جراحیهای تخریب جسم مژگانی (cyclodestructive procedures) اغلب در بیماران مبتلا به گلوم مقاوم که نتوانستهاند از پروسیجرهای فیلتراسیون و حداکثر درمان دارویی به سطوح پایینتری از فشار داخل چشم (IOP) دست یابند، استفاده میشوند. تخریب جسم مژگانی (ciliary body) از طریق کاهش تشکیل مایع هومر (aqueous humor formation) به IOP پایینتر کمک میکند. از میان انواع زیادی از پروسیجرهای تخریب جسم مژگانی، لیزر سیکلوفتوکواگولاسیون (CPC) متداولترین روش جراحی برای کاهش جریان داخلی مایع است. گزینهها برای CPC دارای طیف گستردهای هستند: آنها میتوانند با استفاده از neodymium:yttrium‐aluminum‐garnet (Nd:YAG) اجرا شوند یا لیزر دیود (diode laser) و انرژی لیزر میتواند از طریق روشهای تماسی یا غیرتماسی ارائه شود. دیگر پروسیجر تخریب جسم مژگانی، سیکلوفتوکواگولاسیون اندوسکوپیک (ECP) است که در آن افتالمولوژیست میتواند به صورت انتخابی برای هدف قرار دادن اپیتلیوم مژگانی و بریدن بافت جسم مژگانی استفاده کند. درباره بهترین روش تخریب جسم مژگانی و چگونگی مقایسه آنها یا سایر جراحیهای گلوکوم بحث وجود دارد.
بررسی اثربخشی و ایمنی نسبی پروسیجرهای تخریب جسم مژگانی در مقایسه با سایر پروسیجرها در افراد مبتلا به گلوکوم مقاوم از هر نوع و بررسی اثربخشی و ایمنی نسبی فرآیندهای تخریب جسم مژگانی مجرد (individual) در مقایسه با یکدیگر.
ما در پایگاه ثبت مرکزی کارآزماییهای کنترل شده در کاکرین (CENTRAL ؛Cochrane Central Register of Controlled Trails) (که پایگاه ثبت کارآزماییهای چشم و بینایی را دربرمیگیرد) (2018، شماره 9)؛ Ovid MEDLINE؛ Embase.com؛ PubMed؛ LILACS BIREME؛ ClinicalTrials.gov و WHO ICTRP جستوجو کردیم. تاریخ جستوجو 21 سپتامبر 2018 بود.
ما کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده یا کارآزماییهای شبه - تصادفیسازی شدهای را وارد مرور کردیم که در آنها شرکتکنندگان تحت پروسیجر ثانویه برای گلوکوم مقاوم قرار گرفته بودند. ما کارآزماییها را با هر نوع لیزر، روش استفاده و تنظیمات لیزر وارد مرور کردیم. مقایسه اولیه، هر نوع فرآیند سیکلودستراکتیو در مقابل درمان دیگری از گلوکوم و مقایسههای ثانویه فرآیندهای سیکلودستراکتیو مجرد در مقابل فرآیند دیگری از سیکلودستراکتیو بودند.
2 نویسنده مرور به صورت مستقل به مرور عناوین و چکیده مقالات به دست آمده از جستوجوی پایگاههای اطلاعاتی پرداخته و پس از بازیابی گزارشهای تماممتن از مواردی که بهطور بالقوه مرتبط بودند، مقالات تماممتن را به عنوان وارد شده به مرور یا خارج شده از مرور دستهبندی کردند. 2 نویسنده مرور بهطور مستقل از هم دادهها را از مطالعات وارد شده به مرور استخراج و خطر سوگیری (bias) را ارزیابی کردند. عدمتوافقها (discrepancies) از طریق بحث یا مشاوره با نویسنده سوم مرور در مواقع ضروری رفع شدند.
ما 5 کارآزمایی را وارد مرور کردیم که دادههای به دست آمده را از 330 چشم (326 شرکتکننده) گزارش کرده بودند. یک مطالعه دارای خطر پایین سوگیری برای اکثر حوزهها و سایر مطالعات دارای خطر کلی نامشخص سوگیری بودند. این مرور 4 مقایسه متفاوت را دربرمیگیرد: 1) ECP در مقابل ایمپلنت احمد (Ahmed implant)، 2) CPC میکروپالس در مقابل CPC با موج مداوم (continuous‐wave)؛ 3) CPC با دیود در مقابل لیزر Nd:YAG؛ و 4) CPC با یک لیزر Nd:YAG تابش دهنده 8J در مقابل 4J.
هیچمطالعهای دادههای مربوط به پیامد اولیه ما، تغییر از مبدا از نظر شدت دردِ گزارششده از سوی شرکتکننده یا تغییر را در تعداد داروهای درد گزارش نکرده بود.
ما برای مقایسه اولیهمان، یک کارآزمایی را که به مقایسه ECP با ایمپلت احمد پرداخته بود، وارد مرور کردیم. در پیگیری 12 ماهه، اختلاف میانگین (MD) در IOPها بین گروهها 1.14- میلیمتر جیوه بود (95% فاصله اطمینان (CI): 4.21- تا 1.93؛ 58 شرکتکننده؛ شواهد با قطعیت پایین (LCE)). 24 ماه پس از مداخله، شواهدی را با قطعیت بسیار پایینی به دست آوردیم که نشان میداد حدت بینایی ممکن است در میان شرکتکنندگان در گروه ECP نسبت به گروه ایمپلنت احمد بهتر باشد (MD:logMAR - 0.24 ؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.52 تا 0.04؛ 54 شرکتکننده) و تفاوت در میانگین تعداد داروهای گلوکوم مورداستفاده از سوی شرکتکنندگان در هر گروه مشخص نبود (MD: 0.50-؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.17- تا 0.17؛ 54 شرکتکننده؛ شواهد با قطعیت بسیار پایین). رویدادهای جانبی گزارششده در گروه ECP (34 شرکتکننده) به ازای هر یک از هیپوتونی (hypotony)، بالبی فیتیسیس (phthisis bulbi)، جدا شدن شبکیه (retinal detachment) و جدا شدن کوروئیدال (choroidal detachment) یک مورد بودند؛ در گروه ایمپلنت احمد (34 شرکتکننده) یک مورد اندوفتالمیت، 2 مورد جدا شدن شبکیه و 6 مورد جدایی کوروئیدال وجود داشت.
3 نوع مقایسه از 4 مطالعه وارد شده به مرور، دادههای مربوط به مقایسههای ثانویه ما را ارائه کرده بودند. در مقایسهای که CPC میکروپالس را با CPC با موج مداوم مقایسه کرده بود، گزارش شده بود که میانه IOP بین 2 گروه در تمامی مقاطع زمانی مشابه بود. 18 ماه پس از مداخله، تعداد میانه داروهای پایینآورنده IOP از 2 تا 1 در هر 2 گروه کاهش یافته بود. یک شرکتکننده در گروه میکروپالس و 2 شرکتکننده در گروه امواج مداوم حدمت بینایی تشدید شده نشان داده بود. یک مورد التهاب طولانیمدت در گروه میکروپالس (23 شرکتکننده) دیده شده بود. 7 مورد التهاب طولانیمدت، 5 مورد هیپوتونی و یک مورد بالبی فیتیسیس در گروه امواج مداوم (23 شرکتکننده) دیده شده بودند.
2 مطالعه CPCای را که در آنها از دیود نیمههادی استفاده شده بود در مقابل لیزر Nd:YAG مقایسه کرده بودند. 12 ماه پس از مداخله، MD در IOP در یک مطالعه 1.02 میلیمتر جیوه بود (95% فاصله اطمینان (CI): 1.49- تا 3.53) (LCE). مطالعه دوم میانگین IOP را فراتر از 3 ماه پیگیری گزارش نکرده بود. هیچیک از مطالعات میانگین تغییر را در بهترین حدت بینایی تصحیحشده یا تعداد داروهای گلوکوم گزارش نکرده بودند. هر 2 مطالعه هیپوتومی را به عنوان رویداد جانبی در 3 شرکتکننده در هر مطالعه گزارش کرده بودند.
یک مطالعه تنظیمات مختلف انرژی را از نوع یکسانی از لیزر Nd:YAG مقایسه کرده بود. در پیگیری 12 ماهه، حدت بینایی تغییر نکرده بود یا در 21 نفر از 33 شرکتکننده در گروه 8J و 20 شرکتکننده از 27 شرکتکننده در گروه 4J بهبود یافته بود (خطر نسبی (RR): 0.86؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.61 تا 1.21؛ شواهد با قطعیت بسیار پایین). بیشتر شرکتکنندگان در گروه 8J تعداد داروهای دریافت شده را در مقایسه با گروه 4J کاهش داده بود (RR: 1.49؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.76 تا 2.91؛ 50 شرکتکننده؛ شواهد با قطعیت بسیار پایین). حضور فیبرین یا هایفما (hyphema) در 5 شرکتکنندهای که 8J دریافت کرده بودند دیده شده بود. واکنش اتاق قدامی (anterior chamber reaction) شدیدی در 11 نفر از 26 شرکتکنندهای که انرژی 8J دریافت کرده بودند (42%) و 2 نفر از 21 شرکتکنندهای که انرژی 4J دریافت کرده بودند (10%)، وجود داشت.
شواهد به دست آمده از 5 مطالعه وارد شده به این مرور منجر به نتیجهگیری قطعی نشد، اینکه آیا پروسیجرهای تخریب جسم مژگانی برای گلوکوم مقاوم منجر به پیامدهای بهتر و عوارض کمتر نسبت به سایر روشهای درمان گلوکوم میشود یا خیر و اینکه آیا یک نوع پروسیجر تخریب جسم مژگانی بهتر از نوع دیگری از این پروسیجر است یا خیر، مشخص نیست. شایعترین رویدادهای جانبی گزارششده در میان تمامی 5 مطالعه عبارت بودند از هیپوتومی و بالبی فتیسیس. کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده با طراحی خوب نیاز هستند. پیامدهای گزارششده توسط بیمار از جمله درد و کیفیت زندگی بهتر است به عنوان پیامدهای اولیه یا پیامدهای ثانویه مهم در کارآزماییهای آتی موردتوجه قرار گیرند.