را با ۳۸۷۴ شرکت‌کننده (بزرگسال و کودک) شناسایی کردیم. در تمام کارآزمایی‌ها اثرات تجویز DDAVP قبل، حین، یا بلافاصله پس از جراحی یا پروسیجرهای مینور مانند بیوپسی‌ها بررسی شد. اکثر کارآزمایی‌ها روی جراحی قلب بزرگسالان، یا جراحی استخوان و مفصل تمرکز داشتند. کارآزمایی‌های کمتری بر جراحی قلب برای کودکان، جراحی پلاستیک، جراحی روی رگ‌های خونی، یا عمل جراحی کبد متمرکز بودند. کارآزمایی‌ها بین سال‌های ۱۹۸۶ و ۲۰۱۶ انجام شدند. یازده کارآزمایی از شرکت‌های داروسازی حمایت مالی دریافت کردند یا قسمتی از آن توسط گروهی با منافع تجاری از پیامد کارآزمایی، تامین شد.

نتایج کلیدی

DDAVP در مقایسه با دارونما (placebo) (یک ماده غیر‐فعال که به نظر می‌رسد همان ماده‌ای است که مورد آزمایش قرار می‌گیرد، یعنی DDAVP) یا عدم‐درمان، ممکن است مقدار خون ترانسفیوژن شده را در جراحی قلب بزرگسالان کاهش دهد. DDAVP ممکن است منجر به تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در میزان ترانسفیوژن خون در عمل جراحی قلب کودکان، عمل جراحی استخوان و جراحی مفصل، جراحی عروق خونی اصلی، یا عمل جراحی کبد شود. DDAVP احتمالا منجر به تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در تعداد کل افرادی می‌شود که خون دریافت می‌کنند. مشخص نیست DDAVP حجم کل خونریزی را افزایش می‌دهد یا کاهش، زیرا کیفیت شواهد بسیار پائین است. DDAVP ممکن است منجر به تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در خطر مرگ‌ومیر، حمله قلبی یا سکته مغزی شود.

برای افرادی که به دلیل استفاده از داروهای ضد‐پلاکتی برای جلوگیری از لخته شدن خون‌، نسبت به خونریزی بیشتر آسیب‌پذیرند، DDAVP ممکن است منجر به کاهش در کل حجم سلول‌های قرمز منتقل شده و در کل خون از دست رفته شود. احتمالا این موضوع منجر به تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در تعداد افرادی می‌شود که گلبول قرمز دریافت می‌کنند. مشخص نیست DDAVP خطر مرگ‌ومیر، حمله قلبی یا سکته را افزایش می‌دهد یا کاهش، زیرا کیفیت شواهد بسیار پائین است.

DDAVP در مقایسه با ترانکسامیک اسید (دارویی که برای درمان یا پیشگیری از بروز خونریزی بیش از حد استفاده می‌شود) ممکن است در کاهش حجم خون منتقل شده و کل خون از دست رفته کمتر موثر باشد. مشخص نیست DDAVP تعداد افراد نیازمند ترانسفیوژن خون یا خطر مرگ‌ومیر، حمله قلبی یا سکته مغزی را افزایش می‌دهد یا کاهش، چرا که کیفیت شواهد بسیار پائین است.

در مقایسه با آپروتینین (داروی دیگری که برای کاهش خونریزی استفاده می‌شود)، DDAVP احتمالا تعداد افرادی را که نیازمند ترانسفیوژن خون هستند، افزایش می‌دهد. مشخص نیست این دارو خطر ابتلا را به حمله قلبی یا سکته مغزی افزایش می‌دهد یا کاهش، زیرا کیفیت شواهد بسیار پائین است. هیچ یک از کارآزمایی‌های مقایسه‌کننده DDAVP در مقابل آپروتینین، حجم خون انتقال داده شده، کل خون از دست رفته، یا خطر مرگ‌ومیر را گزارش نکردند.

هیچ کدام از ۶۵ کارآزمایی، کیفیت زندگی را ارزیابی نکردند.

کیفیت شواهد

کیفیت شواهد را برای پیامدهای بالا، در سطح بسیار پائین تا متوسط ارزیابی کردیم. بسیاری از کارآزمایی‌ها را در معرض خطر بالای سوگیری و ناهمگونی و عدم‐دقت در نتایج گزارش شده ارزیابی کردیم.

نتیجه‌گیری

به‌طور کلی، تفاوت‌ها در ترانسفیوژن و از دست دادن خون، زمانی که افراد با DDAVP یا دارونما درمان شدند، کوچک بوده و بعید است از نظر بالینی مهم باشند. ممکن است افرادی که نسبت به خونریزی بیشتر آسیب‌پذیرند، مانند بیمارانی که از داروهای ضد‐انعقاد استفاده می‌کنند، از DDAVP بیشتر بهره‌مند شوند. تعداد کمی از کارآزمایی‌ها DDAVP را نسبت به ترانکسامیک اسید یا آپروتینین مقایسه کردند؛ در نتیجه، مطمئن نیستیم که DDAVP بهتر از این داروها است یا بدتر.


Lise J Estcourt، Michael J Desborough، Carolyn Doree، Sally Hopewell، Simon J Stanworth،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
جاگذاری سوزن پونکسیون کمری(puncture) کمری یا کاتتر اپیدورال (epidural catheter) ممکن است با خونریزی پیش و پس از پروسیجر همراه باشد. افرادی که نیاز به این پروسیجر دارند، ممکن است اختلالات کوآگولاسیون ناشی از بیماری زمینه‌ای، کوموربیدیتی‌ها، یا تاثیرات درمان داشته باشند. طبابت بالینی در برخی از مؤسسات، باعث کاهش خطر خونریزی در این بیماران با استفاده از انتقال پروفیلاکتیک پلاسما به منظور مقابله صحیح با کمبود فاکتورهای لخته شدن خون پیش از پروسیجر می‌شود. با این حال، ترانسفیوژن پلاسما بدون خطر نیست و هنوز مشخص نیست که این مداخله با کاهش میزان خونریزی یا سایر پیامدهای بالینی معنی‌دار مرتبط است یا خیر.
اهداف
تعیین تاثیر رژیم‌های مختلف پروفیلاکتیک ترانسفیوژن پلاسما پیش از جاگذاری سوزن پونکسیون کمری یا کاتتر اپیدورال در افراد مبتلا به کوآگولاسیون غیر‐‌طبیعی.
روش های جستجو
برای شناسایی کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs)، کارآزمایی‌های غیر‐تصادفی‌سازی و کنترل شده (non‐RCT) و مطالعات کنترل شده قبل‐و‐بعد (CBAs) در CENTRAL (کتابخانه کاکرین ‌۲۰۱۶، شماره۱۱)؛ MEDLINE (از ۱۹۴۶)؛ Embase (از ۱۹۷۴)؛ CINAHL (از۱۹۳۷)؛ Transfusion Evidence Library (از ۱۹۵۰) و پنج بانک اطلاعاتی الکترونیکی دیگر، هم‌چنین ClinicalTrials.gov و پلت‌فرم بین‌المللی پایگاه ثبت کارآزمایی‌های بالینی (ICTRP) سازمان جهانی بهداشت؛ را برای یافتن کارآزمایی‌های در حال انجام در ‌۹ ژانویه ۲۰۱۷ جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب

ما برنامه‌ریزی کردیم تا RCTها؛ غیر‐RCTها و CBAهایی را وارد کنیم که شامل انجام ترانسفیوژن‌‎های پلاسما برای پیشگیری از خونریزی در افراد با هر سنی که مبتلا به یک اختلال کوآگولوپاتی (coagulopathy) نیازمند به جاگذاری یک سوزن پونکسیون کمری یا کاتتر اپیدورال بودند. اگر این مطالعات شناسایی می‌شدند، می‌توانستیم مطالعات کنترل نشده، مطالعات مقطعی و مطالعات مورد‐شاهدی را از مرور خارج کنیم. ما فقط RCTهای خوشه‌ای، کارآزمایی‌های خوشه‌ای غیر‐تصادفی‌سازی و CBAهایی را با حداقل دو مکان مداخله و دو محل کنترل وارد کردیم. در مطالعات با فقط یک مداخله یا یک محل کنترل، مداخله (یا مقایسه) کاملا توسط محل مطالعه مخدوش شده و تشخیص هر گونه تفاوت مشاهده شده در مداخله نسبت به سایر متغیرهای مختص مکان دشوار بود.

ما برنامه‌ریزی کردیم که افراد مبتلا به هموفیلی را از مطالعه خارج کنیم، زیرا آنها باید با غلظت فاکتور مناسب درمان شوند. هم‌چنین برنامه‌ریزی کردیم تا افراد تحت درمان با وارفارین (warfarin) را خارج کنیم، زیرا دستورالعمل‌ها، استفاده از غلظت پیچیده پروترومبین (prothrombin) را برای بازگشت اورژانسی وارفارین توصیه کردند.

گردآوری و تحلیل داده‌ها
از روش‌های استاندارد روش‌شناسی مورد انتظار کاکرین استفاده کردیم.
نتایج اصلی
هیچ RCT؛ غیر‐RCT یا CBA تکمیل شده یا در حال انجامی را شناسایی نکردیم.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
هیچ شواهدی از RCTها؛ غیر‐RCTها و CBAها وجود ندارد تا مشخص شود که ترانسفیوژن‌های پلاسما پیش از جاسازی سوزن پونکسیون کمری یا کاتتر اپیدورال لازم هستند یا خیر و در صورت نیاز به ترانسفیوژن‌های پلاسما، میزان اختلال کوآگولوپاتی به چه اندازه باید باشد تا این انتقال صورت گیرد. نیاز به طراحی مطالعه‌ای با حداقل ۴۷,۰۳۰ شرکت‌کننده داریم تا بتوانیم افزایش تعداد افرادی را که پس از پونکسیون کمری یا بی‌حسی اپیدورال از ۱ در ۱۰۰۰ تا ۲ در ۱۰۰۰ خونریزی داشتند، شناسایی کنیم.
خلاصه به زبان ساده

ترانسفیوژن‌های پلاسما پیش از جاسازی سوزن‌های پونکسیون کمری برای افراد مبتلا به کوآگولاسیون غیر‐طبیعی

سوال مطالعه مروری
ما شواهد را در مورد اینکه افراد مبتلا به کوآگولاسیون غیر‐طبیعی (لخته شدن ضعیف خون) پیش از جاسازی سوزن پونکسیون کمری یا کاتتر اپیدورال نیاز به ترانسفیوژن پلاسما دارند یا خیر ارزیابی کردیم، و اگر چنین باشد، میزان کوآگولاسیون غیر‐طبیعی که در آن نیاز به ترانسفیوژن پلاسما است، چقدر باید باشد.

پیشینه
افراد مبتلا به کوآگولاسیون غیر‐طبیعی ممکن است نیاز به یک پونکسیون کمری یا بی‌حسی اپیدورال داشته باشند. پونکسیون کمری معمولا با قرارگیری یک سوزن بین استخوان‌های (مهره‌ها) ستون فقرات در لگن داخل مایع اطراف نخاع (دسته اعصابی که پائین ستون فقرات حرکت می‌کند و مغز را به بدن متصل می‌کند) انجام می‌شود. پونکسیون کمری هم برای به دست آوردن یک نمونه از این مایع و هم برای اعمال درمان به داخل مایع (شیمی‌درمانی یا یک بی‌حس کردن) انجام می‌شود. سوزن آن بلافاصله پس از گرفته شدن هر نمونه مایع یا پس از اینکه درمان انجام شد، برداشته می‌شود. یک اپیدورال شامل قرارگیری یک سوزن، با قطر بزرگ‌تر از سوزن پونکسیون کمری است. سوزن اپیدورال از طریق بافت‌های مشابه همانند سوزن پونکسیون کمری عبور می‌کند اما از نفوذ کیسه مایع اطراف نخاعی پیشگیری می‌کند. در عوض، هر درمان به داخل فضای خارج از کیسه سیال تزریق می‌شود (به نام فضای اپیدورال). یک لوله کوچک (یک کاتتر اپیدورال) اغلب از طریق سوزن اپیدورال عبور می‌کند و در موقعیت قرار می‌گیرد تا داروهای بی‌حسی موضعی اضافی وارد آنها شود. روش معمول در بسیاری از کشورها انجام ترانسفیوژن‌های پلاسما به منظور پیشگیری از خونریزی جدی ناشی از پروسیجر است، البته در صورتی که تست‌های خون، وضعیت لخته شدن خون را غیر‐طبیعی ارزیابی کنند. اگرچه خطر خونریزی بسیار کم رخ می‌دهد، در صورت بروز می‌تواند بسیار جدی باشد. اصلاح ناهنجاری‌های لخته شدن خون با یک ترانسفیوژن پلاسما به‌خودی‌خود بدون خطر نیست و مشخص نیست که این عمل مفید است یا مضر. افراد ممکن است در معرض خطرات ترانسفیوژن پلاسما بدون هیچ گونه مزیت بالینی قرار گیرند. خطر این‌که یک ترانسفیوژن پلاسما می‌تواند باعث آسیب جدی، مانند انتقال عفونت یا مشکلات تنفسی حاد شود، بسیار پائین است.

ویژگی‌های مطالعه
ما بانک‌های اطلاعاتی علمی را برای یافتن مطالعات بالینی (کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده و مطالعات غیر‐تصادفی‌سازی شده با طراحی خوب) از افراد در هر سنی با کوآگولاسیون غیر‐طبیعی که به یک پونکسیون کمری یا بی‌حسی اپیدورال نیاز داشتند جست‌وجو کردیم. شواهد تا ۹ ژانویه ۲۰۱۷ به‌روز است. در این مرور، هیچ مطالعه مرتبطی را پیدا نکردیم.

نتایج کلیدی
از آنجایی که ما هیچ مطالعه مرتبطی را پیدا نکردیم، هیچ نتایجی موجود نیست. خطر خونریزی پس از پونکسیون کمری یا اپیدورال بسیار پائین است و مطالعات بسیار زیادی (با تقریبا ۵۰,۰۰۰ نفر) برای فهمیدن این‌که انجام ترانسفیوژن‌های پلاسما پیش از این پروسیجرها مفید است یا خیر، مورد نیاز است.

کیفیت شواهد

از آن‌جایی که هیچ مطالعه وارد شده‌ای وجود نداشت، کیفیت شواهد را ارزیابی نکردیم.


Lise J Estcourt، Reem Malouf، Sally Hopewell، Marialena Trivella، Carolyn Doree، Simon J Stanworth، Michael F Murphy،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه

برای پیشگیری و درمان خونریزی در افرادی که دچار ترومبوسیتوپنی هستند، از ترانسفیوژن پلاکت استفاده می‌شود. علی‌رغم پیشرفت‌هایی که در غربالگری اهدا کنندگان و تست‌های آزمایشگاهی بوجود آمده، هنوز خطر کمی از آلودگی ویروسی، باکتریایی یا انگلی در پلاکت‌ها باقی می‌ماند. همچنین خطر ابتلا به عفونت‌های تازه ظهور منتقله از راه ترانسفیوژن خون نیز وجود دارد که ممکن است در زمان شروع شیوع آن‌ها تست‌های آزمایشگاهی در دسترس نبوده باشند.

یک راه‌حل برای کاهش خطر ابتلا به عفونت‌های منتقله از ترانسفیوژن خون ناشی از تزریق پلاکت، کاهش پاتوژن‌ها از راه فوتوشیمیایی است، که در آن عوامل بیماری‌زا یا غیر‐فعال شده یا تعداد آن‌ها به‌طور قابل‌توجهی کاهش می‌یابد، در نتیجه احتمال انتقال کاهش پیدا می‌کند. این فرآیند ممکن است مزایای دیگری از جمله افزایش طول عمر پلاکت و عدم نیاز به تاباندن اشعه گاما به پلاکت‌ها را نیز در بر داشته‌ باشد. اگرچه ثابت شده تکنولوژی‌های فعلی به منظور کاهش پاتوژن منجر به کاهش بار پاتوژن در غلظت‌های پلاکتی می‌شود، یک سری مطالعات بالینی منتشر شده نگرانی‌هایی را در مورد اثربخشی پلاکت‌هایی با پاتوژن کاهش ‌یافته از نظر بهبود تعداد پلاکت‌ها پس از انتقال و پیشگیری از خونریزی، در مقایسه با پلاکت‌های استاندارد، افزایش داده‌اند.

این یک به‌روزرسانی از یک مرور کاکرین است که ابتدا در سال ۲۰۱۳ منتشر شد.

اهداف
ارزیابی اثربخشی پلاکت‌هایی با پاتوژن کاهش ‌یافته از نظر پیشگیری از خونریزی در افراد با هر رده سنی که نیاز به تزریق پلاکت دارند.
روش های جستجو
برای دست‌یابی به کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs)، در منابع زیر به جست‌وجو پرداختیم: پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL) (کتابخانه کاکرین، شماره ۹، ۲۰۱۶)؛ MEDLINE (از سال ۱۹۴۶)؛ EMBASE (از سال ۱۹۷۴)؛ CINAHL (از سال ۱۹۳۷)؛ کتابخانه شواهد مربوط به ترانسفیوژن (Transfusion Evidence Library) (از سال ۱۹۵۰)، و بانک‌های اطلاعاتی مربوط به کارآزمایی‌های در حال انجام تا ۲۴ اکتبر ۲۰۱۶.
معیارهای انتخاب
همه RCTهایی که به مقایسه تزریق پلاکت‌هایی با پاتوژن کاهش یافته با پلاکت‌های استاندارد، یا مقایسه انواع مختلف پلاکت‌هایی با پاتوژن کاهش یافته پرداخته بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
ما از روش‌های استاندارد روش‌شناسی مورد انتظار کاکرین استفاده کردیم.
نتایج اصلی

ما در این به‌روزرسانی پنج کارآزمایی جدید را شناسایی کردیم. در مجموع ۱۵ کارآزمایی، ۱۲ کارآزمایی تکمیل شده (۲۰۷۵ شرکت‌کننده) و سه کارآزمایی در حال انجام، معیارهای لازم را برای ورود به این مرور داشتند. ده مورد از ۱۲ کارآزمایی تکمیل شده در مرور اولیه وارد شدند. ما هیچ RCTای را نیافتیم که به مقایسه انواع پلاکت‌هایی با پاتوژن کاهش ‌یافته با یکدیگر پرداخته ‌باشد.

نه کارآزمایی پلاکت‌هایی با پاتوژن کاهش یافته اینترسپت (Intercept®) را با پلاکت‌های استاندارد، دو کارآزمایی پلاکت‌هایی با پاتوژن کاهش یافته میرازول (Mirasol®) را با پلاکت‌های استاندارد، و یک کارآزمایی، انواع پلاکت‌هایی با پاتوژن کاهش ‌یافته را با پلاکت‌های استاندارد مقایسه کردند. سه RCT شامل کارآزمایی‌های متقاطع تصادفی‌سازی شده و نه مورد شامل کارآزمایی‌های با گروه‌های موازی بودند. از میان ۲۰۷۵ شرکت‌کننده در این کارآزمایی‌ها، ۱۹۸۱ شرکت‌کننده حداقل یک تزریق پلاکتی دریافت کردند ‌(۱۶۶۲ شرکت‌کننده در کارآزمایی‌های مربوط به پلاکت اینترسپت® و ۳۱۹ نفر در کارآزمایی‌های مربوط به میرازول®).

یک کارآزمایی شامل کودکان نیازمند به جراحی قلب (۱۶ شرکت‌کننده) یا بزرگسالان نیازمند به پیوند کبد (۲۸ شرکت‌کننده) بود. مابقی شرکت‌کنندگان، افراد مبتلا به ترومبوسیتوپنی بودند که تشخیص هماتولوژیکی یا اونکولوژیکی داشتند. هشت کارآزمایی فقط شامل بزرگسالان بودند.

خطر سوگیری (bias) در چهار مورد از این کارآزمایی‌ها در همه حوزه‌ها پائین بود، در حالی ‌که در هشت مورد باقی‌مانده یکسری نقایص برای اعتبار آ‌ن‌ها وجود داشت.

به‌طور کلی، کیفیت شواهد، طبق روش‌شناسی سیستم درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE)، برای پیامدهای مختلف از پائین تا بالا متغیر بود.

در رابطه با تاثیر پلاکت‌هایی با پاتوژن کاهش ‌یافته بر افزایش خطر هرگونه خونریزی بسیار نامطمئن هستیم (درجه ۱ تا ۴ سازمان جهانی بهداشت) (۵ کارآزمایی؛ ۱۰۸۵ شرکت‌کننده؛ خطر نسبی (RR) اثر ثابت: ۱,۰۹؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۱.۰۲ تا ۱۵.۱؛ I۲ = ۵۹%؛ RR اثر تصادفی: ۱۴,۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۳ تا ۱.۳۸؛ I۲ = ۵۹%؛ شواهد با کیفیت پائین).

شواهدی مبنی‌ بر وجود اختلاف بین پلاکت‌هایی با پاتوژن کاهش ‌یافته و پلاکت‌های استاندارد در بروز عوارض خونریزی قابل‌توجه از نظر بالینی وجود نداشت (درجه ۲ WHO یا بالاتر) (۵ کارآزمایی؛ ۱۳۹۲ شرکت کننده؛ RR: ۱,۱۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۷ تا ۱.۲۵؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت متوسط) و احتمالا در مورد خطر خونریزی شدید نیز تفاوتی وجود ندارد (درجه WHO ۳ یا بالاتر) (۶ کارآزمایی؛ ۱۴۹۵ نفر؛ RR: ۱,۲۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۶ تا ۲.۰۲؛ I۲ = ۳۲%؛ شواهد با کیفیت متوسط).

احتمالا تفاوتی بین پلاکت‌هایی با پاتوژن کاهش ‌یافته و پلاکت‌های استاندارد در بروز مورتالیتی به هر علتی، طی ۴ تا ۱۲ هفته وجود ندارد (۶ کارآزمایی؛ ۱۵۰۹ نفر؛ RR: ۰,۸۱؛ ۹۵% CI؛ ۵۰.۰ تا ۱.۲۹؛ I۲ = ۲۶%؛ شواهد با کیفیت متوسط).

احتمالا تفاوتی بین پلاکت‌هایی با پاتوژن کاهش ‌یافته و پلاکت‌های استاندارد در بروز عوارض جانبی جدی وجود ندارد (۷ کارآزمایی؛ ۱۳۴۰ شرکت‌کننده؛ RR: ۱,۰۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۸ تا ۱.۳۵؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت متوسط). با این‌ وجود، در شش کارآزمایی که این پیامد را گزارش کردند، هیچ عفونت باکتریایی ناشی از ترانسفیوژن رخ نداد.

خطر ابتلا به مقاومت پلاکتی در شرکت‌کنندگانی که پلاکت‌هایی با پاتوژن کاهش ‌یافته دریافت کردند، بیشتر بود (۷ کارآزمایی؛ ۱۵۲۵ شرکت‌کننده؛ RR: ۲,۹۴؛ ۹۵% CI؛ ۲.۰۸ تا ۴.۱۶؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت بالا)، هر چند تعریف مقاومت پلاکتی بین کارآزمایی‌ها متفاوت بود.

نیاز به تزریق پلاکت در شرکت‌کنندگانی که پلاکت‌هایی با پاتوژن کاهش ‌یافته دریافت کردند، بیشتر بود (۶ کارآزمایی؛ ۱۵۰۹ شرکت‌کننده؛ تفاوت میانگین (MD): ۱,۲۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۶ تا ۱.۶۱؛ I۲ = ۲۷%؛ شواهد با کیفیت بالا) و احتمالا در آن‌ها فواصل بین تزریق‌ها کوتاه‌تر بود (۶ کارآزمایی؛ ۱۴۸۹ شرکت‌کننده؛ MD: ‐۰,۴۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۳‐ تا ۰.۳۲‐؛ I۲ = ۲۹%؛ شواهد با کیفیت متوسط). شرکت‌کنندگانی که پلاکت‌هایی با پاتوژن کاهش ‌یافته دریافت کردند، افزایش ۲۴ ساعته اصلاح شده شمارش (corrected‐count increment) کم‌تری داشتند (۷ کارآزمایی؛ ۱۶۸۱ شرکت‌کننده؛ MD: ‐۳,۰۲؛ ۹۵% CI؛ ۳.۵۷‐ تا ۲.۴۸‐؛ I۲ = ۱۵%؛ شواهد با کیفیت بالا).

هیچ‌یک از مطالعات کیفیت زندگی را گزارش نکردند.

ما هیچ‌گونه پیامد اقتصادی را ارزیابی نکردیم.

شواهدی از تفاوت‌های زیرگروهی در کارآزمایی‌های چندین ترانسفیوژن بین دو تکنولوژی پلاکت‌هایی با پاتوژن کاهش یافته که در این مرور مورد ارزیابی قرار گرفته (اینترسپت® ومیرازول®)، برای مورتالیتی به هر علتی و فواصل بین انتقال پلاکت‌ها وجود داشت (بویژه اینترسپت®).

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

یافته‌های این مرور براساس ۱۲ کارآزمایی بود و از میان ۱۹۸۱ شرکت‌کننده که پلاکت دریافت کردند، فقط ۴۴ نفر تشخیص هماتولوژیکی یا اونکولوژیکی داشتند.

ما شواهدی را با کیفیت بالا پیدا کردیم که نشان می‌داد در افراد مبتلا به اختلالات هماتولوژیکی یا اونکولوژیکی که به علت بیماری‌شان یا درمان آن دچار ترومبوسیتوپنی شدند، تزریق پلاکت‌هایی با پاتوژن کاهش ‌یافته باعث افزایش مقاومت پلاکتی و نیاز به تزریق پلاکت می‌شود. هم‌چنین شواهدی را با کیفیت متوسط یافتیم که تزریق پلاکت‌هایی با پاتوژن کاهش یافته تاثیری بر مورتالیتی به هر علتی، خطر خونریزی شدید یا قابل‌توجه از نظر بالینی، یا خطر عوارض جانبی جدی ندارد. شواهد کافی برای افراد مبتلا به تشخیص‌های دیگر وجود نداشت.

هر سه کارآزمایی در حال انجام در بزرگسالان با تشخیص هماتولوژیکی یا اونکولوژیکی (طبق برنامه‌ریزی انجام‌ شده ۱۳۷۵ شرکت کننده) انجام می‌شود.

خلاصه به زبان ساده

تاثیر ترانسفیوژن‌های پلاکت‌های تصحیح‌ شده برای کاهش عفونت‌های ناشی از انتقال، در پیشگیری از خونریزی در افرادی مبتلا به کاهش شمارش پلاکت

سوال مطالعه مروری

هدف از انجام این مرور، ارزیابی این موضوع بود که پلاکت‌هایی که به‌طور خاص پاتوژن آن‌ها کاهش یافته، پس از تزریق همانند پلاکت‌های طبیعی عمل می‌کنند یا خیر. به‌طور خاص، آیا آن‌ها همانند پلاکت‌های طبیعی باعث توقف یا پیشگیری از خونریزی می‌شوند؛ آیا افزایش مشابهی را در تعداد پلاکت‌ها ایجاد می‌کنند؛ و آیا استفاده از آن‌ها بر نیاز بیش‌تر به تزریق تاثیر می‌گذارد؟ در این مرور هم‌چنین بررسی شد که پلاکت‌هایی با پاتوژن کاهش ‌یافته همانند پلاکت طبیعی بی‌خطر هستند یا خیر، به عنوان مثال آیا تفاوتی در میزان مرگ‌ومیر پس از تزریق با آن‌ها وجود دارد و استفاده از این محصولات با عوارض جانبی همراه است یا خیر.

جمعیت هدف ما افرادی با هر سنی بودند که شمارش پلاکتی پائین داشته و معمولا با ترانسفیوژن پلاکت درمان ‌شدند.

پیشینه

خون برای ترانسفیوژن از اهدا کنندگان جمع‌آوری می‌شود و سپس فرآوری شده و اجزای مختلف خون به صورت کیسه‌ای ذخیره می‌شوند. یکی از این اجزا، پلاکت است. پلاکت‌ها سلول‌هایی هستند که برای تشکیل لخته و پیشگیری از خونریزی به بدن کمک می‌کنند. وقتی تعداد پلاکت‌ها به زیر یک مقدار آستانه پلاکتی از پیش تعیین‌ شده (به‌عنوان مثال ۱۰ x ۱۰۹/L) کاهش می‌یابد، برای پیشگیری از خونریزی، یا گاهی برای درمان خونریزی (مانند خونریزی طولانی‌مدت بینی یا کبودی‌های متعدد)، پلاکت تزریق می‌شود. همانند همه موارد ترانسفیوژن، خطراتی نیز در رابطه با انتقال پلاکت‌ها، از جمله خطر ابتلا به عفونت منتقل‌ شده ناشی از تزریق، وجود دارد. برای به‌حداقل رساندن خطر ابتلا به عفونت‌های منتقله از ترانسفیوژن از روش‌های مختلفی استفاده می‌شود، از جمله انتخاب دقیق افرادی که خون اهدا می‌کنند و آزمایش دقیق خون اهدا شده. یکی از روش‌های پیشگیری از ابتلا به عفونت، کاهش میزان پاتوژن‌ها است که برای این منظور، طی فرآیند اضافه کردن مواد شیمیایی به پلاکت‌های اهدا شده و قرار دادن آن‌ها در طول موجی از اشعه ماوراء بنفش، می‌توان تعداد ارگانیسم‌های آلوده ‌کننده را کاهش داد. ما در این مرور، دو روش کاهش پاتوژن‌ها را، یعنی Intercept® و Mirasol® وارد کردیم.

ویژگی‌های مطالعه

شواهد تا اکتبر ۲۰۱۶ به‌روز است. در این به‌روزرسانی مرور، پنج مطالعه جدید را پیدا کردیم که سه مورد از آن‌ها هنوز در حال انجام هستند. این مرور شامل ۱۲ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده است؛ در ۱۰ کارآزمایی، روش کاهش پاتوژن اینترسپت® با پلاکت‌های استاندارد مقایسه شده و در دو کارآزمایی، روش کاهش پاتوژن میرازول® با پلاکت‌های استاندارد مقایسه شده‌ بود. تمامی کارآزمایی‌ها بین سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۶ انجام شده و در مجموع شامل ۲۰۷۵ شرکت‌کننده بودند. منابع مالی در ۱۲ مطالعه گزارش شد. اکثر مطالعات وارد شده روی بزرگسالان مبتلا به سرطان خون به انجام رسید.

‌نتایج اصلی

ما متوجه شدیم در افراد مبتلا به سرطان که تعداد پلاکت‌های آن‌ها به‌دلیل بیماری یا درمان آن در سطح پائین قرار دارد، تزریق پلاکت‌هایی با پاتوژن کاهش ‌یافته منجر به افزایش دفعات نیاز به تزریق پلاکت و افزایش خطر عدم افزایش شمار پلاکت‌ها پس از تزریق می‌شود (مقاومت پلاکتی). تزریق پلاکت‌هایی با پاتوژن کاهش ‌یافته احتمالا تاثیری بر خطر مرگ‌ومیر، خونریزی، یا عوارض جانبی جدی ندارد. هیچ‌ یک از مطالعات در مورد کیفیت زندگی گزارشی ارائه نکردند. هیچ موردی از ابتلا به عفونت‌های باکتریایی ناشی از انتقال در شش کارآزمایی که این پیامد را گزارش کردند، رخ نداد.

شواهد کافی برای افراد مبتلا به تشخیص‌های دیگر وجود نداشت.

هر سه مطالعه در حال انجام در بزرگسالان مبتلا به اختلالات خونی انجام می‌شوند (طبق برنامه‌ریزی ۱۳۷۵ شرکت‌کننده را وارد کردند)، هیچ مطالعه در حال انجامی در کودکان یا بزرگسالان با تشخیص‌های دیگر وجود ندارد.

یافته‌های این مرور بر اساس ۱۲ مطالعه و ۱۹۸۱ شرکت‌کننده بود که پلاکت دریافت کردند.

ما هیچ‌گونه پیامد اقتصادی را ارزیابی نکردیم.

کیفیت شواهد

کیفیت کلی شواهد از پائین تا بالا متغیر بود، زیرا برآوردها غیر‐دقیق و نامشخص بودند (خطر مرگ یا یک عارضه جانبی جدی)، و در برآورد خطر خونریزی بین مطالعات تفاوت وجود داشت.


Noemi BA Roy، Patricia M Fortin، Katherine R Bull، Carolyn Doree، Marialena Trivella، Sally Hopewell، Lise J Estcourt،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه

بیماری سلول داسی‏‌شکل (sickle cell disease; SCD) یکی از شایع‌ترین اختلالات مونوژنیک (monogenic) شدید در جهان است که به علت ارث بردن دو ژن‌ هموگلوبین غیر‐طبیعی (بتا‐گلوبین؛ beta‐globin) رخ می‌دهد. SCD می‌تواند موجب درد شدید، آسیب قابل توجه به اعضای انتهایی، عوارض ریوی، و مرگ‌ومیر زودرس شود. بیماری کلیه در افراد مبتلا به SCD یک عارضه مکرر و بالقوه شدید است.

بیماری‌های مزمن کلیه به صورت ناهنجاری‌های ساختاری یا عملکردی کلیه تعریف شده، که بیش از سه ماه طول کشیده است. نفروپاتی (nephropathy) سلول داسی‌شکل به طیفی از عوارض کلیوی در SCD اشاره دارد.

آسیب گلومرولی (glomerular damage) علت میکروآلبومینوری (microalbuminuria) است و می‌تواند در سنین پائین در کودکان مبتلا به SCD پیشرفت کند و شیوع آن در بزرگسالی افزایش یابد. در افراد مبتلا به نفروپاتی سلول داسی‌شکل، پیامدها به علت پیشرفت به سوی پروتئینوری (proteinuria) و نارسایی مزمن کلیوی، ضعیف هستند. تا ۱۲% از افراد مبتلا به نفروپاتی سلول داسی‌شکل، مبتلا به بیماری مرحله نهایی کلیوی (end‐stage renal disease) می‌شوند.

اهداف
ارزیابی اثربخشی هرگونه مداخله‌ای‌ در پیشگیری یا کاهش عوارض کلیوی یا بیماری‌های مزمن کلیه در افراد مبتلا به SCD (از جمله ترانسفیوژن‌های سلول قرمز خون، هیدروکسی‌اوره (hydroxyurea) و مهار کننده آنزیم مبدل آنژیوتانسین (angiotensin‐converting enzyme inhibitor; ACEI)، به تنهایی یا در ترکیب با یکدیگر.
روش های جستجو
برای شناسایی کارآزمایی‌های مرتبط کتابخانه کاکرین (Cochrane Library)؛ MEDLINE (از ۱۹۴۶)؛ Embase (از ۱۹۷۴)؛ Transfusion Evidence Library (از ۱۹۸۰) و بانک‌های اطلاعاتی کارآزمایی‌های در حال انجام را جست‌وجو کردیم؛ همه جست‌وجوها تا ۰۵ اپریل ۲۰۱۶ به‌روز است. ما پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه فیبروز سیستیک و اختلالات ژنتیکی در کاکرین را جست‌وجو کردیم: ۱۳ اپریل ۲۰۱۷
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای که مداخلات را برای پیشگیری یا کاهش عوارض کلیوی یا بیماری‌های مزمن کلیه در افراد مبتلا به SCD مقایسه کرده بودند. هیچ محدودیتی در پیامدهای بررسی شده، زبان یا وضعیت انتشار وجود نداشت.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده به‌طور مستقل از هم واجد شرایط بودن کارآزمایی را ارزیابی، داده‌ها را استخراج کرده و خطر سوگیری (bias) را مورد ارزیابی قرار دادند.
نتایج اصلی

مطالعه ما شامل دو کارآزمایی با ۲۱۵ شرکت‌کننده بود. یک کارآزمایی در سال ۲۰۱۱ منتشر شد که شامل ۱۹۳ کودک ۹ تا ۱۸ ماهه بود و درمان هیدروکسی‌اوره را با دارونما (placebo) مقایسه کرد. کارآزمایی دوم در سال ۱۹۹۸ با ۲۲ بزرگسال با فشار خون طبیعی و میکروآلبومینوری منتشر شد و ACEI را با دارونما مقایسه کرد.

ما کیفیت شواهد را برای پیامدهای متفاوت، مطابق متدولوژی درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE)، از پائین تا بسیار پائین رتبه‌بندی کردیم. دلیل آن، کارآزمایی‌هایی بود که شامل: خطر بالا یا نامشخص سوگیری از جمله سوگیری ریزش نمونه (attrition) و تشخیص (detection)؛ غیر‐مستقیم بودن (شواهد موجود برای کودکان ۹ تا ۱۸ ماهه در یک کارآزمایی و در کارآزمایی دوم حجم نمونه کوچک و انتخاب شده از بزرگسالان بود)؛ و تخمین‌های اثرگذاری برای مزیت و آسیب قابل توجه از پیامد غیردقیق بود.

هیدروکسی‌اوره در برابر دارونما

ما نسبت به کاهش پیشروی یا پیشگیری از بیماری‌های کلیه (ارزیابی شده بر اساس تغییر در نرخ فیلتراسیون گلومرولی (glomerular filtration))، یا کاهش هیپرفیلتراسیون در کودکان ۹ تا ۱۸ ماهه توسط هیدروکسی‌اوره بسیار نامطمئن هستیم، تفاوت میانگین (MD): ۰,۵۸؛ (۹۵% فاصله اطمینان ((CI):۱۴.۶۰‐ تا ۱۵.۷۶ میلی‌لیتر/دقیقه در ۱.۷۳ m²)) (یک مطالعه؛ ۱۴۲ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

هیدروکسی‌اوره ممکن است در کودکان ۹ تا ۱۸ ماهه توانایی تغلیظ ادرار را بهبود دهد، MD: ۴۲,۲۳؛ (۹۵% CI؛ ۱۲.۱۴ تا ۷۲.۳۲ (mOsm/kg)) (یک مطالعه؛ ۱۷۸ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین).

هیدروکسی‌اوره ممکن است تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در حوادث جانبی جدی مرتبط با SCD از جمله: بروز سندرم حاد قفسه سینه، خطر نسبی (RR): ۰,۳۹؛ (۹۹% CI؛ ۰.۱۳ تا ۱.۱۶)؛ بحران دردناک، RR: ۰.۶۸؛ (۹۹% CI؛ ۰.۴۵ تا ۱.۰۲)؛ و بستری شدن، RR: ۰.۸۳؛ (۹۹% CI؛ ۰.۶۸ تا ۱.۰۱) (یک مطالعه؛ ۱۹۳ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین) ایجاد کند.

هیچ موردی از مرگ‌ومیر در این کارآزمایی اتفاق نیفتاد. کیفیت زندگی گزارش نشد.

ACEI در برابر دارونما

ما از کاهش میزان پروتئینوری توسط ACEI در بزرگسالان مبتلا به SCD که فشار خون طبیعی و میکروآلبومینوری دارند، بسیار نامطمئن هستیم، MD: ‐۴۹,۰۰؛ (۹۵% CI؛ ۱۲۴.۱۰‐ تا ۲۶.۱۰ (میلی‌گرم در روز)) (یک مطالعه؛ ۲۲ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). در خصوص پیشگیری یا کاهش بیماری‌های کلیه با ACEI که با کلیرانس کراتینین (creatinine clearance) اندازه‌گیری شد، بسیار نامطمئن هستیم. نویسندگان بیان می‌کنند که کلیرانس کراتینین در هر دو گروه در شش ماه ثابت باقی ماند، اما هیچ اطلاعات مقایسه‌ای ارائه نشد (شواهد با کیفیت بسیار پائین).

مورتالیتی به هر علتی، حوادث جانبی جدی و کیفیت زندگی گزارش نشد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

در خصوص اینکه هیدروکسی‌اوره نرخ فیلتراسیون گلومرولی را بهبود می‌دهد یا هیپرفیلتراسیون را در کودکان ۹ تا ۱۸ ماهه کاهش می‌دهد، بسیار نامطمئن هستیم، اما ممکن است توانایی کودکان جوان را در تغلیظ ادرار ارتقاء دهد و تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در بروز سندروم حاد قفسه سینه، بحران‌های دردناک و بستری شدن‌ها ایجاد کند.

در مورد اینکه ACEI در بزرگسالان مبتلا به فشار خون طبیعی و میکروآلبومینوری، تاثیری در پیشگیری یا کاهش عوارض کلیوی داشته یا خیر، بسیار نامطمئن هستیم.

این مرور هیچ کارآزمایی را شناسایی نکرد که به دنبال ترانسفیوژن سلول‌های قرمز یا هر ترکیبی از مداخلات برای پیشگیری یا کاهش عوارض کلیوی باشد.

به دلیل کمبود شواهد، این مرور برای مدیریت کودکان بالای ۱۸ ماه یا بزرگسالان مبتلا به SCD با هرگونه ژنوتیپ شناخته شده، نمی‌تواند اظهار نظر کند.

ما کمبود مطالعات قوی و با طراحی خوب را شناسایی کرده‌ایم و هیچ کارآزمایی در حال انجامی که این سوال مهم را خطاب قرار دهد، نیافته‌ایم. کارآزمایی‌های هیدروکسی‌اوره، ACEI یا ترانسفیوژن سلول قرمز خون در کودکان بزرگ‌تر و بزرگسالان مورد نیاز است تا هرگونه تاثیری را بر پیشگیری یا کاهش عوارض کلیوی در افراد مبتلا به SCD مشخص کند.

خلاصه به زبان ساده

مداخلاتی برای پیشگیری یا کاهش عوارض کلیوی در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‏‌شکل

سوال مطالعه مروری

ما می‌خواستیم هرگونه مداخلات موثر و ایمنی را که عوارض کلیوی را در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل (sickle cell disease; SCD) کاهش دهد یا از آن پیشگیری کند، مشخص کنیم.

پیشینه

SCD یک اختلال ارثی خونی است که در آن سلول‌های قرمز خون، که اکسیژن را در بدن حمل می‌کنند، به‌طور غیر‐طبیعی توسعه می‌یابند. گلبول‌های قرمز عادی انعطاف‌پذیر و به شکل دیسک هستند، اما در SCD می‌توانند سفت و هلالی‌شکل شوند. سلول‌های داسی‌شکل شده نه‌تنها انعطاف‌پذیری کمتری از گلبول‌های قرمز سالم دارند، بلکه چسبندگی بیشتری نیز پیدا می‌کنند. این وضعیت می‌تواند منجر به انسداد رگ‌های خونی شود، که نتیجه آن آسیب به بافت و ارگان و وقوع اپیزودهایی از درد شدید است. سلول‌های غیر‐طبیعی خون شکننده‌تر هستند و تجزیه می‌شوند، که منجر به کاهش تعداد گلبول‌های قرمز خون شده و تحت عنوان کم‌خونی شناخته می‌شود.

عوارض کلیوی ممکن است در سنین پائین در کودکان مبتلا به SCD آغاز شود و در بزرگسالان مبتلا به این بیماری شایع‌تر است. عوارض کلیوی که منجر به دفع کلیوی پروتئین و بیماری‌های مزمن کلیه می‌شوند، می‌توانند با تاثیرات جدی بر سلامت (مانند نیاز به دیالیز یا پیوند کلیه) تشدید شوند. شناسایی درمان‌هایی که می‌توانند کاهش عملکرد کلیه را در افراد مبتلا به SCD کند یا از آن پیشگیری کنند، در بهبود پیامدهای سلامت حیاتی خواهد بود.

تاریخ جست‌و‌جو

شواهد تا تاریخ زیر به‌روز است: ۱۳ اپریل ۲۰۱۷

ویژگی‌های مطالعه

ما دو کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده را با مجموع ۲۱۵ شرکت‌کننده ثبت‌نام شده، شناسایی کردیم. یک کارآزمایی که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد، روی ۱۹۳ نوزاد ۹ تا ۱۸ ماهه انجام شده و داروی هیدروکسی‌اوره (hydroxyurea) را با دارونما (placebo) مقایسه کرد. کارآزمایی دوم، که در سال ۱۹۹۸ منتشر شد، روی ۲۲ بزرگسال مبتلا به فشار خون نرمال و میکروآلبومینوری (microalbuminuria) (افزایش پروتئین در ادرار) انجام شده بود که داروی کاپتوپریل (captopril) (داروی مصرفی برای درمان فشار خون بالا) را با دارونما مقایسه کرد.

در هر دو کارآزمایی، بودجه دولتی دریافت شد.

نتایج کلیدی

در نوزادان ۹ تا ۱۸ ماهه، هیدروکسی‌اوره ممکن است توانایی تولید ادرار طبیعی را افزایش دهد، اما در خصوص هرگونه تاثیر بر نرخ فیلتراسیون گلومرولی (glomerular filtration) (شبکه فیلترهای کلیه که مواد زائد را از خون فیلتر می‌کنند) بسیار نامطمئن هستیم. هیدروکسی‌اوره ممکن است در میزان بروز عوارض جدی مرتبط با SCD (از جمله سندرم حاد قفسه سینه، بحران‌های دردناک و بستری شدن) تفاوتی اندک یا عدم تفاوت ایجاد کند.

در خصوص کاهش پیشرفت آسیب کلیه با تجویز داروی کاپتوپریل برای بزرگسالان مبتلا به SCD که فشار خون طبیعی و علائم اولیه آسیب کلیه (میکروآلبومینوری) دارند، بسیار نامطمئن هستیم.

کیفیت زندگی در هیچ‌ کارآزمایی گزارش نشد.

کیفیت شواهد

کیفیت شواهد برای همه پیامدها به دلیل اینکه کارآزمایی‌ها در معرض خطر بالای سوگیری (bias) بودند و به دلیل کم بودن تعداد کارآزمایی‌ها و شرکت‏‌کنندگان وارد شده در کارآزمایی‌ها، از پائین تا بسیار پائین رتبه‌بندی شدند.


Lise J Estcourt، Patricia M Fortin، Sally Hopewell، Marialena Trivella، Carolyn Doree، Miguel R Abboud،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
بیماری سلول داسی‌شکل (sickle cell disease) یکی از شایع‌ترین اختلالات تک‌ژنی شدید در جهان، در اثر به ارث رسیدن دو ژن هموگلوبین غیرطبیعی (بتا گلوبین)، است. بیماری سلول داسی‌شکل می‌تواند موجب درد شدید، آسیب قابل‌توجه به اعضای انتهایی، عوارض ریوی و مرگ زودرس شود. انفارکت‌های خاموش مغزی، شایع‌ترین عارضه نورولوژیکی در کودکان و احتمالا بزرگسالان مبتلا به SCD به حساب می‌آیند. انفارکت‌های خاموش مغزی همچنین عملکرد تحصیلی را تحت تاثیر قرار داده و منجر به افزایش نقایص شناختی شده و ممکن است ضریب هوشی را کاهش دهند.
اهداف
ارزیابی اثربخشی مداخلات جهت کاهش یا پیشگیری از انفارکت‌های خاموش مغزی در افراد مبتلا به SCD.
روش های جستجو
ما کارآزمایی‌های مرتبط را در کتابخانه کاکرین، MEDLINE (از ۱۹۴۶)، Embase (از ۱۹۷۴)، کتابخانه شواهد ترانسفیوژن (از ۱۹۸۰)، و بانک‌های اطلاعاتی کارآزمایی‌های در حال انجام جست‌وجو کردیم؛ همه جست‌وجوها تا ۱۴ نوامبر ۲۰۱۹ به‌روز هستند. ما پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه فیبروز کیستیک و اختلالات ژنتیکی در کاکرین (Cochrane Cystic Fibrosis and Genetic Disorders Group) را جست‌وجو کردیم. ۷ اکتبر ۲۰۱۹.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده که به مقایسه مداخلات برای پیشگیری از انفارکت‌های خاموش مغزی در افراد مبتلا به SCD پرداختند. هیچ محدودیتی در مورد پیامدهای بررسی شده، زبان یا وضعیت انتشار اعمال نشد.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
ما از روش‌های استاندارد روش‌شناسی کاکرین استفاده کردیم.
نتایج اصلی

ما پنج کارآزمایی (۶۶۰ کودک یا نوجوان) را پیدا کردیم که بین ۱۹۹۸ و ۲۰۱۶ منتشر شدند. یکی از ۵ کارآزمایی خیلی زود پایان پذیرفت. اکثریت شرکت‏‌کنندگان شکل هموگلوبین (Hb) SS را از SCD را داشتند. یک کارآزمایی بر پیشگیری از انفارکت‌های خاموش مغزی یا استروک متمرکز بود؛ سه کارآزمایی به پیشگیری اولیه از سکته مغزی و یک کارآزمایی به پیشگیری ثانویه از سکته مغزی پرداختند.

سه کارآزمایی استفاده از ترانسفیوژن‌های بلندمدت گلبول‌های قرمز خون را با مراقبت‌های استاندارد مقایسه کردند. دو کارآزمایی از ۳ مورد شامل کودکان بدون ترانسفیوژن‌های بلندمدت قبلی بودند: یکی در کودکان با سرعت‌های طبیعی داپلر ترانس‌کرانیال (TCD)؛ و یکی در کودکان با سرعت غیرطبیعی TCD. کارآزمایی سوم شامل کودکان و نوجوانان با ترانسفیوژن طولانی‌مدت بود.

دو کارآزمایی به مقایسه داروی هیدروکسی‌اوره و فلبوتومی با ترانسفیوژن‌های بلندمدت و درمان شلات کننده آهن پرداختند: یکی در پیشگیری اولیه (کودکان)، و یکی در پیشگیری ثانویه (کودکان و نوجوانان).

کیفیت شواهد در حد متوسط تا بسیار پائین در سراسر پیامدهای مختلف، با توجه به روش درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) بودند. دلیل آن، خطر بالای سوگیری (bias) در کارآزمایی‌ها بود، چرا که آنها کورسازی نشدند؛ شواهد غیرمستقیم (شواهد فقط برای کودکان با HbSS موجود بود) بوده، و برآوردهای پیامد مبهم و غیردقیق بودند.

ترانسفیوژن‌های بلندمدت گلبول‌های قرمز خون در مقابل مراقبت‌های استاندارد

کودکان بدون ترانسفیوژن‌های طولانی‌مدت قبلی و خطر بالای ابتلا به استروک (TCD با سرعت غیرطبیعی یا سابقه قبلی انفارکت‌های خاموش مغزی)

ترانسفیوژن‌های بلندمدت گلبول‌های قرمز خون ممکن است بروز انفارکت‌های خاموش مغزی را در کودکان با سرعت غیرطبیعی TCD کاهش دهند، خطر نسبی (RR): ۰,۱۱ (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۰۲ تا ۰.۶۸) (یک کارآزمایی، ۱۲۴ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت پایین)؛ اما منجر به تفاوت اندک یا هیچ تفاوتی در بروز انفارکت‌های خاموش مغزی در کودکانی با انفارکت‌های خاموش مغزی قبلی در تصویربرداری رزونانس مغناطیسی و TCDهای طبیعی یا مشروط می‌شوند، RR: ۰.۷۰؛ (۹۵% CI؛ ۰.۲۳ تا ۲.۱۳) (یک کارآزمایی، ۱۹۶ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت پایین).

هیچ موردی از مرگ‌ومیر در هر دو کارآزمایی گزارش نشد.

ترانسفیوژن‌های بلندمدت گلبول‌های قرمز خون ممکن است بروز موارد زیر را کاهش دهند: سندرم قفسه سینه حاد، RR: ۰,۲۴؛ (۹۵% CI؛ ۰.۱۲ تا ۰.۴۹) (۲ کارآزمایی، ۳۲۶ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت پایین)، و بحران دردناک، RR: ۰.۶۳؛ (۹۵% CI؛ ۰.۴۲ تا ۰.۹۵) (۲ کارآزمایی، ۳۲۶ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت پایین)؛ و احتمالا منجر به کاهش بروز سکته مغزی بالینی می‌شود، RR: ۰.۱۲؛ (۹۵% CI؛ ۰.۰۳ تا ۰.۴۹) (دو کارآزمایی، ۳۲۶ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت متوسط).

ترانسفیوژن‌های بلندمدت گلبول‌های قرمز خون ممکن است کیفیت زندگی را در کودکان با انفارکت‌های خاموش مغزی قبلی بهبود دهند (برآورد تفاوت: ۰,۵۴‐؛ ۹۵% فاصله اطمینان: ۰.۹۲‐ تا ۰.۱۷‐؛ یک کارآزمایی؛ ۱۶۶ شرکت‌کننده)، اما ممکن است هیچ تاثیری بر عملکرد شناختی نداشته باشند (حداقل مربعات به معنی: ۱.۷؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱‐ تا ۴.۴ (۱ کارآزمایی؛ ۱۶۶ شرکت‏‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین).

ترانسفیوژن‌های ادامه‌دار در مقابل ترانسفیوژن‌های متوقف شده: کودکان و نوجوانان با سرعت طبیعی TCD (۷۹ شرکت‌کننده؛ یک کارآزمایی)

ادامه ترانسفیوژن‌های گلبول‌های قرمز خون ممکن است بروز انفارکت‌های خاموش مغزی را کاهش دهند؛ RR: ۰,۲۹؛۹۵% CI؛ ۰.۰۹ تا ۰.۹۷ (شواهد با کیفیت پایین).

برای ما بسیار نامشخص است که ادامه ترانسفیوژن‌های گلبول‌های قرمز خون هرگونه اثری بر مورتالیتی به هر علتی، نسبت شانس (OR) Peto؛ ۸,۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۶ تا ۴۰۲.۱۲؛ یا سکته مغزی بالینی، RR: ۰.۲۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۱ تا ۴.۳۵ (شواهد با کیفیت بسیار پائین) دارند یا خیر.

کارآزمایی موارد زیر را گزارش نکرد: اعداد مقایسه‌ای برای رویدادهای جانبی مرتبط با SCD؛ کیفیت زندگی؛ یا عملکرد شناختی.

هیدروکسی‌اوره و فلبوتومی در مقابل ترانسفیوژن‌ها و شلات کننده آهن

پیشگیری اولیه، کودکان (۱۲۱ شرکت‌کننده؛ یک کارآزمایی)

برای ما بسیار نامشخص است که تبدیل درمان به هیدروکسی‌اوره و فلبوتومی تاثیری بر موارد زیر دارد یا خیر: انفارکت‌های خاموش مغزی (هیچ انفارکتی)؛ مورتالیتی به هر علتی (هیچ مرگ‌ومیری)؛ خطر استروک (هیچ استروکی)؛ یا عوارض مرتبط با SCD؛ RR: ۱,۵۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۸ تا ۴.۰۲ (شواهد با کیفیت بسیار پائین).

پیشگیری ثانویه، کودکان و نوجوانان با سابقه سکته مغزی (۱۳۳ شرکت‌کننده؛ یک کارآزمایی)

برای ما بسیار نامشخص است که تبدیل درمان به هیدروکسی‌اوره و فلبوتومی تاثیری بر موارد زیر دارد یا خیر: انفارکت‌های خاموش مغزی، Peto OR: ۷,۲۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۴ تا ۳۶۶.۹۱؛ مورتالیتی به هر علتی، Peto OR: ۱.۰۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۶ تا ۱۶.۴۱؛ یا استروک بالینی، RR: ۱۴.۷۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۶ تا ۲۵۳.۶۶ (شواهد با کیفیت بسیار پائین).

تبدیل درمان به هیدروکسی‌اوره و فلبوتومی ممکن است خطر ابتلا را به عوارض مرتبط با SCD افزایش دهد، RR: ۳,۱۰؛ ۹۵% CI؛ ۱.۴۲ تا ۶.۷۵ (شواهد با کیفیت پائین).

هیچ کارآزمایی‌ای کیفیت زندگی یا عملکرد شناختی را گزارش نکرد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

ما هیچ کارآزمایی‌ای را برای پیشگیری از انفارکت‌های خاموش مغزی در بزرگسالان، یا در کودکانی که SCD HbSS ندارند، شناسایی نکردیم.

ترانسفیوژن‌های بلندمدت گلبول‌های قرمز خون ممکن است بروز انفارکت‌های خاموش مغزی را در کودکان با سرعت غیرطبیعی TCD کاهش دهند، اما احتمالا تاثیری اندک یا هیچ تاثیری بر کودکان با سرعت طبیعی TCD ندارند. در کودکانی که در معرض خطر بالاتری از سکته مغزی هستند و ترانسفیوژن‌های بلندمدت قبلی نداشته‌اند، ترانسفیوژن‌های بلندمدت گلبول‌های قرمز خون احتمالا خطر سکته مغزی و سایر عوارض مرتبط با SCD (سندرم حاد قفسه سینه و بحران‌های دردناک) را کاهش می‌دهند.

در کودکان و نوجوانانی که در معرض خطر بالای سکته مغزی قرار داشته و سرعت TCD آنها طبیعی شده، ادامه ترانسفیوژن‌های گلبول‌های قرمز خون ممکن است خطر ابتلا را به انفارکت‌های خاموش مغزی کاهش دهد. هیچ آستانه‌ای برای طول مدت درمان به منظور متوقف کردن ترانسفیوژن‌ها تعیین نشده است.

تبدیل درمان به هیدروکسی‌اوره با فلبوتومی ممکن است خطر ابتلا به انفارکت‌های خاموش مغزی و عوارض جانبی جدی مرتبط با SCD را در پیشگیری ثانویه از سکته مغزی افزایش دهد.

تمام شواهد دیگر در این مرور کیفیت بسیار پایینی دارند.

خلاصه به زبان ساده

مداخلات برای پیشگیری از وقوع استروک‌های خاموش در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‏‌شکل

سوال مطالعه مروری

ما می‌خواستیم تعیین کنیم که مداخلات ایمن و موثری برای پیشگیری از استروک‌های خاموش (که انفارکت‌های خاموش مغزی نیز شناخته می‌شوند) در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‏‌شکل (SCD) وجود دارد یا خیر.

پیشینه

SCD یک اختلال خونی ارثی جدی است که در آن گلبول‌های قرمز خون، که اکسیژن را در سراسر بدن حمل می‌کنند، به فرم غیرطبیعی در می‌آیند. گلبول‌های قرمز خون طبیعی، انعطاف‌پذیر و دیسکی‌شکل هستند، اما در بیماری سلول داسی‏‌شکل می‌توانند سفت و سخت و هلالی‌شکل شوند. سلول‌های داسی‌شکل شده نه تنها انعطاف‌پذیری کمتری از گلبول‌های قرمز سالم خون سالم دارند، بیمارتر هم هستند. این مساله می‌تواند منجر به انسداد رگ‌های خونی، و در نتیجه آسیب بافت و اندام و اپیزودهای درد شدید شود. سلول‌های غیرطبیعی خون شکننده‌تر بوده و از هم جدا می‌شوند، که منجر به کمتر شدن سلول‌های قرمز خون یا همان کم‌خونی می‌شوند. گلبول‌های قرمز داسی‌شکل شده می‌توانند جریان خون را در عروق مغزی مسدود کنند که منجر به استروک خاموش می‌شود.

استروک‌های خاموش شایع هستند، تا ۳۹% از افراد مبتلا به SCD تا سن ۱۸ سالگی با این وضعیت روبه‌رو می‌شوند. از دو آزمون برای شناسایی کودکان در معرض خطر بالاتر ابتلا به نخستین استروک استفاده شده است. اولتراسونوگرافی داپلر ترانس‌کرانیال (TCD) سرعت خون در جریان را از طریق شریان‌ها در مغز اندازه‌گیری می‌کند. کودکان با جریان خون بالا، با افزایش خطر ابتلا به سکته مغزی روبه‌رو هستند. در حالی که تصویربرداری رزونانس مغناطیسی (MRI) تصاویری را از مغز می‌گیرد تا ببیند مناطق کوچکی از آسیب به نام سکته مغزی یا استروک خاموش وجود دارد یا خیر. کودکان مبتلا به استروک‌های خاموش با افزایش خطر ابتلا به سکته مغزی بالینی مواجه هستند.

درمان‌هایی که برای پیشگیری از استروک‌های خاموش در نظر گرفته شده‌اند شامل ترانسفیوژن‌های گلبول‌های قرمز خون در درازمدت، داروی هیدروکسی‌اوره (hydroxyurea) و پیوند سلول‌های بنیادی است.

تاریخ جست‌وجو

شواهد تا این تاریخ به‌روز هستند: ۱۴ نوامبر ۲۰۱۹.

ویژگی‌های مطالعه

ما پنج کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده را پیدا کردیم که در مجموع ۶۶۰ شرکت‌کننده را وارد کردند. سه کارآزمایی به مقایسه ترانسفیوژن‌های خون با عدم ترانسفیوژن خون و دو کارآزمایی به مقایسه ترانسفیوژن خون با هیدروکسی‌اوره پرداختند. کارآزمایی‌ها بین ۱۹۹۸ و ۲۰۱۶ منتشر و کودکان و گاهی نوجوانان را وارد کردند؛ اکثریت آنها یک فرم از SCD (HbSS) را داشتند. هیچ کارآزمایی‌ای شامل پیوند سلول‌های بنیادی نبود.

تمام کارآزمایی‌ها بودجه دولتی دریافت کردند.

نتایج کلیدی

در کودکان با سرعت غیرطبیعی TCD، ترانسفیوژن گلبول‌های قرمز خون ممکن است خطر استروک‌های خاموش را کاهش دهد، اما تاثیر اندک یا هیچ تاثیری در کودکان با سرعت طبیعی TCD دارد.

در کودکان در معرض خطر بالاتر سکته مغزی (سرعت غیرطبیعی TCD یا سکته مغزی قبلی خاموش)، تزریق گلبول‌های قرمز خون احتمالا خطر ابتلا به سکته مغزی بالینی را کاهش می‌دهد؛ ممکن است خطر ابتلا به سندرم حاد قفسه سینه و بحران دردناک را کاهش دهد؛ اما ما بسیار نامشخص است که هرگونه تاثیری بر خطر مرگ دارند یا خیر.

در کودکان با سرعت طبیعی TCD و سکته مغزی قبلی خاموش، انتقال گلبول‌های قرمز خون ممکن است کیفیت زندگی را بهبود بخشد، اما تفاوت اندک یا هیچ تفاوتی روی IQ خواهد گذاشت.

در کودکان و نوجوانانی که حداقل ۱۲ ماه از ترانسفیوژن‌های منظم گلبول‌های قرمز خون آنها برای پیشگیری از سکته مغزی گذشته، ادامه ترانسفیوژن‌های گلبول‌های قرمز خون ممکن است خطر سکته مغزی خاموش را کاهش دهد، اما برای ما بسیار نامشخص است که آنها هرگونه تاثیری بر خطر مرگ یا سکته مغزی بالینی دارند یا خیر.

برای کودکانی که روی درمان درازمدت ترانسفیوژن‌های گلبول‌های قرمز خون با شلات کننده آهن (درمان برای حذف آهن بیش از حد) قرار داشته و سکته مغزی نداشته‌اند، ما مطمئن نیستیم که تبدیل درمان به هیدروکسی‌اوره با فلبوتومی (خروج خون برای کاهش آهن بیش از حد) هرگونه تاثیری بر خطر سکته مغزی خاموش، سکته مغزی بالینی، مرگ، یا عوارض مرتبط با SCD دارد یا خیر.

برای کودکان و نوجوانانی که روی درمان درازمدت ترانسفیوژن‌های گلبول‌های قرمز خون با شلات کننده آهن قرار داشته و سکته مغزی بالینی داشته‌اند، ما مطمئن نیستیم که تبدیل درمان به هیدروکسی‌اوره و فلبوتومی هرگونه تاثیری بر خطر سکته مغزی خاموش یا مرگ دارد یا خیر. تبدیل درمان به هیدروکسی‌اوره و فلبوتومی ممکن است خطر ابتلا به عوارض مرتبط با SCD را افزایش دهد.

کیفیت شواهد

در کودکان در معرض خطر بالاتر سکته مغزی که تا به حال ترانسفیوژن‌های طولانی‌مدت قبلی نداشته‌اند، شواهدی با کیفیت متوسط وجود دارد که ترانسفیوژن‌های طولانی‌مدت گلبول‌های قرمز خون، خطر سکته مغزی را کاهش می‌دهند. کیفیت شواهد در سطح پائین تا بسیار پائین برای بقیه پیامدها از جمله خطر انفارکت‌های خاموش مغزی رتبه‌بندی شدند، زیرا کارآزمایی‌ها در معرض خطر بالای سوگیری (bias) قرار داشته و تعداد کمی کارآزمایی و تعداد کمی شرکت‌کننده در هر کارآزمایی حضور داشتند.



صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱