سندرم سوزش دهان (BMS ؛Burning mouth syndrome) اصطلاحی است که برای درد مخاط دهان (سوزش یا ناراحتی در زبان، لبها یا کل حفره دهان) بدون علت مشخص بهکار میرود. میزان شیوع در کل جمعیت بین 0.1% تا 3.9% است. بسیاری از بیماران مبتلا به BMS دچار اضطراب، افسردگی، اختلالات شخصیت و اختلال در کیفیت زندگی (QoL) هستند. این مطالعه مروری، بهروز شده نگارشهای قبلی است که در سال 2000 و 2005 منتشر شده بودند.
تعیین اثربخشی و ایمنی هرگونه مداخله در برابر دارونما برای بهبود نشانه بیماری و تغییرات در کیفیت زندگی، طعم و احساس خشکی دهان در افراد مبتلا به BMS.
کارشناسان گردآوری اطلاعات تخصصی گروه سلامت دهان در کاکرین به جستوجو در پایگاههای اطلاعاتی زیر پرداختند: مرکز ثبت کارآزماییهای گروه سلامت دهان در کاکرین (Cochrane Oral Health's Trials Register)؛ (تا 31 دسامبر 2015)؛ پایگاه کارآزماییهای بالینی ثبت شده کاکرین (CENTRAL ؛Cochrane Central Register of Controlled Trials)؛ شماره 11؛ 2015) در کتابخانه کاکرین (Cochrane Library)؛ (جستوجو شده در 31 دسامبر 2015)، MEDLINE Ovid (از 1946 تا 31 دسامبر 2015) و Embase Ovid (از 1980 تا 31 دسامبر 2015). ما ClinicalTrials.gov و پلتفرم بینالمللی ثبت کارآزماییهای بالینی سازمان جهانی بهداشت (World Health Organization International Clinical Trials Registry Platform) را برای کارآزماییهای در حال انجام جستوجو کردیم. هنگام جستوجوی پایگاه اطلاعاتی الکترونیکی، هیچ محدودیتی برای زبان یا تاریخ انتشار قائل نشدیم.
کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده (RCT ؛Randomised Controlled Trials) که در آنها هرگونه درمان در برابر استفاده از دارونما در افراد مبتلا به BMS مقایسه شده بود. پیامدهای اولیه عبارت بودند از بهبود نشانهها (درد/ سوزش) و تغییر در کیفیت زندگی. پیامدهای ثانویه عبارت بودند از تغییر در طعم و مزه، احساس خشکی و عوارض جانبی.
ما روشهای استاندارد روششناسی مورد انتظار کاکرین را بهکار بردیم. دادههای مربوط به پیامدها به دو شکل کوتاهمدت (تا سه ماه) یا بلندمدت (سه تا شش ماه) تجزیه و تحلیل شدند.
ما 23 کارآزمایی تصادفیسازی و کنترلشده را در نظر گرفتیم (1121 شرکتکننده مورد تجزیه و تحلیل؛ 83% زن). مداخلات به این ترتیب دستهبندی شدند: داروهای ضدافسردگی و داروهای ضدروانپریشی، داروهای ضدتشنج، بنزودیازپینها، کولینرژیک، مکملهای غذایی، تابش الکترومغناطیسی، موانع فیزیکی، روشهای رواندرمانی و درمانهای موضعی.
به طور کلی فقط یک RCT با خطر کم سوگیری (Bias) مورد بررسی قرار گرفت. خطر سوگیری در چهار RCT نامشخص بود و در 18 مطالعه نیز خطر سوگیری در حد بالا بود. کیفیت کلی شواهد مربوط به اثربخشی برای همه مداخلات و تمام پیامدها در حد بسیار پائین بود.
در 21 کارآزمایی تصادفیسازی و کنترلشده، بهبود نشانههای بیماری در کوتاهمدت ارزیابی شده بود. شواهدی با کیفیت بسیار پائین در خصوص سودمند بودن این موارد در دست است: تابش الکترومغناطیسی (یک RCT؛ 58 شرکتکننده)، بنزودیازپین موضعی (دو RCT؛ 111 شرکتکننده)، موانع فیزیکی (یک RCT؛ 50 شرکتکننده)، داروهای ضدتشنج (یک RCT؛ 100 شرکتکننده). ما در خصوص اثربخشی داروهای ضدافسردگی، کولینرژیک، بنزودیازپین سیستمیک، مکملهای غذایی یا درمانهای موضعی به شواهد ناکافی/ متناقض برخوردیم. در هیچ کارآزمایی تصادفیسازی و کنترلشده، بهبود نشانههای بیماری در کوتاهمدت با استفاده از روشهای رواندرمانی ارزیابی نشده بود.
چهار مطالعه به ارزیابی بهبود نشانههای بیماری در درازمدت اختصاص داشت. شواهدی با کیفیت بسیار پائین در خصوص سودمند بودن این موارد وجود دارد: درمانهای روانشناختی (یک RCT؛ 30 شرکتکننده)، دهانشویه کپسایسین (درمان موضعی) (یک RCT؛ 18 شرکتکننده) و بنزودیازپین موضعی (یک RCT؛ 66 شرکتکننده). ما هیچ شواهدی را دال بر وجود تفاوت بین مکملهای غذایی یا دهانشویههای لاکتوپراکسیداز مشاهده نکردیم. هیچ مطالعهای را نیافتیم که در آنها داروهای ضدافسردگی، داروهای ضدتشنج، کولینرژیک، تابش الکترومغناطیسی یا موانع فیزیکی برای بهبود نشانههای بیماری در درازمدت ارزیابی شده باشد.
در هفت مطالعه (که هیچیک بلندمدت نبودند)، تغییر کوتاهمدت در کیفیت زندگی مورد بررسی قرار گرفت. کیفیت شواهد بسیار پائین بود. تابش الکترومغناطیسی (یک RCT؛ 58 شرکتکننده) سودمند بود، اما یافتهها برای داروهای ضدافسردگی، بنزودیازپینها، مکملهای غذایی و موانع فیزیکی نتیجهای را در بر نداشتند.
پیامدهای ثانویه (تغییر در طعم و مزه و احساس خشکی) فقط در کوتاهمدت مورد بررسی قرار گرفتند و این یافتهها برای هر دو مورد نیز بینتیجه بودند.
با توجه به عوارض جانبی، شواهدی با کیفیت بسیار پائین وجود دارد مبنی بر اینکه داروهای ضدافسردگی موجب افزایش سرگیجه و خوابآلودگی (یک RCT؛ 37 شرکتکننده) میشوند و اینکه آلفالیپوئیکاسید، افزایش سردرد (دو RCT؛ 118 شرکتکننده) و شکایات گوارشی (سه RCT؛ 138 شرکتکننده) را به همراه دارد. ما در خصوص عوارض جانبی داروهای ضدتشنج یا بنزودیازپینها به شواهد ناکافی یا متناقضی برخورد کردیم. عوارض جانبی کولینرژیک، تابش الکترومغناطیسی و درمانهای روانشناختی به شکلی ناقص گزارش شده بودند یا اصلاً گزارش نشده بودند. هیچ عارضه جانبی ناشی از موانع فیزیکی یا استفاده از درمان موضعی بروز نکرده بود.
با توجه به طبیعت بالقوه ناتوانکنندگی BMS، لزوم شناسایی حالتهای مؤثر درمان افراد مبتلا به این بیماری حیاتی است. به علت اینکه فقط شمار محدودی از کارآزماییهای بالینی خطر سوگیری پائینی داشتند، شواهد برای تأیید یا رد استفاده از هرگونه مداخله در مدیریت BMS کافی نیستند. لازم است تا کارآزماییهای بالینی بیشتری با روششناسی مناسبتر و مجموعه پیامدهای استانداردشده انجام پذیرند تا مشخص شود کدامیک از درمانها مؤثر هستند. مطالعات آینده باید به ارزیابی نقش درمانهای مورد استفاده در دیگر بیماریهای مربوط به درد نوروپاتیک و روشهای رواندرمانی در درمان BMS بپردازند.