این مقاله، آخرین بهروزرسانی مطالعه مروری است که اولینبار در سال 2012 (در 2012 Cochrane Database of Systematic Reviews، شماره 1) چاپ شده بود. اثربخشی و بیخطر بودن Vigabatrin یا VGB به عنوان یک داروی افزودنی در درمان صرع مقاوم به درمان به خوبی به اثبات رسیده است، هرچند باید به وزن این اثربخشی، در برابر عارضه جانبی آن که نقص در میدان بینایی است، توجه شود. اینکه درمان تکدارویی با VGB در مقایسه با درمان استاندارد تکدارویی با داروی ضدصرع کاربامازپین (CBZ) موثرتر و بیخطرتراست یا خیر، هنوز ارزیابی سیستماتیک نشده بود.
این مطالعه جهت کشف موثر بودن و بیخطر بودن استفاده از VGB در مقایسه با CBZ در درمان بیماران مبتلا به صرع در کودکان و بزرگسالان طراحی شده است.
در آخرین بهروزرسانی، ما پژوهش خود را براساس بررسی منابع زیر انجام دادیم: پایگاه کارآزماییهای بالینی ثبت شده کاکرین (Cochrane Central Register of Controlled Trials؛ شماره 4 و 3؛ 2015)، MEDLINE (از 1948 تا جولای 2015)، EMBASE (از 1974 تا جولای 2015)، و مرکز اطلاعات بیومدیکال چینیها (CBM) (از 1979 تا جولای 2015). ما کارآزماییهای بالینی ثبت شده را بررسی کردیم و با شرکت دارویی VGB و محققانی که در این زمینه کارشناس بودند، تماس گرفتیم. ما از نظر زبان مقالات محدودیتی قائل نشدیم.
کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده (RCTs) که به مقایسه درمان تکدارویی بیماران مبتلا به صرع با VGB در برابر درمان تکدارویی با CBZ پرداختهاند.
دو مرورگر مقالات بطور مجزا به ارزیابی مقالات پرداخته و اطلاعات را استخراج کردند. نتایج اولیه شامل بررسی زمان عدم نیاز به درمان و نتایج ثانویه زمان دستیابی به بهبود 6 ماهه و 12 ماهه بعد از تصادفیسازی و زمان اولین تشنج پس از تصادفیسازی و عوارض جانبی بود. ما نتایج را به صورت خطر نسبی (HRs) با 95% فاصله اطمینان (Cl) برای دادههای مربوط به زمان یا بصورت نسبت خطر (RR) برای عوارض جانبی با 95% فاصله اطمینان (Cl) ارائه کردیم.
5 کار آزمایی که در کل 734 شرکت کننده را در بر میگرفتند، واجد شرایط بودند. ما تنها یک مطالعه را از نظر کیفیت خوب ارزیابی کردیم و بقیه آنها از نظر کیفیت ضعیف بودند. انجام یک متاآنالیز برای بررسی نتایجی که در ابتدا مد نظرمان بود، سخت بود، زیرا همه مطالعات نتایج مشابهی را گزارش نکرده بودند. تفاوت معناداری که بتوان براساس آن یکی از دوداروی VGB یا CBZ را ارجح دانست، براساس پیامدهایی مثل زمان عدم نیاز به درمان و زمان دستیابی به بهبود 6 ماهه بعد از تصادفیسازی وجود نداشت، اما نتایجی دال بر ناموثر بودن VGB بر زمان اولین تشنج پس از تصادفیسازی به دست آمد. در مقایسه با CBZ، دارویVGB بیمار را با افزایش وزن بیشتر وراشهای پوستی و خوابآلودگی کمتری به عنوان عارضه جانبی مواجه میکرد، اما از نظر نقص میدان بینایی واختلالات بینایی تفاوتی بین دو دارو مشاهده نشد.
دادهها برای قضاوت درباره اینکه کدامیک از این دو دارو برای درمان تکدارویی صرع سودمندی بیشتری دارند، ناکافی بود. به علت شیوع بالای نقص در میدان بینایی که به علت استفاده ازدرمان تکدارویی با VGB رخ میدهد و با مطالعات مروری نظاممند به اثبات رسیده (Maguire 2010)، درمان تکدارویی با این دارو باید با احتیاط تجویز شود و نباید به عنوان خط اول درمان در نظر گرفته شود. در صورت لزوم تجویز، باید بطور مرتب معاینات میدان دید در نظر گرفته شود. در آینده باید تحقیقاتی در مورد دلیل اینکه چگونه این دارو روی میدان دید اثر میگذارد، انجام شود تا بتوانیم از بروز این عارضه پیشگیری کنیم. بهعلاوه، در آینده باید مطالعاتی درباره درمان تکدارویی بیماری صرع انجام و نتایج آن براساس توصیههای کمیته بینالمللی مقابله با صرع (ILAE) گزارش شود. از طرف دیگر، باید کیفیت متدولوژیک مطالعات ارتقا پیدا کند.