جستجو در مقالات منتشر شده


۲ نتیجه برای Anthony Mathur

Sheila A Fisher، Huajun Zhang، Carolyn Doree، Anthony Mathur، Enca Martin-Rendon،
دوره ۲۰۱۵، شماره ۰ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

پیشینه
پیوند سلولی، رویکرد درمانی بالقوه‌ای را برای بازسازی و تولید دوباره بافت قلبی و عروقی آسیب دیده بعد از انفارکتوس میوکارد حاد (acute myocardial infarction; AMI) به وجود می‌آورد. این کار در سراسر دنیا باعث انجام کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) شده است.
اهداف
تعیین بی‌خطری (safety) و اثربخشی سلول‌های بنیادی اتولوگ (autologous) مغز استخوان بزرگسالان به عنوان درمانی برای انفارکتوس میوکارد حاد (AMI)، با تمرکز بر پیامدهای بالینی.
روش های جستجو
این مرور کاکرین، یک نسخه به‌روز از مرور قبلی است (در سال ۲۰۱۲ منتشر شده است). برای این مرور، پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL؛ شماره ۲؛ ۲۰۱۵)؛ MEDLINE (از ۱۹۵۰ تا مارچ ۲۰۱۵)؛ EMBASE (از ۱۹۷۴ تا مارچ ۲۰۱۵)؛ CINAHL (از ۱۹۸۲ تا مارچ ۲۰۱۵) و Transfusion Evidence Library (از ۱۹۸۰ تا مارچ ۲۰۱۵) را جست‌وجو کردیم. به علاوه، بانک‌های اطلاعاتی کارآزمایی‌های در حال انجام و بین‌المللی را در تاریخ مارچ ۲۰۱۵ جست‌وجو کردیم و خلاصه مقالات کنفرانس‌های مرتبط را تا ژانویه ۲۰۱۱ به صورت دستی جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
RCTهایی واجد شرایط بودند که سلول‌های اتولوگ مشتق از مغز استخوان را با یا بدون سلول در بیماران مبتلا به AMI مقایسه کردند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم همه منابع را غربالگری، خطر سوگیری (bias) کارآزمایی‌های وارد شده را بررسی و داده‌ها را استخراج کردند. با استفاده از مدل‌های اثرات‐تصادفی متاآنالیز (meta‐analysis) انجام دادیم. پیامدها را در پیگیری‌های کوتاه‐مدت (کمتر از ۱۲ ماه) و طولانی‐‌مدت (۱۲ ماه یا بیشتر) تجزیه‌وتحلیل کردیم. پیامدهای دو‐حالتی به صورت خطر نسبی (RR) و پیامدهای پیوسته به صورت تفاوت میانگین (MD) یا MD استاندارد شده گزارش می‌شوند. تجزیه‌وتحلیل‌های حساسیت را برای ارزیابی نتایج در زمینه خطر سوگیری انتخاب، عملکرد و ریزش نمونه (attrition bias) انجام دادیم. تجزیه‌وتحلیل زیر‐گروه اکتشافی، تاثیرات مداخله بر عملکرد قلبی در خط پایه (کسر جهشی بطن چپ، LVEF)، دوز، نوع و زمان‌بندی تزریق سلول و نیز استفاده از هپارین را در محلول سلولی نهایی بررسی کرد.
نتایج اصلی
چهل‌ویک RCT با مجموع ۲۷۳۲ شرکت‌کننده (۱۵۶۴ درمان سلولی، ۱۱۶۸ کنترل) برای ورود واجد شرایط بودند. درمان سلولی، تغییراتی در خطر مورتالیتی به هر علتی (۳۴/۵۳۸ در برابر ۳۲/۴۵۸؛ RR: ۰,۹۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۸ تا ۱.۵۰؛ ۹۹۶ شرکت‌کننده؛ ۱۴ مطالعه؛ شواهد با کیفیت متوسط )، مورتالیتی قلبی‌عروقی (۲۳/۲۷۷ در برابر ۱۸/۲۵۰؛ RR: ۱,۰۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۴ تا ۱.۹۹؛ ۵۲۷ شرکت‌کننده؛ نه مطالعه؛ شواهد با کیفیت متوسط )، یا معیار ترکیبی مورتالیتی، انفارکتوس مجدد و بستری دوباره در بیمارستان برای نارسایی قلبی (۲۴/۲۶۲ در برابر ۳۳/۲۳۵؛ RR: ۰,۶۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۶ تا ۱.۱۰؛ ۴۹۷ شرکت‌کننده؛ شش مطالعه؛ شواهد با کیفیت متوسط ) در پیگیری طولانی‐مدت ایجاد نکرد. ناهمگونی آماری کم بود (I ۲ =۰% تا ۱۲%) بود. عوارض جانبی جدی پروسیجرال بسیار پائین بود و اصولا به احتمال کمی به درمان سلولی ارتباط داشتند. علاوه بر این، سلول درمانی هیچ تاثیری بر موربیدیتی، کیفیت زندگی/عملکرد یا LVEF اندازه‌گیری شده با تصویربرداری رزونانس مغناطیسی نداشت. متاآنالیزهای LVEF که با اکوکاردیوگرافی، مقطع‌نگاری رایانه‌ای تک‌فوتونی (single photon emission computed tomography) و آنژیوگرافی بطن چپ اندازه‌گیری شدند، شواهدی از تفاوت در میانگین LVEF بین گروه‌های درمانی نشان داد، گرچه تفاوت‌های میانگین بین ۲% و ۵% بود که از لحاظ بالینی مرتبط نبود. نتایج برای خطر سوگیری انتخاب، عملکرد و ریزش نمونه (attrition bias) از مطالعات مجزا قوی بودند.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
نتایج این مرور نشان داد که شواهد کافی برای نشان دادن تاثیر سودمند درمان سلولی برای بیماران مبتلا به AMI وجود ندارد. اما، اکثر شواهد، حاصل کارآزمایی‌های کوچک است که تفاوتی در پیامدهای بالینی مرتبط نشان نمی‌دهد. کارآزمایی‌های بیشتر با قدرت کافی مورد نیاز است و تا آن زمان اثربخشی این مداخله اثبات نشده باقی می‌ماند.
خلاصه به زبان ساده

درمان با سلول بنیادی بعد از حمله قلبی

سوال مطالعه مروری: آیا سلول‌های مغز استخوان به عنوان درمان بعد از یک حمله قلبی موثر و ایمن هستند یا خیر؟

پیشینه: در حال حاضر، درمان استاندارد برای افراد مبتلا به حمله قلبی (به دلیل انسداد در رگی که قلب را خونرسانی می‌کند)، باز کردن مستقیم رگ با یک بالون نازک در پروسیجری به نام آنژیوپلاستی و وارد کردن یک لوله کوچک به داخل رگ برای باز کردن آن است. استفاده از آنژیوپلاستی اولیه و فنرها برای باز کردن رگ گرفته، می‌تواند باعث کاهش ۳۵% در مورتالیتی (نرخ مرگ‌ومیر) حاصل از این شرایط شود. در سال‌های اخیر، در مورد سلول‌های بنیادی به عنوان یک درمان بالقوه پژوهش شده است. علاوه بر درمان آنژیوپلاستی اولیه و درمان طبی استاندارد، این سلول‌ها ممکن است از آسیب به ماهیچه قلب به دنبال انفارکتوس میوکارد پیشگیری کنند.

ویژگی‌های مطالعه: کارآزمایی‌هایی تصادفی‌سازی شده که سلول‌های مشتق از مغز استخوان را با یا بدون سلول در بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد حاد مقایسه می‌کردند، برای این مرور واجد شرایط بودند. بانک‌های اطلاعاتی را تا تاریخ مارچ ۲۰۱۵ جست‌وجو کردیم. این مرور از طرف موسسه ملی تحقیقات سلامت (National Institute of Health Research; NIHR) از طریق برنامه جایزه تشویقی کاکرین‌ حمایت شد.

نتایج کلیدی: در این مرور سیستماتیک به‌روز شده، داده‌های حاصل از ۴۱ کارآزمایی را با ۲۷۰۰ بیمار تجزیه‌وتحلیل کردیم. ارزیابی شواهد موجود کنونی نشان می‌دهد که با بررسی فراوانی مرگ‌ومیرها، سکته‌های قلبی و/یا نارسایی قلبی نیازمند بستری دوباره به دنبال درمان و نیز تست‌های عملکرد قلبی، در کوتاه‐مدت و طولانی‐مدت، این درمان در مقایسه با درمان استاندارد بهبودی حاصل نمی‌کند.

کیفیت شواهد برای پیامدهای اولیه: شواهد این مرور به دلیل تعداد کم رویدادها، کیفیت متوسطی دارد.


Sheila A Fisher، Carolyn Doree، Anthony Mathur، David P Taggart، Enca Martin-Rendon،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
یک رویکرد امیدوار کننده در درمان بیماری قلبی ایسکمیک مزمن و نارسایی احتقانی قلب، استفاده از سلول‌های بنیادی است. طی دهه گذشته شاهد انبوهی از کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده در سراسر جهان بوده‌ایم، که نتایج متناقضی را نشان داده‌اند.
اهداف
ارزیابی منتقدانه شواهد بالینی در مورد بی‌خطری (safety) و اثربخشی سلول‌های بنیادی/دودمانی اتولوگ بالغ مشتق از مغز استخوان به عنوان درمان برای بیماری قلبی ایسکمیک مزمن و نارسایی احتقانی قلب.
روش های جستجو
CENTRAL را واقع در کتابخانه کاکرین؛ MEDLINE؛ Embase؛ CINAHL؛ LILACS و چهار بانک اطلاعاتی کارآزمایی‌های در حال انجام را برای کارآزمایی‌های مرتبط تا تاریخ ۱۴ دسامبر ۲۰۱۵ جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
مطالعات واجد شرایط، کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده‌ای بودند که سلول‌های بنیادی/دودمانی بالغ اتولوگ را با عدم درمان در افراد مبتلا به بیماری قلبی ایسکمیک مزمن و نارسایی احتقانی قلب مقایسه کردند. مداخلات همراه را، مانند آنژیوپلاستی اولیه، جراحی، یا استفاده از عوامل بسیج‌ کننده سلول بنیادی، هنگام پذیرش بیماران برای گروه‌های درمان و کنترل، به‌طور مساوی وارد کردیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم تمامی منابع را از نظر واجد شرایط بودن بررسی کرده، کیفیت کارآزمایی‌ها را ارزیابی، و داده‌ها را استخراج کردند. با استفاده از متاآنالیزهای اثرات‐تصادفی، ارزیابی کمّی (quantitative evaluation) را از داده‌ها انجام دادیم. ناهمگونی را با استفاده از آماره I۲ سنجیده و ناهمگونی قابل ملاحظه‌ای (I۲ بیش از ۵۰%) را از طریق تحلیل‌های زیر‐گروه پیدا کردیم. کیفیت شواهد با استفاده از سیستم درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی شد. با استفاده از GRADEprofiler (GRADEpro) جدول «خلاصه‌ای از یافته‌ها» را ایجاد کردیم، مطالعاتی با خطر بالا یا نامشخص سوگیری (bias) انتخاب خارج شدند. خلاصه‌ای از یافته‌های خود را متمرکز بر پیامدهای پیگیری طولانی‌‐مدت مورتالیتی، موربیدیتی، و اندازه‌گیری کسر جهشی (ejection fraction) بطن چپ از طریق MRI قرار دادیم.
نتایج اصلی

در این به‌روزرسانی مرور، ۳۸ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده‌ را شامل ۱۹۰۷ شرکت‌کننده (۱۱۱۴ سلول‌درمانی، ۷۹۳ کنترل) وارد کردیم. بیست‌وسه کارآزمایی در معرض خطر بالا یا نامشخص سوگیری انتخاب بودند. دیگر منابع بالقوه سوگیری عبارت بودند از عدم کورسازی شرکت‌کنندگان (۱۲ کارآزمایی) و داشتن حمایت مالی کامل یا نسبی (۱۳ کارآزمایی).

سلول‌درمانی بروز مورتالیتی را در دراز‐مدت (≥ ۱۲ ماه) کاهش داد (خطر نسبی (RR): ۰,۴۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۱ تا ۰.۸۷؛ ۴۹۱ شرکت‌کننده؛ ۹ مطالعه؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین). عوارض جانبی مربوط به حول‌وحوش زمان انجام پروسیجر که مرتبط با نقشه‌برداری یا پروسیجر تزریق سلول/دارونما (placebo) باشد، به ندرت رخ دادند. سلول‌درمانی همچنین با کاهش بروز انفارکتوس میوکارد غیر‐کشنده (non‐fatal) (RR: ۰,۳۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۵ تا ۰.۹۷؛ ۳۴۵ شرکت‌کننده؛ ۵ مطالعه؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین) و نیز کاهش بروز آریتمی‌ها (RR: ۰,۴۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۸ تا ۰.۹۹؛ ۸۲ شرکت‌کننده؛ ۱ مطالعه؛ شواهد با کیفیت پائین) در دراز‐مدت همراه بود. با این وجود، هیچ شواهدی را مبنی بر اینکه سلول‌درمانی خطر بروز موارد زیر را کاهش می‌دهد، نیافتیم: بستری شدن مجدد برای نارسایی قلبی (RR: ۰.۶۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۶ تا ۱.۰۹؛ ۳۷۵ شرکت‌کننده؛ ۶ مطالعه؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین)، یا بروز ترکیبی از مورتالیتی، انفارکتوس میوکارد غیر‐کشنده، و/یا بستری مجدد در بیمارستان ناشی از نارسایی قلبی (RR: ۰,۶۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۸ تا ۱.۰۸؛ ۱۴۱ شرکت‌کننده؛ ۳ مطالعه؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین)، یا اندازه‌گیری کسر جهشی بطن ‌چپ در درازمدت با MRI (MD: ‐۱,۶۰؛ ۹۵% CI؛ ۸.۷۰‐ به ۵.۵۰؛ ۲۵ شرکت‌کننده؛ ۱ مطالعه؛ شواهد با کیفیت پائین).

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
این مرور سیستماتیک و متاآنالیز، شواهدی را با کیفیت پائین پیدا کرد مبنی بر آن که درمان با سلول‌های بنیادی/دودمانی (progenitor) مشتق از مغز استخوان در افراد مبتلا به بیماری قلبی ایسکمیک مزمن و نارسایی احتقانی قلب، مورتالیتی را کاهش داده و در پیگیری کوتاه‐‌مدت و دراز‐مدت، کسر جهشی بطن چپ را بهبود می‌بخشد و می‌تواند بروز انفارکتوس میوکارد غیر‐کشنده را کاهش دهد. همچنین می‌تواند درجه طبقه‌بندی کارکردی انجمن قلب نیویورک (New York Heart Association; NYHA) را بهبود بخشد. از آن‌جا که میزان وقوع رویدادها به‌طور کلی کم بوده و این امر منجر به بی‌دقتی خواهد شد، لازم است این یافته‌ها با احتیاط تفسیر شوند.
خلاصه به زبان ساده

نقش درمان با سلول‌های بنیادی در مدیریت بیماری قلبی ایسکمیک مزمن و نارسایی احتقانی قلب

سوال مطالعه مروری

آیا سلول‌های بنیادی/ دودمانی بالغ مشتق از مغز استخوان به‌ عنوان یک درمان برای بیماری قلبی ایسکمیک مزمن و نارسایی قلبی مفید و موثر هستند؟

پیشینه

درمان فعلی برای افرادی که از بیماری قلبی و نارسایی قلبی رنج می‌برند، داروها هستند و در صورت امکان، بازگرداندن مجدد منبع تامین خون در قلب (revascularisation) از طریق باز کردن شریان‌ها با یک بالون کوچک در روشی به نام آنژیوپلاستی اولیه (یا مداخله کرونری زیر‐جلدی) یا به ‌وسیله جراحی قلب (یا پیوند بای‌پس عروق کرونر). برقراری مجدد جریان خون (revascularisation) نرخ مرگ‌ومیر وابسته به این شرایط را کاهش داده است. در برخی افراد، نشانه‌های بیماری قلبی و نارسایی قلبی حتی پس از انجام این پروسیجر هم باقی می‌ماند. اخیرا، سلول‌های بنیادی/دودمانی مغز استخوان به‌ عنوان یک درمان جدید برای افراد مبتلا به بیماری قلبی و نارسایی قلبی مورد بررسی قرار گرفته‌اند، چه تحت برقراری مجدد جریان خون بوده باشند و چه خیر.

تاریخ جست‌وجو

تا دسامبر ۲۰۱۵ بانک‌های اطلاعاتی الکترونیکی را برای یافتن کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده‌ جست‌وجو کردیم.

ویژگی‌های مطالعه

ما ۳۸ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده‌ را شامل بیش از ۱۹۰۰ شرکت‌کننده وارد این مرور کردیم، ۱۴ کارآزمایی از بیماری قلبی ایسکمیک مزمن، ۱۷ کارآزمایی از نارسایی قلبی ایسکمیک ثانویه به بیماری قلبی، و هفت کارآزمایی از آنژین مقاوم و غیر‐قابل درمان. میانگین سنی شرکت‌کنندگان ۵۵ تا ۷۰ سال و نسبت شرکت‌کنندگان مرد به زن در محدوده ۵۱% تا ۱۰۰% قرار داشت.

نتایج کلیدی

نتایج حاکی از آن بود که درمان با سلول‌های مشتق از مغز استخوان می‌تواند منجر به کاهش مرگ‌ومیر در شرکت‌کنندگانی شود که حداقل به مدت ۱۲ ماه پیگیری شدند. عوارض جانبی رخ داده در زمان درمان معمولا نادر بودند. شرکت‌کنندگان دریافت کننده درمان سلولی در مقایسه با افرادی که این نوع درمان را دریافت نکردند، کمتر دچار حملات قلبی و آریتمی شدند. با این حال، به نظر نمی‌رسد سلول‌درمانی خطر بستری مجدد بیمار را به دلیل نارسایی قلبی یا احتمال خطر ترکیبی مرگ‌ومیر، حمله قلبی غیر‐کشنده، یا بستری مجدد را کاهش دهد، و منجر به بهبود در آزمایش‌های کارکرد قلب نسبت به درمان استاندارد شود. این نتایج نشان می‌دهند که سلول‌درمانی ممکن است در افراد مبتلا به بیماری‌های قلبی ایسکمیک مزمن یا نارسایی قلبی، یا هر دو، مفید باشد.

کیفیت شواهد

کیفیت شواهد پائین بود، زیرا در حال حاضر تعداد مطالعات و شرکت‌کنندگان برای نتیجه‌گیری قوی کافی نیستند. سیزده مطالعه حمایت مالی دریافت کردند، که چهار مورد به‌طور کامل تحت حمایت تجاری قرار داشته، و در ۱۲ مطالعه گزارش نشد که شرکت‌کنندگان نسبت به درمان دریافت شده کورسازی شده بودند یا خیر. تایید نتایج ما، نیازمند انجام تحقیقات بیشتر با حضور تعداد بیشتری از شرکت‌کنندگان است.



صفحه ۱ از ۱