مصرف زیاد الکل، باعث بیماری کبد الکلی میشود و یکی از عوامل سببی انواع آسیبهای کبدی و بیماریهای همراه است. این بیماری یک بیماری سیستمیک واقعی است که ممکن است به دستگاه گوارش، سیستم عصبی، سیستم قلبی عروقی، استخوان و دستگاه عضلانی اسکلتی، و غدد درونریز و سیستم ایمنی آسیب برساند و میتواند منجر به بروز سرطان شود. آسیب کبدی به نوبه خود میتواند به عنوان بیماری کبد الکلی چندگانه بیان شود، از جمله کبد چرب، استئاتوهپاتیت، فیبروز، سیروز الکلی، و سرطان کبد با وجود یا عدم وجود عفونت ویروسی هپاتیت B یا C. سه نوع اسکار (فیبروز) وجود دارد که اغلب در بیماری کبد الکلی یافت میشود: اسکار centrilobular، فیبروز pericellular و فیبروز periportal. زمانی که فیبروز کبدی پیشرفت میکند، سیروز الکلی رخ میدهد. هپاتوسلولار کارسینوما در 5 الی 15 درصد افراد مبتلا به سیروز الکلی رخ میدهد اما افراد مبتلا به هپاتوسلولار کارسینومای پیشرفته، اغلب همزمان آلوده به ویروس هپاتیت B یا C هم هستند.
پرهیز از الکل میتواند به افراد مبتلا به بیماری الکلی در بهبود پیشآگهی بقایشان در هر مرحله از بیماری کمک کند؛ اما هرچه بیماری در مراحل پیشرفتهتر باشد، خطر عوارض، ناخوشی و مرگومیر بالاتر، و اثرات پرهیز کمتر میشود. پرهیز کردن به مدت یک ماه بعد از تشخیص سیروز اولیه، شانس 7 سال امید به زندگی را 1.6 برابر افزایش میدهد. پیوند کبد تنها روش اساسی است که میتواند پیشآگهی یک فرد مبتلا به بیماری کبد الکلی را تغییر دهد، با این حال، علاوه بر مشکلات پیدا کردن کبد پیوندی مناسب، عوامل دیگری نیز هستند که ممکن است بر بقای یک فرد موثر باشند.
اولتراسوند یک روش ارزانقیمت است که برای سالها در اعمال بالینی برای تشخیص سیروز الکلی استفاده میشده است. پارامترهای اولتراسوند برای ارزیابی سیروز در افراد مبتلا به بیماری کبد الکلی، دربرگیرنده دیگر اندازههای کبد، ضخیم بودن لبههای کبد، درشتی و زبری پارانشیم کبدی، ندولاریتی سطح کبد، اندازه گرههای لنفاوی اطراف شریانهای کبد، بینظمی و باریک شدگی اینفریور ونا کاوا، سرعت ورید پورتال، و اندازه طحال است.
تشخیص سیروز بوسیله اولتراسوند، مخصوصا در افرادی که بدون علامت هستند، ممکن است مزایایی را برای پیشآگهی، انگیزه و درمان این افراد برای کاهش مصرف الکل یا پرهیز ازآن داشته باشد.
تشخیص به موقع سیروز الکلی در افراد مبتلا به بیماری کبد الکلی، سنگبنای ارزیابی پیشآگهی یا انتخاب استراتژیهای درمانی است.
تعیین دقت تشخیصی اولتراسونوگرافی برای تشخیص وجود یا عدم وجود سیروز در افراد مبتلا به بیماری کبد الکلی، در مقایسه با بایوپسی کبد، به عنوان مرجع استاندارد.
تعیین دقت تشخیصی هرکدام از تستهای اولتراسونوگرافی، B-mode یا اکوسونوگرافی داپلر رنگی که به تنهایی یا به صورت ترکیبی استفاده میشود یا همراه با علائم اولتراسونوگرافی یا ترکیبی از این موارد برای تشخیص سیروز کبدی در افراد مبتلا به بیماری کبد الکلی اضافه میشود، در مقایسه با بیوپسی کبد به عنوان مرجع استاندارد صرف نظر از نتیجه آن است.
ما جستوجوهایی را در پایگاه کارآزماییهای بالینی ثبتشده گروه هپاتوبیلاری در کاکرین (Cochrane Hepato-Biliary Group Controlled Trials Register)، پایگاه ثبت مطالعات مربوط به دقت آزمونهای تشخیصی گروه هپاتوبیلاری در کاکرین (Cochrane Hepato-Biliary Group Diagnostic Test Accuracy Studies Register)، کتابخانه کاکرین (The Cochrane Library) (Wiley)؛ (MEDLINE (OvidSP؛ (EMBASE (OvidSP و Science Citation Index Expanded را تا 8 ژانویه 2015 انجام دادیم. هیچ محدودیت زبانی را به کار نبردیم.
ما فهرست منابع مطالعه مربوط به مطالعات بازیابی شده را غربالگری کردیم تا دیگر مطالعات بالقوه مرتبط را برای ورود به این مطالعه مروری شناسایی کنیم و خلاصه مقالات و پوسترهای منتشر شده را خواندیم.
3 نویسنده این مطالعه مروری بهطور جداگانه مطالعات را برای ورود به این مطالعه مروری شناسایی کردند. ما منابعی را که معیارهای ورود به پروتکل این مطالعه مروری نداشتند، حذف کردیم. به نویسندگان مطالعه ایمیل فرستادیم.
مطالعات انتخابشده، بایستی اولتراسوند را برای تشخیص سیروز کبدی و مقایسه با استفاده از بیوپسی کبدی تنها، به عنوان مرجع استاندارد ارزیابی میکردند.
حداکثر فاصله زمانی بررسی با بیوپسی کبد و اولتراسونوگرافی نباید بیش از 6 ماه طول بکشد. علاوه بر این، اولتراسونوگرافی میتوانست قبل یا بعد از بایوپسی کبد انجام شود.
ما دستورالعملهای کتابچه راهنمای کاکرین برای مطالعات مروری نظاممند را در زمینه دقت آزمونهای تشخیصی پیگیری کردیم.
این مطالعه مروری شامل دو مطالعه میشد که دادههای عددی را در زمینه سیروز الکلی در 205 مرد و زن مبتلا به بیماری کبد الکلی فراهم میکرد. اگرچه هیچ نگرانی کاربردی از نظر انتخاب شرکتکنندگان، متن شاخص، و مرجع استاندارد وجود نداشت، ما دو مطالعه را در معرض خطر بالای سوگیری (Bias) تشخیص دادیم. شرکتکنندگان در هر دو مطالعه، تحت بررسی با هر دو روش بیوپسی کبد و بررسیهای اولتراسونوگرافی قرار گرفته بودند. مطالعات فقط علایم و نشانههای قابل مقایسه محدودی (متون شاخص) را به اشتراک گذاشتند.
به دلیل خطر بالای سوگیری و درجه بالای ناهمگونی مطالعات انتخابشده، تصمیم گرفتیم که متاآنالیز (meta-analysis) را انجام ندهیم.
به دلیل اینکه دقت اولتراسونوگرافی در دو مطالعه انتخابشده، اطلاعات کافی در اختیار نمیگذاشتند، ما نتوانستیم استفاده از اولتراسونوگرافی را به عنوان ابزار تشخیصی برای سیروز کبدی در افراد مبتلا به بیماری کبد الکلی توصیه کنیم. برای آنکه بتوانیم به سوالات مطالعه مروری نظاممند پاسخ دهیم، به مطالعات آیندهنگر اولتراسونوگرافی تشخیصی با حجم نمونه کافی نیاز داریم، که فقط شرکتکنندگان با بیماری کبد الکلی در آن ثبتنام کرده باشند.
طراحی و گزارش مطالعات، بایستی استانداردهایی را برای گزارش دقت تشخیصی دنبال کنند. ویژگی سونوگرافیک با حدومرزهای (cut-off) معتبر شده که ممکن است به شناسایی علائم بالینی استفاده شده در تشخیص فیبروز در بیماری کبد الکلی کمک کنند، بایستی با دقت انتخاب شود تا به حداکثر دقت تشخیصی اولتراسونوگرافی برسیم.