جستجو در مقالات منتشر شده


۸ نتیجه برای Adinegara BL Abas

Ruchita Dixit، Sowmya Nettem، Simerjit S Madan، Htoo Htoo Kyaw Soe، Adinegara BL Abas، Leah D Vance، Patrick J Stover،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
بیماری سیکل‌سل گروهی (sickle cell disease; SCD) از اختلالات اثرگذار روی هموگلوبین است، که باعث داسی‌شکل یا هلالی‌شکل شدن گلبول‌های قرمز خون می‌شود. این بیماری با آنمی، افزایش استعداد ابتلا به عفونت‌ها و دوره‌های درد مشخص می‌شود. وضعیت مذکور با به ارث رسیدن ژن‌های غیر طبیعی از هر دو والدین به وجود می‌آید، و این ترکیب باعث ایجاد انواع مختلف بیماری می‌شود. با توجه به افزایش اریتروپویزیس (erythropoiesis) در افراد مبتلا به SCD، فرض می‌شود که آنها در معرض افزایش خطر کمبود فولات قرار دارند. به همین دلیل کودکان و بزرگسالان مبتلا به SCD، به ویژه کسانی که کم‌خونی داسی‌شکل دارند، معمولا ۱ میلی‌گرم اسید فولیک خوراکی در روز مصرف می‌کنند، با این فرض که این امر ذخایر فولات خون را جایگزین کرده و نشانه‌های کم‌خونی را کاهش می‌دهد. بنابراین مهم است که نقش مکمل فولات را در درمان بیماری سیکل‌سل ارزیابی کنیم.
اهداف

آنالیز اثربخشی و عوارض جانبی احتمالی مکمل فولات (فولات موجود در مواد غذایی به‌طور طبیعی، یا به صورت غذای غنی‌شده یا مکمل‌های اضافی مانند قرص) در افراد مبتلا به SCD.

روش های جستجو

پایگاه ثبت کارآزمایی‌های هموگلوبینوپاتی‌ها را در گروه فیبروز سیستیک و اختلالات ژنتیکی در کاکرین جست‌وجو کردیم که شامل منابع شناسایی‌شده از جست‌وجوی جامع در بانک اطلاعاتی الکترونیکی و جست‌وجوهای دستی در ژورنال‌های مرتبط و کتاب‌های خلاصه مقالات کنفرانس‌ها می‌شد. هم‌چنین جست‌وجوهای بیشتر را هم در بانک‌های اطلاعاتی الکترونیکی و هم در پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌های بالینی انجام دادیم. تاریخ آخرین جست‌وجو در پایگاه ثبت کارآزمایی‌های هموگلوبینوپاتی‌ها در گروه فیبروز سیستیک و اختلالات ژنتیکی در کاکرین: ۱۷ نوامبر ۲۰۱۷.

معیارهای انتخاب

کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده با دارونما (placebo)، از مکمل فولات برای SCD.

گردآوری و تحلیل داده‌ها

از روش‌های استاندارد روش‌شناسی (methodology) تعریف شده توسط کاکرین استفاده کردیم. چهار نویسنده این مرور، به‌طور مستقل از هم، واجد شرایط بودن و خطر سوگیری (bias) کارآزمایی‌های وارد شده را ارزیابی کرده و داده‌ها را استخراج کرده و آنالیز آنها را انجام دادند. کیفیت شواهد با استفاده از سیستم درجه‌بندی توصیه، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (Grading of Recommendations Assessment, Development and Evaluation; GRADE) ارزیابی شد.

نتایج اصلی

یک کارآزمایی، که در سال ۱۹۸۳ انجام شد، واجد شرایط برای ورود به مرور بود. این، یک کارآزمایی شبه‐تصادفی‌سازی و کنترل شده با دارونما و دوسو کور (double‐blind) از مکمل اسید فولیک در افراد مبتلا به SCD بود. در مجموع ۱۱۷ کودک مبتلا به بیماری سیکل‌سل (SS) هموزیگوت در سنین شش ماه تا چهار سال برای یک دوره یک ساله در مطالعه شرکت کردند (تجزیه‌وتحلیل به ۱۱۵ کودک محدود شد.) مقادیر فولات سرم، که پس از ورود به کارآزمایی در ماه شش و ۱۲ به‌دست آمد، در ۸۰ نفر از ۱۱۵ شرکت‌کننده (۷۰%) قابل دسترس بود. تفاوت‌های معناداری بین گروه‌های دریافت کننده اسید فولیک و دارونما، از نظر مقادیر فولات سرم بالاتر از ۱۸ میکروگرم/لیتر و مقادیر پائین‌تر از ۵ میکروگرم/لیتر، وجود داشت. در گروه اسید فولیک، مقادیر بالاتر از ۱۸ میکروگرم/لیتر در ۳۳ نفر از ۴۱ نفر شرکت‌کننده (۸۱%) در مقایسه با شش نفر از ۳۹ شرکت‌کننده (۱۵%) که در گروه دارونما (لاکتات کلسیم) بودند، مشاهده شد. علاوه بر این، هیچ شرکت‌کننده‌ای در گروه اسید فولیک با سطح فولات سرم پائین‌تر از ۵ میکروگرم/لیتر وجود نداشت، در حالی‌که در گروه دارونما، ۱۵ نفر از ۳۹ شرکت‌کننده (۳۹%) سطوح پائین‌تر از این حد آستانه (threshold) را داشتند. شاخص‌های خونی در ۱۰۰ نفر از ۱۱۵ شرکت‌کننده (۸۷%) در ابتدای مطالعه و در یک سال بعد اندازه‌گیری شد. پس از تطابق گروه‌های سنی و جنسی، محققان هیچ تفاوت معناداری را بین گروه‌های کارآزمایی از نظر غلظت‌های کلی هموگلوبین، هم در ابتدای مطالعه و هم پس از یک سال، گزارش نکردند (شواهد با کیفیت پائین). ذکر این نکته مهم است که هیچ‌یک از داده‌های خام برای پیامدهای ذکر شده در بالا برای تجزیه‌وتحلیل در دسترس نبودند. نسبتی از شرکت‌کنندگان که دچار حوادث بالینی معینی شدند، در همه ۱۱۵ نفر شرکت‌کننده، با داده‌های خام در دسترس آنها، تجزیه‌وتحلیل شد. تفاوت‌های آماری معناداری ذکر نشدند؛ با این حال، کارآزمایی آنقدر قوی نبود که در موارد زیر بتواند تفاوت میان گروه اسید فولیک و دارونما را نشان دهد: عفونت‌های خفیف، خطر نسبی (RR): ۰,۹۹؛ (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۸۵ تا ۱.۱۵؛ شواهد با کیفیت پائین)؛ عفونت‌های شدید، RR: ۰.۸۹؛ (۹۵% CI؛ ۰.۴۷ تا ۱.۶۶؛ شواهد با کیفیت پائین)؛ داکتیلیت (dactylitis)، RR: ۰.۶۷؛ (۹۵% CI؛ ۰.۳۵ تا ۱.۲۷؛ شواهد با کیفیت پائین)؛ تجزیه حاد سلول‌های خونی در طحال، RR: ۱.۰۷؛ (۹۵% CI؛ ۰.۴۴ تا ۲.۵۷؛ شواهد با کیفیت پائین)؛ یا اپیزودهای درد، RR: ۱.۱۶؛ (۹۵% CI؛ ۰.۷۰ تا ۱.۹۲؛ شواهد با کیفیت پائین). با این حال، محققان نسبت بالاتری را از اپیزودهای تکراری داکلیتیت در گروه دارونما، با دو یا چند حمله در ۱۰ نفر از ۵۶ شرکت‌کننده در مقایسه با دو نفر از ۵۹ نفری که در گروه اسید فولیک بودند (P < ۰.۰۵)، گزارش کردند. میزان رشد که با نسبت قد برای سن و وزن برای سن تعیین شد، هم‌چنین قد و سرعت رشد، در ۱۰۳ نفر از ۱۱۵ شرکت‌کننده (۹۰%)، که داده‌های خام آنها در دسترس نبودند، تعیین شد. محققان تفاوت‌های معناداری را در میزان رشد بین دو گروه گزارش نکردند. این کارآزمایی، با توجه به تولید تصادفی توالی (random sequence generation) و داده‌های ناقص پیامد، خطر بالایی را از سوگیری به همراه داشت. خطر نامشخص سوگیری در رابطه با پنهان‏‌سازی تخصیص (allocation concealment)، ارزیابی پیامد، و گزارش‌دهی انتخابی (selective reporting) وجود داشت. در نهایت، با توجه به کورسازی (blinding) شرکت‌کنندگان و پرسنل، خطر سوگیری در سطح پائین بود. کیفیت کلی شواهد در این مرور نیز در سطح پائین بود. هیچ کارآزمایی‌ای برای دیگر مقایسه‌های واجد شرایط شناسایی نشد، برای مثال: مکمل فولات (غذاهای غنی‌شده و قرص) در برابر دارونما؛ مکمل فولات (به‌طور طبیعی در رژیم غذایی) در برابر دارونما؛ مکمل فولات (غذاهای غنی‌شده و قرص) در برابر مکمل فولات (به‌طور طبیعی در رژیم غذایی).

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

در این مرور، یک کارآزمایی دوسو کور و کنترل شده با دارونما، از مصرف مکمل اسید فولیک در کودکان مبتلا به SCD وارد شد. در کل، کارآزمایی مذکور شواهد ترکیبی را در زمینه پیامدهای مورد بررسی ارائه کرد. هیچ کارآزمایی‌ای در رابطه با بزرگسالان شناسایی نشد. با توجه به شواهد محدود ارائه شده، می‌توان نتیجه‌گیری کرد که، هر چند مکمل اسید فولیک می‌تواند سطح فولات سرم را افزایش دهد، اثرات این مکمل بر کم‌خونی و هرگونه نشانه‌های کم‌خونی نامشخص است. انجام کارآزمایی‌های بیشتر می‌توانند شواهد مربوط به اثربخشی مصرف مکمل فولات را غنی‌تر کنند. کارآزمایی‌های بیشتر باید پیامدهای بالینی را مانند غلظت فولات، غلظت هموگلوبین، مزایا و عوارض جانبی مداخله، مخصوصا با توجه به موربیدیتی مربوط به SCD، ارزیابی کنند. این کارآزمایی‌ها باید شامل افراد مبتلا به SCD، در همه سنین و در هر دو جنس، و در هر شرایطی باشند. برای بررسی تاثیرات مصرف مکمل فولات، کارآزمایی‌ها باید افراد بیشتری را به کار گیرند و دربرگیرنده طول دوره بیشتر همراه با پیگیری طولانی‌مدت نسبت به کارآزمایی‌هایی باشند که در حال حاضر در این مرور وارد شدند. با این حال، ما پیش‌بینی نمی‌کنیم کارآزمایی‌های بیشتری در مورد این مداخله انجام شوند، و از این رو این مطالعه دیگر به‌طور منظم به‌روز نمی‌شود.

خلاصه به زبان ساده

تاثیر مکمل فولات در افراد مبتلا به بیماری سیکل‌سل

سوال مطالعه مروری

هدف آن بود که میزان تاثیر و بی‌خطر بودن مصرف مکمل فولات را در افراد مبتلا به بیماری سیکل‌سل (SCD) ارزیابی کنیم (فولات موجود در مواد غذایی به‌طور طبیعی، در قالب غذاهای غنی شده یا مکمل‌های اضافی که به صورت قرص ارائه می‌شود).

پیشینه

SCD مجموعه‌ای است از اختلالات اثرگذار روی هموگلوبین (مولکولی در گلبول‌های قرمز خون که اکسیژن را به سلول‌های سراسر بدن تحویل می‌دهد)، که منجر به داسی‌شکل یا هلالی‌شکل شدن گلبول‌های قرمز خون می‌شود. این بیماری با آنمی (خون نمی‌تواند به اندازه کافی اکسیژن را در سراسر بدن حمل کند)، عود عفونت‌ها و اپیزودهای درد مشخص می‌شود. در حالی که SCD در ابتدا در مناطق استوایی و نیمه گرمسیری یافت شد، به دلیل مهاجرت، اکنون در سراسر جهان رایج است. سه اقدام پیشگیرانه که به‌طور گسترده‌ای برای کنترل آن استفاده می‌شود، وجود دارند، این اقدامات عبارتند از: پنی‌سیلین، ایمن‌سازی در برابر عفونت پنوموکوکی و مصرف مکمل فولات. فولات یک ویتامین B محلول در آب است که برای اریتروپویزیس (فرآیندی که گلبول‌های قرمز را تولید می‌کند) مورد نیاز است. با توجه به اینکه در افراد مبتلا به SCD افزایش اریتروپویزیس وجود دارد، تصور بر این است که آنها ممکن است نیاز به مصرف بالای فولات از راه مکمل یا از طریق رژیم غذایی داشته باشند. با این حال، فقدان تحقیق مبتنی بر شواهد به این معناست که هنوز مشخص نیست مزایای مصرف مکمل بیشتر از خطر عوارض جانبی احتمالی آن است یا خیر.

تاریخ جست‌وجو

شواهد تا این تاریخ به‌روز است: ۱۷ نوامبر ۲۰۱۷.

ویژگی‌های مطالعه

یک کارآزمایی را با ۱۱۷ کودک مبتلا به SCD در سنین بین شش ماه و چهار سال، در این مرور وارد کردیم. کارآزمایی مذکور، مطالعه کنترل شده و دوسو کور (هم شرکت‌کنندگان و هم پزشکان نمی‌دانستند که شرکت‌کنندگان به کدام گروه درمانی اختصاص یافتند) با طول دوره یک سال بود که کودکانی را که مکمل اسید فولیک دریافت کردند، با افرادی درمان شده با دارونما (یک درمان ساختگی)، مقایسه کرد.

‌نتایج کلیدی

محققان کارآزمایی گزارش کردند که مکمل اسید فولیک منجر به سطوح بالاتر اسید فولیک اندازه‌گیری شده در خون شد. با این حال، تفاوت‌هایی در غلظت هموگلوبین در پایان یک سال وجود نداشت.

این کارآزمایی هم‌چنین عوامل بالینی مرتبط با درمان را، از جمله رشد، عفونت‌های شدید و خفیف، تجزیه حاد سلول‌های خونی در طحال، اپیزودهای درد شکم یا استخوان، گزارش کرد. محققان گزارش کردند که هیچ تفاوتی در این پیامدها، از ابتدا تا انتهای کارآزمایی، وجود ندارد؛ با این حال، کارآزمایی مذکور به اندازه کافی بزرگ نبود تا تفاوت‌های احتمالی گزارش شده را بین گروه اسید فولیک و گروه دارونما شناسایی کند.

کیفیت شواهد

در کارآزمایی وارد شده، مشخص نبود شرکت‌کنندگان چگونه به گروهی که اسید فولیک دریافت کردند یا دارونما، اختصاص یافتند. هم‌چنین روش مطمئنی در مورد اینکه شرکت‌کنندگان و کارکنان کارآزمایی نمی‌دانستند هریک از افراد چه درمانی را دریافت کردند (به نام پنهان‏‌سازی تخصیص (allocation concealment)) توصیف نشد. این دو عامل به این معناست که کارآزمایی خطر بالایی را از نتایج دارای سوگیری داشت.

کارآزمایی شامل تعداد زیادی از شرکت‌کنندگان نبود. از نظر بسیاری از نقاط پایانی (endpoint) بالینی، این مرور برای نشان دادن تفاوت‌ها بین افرادی که اسید فولیک دریافت کردند یا دارونما، طراحی نشد. به این معنا که نتایج حاصل از این کارآزمایی مبهم و غیر دقیق، و بنابراین تفسیرشان دشوار است.

در نهایت، مرور ما قصد داشت مکمل فولات (که به‌طور طبیعی در مواد غذایی یافت می‌شود، به عنوان غذای غنی شده یا مکمل کمکی مانند قرص مصرف می‌شود) را در کودکان و بزرگسالان بررسی کند. از آن‌جا که فقط یک کارآزمایی را شناسایی کردیم که یک نوع از مکمل را در کودکان بررسی کرد، نتایج به دست آمده برای جمعیت‌های دیگر مفید نیستند.

بنابراین، کیفیت شواهد کارآزمایی‌های واردشده را در این مرور، در سطح پائین قضاوت کردیم. فقط بر اساس یک مطالعه با کیفیت پائین با شواهدی که نشان می‌دهد مصرف مکمل فولات سطح اسید فولیک خون را افزایش می‌دهد، نمی‌توانیم بگوییم که این درمان موثر است یا خیر.

برای تقویت این مرور، انجام کارآزمایی‌های بیشتر با حجم نمونه بالاتر و دوره درمان (و پیگیری) طولانی‌تر از مکمل فولات در افراد مبتلا به SCD مورد نیاز است؛ با این حال، انتظار نداریم کارآزمایی‌های بیشتری در مورد این مداخله انجام شود و از این‌رو، این مرور به‌طور مرتب به‌روز نمی‌شود.


Priti Mulimani، Samir K Ballas، Adinegara BL Abas، Laxminarayan Karanth،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه

بیماری سلول داسی‌شکل، شایع‌ترین اختلال تک‌ژنی و شایع‌ترین هموگلوبینوپاتی (haemoglobinopathy) یافت شده در بسیاری از جوامع در سراسر جهان و با شیوع بالا است. مدیریت عوارض دندانی در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل به سه دلیل عمده نیاز به توجه خاص دارد. نخست، بافت‌های دهان و دندان توسط اختلال خونی تحت تاثیر قرار می‌گیرند که منجر به ناهنجاری متعدد دهان و صورت می‌شود. دوم، زندگی با وضعیت هموگلوبینوپاتی و مقابله با عواقب جدی مرتبط با آن ممکن است منجر به غفلت از بهداشت دهان در این افراد شود. در نهایت، درمان این عوارض دهانی باید به منظور عدم تشدید یا وخامت سلامت عمومی، با وضعیت سیستمیک و نیازهای ویژه این افراد سازگار باشد.

دستورالعمل‌ها برای درمان عوارض دندانی در این جمعیت که نیاز به مراقبت‌های ویژه دارند، مشخص نیست و حتی در بسیاری از حوزه‌ها دستورالعملی وجود ندارد. بنابراین این مرور جهت ارائه مبنایی برای مراقبت‌های بالینی در درمان عوارض دندانی افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل با استفاده از بررسی و تجزیه‌وتحلیل شواهد موجود در منابع علمی انجام شد. این یک به‌روزرسانی از مروری است که قبلا منتشر شده است.

اهداف
ارزیابی روش‌های درمان عوارض دندانی در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل
روش های جستجو

ما پایگاه ثبت کارآزمایی‌های هموگلوبینوپاتی‌های گروه فیبروز کیستیک و اختلالات ژنتیکی در کاکرین را جست‌وجو کردیم که متشکل از جست‌وجوها در بانک‌های اطلاعاتی الکترونیکی و جست‌وجوی دستی در مجلات و کتاب چکیده مقالات کنفرانس‌ها بود.

تاریخ آخرین جست‌وجو: ۰۱ آگوست ۲۰۱۹.

علاوه بر این، ما ۹ بانک اطلاعاتی آنلاین (PubMed؛ Google Scholar؛ ClinicalTrials.gov؛ پلت‌فرم بین‌المللی ثبت کارآزمایی‌های بالینی سازمان جهانی بهداشت (WHO International Clinical Trials Registry Platform؛ بانک اطلاعاتی منابع علمی در منابع علمی سلامت آمریکای لاتین و کارائیب (Literature in the Health Sciences in Latin America and the Caribbean database)؛ ایندکس مدیکوس آفریقا (African Index Medicus)؛ ایندکس مدیکوس برای مناطق جنوب شرقی آسیا (Index Medicus for South East Asia Region)؛ ایندکس مدیکوس برای منطقه مدیترانه شرقی (Index Medicus for the Eastern Mediterranean Region) و ایندکس مجلات پزشکی هندی (Indexing of Indian Medical Journals)) را جست‌وجو کردیم. ما همچنین فهرست منابع مقالات مرتبط و مرورها را جست‌وجو کردیم و با کارشناسان هموگلوبینوپاتی‌ها در زمینه‌های دندانپزشکی، سازمان‌ها، شرکت‌های دارویی و محققانی که در این زمینه کار می‌کنند، تماس گرفتیم.

تاریخ آخرین جست‌وجو: ۷ نوامبر ۲۰۱۹.

معیارهای انتخاب
ما برای یافتن مطالعات تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده منتشر شده یا منتشر نشده درباره درمان عوارض دندانی در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل به جست‌وجو پرداختیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم داده‌ها را استخراج و با استفاده از روش‌های استاندارد کاکرین، خطر سوگیری (bias) مطالعات وارد شده را ارزیابی کردند؛ با این حال، هیچ مطالعه‌ای‌ برای ورود به این مرور شناسایی نشد.
نتایج اصلی
هیچ مطالعه تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده‌ای یافت نشد.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
این مرور کاکرین، هیچ مطالعه تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده‌ای را شناسایی نکرد که به ارزیابی مداخلات برای درمان عوارض دندانی در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل پرداخته باشند. نیاز اساسی و مهم برای انجام مطالعات تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده در این زمینه، به منظور شناسایی موثرترین و ایمن‌ترین روش برای درمان عوارض دندانی در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل وجود دارد.
خلاصه به زبان ساده

درمان عوارض دندانی در بیماری سلول داسی‌شکل

سوال مطالعه مروری

هدف ما مرور شواهد موجود در مورد درمان عوارض دندانی در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل بود.

پیشینه

بیماری سلول داسی‌شکل یک اختلال خونی است که حداقل ۵,۲ درصد از جمعیت جهان را در طول تعداد زیادی از کشورها متاثر می‌کند. در این بیماری، یک نقص ژنتیکی بدان معنی است که هموگلوبین در گلبول‌های قرمز خون طبیعی نیست، در عوض سلول‌های خونی به جای داشتن یک شکل دیسکی نرمال، داسی‌شکل می‌شوند. این سلول‌ها در رگ‌های خونی اندام‌های مختلف به خصوص در حوادث استرس‌زا مانند فقدان اکسیژن، کم‌آبی بدن، حرارت‌های شدید، استرس، قاعدگی و عفونت، به دام می‌افتند. رگ‌های خونی مسدود شده منجر به اپیزودهای ناگهانی درد شدید در کوتاه‌مدت و آسیب مزمن ارگان در درازمدت می‌شوند.

بیماری سلول داسی‌شکل همچنین منجر به بروز تغییرات و عوارضی در دهان، فک و مناطقی از صورت می‌شود. مدیریت این عوارض دندانی اغلب نادیده گرفته می‌شود، زیرا افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل با توجه به اختلال خونی جدی، تمام انرژی خود را بر حفظ سلامت عمومی خود متمرکز می‌کنند. نادیده گرفتن مسائل جزئی سلامت دهان و دندان در این شرایط، نه تنها مشکل را بدتر می‌کند، بلکه ممکن است باعث یک بحران سلول داسی‌شکل دردناک شود، که منجر به بستری شدن اضطراری در بیمارستان شود. درمان عوارض دهان و دندان در این گروه از افراد به منظور جلوگیری از ایجاد وخامت بیشتر برای سلامت عمومی آن‌ها، نیاز به برنامه‌ریزی با محوریت اختلال خونی آنها دارد.

درباره درمان مناسب عوارض دندانی در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل اطلاعات کافی و دستورالعمل‌های روشنی وجود ندارد. این موضوع اغلب باعث می‌شود که بسیاری از افراد مبتلا به دلیل ترس از عوارض آن، از درمان توسط دندانپزشکان اجتناب کنند. از این رو، هدف ما بررسی این موضوع و در دسترس قرار دادن هرگونه شواهد موجود در این زمینه برای ارائه دهندگان مراقبت‌های سلامت و افراد مبتلا به این بیماری بود.

تاریخ جست‌وجو

شواهد تا این تاریخ به‌روز هستند: ۰۱ آگوست ۲۰۱۹.

ویژگی‌های مطالعه

ما هیچ مطالعه تصادفی‌سازی و کنترل‌شده‌ای را نیافتیم که به ارزیابی درمان برای هرگونه عوارض دندان در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل پرداخته باشد.

نتایج کلیدی
هیچ مطالعه‌ای شناسایی نشد، بنابراین ما نمی‌توانیم هیچ‌گونه نتیجه‌گیری در این‌ زمینه داشته باشیم یا به صورت عملی توصیه‌ای ارائه دهیم. انجام مطالعات بیشتری برای تعیین بهترین درمان مشکلات دندانی در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل مورد نیاز است.

کیفیت شواهد

هیچ شواهدی بر اساس مطالعات انجام شده (که در آن افراد به‌طور کاملا تصادفی به گروه‌های درمان اختصاص داده می‌شوند) درباره هرگونه درمان عوارض دندانی در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل وجود ندارد.

ارض دندانی در بیماری سلول داسی‌شکل

سوال مطالعه مروری

هدف ما مرور شواهد موجود در مورد درمان عوارض دندانی در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل بود.

پیشینه

بیماری سلول داسی‌شکل یک اختلال خونی است که حداقل ۵,۲ درصد از جمعیت جهان را در طول تعداد زیادی از کشورها متاثر می‌کند. در این بیماری، یک نقص ژنتیکی بدان معنی است که هموگلوبین در گلبول‌های قرمز خون طبیعی نیست، در عوض سلول‌های خونی به جای داشتن یک شکل دیسکی نرمال، داسی‌شکل می‌شوند. این سلول‌ها در رگ‌های خونی اندام‌های مختلف به خصوص در حوادث استرس‌زا مانند فقدان اکسیژن، کم‌آبی بدن، حرارت‌های شدید، استرس، قاعدگی و عفونت، به دام می‌افتند. رگ‌های خونی مسدود شده منجر به اپیزودهای ناگهانی درد شدید در کوتاه‌مدت و آسیب مزمن ارگان در درازمدت می‌شوند.

بیماری سلول داسی‌شکل همچنین منجر به بروز تغییرات و عوارضی در دهان، فک و مناطقی از صورت می‌شود. مدیریت این عوارض دندانی اغلب نادیده گرفته می‌شود، زیرا افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل با توجه به اختلال خونی جدی، تمام انرژی خود را بر حفظ سلامت عمومی خود متمرکز می‌کنند. نادیده گرفتن مسائل جزئی سلامت دهان و دندان در این شرایط، نه تنها مشکل را بدتر می‌کند، بلکه ممکن است باعث یک بحران سلول داسی‌شکل دردناک شود، که منجر به بستری شدن اضطراری در بیمارستان شود. درمان عوارض دهان و دندان در این گروه از افراد به منظور جلوگیری از ایجاد وخامت بیشتر برای سلامت عمومی آن‌ها، نیاز به برنامه‌ریزی با محوریت اختلال خونی آنها دارد.

درباره درمان مناسب عوارض دندانی در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل اطلاعات کافی و دستورالعمل‌های روشنی وجود ندارد. این موضوع اغلب باعث می‌شود که بسیاری از افراد مبتلا به دلیل ترس از عوارض آن، از درمان توسط دندانپزشکان اجتناب کنند. از این رو، هدف ما بررسی این موضوع و در دسترس قرار دادن هرگونه شواهد موجود در این زمینه برای ارائه دهندگان مراقبت‌های سلامت و افراد مبتلا به این بیماری بود.

تاریخ جست‌وجو

شواهد تا این تاریخ به‌روز هستند: ۰۱ آگوست ۲۰۱۹.

ویژگی‌های مطالعه

ما هیچ مطالعه تصادفی‌سازی و کنترل‌شده‌ای را نیافتیم که به ارزیابی درمان برای هرگونه عوارض دندان در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل پرداخته باشد.

نتایج کلیدی
هیچ مطالعه‌ای شناسایی نشد، بنابراین ما نمی‌توانیم هیچ‌گونه نتیجه‌گیری در این‌ زمینه داشته باشیم یا به صورت عملی توصیه‌ای ارائه دهیم. انجام مطالعات بیشتری برای تعیین بهترین درمان مشکلات دندانی در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل مورد نیاز است.

کیفیت شواهد

هیچ شواهدی بر اساس مطالعات انجام شده (که در آن افراد به‌طور کاملا تصادفی به گروه‌های درمان اختصاص داده می‌شوند) درباره هرگونه درمان عوارض دندانی در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل وجود ندارد.


Nan Nitra Than، Htoo Htoo Kyaw Soe، Senthil K Palaniappan، Adinegara BL Abas، Lucia De Franceschi،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
بیماری سلول داسی‌شکل (sickle cell disease) یک هموگلوبینوپاتی (haemoglobinopathy) ارثی اتوزومال (autosomal) مغلوب است که موجب بروز بحران‌های دردناک انسداد عروق (vaso‐occlusive crises painful) ناشی از دهیدراسیون یا کمبود آب در سلول‌های قرمز خونی داسی‌شکل می‌شود. بحران‌های انسداد عروق، معمولا عارضه‌های دردناکی هستند که عوارض بالینی مختلفی را به همراه دارند؛ در مقایسه با جمعیت عمومی، مورتالیتی کلی افزایش و امید به زندگی کاهش می‌یابد. مطالعات تجربی نشان می‌دهند که تزریق داخل وریدی منیزیم در بیماران بستری شده برای رفع فوری بحران‌های دردناک حاد (شروع ناگهانی) به خوبی تحمل می‌شود و می‌تواند به‌طور بالقوه مدت زمان بستری شدن را در بیمارستان کاهش دهد. برخی از مطالعات آزمایشگاهی و مطالعات باز در زمینه منیزیم خوراکی طولانی‌مدت، اثرات امیدوارکننده‌ای را بر بهبود درد نشان داده اما اثربخشی آنها را مشخص نکرده است. این مطالعات نشان می‌دهند که درمان با منیزیم خوراکی ممکن است از کمبود آب در سلول‌های قرمز خونی داسی‌شکل و از اپیزودهای عودکننده دردناک پیشگیری کند. نیاز به دستیابی به شواهدی برای بررسی تاثیر تجویز منیزیم خوراکی و منیزیوم داخل وریدی بر فراوانی درد، مدت بستری در بیمارستان و کیفیت زندگی وجود دارد. این یک نسخه به‌روزرسانی شده از این مرور است.
اهداف
ارزیابی اثرات درمان کوتاه‌مدت با منیزیم داخل وریدی بر طول مدت بستری در بیمارستان، و کیفیت زندگی در کودکان و بزرگسالان مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل. تعیین تاثیر درمان طولانی‌مدت با منیزیم خوراکی بر فراوانی حملات دردناک و کیفیت زندگی در کودکان و بزرگسالان مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل.
روش های جستجو

ما پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه هموگلوبینوپاتی‌ها در کاکرین، متشکل از جست‌وجوهای الکترونیکی بانک اطلاعات و جست‌وجوی دستی در مجلات و کتاب خلاصه‌ مقالات کنفرانس، را جست‌وجو کردیم.

تاریخ آخرین جست‌وجو در پایگاه ثبت کارآزمایی‌های هموگلوبینوپاتی‌ها مربوط به گروه فیبروز کیستیک و اختلالات ژنتیکی در کاکرین: ۰۳ فوریه ۲۰۱۹.

تاریخ آخرین جست‌وجو در منابع دیگر (پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌های بالینی): ۰۴ اپریل ۲۰۱۹.

معیارهای انتخاب
ما مطالعات تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده منتشر شده و منتشر نشده را درباره تجویز خوراکی یا وریدی منیزیم در مقایسه با دارونما (placebo) یا عدم تجویز منیزیم جست‌وجو کردیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
نویسندگان به‌طور مستقل از هم کیفیت مطالعه را ارزیابی کرده و داده‌ها را با استفاده از روش‌شناسی استاندارد کاکرین استخراج کردند.
نتایج اصلی

ما پنج مطالعه تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده با دارونما را با مجموع ۳۸۶ شرکت‌کننده (از سن ۳ تا ۵۳ سال) وارد کردیم. از این تعداد، دو مطالعه کوتاه‌تر موازی (n = ۳۰۶) سولفات منیزیم داخل وریدی را با دارونما (نرمال سالین) برای بستری در بیمارستان به دلیل بحران‌های انسداد عروقی مقایسه کردند، به همین دلیل ما توانستیم تجزیه‌وتحلیل داده‌های آنها را انجام دهیم. کیفیت شواهد برای مطالعات موجود در این مقایسه عمدتا به علت محدودیت‌های ناشی از خطر سوگیری و عدم دقت، متوسط بود. دو مورد از سه مطالعه طولانی‌تر که پیدولات منیزیم (magnesium pidolate) خوراکی را با دارونما مقایسه کردند، طراحی متقاطع داشتند. سومین مورد، یک مطالعه فاکتوریل (factorial study) موازی بود که هیدروکسی‌اوره (hydroxyurea) و منیزیم خوراکی را با یکدیگر و با دارونما در طول مدت زمان طولانی‌تر مقایسه کرد؛ ما فقط مقایسه منیزیم خوراکی را با دارونما در این مطالعه ارائه می‌کنیم. کیفیت شواهد با عدم قطعیت برآورد، بسیار پایین بود.

سطوح دوزهای هشت ساعته در دو مطالعه مربوط به منیزیم داخل وریدی متفاوت بودند؛ در یک مطالعه mg/kg ۱۰۰ و در مطالعه دوم ۴۰ mg/kg استفاده شد. فقط در یکی از این مطالعات (n = ۱۰۴) میانگین نمره درد روزانه در طول بستری در بیمارستان گزارش شد (تفاوت معنی‌داری بین گروه‌ها وجود نداشت؛ شواهد با کیفیت متوسط). مطالعه دوم (n = ۲۰۲) تعدادی از نمرات کیفیت زندگی گزارش شده را توسط کودکان و والدین گزارش کرد. هیچ یک از نمرات هیچ تفاوتی را بین گروه‌های درمانی نشان نداد (شواهد با کیفیت پایین). داده‌های حاصل از یک مطالعه (n = ۱۰۶) تفاوتی را در طول مدت بستری در بیمارستان بین گروه‌ها نشان نداد (شواهد با کیفیت پایین). هر دو مطالعه عوارض جانبی را گزارش کردند، اما شدت عوارض را، آنطور که ما برنامه‌ریزی کرده بودیم، تعیین نکرده بودند. یک مطالعه نشان داد که شرکت‌کنندگان بیشتری که تزریق داخل وریدی منیزیم دریافت کردند، در مقایسه با دارونما، به‌طور معنی‌داری گرما را در محل تزریق احساس کردند؛ تفاوتی بین گروه‌ها برای سایر عوارض جانبی وجود نداشت (شواهد با کیفیت پایین).

سه مطالعه (n = ۸۰) پیدولات منیزیم خوراکی را با دارونما مقایسه کردند. هیچکدام از آنها داده‌های قابل تجزیه‌وتحلیل را گزارش نکردند. یک مطالعه (n = ۲۴) در مورد تعداد روزهای دردناک گزارش کرد و عنوان کرد که بین دو گروه تفاوتی وجود نداشت (شواهد با کیفیت پایین). هیچ یک از مطالعات در مورد کیفیت زندگی یا طول مدت بستری در بیمارستان گزارشی ارائه ندادند. دو مطالعه (n = ۶۸) گزارش دادند که تفاوتی در سطوح منیزیم در گلبول‌های قرمز خون یا پلاسما وجود نداشت (شواهد با کیفیت متوسط). دو مطالعه (n = ۵۶) عوارض جانبی را گزارش کردند. یکی از آنها، اپیزودهای اسهال و سردرد خفیف را گزارش کردند که همگی آنها بدون قطع درمان بهبود یافتند. مطالعه دوم، عوارض جانبی را مانند اختلالات گوارشی، سردرد یا میگرن، عفونت‌های تنفسی فوقانی و بثورات گزارش کرد که که همه آنها به طور مساوی در گروه‌های درمانی توزیع شده بودند (شواهد با کیفیت متوسط).

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهدی با کیفیت متوسط تا پایین نشان دادند که نه درمان با منیزیم داخل وریدی و نه با منیزیم خوراکی، تاثیری بر کاهش بحران‌های دردناک، طول مدت بستری در بیمارستان و تغییر در کیفیت زندگی در درمان بیماری سلول داسی‌شکل ندارد. بنابراین، در مورد مزایای بالینی آن، هیچ نتیجه‌گیری قطعی نمی‌توان کرد. انجام مطالعات تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده بیشتر، شاید چند مرکزی، برای تعیین اینکه آیا درمان‌های داخل وریدی و خوراکی منیزیم بر بهبود سلامت افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل تاثیر می‌گذارد یا خیر، ضروری است.
خلاصه به زبان ساده

منیزیم برای درمان بیماری سلول داسی‌شکل

سوال مطالعه مروری

ما شواهد مربوط به تاثیر منیزیم داخل وریدی (از طریق وریدی مصرف شود) و منیزیم خوراکی (از طریق دهان مصرف شود) را بر فراوانی بحران‌های دردناک (بحران‌های سلول داسی‌شکل با درد شدید ناشی از انسداد عروق خونی در استخوان‌ها، مفاصل، ریه‌ها، کبد، طحال، کلیه، چشم یا سیستم عصبی مرکزی)، طول مدت بستری در بیمارستان و کیفیت زندگی افراد مبتلا به انواع مختلف بیماری سلول داسی‌شکل مرور کردیم.

پیشینه

بیماری سلول داسی‌شکل یک بیماری خونی ارثی نسبتا شایع است. علائم آن شامل شروع سریع بحران‌های دردناک است که ممکن است میزان بستری شدن را در بیمارستان افزایش دهد. علت احتمالی آن، این است که گلبول‌های قرمز خونی داسی‌شکل شده بر عروق خونی استرس وارد کرده که آنها را دچار انسداد می‌کند و باعث بحران‌های انسداد عروق می‌شود. عملکرد عروقی در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل مختل است. مشخص شده که منیزیم می‌تواند عروق خونی را گشاد کند و هنگامی که به‌طور منظم تجویز ‌شود، مقدار مایع را در گلبول‌های قرمز خون بهبود بخشیده و می‌تواند به توقف تغییر شکل آنها کمک کند. منیزیم داخل وریدی پس از تجویز می‌تواند عوارض جانبی خفیف تا متوسط ایجاد کند، به‌عنوان مثال تهوع، استفراغ، گُرگرفتگی، افت فشار خون و غیره؛ و مکمل منیزیم خوراکی می‌تواند باعث بروز عوارض جانبی خفیف مانند اسهال و کرامپ‌های شکمی شود. ما می‌خواستیم دریابیم که آیا مصرف کوتاه‌مدت منیزیم داخل وریدی و مصرف طولانی‌مدت منیزیم خوراکی، بهتر از دارونما (placebo) (درمان ساختگی بدون منیزیم) یا عدم درمان با منیزیم، برای کاهش بحران‌های دردناک، کوتاه شدن طول مدت بستری در بیمارستان و بهبود کیفیت زندگی، است یا خیر. ما همچنین علاقمند به بررسی عوارض جانبی درمان با منیزیم و بعضی از آزمایش‌های خونی بودیم. این یک نسخه به‌روزرسانی شده از این مرور است.

تاریخ جست‌وجو

شواهد تا این تاریخ به‌روز هستند: ۰۳ فوریه ۲۰۱۹.

ویژگی‌های مطالعه

این مرور شامل پنج مطالعه با مجموع ۳۸۶ بیمار مبتلا به بیماری سلول‌ داسی‌شکل، با سن ۴ تا ۵۳ ساله بود. دو مطالعه (۳۰۶ نفر)، منیزیم داخل وریدی را با دارونما (در این مورد سالین (آب نمک)) در افرادی مقایسه کردند که به علت درد به صورت اورژانسی در بیمارستان بستری شده و تا زمانی که مرخص شدند (کمتر از چهار هفته)، ادامه پیدا کرد. دو مورد از سه مطالعه طولانی‌مدت‌تر منیزیم پیدولات (magnesium pidolate) خوراکی را با دارونما مقایسه کردند و مطالعه سوم، هیدروکسی‌اوره (hydroxyurea) و پیدولات منیزیم را با یکدیگر و با دارونما مقایسه کردند، اما ما فقط نتایج حاصل از مقایسه پیدولات منیزیم را با دارونما وارد کردیم.

نتایج کلیدی

همه مطالعات، پیامدهای ما را گزارش نکرده بودند و ما نمی‌توانیم داده‌های به دست آمده را از بیشتر مطالعات تجزیه‌و‌تحلیل کنیم. ما دریافتیم در افرادی که به صورت موارد اورژانسی در بیمارستان بستری شدند، منیزیم داخل وریدی نسبت به دارونما، سطوح درد را کاهش نمی‌دهد، نمی‌تواند طول مدت زمان سپری شده را در بیمارستان کوتاه کند و کیفیت زندگی بیماران را بهبود نمی‌بخشد. با این حال، بیشتر افرادی که منیزیم مصرف می‌کردند، در مقایسه با افرادی که دارونما مصرف می‌کردند، در محل تزریق سوزن دچار گرما شدند.

پیدولات منیزیم خوراکی، که در دوره طولانی‌تری مصرف می‌شود، شدت اپیزودهای دردناک را کاهش نمی‌دهد و هیچ تاثیر قابل‌ اندازه‌گیری بر خواص سلول‌های قرمز داسی‌شکل شده (مانند سطوح منیزیم در خون) ندارد. به نظر می‌رسد منیزیم خوراکی ایمن و قابل تحمل بوده و فقط عوارض جانبی خفیف (اسهال و سردرد) ایجاد می‌کند. برای مقایسه منافع کوتاه‌مدت و بلندمدت درمان منیزیم و عوارض جانبی آن، انجام تحقیقات بیشتری لازم است.

کیفیت شواهد

کیفیت شواهد برای منیزیم داخل وریدی و منیزیم خوراکی در درمان بیماری سلول‌ داسی‌شکل، برای درد، هنگامی که منیزیوم داخل‌وریدی کوتاه‌مدت استفاده شد، و برای سطوح منیزیوم در خون، زمانی که مکمل‌های منیزیم خوراکی طولانی‌مدت استفاده شدند، متوسط بود. کیفیت شواهد برای پیامدهای دیگری که اندازه‌گیری شدند، پایین بود. تمام مطالعات وارد شده در مورد منیزیم خوراکی یا داخل وریدی برای درمان بیماری سلول داسی‌شکل برخی جنبه‌ها را داشتند که می‌توانستند نتایج نهایی را تحت تاثیر قرار دهند. بنابراین، ما اطمینان کاملی به این یافته‌ها نداریم و تحقیقات بیشتر ممکن است شواهدی را فراهم کند که بتواند نتیجه‌گیری‌های ما را تغییر دهد.


Laxminarayan Karanth، Sachchithanantham Kanagasabai، Adinegara BL Abas،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
اختلالات خونریزی دهنده در خلال بارداری غیر‐معمول هستند؛ اما ممکن است حین بارداری، زایمان و پس از زایمان هم برای مادر و هم برای جنین باعث بروز عوارض خونریزی قابل‌ توجهی شوند. در حالی که بسیاری از اختلالات خونریزی دهنده در زنان در دوران بارداری بهبود می‌یابند، و در نتیجه هنگام زایمان خطر ابتلای مادر را به خونریزی کاهش می‌دهد، برخی از آ‌نها در دوران پس از زایمان یا اصلاح نمی‌شوند یا به سرعت به شکل دوران قبل از بارداری برمی‌گردند. بنابراین، اقدامات خاص برای پیشگیری از خونریزی مادران و عوارض جنینی هنگام زایمان ضروری است. ایمن‌ترین روش زایمان برای کاهش موربیدیتی و مورتالیتی در این زنان بحث‌برانگیز است. این یک نسخه به‌روز از مروری است که قبلا منتشر شده است.
اهداف
ارزیابی روش مطلوب زایمان در زنان مبتلا یا مستعد اختلالات خونریزی دهنده.
روش های جستجو

پایگاه ثبت کارآزمایی‌های بالینی اختلالات کوآگولوپاتی از گروه ‌فیبروز سیستیک و بیماری‌های ژنتیکی کاکرین، گردآوری شده از طریق جست‌وجوی الکترونیکی بانک اطلاعاتی و جست‌وجوی دستی در مجلات و کتاب‌های چکیده کنفرانس‌ها، مورد جست‌وجو قرار دادیم. هم‌چنین پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه بارداری و زایمان در کاکرین و نیز پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌ها و فهرست منابع مقالات و مرورهای مرتبط را جست‌وجو کردیم.

تاریخ آخرین جست‌وجو در پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌های گروه: ۱۶ فوریه ۲۰۱۷.

معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده و همه انواع کارآزمایی‌های بالینی کنترل شده برای این مرور واجد شرایط بودند که به دنبال بهترین روش زایمان در زنان مبتلا یا حامل هر نوع اختلال خونریزی دهنده در دوران بارداری بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
هیچ کارآزمایی که مطابق با معیارهای انتخاب برای ورود به این مرور واجد شرایط باشد، وجود نداشت.
نتایج اصلی
هیچ نتیجه‌ای از کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده یافت نشد.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

این مرور هیچ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای را شناسایی نکرد که در مورد ایمن‌ترین روش زایمان و عوارض مادران و جنین مرتبط حین زایمان در زنان مبتلا به اختلال خونریزی یا در معرض آن اطلاعاتی ارائه داده باشد. در غیاب شواهد با کیفیت بالا، پزشکان باید از قضاوت بالینی و شواهد سطح پائین خود (از جمله کارآزمایی‌های مشاهده‌ای، مطالعات موردی) استفاده کنند تا تصمیم‌گیری در مورد روش بهینه زایمان برای اطمینان از ایمنی مادر و جنین انجام شود.

با توجه به ملاحظات اخلاقی، نادر بودن اختلالات و بروز اندک عوارض مادری و جنینی، انجام کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده در آینده برای یافتن روش مطلوب زایمان در این جمعیت بعید است انجام شود. سایر مطالعات کنترل شده با کیفیت بالا (از قبیل طرح‏های توزیع ریسک، طراحی‏ مرحله‏‌ای و طرح کهورت (هم‏گروهی) موازی) برای بررسی خطرات و مزایای زایمان طبیعی از راه واژن و سزارین در این جمعیت یا تفکیک از سایر شرایط بالینی که موجب ایجاد خطر خونریزی برای کودک می‌شود، مانند آلوایمونیزاسیون پلاکتی (platelet alloimmunisation)، مورد نیاز است.

خلاصه به زبان ساده

پیامدهای مادری و نوزادی پس از زایمان طبیعی و سزارین (c‐section) در زنان مبتلا به اختلالات خونریزی دهنده یا ناقلین آن

سوال مطالعه مروری

ما به بررسی شواهد در مورد پیامدهای مادری و نوزادی پس از زایمان طبیعی از راه واژن و سزارین (c‐section) در زنان مبتلا و در معرض اختلالات خونریزی دهنده پرداختیم. این یک‌ نسخه به‌روز از مروری است که قبلا منتشر شده است.

پیشینه

ما می‌خواستیم مطمئن‌ترین روش را برای زایمان نوزادان در زنان مبتلا به اختلالات خونریزی و ناقلین بررسی و مسائلی را که ممکن است حین زایمان برای مادر و نوزاد با هر روش زایمان رخ دهد، مرور کنیم.

تاریخ جست‌وجو

شواهد تا تاریخ زیر به‌روز است: ۱۶ فوریه ۲۰۱۷.

نتایج کلیدی

هیچ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای را برای تجزیه‌وتحلیل ایمن‌ترین روش (چه زایمان طبیعی از راه واژن و چه سزارین) برای زایمان نوزادان و مشکلات پیش آمده هنگام زایمان برای مادران و نوزادان این جمعیت پیدا نکردیم. با توجه به نادر بودن اختلالات و چالش انجام کارآزمایی در دوران بارداری، بعید است که کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای در آینده انجام شود. بنابراین، پزشکان باید تصمیمات مربوط به درمان را با استفاده از شواهد سطح پائین اتخاذ کنند.


Htoo Htoo Kyaw Soe، Adinegara BL Abas، Nan Nitra Than، Han Ni، Jaspal Singh، Abdul Razzak Bin Mohd Said، Ifeyinwa Osunkwo،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
بیماری سلول داسی‏‌شکل (SCD) نوعی اختلال همولیتیک و پیش‌التهابی ژنتیکی مزمن است. با افزایش کاتابولیسم و کمبود در دریافت انرژی و مواد مغذی، افراد مبتلا به SCD دچار کمبودهای ریزمغذی و درشت‌مغذی، از جمله کمبود ویتامین D می‌شوند. این یک به‌روزرسانی از مروری است که قبلا منتشر شد.
اهداف

بررسی اثرات مکمل ویتامین D در کودکان و بزرگسالان مبتلا به SCD و مقایسه رژیم‌های مختلف دوزبندی.

تعیین اثرات مکمل ویتامین D بر سلامت عمومی (به عنوان مثال وضعیت رشد و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت)، بر سلامت عضلانی‌اسکلتی (از جمله تراکم مواد معدنی استخوان، بحران‌های درد، شکستگی استخوان و سلامت عضلات)، بر سلامت تنفسی (از جمله عملکرد ریوی، سندرم حاد قفسه سینه، تشدید حاد آسم و عفونت‌های تنفسی) و ایمنی مکمل‌‌یاری با ویتامین D.

روش های جستجو

ما پایگاه ثبت کارآزمایی‌های هموگلوبینوپاتی کاکرین را، که مجموعه‌ای است از جست‌وجوها در بانک اطلاعاتی الکترونیکی و جست‌وجوی دستی در مجلات و چکیده کتاب‌های کنفرانس‌ها، بررسی کردیم. تاریخ آخرین جست‌وجو: ۱۹ مارچ ۲۰۲۰.

ما همچنین بانک اطلاعاتی را مانند PubMed، پایگاه‌های ثبت کارآزمایی بالینی و فهرست منابع مقالات مرتبط را جست‌وجو کردیم. تاریخ آخرین جست‌وجو: ۱۴ ژانویه ۲۰۲۰.

معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) و شبه‐RCTها که هر شکلی را از مکمل‌یاری ویتامین D در هر دوزی و برای هر مدت زمانی با نوع یا دوز دیگری از ویتامین D یا دارونما (placebo) یا عدم تجویز مکمل در افراد مبتلا به SCD، از هر سن، جنس، و فنوتیپی، مقایسه کردند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم داده‌ها را استخراج و خطر سوگیری (bias) را در مطالعات وارد شده ارزیابی کردند. آنها از دستورالعمل‌های درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) برای ارزیابی کیفیت شواهد استفاده کردند.
نتایج اصلی

ویتامین D در برابر دارونما

یک RCT دوسو‐کور (۳۹ نفر) مکمل ویتامین D۳ (کله‌کلسیفرول (cholecalciferol)) خوراکی (۲۰ شرکت‌کننده) را با دارونما (۱۹ شرکت‌کننده) به مدت شش هفته مقایسه کرد. فقط ۲۵ شرکت‌کننده دوره پیگیری شش ماه را به پایان رساندند. این مطالعه به دلیل داده‌های ناقص پیامد دارای خطر بالای سوگیری بود، اما برای حوزه‌های تصادفی‌سازی، پنهان‌سازی تخصیص، کورسازی (شرکت‌کنندگان، پرسنل و ارزیابی‌کنندگان پیامد) و گزارش‌دهی انتخابی پیامد، دارای خطر پائین سوگیری؛ و خطر نامشخص برای سوگیری‌های دیگر داشت.

مکمل ویتامین D احتمالا منجر به افزایش سطح سرمی ۲۵(هیدروکسی)D در هشت هفته (تفاوت میانگین (MD): ۲۹,۷۹؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۲۶.۶۳ تا ۳۲.۹۵)؛ در ۱۶ هفته (MD: ۱۲.۶۷؛ ۹۵% CI؛ ۱۰.۴۳ تا ۱۴.۹۰)؛ و در ۲۴ هفته (MD: ۱۵.۵۲؛ ۹۵% CI؛ ۱۳.۵۰ تا ۱۷.۵۴) (شواهد با کیفیت متوسط) می‌شود. تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در عوارض جانبی (گزگز لب‌ها و دست‌ها) بین گروه‌های ویتامین D و دارونما دیده شد (خطر نسبی: ۳.۱۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۴ تا ۷۲.۸۴) (شواهد با کیفیت پائین). مکمل ویتامین D در مقایسه با گروه دارونما، احتمالا باعث کاهش روزهای تحمل درد در هشت هفته (MD: ‐۱۰.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۱۶.۴۷‐ تا ۳.۵۳‐) (شواهد با کیفیت پایین) می‌شود، اما ممکن است منجر به پایین آمدن (بدتر شدن) نمره کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (تغییر از پایه در نمرات عملکرد فیزیکی PedsQL)؛ هم در ۱۶ هفته (MD: ‐۱۲.۵۶؛ ۹۵% CI؛ ۱۶.۴۴‐ تا ۸.۶۹‐) و هم در ۲۴ هفته (MD: ‐۱۲.۵۹؛ ۹۵% CI؛ ۱۷.۴۳‐ تا ۷.۷۶‐) شود، اگرچه ممکن است در هشت هفته اینگونه نباشد (شواهد با کیفیت پائین).

مقایسه رژیم‌های مکمل ویتامین D

دو RCT دوسو‐کور (۸۳ شرکت‌کننده) رژیم‌های مختلف ویتامین D را مقایسه کردند. یک RCT (۶۲ نفر) دوز ۷۰۰۰ IU/day را از ویتامین D۳ خوراکی با دوز ۴۰۰۰ IU/day از آن به مدت ۱۲ هفته مقایسه کرد، در حالی که RCT دوم (n = ۲۱) به مقایسه دوز ۱۰۰,۰۰۰ IU/month از ویتامین D۳ خوراکی با دوز ۱۲,۰۰۰ IU/month از آن پرداخت. هر دو RCT با خطر پائین سوگیری برای کورسازی (شرکت‌کنندگان، پرسنل و ارزیابی کنندگان پیامد) و داده‌های ناقص پیامد مواجه بودند، اما خطر سوگیری گزارش‌دهی انتخابی پیامد بالا گزارش شد. سوگیری ناشی از تصادفی‌سازی و پنهان‏‌سازی تخصیص در یک مطالعه در سطح پائین بود، اما در مطالعه دوم نه. خطر سوگیری‌های دیگر نامشخص بود.

هنگام مقایسه دوز ۱۰۰,۰۰۰ IU/month از ویتامین D خوراکی با دوز ۱۲,۰۰۰ IU/month از آن، دوز بالاتر ممکن است منجر به افزایش سطوح سرمی ۲۵(هیدروکسی)D در یک سال (MD: ۱۶,۴۰؛ ۹۵% CI؛ ۱۲.۵۹ تا ۲۰.۲۱) و در دو سال (MD: ۱۸.۹۶؛ ۹۵% CI؛ ۱۵.۲۰ تا ۲۲.۷۲) (شواهد با کیفیت پایین) شود. تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در عوارض جانبی بین دوزها وجود داشت (شواهد با کیفیت پائین). اپیزودهای بیشتری از سندرم حاد قفسه سینه در گروه با دوز بالا، در یک سال (MD: ۰.۲۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۲ تا ۰.۵۲) دیده شد، اما تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در دو سال (MD: ۰.۰۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۴‐ تا ۰.۲۲) (شواهد با کیفیت متوسط) گزارش شد. در یک سال و دو سال نیز تفاوتی اندک یا عدم تفاوت بین دوزها از نظر حضور درد (شواهد با کیفیت متوسط) یا درصد پیش‌بینی شده حجم بازدمی اجباری در ثانیه اول وجود داشت. با این حال، گروه با دوز بالا مقادیر کمتری را برای درصد پیش‌بینی شده ظرفیت حیاتی اجباری، هم در یک سال و هم در دو سال نشان داد (به ترتیب؛ MD؛ ۷.۲۰‐% پیش‌بینی شده؛ ۹۵% CI؛ ۱۴.۱۵‐ تا ۰.۲۵‐؛ و MD؛ ۷.۱۰‐% پیش‌بینی شده؛ ۹۵% CI؛ ۱۴.۰۳‐ تا ۰.۱۷‐). میان رژیم‌های دوزبندی، تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در سلامت عضلات هر دو دست یا دست غالب گزارش شد.

مطالعه‌ای که به مقایسه دوز ۷۰۰۰ IU/day از ویتامین D۳ خوراکی با دوز ۴۰۰۰ IU/day از آن (۲۱ شرکت‌کننده) پرداخت، داده‌ای را برای تجزیه‌و‌تحلیل ارائه نداد، اما میانه سطوح سرمی ۲۵(هیدروکسی)D در گروه دوز پائین در شش و ۱۲ هفته کمتر بود. در ۱۲ هفته، میانه سطح سرمی هورمون پاراتیروئید در گروه دوز بالا، کمتر دیده شد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
ما سه RCT را با کیفیت متفاوت وارد کردیم. ما فکر می‌کنیم که شواهد موجود ارائه شده در این مرور از کیفیت کافی برای هدایت عملکرد بالینی برخوردار نیستند. تا زمانی که شواهد بیشتری در دسترس قرار گیرند، پزشکان باید دستورالعمل‌های موجود مرتبط با مصرف مکمل ویتامین D و مرجع رژیم غذایی را برای کلسیم و ویتامین D در نظر بگیرند. برای تعیین اثرات و ایمنی مکمل ویتامین D، همچنین برای ارزیابی مزایای نسبی دوزهای مختلف در کودکان و بزرگسالان مبتلا به SCD، لازم است RCTهایی با طراحی خوب از طراحی موازی انجام شوند.
خلاصه به زبان ساده

مکمل ویتامین D در مدیریت بیماری سلول داسی‏‌شکل

سوال مطالعه مروری

ما شواهد موجود را در مورد تاثیر تجویز مکمل‌های ویتامین D برای افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‏‌شکل (SCD) مرور کردیم.

پیشینه

کمبود ویتامین D در افراد مبتلا به SCD شایع است. ویتامین D سطح کلسیم را تنظیم و از سلامت استخوان‌ها پشتیبانی می‌کند و عدم وجود آن باعث بدتر شدن مشکلات سلامت استخوان در افراد مبتلا به SCD می‌شود. ما می‌خواستیم بدانیم که تجویز مکمل‌های ویتامین D برای مبتلایان به SCD بهتر از مصرف دارونما (placebo) (ماده‌ای که حاوی هیچ دارویی نیست) یا عدم تجویز مکمل‌های ویتامین D است یا بدتر از آنها و اینکه کدام برنامه دوزبندی این ویتامین بهتر از دیگری است.

تاریخ جست‌و‌جو

شواهد تا این تاریخ به‌روز هستند: ۱۴ ژانویه ۲۰۲۰.

ویژگی‌های مطالعه

ما سه مطالعه را بررسی کردیم که افراد را به‌طور تصادفی برای درمان‌های مختلف انتخاب کردند. در یک مطالعه، ۳۹ فرد مبتلا به SCD به مدت شش هفته قرص ویتامین D یا دارونما مصرف کردند و سپس به مدت شش ماه دیگر پیگیری شدند. در مطالعه دوم، ۶۲ فرد مبتلا به SCD به مدت دو سال تحت درمان با دوز ۱۰۰,۰۰۰ واحد بین‌المللی (IU) در ماه یا ۱۲,۰۰۰ IU در ماه از ویتامین D قرار گرفتند. در مطالعه سوم، ۲۱ فرد مبتلا به SCD دوزهای ۷۰۰۰ IU در روز یا ۴۰۰۰ IU در روز را از این ویتامین به مدت سه ماه دریافت کردند.

‌نتایج کلیدی

ویتامین D در برابر دارونما

افرادی که مکمل ویتامین D مصرف کردند، سطوح بالاتری را از آن در خون خود پس از هشت، ۱۶ و ۲۴ هفته داشتند. هیچ تفاوتی در تعداد افرادی که دچار عوارض جانبی (گزگز در لب‌ها یا دست‌ها) شدند، وجود نداشت. شرکت‌کنندگان در گروه ویتامین D تعداد روزهای کمتری را با درد دست‌وپنجه نرم کردند. پس از هشت هفته، نمرات کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (نمره عملکرد فیزیکی) در گروه ویتامین D اندکی بدتر بود؛ این اختلاف پس از ۱۶ و ۲۴ هفته بیشتر شد. به‌طور کلی، کیفیت شواهد پائین بود.

مقایسه دوزهای مختلف ویتامین D

فقط یکی از این دو مطالعه وارد شده که دوزهای مختلف مکمل ویتامین D را با یکدیگر مقایسه کردند، داده‌هایی را برای تجزیه‌و‌تحلیل ارائه دادند. در این مطالعه، کسانی که دوز بالای ویتامین D (۱۰۰,۰۰۰ واحد بین‌المللی در ماه) را مصرف کردند، سطوح بالاتری را از آن در خون خود، پس از یک و دو سال نشان دادند. هیچ تفاوتی در تعداد افرادی که دچار عوارض جانبی، عوارض تنفسی، عملکرد ریوی (حجم بازدمی اجباری در ثانیه اول) و قدرت چنگ زدن دست شدند، گزارش نشد. اما ظرفیت حیاتی اجباری (معیار دیگری برای بررسی عملکرد ریه) در گروه با دوز بالا، کمتر بود.

در مطالعه‌ای که به مقایسه دوز ۷۰۰۰ IU/day از ویتامین D۳ خوراکی با دوز ۴۰۰۰ IU/day از آن پرداخت، گزارش شد افرادی که دوز پائین این ویتامین را مصرف کردند، در شش و ۱۲ هفته متوسط سطوح خونی ویتامین D کمتری داشتند. در ۱۲ هفته متوسط سطوح هورمون رشد در گروه با دوز بالا، کمتر بود.

با توجه به نتایج حاصل از سه کارآزمایی بالینی کوچک که شواهدی با کیفیت پائین تا متوسط داشتند، فکر نمی‌کنیم نتایج مرور ما از کیفیت کافی برای هدایت عملکرد بالینی در این زمینه برخوردار باشند. تا زمانی که شواهد بیشتری در دسترس قرار نگیرند، پزشکان باید دستورالعمل‌های موجود مربوط به مکمل ویتامین D، و توصیه‌ها را برای مصرف کلسیم و ویتامین D در نظر بگیرند.

کیفیت شواهد

ویتامین D در برابر دارونما

خطر سوگیری (bias) ناشی از نحوه قرار گرفتن افراد در گروه‌های مختلف، پائین بود. همچنین، نه کسانی که در مطالعات شرکت کردند و نه پزشکان می‌توانستند حدس بزنند که در ابتدای مطالعه در چه گروهی قرار داشتند. عوارض جانبی در گزارش اصلی به تفصیل شرح داده نشدند، اما زمانی که آنها از نویسنده درخواست شد، اطلاعات را ارائه کرد. افراد بیشتری از گروه دارونما (۶۸,۴ درصد) نسبت به گروه ویتامین D (۵ درصد) از مطالعه خارج شدند. خطر سوگیری در مورد چگونگی گزارش‌دهی نتایج در مطالعه، در سطح بالایی بود. ما شواهد مرتبط با سطوح خونی ویتامین D را با کیفیت متوسط، و برای عوارض جانبی، روزهای درد و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، با کیفیت پائین در نظر گرفتیم.

مقایسه دوزهای مختلف ویتامین D

خطر سوگیری ناشی از نحوه قرار گرفتن افراد در گروه‌های مختلف دوزبندی، در یک مطالعه پائین و در مطالعه دوم، نامشخص بود. همچنین، نه کسانی که در مطالعات شرکت کردند و نه پزشکان می‌توانستند حدس بزنند که در ابتدای مطالعه در چه گروهی قرار داشتند. خطر سوگیری ناشی از تعداد افرادی که از مطالعه خارج شدند، در سطح پائین، اما برای چگونگی گزارش‌دهی نتایج مطالعه، در سطح بالا بود. کیفیت شواهد برای سطوح خونی ویتامین D و عوارض جانبی آن پائین، و برای عوارض تنفسی، در سطح متوسط گزارش شد.


Ruchita Dixit، Sowmya Nettem، Simerjit S Madan، Htoo Htoo Kyaw Soe، Adinegara BL Abas، Leah D Vance، Patrick J Stover،
دوره ۲۰۱۸، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

پیشینه
بیماری سیکل‌سل گروهی از اختلالات اثرگذار روی هموگلوبین است که باعث داسی‌شکل یا هلالی‌شکل شدن گلبول‌های قرمز خون می‌شود. این بیماری با آنمی، افزایش استعداد ابتلا به عفونت‌ها و دوره‌های درد مشخص می‌شود. این بیماری با ارث بردن ژن‌های غیر طبیعی از هر دو والدین به وجود می‌آید، و این ترکیب باعث ایجاد انواع مختلف بیماری می‌شود.
با توجه به افزایش اریتروسیت‌ها در افراد مبتلا به بیماری سیکل‌سل، فرض می‌شود که آن‌ها در معرض خطر بالای کمبود فولات قرار دارند. به همین دلیل کودکان و بزرگسالان مبتلا به بیماری سیکل‌سل، به‌ویژه کسانی که مبتلا به کم‌خونی داسی‌شکل هستند، معمولا یک میلی‌گرم اسید فولیک خوراکی در روز مصرف می‌کنند، با این فرض که این امر ذخایر فولات خونی را جایگزین و علائم کم‌خونی را کاهش می‌دهد. بنابراین مهم است که نقش مکمل فولات را در درمان بیماری سیکل‌سل ارزیابی کنیم.
اهداف
تحلیل اثربخشی و عوارض جانبی احتمالی مکمل فولات در افراد مبتلا به بیماری سیکل‌سل (فولات موجود در مواد غذایی به‌طور طبیعی یا به‌عنوان غذای غنی‌شده یا مکمل‌های اضافی مانند قرص تهیه می‌شود)
روش های جستجو
ما پایگاه ثبت کارآزمایی‌های بالینی هموگلوبینوپاتی را در گروه فیبروز کیستیک و اختلالات ژنتیکی در کاکرین جست‌وجو کردیم که شامل منابع شناسایی‌شده از جست‌وجوی پایگاه‌های داده‌ای الکترونیکی جامع و جست‌وجوهای دستی ژورنال‌های مرتبط و خلاصه مقالات کنفرانس‌ها می‌شد. ما همچنین جست‌وجوهای اضافی را هم در پایگاه‌های داده‌ای الکترونیکی و هم در پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌های بالینی انجام دادیم.
تاریخ آخرین جست‌وجو در پایگاه ثبت کارآزمایی‌های بالینی هموگلوبینوپاتی در گروه فیبروز کیستیک و اختلالات ژنتیکی در کاکرین: ۱۷ نوامبر ۲۰۱۷
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌شده با دارونما، از مکمل فولات برای بیماری سیکل‌سل.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
چهار نویسنده این مرور، به‌طور مستقل از هم، واجد شرایط بودن و ریسک سوگیری (bias) کارآزمایی‌های واردشده را ارزیابی کرده و داده‌ها را استخراج کرده و تحلیل داده‌های این مرور را انجام دادند. ما از پروسیجرهای روش‌شناسی معین و استاندارد کاکرین استفاده کردیم.
نتایج اصلی
یک کارآزمایی، که در سال ۱۹۸۳ انجام شد، واجد شرایط ورود به مرور بود. این، یک کارآزمایی شبه‌تصادفی‌سازی و کنترل‌شده با دارونما و دو سوکور از مکمل اسید فولیک در افراد مبتلا به بیماری سیکل‌سل بود. در مجموع ۱۱۷ کودک مبتلا به بیماری سیکل‌سل (SS) هموزیگوت در سنین ۶ ماه تا ۴ سال برای یک دوره یک ساله در مطالعه شرکت کردند (تجزیه‌وتحلیل به ۱۱۵ کودک محدود شد.)
اندازه‌گیری فولات سرم، که پس از ورود به کارآزمایی، در ماه ۶ و ۱۲ به‌دست آمد، در ۸۰ نفر از ۱۱۵ شرکت کننده (۷۰%) قابل دسترس بود. در این‌جا تفاوت معناداری بین گروه‌هایی که اسید فولیک دریافت می‌کردند و افرادی که دارونما می‌گرفتند، با توجه به مقادیر فولات سرم بالاتر از ۱۸ میکروگرم بر لیتر و مقادیر پائین‌تر از ۵ میکروگرم بر لیتر، وجود داشت. در گروه اسید فولیک، مقادیر بالاتر از ۱۸ میکروگرم بر لیتر در ۳۳ نفر از ۴۱ نفر شرکت کننده (۸۱%) در مقایسه با ۶ نفر از ۳۹ شرکت کننده (۱۵%) که در گروه دارونما (لاکتات کلسیم) بودند، مشاهده شد. علاوه بر این، هیچ شرکت‌کننده‌ای در گروه اسید فولیک با سطح فولات سرم پائین‌تر از ۵ میکروگرم بر لیتر وجود نداشت، در حالی‌که در گروه دارونما، ۱۵ نفر از ۳۹ شرکت‌کننده (۳۹%) سطوح پائین‌تر از این آستانه را داشتند. شاخص‌های خونی در ۱۰۰ نفر از ۱۱۵ شرکت‌کننده (۸۷%) در ابتدا و در یک سال بعد اندازه‌گیری شد. پس از تطابق گروه‌های سنی و جنسی، محققان هیچ تفاوت معناداری را بین گروه‌های کارآزمایی با توجه به غلظت کلی هموگلوبین، هم در ابتدا و هم بعد از یک سال، گزارش نکردند. ذکر این موضوع مهم است که هیچ‌یک از داده‌های خام برای پیامدهای ذکرشده در بالا برای تجزیه‌وتحلیل در دسترس نبودند. نسبت شرکت‌کنندگانی که دچار رویدادهای بالینی معینی شدند، در همه ۱۱۵ نفر شرکت‌کننده، در مورد داده‌های خام در دسترس، تجزیه‌وتحلیل شد. این‌جا تفاوت آماری معناداری ذکر نشد، هرچند کارآزمایی‌ها آنقدر قوی نبودند که در موارد زیر بتوانند تفاوت میان گروه اسید فولیک و کنترل را نشان دهند: عفونت‌های جزئی، نسبت خطر (RR): ۰,۹۹ (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰,۸۵ تا ۱,۱۵؛ کیفیت شواهد پائین)؛ عفونت‌های بزرگ، RR: ۰,۸۹ (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰,۴۷ تا ۱,۶۶؛ کیفیت شواهد پائین)؛ داکتیلیت، RR: ۰,۶۷ (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰,۳۵ تا ۱,۲۷؛ کیفیت شواهد پائین)؛ جداشدگی حاد طحالی، RR: ۱,۰۷ (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰,۴۴تا۲,۵۷؛ کیفیت شواهد پائین)؛ یا دوره‌های درد، RR: ۱,۱۶ (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰,۷۰ تا ۱,۹۲؛ کیفیت شواهد پائین).
هرچند محققان نسبت بالاتری را از حملات تکراری داکلیتیت در گروه دارونما با دو یا چند حمله رخ داده در ۱۰ نفر از ۵۶ شرکت‌کننده در مقایسه با ۲ نفر از ۵۹ نفری که در گروه اسید فولیک بودند (P < ۰,۰۵) گزارش کردند.
میزان رشد که به‌وسیله نسبت قد به سن و وزن به سن تعیین می‌شود، همچنین قد و سرعت رشد، در ۱۰۳ نفر از ۱۱۵ شرکت کننده (۹۰%) برای داده‌های خامی که در دسترس نبودند، اندازه‌گیری شد. محققان تفاوت‌های معناداری را در میزان رشد بین دو گروه گزارش نکردند.
این کارآزمایی، با توجه به تولید توالی تصادفی و پیامدهای ناقص، ریسک بالایی را از سوگیری به همراه داشت. ریسک نامعلومی از سوگیری در رابطه با تخصیص پنهانی، ارزیابی پیامدها و گزارش انتخابی وجود داشت. در نهایت، با توجه به کورسازی شرکت‌کنندگان و پرسنل ریسک سوگیری پائین و کیفیت کلی شواهد در این بررسی نیز پائین بود.
هیچ کارآزمایی دیگری برای مقایسه‌های واجد شرایط شناسایی نشد، برای مثال: مکمل فولات (غذاهای غنی‌شده و مکمل‌های فیزیکی با قرص) در برابر دارونما، مکمل فولات (به‌طور طبیعی در رژیم غذایی وجود دارد) در برابر دارونما، مکمل فولات (غذاهای غنی‌شده و مکمل های فیزیکی با قرص) در برابر مکمل فولات (به‌طور طبیعی در رژیم غذایی وجود دارد.)
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
در این مرور یک کارآزمایی دوسوکور کنترل‌شده با دارونما، روی مکمل اسید فولیک در کودکان مبتلا به بیماری سیکل‌سل وارد شد. در کل، کارآزمایی شواهد ترکیبی را روی پیامدهای مورد بررسی ارائه کرد. هیچ کارآزمایی در رابطه با بزرگسالان شناسایی نشد. با شواهد محدود ارائه‌شده، می‌توان نتیجه‌گیری کرد که با وجود اینکه مکمل اسید فولیک می‌تواند سطح فولات سرم را افزایش دهد، اثرات این مکمل روی کم‌خونی و هرگونه علائم کم‌خونی نامشخص است.
کارآزمایی‌های بیشتر می‌توانند شواهد مربوط به اثربخشی مکمل فولات را اضافه کنند. کارآزمایی‌های بیشتر باید پیامدهای بالینی را مانند مکمل فولات، غلظت هموگلوبین، مزایا و اثرات جانبی مداخله، مخصوصا با توجه به موربیدیتی مربوط به بیماری سیکل‌سل، ارزیابی کنند. کارآزمایی‌ها باید شامل افراد مبتلا به بیماری سیکل‌سل، در همه سنین و در هر دو جنس و با هر محیطی باشد. برای بررسی اثرات مکمل فولات، کارآزمایی‌ها باید افراد بیشتری را به کار گیرند و دربرگیرنده طول دوره بیشتر همراه با پیگیری طولانی‌مدت نسبت به کارآزمایی‌هایی باشند که اخیرا در این مرور وارد شدند.
خلاصه به زبان ساده
مکمل فولات در افراد مبتلا به بیماری سیکل‌سل
سوال مطالعه مروری
ما می‌خواستیم میزان تاثیر و ایمنی مکمل فولات را در افراد مبتلا به بیماری سیکل‌سل ارزیابی کنیم (فولات موجود در مواد غذایی به‌طور طبیعی، به‌عنوان غذاهای غنیشده یا مکمل‌های اضافی مانند قرص ارائه می‌شود.)

پیشینه
بیماری سیکل‌سل مجموعه‌ای است از اختلالات اثرگذار روی هموگلوبین (مولکولی در گلبول‌های قرمز خون که اکسیژن را به سلول‌های سراسر بدن تحویل می‌دهد) که منجر به داسی‌شکل یا هلالی‌شکل شدن گلبول‌های قرمز خون می‌شود. این بیماری بوسیله آنمی (خون نمی‌تواند به اندازه کافی اکسیژن را در سراسر بدن حمل کند)، عفونت‌های تکراری و دوره‌های درد مشخص می‌شود. با این وجود که بیماری سیکل‌سل در اصل به دلیل مهاجرت در نواحی گرمسیری و تحت‌گرمسیری یافت شد، در حال حاضر این بیماری در سراسر جهان شایع است.
سه اقدام پیشگیرانه که به طور گسترده‌ای برای کنترل بیماری سیکل‌سل استفاده می‌شود، وجود دارد. این اقدامات عبارتند از: پنی‌سیلین، ایمن‌سازی در برابر عفونت پنوموکوکی و مکمل فولات.
فولات یک ویتامین B محلول در آب که برای خونسازی مورد نیاز است (فرایندی که گلبول‌های قرمز خون را تولید می‌کند). با توجه به اینکه در افراد مبتلا به بیماری سیکل‌سل افزایش خونسازی وجود دارد، تصور بر این است که آنها ممکن است نیاز به مصرف بالای فولات بوسیله مکمل یا از طریق رژیم غذایی داشته باشند. با این حال، عدم تحقیق مبتنی بر شواهد به این معناست که هنوز مشخص نیست آیا مزایای مصرف مکمل بیشتر از خطر عوارض جانبی احتمالی آن است یا خیر.

زمان انجام پژوهش
شواهد تا تاریخ ۱۷ نوامبر ۲۰۱۷ موجود هستند.

ویژگی‌های مطالعه
ما یک کارآزمایی را با ۱۱۷ کودک مبتلا به بیماری سیکل‌سل در سنین بین ۶ ماه و ۴ سال، در این مرور وارد کردیم. این یک کارآزمایی کنترل شده دوسوکور یک ساله بود که کودکانی را که مکمل اسید فولیک دریافت می‌کردند با افرای که دارونما (یک درمان ساختگی) می‌گرفتند، مقایسه می‌کرد. (هم شرکت‌کنندگان و هم پزشکان نمی‌دانستند که شرکت کنندگان به کدام گروه درمانی اختصاص داده شده‌اند.)

نتایج اصلی
محققان کارآزمایی گزارش کردند که مکمل اسید فولیک منجر به سطوح بالاتر اسید فولیک اندازه‌گیری شده در خون می‌شود. هرچند، تفاوت‌هایی در غلظت هموگلوبین در پایان یک سال وجود نداشت. نتایج این کارآزمایی همچنین عوامل بالینی مرتبط به درمان را از جمله رشد، عفونت‌های اصلی و جزئی، تجمع سلول‌های خونی در طحال، دوره‌های درد شکم یا استخوان را گزارش کرد. محققان گزارش کردند که هیچ تفاوتی در این پیامدها، از ابتدا تا انتهای کارآزمایی، وجود ندارد. هرچند، کارآزمایی به اندازه کافی بزرگ نبود تا تفاوت‌های احتمالی گزارش‌شده را بین گروه اسید فولیک و گروه دارونما شناسایی کند.

کیفیت شواهد
در کارآزمایی تحت بررسی، این موضوع که شرکت‌کنندگان چگونه به گروهی که اسید فولیک دریافت می‌کنند یا گروهی که دارونما می‌گیرند، اختصاص یابند، مشخص نبود. همچنین روش مطمئنی در مورد اینکه شرکت‌کنندگان و کارکنان کارآزمایی نمی‌دانستند هریک از افراد چه درمانی را دریافت می‌کنند (به نام تخصیص پنهانی) توصیف نشد. این دو عامل به این معناست که کارآزمایی ریسک بالایی را از نتایج سوگیری داشت.
کارآزمایی شامل تعداد زیادی از شرکت‌کنندگان نشد. از نظر بسیاری از دیدگاه‌های بالینی، این بررسی برای نشان دادن تفاوت‌ها بین افرادی که اسید فولیک دریافت می‌کردند و کسانی که دارونما می‌گرفتند طراحی نشد. به این معنا که نتایج حاصل از این کارآزمایی مبهم و بنابراین تفسیرشان دشوار است.
در نهایت، بررسی ما قصد داشت مکمل فولات (که به‌طور طبیعی در مواد غذایی، به‌عنوان غذای غنی شده یا مکمل اضافی مانند قرص وجود دارد) را در کودکان و بزرگسالان بررسی کند. از آن‌جایی که ما فقط یک کارآزمایی را که یک نوع از مکمل را در کودکان بررسی می‌کرد، شناسایی کردیم، نتایج به‌دست آمده برای جمعیت‌های دیگر مفید نیست.
بنابراین، ما کیفیت شواهد کارآزمایی‌های واردشده را در این بررسی پائین تشخیص دادیم. بر اساس نتایج به دست آمده، فقط یک مطالعه با کیفیت پائین نشان داد که مکمل فولات سطح اسید فولیک خون را بالا می‌برد، بنابراین ما نمی‌توانیم بیان کنیم که آیا این مکمل موثر است یا خیر.
برای تقویت این مرور، انجام کارآزمایی‌های بیشتر با حجم نمونه بالاتر و دوره درمان (و پیگیری) طولانی‌تر از مکمل فولات در افراد مبتلا به بیماری سیکل‌سل مورد نیاز است. با این حال، ما انتظار نداریم کارآزمایی‌های بیشتری در مورد این مداخله انجام شود و از این‌رو، این مرور به‌طور مرتب به‌روز نمی‌شود.

Priti Mulimani، Victor CW Hoe، Melanie J Hayes، Jose Joy Idiculla، Adinegara BL Abas، Laxminarayan Karanth،
دوره ۲۰۱۸، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

پیشینه
دندان‌پزشکی، حرفه‌ای است با شیوع بالای اختلالات عضلانی‌اسکلتی (musculoskeletal disorders; WMSD) مرتبط با کار میان شاغلان به آن، با نشانه‌هایی که اغلب از همان مرحله دانشجویی شروع می‌شود. اعمال مداخلات ارگونومی در حوزه‌های جسمانی، ذهنی و سازمانی برای پیشگیری از وقوع آن‌ها پیشنهاد شده‌، اما شواهد اثرات آن‌ها همچنان نامشخص است.
اهداف

ارزیابی تاثیر مداخلات ارگونومی در پیشگیری از بروز اختلالات عضلانی‌اسکلتی مرتبط با کار میان متخصصان مراقبت از دندان.

روش های جستجو
ما CENTRAL؛ MEDLINE PubMed؛ Embase؛ PsycINFO ProQuest؛ NIOSHTIC؛ NIOSHTIC‐۲؛ HSELINE؛ CISDOC (OSH‐UPDATE)؛ ClinicalTrials.gov و پلت‌فرم بین‌المللی پایگاه ثبت کارآزمایی‌های بالینی (ICTRP) سازمان جهانی بهداشت را تا آگوست ۲۰۱۸، بدون اعمال محدودیت در زبان و تاریخ آن، جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs)، شبه‐ RCTها (quasi‐RCTs)، و RCTهای خوشه‌ای (cluster RCTs) را انتخاب کردیم که در آن‌ها شرکت‌کنندگان بزرگسال، ۱۸ سال و بالاتر، مشغول به کار دندان‌پزشکی بودند. حداقل ۷۵% از آن‌ها باید بدون درد عضلانی‌اسکلتی در ابتدای ورود به مطالعه بوده باشند. فقط مطالعاتی را وارد کردیم که حداقل یکی از پیامدهای اولیه ما را اندازه‌گیری کردند؛ یعنی WMSD تشخیص داده شده توسط پزشک، دردی که خود فرد گزارش کند (self‐reported)، یا عملکرد کاری فرد.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
سه نویسنده به‌طور مستقل از هم ۲۰ منبع بالقوه واجد شرایط را از میان ۹۴۶ منبع مرتبط شناسایی‌ شده از نتایج جست‌وجو، غربالگری و انتخاب کردند. براساس بررسی متن کامل مقالات، دو مطالعه را انتخاب، ۱۶ مطالعه را خارج کردیم، و دو مطالعه در انتظار طبقه‌بندی هستند. چهار نویسنده مطالعه مروری به‌طور مستقل از هم داده‌ها را استخراج، و دو نویسنده خطر سوگیری (risk of bias) را ارزیابی کردند. تفاوت میانگین (MD) را با ۹۵% فاصله اطمینان (CI) برای پیامدهای پیوسته و خطر نسبی (RR) را با ۹۵% فاصله اطمینان برای پیامدهای دو‐حالتی محاسبه کردیم. کیفیت شواهد را برای هر یک از پیامدها با استفاده از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی کردیم.
نتایج اصلی

دو RCT ( با ۲۱۲ شرکت‌کننده) را وارد کردیم، که یکی از آن‌ها کارآزمایی تصادفی‌سازی‌شده‐ خوشه‌ای بود. اعمال تعدیل از نظر تاثیر طراحی مطالعه از خوشه‌بندی کردن، حجم نمونه کل را تا ۲۱۰ مورد کاهش داد. هر دو مطالعه در کلینیک‌های دندان‌پزشکی انجام‌ شده و مداخلات ارگونومی را در حوزه جسمانی ارزیابی کردند، یکی از مطالعات مداخله ارگونومی چند‐وجهی را، شامل انتقال دانش و ارائه آموزش در مورد ارگونومی، اصلاح ایستگاه کار، آموزش و ارزیابی ارگونومی در ایستگاه کار، و برنامه ورزشی منظم، ارزیابی کرد؛ مطالعه دیگر به بررسی اثربخشی دو نوع مختلف از ابزار مورد استفاده برای تراشیدن پلاک دندانی در پیشگیری از WMSDها پرداخت. به دلیل تنوع مداخلات و پیامدها، قادر به ترکیب نتایج دو مطالعه نبودیم.

⁩مداخلات ارگونومی جسمانی⁩.⁧⁩⁧⁩ بر اساس نتایج یک مطالعه، شواهدی با کیفیت بسیار پائین وجود دارد که مداخله چند‐وجهی تاثیر واضحی بر خطر WMSD در دندان‌پزشکان در ران‌ها (RR: ۰,۵۷؛ %۹۵ CI؛ ۰.۲۳ تا ۱.۴۲؛ ۱۰۲ شرکت‌کننده)، یا پا‌ها (RR: ۰.۶۴؛ %۹۵ CI؛ ۰.۲۹ تا ۱.۴۱؛ ۱۰۲ شرکت‌کننده) در مقایسه با عدم‌ مداخله طی یک دوره شش‐ماهه ندارد. بر اساس نتایج یک مطالعه، شواهدی با کیفیت پائین حاکی از عدم تفاوت واضح در درد آرنج (MD: ‐۰.۱۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۹‐ تا ۰.۱۱؛ ۱۱۰ شرکت‌کننده)، یا درد شانه (MD: ‐۰.۳۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۵‐ تا ۰.۱۱؛ ۱۱۰ شرکت‌کننده) در شرکت‌کنندگانی که از کورت‌های (curettes) سبک‐وزن با دسته‌های پهن‌تر یا کورت‌های سنگین‌تر با دسته‌های باریک برای تراشیدن پلاک دندانی طی یک دوره ۱۶‐هفته‌ای استفاده کردند، به دست آمد.

⁩مداخلات ارگونومی ذهنی. ⁧⁩هیچ مطالعه‌ای را برای ارزیابی اثربخشی مداخلات ارگونومی ذهنی نیافتیم.

⁩مداخلات ارگونومی سازمانی.⁧⁩ هیچ مطالعه‌ای را پیدا نکردیم که به ارزیابی اثربخشی مداخلات ارگونومی سازمانی پرداخته باشند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

شواهدی با کیفیت بسیار پائین از یک مطالعه نشان داد که یک مداخله چند‐وجهی در مقایسه با عدم مداخله طی یک دوره شش‐ماهه هیچ تاثیر واضحی بر خطر ابتلا به WMSD در ران‌ها و پاها ندارد. این یک مطالعه ضعیف با کاستی‌های متعدد و خطاها در تجزیه‌و‌تحلیل آماری داده‌ها بود. شواهدی با کیفیت پائین از یک مطالعه نشان داد که تفاوت آشکاری در درد آرنج یا درد شانه در شرکت‌کنندگان استفاده کننده از کورت‌های سبک با دسته پهن‌تر یا کورت‌های سنگین‌تر با دسته باریک برای تراشیدن پلاک دندانی طی یک دوره ۱۶‐هفته‌ای وجود ندارد.

هیچ مطالعه‌ای را برای ارزیابی اثربخشی مداخلات ارگونومی ذهنی یا سازمانی پیدا نکردیم.

توانایی ما در نتیجه‌گیری قطعی به دلیل تعداد اندک مطالعات مناسب در دسترس، و خطر بالای سوگیری مطالعات موجود، محدود شد. این مرور نیاز را به انجام RCTهایی با طراحی خوب، روش اجرای خوب، و گزارش‌دهی خوب، با پیگیری طولانی‐مدت که استراتژی‌های پیشگیری از WMSD را میان دندان‌پزشکان ارزیابی کنند، برجسته می‌سازد.

خلاصه به زبان ساده

نقش مداخلات ارگونومی در پیشگیری از بروز اختلالات عضلانی‌اسکلتی در متخصصان مراقبت‌‌های دندان

هدف این مطالعه مروری چیست؟⁧

ارائه‌دهندگان خدمات دندان‌پزشکی به دلیل ماهیت استرس‌زای جسمانی و روحی کار خود، بیشتر در معرض ابتلا به آسیب‌ها و اختلالات استخوان‌ها، عضلات، و مفاصل هستند، که به عنوان اختلالات عضلانی‌اسکلتی (musculoskeletal disorders; MSDs) شناخته می‌شوند. اقدامات یا راه‌حل‌های مختلفی برای پیشگیری از بروز MSDهای مرتبط با کار (work‐related MSDs; WMSD) پیشنهاد شده است. این موارد به عنوان مداخلات ارگونومی (ergonomic) شناخته می‌شوند، که به معنای هماهنگی مواردی است که افراد با آنها در تعامل هستند، تا نیازها، توانایی‌ها، و محدودیت‌های آن‌ها تامین شود. مداخلات ارگونومی در حوزه‌های جسمانی، شناختی (ذهنی)، یا سازمانی قرار می‌گیرند. هدف از این مرور کاکرین آن بود که بدانیم هر یک از این مداخلات ارگونومی در پیشگیری از بروز WMSD میان پزشکان مراقبت از دندان موثر هستند یا خیر. ما تمام مطالعات مرتبط را برای پاسخ این سوال گردآوری و تجزیه‌و‌تحلیل کردیم. هیچ مطالعه مرتبطی را پیدا نکردیم.

⁩پیام‌های کلیدی⁧

شواهدی با کیفیت بسیار پائین از یک مطالعه نشان داد که، یک مداخله ارگونومی جامع، متشکل از آموزش، اصلاح ایستگاه کار (work station)، و یک برنامه ورزشی منظم، هیچ تاثیری بر خطر بروز WMSD در اندام تحتانی دندان‌پزشکان، طی یک دوره شش ماه ندارد. شواهدی با کیفیت پائین از یک مطالعه نشان داد که تغییر ابزار مورد استفاده برای تراشیدن پلاک‌های دندانی تاثیر مشخصی را بر درد آرنج یا درد شانه دندان‌پزشکان طی یک دوره چهار ماهه بر جای نمی‌گذارد. هر دو مطالعه کاستی‌های متعددی داشتند، و شرکت‌کنندگان را به مدت کافی پیگیری نکردند. هیچ مطالعه‌ای را برای ارزیابی اثربخشی مداخلات ارگونومی شناختی یا سازمانی نیافتیم. برای ارزیابی اثربخشی مداخلات ارگونومی در دندان‌پزشکان نیاز به انجام مطالعات بهتری داریم. بسیار محتمل است که گنجاندن نتایج مطالعات جدید نتیجه‌گیری‌های این مرور را تغییر دهند.

در این مرور چه موضوعی بررسی شد؟⁧

دندان‌پزشکان بسیار مستعد ابتلا به خطرات شغلی مانند MSD هستند، که منجر به پائین آمدن کیفیت زندگی، فرسودگی شغلی، و سلامت ضعیف شده، و اغلب آن‌ها حرفه خود را رها می‌کنند. پیشنهاد شده که ارائه مداخلات ارگونومی (ergonomic intervention)، با بهبود در سبک کار، ابزار مورد استفاده، طراحی مطب دندان‌پزشکی، فعالیت بدنی، وضعیت قرارگیری بدن حین کار، سطح استرس ذهنی، زمان‌بندی قرار ملاقات، یا محیط کار می‌توانند به پیشگیری از بروز WMSD کمک کنند. مرور ما اثربخشی همه این مداخلات را در پیشگیری از بروز WMSD بین افرادی که به کار دندان‌پزشکی می‌پردازند، اعم از دندانپزشک، متخصص بهداشت دندان، دستیاران دندان‌پزشکی، پرستار دندان‌پزشکی، یا دانشجویان دندان‌پزشکی، ارزیابی کرد. ما ارزیابی کردیم که این اقدامات تا چه حد از بروز WMSDهای جدید پیشگیری می‌کنند، نه اینکه چگونه از شدت آنها می‌کاهند، یا اینکه چگونه WMSDهای موجود را از بین می‌برند. اثربخشی مداخلات ارگونومی را بر تعداد WMSDهای تشخیص داده شده توسط پزشک، دردی که خود فرد گزارش می‌کند، یا توانایی کار، ارزیابی کردیم.

⁩نتایج اصلی این مرور چه هستند؟⁧

ما دو مطالعه را با ۲۱۲ شرکت‌کننده پیدا کردیم که در مراکز یا کلینیک‌های دندان‌پزشکی در ایران و ایالات متحده انجام شدند. هر دو مطالعه مداخلات ارگونومی جسمانی را ارزیابی کردند. یک مطالعه به بررسی یک مداخله ارگونومی جامع، شامل آموزش، اصلاح ایستگاه کار، و یک برنامه ورزشی منظم پرداخت، و مطالعه دیگر دو نوع ابزار مختلف را ارزیابی کرد که برای انجام یک پروسیجر دندان‌پزشکی استفاده می‌شود. مطالعه نخست نشان داد که مداخله جامع ارگونومی درد عضلانی‌اسکلتی را در اندام تحتانی کاهش نداد. مطالعه دوم دریافت که افرادی که از دو نوع ابزار مختلف برای تراشیدن پلاک‌های دندانی استفاده کردند، سطوح مشابهی را در درد آرنج و شانه نشان دادند. این مطالعات کاستی‌هایی داشتند، مانند متدولوژی ضعیف و زمان کوتاه پیگیری، بنابراین نمی‌توانیم براساس یافته‌های آنها به نتیجه‌گیری قطعی برسیم.

ما هیچ مطالعه‌ای را پیدا نکردیم که اثربخشی مداخلات ارگونومی شناختی یا سازمانی را ارزیابی کند. برای ارزیابی اثرات مداخلات ارگونومی جسمانی، شناختی و سازمانی به انجام مطالعاتی نیاز داریم که بهتر طراحی شوند، اجرا شوند و گزارش شوند.

⁩این مرور تا چه زمانی به‌روز است؟⁧

برای یافتن مطالعات منتشر شده تا آگوست ۲۰۱۸ به جست‌وجو پرداختیم.


Priti Mulimani، Adinegara BL Abas، Laxminarayan Karanth، Raffaella Colombatti، Palna Kulkarni،
دوره ۲۰۱۹، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

پیشینه
تالاسمی یک ‌ناهنجاری کمّی در ‌هموگلوبین است که در اثر جهش‌هایی در ژن‌های کنترل ‌کننده تولید گلوبین‌های آلفا یا بتا ایجاد می‌شود. زنجیره‌های غیرطبیعی بدون جفت گلوبین با ایجاد آسیب غشایی و مرگ سلولی در سیستم‌های ارگان و تخریب پیش‌ساز‌های اریتروئید در مغز استخوان باعث کم‌خونی (آنمی) همولیتیک می‌شوند. مدیریت مادام‌العمر اثرات سلامت عمومی ‌تالاسمی ‌در افراد مبتلا، به خودی‌خود یک موضوع بسیار چالش‌برانگیز است؛ و شکست در مدیریت عوارض دندانی و ارتودنسی (dental and orthodontic) در افراد مبتلا به تالاسمی، سلامت عمومی، بار (burden) مالی و شخصی ناشی از این بیماری را تشدید می‌کند. از آن‌جایی که دستورالعمل‌های مبتنی بر شواهد برای متقاضیان و ارائه‌ دهندگان مراقبت در مورد بهترین روش مدیریت این عوارض دندانی و ارتودنسی در تالاسمی وجود ندارد، این مرور به دنبال بررسی آنها است.
اهداف
هدف اصلی این مرور، ارزیابی روش‌های مختلف برای درمان عوارض دندانی و ارتودنسی در افراد مبتلا به تالاسمی ‌بود.
روش های جستجو

ما پایگاه ثبت کارآزمایی‌های هموگلوبینوپاتی‌های گروه فیبروز سیستیک و اختلالات ژنتیکی در کاکرین، را که از جست‌وجوهای پایگاه‌های اطلاعاتی الکترونیک و جست‌وجوی دستی مجلات و کتاب‌های خلاصه‌مقالات کنفرانس گردآوری شدند، جست‌وجو کردیم. ما فهرست منابع مقالات و مرورهای مرتبط را جست‌وجو کردیم.

تاریخ آخرین جست‌وجو: ۱ آگوست ۲۰۱۹.

ما هم‌چنین نه بانک اطلاعاتی آنلاین را جست‌وجو کردیم (PubMed؛ Google Scholar؛ ClinicalTrials.gov؛ پلت‌فرم بین‌المللی ثبت کارآزمایی‌های بالینی سازمان جهانی بهداشت؛ پایگاه اطلاعاتی منابع علمی سلامت در آمریکای لاتین و کارائیب، ایندکس مدیکوس آفریقا، ایندکس مدیکوس برای منطقه جنوب شرقی آسیا، ایندکس مدیکوس برای منطقه مدیترانه شرقی، Indexing of Indian Medical Journals). ما فهرست منابع مقالات و مرورهای مرتبط را جست‌وجو کردیم و با هماتولوژیست‌ها، کارشناسان رشته‌های دندانپزشکی، سازمان‌ها، شرکت‌های داروسازی و محققانی که در این زمینه کار می‌کنند، تماس گرفتیم.

تاریخ آخرین جست‌وجو: ۲۲ جولای ۲۰۱۹.

معیارهای انتخاب
به جست‌وجوی کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده منتشر شده یا منتشر نشده در مورد درمان عوارض دندانی و ارتودنسی در افراد مبتلا به تشخیص تالاسمی، صرف‌نظر از فنوتیپ، شدت، سن، جنس و منشاء قومیتی آنها، پرداختیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم ۳۵,۲۰۲ عنوان را از نتایج جست‌وجو غربالگری کردند. ما چهار کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده منحصربه‌فرد را شناسایی کردیم، که به نظر می‌رسید از آن میان، یک کارآزمایی بالقوه مرتبط باشد. براساس ارزیابی دقیق‌تر، مشخص شد که یک کارآزمایی قابلیت ورود را نداشت.
نتایج اصلی
ما هیچ کارآزمایی مرتبطی را برای ورود به این مرور نیافتیم.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
به دلیل عدم وجود داده و کارآزمایی‌ها، قادر به نتیجه‌گیری نبودیم. این مرور، نیاز به انجام و گزارش‌دهی مناسب کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل ‌شده را با کیفیت بالا برای بررسی اثربخشی روش‌های درمانی مختلف برای عوارض دندانی و ارتودنسی در افراد مبتلا به تالاسمی برجسته‌تر می‌کند.
خلاصه به زبان ساده

درمان مشکلات دندانی و ارتودنسی در تالاسمی

سوال مطالعه مروری

ما شواهد مربوط را به اینکه مشکلات دندانی و ارتودنسی در افراد مبتلا به تالاسمی چگونه به بهترین شکل درمان می‌شوند، ‌بررسی کردیم.

پیشینه

گلبول‌های قرمز رنگدانه حامل اکسیژن را به نام هموگلوبین می‌سازند. در تالاسمی، به دلیل نقایص (جهش‌ها) در دو نوع خاص از ژن‌ها، ‌هموگلوبین طبیعی نیست و منجر به طبقه‌بندی تالاسمی آلفا (α) یا بتا (β) ‌می‌شود. حدود ۵% از جمعیت جهان حاملین جهشی هستند که باعث می‌شود ژن آلفا‐گلوبین فقط به‌طور نسبی عمل کند یا اصلا عمل نکند، برای ژن بتا‐گلوبین میزان حاملین حدود ۱,۵% است و هر ساله میلیون‌ها نفر دیگر شناسایی می‌شوند. هر دو نوع تالاسمی ‌عمدتا در کمربند جغرافیایی از کشور‌هایی یافت می‌شوند که از جنوب صحرای آفریقا، از منطقه مدیترانه و خاورمیانه، تا جنوب و جنوب شرقی آسیا امتداد دارند. در حال حاضر به دلیل این‌که افراد از کشوری به کشور دیگر می‌روند، این اختلالات اکنون در بسیاری از مناطق دیگر جهان نیز مشاهده می‌شوند.

هنگامی ‌که افراد دو نسخه را از ژن جهش‌یافته به ارث می‌برند، هموگلوبین معیوب در گلبول‌های قرمز، اکسیژن را به‌طور طبیعی درون بدن رها نمی‌کنند، و منجر به علائم تالاسمی می‌شوند. این سلول‌های معیوب در اندام‌های بدن و سلول‌های مغز استخوان ایجاد شده و باعث آسیب بافت و مرگ سلول می‌شوند. این امر منجر به کم‌خونی یعنی کاهش گلبول‌های قرمز می‌شود. کمبود اکسیژن ناشی از کم‌خونی می‌تواند عملکرد طبیعی ارگان‌ها را متوقف ‌کند، بنابراین بسته به شدت این بیماری، ترانسفیوژن‌های خون اغلب برای اصلاح افت سلول‌های قرمز خون مورد نیاز هستند. بدن سعی می‌کند با افزایش تعداد گلبول‌های قرمز خون سازنده که باعث گسترش فضا‌های مغز استخوان می‌شوند، به‌طور طبیعی این کم‌خونی را جبران کند. در جمجمه، گونه‌ها و استخوان‌های فک، این مغز استخوان در حال گسترش، منجر به تورم استخوانی غیرطبیعی می‌شود، که منجر به ناهنجاری فک شده و دندان‌ها در وضعیت صحیح خود قرار نمی‌گیرند (مال‌اوکلوژن (malocclusion) نامیده می‌شود). مشکلات مربوط به گفتار، غذا خوردن و ظاهر، ناشی از تغییرات شدید در صورت و فک هستند. این ویژگی‌های قابل مشاهده می‌توانند در افراد مبتلا به تالاسمی دیسترس ایجاد کرده و بر کیفیت زندگی آن‌ها تاثیر منفی داشته باشند.

از آن‌جایی که افراد مبتلا به تالاسمی ‌ناگزیر هستند برای زنده ماندن و مدیریت عوارض مرتبط با درمان طولانی‌مدت بیماری، بر مقابله با تاثیر جدی کم‌خونی بر سلامت عمومی خود متمرکز شوند، ممکن است از سایر مشکلات دندانی مانند پوسیدگی دندان، بیماری لثه، عفونت‌ها و غیره غافل شوند. در نتیجه عفونت‌های عادی دندان ممکن است شدیدتر شده و نیاز به درمان پیشرفته داشته باشند. قبل از شروع هر نوع درمان دندان‌پزشکی در افراد مبتلا به تالاسمی، پزشکان باید هم شرایط زمینه‌ای و هم اثرات منجر به کم‌خونی یا درمان آن را در نظر بگیرند. درمان دندان‌پزشکی ممکن است در افراد مبتلا به تالاسمی‌ که طحال خود را برداشته‌اند، به ویژه خطرناک باشد، چرا که ممکن است آن‌ها را در معرض عفونت‌هایی قرار دهد.

با توجه به اثرات قابل توجه مشکلات دندانی و ارتودنسی بر زندگی افراد مبتلا به تالاسمی، یافتن بهترین راه برای درمان موثر آنها مهم است. با این حال، به دلیل فقدان اطلاعات در منابع علمی، هیچ دستورالعملی برای پیشنهاد بهترین برنامه درمانی وجود ندارد. بنابراین، هدف ما جست‌وجوی هرگونه شواهد مربوط به درمان عوارض دندانی و ارتودنسی در افراد مبتلا به تالاسمی ‌و در دسترس قرار دادن آن برای ارائه‌ دهندگان مراقبت‌های سلامت و هم‌چنین افراد مبتلا به این بیماری بود.

تاریخ جست‌وجو

شواهد تا این تاریخ به‌روز هستند: ۲۲ جولای ۲۰۱۹.

ویژگی‌های کارآزمایی

ما عناوین ۳۵,۲۰۲ منبع را غربالگری کردیم، اما هیچ‌کدام از آن‌ها برای ورود به مرور ما مناسب نبودند.

نتایج اصلی

نیاز به انجام کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل ‌شده‌ای (کارآزمایی‌هایی که در آن‌ها درمان‌های مختلف مقایسه می‌شوند و افراد به‌طور تصادفی برای یک درمان یا درمان دیگر انتخاب می‌شوند) با کیفیت بالا وجود دارد که به بررسی گزینه‌های مختلف درمان برای عوارض دندانی و ارتودنسی در افراد مبتلا به تالاسمی بپردازند.



صفحه ۱ از ۱