دو نویسنده مرور بهطور مستقل از هم نتایج جستوجو را غربالگری، دادهها را استخراج و کیفیت کارآزمایی را ارزیابی کردند. ما خلاصه خطرات نسبی (RRs) را برای پیامدهای دو حالتی تخمین زدیم. برای پیامدهای پیوسته برنامهریزی کردیم که از تفاوت میانگین (MD) استفاده کنیم. کلیه خلاصه معیارها با ۹۵% فاصله اطمینان (CI) ارائه شد.
ما نتوانستیم متاآنالیز شبکهای را انجام دهیم زیرا مطالعات وارد شده تفاوتهای مهمی در شدت پایه بیماری شرکتکنندگان و در تعداد شرکتکنندگان تحت شیمیدرمانی داشتند. این مساله نگرانیهای مهمی را راجع به امکانپذیر بودن فرضیه انتقال در مجموعه دادههای نهایی ایجاد کرد و به دلیل تعداد اندک کارآزماییها در هر مقایسه، نتوانستیم از نظر آماری میزان انتقال را ارزیابی کنیم. بنابراین، ما فقط توانستیم متاآنالیزهای جفتی مستقیم را از مداخلات وارد شده انجام دهیم.
ما از مدل اثرات تصادفی برای متاآنالیزها استفاده کردیم. ناهمگونی آماری را با استفاده از آماره I۲ و ۹۵% CI آن ارزیابی کردیم. خطر سوگیری (bias) هر مطالعه وارد شده با استفاده از ابزار «خطر سوگیری» کاکرین ارزیابی شد. کیفیت شواهد با استفاده از روشهای GRADE بررسی شد.
ما هفت کارآزمایی تکمیل شده (۴۷۲ شرکتکننده) و چهار کارآزمایی در حال انجام (در حال ورود ۸۳۷ شرکتکننده) را شناسایی کردیم که قرار است تا دسامبر ۲۰۲۰ به اتمام برسند. از هفت کارآزمایی تکمیل شده، پنج کارآزمایی (۴۵۶ شرکتکننده) یک تقلید کننده TPO را در مقابل دارونما (چهار کارآزمایی romiplostim، و یک کارآزمایی eltrombopag)، یک کارآزمایی (هشت شرکتکننده) DDAVP را با دارونما و یک کارآزمایی (هشت شرکتکننده) ترانکسامیک اسید را با دارونما مقایسه کردند. در کارآزمایی DDAVP، تنها پیامد گزارش شده زمان خونریزی بود. در کارآزمایی ترانکسامیک اسید، نواقص روششناسی وجود داشت و تعاریف خونریزی تحت سوگیری قابل توجهی قرار داشتند. در نتیجه، این کارآزماییها نتوانستند در سنتز کمّی (quantitative synthesis) ترکیب شوند. هیچ کارآزمایی تصادفیسازی شدهای در رابطه با بررسی جایگزینی با پلاکت مصنوعی، پلاسمای فاقد پلاکت، کنسانتره فیبرینوژن، rFVIIa؛ rFXIII؛ rIL۶ یا rIL۱۱، شناسایی نشد.
ما پنج کارآزمایی تقلید کنندههای TPO را که در این مرور وارد شدند، با خطر بالای سوگیری ارزیابی کردیم، زیرا کارآزماییها توسط تولید کنندگان آنها حمایت مالی شده و نویسندگان دارای سهام مالی در کمپانیهای حمایت کننده بودند.
کیفیت GRADE شواهد در طول پیامدهای متفاوت، بسیار پائین تا متوسط بود.
شواهد کافی برای تشخیص تفاوت در تعداد شرکتکنندگان مبتلا به حداقل یک اپیزود خونریزی، بین تقلید کنندههای TPO و دارونما وجود نداشت (RR: ۰,۸۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۶ تا ۱.۳۱، چهار کارآزمایی، ۲۰۶ شرکتکننده، شواهد با کیفیت پائین).
شواهد کافی برای یافتن تفاوت در خطر خونریزی تهدید کننده زندگی بین افراد تحت درمان با یک تقلید کننده TPO و دارونما دیده نشد (RR: ۰,۳۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۴ تا ۲.۲۶، یک کارآزمایی، ۳۹ شرکتکننده، شواهد با کیفیت پائین).
شواهد کافی برای تشخیص تفاوت در خطر مورتالیتی به هر علتی بین افراد تحت درمان با یک تقلید کننده TPO و دارونما وجود نداشت (RR: ۰,۷۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۲ تا ۱.۰۵، پنج کارآزمایی، ۴۵۶ شرکتکننده، شواهد با کیفیت بسیار پائین).
کاهش معنیداری در تعداد شرکتکنندگان دریافت کننده ترانسفیوژن پلاکت بین افراد تحت درمان با تقلید کنندههای TPO و دارونما به دست آمد (RR: ۰,۷۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۱ تا ۰.۹۵، چهار کارآزمایی، ۲۰۶ شرکتکننده، شواهد با کیفیت متوسط).
هیچ شواهدی از تفاوت در بروز واکنشهای ترانسفیوژن بین افراد تحت درمان با تقلید کنندههای TPO و دارونما مشاهده نشد (pOR: ۰,۰۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۰ تا ۳.۴۴، یک کارآزمایی، ۹۸ شرکتکننده، شواهد با کیفیت بسیار پائین).
هیچ شواهدی از تفاوت در حوادث ترومبوآمبولی بین تقلید کنندههای TPO و دارونما وجود نداشت (RR: ۱,۴۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۹ تا ۵.۰۱، پنج کارآزمایی، ۴۵۶ شرکتکننده، شواهد با کیفیت بسیار پائین).
هیچ شواهدی از تفاوت در واکنشهای دارویی بین تقلید کنندههای TPO و دارونما به دست نیامد (RR: ۱,۱۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۳ تا ۱.۵۱، پنج کارآزمایی، ۴۵۵ شرکتکننده، شواهد با کیفیت پائین).
هیچ کارآزماییای تعداد روزهای خونریزی به ازای هر شرکتکننده، اپیزودهای ترانسفیوژن پلاکت، میانگین ترانسفیوژن گلبولهای قرمز خون به ازای هر شرکتکننده، اپیزودهای ترانسفیوژن گلبولهای قرمز خون، عفونتهای منتقل شده از ترانسفیوژن، تشکیل آنتیبادیهای ضد‐پلاکت یا مقاومت پلاکتی را گزارش نکرد.
برای نشان دادن کاهش در وقایع خونریزی از ۲۶ مورد در هر ۱۰۰ نفر به ۱۶ مورد در هر ۱۰۰ شرکتکننده، یک مطالعه نیاز به جذب ۵۱۴ شرکتکننده (قدرت ۸۰%، اهمیت ۵%) دارد.
سوال مطالعه مروری
ما شواهدی را بررسی کردیم در مورد اینکه تجویز عواملی که میتوانند جایگزین ترانسفیوژن پلاکت شده، یا باعث کاهش میزان استفاده از آنها شوند (پلاکتهای مصنوعی، پلاسمای بدون پلاکت، کنسانتره فیبرینوژن، فاکتور VII فعال شده نوترکیب (rFVIIa)، فاکتور XIII نوترکیب (rFXIII)، اینترلوکین (rIL) ۶ یا ۱۱ ( rIL۱۱) نوترکیب، دسموپرسین (DDAVP)، تقلید کنندههای ترومبوپویتین (TPO) یا داروهای آنتیفیبرینولیتیک)، برای افرادی که شمارش پائین پلاکت دارند، از خونریزی در آنها پیشگیری میکند یا خیر و مصرف این عوامل جایگزین با عوارض جانبی همراه هستند یا خیر. جامعه مورد نظر ما مبتلایان به اختلالاتی از مغز استخوان بودند که مانع از تولید پلاکت به میزان کافی میشوند. ما افرادی را که تحت شیمیدرمانی شدید یا پیوند سلولهای بنیادی قرار داشتند، از مطالعه خارج کردیم.
پیشینه
افرادی که به دلیل اختلالات مغز استخوان، شمارش پائین پلاکت دارند، مستعد خونریزی هستند که ممکن است شدید یا تهدید کننده زندگی باشد. به منظور درمان یا پیشگیری از خونریزی، به آنها اغلب ترانسفیوژن پلاکت داده میشود. با این حال، ترانسفیوژن پلاکت با خطراتی مانند عفونت و واکنشهای ترانسفیوژن همراه است. در نتیجه، علاقه به استفاده احتمالی از درمانهای جایگزین برای پیشگیری از خونریزی وجود دارد. این درمانها شامل: پلاکتهای ساخته شده توسط انسان (پلاکتهای مصنوعی)؛ تحریک بدن فرد برای تولید پلاکتهای بیشتر (اینترلوکین ۶ یا ۱۱ نوترکیب، تقلید کنندههای TPO)؛ افزایش سطح پروتئینهایی در خون که به بدن کمک میکنند تا لخته را تشکیل دهند (پلاسمای بدون پلاکت، کنسانتره فیبرینوژن، فاکتور VII فعال شده نوترکیب (rFVIIa)، فاکتور XIII نوترکیب (rFXIII))؛ و پیشگیری از حل شدن لخته خون (آنتیفیبرینولیتیکها)، هستند. ممکن است با عوامل پیشگیری کننده از خونریزی خطراتی وجود داشته باشد؛ مهمترین آنها افزایش خطر ایجاد لختههای خونی ناخواسته است که میتوانند تهدید کننده زندگی باشند.
ویژگیهای مطالعه
شواهد تا اپریل ۲۰۱۶ بهروز است. ما ۱۱ کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده را شناسایی کردیم، که هفت مورد از آنها به اتمام رسیدهاند. از هفت کارآزمایی تکمیل شده، پنج کارآزمایی (۴۵۶ شرکتکننده) تقلید کنندههای TPO، یک کارآزمایی (۸ شرکتکننده) ترانکسامیک اسید و یک کارآزمایی (۸ شرکتکننده) DDAVP را ارزیابی کردند. کارآزمایی DDAVP فقط زمان خونریزی را بررسی کرد: زمان لازم برای توقف خونریزی پس از ایجاد یک برش کوچک روی ساعد شرکتکننده. این مطالعه هیچ یک از پیامدهای مورد نظر این مرور را گزارش نکرد. کارآزمایی ترانکسامیک اسید نواقص روششناسی مهمی در نحوه گزارشدهی خونریزی داشت. هیچ کارآزمایی تصادفیسازی شدهای در رابطه با بررسی جایگزینی با پلاکت مصنوعی، پلاسمای فاقد پلاکت، کنسانتره فیبرینوژن، rFVIIa؛ rFXIII؛ rIL۶ یا rIL۱۱، شناسایی نشد. در نتیجه، تجزیهوتحلیل کمّی (quantitative) فقط روی پنج کارآزمایی ارزیابی کننده تقلید کنندههای TPO انجام شد. چهار مورد از این کارآزماییها شامل بزرگسالان مبتلا به سندرم میلودیسپلاستیک (MDS) بود و یک کارآزمایی، بزرگسالان مبتلا به MDS یا لوسمی میلوئید حاد (AML) را ارزیابی کرد. ما پنج کارآزمایی تقلید کنندههای TPO را که در این مرور وارد شدند، با خطر بالای سوگیری (bias) ارزیابی کردیم، زیرا تولید کنندگان آنها مستقیما در طراحی و انتشار کارآزماییها دخیل بودند.
تفاوتهای میان کارآزماییها از نظر شدت بیماری و تعداد شرکتکنندگانی که تحت شیمیدرمانی قرار داشتند، بدان معنا بود که متاآنالیز شبکهای قابل انجام نبود. الزام انجام متاآنالیز شبکهای این است که شرکتکنندگان در هر کارآزمایی، باید معیارهای واجد شرایط را برای آن کارآزمایی که وارد شدهاند، برآورده کنند.
چهار کارآزمایی در حال انجام به مقایسه تقلید کنندههای TPO در مقابل دارونما (placebo) میپردازند؛ انتظار میرود که آنها در مجموع ۸۳۷ شرکتکننده را جذب کرده و قرار است تا دسامبر ۲۰۲۰ تکمیل شوند.
نتایج کلیدی
تقلید کنندههای TPO ممکن است تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در تعداد شرکتکنندگان مبتلا به هرگونه خونریزی یا خونریزی شدید/تهدید کننده زندگی ایجاد کنند. ما بسیار نامطمئن هستیم که تقلید کنندههای TPO خطر مرگومیر را کاهش میدهند یا خیر. تقلید کنندههای TPO احتمالا تعداد شرکتکنندگان نیازمند به ترانسفیوژن پلاکت را کم میکنند. ما بسیار نامطمئن هستیم که تقلید کنندههای TPO خطر واکنشهای ترانسفیوژن یا خطر ترومبوآمبولیسم را کاهش میدهند یا خیر. تقلید کنندههای TPO ممکن است تأثیری اندک یا عدم تاثیر بر خطر واکنشهای دارویی داشته باشند.
هیچ کارآزماییای تعداد روزهای خونریزی به ازای هر شرکتکننده، اپیزودهای ترانسفیوژن پلاکت، میانگین ترانسفیوژن گلبولهای قرمز خون به ازای هر شرکتکننده، اپیزودهای ترانسفیوژن گلبولهای قرمز خون، عفونتهای منتقل شده از ترانسفیوژن، تشکیل آنتیبادیهای ضد‐پلاکت یا مقاومت پلاکتی را گزارش نکرد.
کیفیت شواهد
کیفیت شواهد برای همه پیامدها پائین یا بسیار پائین بود، به استثنای تعداد شرکتکنندگان دریافت کننده ترانسفیوژن پلاکت که کیفیت متوسطی داشت.
از اواسط دهه ۲۰۰۰ میلادی، حوزه کارسینومای متاستاتیک سلول کلیوی (metastatic renal cell carcinoma; mRCC) با یک تغییر الگو (paradigm shift) از درمان غیر‐اختصاصی با سیتوکینها با گستره فعالیت بالا (non‐specific therapy with broad‐acting cytokines) به رژیمهای اختصاصی (specific regimens) که به طور مستقیم سرطان، میکرومحیط تومور (tumour microenvironment)، یا هر دو را هدفگذاری میکند، مواجه شده است.
دستورالعملهای کنونی روشهای درمانی هدفمند را با عواملی از جمله سانیتینیب (sunitinib)، پازوپانیب (pazopanib) یا تمسیرولیموس (temsirolimus) (برای افراد با پیشآگهی (prognosis) ضعیف) به عنوان استاندارد درمانی برای درمان خط اول افراد مبتلا به mRCC توصیه کرده و به سیتوکینهای غیر‐اختصاصی به عنوان گزینه درمانی جایگزین برای بیماران انتخاب شده اشاره میکنند.
در نوامبر ۲۰۱۵، نیولاماب (nivolumab)، مهار کننده چکپوینت (checkpoint inhibitor) برای مقابله مستقیم با مرگومیر برنامهریزی شده‐۱ (PD‐۱)، به عنوان اولین عامل اختصاصی ایمنیدرمانی (specific immunotherapeutic agent) و درمان خط دوم (second‐line therapy) در بیماران مبتلا به mRCC که پیشتر درمان شده بودند، مورد تایید قرار گرفت.
هشت مطالعه شامل ۴۷۳۲ شرکتکننده واجد شرایط و ۱۳ مطالعه در حال انجام دیگر را شناسایی کردیم. مطالعات را به صورت مقایسههای به عمل آمده با روش درمانی استاندارد بر این اساس به عنوان درمان خط اول (پنج مقایسه) یا درمان خط دوم (یک مقایسه) برای mRCC دستهبندی کردیم.
تک‐درمانی با اینترفرون آلفا (interferon (IFN)‐α monotherapy) احتمالا در مقایسه با روشهای درمانی استاندارد هدفمند با تمسیرولیموس یا سانیتینیب، مورتالیتی کلی یک سال را افزایش داده (RR: ۱,۳۰؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۳ تا ۱.۵۱؛ ۲ مطالعه؛ ۱۱۶۶ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط)، ممکن است کیفیت زندگی (QoL) مشابهی را به همراه داشته (برای مثال، MD: ‐۵.۵۸ درجه؛ ۹۵% CI؛ ۷.۲۵‐ تا ۳.۹۱‐ برای ارزیابی عملکردی درمان عمومی سرطان (Functional Assessment of Cancer ‐ General; FACT‐G)؛ ۱ مطالعه؛ ۷۳۰ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین) و ممکن است به صورت جزئی بروز حوادث جانبی (AEها) درجه ۳ یا بالاتر را افزایش دهد (RR: ۱.۱۷؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۳ تا ۱.۳۲؛ ۱ مطالعه؛ ۴۰۸ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین).
احتمالا هیچ تفاوتی بین IFN‐α به علاوه تمسیرولیموس و تمسیرولیموس به تنهایی از لحاظ مورتالیتی کلی یک سال وجود ندارد (RR: ۱,۱۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۵ تا ۱.۳۴؛ ۱ مطالعه؛ ۴۱۹ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط)، اما بروز AEهای درجه ۳ یا بالاتر ممکن است افزایش یابد (RR: ۱.۳۰؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۷ تا ۱.۴۵؛ ۱ مطالعه؛ ۴۱۶ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین). هیچ اطلاعاتی درباره QoL وجود نداشت.
IFN‐α به تنهایی ممکن است به صورت جزئی مورتالیتی کلی یک سال را در مقایسه با IFN‐α به علاوه بواسیزوماب (bevacizumab) افزایش دهد (RR: ۱,۱۷؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۰ تا ۱.۳۶؛ ۲ مطالعه؛ ۱۳۸۱ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین). این تاثیر احتمالا با بروز AEهای درجه ۳ یا بالاتر کمتری همراه است (RR: ۰.۷۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۱ تا ۰.۸۴؛ ۲ مطالعه؛ ۱۳۵۰ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط). امکان محاسبه QoL به دلیل ناکافی بودن دادهها وجود نداشت.
درمان با IFN‐α به علاوه بواسیزوماب یا درمان استاندارد هدفمند (سانیتینیب) ممکن است منجر به مورتالیتی کلی یک سال (RR: ۰,۳۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۳ تا ۱.۰۸؛ ۱ مطالعه؛ ۸۳ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین) و AEهای درجه ۳ یا بالاتر (RR: ۱.۱۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۵ تا ۱.۶۲؛ ۱ مطالعه؛ ۸۲ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین) مشابهی شود. امکان محاسبه QoL به دلیل ناکافی بودن دادهها وجود نداشت.
درمان با واکسنها (برای مثال MVA‐۵T۴ یا IMA۹۰۱) یا درمان استاندارد ممکن است منجر به مورتالیتی کلی یک سال (RR: ۱,۱۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۱ تا ۱.۳۲؛ شواهد با کیفیت پائین) و AEهای درجه ۳ یا بالاتر (RR: ۱.۱۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۷ تا ۱.۳۹؛ ۲ مطالعه؛ ۱۰۶۵ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین) مشابهی شود. امکان محاسبه QoL به دلیل ناکافی بودن دادهها وجود نداشت.
ایمونوتراپی هدفمند (نیولاماب (nivolumab)) در بیمارانی که پیشتر درمان شده بودند، احتمالا در مقایسه با درمان استاندارد هدفمند با اورولیموس (everolimus) مورتالیتی کلی یک سال را کاهش داده (RR: ۰,۷۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۶ تا ۰.۸۷؛ ۱ مطالعه؛ ۸۲۱ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط)، احتمالا QoL را بهبود بخشیده (برای مثال RR: ۱.۵۱؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲۸ تا ۱.۷۸ برای بهبود نشانههای مربوط به بیماری ایندکس نشانه کلیوی‐FACT؛ (FACT‐Kidney Symptom Index Disease Related Symptoms; FKSI‐DRS) مرتبط به لحاظ بالینی؛ ۱ مطالعه؛ ۷۰۴ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط) و احتمالا بروز AEهای درجه ۳ یا بالاتر را کاهش میدهد (RR: ۰.۵۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۰ تا ۰.۶۵؛ ۱ مطالعه؛ ۸۰۳ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط).
سوال مطالعه مروری
سرطان کلیه (kidney cancer) زمانی که متاستاز آن به سایر اندامهای بدن تشخیص داده میشود، به ندرت قابل درمان است. عوامل هدفمند در حال حاضر به عنوان درمان استاندارد برای سرطان پیشرفته کلیه که به سایر اندامهای بدن تسری پیدا کرده، به حساب میآیند. این مرور به بررسی مطالعات بالینی میپردازد که به طور مستقیم به مقایسه ایمونوتراپیها (immunotherapies) یا روشهای درمانی ترکیبی با درمانهای استاندارد کنونی پرداخته بودند.
پیشینه
پیش از استفاده از عوامل هدفمند، داروهایی که پاسخ ایمنی را علیه سرطان به روش غیر‐اختصاصی (ایمونوتراپیها) تقویت میکردند، متداولترین روشهای درمانی در افراد مبتلا به سرطان کلیه بودند که بیماری در آنها به سایر اندامها تسری پیدا کرده بود. عوامل ایمونوتراپی جدیدتر، شامل واکسنها، و عواملی شناخته شده با عنوان «مهار کنندههای چکپوینت» (checkpoint inhibitors) به منظور هدفگیری اختصاصی سیستم ایمنی بدن و ایجاد توان تشخیص و حمله به سلولهای سرطانی به طور اختصاصیتر توسعه یافتهاند. در این مرور، ما تمامی انواع ایمونوتراپی یا روشهای درمان ترکیبی را از طریق مقایسه آن با روشهای درمانی استاندارد کنونی، ارزیابی کردیم.
ویژگیهای مطالعه
یک جستوجوی سیستماتیک تا پایان اکتبر ۲۰۱۶ منجر به شناسایی هشت مطالعهای شد که به بررسی چهار نوع مختلف از ایمونوتراپی بین ۴۷۳۲ فرد پرداخته بودند. مطالعات فقط در صورتی وارد مرور میشدند که بیماران مشارکت داده شده در آنها به صورت تصادفی تحت نوع خاصی از ایمونوتراپی مورد نظر این مرور یا یک نوع روش درمانی هدفمند استاندارد شده قرار گرفته بودند. یک مطالعه از طریق یک نهاد عمومی تامین مالی شده بود، در حالی که سایر مطالعات از سوی شرکتهای دارویی حمایت شده بودند.
شرکتکنندگان در مطالعات به طور کلی نماینده افراد مبتلا به سرطان پیشرفته کلیه بودند. اکثر افراد پیش از شروع درمان توده سرطانی موجود را در کلیهشان برداشته بودند. ما مطالعات صورت گرفته را روی افرادی که پیشتر داروی استاندارد دریافت کرده بودند (۸۲۱ شرکتکننده) با افرادی که این دارو را دریافت نکرده بودند (۳۹۱۱ شرکتکننده) مقایسه کردیم. تمامی مطالعات پیامد اصلی مورد نظر ما را گزارش کرده بودند، شانس بقای طولانیتر شامل بقا برای یک سال. همچنین روی فراوانی عوارض جانبی جدی ناشی از درمان، کیفیت زندگی و تاخیر در پیشرفت بیماری تمرکز کردیم.
نتایج کلیدی
اینترفرون آلفا (Interferon‐α) شایعترین گزینه درمانی مورد استفاده، پیش از توسعه روشهای درمانی هدفمند بود. دو مطالعه شامل ۱۱۶۶ شرکتکننده اینترفرون آلفا به تنهایی (تک‐درمانی) را با درمان استاندارد هدفمند مقایسه کرده بودند. اینترفرون آلفا احتمالا به لحاظ کیفیت در سطح نازلتری نسبت به درمانهای هدفمند تست شده با عنوان سانیتینیب (sunitinib) و تمسیرولیموس (temsirolimus) قرار دارد. زمان سپری شده تا پیشرفت بیماری در بیماران درمان شده با تک‐درمانی اینترفرون آلفا احتمالا کوتاهتر بود. آنها ممکن است کیفیت زندگی مشابهی داشته و قدری بیشتر دچار عوارض جانبی شدید ناشی از درمان شده باشند.
افزودن تمسیرولیموس به اینترفرون آلفا در مقایسه با تمسیرولیموس به تنهایی، شانس بقا را بهبود نمیدهد، اما ممکن است منجر به بروز عوارض جانبی جدی بیشتری شود (یک مطالعه).
دو مطالعه به مقایسه اینترفرون آلفا با ترکیبی از اینترفرون آلفا و بواسیزوماب (bevacizumab) میان ۱۳۸۱ شرکتکنندهای پرداخته بودند که پیشتر تحت درمان قرار نگرفته بودند. در افرادی که با اینترفرون آلفا به تنهایی درمان شده بودند نرخ مرگومیر قدری افزایش داشت و احتمالا بروز عوارض جانبی کمتر بود.
دو مطالعه واکسنها را ارزیابی کرده بودند. واکسنها ممکن است در افراد مبتلا به سرطان پیشرفته کلیه، منجر به بروز نرخهای مرگومیر و عوارض جانبی مشابهی شوند.
برای بیمارانی که پیشتر تحت درمان سیستمیک قرار گرفته بودند، یک مطالعه با نیولاماب (nivolumab)، یک مهار کننده چکپوینت، در مقایسه با روش درمانی استاندارد هدفمند، اورولیموس (everolimus)، میانگین بقا را تا پنج ماه افزایش داده بود. تاثیرات احتمالا با کیفیت زندگی بهتر و عوارض جانبی جدی کمتری همراه بود.
کیفیت شواهد
ما سطح اطمینان را به نتایج مطالعاتی که تجزیهوتحلیل کردیم، کاهش دادیم (شواهد با کیفیت متوسط یا پائین) به این دلیل که بیماران و پزشکان معالج آنها اغلب نسبت به درمان کورسازی نشده بودند و تعداد بیماران نسبتا کمی در آنها مشارکت کرده بودند.
ما ۱۲۲ RCT (۲۸,۵۶۱ شرکتکننده) را وارد کردیم. از این تعداد، ۸۳ RCT، شامل ۲۱ مقایسه متفاوت، برای متاآنالیزها انتخاب شدند. شرکتکنندگان وارد شده مردان و زنانی با میانگین سنی ۵۷,۵ سال بودند که در شرایط بیمارستانی به کار گرفته شدند. بیستونه مطالعه افرادی را وارد کردند که سرطان به مغز آنها گسترش یافته بود. مداخلات به پنج گروه تقسیم شدند: شیمیدرمانی مرسوم (شامل تک‐دارویی و چند‐دارویی)، بیوشیمیدرمانی (ترکیبی از شیمیدرمانی با سیتوکینها (cytokine) مانند اینترلوکین‐۲ (interleukin‐۲) و اینترفرون‐آلفا (interferon‐alpha))، مهار کنندههای چکپوینت سیستم ایمنی (مانند آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ و anti‐PD۱)، داروهای هدفمند مولکول‐کوچک تجویز شده برای ملانوم با تغییرات خاص ژنی (مانند مهار کنندههای BRAF و مهار کنندههای MEK)، و سایر عوامل (مانند داروهای آنتی‐آنژیوژنیک (anti‐angiogenic)). اغلب مداخلات با شیمیدرمانی مقایسه شدند. در بسیاری از موارد، کارآزماییها توسط شرکتهای داروسازی تولید کننده داروهای آزمایش شده مورد حمایت قرار گرفتند: این امر به ویژه در مورد کلاسهای جدید داروها، مانند مهار کنندههای چکپوینت سیستم ایمنی و داروهای هدفمند مولکول‐کوچک، صادق بود.
هنگامی که ترکیبی از چندین عامل شیمیدرمانی (پلی‐شیمیدرمانی (polychemotherapy)) با شیمیدرمانی تک‐دارویی مقایسه شد، منجر به بقای بهتر بیمار که معنیدار و قابل توجه باشد، نشد (بقای کلی: HR: ۰,۹۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۵ تا ۱.۱۶؛ ۶ مطالعه؛ ۵۹۴ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بالا؛ بقای بدون پیشرفت بیماری: HR: ۱.۰۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۱ تا ۱.۲۵؛ ۵ مطالعه؛ ۳۹۸ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بالا). بیمارانی که درمان ترکیبی را دریافت کردند احتمالا با نرخ بالاتری از سمیّت دارویی (toxicity) روبهرو شدند (RR: ۱.۹۷؛ ۹۵% CI؛ ۱.۴۴ تا ۲.۷۱؛ ۳ مطالعه؛ ۳۹۰ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط) (سمیّت دارویی را بر اساس مقیاس سازمان جهانی بهداشت به صورت وقوع عوارض جانبی درجه ۳ (G۳) یا بالاتر تعریف کردیم).
در مقایسه با شیمیدرمانی، بیوشیمیدرمانی (شیمیدرمانی همراه با اینترفرون‐آلفا و اینترلوکین‐۲) بقای بدون پیشرفت بیماری را بهبود بخشید (HR: ۰,۹۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۳ تا ۰.۹۹؛ ۶ مطالعه؛ ۹۶۴ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بالا)، اما منجر به بهبود قابل توجه در بقای کلی بیمار نشد (HR: ۰.۹۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۴ تا ۱.۰۶؛ ۷ مطالعه؛ ۱۳۱۷ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بالا). بیوشیمیدرمانی میزان بالاتری را از سمیّت دارویی ایجاد کرد (RR: ۱.۳۵؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۴ تا ۱.۶۱؛ ۲ مطالعه؛ ۶۳۱ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بالا).
با در نظر گرفتن مهار کنندههای چکپوینت سیستم ایمنی، آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ به همراه شیمیدرمانی ممکن است شانس بقای بدون پیشرفت بیماری را در مقایسه با شیمیدرمانی تنها افزایش دهند (HR: ۰,۷۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۳ تا ۰.۹۲؛ ۱ مطالعه؛ ۵۰۲ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط)، اما شاید بقای کلی را بهطور معنیداری بهبود نبخشند (HR: ۰.۸۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۵ تا ۱.۰۱؛ ۲ مطالعه؛ ۱۱۵۷ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین). آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ در مقایسه با شیمیدرمانی تنها، احتمال دارد که با نرخ بالاتری از سمیّت دارویی همراه باشند (RR: ۱.۶۹؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۹ تا ۲.۴۲؛ ۲ مطالعه؛ ۱۱۴۲ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط).
آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐PD۱ (مهار کنندههای چکپوینت سیستم ایمنی) در مقایسه با شیمیدرمانی، بقای کلی بیماران را بهبود بخشیده (HR: ۰,۴۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۷ تا ۰.۴۸؛ ۱ مطالعه؛ ۴۱۸ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بالا) و احتمالا منجر به بهبود بقای بدون پیشرفت بیماری نیز شدند (HR: ۰.۴۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۹ تا ۰.۶۱؛ ۲ مطالعه؛ ۹۵۷ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط). آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐PD۱ همچنین ممکن است منجر به بروز سمیّت دارویی کمتری نسبت به شیمیدرمانی شوند (RR: ۰.۵۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۱ تا ۰.۹۷؛ ۳ مطالعه؛ ۱۳۶۰ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین).
آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐PD۱ عملکرد بهتری از آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ از نظر بقای کلی (HR: ۰,۶۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۰ تا ۰.۶۶؛ ۱ مطالعه؛ ۷۶۴ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بالا) و بقای بدون پیشرفت بیماری (HR: ۰.۵۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۰ تا ۰.۶۰؛ ۲ مطالعه؛ ۱۴۶۵ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بالا) داشتند. آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐PD۱ نسبت به آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ ممکن است به پیامدهای سمیّت دارویی بهتری منجر شوند (RR: ۰.۷۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۴ تا ۰.۹۱؛ ۲ مطالعه؛ ۱۴۶۵ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین).
ترکیب آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ با anti‐PD۱ در مقایسه با آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ تنها، با بقای بدون پیشرفت بیماری بهتری همراه بودند (HR: ۰,۴۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۵ تا ۰.۴۶؛ ۲ مطالعه؛ ۷۳۸ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بالا). ممکن است تفاوت معنیداری در پیامدهای سمیّت دارویی وجود نداشته باشد (RR: ۱.۵۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۵ تا ۲.۹۲؛ ۲ مطالعه؛ ۷۶۴ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین) (هیچ دادهای برای بقای کلی بیمار در دسترس نبود).
کلاس داروهای هدفمند مولکول‐کوچک، مهار کنندههای BRAF (که منحصرا در برابر ملانوم با جهش BRAF فعال هستند)، از نظر بقای کلی بهتر از شیمیدرمانی عمل میکنند (HR: ۰,۴۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۸ تا ۰.۵۷؛ ۲ مطالعه؛ ۹۲۵ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بالا) و بقای بدون پیشرفت بیماری (HR: ۰.۲۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۱ تا ۰.۳۴؛ ۲ مطالعه؛ ۹۲۵ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بالا)، و ممکن است تفاوت معنیداری در سمیّت دارویی وجود نداشته باشد (RR: ۱.۲۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۸ تا ۳.۳۳؛ ۲ مطالعه؛ ۴۰۸ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین).
مهار کنندههای MEK (که منحصرا در برابر ملانوم با جهش BRAF فعال هستند) در مقایسه با شیمیدرمانی، ممکن است بقای کلی بیمار را بهطور معنیداری بهبود نبخشند (HR: ۰,۸۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۸ تا ۱.۲۵؛ ۳ مطالعه؛ ۴۹۶ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین)، اما احتمالا منجر به بهبود بیشتری در بقای بدون پیشرفت بیماری میشوند (HR: ۰.۵۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۲ تا ۰.۸۰؛ ۳ مطالعه؛ ۴۹۶ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط). با این حال، مهار کنندههای MEK احتمالا دارای نرخ بالاتری از سمیّت دارویی هستند (RR: ۱.۶۱؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۸ تا ۲.۴۱؛ ۱ مطالعه؛ ۹۱ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط).
ترکیبی از مهار کنندههای BRAF و MEK در مقایسه با مهار کنندههای BRAF، با بقای کلی بهتری همراه بودند (HR: ۰,۷۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۹ تا ۰.۸۲؛ ۴ مطالعه؛ ۱۷۸۴ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بالا). مهار کنندههای BRAF و MEK همچنین ممکن است از لحاظ بقای بدون پیشرفت بیماری بهتر باشند (HR: ۰.۵۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۴ تا ۰.۷۱؛ ۴ مطالعه؛ ۱۷۸۴ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط)، و احتمالا به نظر میرسد که تفاوت معناداری در سمیّت دارویی ناشی از آنها وجود ندارد (RR: ۱.۰۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۵ تا ۱.۲۰؛ ۴ مطالعه؛ ۱۷۷۴ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط).
ترکیب شیمیدرمانی با داروهای آنتیآنژیوژنیک در مقایسه با شیمیدرمانی، احتمالا با بقای کلی (HR: ۰,۶۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۵ تا ۰.۸۱؛ شواهد با کیفیت متوسط) و بقای بدون پیشرفت (HR: ۰.۶۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۲ تا ۰.۹۲، شواهد با کیفیت متوسط) بهتری همراه بود. احتمالا در رابطه با سمیّت دارویی تفاوتی وجود نداشته باشد (RR: ۰.۶۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۹ تا ۵.۳۲؛ شواهد با کیفیت پائین). تمام نتایج برای این مقایسه بر اساس ۳۲۴ شرکتکننده از ۲ مطالعه به دست آمد.
متاآنالیز شبکهای بر شیمیدرمانی به عنوان یک مقایسه کننده معمول متمرکز بود و در حال حاضر درمانهایی تائید شدند که برای اثربخشی آنها شواهدی با کیفیت بالا تا متوسط (به صورت تاثیر درمان بر بقای بدون پیشرفت بیماری نشان داده شد) وجود داشت (بر اساس نتایج فوق): بیوشیمیدرمانی (هم اینترفرون آلفا و هم اینترلوکین‐۲)؛ آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴؛ آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐PD۱؛ آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ همراه با anti‐PD۱؛ مهار کنندههای BRAF؛ مهار کنندههای MEK؛ مهار کنندههای BRAF به همراه MEK. تجزیهوتحلیل (که در آن ۱۹ RCT و ۷۶۳۲ شرکتکننده وارد شد) ۲۱ مقایسه غیر‐مستقیم را ایجاد کرد.
بهترین شواهد (شواهد با کیفیت متوسط) برای بقای بدون پیشرفت بیماری برای مقایسههای غیر‐مستقیم زیر یافت شد:
• هم ترکیب مهار کنندههای چکپوینت سیستم ایمنی (HR: ۰,۳۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۷ تا ۰.۵۱) و هم داروهای هدفمند مولکول‐کوچک (HR: ۰.۱۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۱ تا ۰.۲۶) ممکن است بقای بدون پیشرفت بیماری را نسبت به شیمیدرمانی بهبود بخشند؛
• هم مهار کنندههای BRAF (HR: ۰,۴۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۳ تا ۰.۶۸) و هم ترکیبی از داروهای هدفمند مولکول‐کوچک (HR: ۰.۲۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۲ تا ۰.۳۹) احتمالا با بقای بدون پیشرفت بیماری بهتری در مقایسه با آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ همراه بودند؛
• بیوشیمیدرمانی (HR: ۲,۸۱؛ ۹۵% CI؛ ۱.۷۶ تا ۴.۵۱) ممکن است منجر به بقای بدون پیشرفت بیماری بدتری نسبت به مهار کنندههای BRAF شود؛
• ترکیب داروهای هدفمند مولکول‐کوچک احتمالا بقای بدون پیشرفت بیماری (HR: ۰,۳۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۱ تا ۰.۶۸) را در مقایسه با آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐PD۱ بهبود بخشید؛
• هم بیوشیمیدرمانی (HR: ۵,۰۵؛ ۹۵% CI؛ ۳.۰۱ تا ۸.۴۵) و هم مهار کنندههای MEK (HR: ۳.۱۶؛ ۹۵% CI؛ ۱.۷۷ تا ۵.۶۵) احتمالا با بقای بدون پیشرفت بیماری بدتری در مقایسه با ترکیب داروهای هدفمند مولکول‐کوچک همراه بودند؛ و
• احتمالا بیوشیمیدرمانی با بقای بدون پیشرفت بیماری بدتری (HR: ۲,۸۱؛ ۹۵% CI؛ ۱.۵۴ تا ۵.۱۱) در مقایسه با ترکیب مهار کنندههای چکپوینت سیستم ایمنی همراه بود.
بهترین شواهد (شواهد با کیفیت متوسط) برای سمیّت دارویی برای مقایسههای غیر‐مستقیم زیر یافت شد:
• ترکیبی از مهار کنندههای چکپوینت سیستم ایمنی (RR: ۳,۴۹؛ ۹۵% CI؛ ۲.۱۲ تا ۵.۷۷) احتمالا سمیّت دارویی را در مقایسه با شیمیدرمانی افزایش دادند؛
• ترکیبی از مهار کنندههای چکپوینت سیستم ایمنی احتمالا سمیّت دارویی (RR: ۲,۵۰؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲۰ تا ۵.۲۰) را در مقایسه با مهار کنندههای BRAF بیشتر کردند؛
• ترکیبی از مهار کنندههای چکپوینت سیستم ایمنی احتمالا سمیّت دارویی (RR: ۳,۸۳؛ ۹۵% CI؛ ۲.۵۹ تا ۵.۶۸) را در مقایسه با آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐PD۱ افزایش میدهند؛ و
• بیوشیمیدرمانی احتمالا با سمیّت دارویی کمتری (RR: ۰,۴۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۴ تا۰.۷۱) نسبت به ترکیبی از مهار کنندههای چکپوینت سیستم ایمنی همراه بود.
رتبهبندی بر مبنای متاآنالیز شبکهای نشان داد که ترکیب مهار کنندههای BRAF با MEK موثرترین استراتژی از نظر بقای بدون پیشرفت بیماری است، در حالی که آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐PD۱با کمترین سمیّت دارویی مرتبط بودند.
بهطور کلی، خطر سوگیری کارآزماییهای وارد شده ممکن است محدود در نظر گرفته شود. با توجه به ۱۲۲ کارآزمایی وارد شده در این مطالعه مروری و هفت نوع سوگیری که بررسی شدند، ۸۵۴ مورد ارزیابی را انجام دادیم که فقط هفت مورد از آنها (< ۱%) در شش کارآزمایی خطر بالایی را به خود اختصاص دادند.
شواهدی را با کیفیت بالا یافتیم که بسیاری از درمانها اثربخشی بهتری نسبت به شیمیدرمانی دارند، مخصوصا درمانهای اعمال شده اخیر، مانند داروهای هدفمند مولکول‐کوچک، که برای درمان ملانوم با جهشهای ژنی خاص مورد استفاده قرار میگیرند. در مقایسه با شیمیدرمانی، بیوشیمیدرمانی (در این مورد، شیمیدرمانی هم در ترکیب با اینترفرون‐آلفا و هم با اینترلوکین‐۲) و مهار کنندههای BRAF بقای بدون پیشرفت بیماری را بهبود بخشید؛ مهار کنندههای BRAF (برای ملانوم با جهش BRAF) و آنتیبادیهای مونوکلونال PD۱، بقای کلی را بهبود بخشیدند. با این حال، تفاوتی بین پلی‐شیمیدرمانی (polychemotherapy) و مونو‐شیمیدرمانی (monochemotherapy) از لحاظ دستیابی به بقای بدون پیشرفت بیماری و بقای کلی وجود نداشت. بیوشیمیدرمانی بقای کلی را بهطور معنیداری بهبود نبخشید و نرخ بالاتری را از سمیّت دارویی در مقایسه با شیمیدرمانی ایجاد کرد.
شواهدی وجود داشت که درمانهای ترکیبی کارآیی بهتری از تک‐درمانها داشتند: آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐PD۱، بهتنهایی یا با anti‐CTLA۴، بقای بدون پیشرفت بیماری را در مقایسه با فقط آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ بهبود بخشیدند. آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐PD۱ از لحاظ بقای کلی بهتر از آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ عمل کردند، و ترکیب مهار کنندههای BRAF با MEK در مقایسه با مهار کنندههای BRAF بهتنهایی، با بقای کلی بهتری برای ملانوم با جهش BRAF همراه بودند.
بهنظر میرسید که ترکیب مهار کنندههای BRAF با MEK (که میتواند فقط برای افراد مبتلا به ملانوم با جهش BRAF تجویز شود) موثرترین درمان باشند (بر اساس نتایج برای بقای بدون پیشرفت بیماری)، در حالی که به نظر میرسید آنتیبادی های مونوکلونال anti‐PD۱ درمانی باشند با حداقل سمیّت دارویی، و بیشترین مقبولیت.
به دلیل عدم‐دقت، ناهمگونی بین مطالعات، و گزارشدهی نامطمئن از کارآزماییها، سطح کیفیت شواهد کاهش یافت. تحقیقات آینده باید اطمینان حاصل کنند که این عوامل کاهش سطح کیفیت شواهد مورد بررسی قرار میگیرند. زمینههای بالینی تحقیقات آینده باید تاثیر طولانی‐مدت عوامل درمانی جدید (یعنی مهار کنندههای چکپوینت سیستم ایمنی و درمانهای هدفمند) را بر بقای کلی، همچنین ترکیبی را از داروهای استفاده شده در درمان ملانوم وارد کنند؛ این تحقیق همچنین باید به ارزیابی تاثیر بالقوه بیومارکرها نیز بپردازد.
پیشینه
ملانوما خطرناکترین سرطان شایع پوست است. تشخیص زودهنگام بهترین شانس را برای درمان قطعی آن فراهم میکند. افراد مبتلا به بیماری ملانوم در مراحل اولیه حدود ۷۰% تا ۸۰% از افراد مبتلا به ملانوم را تشکیل داده و میتوانند با برداشتن تومور اصلی (به نام تومور اولیه شناخته شدهاند) از طریق جراحی درمان شوند. با این حال، هنگامی که ملانوم اولیه در مرحله دیرتر تشخیص داده میشود، خطر گسترش آن به نزدیکترین گرههای لنفاوی (غددی که بخشی از سیستم ایمنی بدن هستند) و مناطق دور، از قبیل ریهها، کبد، استخوان و مغز وجود دارد. در این مورد، شیمیدرمانی سیستمیک (تجویز داروهایی که سلولها را در سراسر بدن میکشند) و بیوشیمیدرمانی (شیمیدرمانی در ترکیب با موادی که میتوانند پاسخ ایمنی را بهبود ببخشند، و به عنوان سیتوکینهای محرک ایمنی شناخته میشوند، مانند اینترلوکین‐۲ و اینترفرون‐آلفا) به عنوان درمانهای اصلی برای بیش از سه دهه است که شناخته شدهاند. با این حال، فقط تعداد کمی از بیماران با پسرفت خودبهخودی (یعنی ناشی از درمان نباشد) تومور اولیه روبهرو میشوند.
در چند سال گذشته، کلاسهای جدیدی از داروها با نتایج امیدوار کننده مورد استفاده قرار گرفتهاند. هدف ما چگونگی کارآیی درمانهای سیستمیک جدید در مقایسه با درمانهای قدیمیتر، همچنین در مقایسه با یکدیگر، از نظر بقای بیمار، مقبولیت درمان، پاسخ تومور، و کیفیت زندگی بود. این پیامدها را در افراد مبتلا به ملانوم متاستاتیک (AJCC TNM مرحله IV) ارزیابی کردیم.
سوال مطالعه مروری
هدف ما ارزیابی اثرات درمانهای سیستمیک برای افراد مبتلا به ملانوم متاستاتیک پوستی (ملانوم بافت پوست) بود. کارآزماییهای مرتبط را تا اکتبر ۲۰۱۷ جستوجو کرده و ۱۲۲ مطالعه را وارد کردیم.
نتایج درمانهای ملانوم (تجویز شده به صورت سیستمیک) را، مانند شیمیدرمانی مرسوم، بیوشیمیدرمانی، همچنین کلاسهای جدیدتری را از داروها، مانند مهار کنندههای چکپوینت سیستم ایمنی (آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ و anti‐PD۱، که فعالیت آنتی‐تومور سیستم ایمنی را افزایش میدهند)، داروهای هدفمند مولکول‐کوچک (مهار کنندههای BRAF، فقط برای ملانومهای حاوی جهش ژنتیکی خاص در ژن BRAF که پیشرفت تومور را افزایش میدهد، و مهار کنندههای MEK، که در همان مسیر مولکولی کار میکنند)، و داروهای آنتی‐آنژیوژنیک (کاهش خونرسانی به سلولهای سرطانی) خلاصه کردیم. این درمانها را با شیمیدرمانی مرسوم مقایسه کردیم.
ویژگیهای مطالعه
تمامی ۱۲۲ مطالعه، کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شدهای بودند که شرکتکنندگان مبتلا به ملانوم متاستاتیک پوستی را به کار گرفته و درمانهای سیستمیک مختلف را مقایسه کردند (۲۸,۵۶۱ شرکتکننده). شرکتکنندگان مطالعه، بزرگسالانی از هر دو جنس زن و مرد، با میانگین سنی ۵۷,۵ سال بودند. ۲۹ مطالعه وجود داشت که افراد مبتلا به سرطان را با متاستاز مغزی وارد کردند، این وضعیت مهم بود زیرا تشخیص و درمان متاستازهای مغزی اغلب منجر به چالشهای منحصربهفردی میشوند. اغلب درمانها با شیمیدرمانی مقایسه شدند، و تمام مطالعات در بیمارستانها انجام شدند. شرکتهای دارویی که داروهای آزمایش شده را تولید کردند حامی مطالعهای بودند که همان دارو را ارزیابی کردند، به ویژه کلاسهای جدید دارویی، مانند مهار کنندههای چکپوینت سیستم ایمنی و داروهای هدفمند مولکول‐کوچک.
نتایج کلیدی
در مقایسه با شیمیدرمانی مرسوم، چندین درمان میتوانند بقای بدون پیشرفت بیماری را در افراد مبتلا به ملانوم متاستاتیک بهبود ببخشند. این درمانها عبارت بودند از بیوشیمیدرمانی (شواهد با کیفیت بالا)، آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ به همراه شیمیدرمانی (شواهد با کیفیت متوسط)، آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐PD۱ (شواهد با کیفیت متوسط)، مهار کنندههای BRAF (شواهد با کیفیت بالا)، مهار کنندههای MEK (شواهد با کیفیت متوسط)، و داروهای آنتی‐آنژیوژنیک (شواهد با کیفیت متوسط). با این وجود، هیچ تفاوتی برای استفاده از ترکیب چندین عامل شیمیدرمانی (پلی‐شیمیدرمانی) (شواهد با کیفیت بالا) یافت نشد. علاوه بر این، ترکیب مهار کنندههای چکپوینت سیستم ایمنی (آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐PD۱ به همراه anti‐CTLA۴) بهتر از آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ تنها عمل کردند (شواهد با کیفیت بالا)، اما آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐PD۱ کارآیی بهتری از آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ داشتند (شواهد با کیفیت بالا). ترکیب مهار کنندههای مولکول‐کوچک (مهار کنندههای BRAF به علاوه MEK) برای افراد مبتلا به ملانوم که تغییر در ژن BRAF داشتند، منجر به نتایج بهتری نسبت به مهار کنندههای BRAF تنها شد (شواهد با کیفیت متوسط).
آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐PD۱ در مقایسه با شیمیدرمانی استاندارد (شواهد با کیفیت بالا) یا آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ (شواهد با کیفیت بالا) بقای کلی بیمار را بهبود بخشیدند. در مقایسه با شیمیدرمانی تنها، هم مهار کنندههای BRAF (شواهد با کیفیت بالا)، و هم عوامل آنتی‐آنژیوژنیک در ترکیب با شیمیدرمانی (شواهد با کیفیت متوسط) بقای کلی بیماران را افزایش دادند، اما آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ به همراه شیمیدرمانی (شواهد با کیفیت پائین)، مهار کنندههای MEK (شواهد با کیفیت پائین)، ترکیب چندین عامل شیمیدرمانی (پلی‐شیمیدرمانی) (شواهد با کیفیت بالا)، یا بیوشیمیدرمانی (شواهد با کیفیت بالا) موجب بهبود قابل ملاحظهای در بقای کلی نشدند. ما همچنین دریافتیم که ترکیب مهار کنندههای مولکول‐کوچک بهتر از مهار کنندههای BRAF تنها عمل کردند (شواهد با کیفیت بالا). هیچ دادهای در مورد بقای کلی بیماران با آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ تنها در مقایسه با ترکیب آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ به علاوه آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐PD۱ در دسترس نبود.
از لحاظ سمیّت دارویی (وقوع عوارض جانبی درجه بالا)، بیوشیمیدرمانی (شواهد با کیفیت بالا)، آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ (شواهد با کیفیت متوسط)، پلی‐شیمیدرمانی (شواهد با کیفیت متوسط)، و مهار کنندههای MEK (شواهد با کیفیت متوسط) در مقایسه با شیمیدرمانی با سمیّت دارویی بدتری مرتبط بودند. در مقابل، آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐PD۱ به نظر میرسد که بهتر از شیمیدرمانی تنها تحمل میشوند. همچنین آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐PD۱ بهتر از آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ تحمل شدند. با این حال، کیفیت شواهد حمایت کننده از این یافتهها، در سطح پائین ارزیابی شد. علاوه براین، فراوانی عوارض جانبی تفاوت قابل توجهی را بین آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐PD۱ همراه با anti‐CTLA۴ در برابر آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ تنها (شواهد با کیفیت پائین)، داروهای آنتی‐آنژیوژنیک در ترکیب با شیمیدرمانی در برابر شیمیدرمانی (شواهد با کیفیت پائین)، مهار کنندههای BRAF در برابر شیمیدرمانی (شواهد با کیفیت پائین)، و مهار کنندههای BRAF به همراه MEK در برابر مهار کنندههای BRAF تنها (شواهد با کیفیت متوسط) نشان ندادند.
ما همچنین تجزیهوتحلیلی را انجام دادیم که در آن درمانهایی با هم مقایسه شدند که در یک مطالعه مستقیما مقایسه نشده بودند. این تجزیهوتحلیل یک متاآنالیز شبکهای (network meta‐analysis) نامیده میشود. برای پیامد بقای بدون پیشرفت بیماری، با توجه به بهترین شواهد موجود، نتایج زیر را به دست آوردیم (لطفا توجه داشته باشید که با توجه به اینکه بالاترین سطح کیفیت شواهد متوسط بود، نتایج زیر را فقط میتوان محتمل دانست):
• هم ترکیب مهار کنندههای چکپوینت سیستم ایمنی و هم ترکیب داروهای هدفمند مولکول‐کوچک در مقایسه با شیمیدرمانی ارجحیت داشتند؛
• هم مهار کنندههای BRAF و هم ترکیب داروهای هدفمند مولکول‐کوچک در مقایسه با آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐CTLA۴ ارجح بودند؛
• بیوشیمیدرمانی نسبت به مهار کنندههای BRAF منجر به نتایجی با مطلوبیت کمتر شد؛
• ترکیب داروهای هدفمند مولکول‐کوچک برتر از آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐PD۱ ظاهر شدند؛
• هم بیوشیمیدرمانی و هم مهار کنندههای MEK منجر به نتایجی با مطلوبیت کمتر نسبت به ترکیب داروهای هدفمند مولکول‐کوچک شدند؛ و
• بیوشیمیدرمانی منجر به نتایج کمتر مطلوبی نسبت به ترکیب مهار کنندههای چک پوینت سیستم ایمنی شد.
برای پیامد سمیّت دارویی، با در نظر گرفتن فقط بهترین شواهد موجود، نتایج زیر را یافتیم (کیفیت شواهد در اینجا هم بالاتر از سطح متوسط نبود):
• ترکیب مهار کنندههای چکپوینت سیستم ایمنی منجر به نتایج کمتر مطلوبی نسبت به شیمیدرمانی شد؛
• ترکیب مهار کنندههای چکپوینت سیستم ایمنی منجر به نتایج کمتر مطلوبی نسبت به مهار کنندههای BRAF شد؛
• ترکیب مهار کنندههای چکپوینت سیستم ایمنی منجر به نتایج کمتر مطلوبی نسبت به آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐PD۱ شد؛ و
• بیوشیمیدرمانی در مقایسه با ترکیب مهار کنندههای چکپوینت سیستم ایمنی ارجحیت داشت.
نتایج ما نشان میدهد که ترکیبی از داروهای هدفمند مولکول‐کوچک (مهار کنندههای BRAF بهعلاوه MEK) موثرترین استراتژی درمانی برای افراد مبتلا به نوعی از ملانوم هستند که تغییر در ژن BRAF دارند، حداقل از لحاظ بقای بدون پیشرفت بیماری؛ با این حال، این درمان ترکیبی با نرخ بالاتری از سمیّت دارویی شدید در مقایسه با اثرات مشاهده شده در افراد درمان شده با آنتیبادیهای مونوکلونال anti‐PD۱ همراه است، که میتوانند برای همه انواع ملانوم مورد استفاده قرار گیرند، و از لحاظ تحملپذیری در بالاترین رتبه قرار دارند.
این نتایج مستلزم تجزیهوتحلیل بلند‐مدت از کارآزماییهای تصادفیسازی شدهای هستند که با توجه به اثرات آن بر بقای کل بیماران، باید تائید شوند.
کیفیت شواهد
یافتههای GRADE نشان داد که سطح کیفیت اکثر شواهد مربوط به سه پیامد (بقای کلی، بقای بدون پیشرفت بیماری و پاسخ تومور) از چهار پیامد (سمیّت دارویی)، بالا تا متوسط بود. سطح کیفیت شواهد با توجه به تعداد کم شرکتکنندگان در برخی از مقایسهها، تفاوتهای بین مطالعات، و گزارشدهی ضعیف از کارآزماییها، کاهش یافت.
RCTها، غیر‐RCTها و CBAهایی را وارد کردیم که شامل ترانسفیوژن کنسانترههای پلاکتی (تهیه شده از واحدهای خاص فردی کل خون یا توسط آفرزیس هر دوز، فراوانی، یا محرک (تریگر) ترانسفیوژن) بودند و برای درمان یا پیشگیری میان افراد مبتلا به اختلالات مادرزادی یا اکتسابی نارسایی مغز استخوان تجویز شدند.
مطالعات کنترل نشده، مطالعات مقطعی و مطالعات مورد‐شاهدی را از مرور خارج کردیم. RCTهای خوشهای، کارآزماییهای خوشهای غیر‐تصادفیسازی شده و CBAهای با کمتر از دو مکان مداخله و دو مکان کنترل را به دلیل خطر مخدوششدگی از مرور خارج کردیم. همه افراد مبتلا به اختلالات طولانیمدت نارسایی مغز استخوان را که نیاز به ترانسفیوژن پلاکت داشتند، از جمله نوزادان، وارد کردیم. مطالعاتی را که در مورد جایگزینهای ترانسفیوژن پلاکت بودند یا مطالعات مربوط به افرادی را که شیمیدرمانی فشرده یا پیوند سلول بنیادی دریافت کردهاند، خارج کردیم.
یک RCT را شناسایی کردیم که با معیارهای ورود برای این مرور مطابقت داشت. این مطالعه فقط نه بزرگسال مبتلا به MDS را طی یک دوره مطالعه سه ساله به کار گرفت. کارآزمایی به علت کم بودن تعداد افراد به کار گرفته شده (برنامهریزی شده بود که ۶۰ شرکتکننده طی دو سال وارد شوند) متوقف شد. ارزیابی خطر سوگیری (bias) برای همه حوزهها امکانپذیر نبود. این مطالعه یک کارآزمایی تک‐مرکزی، یکسو‐کور بود. ویژگیهای بالینی و جمعیتی شرکتکنندگان هرگز افشا نشد. پیامدهای کارآزمایی مرتبط با این مرور، تشخیص خونریزی، مورتالیتی، کیفیت زندگی و طول مدت اقامت در بیمارستان بودند اما هیچ گزارشی در مورد هر یک از این پیامدها وجود نداشت.
ما غیر‐RCTها یا CBAهای تکمیل شده را شناسایی نکردیم.
RCTهای در حال انجام، غیر‐RCTها یا CBAها را شناسایی نکردیم.
هدف مطالعه مروری
در افراد مبتلا به اختلالات مغز استخوان خونریزی میتواند به علت تعداد کم پلاکتها، یا به این دلیل که پلاکتها به درستی کار نمیکند، یا هر دوی آنها باشد. برای متوقف کردن خونریزی یا پیش از خونریزی به منظور پیشگیری از آن، میتوان از ترانسفیوژنهای پلاکتی استفاده کرد.
در این مرور، ما بررسی کردیم که ترانسفیوژنها باید فقط به هنگام خونریزی تجویز شود یا پیش از آن به عنوان یک اقدام پیشگیرانه. جمعیت مورد نظر ما افراد در هر سنی با اختلالات مغز استخوان بودند.
پیشینه
مغز استخوان جایی است که در آن انواع مختلفی از سلولهای خونی تولید میشود. گلبولهای قرمز خون برای آوردن اکسیژن به تمام قسمتهای بدن لازم هستند؛ گلبولهای سفید خون علیه عفونت مبارزه میکنند؛ و پلاکتها در خون باعث تشکیل لختههای خونی و پیشگیری از خونریزی میشوند. نارسایی مغز استخوان میتواند علل مختلفی داشته باشد و میتواند در هنگام تولد یا پس از آن در زندگی اتفاق بیفتد؛ و ممکن است خیلی کم در هر کدام یا در هر سه نوع سلولهای خونی در بدن رخ دهد.
تعداد بسیار کم پلاکت میتوانند یک فرد را در معرض خطر خونریزی جدی یا تهدید کننده زندگی قرار دهد. معمولا برای پیشگیری یا درمان خونریزی در افراد مبتلا به اختلالات مغز استخوان، از ترانسفیوژنهای پلاکت استفاده میشود. با این حال، خطراتی در ارتباط با استفاده منظم از ترانسفیوژنهای پلاکت، از قبیل واکنشهای ترانسفیوژن و عفونتهای ناشی از آن وجود دارد.
در حال حاضر مشخص نیست که بهترین ترانسفیوژن این است که ترانسفیوژنهای پلاکت تنها زمانی تجویز شوند که خونریزی رخ میدهد یا برای پیشگیری از خونریزی تجویز شوند.
ویژگیهای مطالعه
بانکهای اطلاعاتی علمی را برای یافتن مطالعات بالینی (کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده و مطالعات غیر‐تصادفیسازی شده با طراحی خوب) شامل افراد در هر سنی مبتلا به اختلالات مغز استخوان و تعداد کم پلاکتها جستوجو کردیم. شواهد تا ۱۲ اکتبر ۲۰۱۷ بهروز است. یک مطالعه برای گنجاندن در مرور واجد شرایط بود. این مطالعه پس از گرفتن فقط نه شرکتکننده متوقف شد؛ چرا که سه سال برای گرفتن نه شرکتکننده وقت صرف شده بود (این مطالعه برای گرفتن ۶۰ شرکتکننده ظرف دو سال برنامهریزی شده بود). هیچ مطالعه در حال انجامی یافت نشد.
نتایج کلیدی
تنها مطالعه وارد شده در این مرور هیچ پیامدی را گزارش نکرد.
نتیجهگیری
ما هیچ شواهدی را برای کمک به تصمیمگیری در مورد این که ترانسفیوژنهای پلاکت برای درمان خونریزی به اندازه ترانسفیوژنهای پلاکت زمانی که تعداد پلاکتها از یک حد مشخص شده کمتر است، مفید هستند یا خیر، پیدا نکردیم. نیاز فوری برای انجام مطالعات با کیفیت خوب برای پاسخ به سوالات این مرور وجود دارد.
کیفیت شواهد
کیفیت شواهد را ارزیابی نکردیم زیرا هیچ دادهای از یک مطالعه وارد شده در دسترس نبود.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مرکز همکار کاکرین ایران می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 CC BY-NC 4.0 | Cochrane Iran Associate Centre
Designed & Developed by : Yektaweb