هیپوکسی بافت (hypoxaemia) در طول مدت زایمان میتواند شکل امواج الکتروکاردیوگرام جنین (ECG ؛electrocardiogram)را دچار تغییر کند، به ویژه ارتباط فواصل PR با RP، و صعود و نزول قسمت ST. بنابراین سیستمهای فنیای برای پایش الکتروکاردیوگرام جنین در طول مدت زایمان به عنوان بخشی از پایش الکترونیکی ضربان قلب نوزاد با هدف بهبود پیامد جنینی و به حداقل رساندن مداخلات زایمانی غیرضروری توسعه پیدا کردهاند.
مقایسه اثرات تجزیه و تحلیل امواج ECG جنین در طول فرآیند زایمان با روشهای جایگزین برای پایش جنین.
پایگاه ثبت کارآزماییهای گروه بارداری و زایمان در کاکرین (Cochrane Pregnancy and Childbirth Group's Trials Register) (آخرین زمان جستجو 23 سپتامبر 2015) و فهرست منابع مطالعات بازیابی شده جستوجو شدند.
کارآزماییهای تصادفیسازی که به مقایسه تجزیه و تحلیل امواج ECG جنین با روشهای جایگزین پایش جنین در طول فرآیند زایمان پرداخته بودند.
یک نویسنده مطالعه مروری به صورت مستقل برای انتخاب و بررسی خطر سوگیری (Bias) به ارزیابی مطالعات پرداخت، دادهها را استخراج و به لحاظ میزان دقت آنها را بررسی کرد. یک نویسنده مطالعه مروری، کیفیت شواهد را با استفاده از روش GRADE ارزیابی کرد.
7 کارآزمایی (شامل 27403 زن) وارد مطالعه مروری شدند: 6 کارآزمایی از تجزیه و تحلیل شکل موج ST (شامل 26446 زن) و 1 کارآزمایی از تجزیه و تحلیل فاصله موج PR (شامل 957 زن). کارآزماییها به طور کلی در رابطه با اکثر حوزهها، دارای سطح پائین خطر سوگیری بوده و کیفیت شواهد ارائه شده برای کارآزماییهای مربوط به تجزیه و تحلیل شکل موج ST از متوسط تا بالا ارزیابی شدند. استفاده از تجزیه و تحلیل کمکی شکل موج ST، در مقایسه با پایش الکترونیکی مستمر ضربان قلب جنین به تنهایی، هیچ تفاوت آشکاری در پیامدهای اولیه نشان نداد: تولد نوزاد از طریق عمل سزارین (خطر نسبی (RR): 1.02؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.96 تا 1.08؛ 6 کارآزمایی؛ 26446 زن؛ شواهد با کیفیت بالا)؛ تعداد نوزادان با اسیدوز متابولیک (metabolic acidosis) در بدو تولد (با pH شریانی بند ناف کمتر از 7.05 و کمبود باز بیشتر از 12 میلیمول بر لیتر (mmol/L) (میانگین RR: 0.72؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.43 تا 1.20؛ 6 کارآزمایی؛ 25682 نوزاد؛ شواهد با کیفیت متوسط)، یا نوزادان با آنسفالوپاتی نوزادی (neonatal encephalopathy) (RR: 0.61؛ 95% فاصله اطمینان (CI): .30 تا 1.22؛ 6 کارآزمایی؛ 26410 نوزاد؛ شواهد با کیفیت بالا). با وجود این، به طور متوسط نمونههای برداشته شده کمتری در طول فرآیند زایمان از ناحیه پوست سر نوزادان وجود داشتند (میانگین RR: 0.61؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.41 تا 0.91؛ 4 کارآزمایی؛ 9671 نوزاد؛ شواهد با کیفیت بالا)، اگرچه یافتهها ناسازگار بودند و هیچ دادهای از بزرگترین کارآزمایی وجود نداشت (از ایالات متحده آمریکا).
تعداد کمتری عمل زایمان واژینال به صورت محدود وجود داشتند (RR: 0.92؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.99- تا 0.86؛ 6 کارآزمایی؛ 26446 زن)؛ اما هیچ تفاوت آشکاری از نظر تعداد نوزادان با نمره آپگار پائین تا 5 دقیقه یا نوزادان نیازمند لولهگذاری در نوزادان (intubation)، یا نوزادان نیازمند پذیرش در واحد خدمات ویژه وجود نداشتند (RR: 0.96؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.89 تا 1.04؛ 6 کارآزمایی؛ 26410 نوزاد؛ شواهد با کیفیت بالا). شواهد کمی وجود داشت مبنی بر اینکه پایش از طریق تجزیه و تحلیل فاصله PR هر مزیتی را از هر نوع انتقال میدهد.
مزایای متوسط نمونهبرداری کمتر از ناحیه پوست سر جنین در طول فرآیند زایمان (در موقعیتهایی که این رویه به اجرا در میآید) و زایمانهای واژینال ابزاری کمتر باید در مقابل مضرات نیاز به استفاده از یک الکترود پوست سر داخلی، بعد از پارگی غشاء، برای ثبت شکل موجهای الکتروکاردیوگرام به حساب آیند. ما شواهد قوی کمی به دست آوردیم مبنی بر اینکه تجزیه و تحلیل شکل موج ST روی اندازههای پیامدی اولیه در این مطالعه مروری نظاممند اثر داشتند.
شواهد برای نشان دادن اینکه تجزیه و تحلیل فاصله PR هر نوع پیامدی را بهبود میدهد، به میزان کافی وجود نداشتند. یک کارآزمایی بزرگتر در آینده ممکن است در صورت امکان اثرات سودمندی را به نمایش درآورد.
اطلاعات محدودی درباره ارزش پایش شکل موج الکتروکاردیوگرام جنین در جنین زودرس در طول فرآیند زایمان وجود دارد. اطلاعات درباره بهبود بلندمدت نوزادان شرکتداده شده در کارآزماییها ارزشمند خواهد بود.