پیشینه
رسیدن به پیامدهای خوب نورولوژیکی پس از ایست قلبی دشوار است. مداخلات حین فاز احیا و درمان در طول ساعت نخست پس از حادثه، حیاتی است. شواهد تجربی پیشنهاد میکنند که هیپوترمی درمانی مفید است و مطالعات بالینی متعددی در این زمینه منتشر شده است. این مطالعه مروری بهطور اولیه در سال 2009 منتشر شد و نسخههای بهروز شده آن در سالهای 2012 و 2016 انتشار یافتند.
اهداف
هدف ما انجام یک مطالعه مروری و متاآنالیز (meta-analysis) برای ارزیابی نفوذ و تاثیر هیپوترمی درمانی پس از ایست قلبی بر پیامدهای نورولوژیکی، بقا و حوادث جانبی بود.
روش های جستجو
ما پایگاههای اطلاعاتی زیر را جستوجو کردیم: پایگاه کارآزماییهای بالینی ثبتشده کاکرین ((CENTRAL؛ Cochrane Central Register of Controlled Trials) شماره 10؛ 2014)، MEDLINE (از 1971 تا می 2015)، EMBASE (از 1987 تا می 2015)، CINAHL (از 1988 تا می 2015) و BIOSIS (از 1989 تا می 2015). ما با متخصصین در این زمینه تماس گرفتیم و از آنها در مورد کارآزماییهای در حال انجام، منتشر نشده یا منتشر شده در این زمینه سوال کردیم. مطالعه مروری اصلی در ژانویه 2007 انجام شد.
معیارهای انتخاب
ما همه کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده (RCTs؛ Randomized Controlled Trials) را که به ارزیابی اثربخشی هیپوترمی درمانی در شرکتکنندگان پس از ایست قلبی پرداخته بودند، بدون هیچ گونه محدودیت زبانی انتخاب کردیم. ما مطالعات را به جمعیت بزرگسال سرد شده با هر روش خنک کننده محدود کردیم که در طول 6 ساعت پس از ایست قلبی این کار انجام شده بود.
گردآوری و تحلیل دادهها
ما اقدامات معتبر، مداخلات، نتایج و متغیرهای پایهای اضافی را به یک پایگاه اطلاعاتی وارد کردیم. متاآنالیز فقط برای زیرگروهی از مطالعات قابل مقایسه با ناهمگونی قابل اغماض انجام شد. ما کیفیت شواهد را با استفاده از روشهای استاندارد روششناسی مورد انتظار کاکرین ارزیابی کرده و با رویکرد GRADE ترکیب کردیم.
نتایج اصلی
ما 6 RCT (در مجموع 1412 شرکتکننده) یافتیم که برای ارزیابی اثرات هیپوترمی درمانی انجام شده بودند (5 مطالعه روی پیامدهای نورولوژیکی و بقا، یک مطالعه فقط روی پیامدهای نورولوژیکی). کیفیت شواهد مطالعات وارد شده اغلب متوسط بوده و خطر سوگیری (Bias) در 3 مطالعه از 6 مطالعه، پائین بود. زمانی که ما روشهای خنک کردن رایج را با عدم خنک کردن مقایسه کردیم (4 کارآزمایی؛ 437 شرکتکننده)، دریافتیم که شرکتکنندگان در گروه خنک کردن مرسوم بیشتر احتمال داشت که به پیامد نورولوژیکی مطلوب برسند (خطر نسبی (RR): 1.94؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.18 تا 3.21). کیفیت شواهد متوسط بود.
در طول تمام مطالعاتی که روشهای خنک کردن مرسوم را با عدم خنک کردن مقایسه کرده بودند (3 مطالعه؛ 383 شرکتکننده)، ما دریافتیم که 30 درصد سود بقا (RR: 1.32؛ 95% فاصله اطمینان (CI)؛ 1.10 تا 1.65) نصیب بیماران میشود. کیفیت شواهد متوسط بود.
در همه مطالعات، بروز پنومونی (RR: 1.15؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.02 تا 1.30؛ 2 کارآزمایی؛ 1205 شرکتکننده) و هیپوکالمی (RR: 1.38؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.03 تا 1.84؛ 2 کارآزمایی؛ 975 شرکتکننده) در همه شرکتکنندگانی که هیپوترمی درمانی دریافت کرده بودند، اندکی بیشتر بود و هیچ تفاوت معنیداری در عوارض جانبی گزارش شده میان گروههای هیپوترمی و کنترل دیده نشد.
درمجموع، کیفیت شواهد متوسط (پنومونی) تا پائین (هیپوکالمی) بود.
نتیجهگیریهای نویسندگان
شواهدی با کیفیت متوسط پبشنهاد میکنند که روشهای مرسوم خنک کردن که هیپوترمی درمانی خفیفی القا میکنند، باعث بهبود پیامدهای نورولوژیکی پس از ایست قلبی، خصوصا با بهبود پیامدهایی همراه هستند که بدون مدیریت دما رخ میدهند. ما شواهد در دسترس را از مطالعاتی بهدست آوردیم که دمای هدف خود را 34 درجه سانتیگراد یا کمتر قرار داده بودند. این نتیجهگیری همسو با بهترین روشهای بالینی کنونی است که بهوسیله گایدلاینهای بینالمللی احیای قلبیریوی برای هیپوترمی / مدیریت هدفمند دما میان بازماندگان ایست قلبی توصیه شدهاند. ما شواهد ناکافی برای نشان دادن اثرات هیپوترمی درمانی را در مورد شرکتکنندگانی یافتیم که دچار ایست قلبی در بیمارستان، ایست آسیستولیک یا ایست قلبی به دلایل غیرقلبی شده بودند.
خلاصه به زبان ساده
خنک کردن بدن پس از احیاء به دنبال ایست قلبی
سوال مطالعه مروری
در این مطالعه مروری، ما سوال کردیم که آیا افراد احیاء شده از ایست قلبی، زمانی که دمای بدنشان به 34 درجه سانتیگراد یا کمتر رسانده شود، سودی خواهند برد یا خیر.
پیشینه
جمعیت و پیامدها
در حدود 30 تا 50 درصد همه افراد مبتلا به بیماری کرونری قلب در بعضی از مراحل بیماریشان دچار مرگ ناشی از ایست قلبی میشوند. مرگ ناشی از ایست قلبی بدان معنا است که قلب و به دنبال آن، جریان خون متوقف میشود. اگر این افراد احیا نشوند، سلولهای مغزی دچار صدمه غیرقابل بازگشت میشوند و متعاقبا فرد میمیرد. پس از احیا، درمانی که در طول چند ساعت نخست ارایه شود، برای پیشگیری یا محدود کردن صدمه مغزی حیاتی است. یک فرم از درمان که ممکن است به پیشگیری از صدمه سلولی کمک کند، خنک کردن بدن برای چندین ساعت و رساندن دمای بدن به 34 درجه سانتیگراد یا کمتر پس از احیاء موفقیتآمیز میباشد.
مداخله
ما افرادی را که پس از عملیات احیاء، دمای بدنشان به 32 تا 34 درجه سانتیگراد رسیده بود، با افرادی مقایسه کردیم که به دنبال احیاء موفقیتآمیز بدنشان سرد نشده بود.
تاریخ جستوجو
شواهد تا می 2015 بهروز هستند.
ویژگیهای مطالعه
ما در تجزیه و تحلیل خود، 6 مطالعه (1412 شرکتکننده) را وارد کردیم که از میان آنها، 4 مطالعه (437 فرد) اثرات سرد شدن بدن را با روشهای مرسوم پس از احیاء موفقیتآمیز برای ایست قلبی بررسی کرده بودند. یک مطالعه از روش هموفیلتراسیون (خنک کردن خون بهصورت خارجی، شبیه به دیالیز)، به عنوان روش خنک کردن استفاده کرد و در یک مطالعه، خنکسازی تا 33 درجه سانتیگراد با مدیریت دما در 36 درجه سانتیگراد، مقایسه شده بود.
تامین منابع مالی مطالعهها
مطالعهای که از خنکسازی خارجی استفاده کرده بود، منبع مالی خود را از یک کمپانی مرتبط با دیالیز دریافت کرده بود. از 5 مطالعهای که در تجزیه و تحلیل اصلی وارد شده بود، 2 مطالعه از کمکهای مالی یا سازمانهای غیرانتفاعی استفاده کردند و 3 مطالعه نیز اطلاعاتی در این زمینه ارایه نداده بودند.
نتایج اصلی
زمانی که ما افرادی را که دمای بدنشان پس از عملیات احیاء به 32 تا 34 درجه سانتیگراد رسانده شده بود، با افراد دیگری که دمای بدنشان اصلا خنک نشده بود مقایسه کردیم، دریافتیم که 63 درصد از افراد خنک شده، دچار صدمات مغزی نشده یا فقط صدمه مختصری پیدا کردند. این در حالی است که فقط 33 درصد از افرادی که خنک نشده بودند، دچار صدمات مغزی نشده یا فقط صدمه مختصری پیدا کردند. خنکسازی تاثیر مهمی بر بقای ساده بیماران داشت، با یا بدون صدمه مغزی: 57 درصد افرادی که سرد شدند و 42 درصد بیمارانی که اصلا بدنشان سرد نشد، بقای بیشتری پیدا کردند. هیچ عارضه جانبی جدی رخ نداد، اما خنکسازی بدن با افزایش خطر پنومونی (49 درصد در مقابل 42 درصد از مطالعات) و افزایش خطر کاهش غلظت پتاسیم در خون (18 درصد در مقابل 13 درصد) همراه بود.
کیفیت شواهد
بعضی از مطالعات کیفیت پائینی داشتند که به دلایلی مانند تعداد کم شرکتکنندگان و استفاده از روشهای ناکافی برای ایجاد تعادل میان شرکتکنندگان گروههای کنترل و مداخله بوده است. به هرحال، زمانی که تفاوتها میان مطالعات تائید میشوند (ناهمگونی)، مشخص است که این محدودیتها تاثیر زیادی بر نتایج اصلی نخواهد داشت.