جستجو در مقالات منتشر شده


۵ نتیجه برای Anne E Holland

Annemarie L Lee، Angela T Burge، Anne E Holland،
دوره ۲۰۱۵، شماره ۰ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

پیشینه
افراد مبتلا به برونشکتازی غیر‐فیبروز سیستیک معمولا دچار سرفه مزمن و تولید خلط هستند، ویژگی‌هایی که ممکن است با کاهش تدریجی وضعیت بالینی و عملکردی بیمار همراه باشد. استفاده از تکنیک‌های پاک‌سازی راه هوایی (airway clearance techniques; ACT) اغلب برای راحت‌تر شدن تخلیه خلط از ریه‌ها به این افراد توصیه می‌شود، اما اثربخشی این تکنیک‌ها در موقعیت بالینی ثابت یا طی یک حمله حاد برونشکتازی به‌طور کامل روشن نشده است.
اهداف

اولیه: مشخص کردن تاثیرات ACT بر نرخ تشدید حملات حاد بیماری، بروز بستری‌های بیمارستانی و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (HROoL) در افراد مبتلا به برونشکتازی حاد یا تحت کنترل.

ثانویه: برای تعیین اینکه:

• ACTها برای افراد مبتلا به برونشکتازی حاد و پایدار بی‌خطر است یا خیر؛ و

• ACTها دارای تاثیرات مفیدی بر فیزیولوژی و نشانه‌های افراد مبتلا به برونشکتازی حاد و پایدار هستند یا خیر.

روش های جستجو
پایگاه ثبت تخصصی کارآزمایی‌های گروه راه‌های هوایی در کاکرین را از ابتدا تا نوامبر ۲۰۱۵ و PEDro را در مارچ ۲۰۱۵ جست‌وجو کرده، و مجلات مرتبط را به صورت دستی جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trial; RCT) گروه‐موازی و کارآزمایی‌های متقاطع (cross‐over)، که ACT را با عدم‐درمان، ACT ساختگی یا سرفه مستقیم در شرکت‌کنندگان مبتلا به برونشکتازی مقایسه کردند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از روش‌های استاندارد روش‌شناسی مورد انتظار بنیاد همکاری کاکرین (Cochrane Collaboration) استفاده کردیم.
نتایج اصلی

هفت مطالعه شامل ۱۰۵ شرکت‌کننده، معیارهای ورود را به این مرور برآورده کردند، که شش مورد از آن‌ها طراحی متقاطع داشتند. شش مطالعه شامل بزرگسالان مبتلا به برونشکتازی پایدار بودند؛ مطالعه دیگر کودکان مبتلا به برونشکتازی پایدار را از نظر بالینی بررسی کرد. سه مطالعه یک جلسه درمانی را ارائه کردند، دو مطالعه ۱۵ تا ۲۱ روز طول کشیدند و دو مطالعه طولانی‌‐مدت‌تر بودند. مداخلات متفاوت بودند؛ برخی از گروه‌های کنترل مداخله ساختگی را دریافت کرده و برخی دیگر غیر‐فعال بودند. کیفیت روش‌شناسی این مطالعات متغیر بود، اکثر مطالعات در پنهان‌سازی تخصیص برای تخصیص گروهی و با عدم کورسازی شرکت‌کنندگان و پرسنل برای ارزیابی معیار پیامد، موفق نبودند. ناهمگونی میان مطالعات مانع گنجاندن این داده‌ها در متاآنالیز شد؛ بنابراین این مرور به صورت نقل قول (narrative) ارائه می‌شود.

یک مطالعه شامل ۲۰ بزرگسال که یک دستگاه نوسانی راه هوایی (airway oscillatory device) را با عدم‐درمان مقایسه کرد، تفاوت قابل‌توجهی را در تعداد تشدیدهای حملات در ۱۲ هفته مشاهده نکرد (شواهد با کیفیت پائین). داده‌هایی برای ارزیابی تاثیر ACTها بر زمان سپری‌شده تا تشدید حملات، طول دوره یا بروز بستری در بیمارستان یا تعداد کل روزهای بستری در دسترس نبود. همان مطالعه بهبودهای بالینی قابل‌توجهی را در HRQoL در هر دو معیار خاص بیماری و مربوط به سرفه گزارش کرد. میانه (median) تفاوت در تغییر نمره کل St George's Respiratory Questionnaire (SGRQ) طی سه ماه در این مطالعه ۷,۵ واحد بود (P value = ۰.۰۰۵ (Wilcoxon)). درمان متشکل از نوسان دیواره قفسه سینه با فرکانس بالا (high‐frequency chest wall oscillation; HFCWO) یا ترکیبی از ACTها که به مدت ۱۵ روز تجویز شوند، در مقایسه با عدم‐درمان، HRQoL را به‌طور قابل‌توجهی بهبود می‌بخشد (شواهد با کیفیت پائین). دو مطالعه میانگین افزایش خروج خلط را با دستگاه‌های نوسانی راه هوایی در کوتاه‌‐مدت ۸.۴ میلی‌لیتر (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۳.۴ تا ۱۳.۴ میلی‌لیتر) و در طولانی‐مدت ۳ میلی‌لیتر گزارش کردند (P value = ۰.۰۲). در صورت استفاده از HFCWO به مدت ۱۵ روز، حجم بازدمی اجباری در یک ثانیه (FEV۱ ) تا ۱۵۶ میلی‌لیتر و ظرفیت حیاتی اجباری (forced vital capacity; FVC) تا ۲۲۹,۱ میلی‌لیتر بهبود یافتند، اما انواع دیگر ACTها هیچ تاثیری را بر حجم‌های دینامیک ریه نشان ندادند. دو مطالعه کاهش تورم (hyperinflation) ریه را در بزرگسالان دریافت‌کننده ACTهای غیر‐فشار بازدمی مثبت (positive expiratory pressure; PEP) (تفاوت در ظرفیت باقی‌مانده عملکردی (functional residual capacity; FRC) معادل ۱۹%، P value < ۰.۰۵؛ تفاوت در ظرفیت کل ریه (total lung capacity; TLC) معادل ۷۰۳ میلی‌لیتر، P value = ۰.۰۲) و با دستگاه‌های نوسانی راه هوایی (تفاوت در FRC معادل ۳۰%؛ P value < ۰.۰۵) در مقایسه با عدم استفاده از ACTها گزارش کردند. شواهدی با کیفیت پائین نشان می‌دهد که ACTها (HFCWO، دستگاه‌های نوسانی راه هوایی یا ترکیبی از ACTها) نشانه‌های تنگی نفس و سرفه را کاهش داده و سهولت خروج خلط را در مقایسه با عدم‐درمان بهبود می‌بخشند (P value < ۰.۰۵). ACTها اثری بر تبادل گاز ندارند، و در هیچ مطالعه‌ای تاثیرات استفاده از آنتی‌بیوتیک به اثبات نرسید. میان مطالعاتی که دستگاه‌های نوسانی راه هوایی را بررسی کردند، محققان به هیچ موردی از عارضه جانبی اشاره نکردند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
به نظر می‌رسد ACTها برای افراد (بزرگسالان و کودکان) مبتلا به برونشکتازی پایدار بی‌خطر بوده و ممکن است باعث بهبود خروج خلط، معیارهای انتخاب‌شده از عملکرد ریه، نشانه‌ها و HRQoL شوند. نقش این تکنیک‌ها در فاز حاد برونشکتازی مشخص نیست. با توجه به ماهیت مزمن برونشکتازی، برای تعیین ارزش بالینی کوتاه‌‐مدت و طولانی‐مدت ACTها برای پیامدهای مهم از نظر بیمار و برای پارامترهای بالینی طولانی‐مدت که بر پیشرفت بیماری در افراد مبتلا به برونشکتازی پایدار تاثیر می‌گذارند، داده‌های بیشتری نیاز است، تا اجازه راهنمایی بیشتر را در مورد تجویز ACTهای خاص برای افراد مبتلا به برونشکتازی فراهم کنند.
خلاصه به زبان ساده

تکنیک‌های پاک‌سازی راه هوایی در برونشکتازی

حرف آخر: شواهد را بررسی کردیم تا مشخص شود استفاده از تکنیک‌های پاک‌سازی راه هوایی (airway clearance techniques; ACTs) برای افراد مبتلا به برونشکتازی مفید هستند یا خیر. داده‌های پراکنده‌ای را که یافتیم، حاکی از آن است که تاثیر آن‌ها بر تعداد تشدیدها (شعله‌ور شدن بیماری) ناشناخته باقی مانده است. به نظر می‌رسد استفاده از این تکنیک‌ها بی‌خطر بوده و دو مطالعه کوچک نشان می‌دهند که ممکن است کیفیت زندگی را بهبود بخشند. به کار بردن تکنیک‌های پاک‌سازی راه هوایی هم‌چنین منجر به پاک‌سازی بیشتر مخاط از ریه‌ها و بهبودی در معیارهای تعریف‌شده عملکرد ریه شد، اما تغییری در اکسیژن‌رسانی ایجاد نشد. در یک مطالعه کاهش نشانه‌های تنگی نفس، سرفه و مخاط مشاهده شد. دیگر پیامدهای مورد نظر عبارت بودند از بستری شدن در بیمارستان و تجویز آنتی‌بیوتیک، اما این موارد هنوز گزارش نشده بودند. به‌طور کلی، تاثیر ACTها بر افراد مبتلا به عفونت قفسه سینه ناشناخته است. بر اساس این اطلاعات، دستورالعمل‌های فعلی برای درمان برونشکتازی، ارزیابی روتین ACTها و تجویز آن‌ها را در صورت نیاز توصیه می‌کنند.

چه شواهدی را یافتیم و تا چه اندازه قابل قبول بودند؟ هفت مطالعه شامل ۱۰۵ فرد مبتلا به برونشکتازی وارد شدند. فقط دو مورد از این مطالعات به مدت شش ماه به طول انجامید؛ بقیه موارد در بازه زمانی کوتاه‌تری تکمیل شدند یا شامل یک جلسه درمانی واحد بودند. از این رو، دشوار است که بدانیم بهبودی در طولانی‐مدت حفظ خواهد شد یا خیر. روش های مورد استفاده برای انجام این کارآزمایی‌ها به خوبی گزارش نشدند؛ بنابراین، معتقدیم که شواهد کلی کیفیت پائینی داشتند. سه مطالعه توسط موسسات تحقیقاتی یا سازمان‌های دولتی تامین مالی شدند؛ چهار مطالعه دیگر دریافت هیچ بودجه‌ای را گزارش نکردند.

برونشکتازی چیست؟ برونشکتازی یک بیماری ریوی است که در آن راه‌های هوایی به‌طور غیر‐طبیعی گشاد شده، و زمینه را برای تشکیل موکوس زیاد فراهم می‌کند. افراد مبتلا دایما نشانه‌هایی را مانند سرفه، تولید بیش از حد موکوس و تنگی نفس گزارش می‌کنند و در معرض عفونت‌های قفسه سینه قرار دارند.

تکنیک‌های پاک‌سازی راه هوایی چه هستند؟ درمان فیزیوتراپی در قالب ACTها اغلب برای کمک به افراد جهت خروج مخاط از ریه تجویز می‌شوند.


Carol Hodgson، Ewan C Goligher، Meredith E Young، Jennifer L Keating، Anne E Holland، Lorena Romero، Scott J Bradley، David Tuxen،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
مانورهای احیا (recruitment manoeuvre) شامل افزایش موقتی در فشار راه هوایی است که هنگام استفاده از ونتیلاسیون مکانیکی برای باز کردن (احیا) بخش‌های کلاپس شده ریه و افزایش تعداد آلوئول‌های تنفسی شرکت‌کننده در حجم جاری (tidal) (میزان هوای دم و بازدم) ونتیلاسیون، اعمال می‌شود. مانورهای احیا اغلب برای درمان بیماران بستری در بخش مراقبت‌های ویژه که مبتلا به سندرم زجر تنفسی حاد (acute respiratory distress syndrome; ARDS) هستند، استفاده می‌شود، اما تاثیر این درمان‌ها و پیامدهای بالینی آنها به‌خوبی مشخص نشده‌اند. این به‌روزرسانی از یک مرور کاکرین است که برای اولین بار در سال ۲۰۰۹ منتشر شد.
اهداف

هدف اصلی ما، تعیین اثرات مانور احیا بر میزان مرگ‌ومیر در بزرگسالان مبتلا به سندرم زجر تنفسی حاد بود.

هدف ثانویه عبارت بود از، تعیین اثرات مانور احیا بر اکسیژن‌رسانی و عوارض جانبی (به عنوان مثال میزان باروتروما (barotrauma)) در همان جمعیت از بیماران.

روش های جستجو
برای این مرور به‌روز شده، پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل‌ شده کاکرین (CENTRAL)؛ MEDLINE (OVID)؛ Embase (OVID)؛ the Cumulative Index to Nursing and Allied Health Literature (CINAHL, EBSCO)؛ Latin American and Caribbean Health Sciences (LILACS) و پایگاه ثبت International Standard Randomized Controlled Trial Number (ISRCTN) را از ابتدای آغاز به کار تا آگوست ۲۰۱۶ جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
ما کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای (randomised controlled trials; RCTs) را با حضور بزرگسالانی که از ونتیلاسیون مکانیکی استفاده کردند، وارد کردیم که در آنها، مانورهای احیا با مراقبت‌های استاندارد برای بیماران مبتلا به ARDS مقایسه شدند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم کیفیت کارآزمایی‌ها را ارزیابی و داده‌ها را استخراج کردند. برای کسب اطلاعات بیشتر با نویسندگان مطالعه تماس گرفتیم.
نتایج اصلی
ده کارآزمایی معیارهای ورود را به این مرور داشتند (تعداد ۱۶۵۸ شرکت‌کننده). پنج کارآزمایی را در معرض خطر پائین سوگیری (bias) و پنج مورد را در معرض خطر متوسط سوگیری تشخیص دادیم. شش کارآزمایی، مانور‌های احیا را به عنوان بخشی از استراتژی ونتیلاسیون ریه باز در نظر گرفتند که از جهاتی به غیر از مانور احیا، متفاوت از ونتیلاسیون کنترل بودند (مانند حالت (mode) ونتیلاسیون، تیتراسیون بالاتر فشار مثبت انتهای بازدمی (positive end‐expiratory pressure; PEEP) و حجم جاری (tidal volume) کمتر یا فشار ثابت (plateau) بالاتر). شش مطالعه پیامد‌های مورتالیتی را گزارش کردند. داده‌های تجمیع شده از پنج کارآزمایی (۱۳۷۰ شرکت‌کننده) کاهش مورتالیتی را در بخش مراقبت‌های ویژه (intensive care unit; ICU) (خطر نسبی (RR): ۰,۸۳؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۷۲ تا ۰.۹۷، ۰.۰۲ = P، شواهد با کیفیت پائین) نشان داد، داده‌های به دست آمده از پنج کارآزمایی (۱۴۵۰ شرکت‌کننده)، هیچ تفاوتی را در مرگ‌ومیر در ۲۸ روز نشان ندادند (RR: ۰.۸۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۴ تا ۱.۰۱، P = ۰.۰۶، شواهد با کیفیت پائین) و داده‌های تجمیع شده از چهار کارآزمایی (۱۳۱۳ شرکت‌کننده)، به تفاوتی در مورتالیتی بیمارستانی (RR: ۰.۸۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۷ تا ۱.۰۱، P = ۰.۰۷، شواهد با کیفیت پائین) نرسیدند. داده‌ها هیچ تفاوتی را در خطر باروتروما نشان ندادند (RR: ۱.۰۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۸ تا ۱.۵۳، P = ۰.۶۰، هفت مطالعه، ۱۵۰۸ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت متوسط).
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
ما در ۱۰ کارآزمایی‌ وارد شده، ناهمگونی بالینی قابل توجهی را مشاهده کردیم. نتایج بر پایه یافته‌های چندین (پنج) کارآزمایی، شامل «استراتژی ونتیلاسیون ریه باز» بنا شدند، که به موجب آن، گروه مداخله متفاوت از گروه کنترل در جنبه‌های دیگری غیر از مانور احیا بودند (از جمله مداخلات همزمان مانند PEEP بالاتر، حالت‌های مختلف ونتیلاسیون و فشار ثابت (plateau) بالاتر)، از این رو، تفسیر نتایج دشوار می‌شوند. یک استراتژی ونتیلاسیون که شامل مانور احیا در شرکت‌کنندگان مبتلا به ARDS می‌شد، منجر به کاهش مورتالیتی در بخش مراقبت‌های ویژه، بدون افزایش خطر باروتروما شد اما تاثیری بر مرگ‌ومیر طی ۲۸ روز و مرگ‌ومیر بیمارستانی نداشت. ما کیفیت شواهد را به سطح پائین رساندیم، زیرا بیشتر کارآزمایی‌های وارد شده، مداخلات مشترکی را به عنوان بخشی از استراتژی ونتیلاسیون ریه باز به کار بردند، و این ممکن است بر نتایج پیامد تأثیر گذاشته باشد.
خلاصه به زبان ساده

مانورهای احیا به عنوان یک استراتژی ونتیلاسیون برای بزرگسالان مبتلا به نارسایی حاد تنفسی ناشی از آسیب ریه

پیشینه: نارسایی حاد تنفسی یک وضعیت شایع میان بزرگسالانی است که در سراسر جهان در بخش‌های مراقبت ویژه (intensive care unit; ICU) پذیرفته و بستری می‌شوند. اگرچه نارسایی تنفسی علل زیادی دارد، ممکن است ناشی از وضعیت شناخته شده‌ای به نام سندرم زجر تنفسی حاد (acute respiratory distress syndrome; ARDS) باشد. این اصطلاح شرایطی را توصیف می‌کند که در آن هر دو ریه به علل مختلف آسیب دیده‌اند و ملتهب هستند و عملکرد آنها که عبارت است از اکسیژن‌رسانی و خرج کردن دی‌اکسید‌کربن از بدن، مختل می‌شود. این امر منجر به کاهش مقدار اکسیژن در خون می‌شود. بیماران ممکن است برای حمایت تنفسی، نیاز به اتصال به ونتیلاتور (دستگاه تنفس) داشته باشند. این روش درمانی به عنوان ونتیلاسیون مکانیکی (mechanical ventilation) شناخته می‌شود. مراقبت‌های حمایتی با ونتیلاسیون مکانیکی، ستون مهم درمان استاندارد برای بیماران مبتلا به ARDS به حساب می‌آیند.

اگرچه ونتیلاسیون مکانیکی ممکن است جان بیماران را نجات دهد، ممکن است با باز و بسته کردن ریه‌ها یا کشش بیش از حد بافت ریه، باعث آسیب آن شود. برای به حداقل رساندن آسیب به ریه‌های ناسالم، حجم کمتری از هوا در فشار‌های پائین‌تر، همراه با فشار مثبت انتهای بازدمی (positive end‐expiratory pressure; PEEP) برای باز کردن ریه استفاده شده است. نشان داده شده که این استراتژی ونتیلاسیون، مدت زمانی را که بیماران به ونتیلاسیون مکانیکی نیاز دارند، کوتاه می‌کند و در عین حال، بقای آنها را بهبود می‌بخشد؛ این روش به عنوان مراقبت استاندارد برای بیماران مبتلا به ARDS که تحت مراقبت‌های ویژه هستند، پذیرفته شده است.

همراه با این استراتژی، تکنیک‌های ونتیلاسیون بیشتری هم توسعه یافته‌اند. یکی از این تکنیک‌ها به عنوان مانور احیا (recruitment manoeuvre) شناخته می‌شود؛ هنگامی که با PEEP بالاتر ترکیب شود، به آن استراتژی ونتیلاسیون ریه باز گفته می‌شود. مانور احیا از نفس‌های عمیق مداوم برای کمک به احیا ‐ یا دوباره باز کردن ‐ واحدهای ریوی آسیب‌دیده استفاده می‌کند. این روش ممکن است تعداد واحد‌های ریوی موجود را برای تنفس افزایش دهد و احتمالا پیامدهای بیمار را بهبود بخشد. اثرات مانورهای احیا به خوبی مشخص نشده‌اند.

تاریخ جست‌وجو: شواهد تا آگوست ۲۰۱۶ به‌روز است.

ویژگی‌های مطالعه: ما ۱۰ کارآزمایی را وارد این مرور کردیم، که در مجموع شامل ۱۶۵۸ شرکت‌کننده مبتلا به سندرم زجر تنفسی حاد بودند.

نتایج کلیدی: شواهدی با کیفیت پائین نشان می‌دهد که مانور احیا بقای بیماران را در ICU بهبود می‌بخشد اما تاثیری بر بقای ۲۸ روزه یا بقای بیمار در بیمارستان ندارد. مانور احیا تأثیری بر خطر نشت هوا از ریه‌ها نمی‌گذارد.

کیفیت شواهد: عمدتا به دلیل طراحی کارآزمایی‌های وارد شده، کیفیت بسیاری از شواهد پیامدها را در سطح پائین تا متوسط در نظر گرفتیم. بسیاری از کارآزمایی‌ها از مانور احیا همراه با سایر تکنیک‌‌ها یا استراتژی‌های ونتیلاسیون استفاده کردند، و این ممکن است پیامدها را تحت تأثیر قرار داده باشد. وقتی نتیجه‌گیری‌ها در مورد اثر‌بخشی فقط مانور احیا گرفته می‌شود، باید احتیاط شود.


Norman R Morris، Fiona D Kermeen، Anne E Holland،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
در افراد مبتلا به هیپرتانسیون ریوی (pulmonary hypertension; PH)، ظرفیت (capacity) ورزش کردن و کیفیت زندگی کاهش می‌یابد. علیرغم نگرانی‌های اولیه که ورزش ممکن است نشانه‌ها را در این گروه بدتر کند، چندین مطالعه بهبودی را در ظرفیت فانکشنال و بهزیستی (well‐being) به دنبال توانبخشی ورزش‌محور در این افراد گزارش کرده‌اند.
اهداف
ارزیابی اثربخشی و ایمنی توانبخشی ورزش‌محور در افراد مبتلا به PH. پیامدهای اولیه شامل ظرفیت ورزش کردن، حوادث جانبی در طول دوره مداخله و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (HRQoL) بود. پیامدهای ثانویه شامل همودینامیک قلبی‌ریوی (cardiopulmonary haemodynamics)، کلاس کارکردی (functional class)، بدتر شدن بالینی در دوره پیگیری، مورتالیتی و تغییرات در پپتید ناتریورتیک (natriuretic peptide) نوع B بود.
روش های جستجو
ما پایگاه ثبت تخصصی گروه راه‌های هوایی در کاکرین را تا آگوست ۲۰۱۶ جست‌وجو کردیم که مبتنی است بر جست‌وجوهای نظام‌مند از CINAHL؛ AMED؛ Embase؛ PubMed؛ MEDLINE؛ PsycINFO و پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌ها. علاوه بر این، بانک‌های اطلاعاتی CENTRAL و PEDro را تا آگوست ۲۰۱۶ جست‌وجو کردیم و مجلات مرتبط را نیز به صورت دستی جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
معیار انتخاب تمام کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) بود که بر برنامه‌های توانبخشی ورزش‌محور برای PH متمرکز بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور، داده‌ها را به صورت مستقل از هم استخراج کردند. برای پیامدهای دو‐حالتی، نسبت‌های شانس و ۹۵% فاصله اطمینان (CI) آنها را بر اساس قصد درمان (intention‐to‐treat) محاسبه کردیم. برای داده‌های پیوسته، تفاوت میانگین (MD) بین گروه‌ها و ۹۵% CI آنها را تخمین زدیم. از یک مدل اثرات‐تصادفی برای تجزیه‌وتحلیل‌ها استفاده کردیم. خطر سوگیری (bias) را برای مطالعات وارد شده ارزیابی کرده و جداول «خلاصه‌ای از یافته‌ها» را با استفاده از روش درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ایجاد کردیم.
نتایج اصلی
شش RCT را وارد کردیم ولی داده‌ها را فقط از پنج مطالعه استخراج کردیم. تعداد کل شرکت‌کنندگان به کار گرفته شده در مرور ۲۰۶ نفر بود. اکثر شرکت‌کنندگان در گروه I از هیپرتانسیون شریان ریوی (pulmonary artery hypertension; PAH) قرار داشتند. مدت زمان مطالعه از سه تا ۱۵ هفته متغیر بود. برنامه‌های ورزشی هم توانبخشی سرپایی و هم توانبخشی بستری در بیمارستان بود و شامل ورزش‌های اندام تحتانی و فوقانی بود. میانگین مسافت طی شده در شش دقیقه به ‌دنبال تمرین‌های ورزشی، ۶۰,۱۲ متر بالاتر از گروه کنترل بود (۳۰.۱۷ تا ۹۰.۰۷ متر؛ ۱۶۵ = n؛ ۵ RCT؛ شواهد با کیفیت پائین؛ حداقل تفاوت مهم ۳۰ متر بود)، میانگین پیک جذب اکسیژن (mean peak oxygen uptake)؛ ۲.۴ میلی‌لیتر/کیلوگرم/دقیقه بالاتر از گروه کنترل بود (۱.۴ تا ۳.۴ میلی‌لیتر/کیلوگرم/دقیقه؛ ۱۴۵ = n؛ ۴ RCT، شواهد با کیفیت پائین) و میانگین پیک قدرت (mean peak power) در گروه مداخله ۱۶.۴ W بالاتر از گروه کنترل بود (۱۰.۹ تا ۲۲.۰ بالاتر، ۱۴۵ = n؛ ۴ RCT؛ شواهد با کیفیت پائین). تغییر میانگین در HRQoL برای نمره بخش فیزیکال SF‐۳۶ حدود ۴.۶۳ نمره (۰.۸۰ تا ۸.۴۷ نقطه؛ ۳۳ = n؛ ۲ RCT؛ شواهد با کیفیت پائین) و برای نمره بخش ذهنی SF‐۳۶ حدود ۴.۱۷ نمره (۰.۰۱ تا ۸.۳۴ نقطه؛ ۳۳ = n؛ ۲ RCT، شواهد با کیفیت پائین) بالاتر از گروه کنترل بود. یک مطالعه یک حادثه جانبی را گزارش کرده بود، بدین ترتیب که یک شرکت‌کننده ورزش را متوقف کرده بود چون دچار سبکی سر (lightheadedness) شده بود.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
در افراد مبتلا به PH، توانبخشی ورزش‌محور باعث بهبودی مرتبط به لحاظ بالینی در ظرفیت ورزش می‌شود. تمرین ورزش با هیچ حادثه جانبی جدی همراه نبود. با اینکه اکثر مطالعات بهبودی را در HRQoL گزارش کرده بودند، این نکته به لحاظ بالینی مهم نبود. به طور کلی، ما کیفیت شواهد را پائین ارزیابی کردیم. تعداد کم مطالعات و فقدان اطلاعاتی درباره انتخاب شرکت‌کنندگان، باعث می‌شود تعمیم این نتایج برای همه افراد مبتلا به PH مشکل باشد.
خلاصه به زبان ساده

توانبخشی ورزش‌محور در هیپرتانسیون ریوی

هیپرتانسیون ریوی (pulmonary hypertension) چیست؟ هیپرتانسیون ریوی بیماری‌ای است که باعث افزایش فشار خون در شریان‌های ریوی (شریان‌هایی که خون را از قلب به ریه می‌برند) به میزان بالاتر از حد نرمال می‌شود. این بیماری غالبا شروع تدریجی دارد و هر سنی را می‌تواند گرفتار کند، این بیماری به طور معناداری کیفیت زندگی را کاهش داده و باعث مرگ‌ومیر زودرس می‌شود.

حرف آخر ما کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده را مرور کردیم تا تعیین کنیم که ورزش، پیامدهای کوتاه‌مدت و طولانی‌مدت مربوط به بیمار را در افراد مبتلا به هیپرتانسیون ریوی بهبود می‌بخشد یا خیر. تعداد شرکت‌کنندگان در کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده مربوط به توابخشی ورزش‌محور برای هیپرتانسیون ریوی نسبتا کم بود. این مطالعات همگی افزایش زیادی را در ظرفیت ورزش گزارش کرده بودند، این نتایج مبتنی بر ارزیابی مسافت طی شده در شش دقیقه، حداکثر مصرف اکسیژن و پیک قدرت بود. کیفیت زندگی مرتبط با سلامت نیز تا حد کمتری بهبود پیدا کرده بود. حوادث جانبی جدی نادر بودند و فقط یک مطالعه گزارشی از یک شرکت‌کننده داشت که ورزش را متوقف کرده بود و دلیل آن احساس سبکی سر (lightheaded) بوده است. گزارشی از مرگ‌ومیر یا دیگر حوادث جانبی با تمرین ورزش وجود ندارد.

چه شواهدی پیدا کردیم و کیفیت این شواهد تا چه اندازه خوب بود؟ این مرور شامل شش مطالعه با ۲۰۶ فرد مبتلا به هیپرتانسیون ریوی بود، به نحوی که توانستیم داده‌های حاصل از پنج مطالعه را با یکدیگر ادغام کنیم. ما فقط توانستیم از داده‌های به دست آمده از ۱۶۵ شرکت‌کننده استفاده کنیم، البته تمام این داده‌ها نیز برای تمام معیارهای پیامد، در تجزیه‌وتحلیل استفاده نشدند. اکثر مطالعات برنامه توابخشی ورزش را در وضعیت سرپایی اجرا کرده بودند، فقط یک مطالعه کوچک برنامه ورزش را در شرایط بستری انجام داده بود. روش‌های استفاده شده برای انجام این کارآزمایی‌ها کیفیت پائینی داشتند. با توجه به شواهد با کیفیت پائین، تعمیم نتایج این مرور برای تمام افراد مبتلا به هیپرتانسیون ریوی امکان‌پذیر نبود.


Annemarie L Lee، Angela T Burge، Anne E Holland،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
افراد مبتلا به برونشکتازی (bronchiectasis) دچار سرفه‌ مزمن و تولید خلط سینه (sputum production) بوده و به تجویز تکنیک‌هایی پاکسازی راه هوایی (airway clearance techniques; ACTs) نیاز دارند. یک نوع شایع از ACT که تجویز می‌شود؛ درمان به روش فشار مثبت بازدمی (positive expiratory pressure; PEP) است. مرور قبلی پیشهاد کرد که ACTها از جمله درمان به روش PEP در مقایسه با عدم درمان برای افراد مبتلا به برونشکتازی مفید هستند. با وجود این، اثربخشی درمان به روش PEP در وضعیت بالینی پایدار یا در طول تشدید حملات حاد در مقایسه با سایر ACTها در برونشکتازی شناخته شده نیست.
اهداف

هدف اولیه از این مرور تعیین تاثیرات درمان به روش PEP در مقایسه با سایر ACT ها بر کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (HRQOL)، نرخ وقوع تشدید حملات حاد، و بروز نیازمند به بستری در بیمارستان در افراد مبتلا به برونشکتازی پایدار یا تشدید حملات حاد ناشی از آن است.

اهداف ثانویه عبارتند از تعیین تاثیرات درمان به روش PEP بر پیامدهای فیزیولوژیکی و نشانه‌ها و علائم بالینی در مقایسه با سایر ACTها در افراد مبتلا به برونشکتازی پایدار یا تشدید حملات حاد ناشی از آن.

روش های جستجو
پایگاه ثبت تخصصی کارآزمایی‌های گروه راه‌های هوایی در کاکرین، PEDro و پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌های بالینی از اولین شماره تا فوریه ۲۰۱۷ را جست‌وجو کردیم و مجلات مرتبط با موضوع مرور را نیز به صورت دستی جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده موازی (parallel) و متقاطع (cross‐over) که به مقایسه درمان به روش PEP در برابر سایر ACTها در شرکت‌کنندگان مبتلا به برونشکتازی پرداخته بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از پروسیجرهای استاندارد روش‌شناسی طراحی شده توسط کاکرین استفاده کردیم.
نتایج اصلی

نه مطالعه شامل ۲۱۳ شرکت‌کننده با معیارهای ورود سازگار بودند، که از میان آنها، هفت مطالعه طرح متقاطع داشتند. تمامی مطالعات روی بزرگسالان مبتلا به برونشکتازی به اجرا درآمده بودند؛ در هشت مطالعه شرکت‌کنندگان از لحاظ بالینی در وضعیت پایدار به سر می‌بردند و در یک مطالعه شرکت‌کنندگان دچار تشدید حملات حاد شده بودند. هشت مطالعه از درمان به روش PEP نوسانی (oscillatory)، با استفاده از دستگاه فلاتر (Flutter) یا آکاپلا (Acapella) و یک مطالعه از درمان به روش PEP مینیمال (Minimal) استفاده کرده بودند. مداخله مقایسه‌ای میان مطالعات متفاوت بود. کیفیت روش‌شناسی مطالعات ضعیف بود، به طوری که مطالعات متقاطع فاقد دوره پاک‌شدگی (washout period) یا دارای دوره پاک‌شدگی ساب‌اپتیمال (suboptimal) بودند، و در اکثر مطالعات کورسازی شرکت‌کنندگان، درمانگران یا پرسنل برای ارزیابی معیارهای پیامدی صورت نگرفته بود. ناهمگونی بالینی میان مطالعات، متاآنالیز را محدود ساخت.

بر اساس نتایج به دست آمده از پرسشنامه فرم کوتاه ۳۶ سوالی بین استفاده روزانه از درمان به روش PEP نوسانی به مدت چهار هفته و بهبود وضعیت سلامت عمومی در مقایسه با تکنیک چرخه فعال تنفس (active cycle of breathing technique; ACBT) رابطه وجود داشت. استفاده از درمان به روش PEP مینیمال به مدت سه جلسه در هفته، نتایجی مشابه با نتایج حاصل از درناژ اتوژنیک (autogenic drainage; AD) و L'expiration Lente Totale Glotte Ouverte en Decubitus Lateral (ELTGOL) به لحاظ بهبود در کیفیت زندگی مرتبط با سرفه داشت. استفاده از درمان به روش PEP نوسانی به صورت دو مرتبه در روز به مدت چهار هفته تاثیر مشابهی روی HRQOL مختص بیماری (disease‐specific) داشت (MD: ‐۰,۰۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۷‐ تا ۰.۱۹؛ شواهد با کیفیت پائین). برای تعیین میزان بروز نیازمند به بستری در بیمارستان یا نرخ تشدید حملات در شرکت‌کنندگان با وضعیت پایدار به لحاظ بالینی داده‌ای وجود نداشت.

دو مطالعه که به مقایسه درمان به روش PEP نوسانی و درناژ به کمک گرانش (gravity‐assisted drainage) با ACBT به صورت تک‌جلسه‌ای پرداخته بودند؛ دارای یافته‌های متناقضی بودند. یک مطالعه نشان داد که وزن خلط تولید شده با استفاده از هر دو تکنیک مشابه بود (SMD: ۰,۵۴ گرم؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۸‐ تا ۱.۴۶؛ ۲۰ شرکت‌کننده)؛ مطالعه دیگر نشان داد که خلط‌‌‌آوری (sputum expectoration) در نتیجه استفاده از GAD و ACBT بیشتر بود (SMD: ۵.۶ گرم (۹۵% CI؛ ۲.۹۱ تا ۸.۲۹: ۳۶ شرکت‌کننده). هیچ تفاوتی به لحاظ وزن خلط بین درمان به روش PEP و ACBT با GAD زمانی که به صورت روزانه به مدت چهار هفته یا در طول تشدید حملات حاد استفاده شده بود، وجود نداشت. اگرچه بین یک جلسه درمان به روش PEP نوسانی و تولید خلط کمتر در مقایسه با AD رابطه وجود داشت (تفاوت میانه (median difference): ۳.۱ گرم (۹۵% CI؛ ۱.۵ تا ۴.۸؛ یک مطالعه؛ ۳۱ شرکت‌کننده)، هیچ تفاوتی میان درمان به روش PEP نوسانی و ACBT در حالت نشسته (seated) وجود نداشت. درمان به روش PEP همانند سایر ACTها، دارای تاثیر مشابهی روی معیارهای دینامیک و استاتیک حجم‌های ریه (lung volumes) و تبادل گاز (gas exchange) است. درمان تک جلسه‌ای به روش PEP نوسانی (Flutter) همانند ACBT با GAD سطح مشابهی از خستگی ایجاد می‌کند، اما در مقایسه با ACBT به تنهایی، منجر به خستگی بیشتری می‌شود. میزان تنگی نفس تجربه شده بعد از درمان به روش PEP تفاوتی با سایر تکنیک‌ها نداشت. میان مطالعاتی که بروز حوادث جانبی را بررسی کرده بودند، فقط یک مطالعه تهوع را به دنبال استفاده از درمان به روش PEP نوسانی گزارش کرده بود.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
به نظر می‌رسد تجویز درمان به روش PEP برای افراد با وضعیت پایدار به لحاظ بالینی یا در طول تشدید حملات حاد، تاثیرات مشابهی روی HRQOL، نشانه‌های تنگی نفس، خلط‌آوری، و حجم‌های ریه در مقایسه با سایر ACTها داشته باشد. تعداد مطالعات و کیفیت کلی شواهد هر دو پائین بودند. با توجه به مزمن بودن ماهیت برونشکتازی، کسب اطلاعات بیشتر برای تصدیق تاثیرات بالینی طولانی‌مدت درمان به روش PEP نسبت به سایر ACTها در مورد پیامدهایی که برای افراد مبتلا به برونشکتازی مهم است، و نیز پارامترهای بالینی که بر پیشرفت بیماری و موربیدیتی بیمار در افراد مبتلا به برونشکتازی پایدار تاثیر می‌گذارند، مورد نیاز است. به علاوه، نقش درمان به روش PEP در طول تشدید حملات حاد به بررسی‌ بیشتری نیاز دارد. این اطلاعات برای ارائه راهنمایی آتی برای تجویز درمان به روش PEP برای افراد مبتلا به برونشکتازی ضروری است.
خلاصه به زبان ساده

درمان به روش PEP در برونشکتازی

سوال مطالعه مروری شواهد را با هدف شناسایی تاثیرات درمان به روش فشار مثبت بازدمی (positive expiratory pressure; PEP) در مقایسه با سایر تکنیک‌های پاکسازی راه‌ هوایی (airway clearance techniques; ACTs) در افراد مبتلا به برونشکتازی (bronchiectasis) مرور کردیم.

پیشینه: افراد مبتلا به برونشکتازی به صورت مزمن سرفه می‌کنند و ریه‌ آنها به صورت مکرر مخاط (mucus) تولید می‌کند. ACTها از جمله درمان به روش PEP، تکنیکی است که به طور متداول تجویز‌ شده و به این افراد در رفع مخاط کمک می‌کند. مرور قبلی پیشنهاد کرد که ACTها ممکن است در مقایسه با عدم درمان سودمند باشند، اگرچه قدرت این شواهد پائین است. ما می‌خواستیم تاثیرات این روش درمان را بر افراد مبتلا به برونشکتازی در مقایسه با سایر ACTها کشف کرده و در صورت وجود، در مورد مزایای این روش نسبت به سایر ACTها اطلاعاتی به دست آوریم.

ویژگی‌های مطالعه: نه مطالعه با مجموع ۲۱۳ نفر وارد مرور شدند. میانگین سنی شرکت‌کنندگان از ۴۵ تا ۷۴ سال متغیر بود. طول دوره درمان از یک جلسه تا حداکثر چهار هفته متغیر بود. هشت مطالعه به بررسی افرادی که دارای وضعیت پایدار بودند و یک مطالعه به بررسی افرادی که دچار تشدید (گر‐گرفتگی) برونشکتازی شده بودند، پرداختند. درمان به روش PEP با طیفی از ACTها مقایسه شده بود.

نتایج کلیدی: دو مطالعه کوچک نشان دادند که درمان به روش PEP به اندازه سایر ACTها در بهبود کیفیت زندگی اثربخش است. طول دوره بستری در بیمارستان به دنبال استفاده از درمان به روش PEP یا سایر ACTها در طول حمله حاد تنفسی مشابه بود. به نظر می‌رسد درمان به روش PEP و سایر تکنیک‌ها، هر دو، دارای تاثیر مشابهی روی پاکسازی ریه‌ها از مخاط و کارکرد ریه هستند. سطوح مشابهی از تنگی نفس در درمان به روش PEP و سایر ACTها تجربه شده بود. سایر پیامدهای مورد نظر عبارت بودند از نرخ بستری در بیمارستان، اما این پیامدها تاکنون گزارش نشده‌اند. بر مبنای این اطلاعات، تجویز درمان به روش PEP برای افراد مبتلا به برونشکتازی به اندازه سایر ACTها مناسب است، بدون آن‌که مزیت بیشتری به نفع این روش درمانی وجود داشته باشد.

کیفیت شواهد: به دلیل گزارش‌‌دهی ناکافی روش‌ها و کم بودن تعداد شرکت‌کنندگان، کیفیت شواهد پائین بود.

این خلاصه به زبان ساده کاکرین تا تاریخ می ۲۰۱۷ به‌روز است.


Hayley Barnes، Anne E Holland، Glen P Westall، Nicole SL Goh، Ian N Glaspole،
دوره ۲۰۱۸، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

پیشینه

تقریبا یک سوم از افراد مبتلا به بیماری ریوی بینایی (interstitial lung disease; ILD) دارای بیماری بافت همبند (connective tissue disease; CTD) زمینه‌ای هستند. شایع‌ترین اختلالات بافت همبندی که با ILD مرتبط هستند عبارتند از: اسکلرودرمی (scleroderma)/اسکلروز سیستمیک (systemic sclerosis; SSc)، آرتریت روماتوئید (rheumatoid arthritis)، پلی‌میوزیت (polymyositis)/درماتومیوزیت (dermatomyositis) و سندرم شوگرن (Sjögren's syndrome). اگرچه بسیاری از افراد مبتلا به CTD‐ILD دچار بیماری پیش‌رونده ریوی نمی‌شوند، نسبت قابل‌ توجهی از آنها دچار این وضعیت می‌شوند، در این وضعیت کارکرد فیزیکی و کیفیت زندگی آنها کاهش یافته و جان خود را از دست می‌دهند. در حال حاضر ILD علت اصلی مرگ‌ومیر میان افرادی است که به اسکلروز سیستمیک مبتلا هستند.

سیکلوفسفامید (cyclophosphamide) یک داروی قوی سرکوب کننده دستگاه ایمنی است که اثربخشی آن در القا و نگهداشت بهبودی (remission) در بیماری‌های خود‐ایمنی و التهابی به اثبات رسیده است. با وجود این، استفاده از این دارو با توکسیسیتی‌های بالقوه شامل تهوع، سیستیت هموراژیک (haemorrhagic cystitis)، سرطان مثانه (bladder cancer)، سرکوب مغر استخوان (bone marrow suppression)، افزایش خطر ابتلا به عفونت‌های فرصت‌طلب (opportunistic infections) و بدخیمی‌های خونی و ارگان توپُر (haematological and solid organ malignancies) همراه است.

تصمیم‌گیری درباره درمان افراد مبتلا به CTD‐ILD سخت است؛ نیاز است که پزشک افرادی را که به بیماری پیشرونده مبتلا می‌شوند، شناسایی کرده و تعادل بین سطح بالای نیاز به درمان را در جمعیت بیماران به شدت ناخوش‌احوال و عوارض جانبی بالقوه ناشی از درمان به شدت توکسیک را که درباره اثربخشی آنها فقط داده‌های نسبتا محدودی وجود دارد، بررسی کند. به‌طور مشابه، امکان استفاده از زیر‐گروه هیستولوژیکی (histological subtype)، طول دوره بیماری، یا گسترش بیماری برای پیش‌بینی پاسخ به درمان مشخص نیست.

اهداف
ارزیابی اثربخشی و عوارض جانبی سیکلوفسفامید در درمان افراد مبتلا به CTD‐ILD.
روش های جستجو
تا تاریخ می ۲۰۱۷ به جست‌وجو در CENTRAL؛ MEDLINE؛ Embase؛ CINAHL و Web of Science جست‌وجو کردیم. مقالات مروری، پایگاه‌های ثبت کارآزمایی بالینی، و فهرست منابع مقالات بازیابی شده را به صورت دستی جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های گروه موازی (parallel‐group) تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای را وارد مرور کردیم که به مقایسه سیکلوفسفامید از هر نوع آن، و استفاده شده به صورت تک‌دارویی یا به صورت همراه (concomitantly) با سایر روش‌های درمانی سرکوب کننده سیستم ایمنی (immunomodulating therapies) در برابر روش‌های درمانی فاقد سیکلوفسفامید برای حداقل شش ماه، با یک دوره پیگیری حداقل ۱۲ماهه از شروع دوره درمان پرداخته بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
مطالعات شناسایی شده را از طریق جست‌وجو، وارد بانک اطلاعاتی مدیریت منابع (reference manager database) کردیم. نسخه‌های تمام‌متن را از مطالعات مرتبط بازیابی کرده و دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم به استخراج داده‌ها پرداختند. پیامدهای اولیه عبارت بودند از: تغییر در کارکرد ریه (تغییر در درصد پیش‌بینی شده ظرفیت حیاتی اجباری (forced vital capacity; FVC) و درصد پیش‌بینی شده ظرفیت پخش ریوی برای منواکسید کرین (diffusing capacity of the lung for carbon monoxide; DLCO)، حوادث جانبی، و سنجه‌های کیفیت زندگی مرتبط با سلامت. پیامدهای ثانویه عبارت بودند از: مورتالیتی به هر علتی، تنگی نفس (dyspnoea)، سرفه و تست ورزش عملکردی (functional exercise testing). در مواقعی که مناسب بود، متاآنالیز و تجزیه‌وتحلیل‌های زیر‐گروه را بر اساس شدت کارکرد ریه، تشخیص بیماری بافت همبند، و الگوی رادیوگرافی فیبروز اجرا کردیم. با استفاده از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) کیفیت شواهد را ارزیابی و جداول «خلاصه یافته‌ها» را تهیه کردیم.
نتایج اصلی

چهار کارآزمایی را با ۴۹۵ شرکت‌کننده (که اکثرا مبتلا به اسکلروز سیستمیک بودند) وارد تجزیه‌و‌تحلیل کردیم. دو نوع مقایسه جداگانه ایجاد کردیم: سیکلوفسفامید در برابر دارونما (placebo)؛ (دو کارآزمایی، ۱۹۵ شرکت‌کننده) و سیکلوفسفامید در برابر مایکوفنولات (mycophenolate)؛ (دو کارآزمایی، ۳۰۰ شرکت‌کننده). از آن‌جایی که نرخ‌های انصراف از ادامه درمان در گروه‌های مداخله بالا و نیز فواصل اطمینان مربوط به تاثیر زیاد و تفاوت‌ها کوچک بود؛ ما کیفیت شواهد را در سطح پائین ارزیابی کردیم، زیرا این نواقص بر دقت نتایج اثرگذار بود.

داده‌ها حاکی از بهبود کارکرد ریه به دنبال استفاده از سیکلوفسفامید در مقایسه با دارونما بود (درصد تفاوت میانگین FVC پس از درمان: ۲,۸۳؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۸۰ تا ۴.۸۷؛ P = ۰.۰۰۶)، اما هیچ تفاوت معنی‌داری در DLCO پس از درمان وجود نداشت (MD: %‐۱.۶۸؛ ۹۵% CI؛ ۴.۳۷‐ تا ۱.۰۲؛ P = ۰.۲۲؛ دو کارآزمایی؛ ۱۸۲ شرکت‌کننده).

خطر بروز عوارض جانبی به‌ویژه هماچوری (haematuria)، لکوپنی و تهوع در گروه‌های تحت درمان با سیکلوفسفامید در مقایسه با گروه‌های تحت درمان با دارونما افزایش یافته و منجر به بالا رفتن نرخ انصراف از ادامه درمان با سیکلوفسفامید شده بود. داده‌ها نشان دهنده بهبود سنجه کیفیت زندگی با اهمیت آماری در یک کارآزمایی به نفع سیکلوفسفامید در مقایسه با دارونما و بهبود تنگی نفس با اهمیت بالینی و آماری در یک کارآزمایی به نفع سیکلوفسفامید در مقایسه با دارونما بودند، داده‌ها هیچ تاثیر معنی‌داری روی مرگ‌ومیر نشان ندادند.

نویسندگان کارآزمایی‌ها هیچ اثر معنی‌داری را روی کارکرد ریه در اثر استفاده از سیکلوفسفامید در مقایسه با مایکوفنولات در ۱۲ ماه نشان ندادند (FVC % MD: ‐۰,۸۲؛ ۹۵% CI؛ ۳.۹۵‐ تا ۲.۳۱؛ P = ۰.۶۱؛ دو کارآزمایی؛ ۱۴۹ شرکت‌کننده: DLCO % MD: ‐۱.۴۱؛ ۹۵% CI؛ ۱۰.۴۰‐ تا ۷.۵۸؛ P = ۰.۷۶؛ دو کارآزمایی؛ ۱۴۹ شرکت‌کننده).

خطر بروز عوارض جانبی، به ویژه لکوپنی و ترومبوسیتوپنی به دنبال استفاده از سیکلوفسفامید در برابر مایکوفنولات افزایش یافته بود.

داده‌ها هیچ گونه اثر معنی‌داری را روی کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، مورتالیتی به هر علتی، تنگی نفس یا شدت سرفه در گروه تحت درمان با سیکلوفسفامید در مقایسه با گروه تحت درمان با مایکوفنولات نشان ندادند. هیچ یک از کارآزمایی‌ها پیامدهای مربوط به تست‌های عملکردی ورزش را گزارش نکرده بودند.

برای تعیین اثر ناشی از شدت کارکرد ریه، تشخیص بیماری بافت همبندی یا الگوی رادیوگرافی روی پیامدها، تجزیه‌وتحلیل زیر‐گروه را انجام دادیم. یک کارآزمایی گزارش کرده بود که سیکلوفسفامید از کاهش FVC در افراد با نمرات فیبروز بدتر جلوگیری می‌کند، و این کارآزمایی هم‌چنین نشان داد که سیکلوفسفامید ممکن است در افراد با کارکرد ریه بدتر اثربخش‌تر باشد. هیچ ارتباطی بین تشخیص بیماری بافت همبند و پیامدها نمی‌توان برقرار کرد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

این مرور که بر مبنای مطالعات با کیفیت روش‌شناسی متنوع انجام شده، در مجموع نشان می‌دهد که در این جمعیت، مزایای محدودی ممکن است در نتیجه استفاده از سیکلوفسفامید به لحاظ میانگین تفاوت در درصد FVC در مقایسه با دارونما، به دست آید؛ اما مزیتی به لحاظ تفاوت در درصد DLCO، یا در مقایسه با مایکوفنولات وجود ندارد. بهبود بالینی نسبی در تنگی نفس ممکن است در نتیجه استفاده از سیکلوفسفامید وجود داشته باشد. دستورالعمل‌های اقدام بالینی بهتر است متخصصان بالینی را به بررسی ویژگی‌های فردی بیمار و انتظار ایجاد مزیت نسبی در بهترین حالت حفظ FVC توصیه کند. متخصصان بالینی بهتر است به دقت بیماران را در طول دوره درمان و سال‌های پس از آن به لحاظ بروز عوارض جانبی پایش کنند.

برای بررسی استفاده از سیکلوفسفامید به مطالعات بیشتری نیاز است؛ آنها بهتر است برای مقایسه پیامدها درون زیر‐گروه‌های مختلف به ویژه دسته‌بندی صورت گرفته از نظر اینفیلتراسیون ریوی در توموگرافی کامپیوتری با وضوح بالا (high‐resolution computed tomography; HRCT) و درگیری پوستی در SSc قوی باشند. مطالعات درباره سایر اشکال بیماری بافت همبند مورد نیاز هستند. پژوهشگران ممکن است مقایسه سیکلوفسفامید (یک سرکوب کننده سیستم ایمنی قوی) را در برابر عوامل آنتی‌فیبروتیک (antifibrotic agents)، یا مقایسه هر دو در برابر دارونما لحاظ نمایند، به ویژه، برای افرادی که طبق شواهد دچار پیشرفت سریع بیماری فیبروتیک شده و ممکن است بیشترین مزیت را ببرند.

خلاصه به زبان ساده

سیکلوفسفامید برای بیماری ریوی بینایی مرتبط با بیماری بافت همبند

پیشینه

افراد مبتلا به بیماری بافت همبند (connective tissue disease) از جمله روماتوئید آرتریت (rheumatoid arthritis) و اسکلروز سیستمیک (systemic sclerosis) ممکن است به گروهی از بیماری‌های ریوی (lung diseases) به نام بیماری ریوی بینایی (interstitial lung disease) مبتلا شوند. این بیماری می‌تواند روی تنفس بیمار و کیفیت زندگی او تاثیرگذار بوده و منجر به کوتاه شدن طول دوره زندگی شود. استفاده از دارویی به نام سیکلوفسفامید (cyclophosphamide) در درمان سایر بیماری‌ها مفید اما با عوارض جانبی توام بوده است.

سوال مطالعه مروری

ما می‌خواستیم بدانیم که سیکلوفسفامید در افراد مبتلا به بیماری ریوی بینایی ناشی از بیماری بافت همبند به حفظ کارکرد ریه کمک می‌کند یا خیر. هم‌چنین می‌خواستیم عوارض جانبی ناشی از مصرف دارو و اثر آن را روی بهبود کیفیت زندگی افراد، طول دوره زندگی، وضعیت تنفس و توانایی انجام حرکات ورزشی بررسی کنیم.

ویژگی‌های مطالعه

برای یافتن مطالعات تا می ۲۰۱۷ جست‌وجو کرده و چهار مطالعه را شامل مجموع ۴۹۵ فرد مبتلا به بیماری ریوی بینایی ناشی از بیماری بافت همبند وارد مرور کردیم. به برخی از افراد سیکلوفسفامید و به دیگران سایر داروها یا یک دارونما (placebo) داده بودند. برای بررسی تفاوت‌ها، این گروه‌های مختلف را با یکدیگر مقایسه کردیم.

یافته‌های کلیدی

ما پاره‌ای شواهد با کیفیت پائین به دست آوردیم که نشان می‌داد استفاده از سیکلوفسفامید در مقایسه با دارونما از لحاظ کارکرد ریه و نشانه‌های تنگی نفس (breathlessness) دارای مزیت کوچکی بوده است. هیچ گونه شواهد شفافی که نشان دهد افراد تحت درمان با سیکلوفسفامید نسبت به افراد تحت دریافت کننده سایر داروها (مایکوفنولات موفتیل (mycophenolate mofetil)) دارای کارکرد ریوی بهتری بودند، وجود نداشت. برخی از افراد دچار کاهش سلول‌های خونی، ورود خون به داخل ادرار و تهوع شدند.

کیفیت شواهد

کیفیت شواهد را با استفاده از یکی از درجات بسیار پائین، پائین، متوسط یا بالا درجه‌بندی کردیم. شواهد با کیفیت بسیار پائین به این معنی است که ما درباره نتایج نامطمئن هستیم. شواهد با کیفیت بالا به این معنی است که ما درباره نتایج بسیار مطمئن هستیم. برای این مرور کاکرین، شواهدی با کیفیت پائین به دست آوردیم. کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای را وارد مرور کردیم که کورسازی شده بودند، به این معنی که شرکت‌کنندگان و افرادی که نتایج مطالعه را ارزیابی کرده بودند، نمی‌دانستند که شرکت‌کنندگان کدام یک از سیکلوفسفامید یا دارونما را دریافت کرده بودند. با وجود این، کارآزمایی‌ها عمدتا دربرگیرنده افراد مبتلا به اسکلروز سیستمیک بودند؛ بنابراین این نتایج ممکن است قابل تعمیم به تمامی افراد مبتلا به بیماری ریوی بینایی و بیماری بافت همبند نباشد.



صفحه ۱ از ۱