جستجو در مقالات منتشر شده


۸ نتیجه برای Carl Philpott

Karen Head، Lee Yee Chong، Claire Hopkins، Carl Philpott، Anne GM Schilder، Martin J Burton،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه

این مرور یکی از مطالعات شش‎گانه مرور کاکرین درباره گزینه‌های اولیه مدیریت طبی برای بیماران مبتلا به رینوسینوزیت (rhinosinusitis) مزمن است.

رینوسینوزیت مزمن بیماری شایعی است که باعث التهاب مخاط بینی و سینوس‌های پارانازال می‌شود. مشخصه این بیماری انسداد بینی، ترشحات بینی، درد/فشار در ناحیه صورت و از دست دادن حس بویایی است. این وضعیت ممکن است همراه با پولیپ بینی یا بدون آن پیش آید. برای کنترل پاسخ التهابی و بهبود نشانه‌های این بیماری از کورتیکواستروییدهای خوراکی استفاده می‌شود.

اهداف
بررسی تاثیرات یک دوره کوتاه‐مدت استفاده از کورتیکواستروئیدهای خوراکی به مثابه درمان کمکی («درمان افزودنی») در افراد مبتلا به رینوسینوزیت مزمن که از قبل تحت درمان‌های استاندارد قرار دارند.
روش های جستجو
متخصص اطلاعات گروه گوش و حلق و بینی در کاکرین وظیفه جست‌وجوی اطلاعات را در مراکز زیر داشت: پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه ENT در کاکرین؛ پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده (CENTRAL؛ شماره ۷؛ ۲۰۱۵)؛ MEDLINE؛ EMBASE؛ ClinicalTrials.gov؛ ICTRP و سایر منابع اضافی برای کارآزمایی‌های منتشر شده و منتشر نشده. تاریخ جست‌وجو: ۱۱ آگوست ۲۰۱۵.
معیارهای انتخاب
معیار انتخاب، کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای (randomised controlled trials; RCTs) بودند که در آنها یک دوره استفاده کوتاه‌‐مدت (تا ۲۱ روز) از کورتیکواستروییدهای خوراکی با دارونما (placebo) یا عدم درمان مقایسه شده بود، در تمام این کارآزمایی‌ها بیماران تحت درمان فارماکولوژیک رینوسینوزیت مزمن قرار داشتند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از روش‌های استاندارد روش‌شناسی مورد نظر کاکرین استفاده کردیم. پیامدهای اولیه ما عبارت بودند از: کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (HRQL) مختص بیماری، شدت بیماری طبق گزارش بیمار و عوارض جانبی مربوط به خلق‌وخو یا اختلالات رفتاری بیمار. پیامدهای ثانویه عبارت بودند از: HRQL عمومی، درجه و نمره آندوسکوپیک پولیپ بینی، نمره اسکن توموگرافی کامپیوتری (computerised tomography; CT) و عوارض جانبی شامل بی‌خوابی، اختلالات گوارشی و استئوپوروز. برای ارزیابی کیفیت شواهد برای هر پیامد از روش درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) استفاده کردیم، این مورد به صورت ایتالیک نشان داده شده است.
نتایج اصلی

دو کارآزمایی با مجموع ۷۸ شرکت‌کننده، معیارهای ورود را داشتند. در این دو مطالعه هم جمعیت‌های آماری و هم درمان‎‌های «استاندارد» از هم متفاوت بودند.

استروئیدهای خوراکی، به عنوان مکملی برای کورتیکواستروئیدهای داخل بینی

در یک کارآزمایی مخصوص بزرگسالان، ۳۰ شرکت‌کننده مبتلا به پولیپ بینی حضور داشتند. تمام شرکت‌کنندگان از کورتیکواستروئیدهای داخل بینی استفاده کرده بودند، به طور تصادفی به آنان یا استفاده کوتاه‌‐مدت از استروئیدهای خوراکی (متیل‌پردنیزولون (methylprednisolone) خوراکی، ۱ میلی‌گرم/کیلوگرم و کاهش تدریجی در طول یک دوره درمان ۲۱ روزه) تجویز شد یا اینکه تحت هیچ درمان اضافی قرار نگرفتند. هیچ یک از معیارهای پیامد اولیه مورد نظر این مرور در مطالعه گزارش نشده است. ممکن است در پایان دوره درمان (۲۱ روز) کاهش قابل توجهی در اندازه پولیپ (اندازه‌گیری شده طبق درجه و نمره پولیپ بینی، معیار پیامد ثانویه) در بیمارانی که استروئیدهای خوراکی و کورتیکواستروئیدهای داخل بینی دریافت کرده بودند، در مقایسه با بیمارانی که فقط از کورتیکواستروئیدهای داخل بینی استفاده کرده بودند، وجود داشته باشد (تفاوت میانگین (MD): ۰,۴۶‐؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۸۷‐ تا ۰.۰۵‐؛ ۳۰ شرکت‌کننده؛ مقیاس ۱ تا ۴). این امر با اندازه تاثیرگذاری زیاد متناظر است، اما ما در خصوص صحت این تخمین بسیار نامطمئن هستیم، زیرا خطر سوگیری (bias) را در این مطالعه پُر‐خطر می‌دانیم. افزون بر این، داده‌های به دست آمده در طولانی‌‐مدت‌تر در دسترس نبودند و گزارشی نیز از دیگر پیامدهای مربوطه وجود نداشت.

استروئیدهای خوراکی،‌ به عنوان مکملی برای آنتی‌بیوتیک‌ها

یک کارآزمایی مربوط به کودکان (با میانگین سنی هشت سال) بدون پولیپ بینی شامل ۴۸ شرکت‌کننده بود. در این کارآزمایی کورتیکواستروئیدهای خوراکی (متیل‌پردنیزولون خوراکی، ۱ میلی‌گرم/کیلوگرم با کاهش تدریجی در طول یک دوره درمان ۱۵ روزه) با دارونما در شرکت‌کنندگانی مقایسه شد که طی یک دوره ۳۰ روزه آنتی‌بیوتیک دریافت کرده بودند. در این مطالعه به یکی از معیارهای پیامد اولیه (شدت بیماری) و یک پیامد ثانویه (نمره CT) پرداخته شد. برایشدت بیماری چهار نشانه کلیدی که برای تعریف رینوسینوزیت مزمن در کودکان (انسداد بینی، ترشحات بینی، فشار صورت، سرفه) به کار می‌روند، با یک نمره ترکیب شدند. ۳۰ روز پس از آغاز درمان در بیمارانی که استروئیدهای خوراکی و آنتی‌بیوتیک دریافت کرده بودند، بهبودی بیشتری در مقایسه با دارونما و آنتی‌بیوتیک مشاهده شد (MD: ‐۷,۱۰؛ ۹۵% CI؛ ۹.۵۹‐ تا ۴.۶۱‐؛ ۴۵ شرکت‌کننده؛ مقیاس ۰ تا ۴۰). تفاوت میانگین مشاهده شده با اندازه تاثیرگذاری زیاد متناظر است. همزمان، اختلاف در نمره CT اسکن نیز وجود داشت (MD: ‐۲.۹۰؛ ۹۵% CI؛ ۴.۹۱‐ تا ۰.۸۹‐؛ ۴۵ شرکت‌کننده؛ مقیاس ۰ تا ۲۴). ارزیابی ما از کیفیت شواهد پائین بود.

هیچ داده‌ای برای طولانی‐مدت (سه ماه) در دسترس نبود.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

ممکن است در شدت نشانه، اندازه پولیپ‌ها و وضعیت سینوس‌ها هنگام استفاده از CT اسکن، در بیمارانی که کورتیکواستروئیدهای خوراکی را در قالب درمان کمکی به همراه آنتی‌بیوتیک یا کورتیکوستروئید داخل بینی مصرف کرده بودند، بهبودی حاصل شده باشد، اما کیفیت شواهدی که این امر را تایید کند، پائین یا بسیار پائین بود (در رابطه با تخمین اثرگذاری مورد نظر نامطمئن هستیم؛ تاثیر واقعی ممکن است به نحو چشمگیری از تخمین تاثیر متفاوت باشد). معلوم نیست که مزایای کورتیکواستروئیدهای خوراکی به مثابه درمان کمکی، بیشتر از دوره کوتاه‌‐مدت پیگیری (تا ۳۰ روز) باقی مانده است یا خیر، زیرا هیچ داده طولانی‌‐مدت‌تری در دسترس نبود.

در این مرور هیچ داده‌ای در خصوص عوارض جانبی همراه با دوره‌های کوتاه‌‐مدت استفاده از کورتیکواستروئیدهای خوراکی به مثابه درمان کمکی وجود ندارد.

در این زمینه، به پژوهش بیشتر، به ویژه درباره ارزیابی پیامدهای طولانی‌‐مدت‌تر و عوارض جانبی، نیاز است.

خلاصه به زبان ساده

استفاده کوتاه‌‐مدت از کورتیکواستروئیدهای خوراکی همراه با روش‌های درمانی دیگر برای درمان رینوسینوزیت مزمن

سوال مطالعه مروری

شواهد مربوط به مزایا و ضررهای افزودن یک دوره درمان کوتاه‌‐مدت (معمولا تا ۱۴ روز) را با کورتیکواستروئید خوراکی، برای افراد مبتلا به رینوسینوزیت (rhinosinusitis) مزمن که تحت نوع دیگری از درمان (مانند دریافت کورتیکواستروئید از راه بینی) قرار داشتند، مرور کردیم.

پیشینه

رینوسینوزیت مزمن بیماری شایعی است که مشخصه آن التهاب بینی و سینوس‌های پارانازال (گروهی از فضاهای پر از هوا در پشت بینی، چشم‌ها و گونه‌ها) است. بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن دست‌کم دو یا بیش از دو نشانه زیر را به مدت حداقل ۱۲ هفته از خود بروز می‌دهند: گرفتگی بینی، ترشح از بینی یا آبریزش بینی، درد یا فشار در ناحیه صورت و/یا کاهش حس بویایی (hyposmia). برخی از افراد نیز پولیپ بینی دارند که مشخصه آن بروز تورم‌های انگور مانند در دیواره بینی نرمال در داخل مسیر بینی و سینوس‌ها است.

از کورتیکواستروئیدهای خوراکی در دوره‌های کوتاه‌‐مدت به طور گسترده برای درمان رینوسینوزیت مزمن استفاده می‌شود. وظیفه آنها کنترل التهاب است و زمانی که پولیپ‌ها به وجود می‌آیند، کورتیکواستروئیدهای خوراکی به سرعت اندازه پولیپ‌ها را کاهش داده و موجب بهبود نشانه‌های بیماری می‌شوند. عوارض جانبی کورتیکواستروئیدها می‌تواند بی‌خوابی، تغییرات خلق‌وخو و تغییرات دستگاه گوارش (مانند درد معده، سوزش سر دل، اسهال، یبوست، تهوع و استفراغ) باشد. وقتی کورتیکواستروئیدها در طولانی‐مدت استفاده شوند یا حتی در بسیاری از دوره‌های کوتاه‌‐مدت گزارش شده، احتمال استئوپروز نیز وجود دارد.

ویژگی‌های مطالعه

این مرور شامل شواهد به ثبت رسیده تا ۱۱ آگوست ۲۰۱۵ است. ما دو کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده را با مجموع ۷۸ شرکت‌کننده وارد مرور کردیم.

یک کارآزمایی شامل ۳۰ بزرگسال مبتلا به پولیپ بینی بود. شرکت‌کنندگان یا کورتیکواستروئیدهای داخل بینی را همراه با کورتیکواستروئیدهای خوراکی، دریافت کردند یا فقط کورتیکواستروئیدهای داخل بینی مصرف کردند. تنها نتیجه گزارش شده مربوط به این مرور این بود که اندازه پولیپ بینی با اتمام دوره درمان (سه هفته) کاهش یافته یا خیر.

یک کارآزمایی دیگر شامل ۴۸ کودک (با میانگین سنی هشت سال) مبتلا به رینوسینوزیت مزمن اما بدون پولیپ بینی بود. شرکت‌کنندگان این کارآزمایی یا آنتی‌بیوتیک همراه با کورتیکواستروئیدهای خوراکی یا فقط آنتی‌بیوتیک و دارونما (placebo) (حبه قند) دریافت کرده بودند. کورتیکواستروئیدهای خوراکی و دارونما به مدت ۱۵ روز و آنتی‌بیوتیک به مدت ۳۰ روز به شرکت‌کنندگان داده شد. در گزارش این کارآزمایی به یافته‌هایی اشاره شده که هنگام پایان درمان (در یک ماه) با آنتی‌بیوتیک به دست آمده است.

نتایج کلیدی

در پایان یک دوره درمان سه‌هفته‌ای، افرادی که هم کورتیکواستروئیدهای داخل بینی و هم استروئیدهای خوراکی دریافت کرده بودند، احتمالا اندازه پولیپ بینی آنها در مقایسه با افرادی که فقط کورتیکوستروئید داخل بینی دریافت کرده بودند، کوچک‌تر شده بود. در کارآزمایی مورد نظر وضعیت افراد پیگیری نشدند تا مشخص شود اندازه پولیپ پس از پایان مدت کارآزمایی افزایش یافته یا خیر. این کارآزمایی درباره عوارض جانبی یا سایر پیامدهای مهم برای بیماران، مانند شدت نشانه‌ها یا کیفیت زندگی اطلاعاتی را ارائه نمی‌دهد.

کودکانی که هم آنتی‌بیوتیک و هم کورتیکواستروئیدهای خوراکی دریافت کرده بودند، در مقایسه با کودکان دریافت کننده آنتی‌بیوتیک و درمان کنترل، ظاهرا پس از درمان مجموع نمرات نشانه‌های آنان پائین‌تر و نمره اسکن توموگرافی کامپیوتری (computerised tomography; CT) بهتری داشتند. گزارش مربوط به عوارض جانبی در این کارآزمایی چندان روشن نبود، بنابراین بسیار دشوار است بگوییم که همه شرکت‌کنندگان دچار اختلالات گوارشی، تغییرات خلق‌وخو یا اختلالات خواب شدند یا خیر.

کیفیت شواهد

ارزیابی ما از کیفیت شواهد برای استروئیدهای خوراکی همراه با استروئید داخل بینی برای بزرگسالان با پولیپ بینی بسیار پائین است (درباره این تخمین بسیار نامطمئن هستیم)، زیرا تعداد شرکت‌کنندگان در این کارآزمایی اندک است و بنابراین، شواهد به دست آمده از آن قابل اطمینان نیست. با توجه به شیوه‌ای که این کارآزمایی بر اساس آن صورت گرفته (یعنی هدایت شده بود)، خطر سوگیری (bias) در آن بالا بود. در این کارآزمایی به عوارض جانبی و نتایج پس از پایان درمان اشاره‌ای نشده بود.

کیفیت شواهد مربوط به استروئیدهای خوراکی و آنتی‌بیوتیک را برای کودکان پائین ارزیابی کردیم (به احتمال فراوان انجام پژوهش بیشتر، تاثیر مهمی بر اعتماد ما در خصوص تخمین اثرگذاری این روش‌های درمانی و تغییر در این تخمین خواهد داشت)، زیرا شواهد موجود از یک کارآزمایی در ابعاد کوچک به دست آمده ‌است. سوگیری در این کارآزمایی پُر‐خطر نبود، اما تنها شامل کودکان بدون پولیپ بینی می‌شد که ممکن است این نتایج درباره بزرگسالان مبتلا به پولیپ بینی صدق نکند. در این کارآزمایی نتایج پس از پایان درمان و هم‌چنین عوارض جانبی درمان به خوبی گزارش نشده بود.


Lee Yee Chong، Karen Head، Claire Hopkins، Carl Philpott، Anne GM Schilder، Martin J Burton،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه

این مطالعه مروری یکی از شش مطالعه موجود درباره گزینه‌های اولیه مدیریت دارویی برای بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن است.

رینوسینوزیت مزمن وضعیت شایعی است که مشخصه آن، التهاب مخاط بینی و سینوس‌های پارانازال است که به گرفتگی بینی، رینوره، درد/ فشار در ناحیه صورت و از دست دادن حس بویایی می‌انجامد. این وضعیت ممکن است همراه با پولیپ بینی یا بدون آن رخ دهد. به‌طور گسترده‌ای از کورتیکواستروئیدهای موضعی (داخل بینی) برای درمان رینوسینوزیت مزمن استفاده می‌شود، با این باور که التهاب جزء اصلی این وضعیت است.

اهداف
بررسی تاثیرات استفاده از کورتیکواستروئیدهای داخل بینی در افراد مبتلا به رینوسینوزیت مزمن.
روش های جستجو
متخصص اطلاعات گروه گوش و حلق و بینی (ENT) در کاکرین وظیفه جست‌وجو را در مراکز زیر عهده داشت: پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه گوش و حلق و بینی در کاکرین؛ پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های کنترل شده (CENTRAL؛ شماره ۸، ۲۰۱۵)؛ MEDLINE؛ EMBASE؛ ClinicalTrials.gov؛ ICTRP و دیگر منابع برای یافتن کارآزمایی‌های منتشر شده و منتشر نشده. تاریخ جست‌وجو، ۱۱ آگوست ۲۰۱۵ بود.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) با دوره پیگیری حداقل سه ماه که کورتیکواستروئیدهای داخل بینی (مانند بکلومتازون دیپروپیونات (beclomethasone dipropionate)، تریامسینولون استوناید (triamcinolone acetonide)، فلونیزولید (flunisolide)، بودزونید (budesonide)) را با دارونما (placebo) یا عدم‐درمان، در بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن مقایسه کردند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
روش‌های استاندارد روش‌شناسی مورد نظر کاکرین را به کار بردیم. پیامدهای اولیه عبارت بودند از: کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (HRQL) در ارتباط با یک بیماری خاص، شدت بیماری طبق گزارش خود بیمار و شایع‌ترین عارضه جانبی ‐ اپیستاکسی یا خونریزی از بینی (epistaxis). پیامدهای ثانویه شامل HRQL عمومی، نمره آندوسکوپیک پولیپ بینی، نمره اسکن توموگرافی کامپیوتری (CT) و عوارض جانبی ناشی از التهاب موضعی یا دیگر عوارض جانبی سیستمیک بودند. برای ارزیابی کیفیت شواهد برای هر پیامد از GRADE استفاده کردیم؛ این مورد به صورت ایتالیک نشان داده می‌شود.
نتایج اصلی

تعداد ۱۸ RCT را با مجموع ۲۷۳۸ شرکت‌کننده وارد کردیم. در چهارده مطالعه شرکت‌کنندگانی با پولیپ بینی و در چهار مطالعه شرکت‌کنندگانی بدون پولیپ بینی حضور داشتند. فقط یک مطالعه به کودکان اختصاص داشت.

کورتیکواستروئیدهای داخل بینی در برابر دارونما

فقط یک مطالعه (۲۰ شرکت‌کننده بزرگسال بدون پولیپ) پیامد اولیه ما را یعنیHRQL مختص بیماری، با استفاده از معیارهای پیامد رینوسینوزیت‐۳۱ (RSOM‐۳۱) اندازه‌گیری کرد. آنها تفاوت معنی‌داری را گزارش نکردند (داده‌های عددی در دسترس نیست) (شواهد با کیفیت بسیار پائین).

دومین پیامد اولیه،شدت بیماری، با استفاده از Chronic Sinusitis Survey در مطالعه دوم (۱۳۴ شرکت‌کننده بدون پولیپ) اندازه‌گیری شد، که تفاوت مهمی را پیدا نکرد (تفاوت میانگین (MD): ۲,۸۴؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۵.۰۲‐ تا ۱۰.۷۰؛ مقیاس ۰ تا ۱۰۰). مطالعه دیگر (رینوسینوزیت مزمن با پولیپ‌های بینی) افزایش احتمال بهبودی را در گروه کورتیکواستروئیدهای داخل بینی گزارش کرد (RR: ۲.۷۸؛ ۹۵% CI؛ ۱.۷۶ تا ۴.۴۰؛ ۱۰۹ شرکت‌کننده). سطح کیفیت شواهد پائین بود.

شش مطالعه داده‌هایی را در مورد حداقل دو مورد ازنشانه‌های جداگانه مورد استفاده در معیارهای EPOS ۲۰۱۲ برای تعریف رینوسینوزیت مزمن (انسداد بینی، رینوره، از دست دادن حس بویایی و درد/فشار صورت) ارائه دادند. هنگامی که هر چهار نشانه در معیارهای EPOS در مقیاس ۰ تا ۳ (بالاتر = نشانه شدیدتر) در دسترس بودند، میانگین MD در تغییر از پایه ۰,۲۶‐ (۹۵% CI؛ ۰.۳۷‐ تا ۰.۱۵‐؛ ۲۴۳ شرکت‌کننده؛ دو مطالعه؛ شواهد با کیفیت پائین) گزارش شد. اگر چه زمانی که فقط انسداد بینی و رینوره در نظر گرفته شدند، مطالعات و شرکت‌کنندگان بیشتری وجود داشتند (MD: ‐۰,۳۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۸‐ تا ۰.۲۴‐؛ ۱۷۰۲ شرکت‌کننده، شش مطالعه)، MD تقریبا مشابه زمانی بود که از دست دادن حس بویایی نیز در نظر گرفته شد (۱۳۴۵ شرکت‌کننده، چهار مطالعه؛ شواهد با کیفیت متوسط).

هنگام در نظر گرفتن نتایج برای نشانه‌های جداگانه، منفعت درمان در گروه کورتیکواستروئیدهای داخل بینی نمود پیدا کرد. اندازه تاثیرگذاری برای انسداد بینی (MD: ‐۰,۴۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۲‐ تا ۰.۲۹‐، ۱۷۰۲ شرکت‌کننده، شش مطالعه) بزرگتر از رینوره (MD: ‐۰.۲۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۳‐ تا ۰.۱۷‐؛ ۱۷۰۲ شرکت‌کننده، شش مطالعه) یا از دست دادن حس بویایی (MD: ‐۰.۱۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۸‐ تا ۰.۱۱‐؛ ۱۳۴۵ شرکت‌کننده؛ چهار مطالعه) بود. در تجزیه‌و‌تحلیل برای درد/فشار صورت، ناهمگونی وجود داشت (MD: ‐۰.۲۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۶‐ تا ۰.۰۲؛ ۲۴۳ شرکت‌کننده، دو مطالعه). کیفیت شواهد برای انسداد بینی، رینوره و از دست دادن حس بویایی در سطح متوسط، اما برای درد/فشار صورت در سطح پائین قرار داشت.

کورتیکواستروئیدهای داخل بینی خطر بروز اپیستاکسی را افزایش دادند (خطر نسبی (RR): ۲,۷۴؛ ۹۵% CI؛ ۱.۸۸ تا ۴.۰۰؛ ۲۵۰۸ شرکت‌کننده؛ ۱۳ مطالعه؛ شواهد با کیفیت بالا).

با در نظر گرفتن پیامد ثانویه، HRQL عمومی، یک مطالعه (۱۳۴ شرکت‌کننده بدون پولیپ) آن را با استفاده از SF‐۳۶ اندازه‌گیری کرده و یک مزیت آماری معنی‌دار را فقط در خرده‐مقیاس سلامت عمومی گزارش کرد. سطح کیفیت شواهد بسیار پائین بود.

مشخص نیست که تفاوتی در خطر تحریک موضعی وجود دارد یا خیر (RR: ۰,۹۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۳ تا ۱.۶۴؛ ۲۱۲۴ شرکت‌کننده؛ ۱۱ مطالعه) (شواهد با کیفیت پائین).

هیچ یک از مطالعات به اندازه کافی بیماران را درمان یا پیگیری نکردند تا داده‌های معناداری را در مورد خطر پوکی استخوان یا کاهش رشد (کودکان) ارائه دهند.

مقایسه‌های دیگر

هیچ مطالعه دیگری را شناسایی نکردیم که کورتیکواستروئیدهای داخل بینی را به همراه مداخله مشترک A در مقابل دارونما به همراه مداخله مشترک A مقایسه کرده باشد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
بیشتر شواهد موجود از مطالعات انجام‌شده روی بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن با پولیپ بینی به دست آمد. اطلاعات اندکی درباره کیفیت زندگی (شواهد با کیفیت بسیار پائین) وجود دارد. برای شدت بیماری، به نظر می‌رسد که همه نشانه‌های بیماری بهبود یافته باشند (شواهد با کیفیت پائین)، و تاثیر مثبت متوسطی برای گرفتگی بینی و تاثیر مثبت کوچکی برای آبریزش بینی (شواهد با کیفیت متوسط) مشاهده شد. خطر ابتلا به خونریزی از بینی افزایش یافت (شواهد با کیفیت بالا)، اما این داده‌ها تمام سطوح شدت بیماری را در بر گرفتند؛ لکه‌های کوچک خون نگرانی عمده‌ای برای بیماران تلقی نمی‌شود. مشخص نیست که تفاوتی در خطر ابتلا به التهاب موضعی وجود دارد یا خیر (شواهد با کیفیت پائین).
خلاصه به زبان ساده

استروئیدهای داخل بینی در مقایسه با دارونما یا عدم‐مداخله در درمان رینوسینوزیت مزمن

سوال مطالعه مروری

شواهد مربوط به فواید و مضرات استعمال استروئیدهای داخل بینی را برای افراد مبتلا به رینوسینوزیت مزمن مرور کردیم.

پیشینه

رینوسینوزیت مزمن وضعیت شایعی است که مشخصه آن التهاب بینی و سینوس‌های پارانازال (گروهی از فضاهای پر از هوا در پشت بینی، چشم‌ها و گونه‌ها) است. بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن دست‌کم دو یا بیش از دو نشانه زیر را به مدت حداقل ۱۲ هفته از خود بروز می‌دهند: گرفتگی بینی، ترشح از بینی یا آبریزش بینی (rhinorrhoea)، درد یا فشار در ناحیه صورت و/یا کاهش حس بویایی (hyposmia). برخی از افراد نیز پولیپ بینی دارند، که مشخصه آن بروز تورم‌های انگور‐مانند پوشش داخلی بینی نرمال به داخل مسیر بینی و سینوس‌ها است. از کورتیکواستروئیدهای موضعی (داخل بینی) با هدف کاهش التهاب به منظور بهبود نشانه‌های بیماری استفاده می‌شود.

ویژگی‌های مطالعه

تعداد ۱۸ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده (RCT) را با مجموع ۲۷۳۸ شرکت‌کننده در این مرور وارد کردیم. بیشتر مطالعات نسبتا کوچک بوده و در هر بازوی مداخله ۹ یا ۱۰ بیمار حضور داشت. بزرگ‌ترین مطالعه شامل جمعا ۷۴۸ بیمار بود. اکثر این مطالعات در مراکز ارجاع سوم در شمال اروپا، ایالات متحده و کانادا انجام شدند. چهارده مطالعه صرفا شامل شرکت‌کنندگان مبتلا به رینوسینوزیت مزمن با پولیپ بینی و چهار مطالعه نیز شامل شرکت‌کنندگان بدون پولیپ بینی بودند. فقط یک مطالعه به کودکان اختصاص داشت. مطالعات، شامل طیفی از انواع، دوزها و روش‌های تجویز (مثلا اسپری، قطره) کورتیکواستروئیدهای داخل بینی می‌شدند.

نتایج کلیدی و کیفیت شواهد

در یک مطالعه (۲۰ شرکت‌کننده) تفاوت آماری معناداری در کیفیت زندگی سلامت‌‐محور مرتبط با یک بیماری خاص گزارش نشد. مطالعه دیگر به بررسی کیفیت عمومی زندگی مرتبط با سلامت‌ پرداخت و مزیت آماری معنادار فقط در خرده‐مقیاس برای سلامت عمومی گزارش شد. در هر دو مطالعه شرکت‌کنندگان مبتلا به رینوسینوزیت مزمن بدون پولیپ بینی حضور داشتند. سطح کیفیت شواهد بسیار پائین بود (اطمینان بسیار اندکی به تخمین اثرگذاری مداخله داریم: تاثیر حقیقی احتمالا به‌طور چشمگیری متفاوت از برآورد ما از میزان اثربخشی درمان خواهد بود).

شدت بیماری در یک مطالعه اندازه‌گیری شد (رینوسینوزیت مزمن بدون پولیپ بینی، ۱۳۴ شرکت‌کننده) که در آن هیچ تفاوت مهمی یافت نشد. در مطالعه دیگر (رینوسینوزیت مزمن با پولیپ بینی) از افزایش احتمال بهبودی در گروه کورتیکواستروئیدهای داخل بینی گزارش شد. کیفیت شواهد پائین بود (اعتماد ما به تخمین اثرگذاری آن محدود است: تاثیر واقعی ممکن است بسیار متفاوت با برآورد ما از میزان اثربخشی مداخله باشد).

هنگامی که همه نشانه‌ها (گرفتگی بینی، آبریزش بینی، از دست دادن حس بویایی، درد/ فشار در ناحیه صورت) به‌طور جداگانه اندازه‌گیری شدند، تاثیر مثبت در گروه کورتیکواستروئیدهای داخل بینی مشاهده شد. سطح کیفیت شواهد برای گرفتگی بینی، آبریزش بینی و از دست دادن حس بویایی در حد متوسط، و برای درد/ فشار در ناحیه صورت در حد پائین بود (شواهد با کیفیت متوسط به این معنا است که تا حدی به تخمین اثرگذاری آن اطمینان داریم: تاثیر حقیقی احتمالا به برآورد ما از میزان اثربخشی نزدیک خواهد بود، اما این احتمال نیز وجود دارد که تفاوت عمده‌ای با آن داشته باشد).

استفاده از کورتیکواستروئیدهای داخل بینی افزایش خطر بروز خونریزی بینی را به دنبال داشت (شواهد با کیفیت بالا). با این حال، مشخص نبود که تفاوتی در خطر بروز التهاب موضعی (بینی یا گلو) وجود داشت یا خیر (شواهد با کیفیت پائین).

هیچ یک از مطالعات به اندازه کافی بیماران را درمان یا پیگیری نکردند تا داده‌های معنی‌داری را در مورد خطر پوکی استخوان (osteoporosis) یا توقف رشد (در کودکان) ارائه دهند.

نتیجه‌گیری‌ها

بیشتر شواهد موجود از مطالعات انجام‌شده روی بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن با پولیپ بینی به دست آمد. اطلاعات اندکی درباره کیفیت زندگی وجود دارد و سطح کیفیت این شواهد بسیار پائین است. برای شدت بیماری، به نظر می‌رسد که همه نشانه‌های بیماری بهبود یافته باشند (شواهد با کیفیت پائین)، و تاثیر مثبت متوسطی برای گرفتگی بینی و تاثیر مثبت کوچکی برای آبریزش بینی (شواهد با کیفیت متوسط) مشاهده شد. خطر اپیستاکسی افزایش یافت (شواهد با کیفیت بالا)، اما شامل همه سطوح شدت بیماری بود؛ وجود لکه‌های کوچک خون نگرانی عمده‌ای برای بیماران تلقی نمی‌شود. مشخص نیست که تفاوتی در خطر ابتلا به التهاب موضعی وجود دارد یا خیر (شواهد با کیفیت پائین).


Karen Head، Lee Yee Chong، Patorn Piromchai، Claire Hopkins، Carl Philpott، Anne GM Schilder، Martin J Burton،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه

این مرور یکی از مرورهای شش‎گانه درباره گزینه‌های اولیه مدیریت طبی برای بیماران مبتلا به رینوسینوزیت (rhinosinusitis) مزمن است.

رینوسینوزیت مزمن بیماری شایعی است که مشخصه آن، التهاب مخاط بینی و سینوس‌های پارانازال است که منجر به گرفتگی بینی، ترشحات بینی، درد یا فشار در ناحیه صورت و از دست دادن حس بویایی می‌شود. این وضعیت ممکن است همراه با پولیپ بینی یا بدون آن رخ دهد. از آنتی‌بیوتیک‌های سیستمیک و موضعی با هدف از بین بردن عفونت در کوتاه‌‐مدت (و گاه برای کاهش التهاب در طولانی‐مدت)، به منظور طبیعی کردن موکوس بینی و بهبود نشانه‌های بیماری استفاده می‌شود.

اهداف
بررسی تاثیرات آنتی‌بیوتیک‌های سیستمیک و موضعی در افراد مبتلا به رینوسینوزیت مزمن.
روش های جستجو
متخصص اطلاعات گروه گوش و حلق و بینی در کاکرین وظیفه جست‌وجوی اطلاعات را در این مراکز به عهده داشت: پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه ENT؛ CENTRAL (۲۰۱۵، شماره ۸)؛ MEDLINE؛ EMBASE؛ ClinicalTrials.gov؛ ICTRP و سایر منابع اضافی برای یافتن کارآزمایی‌های منتشر شده و منتشر نشده. تاریخ جست‌وجو ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۵ بود.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) با دوره پیگیری حداقل سه ماهه که درمان با آنتی‌بیوتیک سیستمیک یا موضعی را با (الف) دارونما (placebo) یا (ب) عدم درمان یا (ج) سایر مداخلات فارماکولوژیک مقایسه کرده بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از روش‌های استاندارد روش‌شناسی مورد نظر کاکرین استفاده کردیم. پیامدهای اولیه عبارت بودند از کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (HRQL) مختص بیماری، شدت بیماری طبق گزارش بیمار و شایع‌ترین عارضه جانبی یعنی اختلال در دستگاه گوارش. پیامدهای ثانویه عبارت بودند از: HRQL عمومی، درجه و نمره آندوسکوپیک پولیپ بینی، درجه و نمره اسکن توموگرافی کامپیوتری (computerised tomography; CT) و عوارض جانبی مانند واکنش آلرژیک مشکوک (راش یا التهاب پوستی) و آنافیلاکسی (anaphylaxis) یا سایر واکنش‌های بسیار جدی. برای ارزیابی کیفیت شواهد برای هر پیامد از روش درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) استفاده کردیم، این مورد به صورت ایتالیک نشان داده شده است.
نتایج اصلی

پنج RCT (با ۲۹۳ شرکت‌کننده) را وارد مرور کردیم که در همه آنها آنتی‌بیوتیک‌های سیستمیک با دارونما یا مداخله فارماکولوژیک دیگر مقایسه شده بود.

تنوع در ویژگی‌های این مطالعه کار مقایسه را دشوار ساخته بود. چهار مطالعه تنها به بزرگسالان و یک مطالعه نیز به کودکان اختصاص داشت. در سه مطالعه، از ماکرولید (macrolide)، در یک مطالعه از تتراسایکلین (tetracycline) و در یک مطالعه دیگر نیز از یک آنتی‌بیوتیک نوع سفالوسپورین (cephalosporin) استفاده شده بود. سه مطالعه صرفا به بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن بدون پولیپ بینی اختصاص داشت، در یک مطالعه، بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن با پولیپ بینی و در یک مطالعه دیگر نیز آمیزه‌ای از بیماران مختلط حضور داشتند. در سه مطالعه، پیگیری وضعیت بیماران به مدت ۱۰ تا ۱۲ هفته پس از پایان درمان ادامه یافت.

آنتی‌بیوتیک‌های سیستمیک در برابر دارونما

در سه مطالعه، استفاده از آنتی‌بیوتیک در مقایسه با دارونما بررسی شده بود (۱۷۶ شرکت‌کننده).

در یک مطالعه (۶۴ شرکت‌کننده، بدون پولیپ) HRQL مختص بیماری با استفاده از SNOT‐۲۰ (۰ تا ۵؛ ۰ برابر است با بهترین کیفیت زندگی) گزارش شد. در پایان مدت درمان (سه ماه) نمره SNOT‐۲۰ در گروه دریافت کننده آنتی‌بیوتیک ماکرولید کمتر از گروه دریافت کننده دارونما (تفاوت میانگین (MD): ۰,۵۴‐ امتیاز؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۹۸‐ تا ۰.۱۰‐) و متناظر با اندازه تاثیرگذاری متوسط به نفع آنتی‌بیوتیک‌ها بود (شواهد با کیفیت متوسط). سه ماه پس از درمان، اینکه تفاوتی بین دو گروه پدید آمد یا خیر، نامطمئن بود.

با انجام یک مطالعه (۳۳ شرکت‌کننده، با پولیپ) اطلاعات مربوط به اختلالات گوارشی و واکنش آلرژیک مشکوک (راش یا سوزش و التهاب پوست) پس از یک دوره کوتاه مصرف آنتی‌بیوتیک تتراسایکلین در مقایسه با دارونما به دست آمد. در رابطه با اینکه آنتی‌بیوتیک‌ها ارتباطی با افزایش اختلالات گوارشی (خطر نسبی (RR): ۱,۳۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۲ تا ۸.۵۰) یا سوزش پوست (RR: ۶.۶۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۴ تا ۱۲۸.۸۶) داشتند یا خیر، بسیار نامطمئن هستیم (شواهد با کیفیت بسیار پائین ).

آنتی‌بیوتیک‌های سیستمیک همراه با شستشو با سالین و کورتیکواستروئیدهای داخل بینی در برابر دارونما همراه با شستشو با سالین و کورتیکواستروئیدهای داخل بینی

در یک مطالعه (۶۰ شرکت‌کننده، برخی با پولیپ و برخی بدون پولیپ) مصرف یک دوره سه ماهه آنتی‌بیوتیک ماکرولید با دارونما مقایسه شده بود، همه شرکت‌کنندگان از شستشو با سالین و ۷۰% آنان نیز از کورتیکواستروئیدهای داخل بینی استفاده کرده بودند. HRQL مختص بیماری طبق SNOT‐۲۲ (۰ تا ۱۱۰، ۰ برابر است با بهترین کیفیت زندگی) گزارش شده بود. تفسیر داده‌ها کار دشواری بود (چولگی (skewed) شدید و عدم تعادل پایه) و معلوم نیست که در هر نقطه زمانی تفاوت مهمی وجود داشت یا خیر (شواهد با کیفیت پائین ). به منظور ارزیابی شدت بیماری گزارش شده توسط بیمار شرکت‌کنندگان، تاثیر درمان در پایان دوره درمان (سه ماه) را بر اساس مقیاس پنج امتیازی درجه‌بندی کردند (از ۲‐ برای «به شدت بد» تا ۲ برای «درمان شده»). برای بهبود نشانه‌های بیماری تفاوتی بین گروه مصرف کننده آنتی‌بیوتیک‌ و گروه مصرف کننده دارونما مشاهده نشد؛ RR: ۱,۵۰؛ (۹۵% CI؛ ۰.۸۱ تا ۲.۷۹؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین )، هرچند افرادی نیز بودند که پس از درمان با آنتی‌بیوتیک احساس بدتری داشتند. هیچ تفاوت قابل توجهی در نرخ اختلالات گوارشی بین دو گروه مشاهده نشد (RR: ۱,۰۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۶ تا ۷.۱۰). HRQL عمومی با استفاده از پرسشنامه SF‐۳۶ اندازه‌گیری شد. نویسندگان اظهار داشتند که در پایان دوره درمان (۱۲ هفته) یا دو هفته پس از آن، هیچ تفاوتی بین دو گروه دیده نشد.

آنتی‌بیوتیک‌های سیستمیک در برابر کورتیکواستروئیدهای داخل بینی

در یک مطالعه (۴۳ شرکت‌کننده، بدون پولیپ)، یک دوره سه ماهه مصرف آنتی‌بیوتیک ماکرولید با مصرف کورتیکواستروئیدهای داخل بینی مقایسه شد. شدت بیماری طبق گزارش بیمار با استفاده از نمره نشانه ترکیبی (۰ تا ۴۰؛ ۰ برابر است با بدون نشانه) ارزیابی شد. اینکه تفاوتی وجود دارد یا خیر بسیار نامطمئن است زیرا شدت بیماری گزارش شده توسط بیمار بین گروه‌ها مشابه بود (MD: ‐۰,۳۲؛ ۹۵% CI؛ ‌۲.۱۱ تا ۱.۴۷؛ شواهد با کیفیت پائین).

مصرف آنتی‌بیوتیک‌های سیستمیک در برابر کورتیکواستروئیدهای خوراکی

در یک مطالعه (۲۸ شرکت‌کننده با پولیپ)، دوره کوتاه‌‐مدت مصرف آنتی‌بیوتیک تتراسایکلین (مدت زمان مشخص نیست، حدود ۲۰ روز) با یک دوره ۲۰ روزه مصرف کورتیکواستروئیدهای خوراکی مقایسه شد. ما نمی‌توانستیم داده‌های مربوط به هر یک از پیامدهای اثربخشی اولیه را استخراج کنیم. اینکه تفاوتی از لحاظ اختلالات گوارشی (RR:۱,۰۰؛ ۹۵% CI؛ ‌۰.۱۶ تا ۶.۱۴) یا التهاب پوستی (RR: ۲.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۰ تا ۱۹.۶۲) وجود داشت یا خیر، نامطمئن است، زیرا نتایج این پیامدها بین گروه‌ها مشابه بود (شواهد با کیفیت بسیار پائین ).

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

ما به شواهد کافی دست نیافتیم که نشان دهد در بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن مصرف آنتی‌بیوتیک‌های سیستمیک موثر است. شواهد با کیفیت متوسط درباره بهبود نسبی در کیفیت زندگی مختص بیماری در بزرگسالان مبتلا به رینوسینوزیت مزمن بدون پولیپ که به مدت سه ماه آنتی‌بیوتیک ماکرولید مصرف کرده بودند، به دست آوردیم. میزان بهبود، متوسط بود (۰,۵ امتیاز در مقیاس پنج امتیازی) و تنها در پایان دوره سه ماهه درمان دیده شد، تا سه ماه بعد از آن، هیچ تفاوتی مشاهده نشد.

با وجود این درک کلی که آنتی‌بیوتیک‌ها می‌توانند عوارض جانبی مانند اختلالات گوارشی داشته باشند، نتایج در این مرور بسیار نامطمئن بودند، زیرا مطالعات در ابعاد کوچک صورت گرفته و تنها به گزارش چند رویداد بسنده شده بود.

هیچ یک از RCTهای مربوط به آنتی‌بیوتیک‌های موضعی، معیارهای ورود را نداشت.

در این زمینه، به پژوهش بیشتری به ویژه ارزیابی پیامدهای طولانی‐مدت‌تر و عوارض جانبی نیاز است.

خلاصه به زبان ساده

نقش آنتی‌‌بیوتیک‌های سیستمیک و موضعی برای درمان رینوسینوزیت مزمن

سوال مطالعه مروری

شواهد مربوط به مزایا و مضرات آنتی‌بیوتیک‌های سیستمیک (از طریق دهان) و موضعی (از طریق بینی) را در افراد مبتلا به رینوسینوزیت (rhinosinusitis) مزمن بررسی کردیم.

پیشینه

رینوسینوزیت مزمن بیماری شایعی است که مشخصه آن التهاب بینی و سینوس‌های پارانازال (گروهی از فضاهای پر از هوا در پشت بینی، چشم‌ها و گونه‌ها) است. بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن دست‌کم دو یا بیش از دو نشانه زیر را به مدت حداقل ۱۲ هفته از خود بروز می‌دهند: گرفتگی بینی، ترشح از بینی یا آبریزش بینی، درد یا فشار در ناحیه صورت و/یا کاهش حس بویایی (hyposmia). برخی از افراد نیز پولیپ بینی دارند که مشخصه آن بروز تورم‌های انگورمانند در دیواره بینی طبیعی در داخل مسیر بینی و سینوس‌ها است.

ویژگی‌های مطالعه

تعداد پنج کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) را جمعا با ۲۹۳ شرکت‌کننده وارد کردیم. مطالعات انجام شده در ابعاد کوچک انجام شده بودند (۴۳ تا ۷۹ شرکت‌کننده). چهار مطالعه به بزرگسالان و پنجمین مطالعه به کودکان اختصاص داشت. سه مطالعه فقط شامل افراد مبتلا به رینوسینوزیت مزمن بدون پولیپ بینی، یک مطالعه شامل ترکیبی از افراد با پولیپ و بدون پولیپ و مطالعه آخر فقط شامل افراد با پولیپ بود. در همه این مطالعات از انواع مختلف آنتی‌بیوتیک‌های خوراکی استفاده شده بود؛ هیچ کدام از این مطالعات به آنتی‌بیوتیک‌های موضعی اختصاص نداشت. آنتی‌بیوتیک‌های ارائه شده به بیماران یا عوامل ضد‐میکروبی بودند یا ضد‐التهابی و برای دوره‌های زمانی متفاوت به کار رفته بودند، هر چند در تمام موارد توانستیم پیامدهای پس از دوره سه ماهه را بررسی کنیم. آنتی‌بیوتیک‌ها با دارونما (placebo)، با استروئیدهای داخل بینی یا با استروئیدهای خوراکی مقایسه شدند. در یک مطالعه، از آنتی‌بیوتیک به مثابه درمان مکمل علاوه بر شستشوی بینی با سالین استفاده شد و اکثر افراد حاضر در این مطالعه نیز استروئید داخل بینی را به کار بردند.

نتایج کلیدی و کیفیت شواهد

هنگام مقایسه با یک دارونما (سه مطالعه)، شواهد با کیفیت متوسط در یک مطالعه وجود داشت، این امر یعنی اینکه ممکن است در کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (HRQL) مختص بیماری همراه با تجویز آنتی‌بیوتیک خوراکی به افراد مبتلا به رینوسینوزیت مزمن (بدون پولیپ) در پایان مدت درمان (سه ماه) بهبود حاصل شده باشد، اما مشخص نیست که HRQL هم‌چنان سه ماه پس از آن نیز بهبود یافته یا خیر. ممکن است مصرف آنتی‌بیوتیک موجب افزایش میزان اختلالات گوارشی و واکنش آلرژیک مشکوک (راش یا التهاب پوست) شده باشد، اما در این باره‌ بسیار نامطمئن هستیم و کیفیت شواهد بسیار پائین است.

در یک مطالعه، آنتی‌بیوتیک به همراه شستشوی بینی با سالین و مصرف استروئیدهای داخل بینی (در مقایسه با دارونما به اضافه شستشوی بینی با سالین و مصرف استروئیدهای داخل بینی) استفاده شده بود. معلوم نیست که تفاوت مهمی در HRQL مختص بیماری پس از درمان (سه ماه) یا در سه ماه پس از پایان درمان وجود داشته یا خیر (شواهد با کیفیت پائین). ممکن است افراد بیشتری در گروه مصرف کننده آنتی‌بیوتیک باشند که در پایان دوره درمان احساس «بهبود» کرده باشند، اما افراد دیگری هم وجود داشته‌اند که نشانه‌های بدتری را در هر دو گروه از خود بروز داده‌اند (شواهد با کیفیت بسیار پائین). اینکه تفاوتی در اختلالات گوارشی بین دو گروه وجود داشته یا خیر؛ بسیار نامطمئن است.

با مقایسه استروئید داخل بینی در افراد مبتلا به رینوسینوزیت مزمن (بدون پولیپ)، نمی‌توان با قطعیت گفت که تفاوتی در شدت بیماری (با استفاده از نمره ترکیبی برای چهار نشانه متفاوت) بین گروه‌های مصرف کننده آنتی‌بیوتیک‌ و استروئید داخل بینی در یک مطالعه وجود داشته یا خیر (شواهد با کیفیت پائین). درباره عوارض جانبی نیز هیچ گونه اطلاعاتی ارائه نشد.

با انجام یک مطالعه که طی آن به مقایسه آنتی‌بیوتیک‌ها با استروئیدهای خوراکی پرداخته شده بود (در افراد مبتلا به رینوسینوزیت مزمن با پولیپ) هیچ گونه نتیجه اثربخشی که بتوان آن را به کار گرفت، ارائه نشد. اینکه تغییری در اختلالات گوارشی یا تحریک پوست در گروه مصرف کننده آنتی‌بیوتیک پدید آمده یا خیر، نامطمئن بود (شواهد با کیفیت بسیار پائین).

در هیچ یک از این مطالعات، گزارشی درباره هرگونه عوارض جانبی جدی مشاهده نشد.

نتیجه‌گیری‌ها

در خصوص موثر بودن آنتی‌بیوتیک‌های خوراکی در بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن، به شواهد بسیار اندکی دست یافتیم. شواهد با کیفیت متوسط مربوط به بهبود نسبی در کیفیت زندگی مختص بیماری در بزرگسالان مبتلا به رینوسینوزیت مزمن بدون پولیپ که به مدت سه ماه آنتی‌بیوتیک ماکرولید دریافت کرده بودند، به دست آوردیم. میزان بهبود، در حد متوسط بود (۰,۵ امتیاز در مقیاس پنج امتیازی) و همین مقدار نیز تنها در پایان سه ماه درمان دیده شد، تا سه ماه بعد از پایان دوره درمان هیچ تفاوتی مشاهده نشد.

با وجود این درک کلی که آنتی‌بیوتیک‌ها می‌توانند عوارض جانبی مانند اختلالات گوارشی داشته باشند، نتایج در این مرور بسیار نامطمئن بودند، زیرا مطالعات در ابعاد کوچک صورت گرفته و تنها به گزارش چند رویداد بسنده شده بود.

در این زمینه، به پژوهش بیشتری به ویژه ارزیابی پیامدهای طولانی‐مدت‌تر و عوارض جانبی نیاز است.


Lee Yee Chong، Karen Head، Claire Hopkins، Carl Philpott، Simon Glew، Glenis Scadding، Martin J Burton، Anne GM Schilder،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه

این مطالعه مروری یکی از شش مرور انجام‌شده در زمینه بررسی گزینه‌های اولیه مدیریت پزشکی در بیماران مبتلا به رینوسینوزیت (rhinosinusitis) مزمن است.

رینوسینوزیت مزمن وضعیت شایعی است که مشخصه آن، التهاب مخاط بینی و سینوس‌های پارا‐نازال است که به انسداد بینی، ترشحات بینی، درد/فشار در ناحیه صورت و از دست دادن حس بویایی می‌انجامد. این وضعیت ممکن است همراه با پولیپ بینی یا بدون آن پیش آید. شست‌وشوی بینی با آب نمک معمولا برای بهبود نشانه‌های بیماری استفاده می‌شود.

اهداف
ارزیابی تاثیرات شست‌وشوی بینی با آب نمک در بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن.
روش های جستجو
متخصص اطلاعات گروه گوش و حلق و بینی (ENT) در کاکرین وظیفه جست‌وجوی اطلاعات را در این مراکز بر عهده داشت: پایگاه ثبت کارآزمایی‌های ENT؛ پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های کنترل شده (CENTRAL؛ شماره ۹؛ ۲۰۱۵)؛ MEDLINE؛ EMBASE؛ ClinicalTrials.gov؛ ICTRP و دیگر منابع برای یافتن کارآزمایی‌های منتشر شده و منتشر نشده. تاریخ جست‌وجو ۳۰ اکتبر ۲۰۱۵ بود.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) با دوره پیگیری حداقل سه‐ماه که شست‌و‌شوی بینی را با آب نمک به شیوه‌های گوناگون (دوش (douche) بینی، شست‌وشوی معمول بینی، قطره، اسپری، یا نبولایزر (nebuliser)) با (الف) دارونما (placebo)، (ب) عدم‐درمان، یا (ج) دیگر مداخلات دارویی مقایسه کردند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
روش‌های استاندارد روش‌شناسی مورد نظر کاکرین را به کار بردیم. پیامدهای اولیه عبارت بودند از کیفیت زندگی سلامت‐محور (HRQL) مرتبط با یک بیماری خاص، شدت بیماری طبق گزارش بیمار و شایع‌ترین عوارض جانبی ‐ خونریزی از بینی (epistaxis). پیامدهای ثانویه عبارت بودند از: HRQL عمومی، نمره آندوسکوپیک پولیپ بینی، نمره سی‌تی اسکن و عوارض جانبی ناشی از سوزش و ناراحتی موضعی. برای ارزیابی کیفیت شواهد برای هر پیامد از روش درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) استفاده کردیم؛ این مورد به صورت ایتالیک نشان داده می‌شود.
نتایج اصلی

دو RCT (با ۱۱۶ شرکت‌کننده بزرگسال) را وارد کردیم. در یکی از این دو مطالعه، شست‌وشوی بینی با حجم زیادی (۱۵۰ میلی‌لیتر) از آب نمک هیپرتونیک (۲%) با درمان معمول طی یک دوره شش ماهه مقایسه شد؛ در دومین کارآزمایی نیز ۵ میلی‌لیتر آب نمک نبولایز شده دو بار در روز با کورتیکواستروئیدهای داخل‐بینی مقایسه شدند، که طی آن، درمان شرکت‌کنندگان به مدت سه ماه طول کشید و پس از اتمام درمان و سه ماه پس از آن، ارزیابی از بیماران به عمل آمد.

سالین بینی هیپرتونیک با حجم زیاد در مقایسه با مراقبت‌های معمول

شرکت‏‌کنندگان یک کارآزمایی شامل ۷۶ بزرگسال (۵۲ مداخله و ۲۴ کنترل) با یا بدون پولیپ.HRQL خاص بیماری با استفاده از Rhinosinusitis Disability Index (RSDI؛ ۰ تا ۱۰۰، ۱۰۰ = بهترین کیفیت زندگی) گزارش شد. در پایان سه ماه درمان، بیماران در گروه سالین بهتر از گروه دارونما بودند (تفاوت میانگین (MD): ۶,۳ امتیاز؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۸۹ تا ۱۱.۷۱) و در شش ماه تاثیر درمان بیشتر بود (MD؛ ۱۳.۵ امتیاز؛ ۹۵% CI؛ ۹.۶۳ تا ۱۷.۳۷). کیفیت شواهد را برای سه ماه پیگیری در سطح پائین و برای شش ماه پیگیری در سطح بسیار پائین ارزیابی کردیم.

شدت بیماری طبق گزارش بیمار با استفاده از «ارزیابی تک‐موردی شدت نشانه سینوس» بررسی شد، اما دامنه امتیازها بیان نشدند، که معنای داده‌های ارائه شده را غیر‐ممکن می‌سازد.

هیچ داده‌ای ازعوارض جانبی در گروه کنترل جمع‌آوری نشد، اما ۲۳% از شرکت‌کنندگان در گروه آب نمک، از عوارض جانبی مانند خونریزی از بینی شکایت داشتند.

HRQL عمومی طبق SF‐۱۲ (۰ تا ۱۰۰، ۱۰۰ = بهترین کیفیت زندگی) گزارش شد. پس از سه ماه درمان، تفاوتی مشاهده نشد (شواهد با کیفیت پائین) اما در شش ماه تفاوت کمی به نفع گروه سالین وجود داشت، که ممکن است اهمیت بالینی نداشته و عدم‐قطعیت بالایی دارد (MD؛ ۱۰,۵ امتیاز؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۶ تا ۲۰.۳۴) (شواهد با کیفیت بسیار پائین).

سالین نبولایز شده و کم‐حجم در مقایسه با کورتیکواستروئیدهای داخل‐بینی

یک کارآزمایی شامل ۴۰ شرکت‌کننده بزرگسال مبتلا به پولیپ بود. در این مطالعه، پیامد اولیهHRQL مختص بیماری گزارش نشد. در پایان درمان (سه ماه) بیمارانی که کورتیکواستروئید داخل‐بینی دریافت کردند،نشانه‌های کمتر‐شدیدی داشتند (MD: ‐۱۳,۵۰؛ ۹۵% CI؛ ۱۴.۴۴‐ تا ۱۲.۵۶‐)؛ این امر معادل است با یک اندازه تاثیرگذاری بزرگ از مداخله. کیفیت شواهد را بسیارپائین ارزیابی کردیم.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
این دو مطالعه از نظر جمعیت وارد شده، مداخلات و مقایسه‌ها بسیار متفاوت از هم بودند، و بنابراین، نتیجه‎گیری از آن‌ها برای استفاده از نتایج، کار دشواری بود. شواهد حاکی از آن است که اسپری سالین نبولایز شده با حجم کم (۵ میلی‌لیتر) نسبت به استروئیدهای داخل‐بینی فایده‌ای ندارد. شست‌وشوی روزانه و با حجم زیاد (۱۵۰ میلی‌لیتر) سالین با محلول هیپرتونیک در مقایسه با دارونما فوایدی دارد، اما کیفیت شواهد برای سه ماه پائین و برای شش ماه درمان بسیار پائین است.
خلاصه به زبان ساده

تاثیر شست‌وشوی بینی با آب نمک در مدیریت بالینی رینوسینوزیت مزمن

سوال مطالعه مروری

شواهد مرتبط با منفعت و مضرات شست‌شوی بینی را با آب نمک در بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن بررسی کردیم.

پیشینه

رینوسینوزیت مزمن وضعیت شایعی است که مشخصه آن التهاب بینی و سینوس‌های پارانازال (گروهی از فضاهای پر از هوا در پشت بینی، چشم‌ها و گونه‌ها) است. بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن دست‌کم دو یا بیش از دو نشانه زیر را به مدت حداقل ۱۲ هفته از خود بروز می‌دهند: گرفتگی بینی، ترشح از بینی یا آبریزش بینی، درد یا فشار در ناحیه صورت و/یا کاهش حس بویایی (hyposmia). برخی از افراد نیز دچار پولیپ بینی هستند، که مشخصه آن بروز تورم‌های انگور‐مانند در دیواره بینی طبیعی، در داخل مسیر بینی و سینوس‌ها است.

شست‌وشوی بینی (که به آن دوش (douche) بینی، شستن یا لاواژ نیز می‌گویند) روشی است که طی آن، حفره بینی با محلول سالین (آب نمک) ایزوتونیک یا هیپرتونیک شست‌وشو داده می‌شود. بیمار آب نمک را به یکی از سوراخ‌های بینی می‌ریزد و منتظر می‌ماند تا محلول نمکی از دیگر سوراخ بینی خارج شود، و حفره بینی را شست‌وشو دهد. شست‌وشوی بینی را با آب نمک می‌توان با فشار پائین مثبت از یک اسپری، پمپ یا فشاندن از طریق یک بطری (squirt bottle)، با یک نبولایزر، یا با فشار مبتنی بر جاذبه با استفاده از یک لوله متصل به بینی مانند neti pot انجام داد. این روش درمانی روی پیشخوان داروخانه‌ها قابل دسترس است و بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن آن را به مثابه روش درمانی تکی یا کمکی به کار می‌برند.

ویژگی‌های مطالعه

در این مطالعه مروری دو کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده را با مجموع ۱۱۶ شرکت‌کننده بزرگسال وارد کردیم. در یکی از این کارآزمایی‌ها روش شست‎وشو با آب نمک هیپرتونیک با حجم زیاد (۱۵۰ میلی‌لیتر) با درمان معمول طی یک دوره شش‌‐ماهه مقایسه شد. در کارآزمایی دوم استفاده از ۵ میلی‌لیتر آب نمک نبولایز شده دو بار در روز، با کورتیکواستروئیدهای داخل‐بینی مقایسه شد که طی آن، شرکت‌کنندگان به مدت سه ماه تحت درمان قرار گرفته و پس از اتمام درمان و سه ماه پس از آن ارزیابی شدند. این دو مطالعه با محدودیت‌های مهمی در روش‌شناسی خود روبه‌رو بوده و از نظر ما خطر سوگیری (bias) در آن‌ها بالا بود.

نتایج کلیدی و کیفیت شواهد

شست‌وشوی بینی با آب نمک هیپرتونیک و با حجم بالا در مقایسه با مراقبت معمول

در کارآزمایی کوچک شامل ۷۶ شرکت‌کننده، پیامد اولیه از کیفیت زندگی سلامت‌‐محور (HRQL) مرتبط با یک بیماری خاص با استفاده از مقیاس ۰ تا ۱۰۰ امتیاز گزارش شد. در پایان سه ماه درمان، بیمارانی که آب نمک دریافت کردند، بهتر از کسانی بودند که به آن‌ها دارونما داده شد و شش ماه پس از درمان، تاثیر به دست آمده چشمگیرتر بود. سطح کیفیت شواهد را برای سه ماه پیگیری درمان، پائین، و برای شش ماه پیگیری درمان، بسیار پائین ارزیابی کردیم.

شدت بیماری طبق گزارش بیمار نیز ارزیابی شد، اما در کارآزمایی‌ها به دامنه امتیازات به کار رفته اشاره‌ای نشد، که این امر، تشخیص معنای داده‌های ارائه شده را برای ما ناممکن ساخت.

در گروه کنترل هیچ داده‌ای از عوارض جانبی جمع‌آوری نشد، اما ۲۳% از شرکت‌کنندگان در گروه دریافت‌کنندگان آب نمک، از عوارض جانبی مانند خونریزی از بینی شکایت داشتند.

در این مطالعه «کیفیت زندگی سلامت‌‐محور عمومی» نیز اندازه‌گیری شد. پس از سه ماه درمان، هیچ تفاوتی مشاهده نشد، اما طی شش ماه اختلاف ناچیزی به چشم خورد (اگرچه نتیجه قطعی نیست). ما کیفیت شواهد را پائین ارزیابی کردیم.

شست‌وشو با آب نمک نبولایزر کم حجم، در مقایسه با کورتیکواستروئیدهای داخل‐بینی

در یک کارآزمایی کوچک تعداد ۲۰ بیمار حضور داشتند که در دو دسته با هم مقایسه شدند. پیامد اولیه، کیفیت زندگی سلامت‌‐محور مرتبط با یک بیماری خاص، گزارش نشد. در پایان درمان (سه ماه) بهبودی در نشانه‌ها دیده شد.

نتیجه‌گیری‌ها

این دو مطالعه از نظر جمعیت وارد شده، مداخلات و مقایسه‌ها بسیار متفاوت از هم بودند، و بنابراین، نتیجه‎گیری از آن‌ها برای استفاده از نتایج، کار دشواری بود. شواهد نشان می‌دهد که استفاده از اسپری آب نمک نبولایز شده در حجم کم (۵ میلی‌لیتر) نسبت به استروئید داخل‐بینی برتری ندارد، اما استفاده از شست‌وشو با آب نمک و با حجم زیاد (۱۵۰ میلی‌لیتر) همراه با محلول هیپرتونیک در مقایسه با دارونما ممکن است فوایدی داشته باشد، هرچند کیفیت شواهد برای سه ماه درمان، پائین و برای شش ماه درمان بسیار پائین بود.


Karen Head، Lee Yee Chong، Claire Hopkins، Carl Philpott، Martin J Burton، Anne GM Schilder،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه

این مرور یکی از مرورهای شش‐گانه کاکرین درباره گزینه‌های اولیه مدیریت طبی برای درمان بیماران مبتلا به رینوسینوزیت (rhinosinusitis) مزمن است.

رینوسینوزیت مزمن بیماری شایعی است که مشخصه آن، التهاب مخاط بینی و سینوس‌های پارانازال است. که به گرفتگی بینی، ترشحات بینی، درد یا فشار در ناحیه صورت و از دست دادن حس بویایی منجر می‌شود. این وضعیت ممکن است همراه با پولیپ بینی یا بدون آن رخ دهد. از استروئیدهای خوراکی برای کنترل واکنش‎‌های التهابی و بهبود نشانه‌های بیماری استفاده می‎‌شود.

اهداف
بررسی تاثیرات کورتیکواستروئیدهای خوراکی در مقایسه با دارونما (placebo)/عدم مداخله یا دیگر مداخلات دارویی (کورتیکواستروئیدهای داخل بینی، آنتی‌بیوتیک‌ها، ضد‐قارچ‌ها) برای درمان رینوسینوزیت مزمن.
روش های جستجو
متخصص اطلاعات پایگاه ثبت تخصصی گروه گوش و حلق و بینی در کاکرین (ENT) به جست‌وجو در پایگاه ثبت کارآزمایی‌های ENT؛ پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده (CENTRAL؛ ۲۰۱۵، شماره ۷)؛ MEDLINE؛ EMBASE؛ ClinicalTrials.gov؛ ICTRP و سایر منابع برای یافتن کارآزمایی‌های منتشر شده و منتشر نشده پرداخت. تاریخ جست‌وجو: ۱۱ آگوست ۲۰۱۵ بود.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) که در آنها یک دوره درمان با کورتیکواستروئیدهای خوراکی به صورت کوتاه‌‐مدت (تا ۲۱ روز) با دارونما یا عدم درمان یا با سایر مداخلات دارویی مقایسه شده بود.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
روش‌های استاندارد روش‌شناسی مورد نظر کاکرین را به کار بردیم. پیامدهای اولیه ما عبارت بودند از: کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (HRQL) مختص یک بیماری، شدت بیماری طبق گزارش بیمار و حوادث جانبی مانند اختلالات در خلق‌وخو و اختلالات رفتاری. پیامدهای ثانویه عبارت بودند از: HRQL عمومی، درجه و نمره آندوسکوپیک پولیپ بینی، درجه و نمره اسکن توموگرافی کامپیوتری (computerised tomography; CT) و حوادث جانبی مانند بی‌خوابی، اختلالات گوارشی و استئوپوروز. برای ارزیابی کیفیت شواهد برای هر پیامد از روش درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) استفاده کردیم؛ این موارد به صورت ایتالیک نشان داده شده است.
نتایج اصلی

ما هشت RCT (با ۴۷۴ شرکت‌کننده) را وارد مرور کردیم که در همه آنها کورتیکواستروئیدهای خوراکی با دارونما یا عدم مداخله مقایسه شده بود. تمام کارآزمایی‌ها صرفا شامل بزرگسالان مبتلا به رینوسینوزیت مزمن با پولیپ بینی بودند. در همه کارآزمایی‌ها پیامدهای حاصل طی دو تا سه هفته، در پایان دوره کوتاه‌‐مدت درمان با استروئید خوراکی گزارش شده بود. در سه کارآزمایی دیگر علاوه بر این، پیامدهای حاصل طی سه تا شش ماه نیز گزارش شده بود. در دو مورد از این مطالعات به بیماران حاضر در هر دو گروه کارآزمایی در پایان دوره درمان با استروئید خوراکی، استفاده از استروئید داخل بینی تجویز شد.

استروئیدهای خوراکی در برابر دارونما یا عدم مداخله

کیفیت زندگی مرتبط با سلامت مختص بیماری توسط یک مطالعه گزارش شد. در این مطالعه، بهبود کیفیت زندگی پس از درمان (دو تا سه هفته) در گروه دریافت کننده استروئید خوراکی در مقایسه با گروه دریافت کننده دارونما گزارش شد (تفاوت میانگین استاندارد شده (SMD): ۱,۲۴‐؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۱.۹۲‐ تا ۰.۵۶‐؛ ۴۰ شرکت‌کننده؛ RSOM‐۳۱ اصلاح شده)، این امر با اندازه تاثیرگذاری زیاد متناظر است. ما شواهد را دارای کیفیت پائین ارزیابی کردیم (درباره تخمین اثرگذاری نامطمئن هستیم؛ ممکن است تاثیر حقیقی اساسا متفاوت از تخمین ما از تاثیر باشد).

شدت بیماری در دو مطالعه، شدت بیماری اندازه‌گیری شده با نمرات نشانه‌های بیماری طبق گزارش بیمار بیان شده بود، به همین سبب، چهار نشانه کلیدی (گرفتگی بینی، ترشحات بینی، فشار صورت، از بین رفتن حس بویایی) که برای تعریف رینوسینوزیت مزمن به کار می‌رفتند، در یک نمره ادغام شدند. نتایج به دست آمده در پایان دوره درمان (دو تا سه هفته) از بهبود بیمارانی حکایت داشت که در مقایسه با گروه دارونما، از استروئیدهای خوراکی استفاده کرده بودند، هم به عنوان میانگین مقدار نهایی (SMD: ‐۲,۸۴؛ ۹۵% CI؛ ۴.۰۹‐ تا ۱.۵۹‐؛ ۲۲ شرکت‌کننده) و هم به مثابه یک تغییر از خط پایه (SMD: ‐۲.۲۸؛ ۹۵% CI؛ ۲.۷۶‐ تا ۱.۸۰‐؛ ۱۱۴ شرکت‌کننده). این امر با اندازه تاثیرگذاری زیاد متناظر است، با این حال، ما شواهد را دارای کیفیت پائین ارزیابی کردیم.

در یک مطالعه (۱۱۴ شرکت‌کننده) وضعیت بیماران به مدت ۱۰ هفته پس از دوره دو هفته‌ای درمان پیگیری شد. همه بیماران در هر دو گروه، در پایان دوره درمان با استروئید خوراکی، استروئید داخل بینی نیز دریافت کردند. این نتایج نشان داد که نتایج اولیه پس از درمان پایدار نماند (SMD: ‐۰,۲۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۹‐ تا ۰.۱۵؛ ۱۱۴ شرکت‌کننده، درصد بهبود از خط پایه). این امر با اندازه تاثیرگذاری کم متناظر است، شواهد را دارای کیفیت پائین ارزیابی کردیم.

بروز حوادث جانبی در افرادی که استروئید خوراکی دریافت کرده بودند، در مقایسه با افرادی که دارونما دریافت کرده بودند، در موارد زیر بالاتر بود: اختلالات گوارشی (خطر نسبی (RR): ۳,۴۵؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۱ تا ۱۰.۷۸؛ ۱۸۷ شرکت‌کننده؛ سه مطالعه) و بی‌خوابی (HR: ۳.۶۳؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۰ تا ۱۱.۹۵؛ ۱۸۷ شرکت‌کننده؛ سه مطالعه). استروئیدهای خوراکی هیچ تاثیر قابل توجهی بر اختلالات خلق‌وخو در دوز مورد استفاده در مطالعه وارد شده نداشتند (خطر نسبی (RR): ۲.۵۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۵ تا ۱۱.۴۱؛ ۴۰ شرکت‌کننده؛ یک مطالعه). شواهد را دارای کیفیت پائین ارزیابی کردیم، زیرا حوادث جانبی تعریف نشده بودند و تعداد رویدادها و حجم نمونه یا هر دو اندک بود.

سایر مقایسه‌ها

هیچ مطالعه‌ای یافت نشد که در آن استروئیدهای خوراکی در دوره کوتاه‌‐مدت با دیگر روش‌های درمانی برای درمان رینوسینوزیت طبق معیارهای ورود مقایسه شده باشد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

در پایان دوره درمان (دو تا سه هفته) در کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و شدت نشانه‌های بیماری در بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن با پولیپ بینی که کورتیکواستروئیدهای خوراکی مصرف کرده بودند، در مقایسه با بیماران تحت دارونما یا عدم درمان قرار گرفته بودند، بهبودی مشاهده شد. شواهد حمایت کننده این ادعا کیفیت پائین بودند. در سه تا شش ماه پس از پایان دوره درمان با استروئید خوراکی، در کیفیت زندگی مرتبط با سلامت یا شدت نشانه‌های بیماری در بیمارانی که دوره اولیه درمان با استروئیدهای خوراکی را در مقایسه با دارونما یا عدم درمان گذرانده بودند، میزان بهبود ناچیز بود یا اینکه اصلا هیچ گونه بهبودی مشاهده نشد.

داده‌های مربوط به عوارض جانبی همراه با دوره‌های کوتاه‌‐مدت استفاده از کورتیکواستروئیدهای خوراکی از افزایش احتمالی میزان بی‌‎خوابی و اختلالات گوارشی حکایت دارند، اما در عین حال مشخص نیست که این امر افزایش اختلالات خلق‌وخو را نیز به همراه دارد یا خیر. تمام نتایج مربوط به حوادث جانبی بر اساس شواهد با کیفیت پائین به دست آمده‌اند.

در این زمینه، به پژوهش بیشتری نیاز است، به ویژه ارزیابی بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن بدون پولیپ بینی، پیامدهای طولانی‌‐مدت و عوارض جانبی آن.

هیچ شواهدی برای استروئیدهای خوراکی در مقایسه با سایر درمان‌ها وجود ندارد.

خلاصه به زبان ساده

مصرف کوتاه‌‐مدت کورتیکواستروئیدهای خوراکی در مقایسه با عدم درمان یا روش‌های دیگر برای درمان رینوسینوزیت مزمن

سوال مطالعه مروری

ما شواهد مربوط به مزایا و آسیب‌های یک دوره کوتاه (به طور معمول تا ۲۱ روز) کورتیکواستروئید را که از طریق دهان به افراد مبتلا به رینوسینوزیت (rhinosinusitis) مزمن داده می‌شود، در مقایسه با دادن دارونما (placebo) یا عدم درمان یا نوع دیگری از درمان مرور کردیم.

پیشینه

رینوسینوزیت مزمن بیماری شایعی است که مشخصه آن التهاب بینی و سینوس‌های پارانازال (گروهی از فضاهای پر از هوا در پشت بینی، چشم‌ها و گونه‌ها) است. بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن دست‌کم دو یا بیش از دو نشانه زیر را به مدت حداقل ۱۲ هفته از خود بروز می‌دهند: گرفتگی بینی، ترشح از بینی یا آبریزش بینی، درد یا فشار در ناحیه صورت و/یا کاهش حس بویایی (hyposmia). برخی از افراد نیز پولیپ بینی دارند که مشخصه آن بروز تورم‌های انگور مانند در دیواره بینی نرمال در داخل مسیر بینی و سینوس‌ها است.

از دوره‌های کوتاه‌‐مدت مصرف کورتیکواستروییدهای خوراکی به طور گسترده برای درمان رینوسینوزیت مزمن استفاده می‌شود. کارآیی این دوره‌های درمانی کنترل واکنش‌ التهابی است و زمانی که پولیپ وجود داشته باشد، این روش‌های درمانی به سرعت موجب کاهش اندازه پولیپ و در نتیجه بهبود نشانه‌های بیماری می‌شوند. عوارض جانبی کورتیکواستروئیدها ممکن است این موارد را در بر بگیرند: بی‌خوابی، تغییرات خلق‌وخو و ناخوشی‌های دستگاه گوارش (مانند درد معده، سوزش سر دل، اسهال، یبوست، تهوع و استفراغ). هنگامی که از کورتیکواستروئیدها در طولانی‐مدت یا به صورت دوره‌های کوتاه‌‐مدت متناوب استفاده شود، بروز استئوپروز امکان‌پذیر است.

ویژگی‌های مطالعه

این مرور، شواهد به دست آمده تا تاریخ ۱۱ آگوست ۲۰۱۵ را در بر می‌گیرد. ما تعداد هشت کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده را در کل با حضور ۴۷۴ شرکت‌کننده وارد کردیم. همه بیماران، بزرگسالان مبتلا به رینوسینوزیت مزمن با پولیپ بینی بودند. در تمام مطالعات، تا پایان دوره درمان (دو تا سه هفته) و در سه مطالعه (۲۱۰ شرکت‌کننده) برای سه تا شش ماه پس از اتمام درمان اولیه، وضعیت افراد پیگیری شده بود. در پنج مورد از هشت گزارش به چگونگی تامین مالی کارآزمایی‌ها اشاره شد. هیچ کدام از منابع مالی، شرکت داروسازی نبود.

نتایج کلیدی

در پایان دوره درمان دو یا سه هفته‌‎ای، افرادی که استروئیدهای خوراکی دریافت کرده بودند، در مقایسه با افرادی که دارونما مصرف کرده یا تحت هیچ درمان دیگری قرار نگرفته بودند، کیفیت بهتر زندگی، نشانه‌های بیماری با شدت کمتر و پولیپ بینی با اندازه کوچک‌تر داشتند. پس از سه تا شش ماه، در کیفیت زندگی، شدت نشانه‌های بیماری یا پولیپ بینی میان افرادی که استروئید خوراکی دریافت کرده و افرادی که تحت دارونما یا عدم مداخله قرار گرفته بودند، تفاوتی اندک یا عدم تفاوت مشاهده شد.

افرادی که استروئیدهای خوراکی دریافت کرده بودند، احتمالا نسبت به افرادی که تحت دارونما یا عدم مداخله قرار داشتند، از اختلالات گوارشی و بی‌خوابی بیشتری رنج بردند. معلوم نیست افرادی که استروئید خوراکی دریافت کرده بودند، در مقایسه با افراد دریافت کننده دارونما یا عدم مداخله، به اختلالات خلقی بیشتری دچار شدند یا خیر.

کیفیت شواهد

ما کیفیت شواهد مربوط به استروئیدهای خوراکی و استروئیدهای داخل بینی را برای بزرگسالان مبتلا به پولیپ بینی پائین ارزیابی کردیم (به احتمال بسیار، پژوهش‌های بیشتر در این زمینه بر میزان اعتماد ما به تخمین اثرگذاری این روش‌های درمانی تاثیر مهم خواهد گذاشت و احتمالا این تخمین را تغییر خواهند داد)، زیرا برخی از نتایج موجود از یک یا دو مطالعه به دست آمده که شمار شرکت‌کنندگان در آنها چندان درخور توجه نیست. خطر سوگیری (bias) در بیشتر کارآزمایی‌ها بالا نیست، اما تنها افراد دچار پولیپ بینی در این مرور حضور داشتند.


Lee Yee Chong، Karen Head، Claire Hopkins، Carl Philpott، Martin J Burton، Anne GM Schilder،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه

این مرور یکی از مرورهای شش‎‌گانه درباره گزینه‌های مدیریت اولیه دارویی در بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن است.

رینوسینوزیت مزمن وضعیت شایعی است که مشخصه آن، التهاب مخاط بینی و سینوس‌های پارا‐نازال است که به انسداد بینی، ترشحات بینی، درد/فشار در ناحیه صورت و از دست دادن حس بویایی می‌انجامد. این وضعیت ممکن است همراه با پولیپ‌های بینی یا بدون آن رخ دهد. از کورتیکواستروئیدهای موضعی (داخل‐بینی) با هدف کاهش التهاب در مخاط سینوس و بینی به منظور بهبود نشانه‌های بیماری استفاده می‌شود.

اهداف
بررسی تاثیرات انواع گوناگون استروئیدهای داخل‐بینی در افراد مبتلا به رینوسینوزیت مزمن.
روش های جستجو
متخصص اطلاعات گروه گوش و حلق و بینی در کاکرین، وظیفه جست‌وجو را در پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه ENT، پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های کنترل‌ شده (CENTRAL؛ ۲۰۱۵، شماره ۷)، MEDLINE؛ EMBASE؛ ClinicalTrials.gov؛ ICTRP و دیگر منابع برای کارآزمایی‌های منتشر شده و منتشر نشده بر عهده داشت. تاریخ جست‌وجو، ۱۱ آگوست ۲۰۱۵ بود.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) با دوره پیگیری حداقل سه ماه که نسل اول کورتیکواستروئیدهای داخل‐بینی (مانند بکلومتازون (beclomethasone)، دیپروپیونات (dipropionate)، تریامسینولون استوناید (triamcinolone acetonide)، فلونیزولاید (flunisolide)، بودزوناید (budesonide)) را با نسل دوم کورتیکواستروئیدهای داخل‐بینی (مانند سیکلزوناید (ciclesonide)، فلوتیکازون فوروآت (fluticasone furoate)، فلوتیکازون پروپیونات (fluticasone propionate)، مومتازون فوروآت (mometasone furoate)، بتامتازون فسفات سدیم (betamethasone sodium phosphate))، یا اسپری را در مقابل قطره، یا دوز پائین را در مقابل دوز بالای کورتیکواستروئیدهای داخل‐بینی، مقایسه کردند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
روش‌های استاندارد روش‌شناسی مورد نظر کاکرین را به کار بردیم. پیامدهای اولیه عبارت بودند از: کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (HRQL) مختص یک بیماری خاص، شدت بیماری طبق گزارش بیمار و شایع‌ترین عوارض جانبی ‐ اپیستاکسی (epistaxis). پیامدهای ثانویه شامل HRQL عمومی، نمره آندوسکوپیک پولیپ بینی، نمره سی‌تی اسکن و عوارض جانبی التهاب موضعی بودند. برای ارزیابی کیفیت شواهد برای هر پیامد از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) استفاده کردیم؛ این مورد به صورت ایتالیک نشان داده می‌شود.
نتایج اصلی

نه RCT (۹۱۱ شرکت‌کننده) را شامل چهار مقایسه‌ متفاوت وارد کردیم. در هیچ‌یک از این مطالعات، نخستین معیار پیامد اولیه، HRQL خاص بیماری، ارزیابی نشد.

فلوتیکازون پروپیونات در مقایسه با بکلومتازون دیپروپیونات

دو مطالعه کوچک (۵۶ شرکت‌کننده با پولیپ) را شناسایی کردیم که در آن‌ها شدت بیماری و عوارض جانبی اولیه مورد توجه قرار گرفت:اپیستاکسی اما هیچ پیامد دیگری ارزیابی نشد. ما نمی‌توانیم همه داده‌های عددی را گزارش کنیم، اما نویسندگان این مطالعه گزارش کردند که هیچ تفاوتی بین دو استروئید وجود نداشت. سطح کیفیت شواهد بسیار پائین بود.

فلوتیکازون پروپیونات در مقایسه با مومتازون فوروآت

فقط یک مطالعه (۱۰۰ شرکت‌کننده با پولیپ) را یافتیم که به ارزیابیشدت بیماری (نمرات نشانه‌های بینی) پرداخته، و هیچ تفاوتی را گزارش نگرد (داده‌های عددی در دسترس نبودند). سطح کیفیت شواهد بسیار پائین بود.

دوز بالا در مقایسه با دوز پائین استروئیدها

پنج مطالعه را وارد کردیم (۶۶۳ شرکت‌کننده با پولیپ بینی)، سه مورد از این مطالعات از مومتازون فوروآت (۴۰۰ میکروگرم در برابر ۲۰۰ میکروگرم در بزرگسالان و کودکان بزرگ‌تر، ۲۰۰ میکروگرم در برابر ۱۰۰ میکروگرم در کودکان کوچک‌تر) و دو مطالعه دیگر از قطره فلوتیکازون پروپیونات (۸۰۰ میکروگرم در مقابل ۴۰۰ میکروگرم) استفاده کردند. شواهدی را با کیفیت پائین برایشدت بیماری و اندازه پولیپ بینی یافتیم، که با نتایج حاصل از گروه‌های دوزهای بالا و دوزهای پائین استروئیدها مشابه است. با اینکه در تمام مطالعات بهبودی در نمره پولیپ در گروه دوز بالای استروئید گزارش شد، به دلیل ناچیز بودن میزان بهبودی، اهمیت این امر نامشخص است.

عوارض جانبی اولیه،اپیستاکسی ، با دوزهای بالاتر استروئیدها شایع‌تر بود (خطر نسبی (RR) ۲,۰۶؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۱.۲۰ تا ۳.۵۴؛ ۶۳۷ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت متوسط). اغلب مطالعاتی که از داده‌های آن‌ها برای این پیامد استفاده شد، تعریف گسترده‌ای را از اپیستاکسی به کار بردند که این گستره، خونریزی قابل رؤیت و مشخص را تا ترشحات خونی از بینی و لکه‌های خونی در مخاط در بر می‌گیرد.

اسپری بینی با پایه آبی در مقایسه با اسپری آئروسل

ما فقط یک مطالعه را با گزارش‌دهی ضعیف شناسایی کردیم (تعداد شرکت‌کنندگان برای مقایسه مورد نظر نامشخص بود، ۹۱ نفر بین سه بازوی درمان)، که در آن تفاوت‌های پایه‌ای معناداری بین شرکت‌کنندگان در دو گروه وجود داشت. ما نتوانستیم از داده‌های موجود به نتیجه‌گیری معناداری دست یابیم.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

ما به شواهد کافی دست نیافتیم که نشان دهد در بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن یک نوع استروئید داخل‐بینی موثرتر از دیگری عمل می‌کند، همانطور که برای ما اثبات نشد اثربخشی اسپری در قیاس با آئروسل متفاوت است. هیچ مطالعه‌ای را شناسایی نکردیم که در آن به مقایسه قطره با اسپری پرداخته شده باشد.

مشخص نیست که دوزهای بالاتر منجر به بهبود نشانه‌ها می‌شوند یا خیر (شواهد با کیفیت پائین )، اما شواهدی با کیفیت متوسط از افزایش خطر بروز اپیستاکسی به عنوان عارضه جانبی درمان هنگام استفاده از دوز بالاتر حکایت داشتند. این عارضه شامل تمام سطوح شدت اپیستاکسی می‌شد، و احتمالا نسبتی از رویدادهایی که نیازمند قطع درمان بودند ناچیز است، زیرا تعداد کسانی که از ادامه درمان انصراف دادند، پائین بود. اگر اپیستاکسی به رگه‌هایی از خون در مخاط محدود باشد، ممکن است بیمار بتواند آن را تحمل کند و شاید ادامه درمان بی‌خطر باشد. با این حال، ممکن است این امر عاملی باشد که بر پذیرش درمان از سوی بیمار تاثیر بگذارد.

شواهد کافی وجود ندارد مبنی بر اینکه انواع گوناگون کورتیکواستروئیدها یا اسپری در مقایسه با آئروسل تاثیرات متفاوتی دارند. دوزهای پائین‌تر، اثربخشی مشابه، اما عوارض جانبی کمتری دارند.

مشخص است که انجام تحقیقات بیشتر در این زمینه، با رویکرد خاص نسبت به طراحی کارآزمایی، پیامدهای کیفیت زندگی مرتبط با سلامت خاص یک بیماری و ارزیابی پیامدها و عوارض جانبی طولانی‌‐مدت‌تر، مورد نیاز است.

خلاصه به زبان ساده

مقایسه انواع گوناگون استروئیدهای داخل‐بینی در درمان رینوسینوزیت مزمن

سوال مطالعه مروری

شواهد مربوط به فواید و مضرات انواع مختلف استروئیدهای داخل‐بینی (intranasal) را مرور کردیم که برای افراد مبتلا به رینوسینوزیت مزمن تجویز شدند.

پیشینه

رینوسینوزیت مزمن وضعیت شایعی است که مشخصه آن التهاب بینی و سینوس‌های پارا‐نازال (گروهی از فضاهای پر از هوا در پشت بینی، چشم‌ها و گونه‌ها) است. بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن دست‌کم دو یا بیش از دو علامت زیر را به مدت حداقل ۱۲ هفته از خود نشان می‌دهند: گرفتگی بینی، ترشح از بینی یا آبریزش بینی، درد یا فشار در ناحیه صورت و/یا کاهش حس بویایی (hyposmia). برخی از بیماران نیز پولیپ بینی دارند، که عبارتند از تورم‌های انگور‐مانند پوشش طبیعی بینی داخل مسیر بینی و سینوس‌ها. از کورتیکواستروئیدهای موضعی (داخل‐بینی) با هدف کاهش التهاب به منظور بهبود نشانه‌های بیمار استفاده می‌شود.

ویژگی‌های مطالعه

در این مرور، تعداد نه کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) را جمعا با ۹۱۰ شرکت‌کننده وارد کردیم. حجم نمونه مطالعات انجام شده متفاوت بودند: برخی کوچک با ۲۰ نفر شرکت‌کننده، و برخی دیگر بیش از ۲۰۰ شرکت‌کننده داشتند. شرکت‌کنندگان در بیشتر مطالعات افراد بزرگسال بودند، اما فقط یک مطالعه به کودکان اختصاص داشت. در اکثر مطالعات مربوط به بزرگسالان، بیشتر شرکت‌کنندگان مرد بودند (۷۲% تا ۷۹%). در تمام مطالعات، شرکت‌کنندگان مبتلا به رینوسینوزیت مزمن با پولیپ بینی بودند. این مطالعات به مقایسه انواع گوناگون استروئیدها (سه مطالعه)، دوز بالای استروئید با دوز پائین آن (پنج مطالعه)، مصرف دو بار در روز استروئید با یک بار در روز، روش‌های مختلف استفاده (اسپری بینی آئروسل در مقایسه با پایه آبی ‐ یک مطالعه) با هم پرداختند. تمام مطالعات دارای گروه دارونما (placebo) بودند.

نتایج کلیدی و کیفیت شواهد

استروئیدهای گوناگون: فلوتیکازون پروپیونات در مقایسه با بکلومتازون دیپروپیونات

در دو مطالعه کوچک (۵۶ شرکت‌کننده، خطر نامشخص سوگیری (bias))، شدت بیماری، عوارض جانبی اولیه و خونریزی از بینی بررسی شدند، اما هیچ پیامد دیگری مشاهده نشد. همچنین هیچ تفاوتی بین این دو استروئید وجود نداشت، اما کیفیت شواهد را بسیار پائین ارزیابی کردیم.

استروئیدهای گوناگون: فلوتیکازون پروپیونات در مقابل مومتازون فوروآت

در یک مطالعه (۱۰۰ شرکت‌کننده، خطر نامشخص سوگیری) هیچ تفاوتی در شدت بیماری (نمره‌های نشانه‌های بینی) مشاهده نشد. کیفیت این شواهد را بسیار پائین ارزیابی کردیم.

استروئید با دوز بالا در مقایسه با دوز پائین آن

پنج مطالعه (۶۶۳ شرکت‌کننده، خطر پائین یا نامشخص سوگیری) را یافتیم که دوز بالا و دوز پائین استروئید را با هم مقایسه کردند، سه مطالعه به بررسی مومتازون فوروآت (۴۰۰ میکروگرم در برابر ۲۰۰ میکروگرم در بزرگسالان و کودکان بزرگ‌تر، ۲۰۰ میکروگرم در برابر ۱۰۰ میکروگرم در کودکان کوچک‌تر)، و دو مطالعه نیز به ارزیابی قطره فلوتیکازون پروپیونات (۸۰۰ میکروگرم در مقابل ۴۰۰ میکروگرم) پرداختند. میزان اثربخشی (شدت بیماری و اندازه پولیپ بینی) بین دو گروه دوز پائین و دوز بالا مشابه بود (شواهد با کیفیت پائین). در تمام مطالعات، بهبودی بیشتری در نمره پولیپ در گروه با دوز بالا گزارش شد، اما اهمیت و معنای این امر مشخص نیست، زیرا بهبودی‌های به دست آمده ناچیز بودند.

عارضه جانبی اولیه، اپیستاکسی، به هنگام استفاده از دوزهای بالاتر شایع‌تر بود (شواهد با کیفیت متوسط).

روش‌های گوناگون تجویز: اسپری بینی بر پایه آبی در مقایسه با اسپری آئروسل

فقط یک مطالعه را با گزارش‌دهی ضعیف با خطر سوگیری بالا شناسایی کردیم. تعداد شرکت‌کنندگان مشخص نبود: ۹۱ نفر در سه بازو جای گرفتند. هنگام آغاز مطالعه تفاوت معناداری بین شرکت‌کنندگان در این دو گروه دیده نشد. ما نتوانستیم از این مطالعه به نتیجه‌گیری‌های معناداری دست یابیم.

نتیجه‌گیری‌ها

هیچ شواهدی را پیدا نکردیم که نشان دهد یک نوع استروئید داخل‐بینی در بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن موثرتر از نوع دیگر آن است، یا اینکه دوزهای بالاتر بهتر از دوزهای پائین‌تر بوده، یا اثربخشی یک اسپری با آئروسل متفاوت است. هیچ مطالعه‌ای را نیافتیم که در آن قطره‌ بینی با اسپری مقایسه شده باشد. شواهدی را با کیفیت متوسط از افزایش خطر اپیستاکسی (خون دماغ) به عنوان یک عارضه جانبی درمان هنگام استفاده از دوزهای بالاتر پیدا کردیم.

در این زمینه به انجام تحقیقات بیشتری نیاز است. در آینده، طراحی مطالعات باید به نحو مطلوبی صورت گیرد: در این مطالعات باید کیفیت زندگی مرتبط با سلامت خاص رینوسینوزیت خاص مزمن و عوارض جانبی آن به مثابه پیامدهای مربوطه سنجیده شود، و به این نکته توجه شود که چه اتفاقی برای بیمارانی می‌افتد که در طولانی‐مدت استروئید داخل‐بینی مصرف می‌کنند.


Karen Head، Kornkiat Snidvongs، Simon Glew، Glenis Scadding، Anne GM Schilder، Carl Philpott، Claire Hopkins،
دوره ۲۰۱۸، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

پیشینه

رینیت آلرژیک (allergic rhinitis)، یک عارضه شایع است که هم بزرگسالان و هم کودکان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. بیماران دچار نشانه‌های گرفتگی بینی، آبریزش بینی (رینوره)، عطسه و خارش بینی می‌شوند که می‌تواند بر کیفیت زندگی آنها تاثیرگذار باشد.

شستشوی بینی با سالین (آب نمک)، که تحت عنوان تمیز کردن، شستشو یا لاواژ بینی نیز شناخته می‌شود، پروسیجری است که طی آن، حفره بینی با محلول‌های سالین ایزوتونیک یا هیپرتونیک شسته می‌شود. این عمل می‌تواند با فشار مثبت کم از یک اسپری، پمپ یا بطری فشاری، با نبولایزر یا با فشار مبتنی بر جاذبه که در آن فرد سالین را در یک سوراخ بینی می‌چکاند و اجازه می‌دهد تا از دیگری خارج شود، انجام شود. محلول‌های سالین به صورت بدون نسخه در دسترس هستند و می‌توانند به‌تنهایی یا به عنوان مکملی برای سایر درمان‌ها استفاده شوند.

اهداف

ارزیابی تاثیرات شسشتوی بینی با سالین در افراد مبتلا به رینیت آلرژیک.

روش های جستجو
متخصص اطلاعات ENT در کاکرین؛ در پایگاه ثبت کارآزمایی ENT؛ CENTRAL؛ Ovid MEDLINE؛ Ovid Embase؛ CINAHL؛ Web of Science؛ ClinicalTrials.gov؛ ICTRP و منابع بیش‌تر برای کارآزمایی‌های منتشر‌ شده و منتشر نشده جست‌وجو کرد. تاریخ جست‌وجو، ۲۳ نوامبر ۲۰۱۷ بود.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) مربوط به مقایسه شستشوی بینی با سالین از هر طریق و با هر حجم، تونیسیته (tonicity) و قلیایی بودن (alkalinity)، با (الف) عدم شستشوی بینی با سالین یا (ب) سایر درمان‌های فارماکولوژیک در بزرگسالان و کودکان مبتلا به رینیت آلرژیک. مطالعات مربوط به مقایسه شستشوی بینی را با سالین در برابر غیر‐سالین وارد کردیم که در آنها، همه شرکت‌کنندگان درمان فارماکولوژیک (کورتیکو‌استروئید‌های اینترانازال یا آنتی‌هیستامین‌های خوراکی) نیز دریافت کرده بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از روش‌های استاندارد روش‌شناسی مورد انتظار کاکرین استفاده کردیم. پیامد‌های اولیه شامل شدت بیماری گزارش شده توسط بیمار و یک عارضه جانبی شایع یعنی خونریزی از بینی (epistaxis) بود. پیامد‌های ثانویه، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (HRQL) مختص بیماری، نمره نشانه‌های جداگانه، HRQL عمومی، عوارض جانبی تحریک‌پذیری موضعی یا ناراحتی، نشانه‌های گوش (درد یا فشار) و نمرات آندوسکوپی بینی بودند. از سیستم درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) برای ارزیابی کیفیت شواهد مربوط به هر پیامد استفاده کردیم؛ این موارد به صورت ایتالیک نشان داده شدند.
نتایج اصلی

۱۴ مطالعه (۷۴۷ شرکت‌کننده) را وارد کردیم. این مطالعات شامل کودکان (هفت مطالعه؛ ۴۹۹ شرکت‌کننده) و بزرگسالان (هفت مطالعه؛ ۲۴۸ شرکت‌کننده) بودند. هیچ مطالعه‌ای پیامد‌های افزون بر سه ماه پیگیری را گزارش نکرده بود. حجم‌های سالین از حجم «بسیار پائین» تا «بالا» متفاوت بودند. مطالعات در صورت اعلام از محلول سالین هیپرتونیک یا ایزوتونیک استفاده کرده بودند.

شستشوی بینی با سالین در برابر درمان بدون سالین

همه هفت مطالعه‌ای (۱۱۲ بزرگسال؛ ۳۳۲ کودک) که این مقایسه را ارزیابی کرده بودند، از سیستم‌های نمره‌دهی متفاوت برای شدت بیماری گزارش شده توسط بیمار استفاده کرده بودند؛ بنابراین داده‌ها را با استفاده از تفاوت میانگین استاندارد شده (SMD) تجمیع کردیم. شستشو با سالین ممکن است شدت بیماری گزارش شده را توسط بیمار در مقایسه با بدون سالین تا چهار هفته (SMD: ‐۱,۳۲؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۱.۸۴‐ تا ۰.۸۱‐؛ ۴۰۷ شرکت‌کننده؛ ۶ مطالعه؛ کیفیت پائین) و بین چهار هفته و سه ماه (SMD: ‐۱,۴۴؛ ۹۵% CI؛ ۲.۳۹‐ تا ۰.۴۸‐؛ ۱۶۷ شرکت‌کننده؛ ۵ مطالعه؛ کیفیت پائین) بهبود دهد. اگرچه شواهد کیفیت پائین داشتند، مقادیر SMD در هر دو نقطه زمانی دارای اندازه تاثیرگذاری بزرگ در نظر گرفته شده بود. تجزیه‌و‌تحلیل زیرگروه نشان دهنده پیشرفت در بزرگسالان و کودکان بود. تجزیه‌و‌تحلیل زیر‐گروه برای حجم و تونیسیته به دلیل ناهمگونی، بی‌نتیجه بود.

دو مطالعه، شیوه‌های رکورد عوارض جانبی را گزارش کرده و پنج مطالعه آنها را نام برده بودند. دو مطالعه (۲۴۰ کودک)، عوارض جانبی (خونریزی بینی یا ناراحتی موضعی) را در هیچ کدام از گروه‌ها گزارش نکرده و سه مورد فقط عدم بروز عوارض جانبی را در گروه سالین گزارش کرده بودند.

یک مطالعه (۴۸ مطالعه)، HRQL مختص بیماری را با استفاده از یک مقیاس RCQ‐۳۶ تعدیل شده گزارش کرده بود. اینکه تفاوتی میان این گروه‌ها در هر یک از نقاط زمانی تعیین شده وجود داشته یا خیر، نامطمئن است (کیفیت بسیار پائین). هیچ پیامد ثانویه دیگری گزارش نشده بود.

شستشوی بینی با سالین در برابر بدون سالین بااستفاده کمکی از استروئید‌های اینترانازال یا آنتی‌هیستامین‌های خوراکی

سه مطالعه (۴۰ بزرگسال؛ ۷۹ کودک)، سالین را با استروئید‌های اینترانازال در برابر استروئید‌های اینترانازال به‌تنهایی و یک مطالعه (۱۴ بزرگسال)، سالین را با آنتی‌هیستامین‌های خوراکی در برابر آنتی‌هیستامین‌های خوراکی به‌تنهایی مقایسه کرده بودند. اینکه تفاوتی درشدت بیماری گزارش شده توسط بیمار تا چهار هفته (SMD: ‐۰,۶۰؛ ۹۵% CI؛ ۱.۳۴‐ تا ۰.۱۵؛ ۳۲ شرکت‌کننده؛ ۲ مطالعه؛ کیفیت بسیار پائین) یا از چهار هفته تا سه ماه (SMD: ‐۰,۳۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۵‐ تا ۰.۲۱؛ ۵۸ شرکت‌کننده؛ ۲ مطالعه؛کیفیت بسیار پائین) وجود دارد یا خیر، نامطمئن است. گرچه هیچ یک از مطالعات روش‌های رکورد عوارض جانبی را گزارش نکرده بودند، سه مورد آنها را نام برده بودند: یک مطالعه (۴۰ بزرگسال؛ استروئید‌های اینترانازال کمکی)، هیچ عارضه جانبی (خونریزی بینی یا ناراحتی موضعی) را در گروه‌ها گزارش نکرده بود؛ دو مورد دیگر عدم بروز عوارض جانبی را در گروه سالین گزارش کرده بودند.

اینکه شستشو با سالین به همراه درمان فارماکولوژیک،HRQL مختص بیماری را در چهار هفته تا سه ماه در قیاس با درمان دارویی به‌تنهایی بهبود می‌بخشد یا خیر، نامطمئن است (SMD: ‐۱,۲۶؛ ۹۵% CI؛ ۲.۴۷‐ تا ۰.۰۵‐؛ ۵۴ شرکت‌کننده؛ ۲ مطالعه؛ کیفیت بسیار پائین). هیچ پیامد ثانویه دیگری گزارش نشده بود.

شستشوی بینی با سالین در برابر استروئید‌های اینترانازال

اینکه تفاوتی در شدت بیماری گزارش شده توسط بیمار بین شستشوی بینی با سالین در برابر استروئید‌های اینترانازال تا چهار هفته (MD: ۱,۰۶؛ ۹۵% CI؛ ۱.۶۵‐ تا ۳.۷۷؛ ۱۴ شرکت‌کننده؛ ۱ مطالعه) یا بین چهار هفته و سه ماه (SMD: ۱.۲۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۲‐ تا ۳.۴۳؛ ۹۷ شرکت‌کننده؛ ۳ مطالعه) یا در HRQL مختص بیماری بین چهار هفته و سه ماه (SMD: ۰,۰۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۳‐ تا ۰.۷۵؛ ۸۳ شرکت‌کننده؛ ۲ مطالعه) وجود دارد یا خیر، نامطمئن است. فقط یک مطالعه روش‌های رکورد عوارض جانبی را گزارش کرده بود؛ گرچه سه مطالعه آنها را نام برده بودند. یک مطالعه (۲۱ شرکت‌کننده)، دو مورد خروج را به خاطر عوارض جانبی گزارش کرده بود؛ اما این موضوع را تشریح نکرده یا مشخص نکرده بود مربوط به کدام گروه است. سه مطالعه، هیچ عارضه جانبی (خونریزی بینی یا ناراحتی موضعی) را با سالین گزارش نکرده بود؛ با این وجود یک مطالعه گزارش داده بود که ۲۷% از شرکت‌کنندگان دچار ناراحتی موضعی با مصرف استروئید شده بودند. هیچ پیامد ثانویه دیگری گزارش نشده بود.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

شستشو با سالین می‌تواند شدت بیماری گزارش شده را به وسیله بیمار در مقایسه با عدم شستشو با سالین تا سه ماه در بزرگسالان و کودکان مبتلا به رینیت آلرژیک را بدون عوارض جانبی گزارش شده کاهش دهد. هیچ داده‌ای برای پیامد‌های فراتر از سه ماه موجود نبود. کیفیت کلی شواهد، پائین یا بسیار پائین بود. مطالعات وارد شده به طور کلی کوچک بوده و از طیفی از معیارهای پیامدی مختلف برای گزارش نمرات شدت بیماری با اعتبار نامشخص استفاده کرده بودند. این مرور، مقایسه‌های مستقیم انواع سالین را گردآوری نکرده بود (مانند حجم و تونیسیته متفاوت).

از آن‌جایی که شستشو با سالین می‌تواند جایگزینی ارزان، ایمن و قابل پذیرش برای استروئید‌های اینترانازال و آنتی‌هیستامین‌ها باشد، نیاز به پژوهش‌های بیش‌تر در این زمینه با کیفیت بالا و قدرت کافی وجود دارد.

خلاصه به زبان ساده

شستشوی بینی با سالین برای رینیت آلرژیک (allergic rhinitis)

پیشینه

رینیت آلرژیک، التهاب (تورم و/یا تحریک‌پذیری) درون بینی ناشی از آلرژی‌ها است. این عارضه هم در کودکان و هم در بزرگسالان شایع است. رینیت آلرژیک می‌تواند موقتی (کمتر از چهار روز در هفته یا چهار هفته در سال) یا دائمی (بیش از چهار روز در هفته یا چهار هفته در سال) باشد. این آلرژی می‌تواند از طریق موارد متفاوت زیادی ایجاد شود؛ اما آلرژن‌های شایع (چیز‌هایی که باعث آلرژی می‌شوند) این موارد هستند: گرده چمن یا درخت، کپک، مایت‌های غبار (dust mites) یا شوره (پوسته‌های کوچک پوست) حیوانات. افراد مبتلا به رینیت آلرژیک دچار نشانه‌ها (گرفتگی بینی، آبریزش بینی، خارش بینی و عطسه) می‌شوند که ممکن است بر کیفیت زندگی آنها تاثیر بگذارد.

شستشوی بینی با سالین (که تحت عنوان تمیز کردن، شستشو یا لاواژ بینی نیز شناخته می‌شود)، پروسیجری است که طی آن حفره بینی با محلول‌های سالین (آب نمک) شسته می‌شود. نحوه عملکرد سالین به طور کامل درک نشده؛ اما احتمالا به وسیله رقیق کردن موکوس (آب بینی)، تخلیه آن و هم‌چنین تخلیه بخشی از آلرژن‌ها را از بینی که سبب تحریک می‌شوند تسهیل می‌کند. شستشوی بینی با سالین می‌تواند با اسپری‌ها، پمپ‌ها یا بطری‌های فشاری انجام شود. محلول‌های سالین می‌توانند ایزوتونیک (غلظت مشابه نمکی که در بدن یافت می‌شود – ۰,۹% NaCl) یا هیپرتونیک (نمکی‌تر از آن‌چه در بدن یافت می‌شود – بیش از ۰.۹% NaCl) باشند. گرچه تصور می‌شود شستشو با سالین ایمن باشد، گزارش‌هایی از اپیستاکسی (خونریزی بینی) و تحریک‌پذیری یا ناراحتی در بینی و گوش‌ها وجود داشته است. این درمان بدون نسخه در دسترس است و می‌تواند به‌تنهایی یا به عنوان مکمل سایر درمان‌های دارویی برای رینیت آلرژیک مانند استروئید‌های اینترانازال (داخل بینی) و آنتی‌هیستامین‌های خوراکی استفاده شود.

تاریخ جست‌وجو

شواهد تا نوامبر ۲۰۱۷ به‌روز است.

ویژگی‌های مطالعه

۱۴ مطالعه را با مجموع ۷۴۷ شرکت‌کننده (۲۶۰ بزرگسال؛ ۴۸۷ کودک) یافتیم. حجم سالین مورد استفاده در این مطالعات متفاوت بود: پنج مطالعه از حجم‌های «بسیار پائین» (اسپری‌های بینی که کم‌تر از ۵ میلی‌لیتر سالین به ازای هر سوراخ بینی در هر بار مصرف فراهم می‌کنند)، دو مطالعه از حجم کم (بین ۵ و ۵۹ میلی‌لیتر سالین در هر سوراخ بینی در هر بار مصرف با یک سرنگ) و چهار مطالعه از محلول‌های با حجم بالا (بیش از ۶۰ میلی‌لیتر در هر سوراخ بینی به ازای هر بار مصرف) استفاده کرده بودند. هشت مطالعه از سالین هیپرتونیک استفاده کرده، پنج مورد از سالین ایزوتونیک بهره برده و سه مطالعه این اطلاعات را ارائه نکرده بودند. دو مطالعه از دو نوع محلول سالین مختلف استفاده کرده بودند.

منابع تامین مالی مطالعه

هفت مطالعه نحوه تامین مالی خود را اعلام نکرده بودند. بودجه هفت مورد دیگر به وسیله بخش محققان یا گرنت‌های پژوهشی از دولت منطقه‌ای یا ملی تامین شده بود. بودجه هیچ مطالعه‌ای را شرکت‌های دارو‌سازی پرداخت نکرده بودند.

نتایج کلیدی

شستشوی بینی با سالین در مقایسه با عدم شستشو با سالین

ممکن است شستشوی بینی با سالین، دارای مزایایی هم در بزرگسالان و هم در کودکان در بهبود نشانه‌های رینیت آلرژیک در قیاس با عدم شستشو با سالین داشته باشد و به نظر نمی‌رسد مرتبط با عوارض جانبی باشد. اینکه بتوانیم با توجه به این مرور بگوییم تفاوتی بین حجم‌ها و غلظت‌های مختلف محلول سالین وجود دارد یا خیر، امکان‌پذیر نیست.

افزودن شستشوی بینی با سالین به درمان «فارماکولوژیک» رینیت آلرژیک

این موضوع که افزودن شستشوی بینی با سالین به درمان فارماکولوژیک (استروئید‌های اینترانازال یا آنتی‌هیستامین‌های خوراکی)، به بهبود نشانه‌های رینیت آلرژیک در مقایسه با استفاده از درمان دارویی به‌تنهایی کمک می‌کند یا خیر، نامطمئن است. به نظر نمی‌رسد استفاده از شستشوی بینی با سالین، ارتباطی با عوارض جانبی داشته باشد.

شستشوی بینی با سالین در مقایسه با درمان «فارماکولوژیک» رینیت آلرژیک

شواهد کافی برای دانستن این‌که شستشوی بینی با سالین، بهتر، بدتر یا برابر با استفاده از استروئید‌های اینترانازال است یا خیر، وجود ندارد. هیچ مطالعه‌ای پیامد‌های مورد نظر ما را در قیاس با شستشوی بینی با سالین با آنتی‌هیستامین‌های خوراکی گزارش نکرده است.

کیفیت شواهد

کیفیت کلی شواهد شستشوی بینی با سالین در مقایسه با درمان بدون شستشو با سالین، پائین (اطمینان ما به این تخمین اثرگذاری محدود بود: تاثیر حقیقی ممکن است به طور قابل توجهی متفاوت از این تخمین اثرگذاری باشد) یا بسیار پائین بود (ما اطمینان بسیار کمی به این تخمین اثرگذاری داریم: تاثیر حقیقی ممکن است به طور قابل توجهی متفاوت از این تخمین اثرگذاری باشد). این امر به این دلیل است که اکثر مطالعات بسیار کوچک بوده و از روش‌های متفاوت برای اندازه‌گیری پیامد مشابه استفاده کرده بودند. از آن‌جایی که شستشو با سالین می‌تواند جایگزینی ارزان، ایمن و قابل پذیرش برای استروئید‌های اینترانازال و آنتی‌هیستامین‌ها باشد، نیاز به مطالعات بیش‌تری با کیفیت بالا وجود دارد.


Karen Head، Steve Sharp، Lee‐Yee Chong، Claire Hopkins، Carl Philpott،
دوره ۲۰۱۸، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

پیشینه

این مرور به مجموعه‌ای از مرورهایی که به بررسی گزینه‌های اولیه مدیریت طبی برای بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن (chronic rhinosinusitis) پرداختند، اضافه شد.

رینوسینوزیت مزمن شایع است و مشخصه آن التهاب پوشش مخاطی بینی و سینوس‌های پارانازال است که منجر به گرفتگی بینی، ترشحات بینی، احساس فشار/درد در ناحیه صورت و از دست دادن حس بویایی می‌شود. این وضعیت ممکن است همراه با پولیپ‌های بینی یا بدون آن رخ دهد. داروهای ضد‐قارچ به عنوان درمانی برای رینوسینوزیت مزمن پیشنهاد شده‌اند.

اهداف
بررسی تاثیرات عوامل ضد‐قارچی سیستمیک و موضعی در بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن، از جمله افراد مبتلا به رینوسینوزیت آلرژیک قارچی (allergic fungal rhinosinusitis; AFRS) و در صورت امکان، منحصرا AFRS.
روش های جستجو
متخصص اطلاعات مرکز تخصصی گروه گوش و حلق و بینی (ENT) در کاکرین برای یافتن کارآزمایی‌های منتشر شده و منتشر نشده به جست‌وجو در پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه گوش و حلق و بینی (ENT) در کاکرین؛ پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل‌ شده کاکرین (CENTRAL)؛ Ovid MEDLINE؛ Ovid Embase؛ CINAHL؛ Web of Science؛ ClinicalTrials.gov؛ ICTRP و منابع اضافی پرداخت. تاریخ جست‌وجو ۱۷ نوامبر ۲۰۱۷ بود.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) با دوره پیگیری حداقل دو هفته‌ای که به مقایسه داروهای ضد‐قارچی موضعی یا سیستمیک با (a) دارونما (placebo)، (b) عدم درمان، (c) سایر مداخلات فارماکولوژیک یا (d) یک عامل ضد‐قارچی متفاوت پرداختند. ما داروهای ضد‐قارچی مورد استفاده پس از جراحی را وارد نکردیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از پروسیجرهای استاندارد روش‌شناسی کاکرین استفاده کردیم. پیامدهای اولیه ما عبارت بودند از کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (HRQL) مختص بیماری، شدت بیماری گزارش شده توسط بیمار و عوارض جانبی قابل توجه سمیّت کبدی (داروهای ضد‐قارچی سیستمیک). پیامدهای ثانویه شامل HRQL عمومی، نمره آندوسکوپیک پولیپ بینی، نمره اسکن توموگرافی کامپیوتری شده (CT) و عوارض جانبی مانند اختلالات گوارشی (داروهای ضد‐قارچی سیستمیک) و اپیستاکسی (epistaxis)، سردرد یا ناراحتی موضعی (داروهای ضد‐قارچی موضعی) بودند. برای ارزیابی کیفیت شواهد مربوط به هر پیامد از سیستم درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) استفاده کردیم، که به صورت ایتالیک آمده‌اند.
نتایج اصلی

ما هشت مطالعه را وارد کردیم (۴۹۰ شرکت‌کننده بزرگسال). در سه مطالعه، وجود پولیپ‌های بینی هنگام معاینه، معیار ورود بود؛ در یک مطالعه معیار خروج بود و مطالعات باقی‌مانده یک جمعیت ترکیبی را وارد کردند. هیچ مطالعه‌ای به‌طور خاص تاثیر داروهای ضد‐قارچی را در بیماران مبتلا به AFRS مورد بررسی قرار نداد.

درمان ضد‐قارچی موضعی در برابر دارونما یا عدم مداخله

ما هفت مطالعه (۴۳۷ شرکت‌کننده) را که از آمفوتریسین B (amphotericin B) استفاده کردند (شش مطالعه؛ ۳۸۳ شرکت‌کننده) و یک مطالعه را که از فلوکونازول (fluconazole) استفاده کرد (۵۴ شرکت‌کننده)، وارد کردیم. روش‌های ارائه، حجم‌ها و غلظت‌های مختلف مورد استفاده قرار گرفتند.

چهار مطالعه کیفیت زندگی مرتبط با سلامت مختص بیماری را با استفاده از ابزارهای مختلف گزارش کردند. به دلیل تفاوت‌های موجود در ابزارهای مورد استفاده، و روش‌های اندازه‌گیری و گزارش‌دهی، نتایج را متاآنالیز (meta‐analyse) نکردیم. در پایان درمان (یک تا شش ماه) هیچ یک از مطالعات تفاوتی را بین گروه‌ها گزارش نکردند که دارای اهمیت آماری باشد (شواهد با کیفیت پائین ‐ ما در مورد نتیجه نامطمئن هستیم).

دو مطالعه شدت بیماری را با استفاده از نمرات نشانه‌های گزارش شده توسط بیمار گزارش کردند. انجام متاآنالیز امکان‌پذیر نبود. در پایان درمان (۸ تا ۱۳ هفته) یک مطالعه هیچ تفاوتی را نشان نداد و مطالعه دوم دریافت که بیماران در گروه دارونما نشانه‌هایی با شدت کم‌تر داشتند (شواهد با کیفیت بسیار پائین ‐ ما در مورد نتیجه بسیار نامطمئن هستیم).

از نظر عوارض جانبی ، داروهای ضد‐قارچی موضعی ممکن است در مقایسه با دارونما منجر به تحریک موضعی بیشتر (خطر نسبی (RR): ۲,۲۹؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۶۱ تا ۸.۶۲؛ ۳۱۲ شرکت‌کننده؛ ۵ مطالعه؛ شواهد با کیفیت پائین ) اما با تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در اپیستاکسی (RR: ۰,۹۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۴ تا ۶.۶۳؛ ۲۲۵ شرکت‌کننده؛ ۴ مطالعه؛شواهد با کیفیت پائین ) یا سردرد (RR: ۱,۲۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۰ تا ۲.۶۳؛ ۱۹۵ شرکت‌کننده؛ ۳ مطالعه؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) شوند.

هیچ کدام از این مطالعات، تفاوتی را در کیفیت زندگی عمومی مرتبط با سلامت (یک مطالعه) یا نمره آندوسکوپیک (پنج مطالعه) بین گروه‌های درمانی پیدا نکرده است. سه مطالعه سی‌تی اسکن را مورد بررسی قرار دادند؛ دو گروه هیچ تفاوتی را بین گروه‌ها نیافتند و یک مطالعه کاهش معنی‌داری را در میانگین درصد فضاهای هوایی مسدود شده یافت، که به نفع گروه ضد‐قارچی بود.

درمان ضد قارچی سیستمیک در برابر دارونما یا عدم درمان

یک مطالعه (۵۳ شرکت‌کننده) که به مقایسه قرص‌های تربینافین (terbinafine) در برابر دارونما پرداخت، گزارش داد که ممکن است تفاوتی اندک یا عدم تفاوت بین گروه‌ها از لحاظ کیفیت زندگی مرتبط با سلامت مختص بیماری یا نمره شدت بیماری وجود داشته باشد (هر دو دارای شواهد با کیفیت پائین ). داروهای ضد‐قارچی سیستمیک ممکن است منجر به عوارض سمیّت کبدی بیش‌تر (RR: ۳,۳۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۴ تا ۷۸.۶۰) اما اختلالات دستگاه گوارش کم‌تری (RR: ۰.۳۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۴ تا ۳.۳۶) در مقایسه با دارونما شوند، هرچند که این شواهد دارای کیفیت پائینی بودند.

این مطالعه تفاوتی را از لحاظ نمره سی‌تی اسکن بین گروه‌ها نیافت. کیفیت زندگی عمومی مرتبط با سلامت و نمره آندوسکوپیک اندازه‌گیری نشد.

دیگر مقایسه‌ها

ما هیچ مطالعه‌ای را نیافتیم که به مقایسه عوامل ضد‐قارچی در برابر درمان‌های دیگر برای رینوسینوزیت مزمن پرداخته باشند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
با توجه به کیفیت بسیار پائین شواهد، این موضوع که استفاده از داروهای ضد‐قارچی موضعی یا سیستمیک در مقایسه با دارونما یا عدم درمان، تاثیری بر پیامدهای بیمار در بزرگسالان مبتلا به رینوسینوزیت مزمن دارند یا خیر، نامطمئن است. مطالعاتی که شامل زیرگروه‌های خاص باشند (یعنی AFRS) وجود نداشت.
خلاصه به زبان ساده

نقش درمان ضد‐قارچی موضعی یا سیستمیک برای رینوسینوزیت مزمن

سوال مطالعه مروری

ما شواهد مربوط به مزایا و آسیب‌های درمان ضد‐قارچی را در بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن (chronic rhinosinusitis)، از جمله بیمارانی که دارای رینوسینوزیت آلرژیک قارچی (allergic fungal rhinosinusitis; AFRS) هستند، مرور کردیم.

پیشینه

رینوسینوزیت مزمن بیماری شایعی است که مشخصه آن التهاب بینی و سینوس‌های پارانازال (گروهی از فضاهای پر از هوا در پشت بینی، چشم‌ها و گونه‌ها) است. بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن حداقل دو مورد از نشانه‌های زیر را به مدت حداقل ۱۲ هفته دارند: گرفتگی بینی و/یا ترشحات از بینی آنها (آبریزش بینی) و یکی از موارد احساس درد/فشار در ناحیه صورت یا کاهش حس بویایی ( هیپوسمی (hyposmia)). برخی از افراد نیز پولیپ بینی دارند، که مشخصه آن بروز تورم‌های انگور مانند در پوشش مخاطی طبیعی بینی داخل مسیر بینی و سینوس‌ها است. برخی از افراد مبتلا به رینوسینوزیت مزمن با پولیپ‌های بینی به قارچ‌های موجود در هوا حساسیت (آلرژی) دارند و این امر می‌تواند منجر به نوع خاصی از بیماری به نام رینوسینوزیت آلرژیک قارچی (AFRS) شود.

اسپورهای قارچی معمولا در بینی یافت می‌شوند، زیرا در هوایی که ما آن را تنفس می‌کنیم، وجود دارند. مشخص نیست که قارچ‌ها در همه موارد رینوسینوزیت مزمن نقش دارند یا خیر، اما شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهند قارچ‌ها ممکن است در زیرمجموعه‌ای از بیماران نقش داشته باشند. درمان‌های ضد‐قارچی برای کشتن اسپورهای قارچی و جلوگیری از رشد آنها عمل می‌کنند. درمان‌های ضد‐قارچی برای رینوسینوزیت مزمن به صورت موضعی (استفاده در داخل بینی) یا به صورت سیستمیک (از طریق دهان) استفاده می‌شوند.

ویژگی‌های مطالعه

ما هشت مطالعه را وارد کردیم (۴۹۰ شرکت‌کننده بزرگسال). هفت مطالعه (۴۳۷ شرکت‌کننده) داروهای ضد‐قارچی موضعی (اسپری‌های بینی یا محلول‌های شست‌وشو) و یک مطالعه (۵۳ شرکت‌کننده) داروهای ضد‐قارچی سیستمیک (قرص‌ها) را مورد بررسی قرار دادند. همه مطالعات، داروهای ضد‐قارچی را با دارونما (placebo) یا عدم درمان مقایسه کردند. اکثر مطالعات به‌خوبی انجام شدند و شامل ترکیبی از بیماران مبتلا به رینوسینوزیت مزمن با و بدون پولیپ‌های بینی بودند.

نتایج کلیدی و کیفیت شواهد

در پایان درمان حداقل چهار هفته‌ای، هیچ یک از مطالعات نشان ندادند که بیماران استفاده کننده از داروهای ضد‐قارچی (موضعی یا سیستمیک) کیفیت زندگی بهتر یا نشانه‌هایی با شدت کم‌تر نسبت به بیماران دریافت کننده دارونما یا عدم درمان داشتند.

شرکت‌کنندگان چندان زیادی در مطالعات، ابتلا به عوارض جانبی را گزارش نکردند. داروهای ضد‐قارچی موضعی ممکن است در مقایسه با دارونما، منجر به تحریک بیش‌تر بینی شوند. این‌که بیماران دریافت کننده داروهای ضد‐قارچی موضعی نسبت به بیماران دریافت کننده دارونما، سردردها یا خون دماغ‌های بیش‌تری دارند یا خیر، نامطمئن است.

برای داروهای ضد‐قارچی سیستمیک، این‌که بیماران دریافت کننده داروهای ضد‐قارچی نسبت به بیماران دریافت کننده دارونما، مشکلات کبدی بیش‌تری (سمیّت کبدی) دارند یا خیر، نامطمئن است. داروهای ضد‐قارچی سیستمیک در مقایسه با دارونما، ممکن است منجر به تعداد بیماران کم‌تر مبتلا به اختلالات دستگاه گوارش شوند.

ما هیچ مطالعه‌ای را نیافتیم که به مقایسه درمان ضد‐قارچی با درمان‌های دیگر برای رینوسینوزیت مزمن بپردازد.

از آن‌جایی که برخی از این نتایج فقط از یک یا دو مطالعه به دست آمده‌اند که شرکت‌کنندگان زیادی نداشتند، ما کیفیت شواهد را پائین (انجام پژوهش بیش‌تر، به احتمال زیاد تاثیر مهمی ‌در اطمینان ما به این نتیجه دارد) یا بسیار پائین (هرگونه تخمین از این نتیجه بسیار نامطمئن است) ارزیابی کردیم. علاوه بر این، مطالعات مختلف، پیامدهایی را با استفاده از مقیاس‌های مختلف اندازه‌گیری گزارش کردند، که این کار نتیجه‌گیری‌ها را دشوار ساخته بود.

نتیجه‌گیری‌ها

با توجه به کیفیت بسیار پائین شواهد، این موضوع که استفاده از داروهای ضد‐قارچی موضعی یا سیستمیک در مقایسه با دارونما یا عدم درمان، تاثیری بر پیامدهای بیمار در بزرگسالان مبتلا به رینوسینوزیت مزمن دارند یا خیر، نامطمئن است. کارآزمایی‌های بیشتری برای ارزیابی جمعیت بیمار به‌خوبی تعریف شده (مانند زیرگروه AFRS) و ارزیابی دیگر داروهای ضد‐قارچی که در کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده ارزیابی نشده‌اند، مورد نیاز است.



صفحه ۱ از ۱