مشکلات عاطفی و رفتاری در کودکان شایع هستند. تحقیقات نشان میدهد که پرورش کودکان نقش مهمی در کمک به آنها برای بهبود این مشکلات دارند، بهویژه چند ماه و چند سال اول مهم است. برنامههای والدین ممکن است در بهبود سازگاری عاطفی و رفتاری نوزادان و کودکان نوپا نقش داشته باشند، و این مطالعه مروری اثرات آنها را بر والدین و مراقبین کودکان بررسی کرد.
.1 دانستن اینکه آیا برنامههای پرورشی مبتنی بر گروه در بهبود سازگاری عاطفی و رفتاری کودکان موثر است یا خیر (حداکثر متوسط سن سه سال و 11 ماه) و
.2 ارزیابی اینکه آیا برنامههای والدین در پیشگیری اولیه از مشکلات عاطفی و رفتاری موثر هستند یا خیر.
در جولای 2015 ما CENTRAL؛ (کتابخانه کاکرین؛ the Cochrane Library)؛ Ovid MEDLINE؛ (Embase (Ovid و 10 پایگاه اطلاعاتی دیگر را جستوجو کردیم. ما همچنین دو ثبت کارآزمایی را جستوجو و فهرست منابع مطالعات انتخابشده و مطالعات مروری نظاممند مرتبط را به صورت دستی جستوجو کردیم.
دو نویسنده مطالعه مروری بهطور مستقل سوابق بازیابی شده را توسط جستوجوها ارزیابی کردند. ما کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده (RCT) و شبهRCTهایی را درباره برنامههای فرزندپروری مبتنی بر گروه که حداقل از یک ابزار استاندارد برای اندازهگیری سازگاری عاطفی و رفتاری در کودکان استفاده کرده بودند، انتخاب کردیم.
یکی از نویسندگان مطالعه مروری، دادهها را استخراج و نویسنده دوم دادههای استخراج شده را بررسی کرد. ما نتایج را برای هر پیامد در هر مطالعه به صورت میانگین تفاوت استاندارد (SMD) با 95% فاصله اطمینان (CI) ارائه کردیم. در صورت لزوم، ما نتایج را در یک متاآنالیز (meta-analysis) با استفاده از مدل اثرات تصادفی ترکیب کردیم. ما از رویکرد GRADE (درجهبندی توصیهها، ارزیابی، ارتقا و بررسی؛ Grades of Recommendations, Assessment, Development, and Evaluation) برای ارزیابی کیفیت کلی شواهد بدن برای هر پیامد استفاده کردیم.
ما 22 RCT و دو شبه RCT را برای ارزیابی اثربخشی برنامههای فرزندپروری مبتنی بر گروه در بهبود سازگاری عاطفی و رفتاری کودکان تا سه سال و 11 ماه (حداکثر میانگین سن سه سال و 11 ماه) شناسایی کردیم.
تعداد کل شرکتکنندگان در مطالعات 3161 پدر و مادر و فرزندان جوان آنها بودند. هشت مطالعه در ایالات متحده آمریکا، پنج مطالعه در انگلستان، چهار مطالعه در کانادا، پنج مطالعه در استرالیا، یک مطالعه در مکزیک، و یک مطالعه در پرو انجام شده بود. تمام مطالعات انتخابشده درباره برنامههای فرزندپروری رفتاری، شناختی - رفتاری و یا مدلسازی ویدئویی بودند.
ما 50% (یا بیشتر) از مطالعات انتخابشده را در معرض خطر پائین سوگیری (Bias) انتخاب، سوگیری تشخیص (پیامدهای گزارش شده توسط ناظر)، سوگیری فرسایشی (attrition)، سوگیری گزارش انتخابی و سایر سوگیریها درنظر گرفتیم. از آنجایی که ممکن نیست شرکتکنندگان و پرسنل در برابر مداخله در این کارآزماییها کورسازی شوند، ما همه مطالعات را در معرض خطر بالای سوگیری عملکرد در نظر گرفتیم. همچنین، 20 مطالعهای را که پیامدهای گزارششده را توسط والدین انتخاب کردند، در معرض خطر بالای سوگیری تشخیص داده شدند.
پیامدها شواهدی ارائه میکنند که نشان میدهد برنامههای فرزندپروری مبتنی بر گروه، مشکلات کلی عاطفی و رفتاری را که براساس کل دادههای گزارششده توسط والدین بعد از مداخله ارزیابی شد، کاهش میدهد (SMD: 0.81 - ؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.37 - تا 0.25 - ؛ 5 مطالعه؛ 280 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین)؛ با این حال، این نتیجه زمانی که دو کارآزمایی از شبه RCTها به عنوان بخشی از تجزیه و تحلیل حساسیت حذف شدند، تغییر کرد (SMD: 0.67 - ؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.43 - تا 0.09 - ؛ 3 مطالعه؛ 221 شرکتکننده).
نتایج حاصل از دادههای خرده مقیاسها، شواهدی را مبنی بر کاهش کل مشکلات بیرونی نشان داد (SMD: 0.23 - ؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.46 - تا 0.01 - ؛ 8 مطالعه؛ 989 شرکتکننده؛ شواهدی با کیفیت متوسط). نتایج تنها یک مطالعه با شواهد با کیفیت بسیار پائین، کاهش مشکلات بیرونی با خردهمقیاس بیشفعالی - نقصان توجه را نشان داد (SMD: 1.34 - ؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 2.37 - تا 0.31 - ؛ 19 شرکتکننده).
بر اساس دادههای گزارششده توسط پدر و مادر، و ارزیابی شده بعد از مداخله، شواهدی با کیفیت پائین نشاندهنده عدم تاثیر بر کل مشکلات درونی و شواهدی با کیفیت بسیار پائین نشاندهنده افزایش مهارتهای اجتماعی (SMD: 0.34؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.12 - تا 0.81؛ 73 شرکتکننده) است. نتایج پیامدهای ثانویه، که با استفاده از خردهمقیاسها اندازهگیری شد، از نظر کاهش رفتار منفی (SMD: 0.22 - ؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.39 - تا 0.06 - ؛ 7 مطالعه؛ 941 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط)، و بهبود رفتار مثبت (SMD: 0.48؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.17 تا 0.79؛ 4 مطالعه؛ 173 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط)، که توسط مشاهدهکنندگان بهطور جداگانه بعد از مداخله ارزیابی شد، نشاندهنده تاثیر تعامل والدین و کودک بود. امکان انجام متاآنالیزهای بیشتری ممکن نبود. تجزیه و تحلیلهای نتایج زیرگروه نشاندهنده عدم وجود شواهدی برای طول درمان (هفت هفته یا کمتر در مقابل بیش از هشت هفته) و وجود شواهد غیرقاطع برای پیشگیری در مقابل مداخلات درمانی است.
یافتههای این مطالعه مروری، که مربوط به گروه گسترده جهانی و در معرض خطر (هدفمند) کودکان و والدین است، پشتیبانی محتاطانهای را برای استفاده از برنامههای فرزندپروری مبتنی بر گروه به منظور بهبود کلی تنظیم عاطفی و رفتاری کودکان با حداکثر میانگین سن سه سال و 11 ماه، در کوتاهمدت فراهم میکند. با این وجود، نیاز به انجام تحقیقات بیشتری در خصوص نقشی که این برنامهها ممکن است در پیشگیری اولیه مشکلات عاطفی و رفتاری و تأثیر طولانیمدت آنها بازی کنند، وجود دارد.