پیشینه
آسیب مغزی اکتسابی (ABI ؛Acquired brain injury) میتواند موجب اختلال در عملکرد حرکتی و اختلال در پردازش شناختی، حسی و زبانی شود. همچنین آسیب مغزی اکتسابی موجب اختلالات عاطفی میشود که میتواند کیفیت زندگی را شدیدا کاهش دهد. مداخلات موسیقی در بازتوانی و تحریک فانکشن مغزی برای حرکت، شناخت، کلام، عواطف و ادراکات حسی استفاده شده است. یک بهروزرسانی از مطالعه مروری نظاممند منتشرشده در سال 2010، نیاز بود تا اثربخشی مداخلات موسیقیایی در بازتوانی افراد مبتلا به ABI سنجیده شود.
اهداف
ارزیابی اثر مداخلات موسیقایی برای پیامدهای فانکشنال در ABI. ما معیارهای «بررسی و مطالعه مروری» را که در اختیار داشتیم به صورت زیر گسترده ساختیم: 1) بررسی اثربخشی مداخلات موسیقیمحور در بهبود افراد مبتلا به ABI در این موارد: قدم زدن (gait)، عملکرد اندامهای فوقانی، انتقال و تبادل اطلاعات (communications)، خلقوخو و عواطف، کارکرد شناختی، مهارتهای اجتماعی، درد، پیامدهای رفتاری، فعالیتهای زندگی روزمره و عوارض جانبی، 2) مقایسه اثربخشی مداخلات موسیقی و مراقبتهای استاندارد با الف) مراقبتهای استاندارد به تنهایی، ب) مراقبت استاندارد و پلاسبو یا ج) مراقبت استاندارد و درمانهای دیگر. 3) مقایسه اثربخشی انواع متفاوت مداخلات موسیقی (موسیقی درمانی بهوسیله درمانگران آموزشدیده موسیقی در مقابل مداخلات موسیقی انجام شده به وسیله حرفهایهای(professionals) دیگر.
روش های جستجو
ما به جستوجو در این مراکز پرداختیم: مرکز ثبت کارآزماییهای گروه استروک در کاکرین (Cochrane Stroke Group)؛ (ژانویه 2016)، پایگاه کارآزماییهای بالینی ثبت شده کاکرین (CENTRAL ؛Cochrane Central Register of Controlled Trials) (شماره 6؛ 2015)، MEDLINE (از 1964 تا جون 2015)، Embase (از 1980 تا جون 2015)، CINAHL (از 1982 تا جون 2015)، PsycINFO (از 1806 تا جون 2015)، LILACS (از 1982 تا ژانویه 2015) و AMED (از 1985 تا جون 2015). ما بهصورت دستی ژورنالهای موسیقیدرمانی و مجموعه مقالات کنفرانسها، پایاننامهها و پایگاههای تخصصی موسیقی، کارآزماییها و مراکز ثبت تحقیقات و فهرست منابع را جستوجو کردیم و همچنین با متخصصین مربوط و انجمنهای موسیقی درمانی تماس گرفتیم تا پژوهشهای منتشرنشده را شناسایی کنیم. ما هیچ محدودیت زبانی را قائل نشدیم. ما جستوجوی اولیه و اصلی را در سال 2009 انجام دادیم.
معیارهای انتخاب
ما کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده و کارآزماییهای تصادفیسازی و بالینی را انتخاب کردیم که در آنها مداخلات موسیقایی و مراقبت استاندارد با مراقبت استاندارد به تنهایی یا در ترکیب با درمانهای دیگر مقایسه شده بودند. مطالعاتی را بررسی کردیم که شامل افرادی با سن بالاتر از 16 سال بوده و مبتلا به ABI با ماهیت غیر دژنراتیو بوده و در برنامههای درمانی توصیهشده در بیمارستان، یا در خانه یا در اجتماع شرکت داشتند. ما مطالعات را به هرزبانی، چه منتشر شده و چه منتشر نشده، انتخاب کردیم.
گردآوری و تحلیل دادهها
دو نویسنده مطالعه مروری بهطور مستقل دادههای مطالعات انتخابشده را استخراج کرده و خطر سوگیری (Bias) را ارزیابی کردند. ما در صورت لزوم با محققین کارآزماییها برای بهدستآوردن دادههای مفقود شده (missing data) یا اطلاعات اضافی تماس گرفتیم. هر جا که ممکن بود، ما نتایج را برای پیامدهای پیوسته در متاآنالیز (meta-analysis) با استفاده از میانگین تفاوتها (MD) و میانگین تفاوتهای استاندارد (SMD) ارائه کردیم. ما از نمرات (scores) بعد از آزمون (post-test) استفاده کردیم. در مواردی که تفاوت پایه (baseline difference) معنادار بود، از نمرات تغییر (change scores) استفاده کردیم. ما تجزیه و تحلیل حساسبت را برای ارزیابی تاثیر روشهای تصادفیسازی انجام دادیم.
نتایج اصلی
ما 22 مطالعه جدید را برای این بهروزرسانی شناسایی کردیم. شواهد برای این بهروزرسانی مبتنی بر 29 کارآزمایی شامل 775 شرکتکننده است. یک مداخله موسیقایی شناختهشده با نام «تحریک شنوایی ریتمیک» ممکن است در بهبود پارامترهای راهرفتن موثر باشد، این پارامترها به این صورت است: افزایش در سرعت راه رفتن به صورت 11.34 متر در دقیقه (95% فاصله اطمینان (CI): 8.40 تا 14.28؛ 9 کارآزمایی؛ 268 شرکتکننده؛ کیفیت شواهد متوسط؛ 0.00001 > P). طول گام سمت مبتلا نیز ممکن است بهبود یابد؛ به صورت متوسط 0.12 متر بیشتر (95% فاصله اطمینان (CI): 0.04 تا 0.20؛ 5 کارآزمایی؛ 129 شرکتکننده؛ کیفیت شواهد متوسط؛ 0.003 = P). بهبود متوسط در قدم زدن کلی به صورت 7.67 واحد در «شاخص قدم زدن دینامیک» (Dynamic Gait Index)؛ (95% فاصله اطمینان (CI): 5.67 تا 9.67؛ 2 کارآزمایی؛ 48 شرکتکننده؛ 0.00001 > P). همچنین ممکن است آهنگ راهرفتن (gait cadence) به صورت متوسط 10.77 گام در دقیقه بهبودی داشته باشد (95% فاصله اطمینان (CI): 4.36 تا 17.18؛ 7 کارآزمایی؛ 223 شرکتکننده؛ کیفیت شواهد پائین؛ 0.001 = P).
مداخلات موسیقی ممکن است در بهبود زمان فانکشن اندام فوقانی بعد از استروک بهصورت کاهش 1.08 ثانیه در مقیاس آزمون فانکشن حرکتی ولف (Wolf Motor Function Test) سودمند باشد (95% فاصله اطمینان (CI): 1.69 - تا 0.47 - ؛ 2 کارآزمایی؛ 122 شزکتکننده؛ کیفیت شواهد بسیار پائین).
مداخلات موسیقی ممکن است بر پیامدهای ارتباط و معاشرت در افراد مبتلا به آفازی بعد از استروک سودمند باشد. بهطورکلی اثر بهبود ارتباط با 0.75 انحراف استاندارد در گروه مداخله، متوسط بود (95% فاصله اطمینان (CI): 0.11 تا 1.39؛ 3 کارآزمایی؛ 67 شرکتکننده؛ کیفیت شواهد بسیار پائین؛ 0.02 = P). بهنام صدا زدن (Naming) به صورت 9.79 واحد در «آزمون آفازی آخن» (Aachen Aphasia Test) بهبودی داشته است (95% فاصله اطمینان (CI): 18.21 تا 1.37؛ 2 کارآزمایی؛ 35 شرکتکننده؛ 0.02 = P). مداخلات موسیقی ممکن است اثر مفید بر تکرار گفتار، بهصورت افزایش متوسط 8.90 نمره در «آزمون آفازی آخن» داشته باشد (95% فاصله اطمینان (CI): 14.55 تا 3.25؛ 2 کارآزمایی؛ 35 شرکتکننده؛ 0.002 = P).
ممکن است بهبودی در کیفیت زندگی به دنبال استروک با استفاده از تحریک شنیداری ریتمیک، وجود داشته باشد. این بهبودی به صورت 0.89 انحراف استاندارد در مقیاس کیفیت زندگی ویژه استروک گزارش شده که یک اثر بزرگ است (95% فاصله اطمینان (CI): 0.32 تا 1.46؛ 2 کارآزمایی؛ 53 شرکتکننده؛ کیفیت شواهد پائین؛ 0.002 = P). ما شواهد قوی برای تاثیر بر حافظه و توجه (attention) نیافتیم. دادهها برای بررسی اثر مداخلات موسیقی بر پیامدهای دیگر ناکافی بود. اکثر مطالعات انتخابشده در این مطالعه مروری بهروزشده در خطر بالای سوگیری قرار داشتند؛ بنابراین کیفیت شواهد پائین است.
نتیجهگیریهای نویسندگان
مداخلات موسیقی ممکن است بر راه رفتن، زمان برگشت عملکرد اندام فوقانی، پیامدهای ارتباطی و کیفیت زندگی بعد از سکته مغزی موثر باشد. این نتایج دلگرمکننده هستند اما کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده با کیفیت بالا برای تمام پیامدها نیاز است، قبل از آنکه برای عمل بالینی توصیههایی صورت گیرد.
خلاصه به زبان ساده
مداخلات موسیقی برای آسیب مغزی اکتسابی
سوال مطالعه مروری
ما شواهد مربوط به اثرات مداخله موسیقی را بر پیامدهای عملکرد، در بزرگسالان مبتلا به آسیب مغزی اکتسابی مرور کردیم.
پیشینه
آسیب مغزی اکتسابی (ضربه و آسیب به مغز از طریق تصادف یا بیماری مانند استروک که احتمالا باعث دژنراسیون بیشتر نمیشود) میتواند موجب مشکلات حرکتی، زبانی، عاطفی، ادراکی و تفکری شود. هریک از این مشکلات میتواند کیفیت زندگی را شدیداً کاهش دهد. بسیاری از درمانهای جدید برای کمک به بهبود عملکردهای ازدسترفته و جلوگیری از افسردگی استفاده میشود. مداخله موسیقی، استفاده از موسیقی برای کمک به بازتوانی است. درمانهای ویژه شامل این موارد است: استفاده از ریتم برای کمک به حرکت و پیادهروی، بهبود حرکت با نواختن آلات موسیقی، بهبود صحبتکردن و کیفیت صدا با خوانندگی، بهبود مدیریت درد، خلق و خو و تفکر با گوشدادن به موسیقی. بهبود احساس تندرستی با اجرا، ساخت و تنظیم موسیقی.
ویژگیهای مطالعه
هدف ما شناسایی مطالعات تحقیقی بود که در آنها مداخله موسیقی همراه با مراقبت استاندارد در بزرگسالان مبتلا به آسیب مغزی اکتسابی بررسی شده بود. افراد شرکتکننده، این بازتوانیها را در بیمارستان یا در اجتماع دریافت کرده بودند. ما به جستوجوی پژوهشهایی پرداختیم که اثر مداخلات موسیقی را بر راهرفتن، حرکت، ارتباط، تفکر، عواطف، درد و تندرستی بررسی کرده بودند. مداخلات شامل این موارد بود: حرکت با موسیقی، آوازخواندن، گوشدادن به موسیقی، تنظیم و ساخت موسیقی، نواختن آلات موسیقی یا ترکیبی از این موارد. ما 29 مطالعه با 775 شرکتکننده بالغ شناسایی و انتخاب کردیم. شواهد موجود تا جون 2015 است.
نتایج اصلی
نتایج نشان میدهند که مداخله موسیقی با استفاده از ریتم ممکن است برای بهبود پیادهروی در افراد مبتلا به سکته مغزی مفید باشد و در نتیجه کیفیت زندگی بهبود یابد. مداخله موسیقی ممکن است بری بهبود سرعت حرکات مکرر بازو و ارتباط (communication) در افراد مبتلا به سکته مغزی سودمند باشد. مداخلات موسیقی که از ضرب قوی (strong beat) در موسیقی استفاده میکردند، موثرتر از مداخلاتی بود که ضرب قوی بدون موسیقی بهکار گرفته شده بود. درمانی که بهوسیله درمانگر موسیقی آموزشدیده ارائه میشود ممکن است موثرتر از درمانی باشد که بهوسیله حرفهایهای دیگر انجام میشود. اطلاعات برای بررسی اثرات مداخلات موسیقی بر پیامدهای دیگر ناکافی بود. ما مطالعهای را نیافتیم که درباره اثرات مضر موسیقیدرمانی گزارش داده باشد.
کیفیت شواهد
کیفیت شواهد کلا پائین بود. ما فقط یک مطالعه را یافتیم که در خطر پائین سوگیری قرار داشت. کیفیت شواهد برای سرعت پیادهروی و طول گام، متوسط بود. کیفیت شواهد برای جنبههای دیگر راهرفتن، پائین بود. کیفیت شواهد برای سرعت حرکت مکرر بازو همانند کیفیت شواهد برای ارتباط و معاشرت کلی، بسیار پائین بود. کیفیت شواهد برای کیفیت زندگی، پائین بود. کارآزماییهای بالینی بیشتری مورد نیاز است.