چهار مورد RCT (۲۳۸ شرکتکننده) را وارد این مرور کردیم که به بررسی موارد زیر پرداختند: یک کارگاه دو روزه آموزش آمادهسازی انتقال برای نوجوانان مبتلا به اسپینا بیفیدا (spina bifida)؛ یک جلسه آموزشی به رهبری یک پرستار، به صورت حضوری، با پشتیبانی بیشتر از یک «گذرنامه سلامت (health passport)» برای نوجوانان مبتلا به بیماریهای قلبی؛ یک مداخله آموزشی مبتنی بر وب و پیام کوتاه برای نوجوانان دارای طیف وسیعی از عوارض مختلف؛ و یک برنامه انتقال جامع و ساختارمند همراه با یک هماهنگکننده انتقال، برای نوجوانان مبتلا به دیابت نوع ۱.
یک مطالعه، مداخله حضوری را به رهبری پرستار ارزیابی کرد و دیگری، مداخله مبتنی بر تکنولوژی را بررسی کرد و نشان دادند که این مداخلات میتوانند منجر به بهبودی اندک در آمادگی انتقال و خود مدیریتی بیماریهای مزمن در پیگیریهای شش تا هشت ماه شوند (شواهد با قطعیت پائین). نتایج با ابزار خود مدیریتی TRAQ به شرح زیر بودند: MD: ۰,۲۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۶‐ تا ۰.۵۶ و MD: ۰.۴۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۹‐ تا ۰.۹۵؛ با ابزار خود حمایتی TRAQ: MD: ۰.۳۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۶‐ تا ۰.۸۰؛ و با ابزار PAM: MD: ۱۰؛ ۹۵% CI؛ ۲.۹۶ تا ۱۷.۰۴. در مقابل، آموزش آمادهسازی انتقال ارائه شده از طریق یک کارگاه دو روزه برای بیماران مبتلا به اسپینا بیفیدا میتواند به تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در معیارهای عملی خود مراقبتی و رفتارهای سلامت عمومی هنگام اندازهگیری با استفاده از ©DSCPI‐۹۰ منجر شود.
دو مطالعه استفاده از خدمات سلامت را ارزیابی کردند. یک مطالعه، مداخله مبتنی بر تکنولوژی و مطالعه دیگر یک برنامه جامع انتقال را ارزیابی کردند؛ مداخلات میتوانند منجر به افزایش اندک در تعداد جوانانی شوند که گامهای مثبتی را برای شروع تماس با متخصص سلامت خود بر میدارند (به ترتیب: نسبت خطر (relative risk; RR): ۴,۸۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۴ تا ۹۸.۱۲ و RR: ۱.۵۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۲ تا ۶.۹۴؛ شواهد با قطعیت پائین).
آگاهی افراد جوان از بیماری خود ممکن است با یک مداخله حضوری تحت هدایت یک پرستار برای آماده کردن این افراد جهت انتقال به برنامه مراقبتی از بیماری قلب مادرزادی بزرگسال، اندکی بهبود یابد (MD: ۱۴؛ ۹۵% CI؛ ۲,۶۷ تا ۲۵.۳۳؛ یک مطالعه؛ شواهد با قطعیت پائین).
معیارهای پیامد مختص بیماری در دو مطالعه گزارش شدند که هر دوی آنها منجر به تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در پیامدها شدند (شواهد با قطعیت پائین). یک مطالعه حاکی از تفاوتی اندک یا عدم تفاوت میان گروههای مداخله و کنترل بود. مطالعه دوم نشان داد که پیگیری HbA۱c در افراد جوان مبتلا به دیابت ملیتوس نوع ۱، به ازای هر یک درصد افزایش در HbA۱c پایه، ۱,۲% مستقل از گروه درمانی افزایش یافت (۱.۲%؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴ تا ۱.۹؛ ۰.۰۱ = P).
مداخلات انتقال ممکن است به تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در بهزیستی (well‐being) یا کیفیت زندگی بیانجامد که با PARS III یا PedsQ اندازهگیری شدند (دو مطالعه؛ شواهد با قطعیت پائین). هر دو مداخله مبتنی بر تکنولوژی و کارگاه آموزشی دو روزه برای افراد جوان مبتلا به اسپینا بیفیدا، باعث تفاوتی اندک یا عدم تفاوت میان گروههای مداخله و کنترل شد (MD: ۱,۲۹؛ ۹۵% CI؛ ۴.۴۹‐ تا ۷.۰۷). یک مطالعه دادهها را گزارش نکرد.
چهار تماس پشتیبانی تلفنی از یک هماهنگکننده انتقال میتواند منجر به تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در نرخ انتقال از خدمات مراقبت از دیابت اطفال به بزرگسالان شود (یک مطالعه؛ شواهد با قطعیت پائین). طی ۱۲ ماه پیگیری، میان گروههای افراد جوانی که مراقبت معمول یا پشتیبانی تلفنی را دریافت کردند، تفاوتی اندک یا عدم تفاوت وجود داشت (RR: ۰,۸۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۹ تا ۱.۰۸). امکان دارد که آنها خطر بستری شدن در بیمارستان را در ارتباط با بیماری در مدت ۱۲ ماه پیگیری اندکی کاهش دهند (RR: ۰.۲۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۳ تا ۲.۴۰).
پیشینه
«گذار»، روند برنامهریزی و حرکت را از خدمات سلامت کودکان به بزرگسالان توصیف میکند. اگر این فرآیند به خوبی مدیریت نشود، گاهی اوقات نوجوانان مبتلا به بیماریهای مزمن به یک شکاف در خدمات سقوط میکنند که میتواند به وخامت در وضعیت سلامت آنها منجر شود.
سوال پژوهشی
این مرور، اثربخشی مداخلات را برای بهبود انتقال خدمات مراقبت سلامت در نوجوانان مبتلا به بیماریهای مزمن و نیازمند مراقبت سلامت مداوم، زمانی که از خدمات سلامت کودکان به بزرگسالان منتقل میشوند، ارزیابی کرد.
ویژگیهای مطالعه
متون علمی را تا ۱۹ جون ۲۰۱۵ جستوجو کرده و چهار مطالعه (۲۳۸ شرکتکننده) را برای این مرور یافتیم. این مطالعات چهار نوع مختلف را از مداخلات آموزشی ارزیابی کردند که همگی نوجوانان مبتلا به شرایط متفاوت بالینی را هدف قرار دادند. همه آنها به دنبال بهبودی سطح آگاهی و مهارتهای خود مدیریتی نوجوانان در آمادهسازی برای گذار به مراقبت بزرگسالان هستند.
نتایج کلیدی
سه برنامه مراقبت در دوران گذار نشان دادند که مداخله میتواند آمادگی انتقال را در افراد جوان تا حدودی بهبود بخشد و آنها را قادر سازد تا بهتر خود مدیریتی کنند و برای استفاده از خدمات سلامت بزرگسالان تطابق یابند. یک برنامه مراقبت در دوران گذار که کارگاهی دو روزه را برای افراد جوان مبتلا به اسپینا بیفیدا (spina bifida) ارزیابی کرد، تفاوتی اندک یا عدم تفاوت را در معیارهای آمادگی انتقال نشان داد. برنامههای مراقبت در دوران گذار میتوانند آگاهی افراد جوان را از وضعیت خود و استفاده مناسب از خدمات سلامت، اندکی بهبود بخشند. این برنامهها منجر به تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در وضعیت سلامت، کیفیت زندگی یا بهزیستی (well‐being) یا نرخ انتقال از خدمات سلامت کودک به بزرگسال میشوند.
قطعیت شواهد
در حالی که طیف گستردهای از برنامههای انتقال در کشورهای مختلف ایجاد شدهاند که اغلب درون تخصصهای بالینی خاص وجود دارند، در این مرور فقط چهار مطالعه کوچک شناسایی شدند که شواهدی را با قطعیت پائین درباره مداخلات آموزشی با هدف نوجوانان شرکتکننده ارائه داده و هیچ مطالعهای از مداخلات با هدف تشکیلات مراقبتی (برای مثال کلینیکهای مشترک یا ارائه یک کارگر کلیدی (key worker)) وجود نداشت. محدودیتهای دیگر مربوط به شواهد عبارتند از کم بودن تعداد نوجوانان وارد شده، تعداد محدود عوارض بالینی مورد مطالعه، پیگیری کوتاه (۱۲ ماه یا کمتر) و این واقعیت که فقط دو مورد از مطالعات وارد شده پیامد اولیه (یعنی پیامدهای بالینی مختص بیماری) را گزارش کردند. با وجود چالشها در طراحی مطالعاتی که میتوانند این نوع از مداخلات را مانند ارزیابی یک مداخله پیچیده تست کنند، انجام یک مطالعه مبتنی بر شواهد قویتر برای شکلگیری این خدمات نیاز است.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مرکز همکار کاکرین ایران می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 CC BY-NC 4.0 | Cochrane Iran Associate Centre
Designed & Developed by : Yektaweb