جلد 2017 -                   جلد 2017 - صفحات 0-0 | برگشت به فهرست نسخه ها


XML Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

Kayleigh M Kew, Poonam Malik, Krishnan Aniruddhan, Rebecca Normansell. Shared decision-making for people with asthma. 3 2017; 2017
URL: http://cochrane.ir/article-1-1609-fa.html
پیشینه
آسم یک بیماری التهابی مزمن (chronic inflammatory disease) است که راه‌های هوایی را تحت تاثیر قرار داده و در بین بزرگسالان و کودکان مشترک است. این بیماری با علائمی چون خس‌خس (wheeze)، تنگی نفس، احساس تنگی در ناحیه قفسه سینه و سرفه شناخته می‌شود. ممکن است به افراد مبتلا به آسم برای مدیریت وضعیت‌شان از طریق تصمیم‌گیری مشارکتی (SDM ؛shared decision-making) کمک شود. SDM حداقل دو مشارکت‌کننده (درمان‌گر پزشکی و بیمار) و به اشتراک‌گذاری دوسویه اطلاعات را، شامل ارزش‌ها و ترجیحات بیمار، برای رسیدن به توافق درباره درمان مطلوب مبنی بر اقدام توافق شده، دربرمی‌گیرد. خودمدیریتی اثربخش به‌ویژه برای افراد مبتلا به آسم مهم است. و SDM ممکن است پیامدهای بالینی و کیفیت زندگی را از طریق آموزش بیماران و توانمندسازی آن‌ها برای سهیم کردن فعال آن‌ها در سلامت خودشان، بهبود ببخشد.
اهداف
ارزیابی مزایا و مضرات بالقوه SDM برای بزرگسالان و کودکان مبتلا به آسم.
روش های جستجو
ما در پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه راه‌های هوایی در کاکرین، که شامل مطالعات شناسایی شده در منابعی چون CENTRAL ،MEDLINE، و Embase می‌شدند، جست‌وجو کردیم. ما همچنین پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌های بالینی را جست‌وجو کرده و فهرست منابع مطالعات منتخب را بررسی کردیم. ما آخرین جست‌وجو را در 29 نوامبر 2016 انجام دادیم.
معیارهای انتخاب
ما مطالعات تصادفی‌سازی و کنترل‌شده (RCT) را‌ با طرح شخصی (individual design) یا خوشه‌ای موازی (cluster parallel design) که با هدف مقایسه مداخله SDM برای بزرگسالان و کودکان مبتلا به آسم در مقابل یک مداخله کنترل به اجرا درآمده بودند، وارد مرور کردیم. ما مطالعاتی را که گزارش‌های تمام‌ متن آن‌ها در دسترس بود، فقط چکیده آن‌ها منتشر شده بود، و به‌صورت داده‌های منتشر نشده بودند، وارد مرور کردیم. ما هیچ محدودیتی به لحاظ مکان، زمان یا زبان انتشار مطالعات لحاظ نکردیم. ما مداخلاتی را وارد مرور کردیم که گروه هدف آن‌ها متخصصان سلامت (healthcare professionals) یا بیماران، خانواده ایشان یا مراقبین آن‌ها، یا هر دو بودند. ما مطالعاتی را وارد مرور کردیم که به مقایسه مداخله با درمان معمول یا یک مداخله کنترل حداقلی، یا به مقایسه مداخله SDM در مقابل مداخله فعال دیگری پرداخته بودند. ما مطالعات صورت‌گرفته را روی مداخلاتی که دربرگیرنده چندین جزء (multiple components) نسبت به مداخله SDM بودند، از مرور خارج کردیم؛ مگر این‌که گروه کنترل نیز این مداخلات را دریافت کرده بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌صورت مستقل جست‌وجوها را غربال کرده، داده‌ها را از مطالعات وارد شده به مرور استخراج کرده و خطر سوگیری را ارزیابی کردند. پیامدهای اولیه عبارت بودند از کیفیت زندگی مرتبط با آسم، رضایت‌مندی بیمار/ والدین، و پایبندی به دارو. پیامدهای ثانویه عبارت بودند از: حملات آسم، کنترل آسم، پذیرش/ امکان‌پذیری از نگاه متخصصین سلامت، و تمامی عوارض جانبی. ما شواهد را رتبه‌بندی کرده و در جدول «خلاصه یافته‌ها» ارائه کردیم.
ما به دلیل ناهمگونی روش‌شناسی و ناهمگونی بالینی، نتوانستیم هیچ‌یک از داده‌های پیامدی استخراج شده را تجمیع‌کنیم؛ اما یافته‌ها را هر زمان که امکان‌پذیر بود، در قالب فارست پلات (forest plots) ارائه کردیم. ما داده‌های انحرافی (skewed data) را به‌صورت روایی توصیف کردیم.
نتایج اصلی
ما 4 مطالعه را که SDM را با گروه کنترل مقایسه کرده بودند، و در مجموع 1342 مشارکت‌کننده را دربرمی‌گرفتند، وارد مرور کردیم. 3 مطالعه روی کودکان مبتلا به آسم و مراقبین آن‌ها، و یک مطالعه روی بزرگسالان مبتلا به آسم انجام شده بودند. 3 مطالعه در ایالات متحده آمریکا، و یک مطالعه در هلند به اجرا درآمده بودند. طول مدت کارآزمایی بین 6 تا 24 ماه متغیر بود. یک کارآزمایی مداخله SDM را به درمان‌گر پزشکی و 3 کارآزمایی مداخله SDM را مستقیما به بیمار ارائه کرده بودند. 2 مطالعه انجام شده روی کودکان از یک پورتال آنلاین به همراه مشاوره‌های چهره‌به‌چهره استفاده کرده بودند. یک مطالعه مداخله SDM یا یک مداخله مبنی بر تصمیم‌گیری بالینی را از طریق ترکیبی از مشاوره‌ چهره‌به‌چهره و تماس‌های تلفنی ارائه کرده بودند و مطالعه آخر نیز پزشکان عمومی متخصص در زمینه امراض کودکان (paediatric general practice physicians) را به‌صورت تصادفی برای دریافت برنامه سمینار به‌منظور ارتقاء استفاده از اصول SDM تقسیم کرده بودند. تمام کارآزمایی‌ها برچسب‌ باز (open-label) بودند، اگرچه یک مطالعه که مداخله را برای پزشکان ارائه کرده بود، بیان کرده بود که مشارکت‌کنندگان از همکاری پزشک‌شان در کارآزمایی بی‌اطلاع بودند. ما درباره خطر انتخاب (selection) و ریزش (attrition) و گزارش‌دهی انتخابی نگران بودیم. ما متوجه شدیم که یک مطالعه به‌طور قابل‌ توجهی از تعداد مشارکت‌کنندگان کمی ثبت‌نام به‌عمل آورده بود. 4 مطالعه منتخب از رویکردهای متفاوتی برای اندازه‌گیری وفاداری (fidelity)/ پایبندی به مداخله و گزارش یافته‌های مطالعه استفاده کرده بودند.
یک مطالعه شامل بزرگسالان مبتلا به آسم کنترل‌شده به‌صورت ضعیف، با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی مرتبط با آسم (AQLQ) بهبود در کیفیت زندگی (QOL) را به نفع گروه SDM در مقایسه با گروه کنترل گزارش کرده بود (اختلاف میانگین (MD): 1.90؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.24 تا 2.91)، اما 2 کارآزمایی دیگر مزیتی را شناسایی نکرده بودند. در یک کارآزمایی که روی کودکان انجام شده بود، رضایت‌مندی بیمار/ والدین از عملکرد متخصصین کودکان در گروه SDM بیشتر بود. پایبندی به دارو در گروه SDM در 2 مطالعه -یکی روی بزرگسالان و دیگری روی کودکان- بهتر بود (تمامی موارد پایبندی به دارو: MD: 0.21؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.11 تا 0.31؛ میانگین تعداد تجویزهای دارویی در طول 26 هفته: 1.1 در گروه SDM و (n: 26)؛ 0.7 در گروه کنترل (n: 27)). در یک مطالعه، نرخ ویزیت‌های مرتبط با آسم، در گروه SDM در مقایسه با گروه درمان معمول، کمتر بود (1.0/y در مقابل 1.4/y؛ P: 0.016)؛ اما دو مطالعه دیگر هیچ اختلافی را به لحاظ حملات یا تجویز استفاده از استروئیدهای خوراکی برای دوره‌های درمانی کوتاه گزارش نکرده بودند. در نهایت، یک مطالعه شانس‌های وقوع (odds) بهتری را مبنی بر عدم بروز مشکلات مربوط به آسم در گروه SDM نسبت به گروه درمان معمول گزارش کرده بودند (نسبت شانس (OR): 1.90؛ CI 95%: 1.26 تا2.87)؛ اگرچه دو مطالعه دیگر که کنترل آسم را گزارش کرده بودند، هیچ مزیتی را به نفع SDM شناسایی نکرده بودند. ما هیچ اطلاعاتی را درباره پذیرش مداخله از سوی متخصصان سلامت و بروز عوارض جانبی به‌دست نیاوردیم. در مجموع، اعتماد ما به نتایج مطالعات از بسیار پائین تا متوسط متغیر بود، و ما به دلیل خطر سوگیری، عدم دقت و انحراف (indirectness)، پیامدها را در سطح پائین ارزیابی کردیم.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
اختلافات قابل‌ توجه موجود بین 4 کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل‌شده منتخب نشان می‌دهد که ما نمی‌توانیم نتیجه‌گیری‌های کلی معنای‌داری ارائه دهیم. مطالعات مجرد نشان‌دهنده وجود برخی مزیت‌ها به لحاظ کیفیت زندگی، رضایت‌مندی بیمار و والدین، پایبندی به داروی تجویزشده، کاهش در تعداد ویزیت‌های مرتبط با آسم، و بهبود در کنترل آسم، به نفع SDM نسبت به گروه کنترل بودند. اعتماد ما به یافته‌های به‌دست آمده از این مطالعات مجرد از متوسط تا بسیار پائین متغیر بود، و ذکر این نکته مهم است که مطالعات بروز عوارض جانبی را اندازه‌گیری یا گزارش نکرده بودند.
بهتر است مطالعات آتی برای تعیین اختلافات در پیامدهای مربوط به بیمار از جمله حملات و بستری در بیمارستان به اندازه کافی قوی بوده و به لحاظ بازه زمانی مطالعه به قدر کافی طولانی باشند. استفاده از پیامدهای اصلی آسم و مقیاس اعتبارسنجی‌شده در صورت امکان انجام متاآنالیزهای آتی را تسهیل خواهد کرد. مطالعاتی که در کشورهای با سطح درآمد پائین به اجرا درآمده و دربرگیرنده یک ارزیابی اقتصادی باشند، موردنظر خواهند بود. بهتر است پژوهشگران به‌طور نظام‌مند بروز عوارض جانبی را ثبت کنند؛ حتی اگر هیچ‌کدام پیش‌بینی نشده باشند. مطالعات شناسایی‌شده تاکنون، روی نوجوانان انجام نشده‌اند؛ بهتر است کارآزمایی‌های آتی نتایج مربوط را به این گروه نیز بررسی کنند. اندازه‌گیری و گزارش‌دهی پایبندی به مداخله نیز توصیه می‌شود.
خلاصه به زبان ساده
آیا تصمیم‌گیری مشارکتی میان بیمار و متخصص سلامت به افراد مبتلا به آسم کمک می‌کند؟
پیشینه
آسم یک بیماری بلندمدت است که در بزرگسالان و کودکان شایع است. افراد مبتلا به آسم اغلب دچار خس‌خس (wheeze) و سرفه شده و به سختی نفس می‌کشند. تصمیم‌گیری مشارکتی (Shared decision-making) به معنای مشارکت همه‌جانبه افراد مبتلا به آسم در اتخاذ تصمیمات درباره درمان آن‌ها است. این روش معمولا بیمار و پزشک یا پرستار او را دربرگرفته و از ویژگی‌های کلیدی آن می‌توان به به اشتراک‌گذاری اطلاعات برای کمک به فرد مبتلا به آسم برای اتخاذ بهترین تصمیم برای آن‌ها اشاره کرد. به‌واسطه سهیم کردن افراد مبتلا به آسم در فرآیند تصمیم‌گیری، انتظار می‌رود که آسم آن‌ها بهتر کنترل شده و منجر به بروز مشکلات کمی شود.

سوال مطالعه مروری
ما می‌خواستیم شواهد مربوط به تصمیم‌گیری مشارکتی را در مورد افراد مبتلا به آسم در مقایسه با درمان استاندارد آسم، یا یک روش متفاوت از تصمیم‌گیری مرتبط با سلامت مرور کنیم. ما می‌خواستیم بدانیم که آیا تصمیم‌گیری مشارکتی روی کیفیت زندگی، حملات آسم، رضایت‌مندی بیمار از درمان، کنترل آسم، پایبندی به برنامه‌های دارویی و اثرات ناخواسته تاثیرگذار است یا خیر.

ویژگی‌های مطالعه
ما تا نوامبر 2016 شواهد را مرور و 4 مطالعه را شامل 1342 نفر که با هدف پاسخ به این سوال به اجرا درآمده بودند، به‌دست آوردیم. تمامی مشارکت‌کنندگان مبتلا به آسم بودند؛ مشارکت‌کنندگان در 3 مطالعه کودکان و در یک مطالعه بزرگسالان بودند. 3 مطالعه در ایالات متحد آمریکا و یک مطالعه در هلند به اجرا درآمده بودند؛ مطالعات از 6 ماه تا 2 سال به طول انجامیده بودند. مطالعات مختلف از روش‌های متفاوتی از تصمیم‌گیری مشارکتی، شامل مباحثات چهره‌به‌چهره، تماس‌های تلفنی و پیام‌های آنلاین استفاده کرده بودند.

نتایج اصلی
به دلیل آن‌که این مطالعات به روش‌های متفاوتی به اجرا درآمده بودند؛ ما نمی‌توانستیم یافته‌های آن‌ها را با یکدیگر ترکیب کنیم. ما از مطالعات مجرد شواهدی به‌دست آوردیم که نشان می‌دهد تصمیم‌گیری مشارکتی ممکن است کیفیت زندگی و کنترل آسم را بهبود بخشیده و ممکن است ویزیت‌های مرتبط با آسم را کاهش دهد. تصمیم‌گیری مشارکتی همچنین ممکن است به دلیل ایجاد درک بهتر از چرایی نیاز بیمار به درمان، به افراد در استفاده از افشانه‌های آسم‌شان به‌طور منظم‌تر کمک کند. ورود به این فرآیند، ممکن است حس رضایت بیشتری را در افراد نسبت به روند درمان‌شان ایجاد نماید، زیرا ممکن است افراد از اینکه حق انتخاب دارند، احساس قدرت کنند. با وجود این، تمامی این یافته‌ها از سوی مطالعات مختلف گزارش شده بودند، و برخی مطالعات سودمندی تصمیم‌گیری مشارکتی را نشان دادند، در حالی که سایر مطالعات هیچ مزیتی را به نفع این سبک از تصمیم‌گیری گزارش نکردند. ذکر این نکته حائز اهمیت است که هیچ‌یک از مطالعات به بررسی تاثیر تصمیم‌گیری مشارکتی بر اثرات جانبی ناخواسته نپرداخته بودند. تمامی چهار مطالعه چگونگی ارائه یا دریافت مداخله تصمیم‌گیری مشارکتی را گزارش کرده بودند؛ اما به روش‌های مختلف این کار را انجام داده بودند.

کیفیت شواهد
ما به کیفیت شواهد ارائه‌شده در این مرور خیلی اطمینان نداشتیم. ما درباره کم بودن تعداد مطالعات و اختلافات موجود میان روش‌های مختلف طراحی در مطالعات منتخب، نگران بودیم. همچنین، مشارکت‌کنندگان می‌دانستند که در چه گروهی قرار داشتند (برای مثال گروه تصمیم‌گیری مشارکتی یا درمان استاندارد)، و این ممکن است نحوه پاسخگویی آن‌ها را به سوالات مربوط به آسم در طول کارآزمایی تحت تاثیر قرار داده باشد.

پیام کلیدی
برخی از شواهد پیشنهاد می‌کنند که تصمیم‌گیری مشارکتی ممکن است به افراد مبتلا به آسم کمک کند؛ اما ما درباره سودمندی این روش مطمئن نیستیم. در آینده، اجرای مطالعات بزرگتر روی نوجوانان و بررسی تاثیر این روش بر بروز اثرات جانبی، مضرات، و مزایا برای پاسخ به این سوال باید مفید باشد.

(819 مشاهده)
متن کامل [PDF 4 kb]   (57 دریافت)    

پذیرش: 1395/9/9 | انتشار: 1396/7/11