جستجو در مقالات منتشر شده


۵ نتیجه برای Bianca Hemmingsen

Bianca Hemmingsen، David Peick Sonne، Maria-Inti Metzendorf، Bernd Richter،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
افزایش پیش‌بینی شده در بروز دیابت ملیتوس نوع ۲ (type ۲ diabetes mellitus; T۲DM) می‌تواند موجب مشکلات اساسی در سلامت در سراسر جهان شود. مشخص نیست افزایش دهند‌ه‌های ترشح انسولین (insulin secretagogues) (سولفونیل‌اوره‌ها (sulphonylureas) و آنالوگ‌های مگلیتینید (meglitinide analogues)) می‌توانند موجب تاخیر یا پیشگیری از وقوع T۲DM و عوارض همراه آن در افراد در معرض خطر شوند یا خیر.
اهداف
ارزیابی تاثیرات داروهای افزایش‌دهنده‌ ترشح انسولین بر پیشگیری یا تاخیر در وقوع T۲DM و عوارض همراه آن در افراد با اختلال تحمل گلوکز، اختلال گلوکز ناشتای خون، هموگلوبین گلیکوزیله A۱C؛ (glycosylated haemoglobin A۱c; HbA۱c) نسبتا بالا یا هر ترکیبی از این موارد.
روش های جستجو
پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین؛ MEDLINE؛ PubMed؛ Embase؛ ClinicalTrials.gov؛ پلت‌فرم بین‌المللی پایگاه ثبت کارآزمایی‌های بالینی سازمان جهانی بهداشت، و فهرست منابع مرورهای سیستماتیک، مقالات و گزارش‌های ارزیابی فناوری‌ سلامت را جست‌وجو کردیم. از محققان کارآزمایی‌های وارد شده، برای کسب اطلاعاتی درباره کارآزمایی‌های بیشتر درخواست کردیم. تاریخ آخرین جست‌وجو در همه بانک‌های اطلاعاتی، اپریل ۲۰۱۶ بود.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای (randomised controlled trials; RCTs) را با مدت ۱۲ هفته یا بیشتر وارد کردیم که در آنها عوامل افزایش‌دهنده‌ ترشح انسولین با هر یک از موارد زیر یا ترکیبی از آنها مقایسه شدند: هر مداخله دارویی پائین آورنده سطح گلوکز، مداخلات تغییر رفتار، دارونما (placebo) یا عدم‐مداخله در افراد مبتلا به اختلال گلوکز ناشتا، اختلال تحمل گلوکز، و HbA۱c نسبتا بالا یا ترکیبی از آنها.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور تمام چکیده‎‌ها و متن کامل مقالات/رکوردها را مطالعه کردند، کیفیت را ارزیابی کرده و داده‌های پیامد را مستقلا استخراج کردند. یک نویسنده مرور داده‌ها را استخراج کرد، که توسط نویسنده دوم مرور بررسی شد. اختلافات را با اجماع‌نظر یا دخالت نویسنده سوم مرور حل‌وفصل کردیم. برای متاآنالیزها، از یک مدل اثرات‐تصادفی با بررسی خطرهای نسبی (RRs) برای پیامدهای دو‐حالتی و تفاوت‌های میانگین (MDs) برای پیامدهای پیوسته، با استفاده از ۹۵% فاصله اطمینان (CIs) برای تخمین‌های اثرگذاری استفاده کردیم. تجزیه‌وتحلیل‌های مرحله‌‏ای کارآزمایی (Trial Sequential Analyses) را برای همه پیامد‌هایی انجام دادیم که قابلیت متاآنالیز داشتند. کیفیت کلی شواهد را با استفاده از ابزار درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی کردیم.
نتایج اصلی

شش RCT را با ۱۰,۰۱۸ شرکت‌کننده وارد کردیم؛ ۴۷۹۱ شرکت‌کننده با داده‌هایی از تخصیص به گروه مداخله، برای دریافت سولفونیل‌اوره نسل دوم یا سوم یا آنالوگ‌های مگلیتینید به صورت تک‐درمانی (monotherapy) و ۲۹ شرکت‌کننده برای دریافت سولفونیل‌اوره نسل دوم به اضافه متفورمین تصادفی‌سازی شدند. سه کارآزمایی سولفونیل‌اوره نسل دوم، دو کارآزمایی سولفونیل‌اوره نسل سوم و یک کارآزمایی آنالوگ‌های مگلیتینید را بررسی کردند. در مجموع ۴۸۷۳ شرکت‌کننده با داده‌هایی از تخصیص به گروه کنترل، برای حضور در گروه مقایسه‌کننده تصادفی‌سازی شدند؛ ۴۸۲۰ شرکت‌کننده برای دریافت دارونما، ۲۳ شرکت‌کننده برای رژیم غذایی و ورزش، و ۳۰ شرکت‌کننده برای تک‌درمانی با متفورمین تصادفی‌سازی شدند. یک RCT از ناتگلینید (nateglinide)، ۹۵% از همه شرکت‌کنندگان را تشکیل داد. طول دوره مداخله از شش ماه تا پنج سال متغیر بود. هیچ یک از کارآزمایی‌های وارد شده، در تمام حوزه‌های خطر سوگیری (bias)، در معرض خطر پائین سوگیری قرار نداشتند.

مورتالیتی به هر علتی و به علل قلبی‌عروقی، به دنبال درمان با سولفونیل‌اوره (گلیمپیرید (glimepiride)) به ندرت مشاهده شدند (شواهد با کیفیت بسیار پائین). RR برای بروز T۲DM در تک‌درمانی با گلیمپیرید در مقایسه با دارونما برابر با ۰,۷۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۴ تا ۱.۰۴؛ ۰.۰۸ = P؛ ۲ کارآزمایی؛ ۳۰۷ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین، گزارش شد. در یکی از کارآزمایی‌هایی که بروز T۲DM را گزارش کردند، معیارهای تشخیصی استفاده شده تعریف نشدند. معیار کارآزمایی دیگر برای تشخیص T۲DM، دو گلوکز خون ناشتای متوالی به صورت مقادیر ≥ ۶.۱ میلی‌مول/لیتر بود. TSA نشان داد که تاکنون فقط ۴.۵% از اندازه اطلاعات مورد نیاز تعدیل برای تنوع، جمع‌آوری شده است. هیچ یک از کارآزمایی‌ها، داده‌ای را در مورد‌ حوادث جانبی جدی، انفارکتوس میوکارد (MI) غیر‐کشنده، سکته مغزی غیر‐کشنده، نارسایی احتقانی قلبی (HF)، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت یا تاثیرات اجتماعی‌اقتصادی گزارش نکردند.

در یک کارآزمایی با پیگیری پنج ساله یک آنالوگ مگلیتینید (ناتگلینید) با دارونما مقایسه شد. در مجموع ۳۱۰/۴۶۴۵ (۶,۷%) شرکت‌کننده تحت درمان با ناتگلینید در مقایسه با ۳۱۲/۴۶۶۱ (۶.۷%) شرکت‌کننده تحت درمان با دارونما فوت کردند (نسبت خطر (HR): ۱.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۵ تا ۱.۱۷؛ ۰.۹۸ = P؛ شواهد با کیفیت متوسط). دو معیار اصلی برای تشخیص T۲DM، سطح گلوکز پلاسمای ناشتا ≥ ۷.۰ میلی‌مول/لیتر یا سطح گلوکز ۲‐ساعت پس از غذا ≥ ۱۱.۱ میلی‌مول/لیتر بود. ۱۶۷۴/۴۶۴۵ شرکت‌کننده (۳۶.۰%) در گروه ناتگلینید و ۱۵۸۰/۴۶۶۱ شرکت‌کننده (۳۳.۹%) در گروه دارونما به T۲DM مبتلا شدند (HR: ۱.۰۷؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۰ تا ۱.۱۵؛ ۰.۰۵ = P؛ شواهد با کیفیت متوسط). بروز یک یا چند عارضه جانبی جدی در ۲۰۶۶/۴۶۰۲ (۴۴.۹%) شرکت‌کننده در گروه تحت درمان با ناتگلینید در مقایسه با ۲۰۸۹/۴۵۹۹ (۴۵.۶%) شرکت‌کننده که دارونما گرفتند، گزارش شد. در مجموع ۱۲۶/۴۶۴۵ (۲.۷%) شرکت‌کننده تحت درمان با ناتگلینید در مقایسه با ۱۱۸/۴۶۶۱ (۲.۵%) شرکت‌کننده که دارونما گرفتند، به‌دلیل بیماری قلبی‌عروقی فوت کردند (HR: ۱.۰۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۳ تا ۱.۳۸؛ ۰.۶۰ = P؛ شواهد با کیفیت متوسط). نرخ پیامدهای MI، سکته مغزی غیر‐کشنده و HF در شرکت‌کنندگان دریافت کننده ناتگلینید در مقایسه با کسانی که دارونما گرفتند، به شرح زیر است: MI؛ ۱۱۶/۴۶۴۵ (۲.۵%) در برابر ۱۲۲/۴۶۶۱ (۲.۶%)؛ سکته مغزی؛ ۱۰۰/۴۶۴۵ (۲.۲%) در برابر ۱۱۰/۴۶۶۱ (۲.۴%)؛ تعداد موارد بستری شده به دلیل HF؛ ۸۵/۴۶۴۵ (۱.۸%) در برابر ۱۰۰/۴۶۶۱ (۲.۱%) ‐ (HR: ۰.۸۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۴ تا ۱.۱۴؛ ۰.۲۷ = P). کیفیت شواهد برای تمام این پیامدها در سطح متوسط بود. کیفیت زندگی مرتبط با سلامت یا تاثیرات اجتماعی‌اقتصادی گزارش نشدند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد برای نشان دادن کاهش خطر ابتلا به T۲DM و عوارض مرتبط با مصرف داروهای افزایش‌دهنده‌ ترشح انسولین در افراد در معرض خطر ابتلا به T۲DM در مقایسه با دارونما کافی نیست. اکثر کارآزمایی‌ها پیامدهای مهم را از نظر بیمار بررسی نکردند.
خلاصه به زبان ساده

آیا داروهای افزایش‌دهنده ترشح انسولین که سطح گلوکز خون را کاهش می‌دهند، می‌توانند از بروز دیابت ملیتوس نوع ۲ و عوارض مرتبط با آن در افراد در معرض خطر بالای این بیماری، پیشگیری کنند یا آن را به تاخیر اندازند؟

سوال مطالعه مروری

آیا داروهای پائین آورنده سطح گلوکز خون که افزایش‌دهنده‌های ترشح انسولین (insulin secretagogues) نامیده ‌می‌شوند، می‌توانند از بروز دیابت ملیتوس نوع ۲ و عوارض همراه آن در افراد در معرض خطر ابتلا به آن پیشگیری کنند یا آن را به تاخیر اندازند؟

پیشینه

داروهای افزایش‌دهنده‌ ترشح انسولین به‌‌طور وسیعی برای درمان افراد مبتلا به دیابت ملیتوس نوع ۲ استفاده می‌شوند. این داروها می‌توانند به دو گروه اصلی از داروهای پائین آورنده سطح گلوکز خون تقسیم شوند که عبارتند ‌از: سولفونیل‌اوره‌ها (sulphonylureas) (برای مثال، گلی‌بن‌کلامید (glibenclamide)/گلیبورید (glyburide)؛ گلیپیزید (glipizide) و گلیکلازید (gliclazide)) و آنالوگ‌های مگلیتینید (meglitinide analogues) (ناتگلینید (nateglinide) و رپاگلینید (repaglinide)). این داروها با تحریک ترشح انسولین در بدن، سطوح گلوکز خون را پائین آورده و به تبع آن سطوح انسولین را بالا می‌برند. افراد مبتلا به سطوح نسبتا بالای گلوکز اغلب در معرض خطر بالای ابتلا به دیابت نوع ۲ (که مرحله پیش‌‐دیابت (prediabetes) نامیده می‌شود) قرار دارند. بنابراین به افراد با سطوح نسبتا بالای گلوکز توصیه می‌شود تا ورزش کنند و مصرف کالری را پائین بیاورند (تغییر رفتار یا مداخلات «سبک زندگی») تا از ابتلا به دیابت نوع ۲ پیشگیری شود. در حال حاضر مشخص نیست که داروهای افزایش‌دهنده‌ ترشح انسولین باید برای افراد مبتلا به افزایش گلوکز خون که معیارهای تشخیصی دیابت ملیتوس نوع ۲ را فعلا ندارند، تجویز شود یا خیر. ما می‌خواستیم دریابیم که این داروها می‌توانند از ابتلا به دیابت ملیتوس نوع ۲ در افراد مبتلا به سطح نسبتا بالای گلوکز پیشگیری کنند یا آن را به تاخیر اندازند یا خیر. هم‌چنین، در پی آن بودیم که تاثیرات آنها را بر پیامدهایی که از نظر بیمار مهم هستند، مانند عوارض دیابت (مثلا بیماری کلیه و چشم، حملات قلبی، سکته مغزی)، مرگ‌ومیر به هر علتی، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و عوارض جانبی داروها، تجزیه‌وتحلیل کنیم.

ویژگی‌های مطالعه

منابع علمی پزشکی و پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌های در حال انجام را برای شناسایی کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده با دوره حداقل ۱۲ هفته‌ای برای مقایسه تجویز داروهای افزایش‌دهنده ترشح انسولین با داروی کاهش دهنده گلوکز، دارونما (placebo) یا عدم‐مداخله جست‌وجو کردیم. این کارآزمایی‌ها مطالعاتی بالینی هستند که در آنها افراد به‌طور تصادفی به یکی از دو یا چند گروه تقسیم می‌شوند به نحوی که می‌توان تاثیرات مداخلات مختلف را مستقیما مقایسه کرد. شرکت‌کنندگان وارد شده در مطالعات می‌بایست سطوح گلوکز بالاتر از حد نرمال داشتند، اما این مقدار باید زیر حدی می‌بود که برای تشخیص دیابت ملیتوس نوع ۲ استفاده می‌شود. یافته‌های چندین مطالعه را با هم ترکیب کردیم تا به سوالات مطالعه مروری‌مان پاسخ دهیم. شش کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده را پیدا کردیم. در مجموع ۱۰,۰۱۸ شرکت‌کننده وارد شدند. طول دوره مداخلات بین شش ماه تا پنج سال متغیر بود.

این شواهد تا اپریل ۲۰۱۶ به‌روز است.

نتایج کلیدی

شرکت‌کنندگان اندکی به دنبال درمان با سولفونیل‌اوره‌ها فوت کردند. سولفونیل‌اوره‌ها (اکثر شواهد مرتبط بود به داروی گلیمپیرید) در مقایسه با دارونما خطر ابتلا را به دیابت ملیتوس نوع ۲ کاهش ندادند. در هیچ مطالعه‌ای عوارض جانبی جدی، حملات قلبی غیر‐کشنده، سکته مغزی غیر‐کشنده، نارسایی قلبی، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت یا تاثیرات اجتماعی‌اقتصادی با سولفونیل‌اوره‌ها گزارش نشد.

فقط در یک مطالعه به داده‌های مربوط به آنالوگ‌ مگلیتینید (ناتگلینید) اشاره شد. این مطالعه بزرگ شامل ۹۵% از کل شرکت‌کنندگان مرور ما بود. ما نتوانستیم شواهد محکمی را برای پیامدهای مرگ‌ومیر به هر علتی، خطر ابتلا به دیابت ملیتوس نوع ۲ یا عوارض جانبی جدی به دست آوریم. در این مطالعه گزارشی درباره کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و تاثیرات اجتماعی‌اقتصادی وجود نداشت.

مطالعات بعدی باید پیامدهایی را که از نظر بیمار مهم هستند و، خصوصا، عوارض جانبی داروها را بررسی کنند، زیرا مطمئن نیستیم که وضعیت «پیش‌‐دیابت» فقط وضعیتی است که به‌طور دلخواه به وسیله معیارهای آزمایشگاهی تعریف می‌شود یا واقعا یک عامل خطرساز برای دیابت ملیتوس نوع ۲ به شمار می‌رود که می‌تواند قابل درمان باشد.

کیفیت شواهد

همه مطالعات وارد شده در روش اجرا یا در چگونگی گزارش موارد کلیدی، نقایصی را داشتند. برای مقایسه‌های مجزا تعداد شرکت‌کنندگان اندک بود و این موجب بروز خطر بالای خطاهای تصادفی (random errors) می‌شود (بازی شانس).


Bianca Hemmingsen، David P Sonne، Maria-Inti Metzendorf، Bernd Richter،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
افزایش قابل انتظار بروز دیابت ملیتوس نوع ۲ (T۲DM) می‌تواند به یک مشکل قابل‌توجه سلامت در سراسر جهان تبدیل شود. اینکه مهارکننده‌های دی‌پپتیدیل‐پپتیداز (DPP)‐۴ یا آنالوگ‌‌های پپتیدی شبه‐گلوکاگون (GLP)‐۱ قادر به پیشگیری یا به تاخیر انداختن بروز T۲DM و عوارض همراه با آن در افراد در معرض خطر ابتلا به T۲DM هستند یا خیر، نامشخص است.
اهداف
بررسی اثرات مهارکننده‌های DPP‐۴ و آنالوگ‌های GLP‐۱ بر پیشگیری یا به‌ تاخیر انداختن بروز T۲DM و عوارض مرتبط با آن در افراد مبتلا به اختلال تحمل گلوکز، اختلال در قند خون ناشتا، افزایش متوسط در سطح هموگلوبین گلیکوزیله A۱c؛ (HbA۱c) یا هر ترکیبی از آن‌ها.
روش های جستجو
پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین؛ MEDLINE؛ PubMed؛ Embase؛ ClinicalTrials.gov؛ پلت‌فرم بین‌المللی پایگاه ثبت کارآزمایی‌های بالینی سازمان جهانی بهداشت (WHO)؛ و فهرست منابع مطالعات مرور سیستماتیک، مقالات و گزارش‌های ارزیابی فن‌آوری‌های سلامت را جست‌وجو کنیم. از پژوهشگران کارآزمایی‌های وارد شده برای یافتن اطلاعات در مورد کارآزمایی‌های دیگر پرس‌وجو کردیم. تاریخ آخرین جست‌وجو در تمام بانک‌های اطلاعاتی ژانویه ۲۰۱۷ بود.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای (randomised controlled trials; RCTs) را وارد کردیم که به مدت حداقل ۱۲ هفته یا بیشتر به مقایسه تجویز مهارکننده‌های DPP‐۴ و آنالوگ‌های GLP‐۱ با هر مداخله دارویی کاهش‌دهنده گلوکز، مداخلات تغییردهنده رفتار، دارونما (placebo) یا عدم‐مداخله‌ در افراد مبتلا به اختلال گلوکز ناشتا، اختلال تحمل گلوکز، افزایش متوسط در سطح HbA۱c یا ترکیبی از آن‌ها پرداختند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مطالعه مروری مستقلا تمام خلاصه مقالات و متن کامل مقالات و رکوردها را مطالعه کردند، کیفیت داده‌ها را ارزیابی کرده، و استخراج داده‌های پیامد را انجام دادند. یک نویسنده مطالعه مروری داده‌ها را استخراج کرد که توسط نویسنده دوم هم بررسی شد. اختلافات را با اجماع‌نظر یا مشارکت نویسنده سوم مطالعه مروری حل‌وفصل کردیم. برای متاآنالیز، برنامه‌ریزی کردیم از یک مدل اثرات‐تصادفی با بررسی خطر نسبی (RR) برای پیامدهای دو‐حالتی، و تفاوت میانگین (MD) برای پیامدهای پیوسته، با استفاده از %۹۵ فاصله اطمینان (CI) استفاده کنیم. کیفیت کلی شواهد را با استفاده از ابزار درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی کردیم.
نتایج اصلی

هفت RCT کامل‌شده را وارد کردیم؛ با حدود ۹۸ شرکت‌کننده که به‌طور تصادفی تحت تک‐درمانی (monotherapy) یک مهارکننده DPP‐۴ و ۱۶۲۰ نفر که به‌طور تصادفی تحت تک‐درمانی با یک آنالوگ GLP‐۱ قرار گرفتند. در دو کارآزمایی یک مهارکننده DPP‐۴ و در پنج کارآزمایی یک آنالوگ GLP‐۱ بررسی شدند. در مجموع ۹۲۴ شرکت‌کننده تصادفی‌سازی شدند؛ ۸۸۹ شرکت‌کننده در گروه دارونما و ۳۳ نفر در گروه تک‌‐درمانی با متفورمین جای گرفتند. یک RCT از لیراگلوتاید (liraglutide) حدود ۸۵% از کل شرکت‌کنندگان را در خود جای داد. طول دوره مداخلات از ۱۲ هفته تا ۱۶۰ هفته متغیر بود. هیچ‌یک از کارآزمایی‌های وارد شده با خطر پائین سوگیری برای همه حوزه‌های «خطر سوگیری» ارزیابی نشدند و متاآنالیز را انجام ندادیم چرا که تعداد کارآزمایی‌ها کافی نبود.

یک کارآزمایی به مقایسه ویلداگلپتین (vildagliptin)، مهارکننده DPP‐۴، با دارونما پرداخت، و هیچ موردی را از وقوع مرگ‌ومیر گزارش نکرد (شواهد با کیفیت بسیار پائین). بروز T۲DM بر اساس معیارهای تشخیصی WHO در ۳/۹۰ شرکت‌کننده تصادفی‌شده به گروه ویلداگلیپتین، در مقایسه با ۱/۸۹ شرکت‌کننده تصادفی‌شده به گروه دارونما گزارش شد (شواهد با کیفیت بسیار پائین). همچنین، ۱/۹۰ شرکت‌کننده در گروه ویلداگلیپتین در مقایسه با ۲/۸۹ شرکت‌کننده در گروه دارونما دچار یک عارضه جانبی جدی شدند (شواهد با کیفیت بسیار پائین). یکی از هر ۹۰ نفر شرکت‌کننده، دچار نارسایی احتقانی قلب در گروه ویلداگلپتین، در مقایسه با هیچ موردی در گروه دارونما شد (شواهد با کیفیت بسیار پائین). هیچ اطلاعاتی در مورد انفارکتوس میوکارد غیر‐کشنده، سکته مغزی، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت یا تاثیرات اجتماعی‐اقتصادی گزارش نشد.

مورتالیتی قلبی‌عروقی و مورتالیتی به هر علتی متعاقب درمان با آنالوگ‌های GLP‐۱ به ندرت گزارش شدند؛ یک کارآزمایی از اگزناتاید (exenatide) فوت هیچ شرکت‌کننده‌ای را اعلام نکرد. کارآزمایی دیگری از لیراگلوتاید ۳,۰ میلی‌گرمی نشان داد که ۲/۱۵۰۱ نفر از گروه لیراگلوتاید در مقابل ۲/۷۴۷ نفر از گروه دارونما پس از ۱۶۰ هفته درمان فوت کردند (شواهد با کیفیت بسیار پائین).

بروز T۲DM پس از درمان با لیراگلوتاید ۳,۰ میلی‌گرمی در مقایسه با دارونما پس از ۱۶۰ هفته، معادل ۲۶/۱۴۷۲ (۱.۸%) در شرکت‌کنندگان تصادفی‌سازی شده به گروه لیراگلوتاید در مقایسه با ۴۶/۷۳۸ (۶.۲%) شرکت‌کننده تصادفی‌سازی شده به گروه دارونما (شواهد با کیفیت بسیار پائین) بود. این کارآزمایی خطر (تشخیص) T۲DM را با معیار HbA۱c معادل ۵.۷% تا ۶.۴% (۶.۵% یا بیشتر)، گلوکز ناشتای پلاسما معادل ۵.۶ میلی‌مول/لیتر یا بیشتر تا ۶.۹ میلی‌مول/لیتر یا کمتر (۷.۰ میلی‌مول/لیتر یا بیشتر) یا سطح گلوکز پلاسما دو ساعت پس از صرف غذا معادل ۷.۸ میلی‌مول/لیتر یا بیشتر تا ۱۱.۰ میلی‌مول/لیتر (۱۱.۱ میلی‌مول/لیتر) در نظر گرفت. در مجموع، ۷۰/۱۴۷۲ (۶۶%) شرکت‌کننده در گروه مداخله، در مقایسه با ۲۶۸/۷۳۸ (۳۶%) شرکت‌کننده در گروه دارونما، از هیپرگلیسمی متوسط به قند خون طبیعی رسیدند. میزان بروز T۲DM پس از دوره تمدید بدون درمان ۱۲‐هفته‌ای (یعنی پس از ۱۷۲ هفته) نشان داد که پنج شرکت‌کننده دیگر در گروه لیراگلوتاید، در مقایسه با یک شرکت‌کننده در گروه دارونما، مبتلا به T۲DM شدند. پس از ۱۲‐هفته قطع درمان، ۷۴۰/۱۴۷۲ (۵۰%) شرکت‌کننده در گروه لیراگلوتاید در مقایسه با ۲۶۳/۷۳۸ (۳۶%) شرکت‌کننده در گروه دارونما دارای قند خون طبیعی بودند.

در یک کارآزمایی از اگزناتاید استفاده شد و ۲/۱۷ شرکت‌کننده تصادفی‌سازی شده به گروه اگزناتاید در مقابل ۱/۱۶ شرکت‌کننده تصادفی‌سازی شده به گروه دارونما به سمت T۲DM پیشرفت کردند (شواهد با کیفیت بسیار پائین). این کارآزمایی تعریف T۲DM را ارائه نداد. یک کارآزمایی عوارض جانبی جدی را در ۲۳۰/۱۵۲۴ (۱۵,۱%) شرکت‌کننده گروه لیراگلوتاید با دوز ۳.۰ میلی‌گرمی در مقایسه با ۹۶/۷۵۵ (۱۲.۷%) شرکت‌کننده در بازوی دارونما گزارش کرد (شواهد با کیفیت بسیار پائین). هیچ گزارشی از وقوع عارضه جانبی جدی در کارآزمایی استفاده کننده از اگزناتاید وجود نداشت. وقوع انفارکتوس میوکارد غیر‐کشنده در ۱/۱۵۲۴ شرکت‌کننده در بازوی لیراگلوتاید و در ۰/۵۵ شرکت‌کننده در بازوی دارونما در ۱۷۲ هفته گزارش شد (شواهد با کیفیت بسیار پائین). یک کارآزمایی نارسایی احتقانی قلب را در ۱/۱۵۲۴ شرکت‌کننده بازوی لیراگلوتاید و در ۱/۷۵۵ شرکت‌کننده بازوی دارونما گزارش کرد (شواهد با کیفیت بسیار پائین). شرکت‌کنندگان دریافت‌کننده لیراگلوتاید در مقایسه با گروه دارونما بهبود اندکی را در جزء فیزیکی مقیاس ۳۶ آیتمی Short Form داشتند که اختلاف ۰.۸۷ امتیازی را نشان داد (۹۵% CI؛ ۰.۱۷ تا ۱.۵۸؛ P = ۰.۰۲؛ ۱ کارآزمایی، ۱۷۹۱ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) هیچ یک از کارآزمایی‌های ارزیابی‌کننده آنالوگ‌های GLP‐۱ داده‌هایی را درباره سکته مغزی، عوارض میکروواسکولار یا تاثیرات اجتماعی‌اقتصادی ارائه ندادند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد قاطعی وجود ندارد که مهارکننده‌های DPP‐۴ یا آنالوگ‌های GLP‐۱ عمدتا در مقایسه با دارونما تاثیر قابل‌توجهی بر احتمال ابتلا به T۲DM و به ویژه عوارض مرتبط با آن در افرادی داشته باشند که در معرض خطر بیشتر ابتلا به T۲DM قرار دارند. اغلب کارآزمایی‌ها پیامدهای مهم را از نظر بیمار بررسی نکردند.
خلاصه به زبان ساده

مهارکننده‌های دی‌پپتیدیل‐پپتیداز (DPP)‐۴ یا آنالوگ‌های پپتیدی شبه‐گلوکاگون (GLP)‐۱ برای پیشگیری یا به تاخیر انداختن بروز دیابت ملیتوس نوع ۲

سوال مطالعه مروری

آیا داروهای کاهش‌دهنده سطح گلوکز، مهارکننده‌های DPP‐۴ (مانند لیناگلیپتین (linagliptin) یا ویلداگلیپتین (vildagliptin)) و آنالوگ‌های GLP‐۱ (مثل اگزناتاید (exenatide) یا لیراگلوتاید (liraglutide)) قادر به پیشگیری یا به تاخیر انداختن پیشرفت دیابت نوع ۲ و عوارض مرتبط با آن در افرادی هستند که در معرض خطر ابتلا به دیابت نوع ۲ قرار دارند؟

پیشینه

مهارکننده‌های DPP‐۴ و آنالوگ‌های GLP‐۱ به‌طور گسترده‌ای برای درمان افراد مبتلا به دیابت نوع ۲ مورد استفاده قرار می‌گیرند. گفته می‌شود افراد دارای سطح نسبتا بالای قند خون، در معرض خطر بیشتر ابتلا به دیابت نوع ۲ قرار دارند (اغلب تحت عنوان «پیش‌دیابت» نامیده می‌شود). در حال حاضر مشخص نیست مهارکننده‌های DPP‐۴ یا آنالوگ‌های GLP‐۱ باید برای افرادی که سطح قند خون بالایی دارند ولی مبتلا به دیابت نوع ۲ نیستند، تجویز شوند یا خیر. ما می‌خواستیم بدانیم این داروها می‌توانند از بروز دیابت نوع ۲ در افرادی که در معرض خطر بالاتر هستند، پیشگیری کنند یا بروز آن را به تاخیر اندازند یا خیر. ما همچنین به دنبال بررسی تاثیرات آن‌ها بر پیامدهای مهم مربوط به بیمار مثل عوارض دیابت (مانند بیماری‌های کلیه و چشم، حملات قلبی، سکته مغزی)، مرگ‌ومیر به هر علتی، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (معیاری از رضایت افراد از زندگی و سلامت‌شان) و عوارض جانبی داروها، بودیم.

ویژگی‌های مطالعه

شرکت‌کنندگان می‌بایست سطوح قند خون بالاتر از حد طبیعی، اما کمتر از میزانی داشتند که برای تشخیص دیابت ملیتوس نوع ۲ مورد استفاده قرار می‌گیرد. هفت کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده (مطالعات بالینی که افراد به صورت تصادفی در دو گروه یا بیشتر قرار داده می‌شوند) را با ۲۷۰۲ شرکت‌کننده یافتیم. طول دوره درمان از ۱۲ هفته تا ۱۶۰ هفته متغیر بود. یکی از مطالعاتی که به بررسی لیراگلوتاید اختصاص داشت، اغلب شواهد (۲۲۸۵/۲۷۰۲ شرکت‌کننده) را در اختیار داشت. شرکت‌کنندگان در این مطالعه دارای اضافه‐وزن یا چاق بودند.

این شواهد تا ژانویه ۲۰۱۷ به‌روز است.

نتایج کلیدی

مهارکننده‌های DPP‐۴ در مقایسه با دارونما (یک داروی ساختگی) خطر ابتلا را به دیابت نوع ۲ کاهش ندادند. در یک مطالعه بزرگ با حضور لیراگلوتاید که یک آنالوگ GLP‐۱ است، با دوزی که برای افراد چاق تجویز می‌شود (۳,۰ میلی‌گرم)، بروز دیابت نوع ۲ به تعویق افتاد: ۲۶/۱۴۷۲ (%۱.۸) شرکت‌کننده جای گرفته به‌طور تصادفی در گروه لیراگلوتاید در مقایسه با ۴۶/۷۳۸ (۶.۲%) شرکت‌کننده جای گرفته به‌طور تصادفی در گروه دارونما پس از ۱۶۰ هفته به دیابت نوع ۲ مبتلا شدند. از سوی دیگر، ۹۷۰/۱۴۷۲ (۶۶%) شرکت‌کننده تصادفی‌سازی شده به گروه لیراگلوتاید در مقایسه با ۲۶۸/۷۳۸ (%۳۶) شرکت‌کننده تصادفی‌سازی شده به گروه دارونما به سطوح طبیعی گلوکز خون برگشتند. این مطالعه برای ۱۲ هفته دیگر بدون درمان ادامه یافت و پنج فرد دیگر نیز در گروه لیراگلوتاید در مقایسه با یک شرکت‌کننده در گروه دارونما، به دیابت مبتلا شدند. پس از ۱۲ هفته بدون درمان، ۷۴۰/۱۴۷۲ (۵۰%) شرکت‌کننده در گروه لیراگلوتاید در مقایسه با ۲۶۳/۷۳۸ (۳۶%) شرکت‌کننده در گروه دارونما سطوح طبیعی گلوکز داشتند. این بدین معنی است که برای افزایش احتمال پیشگیری از ابتلا به دیابت نوع ۲ در افرادی که در معرض خطر قرار دارند، باید این دارو به‌طور مداوم مصرف شود. نکته قابل توجه اینکه عوارض جانبی جدی (به عنوان مثال بستری شدن در بیمارستان یا قرار گرفتن شرکت‌کننده در معرض خطر، مثلا بروز تداخل با داروهای دیگر) اغلب پس از درمان با لیراگلوتاید اتفاق می‌افتد، ۲۳۰/۱۵۲۴ (۱۵%) شرکت‌کننده در گروه لیراگلوتاید و ۹۶/۷۵۵ (۱۳%) شرکت‌کننده در گروه دارونما، و مشخص نیست که مصرف این دارو در درازمدت بی‌خطر باشد.

مزایا یا معایبی را برای مهارکننده‌های DPP‐۴ یا آنالوگ‌های GLP‐۱ در ارتباط با حملات قلبی غیر‐کشنده، سکته‌های مغزی غیر‐کشنده یا نارسایی قلبی تشخیص ندادیم. مطالعات وارد شده دیگر عوارض دیابت را مانند بیماری کلیوی یا چشمی گزارش نکردند. تاثیرات مداخله بر کیفیت زندگی مرتبط با سلامت متناقض بودند. در مطالعات وارد شده، تعداد اندکی از شرکت‌کنندگان فوت کردند که ارتباط آشکاری با درمان وجود نداشت.

مطالعات آینده باید پیامدهای مهم بیشتری را از نظر بیمار مانند عوارض دیابت و به‌ ویژه عوارض جانبی داروها مورد بررسی قرار دهند، زیرا مطمئن نیستیم که «پره‌دیابت» فقط حالتی است که توسط اندازه‌گیری آزمایشگاهی تعریف شده، یا در واقع یک عامل خطر واقعی برای دیابت ملیتوس نوع ۲ است و اینکه درمان این وضعیت به معنای ایجاد نتایج بهتر در پیامدهای مهم مرتبط با بیمار است یا خیر.

کیفیت شواهد

تمام کارآزمایی‌های وارد شده دارای نقایصی در نحوه انجام یا در گزارش موارد کلیدی بودند. برای مقایسه‌های فردی، تعداد شرکت‌کنندگان اندک بود، که به خطر خطاهای تصادفی (بازی شانس) بالا منجر شد.


Bianca Hemmingsen، Gabriel Gimenez-Perez، Didac Mauricio، Marta Roqué i Figuls، Maria-Inti Metzendorf، Bernd Richter،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
افزایش قابل انتظار در بروز دیابت ملیتوس نوع ۲ (T۲DM) می‌تواند به یک مشکل قابل‌ توجه سلامت در سراسر جهان تبدیل شود. مشخص نیست رژیم غذایی، فعالیت فیزیکی یا هر دو می‌توانند از بروز T۲DM یا عوارض مرتبط با آن در افراد پُر‐خطر پیش‌گیری کنند یا آن را به‌ تاخیر اندازند یا خیر.
اهداف
ارزیابی تاثیرات رژیم غذایی، فعالیت فیزیکی یا هر دو در پیش‌گیری یا به‌ تاخیر انداختن T۲DM و عوارض جانبی مرتبط با آن در افرادی‌ که برای ابتلا به دیابت ملیتوس نوع ۲ پُر‐خطر محسوب می‌شوند.
روش های جستجو
این یک به‌روزرسانی از مرور کاکرین است که در سال ۲۰۰۸ انتشار یافت. در CENTRAL؛ MEDLINE؛ ClinicalTrials.gov؛ ICTRP Search Portal؛ و فهرست منابع مرورهای سیستماتیک، مقالات و گزارش‌های ارزیابی فناوری سلامت جست‌وجو کردیم. تاریخ آخرین جست‌وجو در تمام بانک‌های اطلاعاتی ژانویه ۲۰۱۷ بود. تا سپتامبر ۲۰۱۷ به‌طور مستمر از سرویس‌های هشدار ایمیل در MEDLINE برای شناسایی مطالعات تازه انتشار یافته با همان استراتژی مشابه که برای MEDLINE تعریف شد، استفاده کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای (randomised controlled trials; RCTs) را وارد کردیم که دو سال یا بیشتر طول کشیدند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از متدولوژی استاندارد کاکرین برای گردآوری و تجزیه‌و‌تحلیل داده‌ها استفاده کردیم. قطعیت کلی شواهد را با استفاده از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی کردیم.
نتایج اصلی

ما ۱۲ RCT را وارد کردیم که ۵۲۳۸ شرکت‌کننده را تصادفی‌سازی کردند. یک کارآزمایی ۴۱% از شرکت‌کنندگان را در بر گرفت. طول مدت مداخله از دو تا شش سال متغیر بود. در هیچ‌ یک از حوزه‌های «خطر سوگیری (bias)»، هیچ‌کدام از کارآزمایی‌های وارد شده را با خطر پائین برآورد نکردیم.

یازده کارآزمایی رژیم غذایی را همراه با فعالیت فیزیکی با درمان استاندارد یا عدم درمان مقایسه کردند. نه RCT شامل شرکت‌کنندگان مبتلا به اختلال تحمل گلوکز (impaired glucose tolerance; IGT)، یک کارآزمایی شامل شرکت‌کنندگان مبتلا به IGT، اختلال در گلوکز خون ناشتا (impaired fasting blood glucose; IFG) یا هر‌ دو، و یک RCT افرادی را در بر‌ می‌گرفت که میزان گلوکز خون ناشتای آن‌ها بین ۵,۳ و ۶.۹ میلی‌مول/لیتر گزارش شد. میان ۲۰۴۹ شرکت‌کننده‌ای که در گروه رژیم غذایی به همراه فعالیت فیزیکی قرار داشتند، ۱۲ مورد مرگ‌ومیر اتفاق افتاد، در مقایسه، میان ۲۰۵۰ شرکت‌کننده در گروه‌های دیگر ۱۰ مورد مرگ‌ومیر رخ داد (RR: ۱.۱۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۰ تا ۲.۵۰؛ ۹۵% فاصله پیش‌بینی: ۰.۴۴ تا ۲.۸۸؛ ۱۰ کارآزمایی؛ ۴۰۹۹ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). تعاریف بروز T۲DM در کارآزمایی‌های مختلف، متفاوت بود. در کل ۳۱۵ نفر از ۲۱۲۲ شرکت‌کننده در گروه رژیم غذایی همراه با فعالیت فیزیکی (۱۴.۸%) در مقایسه با ۶۱۴ نفر از ۲۳۸۹ شرکت‌کننده‌ای که در گروه‌های کنترل مقایسه شدند (۲۵.۷%) به سمت ابتلا به T۲DM پیش رفتند (RR: ۰.۵۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۰ تا ۰.۶۴؛ ۹۵% فاصله پیش‌بینی: ۰.۵۰ تا ۰.۶۵؛ ۱۱ کارآزمایی؛ ۴۵۱۱ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت متوسط). دو کارآزمایی عوارض جانبی جدی را گزارش کردند. در یک کارآزمایی هیچ موردی از عارضه جانبی رخ نداد. در کارآزمایی دیگر، یک نفر از ۵۱ شرکت‌کننده در گروه رژیم غذایی همراه با فعالیت فیزیکی دچار عارضه جانبی جدی شد و در مقایسه، میان ۵۱ شرکت‌کننده‌ای که در گروه‌های کنترل قرار‌داشتند فردی به عارضه جانبی دچار نشد (شواهد با کیفیت پائین). مورتالیتی قلبی‌عروقی به‌ ندرت گزارش شد (چهار نفر از ۱۶۲۶ شرکت‌کننده در گروه رژیم غذایی همراه با فعالیت فیزیکی و چهار نفر از ۱۶۳۷ شرکت‌کننده در گروه‌های کنترل (دامنه RR بین ۰.۹۴ و ۳.۱۶؛ ۷ کارآزمایی؛ ۳۲۶۳ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت بسیار پائین)). فقط در یک کارآزمایی گزارش شد که هیچ موردی از سکته قلبی غیر‐کشنده یا سکته مغزی غیر‐کشنده رخ نداد (شواهد با کیفیت پائین). دو کارآزمایی گزارش‌ کردند که هیچ‌ یک از شرکت‌کنندگان دچار هیپوگلیسمی نشدند. یک مطالعه کیفیت زندگی مرتبط با سلامت را در ۲۱۴۴ شرکت‌کننده مورد بررسی قرار‌داده و متذکر شد که تفاوت معنی‌داری میان گروه‌های مداخله به ‌دست نیامد (شواهد با کیفیت بسیار پائین). سه کارآزمایی هزینه‌های مداخلات را در ۲۷۵۵ شرکت‌کننده ارزیابی کردند. بزرگ‌ترین کارآزمایی از این موارد، آنالیز هزینه‌ها را از منظر نظام سلامت و دیدگاه جامعه منتشر کرد و، به‌ ترتیب، معادل ۳۱,۵۰۰ دلار آمریکا و ۵۱,۶۰۰ دلار آمریکا به ازای سال‌های زندگی با کیفیت تعدیل شده (quality‐adjusted life year; QALY) با رژیم غذایی همراه با فعالیت فیزیکی به دست آمد (شواهد با کیفیت پائین). هیچ داده‌ای در مورد نابینا شدن بیماران یا ابتلا به بیماری کلیوی مرحله نهایی وجود نداشت.

یک کارآزمایی رژیم غذایی تنها را با ارائه مداخله به‌ صورت فعالیت فیزیکی یا درمان استاندارد مقایسه کرد. شرکت‌کنندگان مبتلا به IGT بودند. سه مورد از ۱۳۰ شرکت‌کننده در گروه رژیم غذایی فوت کردند درحالی که هیچ ‌یک از ۱۴۱ شرکت‌کننده در گروه فعالیت فیزیکی فوت نکردند (شواهد با کیفیت بسیار پائین). هیچ‌ یک از شرکت‌کنندگان در اثر بیماری‌های قلبی‌عروقی فوت نکردند (شواهد با کیفیت بسیار پائین). در کل ۵۷ نفر از ۱۳۰ شرکت‌کننده در گروه رژیم غذایی (۴۳,۸%) در مقایسه با ۵۸ نفر از ۱۴۱ شرکت‌کننده در گروه فعالیت فیزیکی (۴۱.۱%) به سمت ابتلا به T۲DM پیشرفت کردند (شواهد با کیفیت بسیار پائین). هیچ موردی از عارضه جانبی ثبت نشد (شواهد با کیفیت بسیار پائین). هیچ داده‌ای در مورد انفارکتوس میوکارد غیر‐کشنده، سکته مغزی غیر‐کشنده، نابینایی، بیماری کلیوی مرحله نهایی، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت یا اثرات اجتماعی‌اقتصادی به دست نیامد.

دو کارآزمایی فعالیت فیزیکی را با درمان استاندارد در ۳۹۷ شرکت‌کننده مقایسه کردند. یک کارآزمایی افراد مبتلا به IGT، و کارآزمایی دیگر شرکت‌کنندگان مبتلا به IGT؛ IFG یا هر دو را وارد کردند. یک کارآزمایی گزارش‌ کرد که هیچ‌ یک از ۱۴۱ شرکت‌کننده در گروه فعالیت فیزیکی فوت نکردند و در مقابل، در گروه کنترل سه نفر از ۱۳۳ شرکت‌کننده جان خود را از دست دادند. کارآزمایی دیگر متذکر شد که سه نفر از ۸۴ شرکت‌کننده در گروه فعالیت فیزیکی و یک نفر از ۳۹ شرکت‌کننده در گروه کنترل فوت کردند (شواهد با کیفیت بسیار پائین). در یک کارآزمایی، ۵۸ نفر از ۱۴۱ شرکت‌کننده در گروه فعالیت فیزیکی (۴۱,۱%) در مقایسه با ۹۰ نفر از ۱۳۳ شرکت‌کننده در گروه کنترل (۶۷.۷%) مبتلا به T۲DM شدند. در کارآزمایی دیگر، ۱۰ نفر از ۸۴ شرکت‌کننده در گروه فعالیت فیزیکی (۱۱.۹%) در مقایسه با هفت نفر از ۳۹ شرکت‌کننده در گروه کنترل (۱۸%) به T۲DM دچار شدند (شواهد با کیفیت بسیار پائین). وقوع عوارض جانبی وخیم به ندرت گزارش شدند (یک کارآزمایی بروز هیچ عارضه‌ای را گزارش نکرد، یک کارآزمایی در سه نفر از ۶۶ شرکت‌کننده در گروه فعالیت فیزیکی در مقایسه با یک نفر از ۳۹ شرکت‌کننده در گروه کنترل بروز برخی عوارض را توصیف کرد (شواهد با کیفیت بسیار پائین)). فقط یک کارآزمایی بروز مورتالیتی قلبی‌عروقی را گزارش کرد (از بین ۲۷۴ شرکت‌کننده هیچ موردی دیده نشد؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). وقوع انفارکتوس میوکارد یا سکته مغزی غیر‐کشنده در یک کارآزمایی که ۱۲۳ شرکت‌کننده را تصادفی‌سازی کرد، ندرتا مشاهده شد (شواهد با کیفیت بسیار پائین). یک کارآزمایی گزارش کرد که هیچ‌یک از شرکت‌کنندگان در کارآزمایی، دچار هیپوگلیسمی نشدند. یک کارآزمایی در مورد کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در ۱۲۳ شرکت‌کننده نشان‌ داد که تفاوت معناداری بین گروه‌های مداخله وجود ندارد (شواهد با کیفیت بسیار پائین). داده‌ای در مورد نابینایی یا اثرات اجتماعی‌اقتصادی به دست نیامد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد محکمی وجود ندارد که فقط رژیم غذایی یا فقط فعالیت فیزیکی در مقایسه با درمان استاندارد، تاثیری بر خطر ابتلا به T۲DM و به‌ ویژه عوارض مرتبط با آن در افرادی که برای ابتلا به T۲DM پُر‐خطر محسوب می‌شوند، داشته باشد. با این حال، رعایت رژیم غذایی به همراه فعالیت فیزیکی، بروز T۲DM را در افرادی که دارای IGT هستند کاهش می‌دهد یا به تاخیر می‌اندازد. اطلاعاتی در مورد تاثیر رژیم غذایی به همراه فعالیت فیزیکی برای افراد مبتلا به هیپرگلیسمی متوسط که توسط سایر متغیرهای گلیسمی تعریف شدند، وجود ندارد. اکثر RCTها پیامدهای مهم بیمار را مورد بررسی قرار ندادند.
خلاصه به زبان ساده

نقش رژیم غذایی، فعالیت بدنی یا هر دو در پیشگیری یا به تاخیر انداختن بروز دیابت نوع ۲ و عوارض مرتبط با آن در افراد پُر‐خطر

سوال مطالعه مروری

آیا رژیم غذایی یا فعالیت فیزیکی، یا هر دو، قادر به پیش‌گیری یا به تاخیر انداختن پیشرفت دیابت نوع ۲ و عوارض مرتبط با آن در افراد پُر‐خطر هستند؟

پیشینه

افرادی که سطح گلوکز خون نسبتا افزایش‌ یافته‌ای دارند (که اغلب به آن «پره‌دیابت» (prediabetes) می‌گویند) به عنوان افراد پُر‐خطر برای ابتلا به دیابت نوع ۲ شناخته می‌شوند. امروزه توصیه می‌شود که تمام افراد پُر‐خطر برای ابتلا به دیابت نوع ۲ باید عادات غذایی و میزان فعالیت فیزیکی‌شان را تنظیم کنند. ما می‌خواستیم بدانیم که اعمال این تغییرات در رژیم غذایی، فعالیت فیزیکی یا هر دو می‌تواند از ابتلای افراد پُر‐خطر به دیابت نوع ۲ پیش‌گیری کند یا آن را به تاخیر بی‌اندازد یا خیر. همچنین می‌خواستیم درباره تاثیر آن بر پیامدهای مهم بیمار مانند عوارض جانبی دیابت (مثل بیماری‌های کلیوی و چشمی، حمله قلبی، سکته مغزی)، وقوع مرگ به هر دلیلی، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (معیاری از رضایت بیمار از زندگی و سلامت خود) و عوارض جانبی بدانیم.

ویژگی‌های مطالعه

شرکت‌کنندگان باید سطح گلوکز خون بالاتر از آنچه طبیعی تلقی می‌شود، اما پائین‌تر از سطحی که تشخیص دیابت نوع ۲ مسجل می‌شود، داشته باشند. ما ۱۲ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده (مطالعات بالینی که افراد به‌طور تصادفی‌ در یکی از دو یا چند گروه درمانی متفاوت قرار داده می‌شوند) را یافتیم که شامل ۵۲۳۸ شرکت‌کننده بودند. طول دوره درمان از دو تا شش سال متغیر بود. بیشتر مطالعات شامل افرادی بودند که بر اساس سطح خونی گلوکز دو ساعت پس از خوردن ۷۵ گرم گلوکز، از نظر امکان ابتلا به دیابت نوع ۲ پُر‐خطر محسوب می‌شدند (یعنی اختلال تحمل گلوکز (impaired glucose tolerance; IGT) پس از انجام تست تحمل گلوکز خوراکی).

این شواهد تا ژانویه ۲۰۱۷ به‌روز است. از سرویس هشدار ایمیل MEDLINE استفاده کردیم تا مطالعات جدید منتشر شده را تا سپتامبر ۲۰۱۷ شناسایی کنیم.

‌نتایج کلیدی

یک مطالعه رژیم غذایی تنها را با فعالیت فیزیکی تنها مقایسه کرد. پنجاه‐هفت نفر از۱۳۰ شرکت‌کننده (۴۴%) در گروه رژیم غذایی تنها، در مقایسه با ۵۸ نفر از ۱۴۱ شرکت‌کننده (۴۱%) در گروه فعالیت فیزیکی تنها، به سمت دیابت نوع ۲ پیش رفتند. دو مطالعه فعالیت فیزیکی را با درمان استاندارد مقایسه کردند؛ در یک مطالعه ۵۸ نفر از ۱۴۱ شرکت‌کننده (۴۱%) در گروه فعالیت فیزیکی در مقایسه با ۹۰ نفر از ۱۳۳ شرکت‌کننده (۶۸%) در گروه کنترل به سمت ابتلا به دیابت نوع ۲ پیش رفتند؛ در مطالعه دیگر، ۱۰ نفر از ۸۴ شرکت‌کننده (۱۲%) در گروه فعالیت فیزیکی در مقایسه با هفت نفر از ۳۹ شرکت‌کننده (۱۸%) در گروه کنترل به دیابت نوع ۲ مبتلا شدند. یازده مطالعه رژیم غذایی را به همراه فعالیت فیزیکی با درمان استاندارد یا عدم درمان مقایسه کردند. تبعیت از رژیم غذایی به همراه فعالیت فیزیکی خطر پیشروی را به سمت دیابت نوع ۲ کاهش داد، که در ۳۱۵ نفر از ۲۱۲۲ شرکت‌کننده (۱۵%) در گروه رژیم غذایی به همراه فعالیت فیزیکی در مقایسه با ۶۱۴ نفر از ۲۳۸۹ شرکت‌کننده (۲۶%) در گروه درمان استاندارد رخ داد.

هیچ مزیت و هیچ آسیبی را از رژیم غذایی، فعالیت فیزیکی یا هر دو از نظر وقوع حملات قلبی یا سکته مغزی پیدا نکردیم. مطالعات وارد شده ما عوارض جانبی دیابت را از قبیل عوارض کلیوی و چشمی گزارش نکردند. تاثیرات مداخله بر کیفیت زندگی مرتبط با سلامت نامشخص و غیر‐قطعی بودند. تعداد کمی از شرکت‌کنندگان در طول مطالعه فوت کردند و همچنین وقوع عوارض جانبی نادر بودند. باید در آینده مطالعات طولانی‌‐مدتی طراحی و اجرا شوند که پیامدهای مهم بیشتری را از بیماران مثل عوارض جانبی دیابت مدنظر قرار دهند، چون دقیقا نمی‌دانیم که «پره‌دیابت» فقط وضعیتی است که با اندازه‌گیری آزمایشگاهی تعریف می‌شود یا، در واقع، یک عامل خطر واقعی برای دیابت نوع ۲ به حساب می‌آید و این که درمان این وضعیت پیامدهای مهم بهتری را برای بیمار به ارمغان می‌آورد یا خیر.

کیفیت شواهد

همه کارآزمایی‌های وارد شده نقص‌هایی را در روش انجام یا چگونگی گزارش نتایج داشتند. در مورد رژیم غذایی به همراه فعالیت فیزیکی در مقایسه با درمان استاندارد، شواهد نسبتا خوبی را پیدا کردیم که بروز موارد جدید دیابت نوع ۲ را کاهش داده یا به تاخیر می‌اندازد. برای مقایسه‌های دیگر، تعداد شرکت‌کنندگان اندک بود، بنابراین خطر بالای خطاهای تصادفی (بازی شانس) وجود داشت.


Bernd Richter، Bianca Hemmingsen، Maria‐Inti Metzendorf، Yemisi Takwoingi،
دوره ۲۰۱۸، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

پیشینه
هیپرگلیسمی با شدت متوسط (intermediate hyperglycaemia; IH) با یک یا چند بار اندازه‌گیری غلظت‌های بالای گلوکز خون، مانند اختلال گلوکز ناشتا (impaired fasting glucose; IFG)، اختلال تحمل گلوکز (impaired glucose tolerance; IGT) و افزایش هموگلوبین گلیکوزیله شده A۱c؛ (HbA۱c) مشخص می‌شود. این سطوح بالاتر از حد نرمال، اما زیر آستانه تشخیص دیابت ملیتوس نوع ۲ (type ۲ diabetes mellitus; T۲DM) هستند. کاهش آستانه ۵,۶ میلی‌مول/لیتر (۱۰۰ میلی‌گرم/دسی‌لیتر) در گلوکز پلاسمای ناشتا (fasting plasma glucose;FPG) که برای تعریف IFG، توسط انجمن دیابت آمریکا (American Diabetes Association; ADA) در سال ۲۰۰۳ معرفی شد، شیوع IFG را به‌طور قابل توجهی افزایش داد. به‌همین ترتیب، کاهش آستانه HbA۱c از ۶.۰% به ۵.۷% توسط ADA در سال ۲۰۱۰ می‌تواند به‌طور بالقوه تاثیرات پزشکی، سلامت عمومی ‌و اجتماعی‌اقتصادی قابل‌توجهی داشته باشد.
اهداف
ارزیابی پیش‌آگهی کلی افراد مبتلا به ‌IH در مورد ابتلا به T۲DM، بازگشت از IH به‌ نورموگلیسمی ‌و تفاوت در بروز T۲DM در افراد مبتلا به IH در مقابل افراد ‌نورموگلیسمی.
روش های جستجو
ما به جست‌وجو در MEDLINE؛ Embase؛ ClincialTrials.gov و پورتال جست‌وجوی پلت‌فرم پایگاه ثبت بین‌المللی کارآزمایی‌های بالینی (ICTRP) تا دسامبر ۲۰۱۶ پرداخته و جست‌وجو در MEDLINE را در فوریه ۲۰۱۸ به‌روز کردیم. از چندین روش جست‌وجوی مکمل علاوه بر جست‌وجوی Boolean براساس متن‌کاوی تحلیلی (analytical text mining) استفاده کردیم.
معیارهای انتخاب
مطالعات کوهورت آینده‌نگر را که به بررسی پیشرفت T۲DM در افراد مبتلا به IH پرداختند، وارد کردیم. از تعاریف استاندارد IH استفاده کردیم که توسط ADA یا سازمان جهانی بهداشت (WHO) ارائه شدند. کارآزمایی‌های مداخله‌ای و مطالعات کوهورت با کوموربیدیتی اضافی در خط پایه، مطالعات با داده‌های گم‌شده در مورد انتقال از IH به‌ T۲DM و مطالعاتی را که میزان بروز T۲DM را بر اساس اسناد یا خود‐گزارشی به‌تنهایی ارزیابی کردند، خارج کردیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها

یک نویسنده مرور ویژگی‌های مطالعه را استخراج، و نویسنده دوم داده‌های استخراج‌ شده را کنترل کرد. برای ارزیابی خطر سوگیری (bias) از یک نسخه مناسب از ابزار کیفیت در مطالعات پیش‌آگهی (Quality In Prognosis Studies; QUIPS) استفاده کردیم. بروز و میزان نسبی بروز (incidence rate ratios; IRR) را با استفاده از یک مدل اثرات تصادفی برای محاسبه ناهمگونی بین مطالعه ترکیب کردیم. برای متاآنالیز داده‌های مربوط به بروز، از روشی برای ترکیب نسبت‌ها استفاده کردیم. برای نسبت خطر (HR) و نسبت شانس (OR) وضعیت IH در مقابل نورموگلیسمی، که با ۹۵% فاصله اطمینان (CI) گزارش شدند، خطاهای استاندارد را از این CI‌ها به ‌دست آوردیم و متاآنالیزهای اثرات تصادفی را با استفاده از روش واریانس معکوس عمومی (generic inverse‐variance) انجام دادیم. از HRهای چند‐متغیره و یک مدل با بیش‌ترین تعداد متغیرهای کمکی (covariate) استفاده کردیم. قطعیت شواهد را با استفاده از یک نسخه اقتباس‌ شده از سیستم درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) بررسی کردیم.

نتایج اصلی

ما ۱۰۳ مطالعه کوهورت آینده‌نگر را وارد کردیم. این مطالعات عمدتا IH را با IFG۵,۶ (​FPG؛ ۵,۶ میلی‌مول/لیتر تا ۶.۹ میلی‌مول/لیتر یا ۱۰۰ میلی‌گرم/دسی‌لیتر تا ۱۲۵ میلی‌گرم/دسی‌لیتر)؛ IFG۶,۱ (​FPG؛ ۶,۱ میلی‌مول/لیتر تا ۶.۹ میلی‌مول/لیتر یا ۱۱۰ میلی‌گرم/دسی‌لیتر تا ۱۲۵ میلی‌گرم/دسی‌لیتر)؛ IGT (گلوکز پلاسما ۷.۸ میلی‌مول/لیتر تا ۱۱.۱ میلی‌مول/لیتر یا ۱۴۰ میلی‌گرم/دسی‌لیتر تا ۱۹۹ میلی‌گرم/دسی‌لیتر دو ساعت پس از اینکه ۷۵ گرم گلوکز در تست تحمل گلوکز خوراکی بارگیری شود، ترکیب IFG و IGT؛ (IGT/IFG)، و HbA۱c بالا (HbA۱c۵,۷: HbA۱c؛ ۵,۷% تا ۶.۴% یا ۳۹ میلی‌مول/مول تا ۴۶ میلی‌مول/مول؛ HbA۱c۶,۰: HbA۱c؛ ۶,۰% تا ۶.۴% یا ۴۲ میلی‌مول/مول تا ۴۶ میلی‌مول/مول) تعریف کردند. دوره پیگیری بین ۱ تا ۲۴ سال متغیر بود. نودوسه مطالعه، پیش‌آگهی کلی افراد مبتلا به ‌IH را که با بروز تجمعی T۲DM اندازه‌گیری شد، مورد بررسی قرار دادند و ۵۲ مطالعه وضعیت قند خون ‌را به‌عنوان یک عامل پیش‌آگهی برای T۲DM از طریق مقایسه یک مطالعه کوهورت با شرکت‌کنندگان مبتلا به IH با یک مطالعه کوهورت با شرکت‌کنندگان نورموگلیسمی بررسی کردند. در ۴۱ مطالعه، شرکت‌کنندگان اصالتا اهل استرالیا، اروپا یا آمریکای شمالی بودند؛ در ۷ مطالعه، شرکت‌کنندگان از آمریکای لاتین؛ در ۵۰ مطالعه اهل آسیا یا خاورمیانه؛ در ۵ مطالعه ساکنان جزایر یا سرخپوستان آمریکایی بودند. شش مطالعه، کودکان و/یا نوجوانان را وارد کردند.

بروز تجمعی T۲DM مرتبط با IFG۵,۶؛ IFG۶,۱؛ IGT و ترکیب IFG/IGT با طول مدت پیگیری افزایش یافت. بروز تجمعی با IFG/IGT، پس از IGT؛ IFG۶,۱؛ IFG۵,۶ بالاتر بود. داده‌های محدود بروز T۲DM مرتبط با HbA۱c۶,۰ بالاتری را در مقایسه با HbA۱c۵,۷ نشان دادند. قطعیت شواهد مربوط به پیش‌آگهی کلی را به ‌دلیل عدم دقت (CIهای گسترده در اغلب مطالعات) در سطح متوسط ارزیابی کردیم. در ۴۷ مطالعه گزارش‌ دهنده از جبران نورموگلیسمی، بازگشت طی یک تا پنج سال پیگیری، از ۳۳% تا ۵۹% و در ۶ تا ۱۱ سال پیگیری، از ۱۷% تا ۴۲% رخ داد (شواهد با قطعیت متوسط).

مطالعات ارزیابی‌ کننده تاثیر پیش‌آگهی در مورد IH در مقابل نورموگلیسمی، معیارهای اثر متفاوتی را گزارش کردند (HRs؛ IRRs و ORs). به‌طور کلی، همه معیارهای اثر نشان ‌دهنده افزایش خطر T۲DM در ۱ تا ۲۴ سال پیگیری بود. با توجه به ‌پیگیری طولانی‌مدت مطالعات کوهورت، به نظر می‌رسد که ارزیابی HRs برای عوارض وابسته به ‌زمان مانند بروز T۲DM قابل اعتماد باشد. HR ترکیبی و تعداد مطالعات و شرکت‌کنندگان در تعاریف مختلف IH در مقایسه با نورموگلیسمی عبارت بودند از: IFG۵,۶: HR؛ ۴,۳۲ (۹۵% CI؛ ۲.۶۱ تا ۷.۱۲)؛ ۸ مطالعه، ۹۰۱۷ شرکت‌کننده؛ IFG۶,۱؛ HR؛ ۵,۴۷ (۹۵% CI؛ ۳.۵۰ تا ۸.۵۴)؛ ۹ مطالعه، ۲۸۱۸ شرکت‌کننده؛ IGT: HR؛ ۳.۶۱ (۹۵% CI؛ ۲.۳۱ تا ۵.۶۴)؛ ۵ مطالعه، ۴۰۱۰ شرکت‌کننده؛ IFG و IGT؛ HR؛ ۶.۹۰ (۹۵% CI؛ ۴.۱۵ تا ۱۱.۴۵)؛ ۵ مطالعه، ۱۰۳۸ شرکت‌کننده؛ HbA۱c۵,۷؛ HR؛ ۵,۵۵ (۹۵% CI؛ ۲.۷۷ تا ۱۱.۱۲)؛ ۴ مطالعه، ۵۲۲۳ شرکت‌کننده؛ HbA۱c۶,۰؛ HR؛ ۱۰,۱۰ (۹۵% CI؛ ۳.۵۹ تا ۲۸.۴۳)؛ ۶ مطالعه، ۴۵۳۲ شرکت‌کننده. در تجزیه‌وتحلیل زیرگروه، هیچ الگوی مشخصی از تفاوت‌ها بین مناطق جغرافیایی دیده نشد. ما شواهد مربوط به اثر پیش‌آگهی را در مورد IH در مقابل نورموگلیسمی، به‌ دلیل محدودیت‌های مطالعه به شواهدی با قطعیت پائین کاهش دادیم، زیرا بسیاری از مطالعات برای عوامل مخدوش ‌کننده به اندازه کافی تعدیل نشده بودند. عدم دقت و ناهمگونی، به ترتیب، به دلیل ۹۵% CI گسترده و ۹۵% فواصل پیش‌بینی گسترده، منجر به کاهش بیش‌تری شدند (گاهی اوقات از عوامل پیش‌آگهی منفی تا مثبت برای ارتباط با پیامد).

این شواهد تا ۲۶ فوریه ۲۰۱۸ به‌روز است.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
پیش‌آگهی کلی ‌افراد مبتلا به ‌IH در طول زمان بدتر شد. بروز تجمعی T۲DM به‌طور کلی در طول دوره پیگیری افزایش یافت، اما براساس تعریف IH متفاوت بود. بازگشت از IH به نورموگلیسمی در طول زمان کاهش یافت اما حتی پس از ۱۱ سال پیگیری نیز مشاهده شد. خطر ابتلا به ‌T۲DM هنگام مقایسه IH با نورموگلیسمی در خط پایه با تعریف IH متفاوت بود. با توجه به عدم قطعیت شواهد موجود و هم‌چنین مراحل نوسان نورموگلیسمی، IH و T۲DM، که ممکن است حتی پس از سال‌ها پیگیری، در هر دو جهت از یک مرحله به مرحله ‌بعدی انتقال یابد، پزشکان باید مراقب پیامدهای بالقوه هر مداخله فعال برای افراد با «تشخیص» IH باشند.
خلاصه به زبان ساده

ابتلا به دیابت ملیتوس نوع ۲ در افراد مبتلا به ‌هیپرگلیسمی‌ با شدت متوسط («پره‌دیابت»)

سوال مطالعه مروری

ما می‌خواستیم بدانیم که سطح بالای قند خون («پره‌دیابت» (prediabetes))، خطر ابتلا به‌ دیابت نوع ۲ را افزایش می‌دهد یا خیر و این‌که چه تعداد از این افراد به سطح نرمال قند خون (نورموگلیسمی (normoglycaemia)) باز می‌گردند. ما هم‌چنین تفاوت را در ابتلا به دیابت نوع ۲ در افراد مبتلا به‌ پره‌دیابت در مقایسه با افراد ‌نورموگلیسمی ‌بررسی کردیم.

پیشینه

دیابت نوع ۲ اغلب با اندازه‌گیری‌های قند خون مانند اندازه‌گیری گلوکز خون ناشتا یا گلوکز پس از تست تحمل گلوکز خوراکی (نوشیدن ۷۵ گرم گلوکز با معده خالی) یا با اندازه‌گیری هموگلوبین گلیکوزیله شده A۱c؛ (HbA۱c)، که یک نشانگر طولانی‌مدت از سطوح گلوکز خون است، تشخیص داده می‌شود. دیابت نوع ۲ ممکن است اثرات بدی بر سلامت در طولانی‌مدت داشته باشد (عوارض دیابتی)، مانند بیماری شدید چشمی یا کلیوی یا پای دیابتی، و در نهایت منجر به ‌زخم‌های پا شود.

سطوح بالای گلوکز خون (هیپرگلیسمی)، که بالاتر از حد نرمال اما کم‌تر از حد تشخیص دیابت نوع ۲ هستند، نشان‌دهنده پره‌دیابت یا هیپرگلیسمی با شدت ‌متوسط است. روش تعریف پره‌دیابت، تاثیرات مهمی ‌بر سلامت عمومی دارد، زیرا بعضی از پزشکان، افراد مبتلا به‌ پره‌دیابت را با داروهایی که می‌توانند مضر باشند، درمان می‌کنند. به‌عنوان مثال، کاهش آستانه برای تعیین اختلال گلوکز ناشتا (بعد از غذا نخوردن به مدت یک شب یا ناشتا بودن) از ۶,۱ میلی‌مول/لیتر یا ۱۱۰ میلی‌گرم/دسی‌لیتر تا ۵.۶ میلی‌مول/لیتر یا ۱۰۰ میلی‌گرم/دسی‌لیتر، که توسط انجمن دیابت آمریکا (American Diabetes Association; ADA) انجام شد، به‌طور چشمگیری تعداد افراد را با تشخیص پره‌دیابت در سراسر جهان افزایش داد.

ویژگی‌های مطالعه

ما به دنبال مطالعات مشاهده‌ای بودیم (مطالعاتی که بدون مداخله صورت می‌گیرند اما افراد در طول دوره‌های طولانی پیگیری می‌شوند) که بررسی کردند چه تعداد از افراد مبتلا به پره‌دیابت در ابتدای مطالعه، در نهایت مبتلا به دیابت نوع ۲ می‌شوند. ما هم‌چنین مطالعاتی را بررسی کردیم که به مقایسه افراد مبتلا به‌ پره‌دیابت با افراد نورموگلیسمی پرداختند. پره‌دیابت بر اساس اندازه‌گیری‌های مختلف گلوکز خون تعریف شد.

ما ۱۰۳ مطالعه را یافتیم، که به مانیتورینگ افراد، بیشتر از ۱ تا ۲۴ سال پرداختند. بیش از ۲۵۰,۰۰۰ شرکت‌کننده ‌مطالعات را آغاز کردند. در ۴۱ مطالعه، شرکت‌کنندگان اهل استرالیا، اروپا یا آمریکای شمالی بودند، در ۷ مطالعه شرکت‌کنندگان عمدتا اهل آمریکای لاتین، و در ۵۰ مطالعه شرکت‌کنندگان اهل آسیا یا خاورمیانه بودند. شرکت‌کنندگان سه مطالعه، سرخپوستان آمریکایی بودند و یک مطالعه از افراد جمهوری موریس و نائورو (Mauritius and Nauru) دعوت کرد. شش مطالعه، کودکان، نوجوانان یا هر دو را به‌عنوان شرکت‌کننده وارد کردند.

این شواهد تا ۲۶ فوریه ۲۰۱۸ به‌روز است.

نتایج کلیدی

به‌طور کلی، ابتلا به دیابت نوع ۲ جدید (بروز دیابت) در افراد مبتلا به‌ پره‌دیابت در طول زمان افزایش یافت. با این ‌حال، بسیاری از شرکت‌کنندگان نیز از وضعیت پره‌دیابت به ‌سطوح نرمال گلوکز خون بازگشتند. در مقایسه با افراد نورموگلیسمی، افراد مبتلا به‌ پره‌دیابت (با هر تعریفی) افزایش خطر ابتلا را به‌ دیابت نوع ۲ نشان دادند، اما نتایج حاکی از آن بودند که در این رابطه تفاوت‌های زیادی وجود داشته و به ‌شیوه اندازه‌گیری پره‌دیابت بستگی دارد. تفاوت‌های شفافی بین مناطق مختلف جهان یا جمعیت‌های مختلف وجود نداشت. از آن‌جا که افراد مبتلا به‌ پره‌دیابت ممکن است به دیابت مبتلا شوند اما می‌توانند تقریبا در هر زمانی نیز به ‌حالت نورموگلیسمی ‌بازگردند، پزشکان باید در مورد درمان پره‌دیابت مراقب باشند، زیرا مطمئن نیستیم که این درمان، منجر به منفعت بیش‌تری نسبت به آسیب آن خواهد شد یا خیر، به‌خصوص اگر در مقیاس جهانی، که بسیاری از افراد را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار می‌دهد، انجام می‌شود.

قطعیت شواهد

قطعیت شواهد مربوط به پیش‌آگهی کلی متوسط بود زیرا نتایج به‌طور گسترده‌ای متفاوت بودند. قطعیت شواهد مربوط به مطالعاتی که به مقایسه افراد مبتلا به پره‌دیابت با افراد نورموگلیسمی پرداختند، پائین بود زیرا نتایج دقیق نبوده و به‌طور گسترده‌ای متغیر بودند. در مطالعات مشاهده‌ای وارد شده، محققان اغلب این موضوع را به‌اندازه کافی بررسی نکردند که عواملی مانند عدم فعالیت فیزیکی، سن یا افزایش وزن بدن نیز، ابتلا را به دیابت نوع ۲ تحت تأثیر قرار می‌دهند یا خیر، در نتیجه ارتباط بین پره‌دیابت و ابتلا به دیابت نوع ۲ کمتر شفاف است.


Kasper S Madsen، Pernille Kähler، Lise Katrine Aronsen Kähler، Sten Madsbad، Filip Gnesin، Maria‐Inti Metzendorf، Bernd Richter، Bianca Hemmingsen،
دوره ۲۰۱۹، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

پیشینه
تعداد افراد مبتلا به‌ دیابت ملیتوس نوع ۲ (T۲DM) در سراسر جهان در حال افزایش است. ترکیبی از متفورمین و سولفونیل‌اوره (M + S) درمانی است که به‌طور گسترده‌ای استفاده می‌شود. این ‌که M + S در مقایسه با سایر داروهای ضد‐دیابت اثرات بهتر یا بدتری را برای افراد مبتلا به T۲DM نشان می‌دهند یا خیر، هنوز بحث‌برانگیز است.
اهداف
ارزیابی اثرات درمان ترکیبی متفورمین و سولفونیل‌اوره (نسل دوم یا سوم) برای بزرگسالان مبتلا به‌ دیابت ملیتوس نوع ۲.
روش های جستجو
ما جست‌وجوی یک مرور سیستماتیک اخیر را از آژانس تحقیقات و کیفیت مراقبت‌های سلامت (Agency for Healthcare Research and Quality; AHRQ) به‌روز کردیم. این جست‌وجوی به‌روزشده شامل CENTRAL؛ MEDLINE؛ Embase؛ ClinicalTrials.gov و ICTRP WHO بود. تاریخ آخرین جست‌وجو مارچ ۲۰۱۸ بود. ما وب‌سایت‌های تولید کنندگان و فهرست منابع کارآزمایی‌های واردشده، مرور‌های سیستماتیک، متاآنالیزها (meta‐analyses) و گزارش‌های ارزیابی تکنولوژی سلامت را جست‌وجو کردیم. از محققین کارآزمایی‌های وارد شده، درباره کارآزمایی‌های بیش‌تر، درخواست اطلاعات کردیم.
معیارهای انتخاب
ما کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) را وارد کردیم که شرکت‌کنندگان ۱۸ سال یا بالاتر مبتلا به T۲DM را برای دریافت ‌M + S در مقایسه با متفورمین به‌همراه یک مداخله دیگر کاهنده سطح گلوکز یا مونوتراپی متفورمین با طول دوره درمان ۵۲ هفته‌ای یا بیش‌تر، تصادفی‌سازی کردند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم، تمام خلاصه‌ها و مقالات متن کامل و رکورد‌ها را مطالعه کردند، به ‌بررسی خطر سوگیری (bias) و استخراج داده‌های پیامد پرداختند. ما از یک مدل اثرات تصادفی (random‐effects model) برای انجام متاآنالیز (meta‐analysis) استفاده کردیم و خطرات نسبی (RRs) را برای پیامدهای دو حالتی و تفاوت میانگین (MD) را برای پیامدهای پیوسته، با استفاده از ۹۵% فواصل اطمینان (CIs) برای برآوردهای تاثیر محاسبه کردیم. قطعیت شواهد را با استفاده از سیستم درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی کردیم.
نتایج اصلی

ما ۳۲ RCT را وارد کردیم که ۲۸,۷۴۶ فرد را تصادفی‌سازی کردند. طول دوره درمان بین یک تا چهار سال بود. هیچ یک از این کارآزمایی‌ها را برای تمام حوزه‌های «خطر سوگیری (Risk of bias)» در معرض خطر پائین سوگیری قضاوت نکردیم. مهم‌ترین حوادث در هر فرد عبارت بودند از مورتالیتی به هر علتی و به علت قلبی‌عروقی، عوارض جانبی جدی (serious adverse event; SAE)، استروک غیر‐کشنده (non‐fatal stroke; NFS)، انفارکتوس میوکارد (myocardial infarction; MI) غیر‐کشنده و عوارض میکروواسکولار. مهم‌ترین مقایسه‌ها به‌ شرح زیر بودند:

پنج کارآزمایی به مقایسه M+S؛ (۱۱۹۴ = N) با متفورمین به ‌همراه یک آنالوگ شبه‐گلوکاگون پپتید ۱ (۱۶۷۵ = N) پرداختند: مرگ‌ومیر به هر علتی ۱۱/۱۰۵۷ (۱%) در مقابل۱۱/۱۵۳۷ (۰,۷%) بود، خطر نسبی (RR): ۱.۱۵ (%۹۵ فاصله اطمینان (CI): ۰.۴۹ تا ۲.۶۷)؛ ۳ کارآزمایی؛ ۲۵۹۴ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت پائین؛ مورتالیتی قلبی‌عروقی: ۱/۳۰۷ (۰.۳%) در مقابل ۱/۳۰۲ (۰.۳%)، شواهد با قطعیت پائین؛ عوارض جانبی جدی: ۱۲۸/۱۰۵۷ (۱۲.۱%) در مقابل ۱۹۴/۱۵۳۷ (۱۲.۶%)؛ RR: ۰.۹۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۳ تا ۱.۱۱)؛ ۳ کارآزمایی؛ ۲۵۹۴ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین؛ انفارکتوس میوکارد غیر‐کشنده ۲/۵۴۹ (۰.۴%) در مقابل ۶/۱۰۲۶ (۰.۶%)؛ RR: ۰.۵۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۲ تا ۲.۸۲)؛ ۲ کارآزمایی؛ ۱۵۷۵ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین.

نه کارآزمایی به مقایسه M+S؛ (۵۴۱۴ = N) با متفورمین به‌همراه یک مهارکننده دیپپتیدیل‐پپتیداز ۴ (۶۳۴۶ = N) پرداختند: مورتالیتی به هر علتی: ۳۳/۵۳۸۷ (۰,۶%) در مقابل ۲۶/۶۳۰۷ (۰.۴%)؛ RR: ۱.۳۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۶ تا ۲.۲۸؛ ۹ کارآزمایی؛ ۱۱,۶۹۴ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت پائین؛ مورتالیتی قلبی‌عروقی: ۱۱/۲۹۸۹ (۰.۴%) در مقابل ۹/۳۸۸۵ (۰.۲%)؛ RR: ۱.۵۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۳ تا ۳.۷۹؛ ۶ کارآزمایی؛ ۶۸۷۴ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت پائین؛ SAE؛ ۷۳۵/۵۳۸۷ (۱۳.۶%) در مقابل ۷۷۹/۶۳۰۷ (۱۲.۴%)؛ RR: ۱.۰۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۷ تا ۱.۱۸؛ ۹ کارآزمایی؛ ۱۱,۶۹۴ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین؛ NFS؛ ۱۴/۲۰۹۸ (۰.۷%) در مقابل ۸/۲۹۹۵ (۰.۳%)؛ RR: ۲.۲۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۴ تا ۶.۵۸؛ ۴ کارآزمایی؛ ۵۰۹۳ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین؛ MI غیر‐کشنده: ۱۵/۲۹۸۹ (۰.۵%) در مقابل ۱۳/۳۸۸۵ (۰.۳%)؛ RR: ۱.۴۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۹ تا ۳.۰۷؛ ۶ کارآزمایی؛ ۶۸۷۴ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین بود؛ یک کارآزمایی با ۶۴ شرکت‌کننده گزارش کرد که هیچ موردی از عوارض میکروواسکولار مشاهده نشد (شواهد با قطعیت بسیار پائین).

یازده کارآزمایی به مقایسه M+S؛ (۳۶۲۶ = N) با متفورمین به‌همراه تیازولیدیندیون (thiazolidinedione) (N = ۳۶۸۵) پرداختند: مورتالیتی به هر علتی: ۱۲۳/۳۳۰۰ (۳,۷%) در مقابل ۱۱۴/۳۳۵۴ (۳.۴%)؛ RR: ۱.۰۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۵ تا ۱.۴۰؛ ۶ کارآزمایی؛ ۶۶۵۴ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت پائین؛ مورتالیتی قلبی‌عروقی: ۳۷/۲۹۴۶ (۱.۳%) در مقابل ۴۱/۲۹۹۴ (۱.۴%)؛ RR: ۰.۷۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۶ تا ۱.۶۷؛ ۴ کارآزمایی؛ ۵۹۴۰ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت پائین؛ SAE؛ ۶۶۶/۳۳۰۰ (۲۰.۲%) در مقابل ۶۷۱/۳۳۵۴ (۲۰%)؛ RR: ۱.۰۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۳ تا ۱.۱۱؛ ۶ کارآزمایی؛ ۶۶۵۴ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین؛ NFS؛ ۲۰/۱۵۴۰ (۱.۳%) در مقابل ۱۶/۱۵۸۳ (۱%)؛ RR: ۱.۲۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۷ تا ۲.۴۷؛ P = ۰.۴۵؛ ۲ کارآزمایی؛ ۳۱۲۳ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین؛ MI غیر‐کشنده: ۲۵/۱۸۴۱ (۱.۴%) در مقابل ۲۱/۱۸۷۷ (۱.۱%)؛ RR: ۱.۲۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۸ تا ۲.۱۴؛ P = ۰.۵۱؛ ۳ کارآزمایی؛ ۳۷۱۸ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین بود؛ سه کارآزمایی با ۳۱۲۳ شرکت‌کننده گزارش کرد که هیچ عوارض میکروواسکولار مشاهده نشد (شواهد با قطعیت بسیار پائین).

سه کارآزمایی به مقایسه M+S؛ (۴۶۲ = N) با متفورمین به‌همراه گلیناید (glinide) (N = ۴۷۶) پرداختند: در هر گروه مداخله، یک نفر فوت کرد (۳ کارآزمایی؛ ۸۷۴ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت پائین)؛ هیچ موردی از مورتالیتی قلبی‌عروقی (۲ کارآزمایی؛ ۴۴۶ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت پائین)؛ SAE؛ ۳۴/۴۲۴ (۸%) در مقابل ۲۷/۴۵۰ (۶%)؛ RR: ۱,۶۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۴ تا ۵.۲۱؛ ۰.۳۷ = P؛ ۳ کارآزمایی؛ ۸۷۴ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت پائین؛ هیچ موردی از NFS: (۱ کارآزمایی؛ ۲۳۳ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین)؛ MI غیر‐کشنده: ۲/۲۱۵ (۰.۹%) شرکت‌کننده در گروه M+S؛ ۲ کارآزمایی؛ ۴۴۶ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت پائین؛ هیچ موردی از عوارض میکروواسکولار (۱ کارآزمایی؛ ۲۳۳ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت پائین).

چهار کارآزمایی به مقایسه M+S؛ (۲۱۰۹ = N) با متفورمین به‌همراه مهارکننده انتقال همزمان سدیم‐گلوکز ۲ (۳۰۳۲ = N) پرداختند: مورتالیتی به هر علتی: ۱۳/۲۱۰۷ (۰,۶%) در مقابل ۱۹/۳۰۲۷ (۰.۶%)؛ RR: ۰.۹۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۴ تا ۲.۰۹؛ ۴ کارآزمایی؛ ۵۱۳۴ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین؛ مورتالیتی قلبی‌عروقی: ۴/۱۳۲۷ (۰.۳%) در مقابل ۶/۲۲۶۲ (۰.۳%)؛ RR: ۱.۲۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۳ تا ۴.۴۱؛ ۳ کارآزمایی؛ ۳۵۸۹ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین؛ SAE؛ ۳۱۵/۲۱۰۷ (۱۵.۵%) در مقابل ۳۷۵/۳۰۲۷ (۱۲.۴%)؛ RR: ۱.۰۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۶ تا ۱.۳۷؛ ۴ کارآزمایی؛ ۵۱۳۴ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین؛ NFS؛ ۳/۹۱۹ (۰.۳%) در مقابل ۷/۱۸۵۶ (۰.۴%)؛ RR: ۰.۸۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۲ تا ۳.۳۴؛ ۲ کارآزمایی؛ ۲۷۷۵ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین؛ MI غیر‐کشنده: ۷/۸۹۰ (۰.۸%) در مقابل ۸/۱۳۷۴ (۰.۶%)؛ RR: ۱.۴۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۹ تا ۴.۱۸؛ ۲ کارآزمایی؛ ۲۲۶۴ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین؛ آمپوتاسیون اندام تحتانی: ۱/۴۳۷ (۰.۲%) در مقابل ۱/۸۸۸ (۰.۱%)؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین بود.

کارآزمایی‌ها، اپیزودهای هیپوگلیسمی بیشتری را ‌با ترکیب M + S در مقایسه با دیگر ترکیب‌های عوامل ضد‐دیابت–متفورمین گزارش کردند. نتایج به‌ دست آمده برای M + S در مقابل مونوتراپی متفورمین غیر‐قابل قبول بود. هیچ RCTای وجود نداشت که به مقایسه M + S با متفورمین به‌همراه انسولین بپردازد. ما نه کارآزمایی در حال انجام را شناسایی کردیم و دو کارآزمایی در انتظار ارزیابی هستند. در مجموع این کارآزمایی‌ها حدودا شامل ۱۶,۶۳۱ شرکت‌کننده خواهند بود.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
در مورد این که درمان ترکیبی M + S در مقایسه با متفورمین به‌ همراه یک مداخله دیگر کاهش ‌دهنده گلوکز، منجر به منفعت یا آسیب برای اغلب پیامدهای مهم بیمار (مرگ‌ومیر؛ SAE‌ها، عوارض ماکروواسکولار و میکروواسکولار) به‌استثنای هیپوگلیسمی‌ (آسیب بیشتر برای ترکیب M + S) می‌شود یا خیر، شواهد غیر‐قابل قبولی وجود دارد. هیچ RCTای کیفیت زندگی مرتبط با سلامت را گزارش نکرد.
خلاصه به زبان ساده

درمان ترکیبی متفورمین و سولفونیل‌اوره در بزرگسالان مبتلا به‌ دیابت ملیتوس نوع ۲

سوال مطالعه مروری

ما به دنبال بررسی اثرات ترکیب داروهای ضد‐دیابت متفورمین و سولفونیل‌اوره در مقایسه با دیگر مداخلات ضد‐دیابت در افراد مبتلا به‌ دیابت نوع ۲ بودیم.

پیشینه

بسیاری از افراد مبتلا به ‌دیابت نوع ۲ با انواع مختلفی از داروهای کاهش‌ دهنده سطح گلوکز مانند «سولفونیل‌اوره‌ها» (برای مثال گلی‌بن‌کلامید (glibenclamide) یا گلیبوراید (glyburide)، گلیپیزاید (glipizide) و گلی‌کلازاید (gliclazide)) درمان می‌شوند. این داروها با تحریک ترشح انسولین در بدن، باعث کاهش سطح گلوکز خون و در نتیجه باعث افزایش سطح انسولین در خون می‌شوند. یکی دیگر از داروهای ضد‐دیابت، متفورمین است که با بهبود توانایی بدن برای کارکرد بهتر انسولین (حساسیت به ‌انسولین) باعث کاهش گلوکز خون می‌شود. ترکیبی از متفورمین به‌همراه سولفونیل‌اوره به‌طور گسترده‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرند. ما به دنبال بررسی اثرات متفورمین به‌همراه سولفونیل‌اوره بر پیامدهای مهم بیمار مانند عوارض دیابت (برای مثال بیماری کلیوی و چشم، حملات قلبی، استروک)، مرگ‌ومیر به هر علتی، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و عوارض جانبی این داروها بودیم.

ویژگی‌های مطالعه

ما ۳۲ مطالعه تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده (کارآزمایی‌های بالینی که افراد به‌ صورت تصادفی در یکی از دو یا چند گروه درمانی قرار می‌گیرند) را یافتیم که در آن‌ها ۲۸,۷۴۶ فرد مبتلا به دیابت نوع ۲ به گروه ‌متفورمین به‌همراه سولفونیل‌اوره یا به یک گروه مقایسه‌ کننده اختصاص داده شدند. گروه‌های مقایسه‌ کننده شامل انواع داروهای ضد‐دیابت زیر به‌ همراه متفورمین بودند: پنج مطالعه با آنالوگ‌های شبه‐گلوکاگون پپتید ۱، نه مطالعه با مهارکننده‌های دیپپتیدیل‐پپتیداز ۴، ۱۱ مطالعه با تیازولیدیندیون‌ها، سه مطالعه با گلیناید و چهار مطالعه با مهارکننده‌های انتقال همزمان سدیم‐گلوکز ۲.

شرکت‌کنندگان در این مطالعات بین یک تا چهار سال تحت درمان قرار گرفتند. تفاوت‌های زیادی بین افراد شرکت‌کننده در این مطالعات وجود داشت، به‌ ویژه از نظر ‌سن، طول مدت ابتلا به دیابت و این‌که در ابتدای مطالعه عوارض دیابت وجود داشت یا خیر.

این شواهد تا مارچ ۲۰۱۸ به‌روز است.

نتایج اصلی

داده‌های مربوط به پیامدهای مهم بیمار اندک بودند، و داده‌های مربوط به همه مقایسه‌های متفورمین به‌همراه سولفونیل‌اوره با سایر داروهای ضد‐دیابت پراکنده و کم بودند. داده‌های موجود، تفاوت‌های پایداری را بین متفورمین به‌همراه سولفونیل‌اوره و دیگر ترکیبات متفورمین با داروهای ضد‐دیابت یا متفورمین به‌تنهایی برای اغلب پیامدهای مهم بیمار نشان ندادند. عوارض زیادی با سطح پائین قند خون (اپیزودهای هیپوگلیسمی) با درمان ترکیبی متفورمین به‌ همراه سولفونیل‌اوره در مقایسه با سایر ترکیبات متفورمین با سایر داروهای ضد‐دیابت وجود داشت.

ما مطالعاتی را شناسایی نکردیم که درباره کیفیت زندگی مرتبط با سلامت گزارش داده باشند. ما نه مطالعه در حال انجام و دو مطالعه را که هنوز منتشر نشده بودند شناسایی کردیم که منتظر ارزیابی هستند. این مطالعات با هم حدودا شامل ۱۶,۶۳۱ شرکت‌کننده خواهند بود. پس از انتشار نتایج، این مطالعات می‌توانند به‌طور قابل‌توجهی بر یافته‌های مرور ما تاثیر بگذارند.

قطعیت شواهد

تمام مطالعات وارد‌ شده دارای نقایصی در رابطه با روش انجام یا نحوه گزارش نتایج توسط نویسندگان مطالعه بودند. برای مقایسه‌های مجزای داروهای ضد‐دیابت، تعداد شرکت‌کنندگان اغلب کم بود، و منجر به خطر بالای خطای تصادفی (random error) (بازی شانس) شد.



صفحه ۱ از ۱