هپاتیت الکلی نوعی بیماری کبد الکلی است که توسط استئاتوز، نکروز التهابی، فیبروز و عوارض کبدی مشخص میشود. بهطور معمول، هپاتیت الکلی در افراد 40 تا 50 سال تظاهر میکند. اگر افراد از نوشیدن پرهیز کنند، هپاتیت الکلی برطرف میشود، اما خطر مرگ به شدت آسیب کبدی و پرهیز از الکل بستگی دارد. گلوکوکورتیکواستروئیدها بهطور گستردهای در کارآزماییهای بالینی تصادفیسازی شده مورد مطالعه قرار گرفتهاند تا مزایا و آسیبهای آنها ارزیابی شوند. با این حال، نتایج متناقض بودهاند.
ارزیابی مزایا و مضرات گلوکوکورتیکواستروئیدها در افراد مبتلا به هپاتیت الکلی.
ما کارآزماییها را از جستوجوهای الکترونیکی در پایگاه ثبت کارآزماییهای کنترلشده گروه هپاتوبیلیاری کاکرین (CHB)؛ CENTRAL؛ MEDLINE؛ Embase؛ LILACS و Science Citation Index Expanded شناسایی کردیم. ما به دنبال کارآزماییهای در حال انجام یا منتشرنشده در پایگاههای ثبت کارآزماییهای بالینی و منابع کمپانیهای داروسازی بودیم. ما همچنین فهرست منابع مطالعات بازیابیشده را بررسی کردیم. تاریخ آخرین جستوجو، 18 ژانویه 2019 بود.
کارآزماییهای بالینی تصادفیسازی شده، که گلوکوکورتیکواستروئیدها را در برابر دارونما (placebo) یا عدم مداخله در افراد مبتلا به هپاتیت الکلی، بدون توجه به سال، زبان انتشار، یا فرمت آن مقایسه کردند. ما کارآزماییها را با افراد بزرگسال مبتلا به هپاتیت الکلی در نظر گرفتیم که میتوانست از طریق معیارهای تشخیصی بیوشیمیایی یا بالینی یا هر دو اثبات شده باشد. ما هپاتیت الکلی را به صورت خفیف (نمره Maddrey کمتر از 32) و شدید (نمره Maddrey معادل 32 یا بیشتر) تعریف کردیم. ما به مداخلات همزمان در گروههای کارآزمایی اجازه دادیم، مشروط بر اینکه آنها مشابه باشند.
ما روششناختی کاکرین را دنبال کردیم، متاآنالیزها را با استفاده از Review Manager 5 انجام دادیم. ما نتایج پیامدهای دوتایی را به صورت خطرهای نسبی (RR) و پیامدهای پیوسته را به صورت تفاوت میانگین (MD)، با 95% فواصل اطمینان (CI) ارایه کردیم. ما از هر دو مدلهای اثر ثابت و اثرات تصادفی برای متاآنالیزها استفاده کردیم. هر زمان اختلاف معنیداری در نتایج وجود داشت، ما یک تخمین نقطهای محافظهکارانه را از هر دو گزارش کردیم. اگر اندازه اطلاعات مورد نیاز برای سه پیامد اولیه ما (مرگومیر به هر علتی، کیفیت زندگی مربوط به سلامت و عوارض جانبی در طول درمان) و تصمیم post hoc ما، گنجاندن تجزیهوتحلیل مرگومیر در نقاط زمانی بیشتری میشد، ما P value معادل 0.01 یا کمتر، دو طرفه را به عنوان معنیدار از نظر آماری در نظر گرفتیم. ما ناهمگونی را با استفاده از آماره I² ارایه کردیم. اگر انجامدهندگان کارآزمایی از آنالیز قصد درمان (intention‐to‐treat) برای برخورد با دادههای از دسترفته استفاده کردند، ما از این دادهها در آنالیز اولیه خود استفاده کردیم؛ در غیر این صورت، ما از دادههای موجود استفاده کردیم. ما خطر سوگیری (bias) را با استفاده از حوزههای خطر سوگیری و قطعیت شواهد با استفاده از سیستم GRADE (نظام درجهبندی کیفیت شواهد و قدرت توصیهها) ارزیابی کردیم.
شانزده کارآزمایی معیارهای ورود ما را داشتند. همه کارآزماییها به جز یکی در معرض خطر کلی بالای سوگیری قرار داشتند. پانزده کارآزمایی (که یکی از آنها خلاصهمقاله بود) دادهها را برای آنالیز فراهم کردند (927 شرکتکننده، گلوکوکورتیکواستروئیدها و 934 شرکتکننده دارونما (placebo) یا عدم مداخله را دریافت کردند). گلوکوکورتیکواستروئیدها به صورت خوراکی یا وریدی با میانه زمانی 28 روز (3 روز تا 12 هفته) تجویز شدند. شرکتکنندگان بین 25 و 70 سال سن داشتند و مبتلا به مراحل مختلف بیماری کبد الکلی بوده و 65% آنها مرد بودند. در جایی که پیگیری گزارش شد، تا زمان مرخص شدن از بیمارستان، تا زمان مرگ (با میانه زمانی 63 روز) یا برای حداقل یک سال در نظر گرفته شد. شواهدی از تاثیر گلوکوکورتیکواستروئیدها بر مورتالیتی به هر علتی تا 3 ماه به دنبال تصادفیسازی (RR اثرات تصادفی: 0.90؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.70 تا 1.15؛ شرکتکنندگان = 1861؛ کارآزماییها = 15؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین) یا کیفیت زندگی مرتبط با سلامت تا 3 ماه، اندازهگیری شده با مقیاس کیفیت زندگی اروپا - 5 بعد - 3 سطح (European Quality of Life – 5 Dimensions – 3 Levels) (MD: 0.04- نمره؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.11- تا 0.03؛ شرکتکنندگان = 377؛ کارآزمایی = 1؛ شواهد با قطعیت پائین) دیده نشد. شواهدی از تاثیر بر وقوع عوارض جانبی حین درمان (RR اثرات تصادفی: 1.05؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.85 تا 1.29؛ شرکتکنندگان = 1861؛ کارآزماییها = 15؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین)، مرگومیر مرتبط با کبد تا 3 ماه پس از تصادفیسازی (RR اثرات تصادفی: 0.89؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.69 تا 1.14؛ شرکتکنندگان = 1861؛ کارآزماییها = 15؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین)، تعداد شرکتکنندگان با هر عارضهای تا 3 ماه پس از تصادفیسازی (RR اثرات تصادفی: 1.04؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.86 تا 1.27؛ شرکتکنندگان = 1861؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین) و تعداد شرکتکنندگان با عوارض جانبی غیرجدی تا 3 ماه پیگیری پس از پایان درمان (RR اثرات تصادفی: 1.99؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.72 تا 5.48، شرکتکنندگان = 160؛ کارآزماییها = 4؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین) دیده نشد. براساس اطلاعاتی که ما از گزارشهای منتشرشده کارآزمایی گردآوری کردیم، فقط یکی از کارآزماییها به نظر میرسد که حمایت مالی صنعت را نداشته و 15 مورد باقیمانده بهوضوح گزارش نکردند که آیا تا حدی یا کاملا توسط صنعت حمایت شدهاند.
ما در مورد تخمین تاثیر عدم تفاوت بین گلوکوکورتیکواستروئیدها و دارونما یا عدم مداخله روی مرگومیر به هر علتی و عوارض جانبی جدی در طول درمان تردید داریم، زیرا قطعیت شواهد بسیار پایین و برای کیفیت مرتبط با سلامت، پایین بود. با توجه به گزارشدهی ناکافی، ما نمیتوانیم افزایشها را در عوارض جانبی حذف کنیم. از آنجا که CIs گسترده بودند، ما نمیتوانیم مزایا یا صدمات قابلتوجه گلوکوکورتیکواستروئیدها را رد کنیم. بنابراین، ما به کارآزماییهای بالینی تصادفیسازی و کنترلشده با دارونما نیاز داریم که با توجه به دستورالعملهای SPIRIT طراحی شده و مطابق با دستورالعملهای CONSORT گزارش شده باشند. کارآزماییهای آینده باید دادههای مجزای انفرادیشده مشارکتکنندگان را گزارش دهند، بنابراین متاآنالیزهای دادههای فردی شرکتکننده مناسب را از اثرات گلوکوکورتیکواستروئیدها در زیر گروهها میتوان انجام داد.