اختلال مصرف الکل (AUD) و اختلالات مرتبط با الکل جزء متداولترین اختلالات روانی هستند که منجر به بروز علائم خاص سایکوفیزیکال (psychophysical)، عاطفی (affective) و شناختی (cognitive) شده و دارای عواقبی برای سلامت و بهزیستی روانیاجتماعی هستند. مصرف الکل به طور فزایندهای در حال تبدیل شدن به یک مساله در بسیاری از مناطق در حال توسعه بوده و شیوع AUD در کل دنیا 4.1% برآورد میشود. به طوری که در کشورهای اروپایی (7.5%) و آمریکای شمالی (6.0%) بیشترین شیوع را دارد. رویکردهای درمانی، شامل دارودرمانی، نقش مهمی در درمان بیماران مبتلا به AUD ایفا میکند.
ارزیابی سودمندی و ایمنی باکلوفن (baclofen) برای درمان افراد مبتلا به AUD، که در حال حاضر الکل مینوشند، با هدف دستیابی و باقی ماندن بر حالت پرهیز (abstinence) یا کاهش مصرف الکل.
ما در پایگاه ثبت تخصصیشده مواد مخدر و الکل در کاکرین؛ CENTRAL؛ MEDLINE؛ Embase؛ 2 پایگاه اطلاعاتی بیشتر و 2 پایگاه ثبت کارآزماییهای بالینی، خلاصه مقالات کنفرانسها و فهرست منابع مقالات بازیابیشده جستوجو کردیم. تاریخ آخرین جستوجو 30 ژانویه 2018 بود.
کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده (RCTs ؛randomised controlled trails) با حداقل 4 هفته طول درمان و 12 هفته طول کل دوره مطالعه که به مقایسه باکلوفن برای پیشگیری از عود AUD با دارونما (placebo)، عدم درمان یا دیگر درمانها پرداخته بودند.
ما از روشهای استاندارد روششناسی موردانتظار کاکرین استفاده کردیم.
ما 12 RCT (1128 شرکتکننده) را وارد مرور کردیم. تمامی مطالعات به جز 3 مطالعه کمتر از 100 شرکتکننده را به کار گرفته بودند. وابستگی به الکل در شرکتکنندگانی که الکل مینوشیدند، بر اساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM ؛Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders) IV یا معیار طبقهبندی بینالمللی بیماریها - ویرایش دهم (ICD‐10)، محقق شده بود. میانگین سنی شرکتکنندگان 48 سال بود، و تعداد مردان (69%) نسبت به زنان بیشتر بود. تمامی مطالعات به استثنای یک مطالعه که باکلوفن را در مقابل آکامپروسیت (acamprosate) ارزیابی کرده بود، باکلوفن را با دارونما مقایسه کرده بودند. مطالعات وارد شده به مرور باکلوفن را در دوزهای مختلف (از 10 میلیگرم در روز تا 150 میلیگرم در روز) بررسی کرده بودند. در تمامی مطالعات به استثنای یکی از آنها، شرکتکنندگان در هر دو گروه باکلوفن و دارونما، درمان روانیاجتماعی یا مشاوره را با شدتهای متنوع دریافت کرده بودند.
ما خطر سوگیری انتخاب، عملکرد، تشخیص (پیامد ذهنی (subjective outcome))، ریزش و گزارشدهی را در اکثر مطالعات در سطح پایین قضاوت کردیم.
ما هیچ اختلافی را بین باکلوفن و دارونما از نظر پیامدهای اولیه نیافتیم: عود - بازگشت به هر یک از انواع نوشیدنی (RR: 0.88؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.74 تا 1.04؛ 5 مطالعه؛ 781 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پایین)؛ فراوانی مصرف بواسطه درصد روزهای پرهیز (اختلاف میانگین (MD): 0.39؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 11.51- تا 12.29؛ 6 مطالعه؛ 465 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پایین) و فراوانی مصرف بواسطه درصد روزهای مصرف سنگین در پایان درمان (MD: 0.25-؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.25 تا 1.76؛ 3 مطالعه؛ 186 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط)؛ تعداد شرکتکنندگان با حداقل یک رویداد جانبی (RR: 1.04؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.99 تا 1.10؛ 4 مطالعه؛ 430 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بالا)؛ نرخ انصراف از ادامه درمان در پایان دوره درمان (RR: 0.98؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.77 تا 1.26؛ 8 مطالعه؛ 977 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بالا) و انصراف از ادامه درمان به دلیل رویدادهای جانبی (RR: 1.11؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.59 تا 2.07؛ 7 مطالعه؛ 913 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بالا).
ما شواهدی را یافتیم مبنی بر اینکه باکلوفن میزان مصرف را افزایش میدهد (میزان نوشیدن به ازای هر روزی که الکل مصرف میشود) (MD: 1.55؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.32 تا 1.77؛ 2 مطالعه؛ 72 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پایین).
در میان پیامدهای ثانویه، هیچ اختلافی از نظر تمایل شدید (craving) به مصرف (MD: 1.38-؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.28 تا 4.03؛ 5 مطالعه؛ 469 شرکتکننده) و اضطراب (SMD: 0.07-؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.14- تا 0.28؛ 5 کارآزمایی؛ 509 شرکتکننده) وجود نداشت. ما دریافتیم که باکلوفن افسردگی را افزایش داده بود (SMD: 0.27؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.05 تا 0.48؛ 3 مطالعه؛ 387 شرکتکننده).
در رابطه با رویدادهای جانبی خاص، ما دریافتیم که باکلوفن این موارد را افزایش داده بود: سرگیجه (RR: 2.16؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.24 تا 3.74؛ 7 مطالعه؛ 858 شرکتکننده)، خوابآلودگی / سداتاسیون (RR: 1.48؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.11 تا 1.96؛ 8 مطالعه؛ 946 شرکتکننده)، بیحسی (RR: 4.28؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 2.11 تا 8.67؛ 4 مطالعه؛ 593 شرکتکننده) و اسپاسم / سفتی عضلات (RR: 1.94؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.08 تا 3.48؛ 3 مطالعه؛ 551 شرکتکننده). برای سایر رویدادهای جانبی باقیمانده ما اختلافهای معنیداری را بین باکلوفن و دارونما نیافتیم.
در مورد مقایسه باکلوفن در مقابل آکامپروسیت، ما فقط توانستیم دادههای مربوط به یک پیامد، تمایل شدید به مصرف، را استخراج کنیم. برای این پیامد، ما دریافتیم که باکلوفن در مقایسه با آکامپروسیت تمایل شدید را به مصرف افرایش داده بود (MD: 14.62؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 12.72 تا 16.52؛ 1 مطالعه؛ 49 شرکتکننده).
هیچیک از پیامدهای اولیه یا ثانویه از این مرور شواهدی را مبنی بر وجود اختلاف بین باکلوفن دارونما نشان ندادند. ناهمگونی بالا در میان نتایج اولیه مطالعات تفسیر برآورد خلاصه (summary estimate) را محدود میکند. شناسایی تعدیلکنندهها و مدیاتورهای اثرات باکلوفن روی مصرف الکل برای تحقیقات بعدی به عنوان چالش باقی میماند. اگرچه برخی نتایج به دست آمده از RCT ها امیدوارکننده هستند، شواهد اخیر درباره مصرف باکلوفن به عنوان درمان خط اول برای افراد مبتلا به AUD، غیرمطمئن باقی میماند.