افزایشدهندههای حجم پلاسما در ارتباط با پاراسنتز (paracentesis) در افراد مبتلا به سیروز برای پیشگیری از کاهش حجم موثر پلاسما استفاده میشود که ممکن است تاثیر زیانباری بر تعادل همودینامیک (haemodynamic) داشته باشد و موربیدیتی و مرگومیر را افزایش دهد. آلبومین (albumin) به عنوان فراورده استاندارد در نظر گرفته میشود که هیچ افزایش پلاسما یا افزایشدهنده پلاسمای دیگری مانند سایر کلوئیدها (پلیژلین (polygeline)، دکسترانها (dextrans)، محلولهای هیدروکسیاتیل استارچ (hydroxyethyl starch solutions)، پلاسمای تازه منجمد)، انفوزیون داخل وریدی مایع آسیت، کریستالوئیدها (crystalloids) یا مانیتول (mannitol) با آن قابل مقایسه نیستند. بااینحال، منافع و مضرات این افزایشدهندههای پلاسما بهطور کامل روشن نیست.
ارزیابی منافع و مضرات هرگونه افزایشدهنده حجم پلاسما مانند آلبومین، کلوئیدهای دیگر (پلیژلین، دکسترانها، محلولهای هیدروکسیاتیل استارچ، پلاسمای تازه منجمد)، انفوزیون وریدی مایع آسیت، کریستالوئیدها یا مانیتول در مقابل عدم استفاده از افزایشدهنده حجم پلاسما یا در مقابل دیگر افزایشدهنده حجم پلاسما برای پاراسنتز در افراد مبتلا به سیروز و آسیتهای بزرگ.
ما در پایگاه ثبت کارآزماییهای کنترلشده گروه هپاتوبیلیاری در کاکرین، پایگاه ثبت مرکزی کارآزماییهای کنترلشده کاکرین (CENTRAL ؛Cochrane Central Register of Controlled Trail)؛ MEDLINE؛ Embase؛ LILACS؛ CKNI؛ VIP؛ Wanfang؛ Science Citation Index Expanded و نمایهنامه استنادی مقالات کنفرانسها تا ژانویه 2019 جستوجو کردیم. علاوهبراین ما FDA؛ EMA؛ WHO (آخرین جستوجو در ژانویه 2019)، www.clinicaltrials.gov/ و www.controlled‐trials.com/ را برای کارآزماییهای در حال انجام جستوجو کردیم.
کارآزماییهای بالینی تصادفیسازی شده، بدون توجه به طراحی یا سال انتشار آنها، وضعیت انتشار و زبان، که به ارزیابی استفاده از هر نوع افزایشدهنده پلاسما در مقابل دارونما (placebo)، عدم مداخله یا یک افزایشدهنده پلاسمای دیگر در ارتباط با پاراسنتز برای آسیت در افراد مبتلا به سیروز پرداخته باشند. ما برای گزارشها درباره مضرات، کارآزماییهای شبه-تصادفیسازی شده و بازیابی شده را با جستوجوهایی که فقط برای کارآزماییهای بالینی تصادفیسازی شده انجام شد، در نظر گرفتیم.
ما از شیوههای روششناختی مورد انتظار کاکرین استفاده کردیم. هر جایی که امکان داشت، ما خطر نسبی (RR) یا تفاوت میانگین (MD) را با استفاده از متاآنالیزهای (meta-analyses) مدل اثر ثابت و مدل اثرات تصادفی، بر مبنای اصل قصد درمان (intention‐to‐treat) محاسبه کردیم. اگر مدلهای اثر ثابت و اثرات تصادفی نشاندهنده نتایج مختلفی بودند، آنگاه نتیجهگیریهای خود را بر اساس تجزیهوتحلیل با بیشترین P value (نتیجه محافظهکارانهتر) قرار دادیم. ما خطرهای سوگیری (bias) را در کارآزماییهای جداگانه با بهرهگیری از دامنههای خطر سوگیری از پیش تعیینشده ارزیابی کردیم. ما قطعیت شواهد را در سطح پیامد با استفاده از سیستم GRADE (نظام درجهبندی کیفیت شواهد و قدرت توصیهها) ارزیابی کرده و جداول «خلاصه یافتهها» را برای هفت مورد از پیامدهای مروری خود ایجاد کردیم.
ما 27 کارآزمایی بالینی تصادفیسازی شده را برای ورود به این مرور شناسایی کردیم (24 مورد به صورت مقالات با متن کامل و 3 مطالعه به صورت چکیده منتشر شده بودند). پنج مورد از این کارآزماییها با 271 شرکتکننده افزایشدهندههای پلاسما (آلبومین در چهار کارآزمایی و مایع آسیت در یک کارآزمایی) را در مقابل عدم افزایشدهنده پلاسما ارزیابی کرده بودند. 22 کارآزمایی باقیمانده با 1321 شرکتکننده یک نوع افزایشدهنده پلاسما را مثل دکستران، هیدروکسیاتیل استارچ، پلیژلین، انفوزیون داخل وریدی مایع آسیت، کریستالوئیدها یا مانیتول را در مقابل نوع دیگری از افزایشدهنده پلاسما مانند آلبومین در 20 مورد از این کارآزماییها و پلیژلین در یک کارآزمایی ارزیابی کرده بودند. بیستوپنج کارآزمایی دادهها را برای متاآنالیز کمّی (quantitative) فراهم کردند. اغلب شرکتکنندگان بر اساس طبقهبندی Child‐Pugh، در مرحله متوسط تا پیشرفته بیماری کبدی در غیاب هپاتوسلولار کارسینوما (hepatocellular carcinoma)، خونریزی گوارشی اخیر، عفونتها و انسفالوپاتی کبدی (hepatic encephalopathy) قرار داشتند. همه کارآزماییها با خطر کلی سوگیری بالا ارزیابی شدند. به نظر نمیرسید ده کارآزمایی از طرف صنایع تامین مالی شده باشند؛ دوازده کارآزمایی در مورد بودجه نامشخص بودند و پنج کارآزمایی به وسیله صنعت یا یک موسسه انتفاعی تامین مالی شدند.
ما هیچ شواهدی را از تفاوت در تاثیر بین افزایش پلاسما در مقابل عدم افزایش پلاسما بر مرگومیر (RR: 0.52؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.06 تا 4.83؛ 248 شرکتکننده؛ 4 کارآزمایی؛ شواهد با قطعیت بسیار پایین)؛ نارسایی کلیوی (RR: 0.32؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.02 تا 5.88؛ 181 شرکتکننده؛ 4 کارآزمایی؛ شواهد با قطعیت بسیار پایین)؛ دیگر عوارض مرتبط با کبد (RR: 1.61؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.79 تا 3.27؛ 248 شرکتکننده؛ 4 کارآزمایی؛ شواهد با قطعیت بسیار پایین)؛ و عوارض جانبی غیرجدی (RR: 1.04؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.32 تا 3.40؛ 158 شرکتکننده؛ 3 کارآزمایی؛ شواهد با قطعیت بسیار پایین) نیافتیم. دو مورد از این کارآزماییها نشان دادند که هیچ عوارض جانبی جدی رخ نداده،درحالیکه کارآزماییهای باقیمانده درباره این پیامد گزارشی ارائه نکردند. هیچ کارآزماییای در مورد کیفیت زندگی مرتبط با سلامت دادهای را گزارش نکرد.
ما شواهدی را از اختلاف در تاثیر میان افزایشدهندههای پلاسمای تجربی در برابر آلبومین بر مرگومیر (RR: 1.03؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.82 تا 1.30؛ 1014 شرکتکننده؛ 14 کارآزمایی؛ شواهد با قطعیت بسیار پایین)؛ عوارض جانبی جدی (RR: 0.89؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.10 تا 8.30؛ 118 شرکتکننده؛ 2 کارآزمایی؛ شواهد با قطعیت بسیار پایین)؛ نارسایی کلیوی (RR: 1.17؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.71 تا 1.91؛ 1107 شرکتکننده؛ 17 کارآزمایی؛ شواهد با قطعیت بسیار پایین)؛ دیگر عوارض مرتبط با کبد (RR: 1.10؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.82 تا 1.48؛ 1083 شرکتکننده؛ 16 کارآزمایی؛ شواهد با قطعیت بسیار پایین) و عوارض جانبی غیرجدی (RR: 1.37؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.66 تا 2.85؛ 977 شرکتکننده؛ 14 کارآزمایی؛ شواهد با قطعیت بسیار پایین) نیافتیم. ما هیچ دادهای را در مورد کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و آسیتهای مقاوم پیدا نکردیم.
مرور سیستماتیک و متاآنالیز ما هیچ منفعت یا آسیبی را از افزایشدهندههای پلاسما در مقابل عدم استفاده از افزایشدهنده پلاسما یا از یک افزایشدهنده پلاسما مانند پلیژلین، دکسترانها، هیدروکسیاتیل استارچ، تزریق وریدی مایع آسیت، کریستالوئیدها یا مانیتول در مقابل آلبومین، بر پیامدهای اولیه یا ثانویه نشان ندادند. دادههای حاصل از کارآزماییهای اندک، کوچک و اکثرا کوتاهمدت، در معرض خطر خطاهای ساختارمند (سوگیری) و خطر خطاهای تصادفی (بازی احتمال) بالا قرار دارند. ارزیابیهای GRADE نتیجه گرفتند که قطعیت شواهد بسیار پایین بود؛ بنابراین ما نمیتوانیم هیچ منفعتی را از افزایش پلاسما در برابر عدم افزایش پلاسما و تفاوتها را میان یک افزایشدهنده پلاسما در مقابل یک افزایشدهنده پلاسمای دیگر، اثبات یا رد کنیم.
نیاز به کارآزماییهای بزرگتری با خطر سوگیری پایین برای ارزیابی نقش افزایشدهندههای پلاسما در رابطه با پاراسنتز وجود دارد. چنین کارآزماییهایی باید بر اساس دستورالعملهای SPIRIT انجام شده و طبق دستورالعملهای CONSORT گزارش شوند.