پیشینه
بیماری شریانی محیطی (peripheral arterial disease; PAD) زمانی رخ میدهد که به دلیل باریک شدن عروق جریان خون به اندامها محدود شود. این اختلال گردش خون در افراد به علت افزایش سطوح دیابت در اثر افزایش سن، بیشتر میشود. به دلیل جریان خون محدود شده، PAD منجر به درد در پاها در هنگام پیادهروی معمولا بعد از فاصله اندکی میشود (که «لنگش متناوب» (intermittent claudication) نامیده میشود). وقتی که بیماری شدیدتر میشود، فرد حتی هنگام استراحت دچار درد شدیدی میشود، همچنین دچار زخم در پا و اندام تحتانی میشود (که به عنوان «ایسکمی بحرانی اندام» (critical limb ischaemia) نامیده میشود). PAD را میتوان با دارو یا از طریق مداخلاتی مثل جراحی یا پروسیجرهای اندووسکولار (کم تهاجمیتر از جراحی، مداخله اندووسکولار از طریق یک برش کوچک برای رسیدن به رگ انجام میشود) درمان کرد. با وجود این، بسیاری از افراد به درمان دارویی پاسخ نمیدهند و جراحی یا پروسیجرهای اندووسکولار به علت خطرات پزشکی ممکن است برای آنها مناسب نباشد. در این موارد، برای PAD شدید، فقط گزینه درمانی، آمپوتاسیون (amputation) است. درمانهای مورد نیاز میتواند به اصلاح عروق در اندامهای افراد مبتلا به PAD برای بازگرداندن جریان خون مناسب کمک کند.
ژندرمانی (gene therapy) یک رویکرد جدید است که به موجب آن ماده ژنتیکی کدگذاری کننده برای پروتئینهایی که میتوانند به بهبود جریان خون با احیای عروق خونی کمک کند، به پاهای فرد تزریق میشود. کارآزماییها نشان دادند که این درمان ایمن است، اما اینکه در کاهش خطر آمپوتاسیون یا بهبود کیفیت زندگی موثر است یا خیر، شناخته نشده است.
سوال مطالعه مروری
آیا تفاوتی بین اثربخشی پیامدها (از جمله آمپوتاسیون، مرگومیر، بهبود زخم و کیفیت زندگی) بین بیماران مبتلا به نشانه PAD که ژندرمانی دریافت کردهاند و آنهایی که ژندرمانی دریافت نکردهاند، وجود دارد یا خیر؟
ویژگیهای مطالعه
17 مطالعه را با مجموع 1988 شرکتکننده وارد کردیم (شواهد موجود تا نوامبر 2017). این مطالعات از انواع مختلف ژندرمانی و همچنین دوزهای مختلف استفاده کردند، برخی از آنها از یک درمان و برخی از درمانهای مکرر استفاده کردند. اغلب مطالعات افراد مبتلا به ایسکمی بحرانی اندام را وارد کردند: سه مطالعه شامل افراد مبتلا به لنگش متناوب میشدند.
نتایج کلیدی
وقتی دادهها را ترکیب کردیم، هیج تفاوت واضحی بین افرادی که ژندرمانی دریافت کرده بودند و آنها که بقای بدون آمپوتاسیون (بیمارانی که آمپوتاسیون نداشتند و زنده ماندند)، آمپوتاسیون ماژور (بالای مچ پا) داشتند، یا فوت کردند، وجود نداشت. بهبود کامل زخم را در گروهی که ژندرمانی دریافت کرده بودند در مقایسه با گروه کنترل، مشاهده کردیم. مشاهدات هیچ تفاوت واضحی را در نمره نشانه درد نشان نداد، اما فقط دو مطالعه را برای این پیامد ارزیابی کردیم. دادههای کافی برای نشان دادن تفاوت بین گروهها در معیار گردش خون که به عنوان «شاخص ankle brachial» نامیده میشود، وجود ندارد. ما نتوانستیم دادههای کیفیت زندگی یا فاصله پیادهروی بدون درد (فاصلهای که بدون تجربه درد پا پیاروی میکنیم) را با هم ترکیب کنیم.
کیفیت شواهد
خطر سوگیری (bias) مطالعات وارد شده به شدت متفاوت بودند و این نگرانی وجود داشت زیرا مطالعات گزارش شفافی، نه از روشهایشان و نه از پیگیری شرکتکنندگان ارائه نکرده بودند. اغلب مطالعات از دارونما (placebo) برای گروه کنترل استفاده کرده بودند، که تفاوت خطر را در پیامدها، اگر افراد میدانستند درمان دریافت میکنند یا در گروه کنترل هستند، افزایش میداد. شرکتهایی که درمانهای تست شده را تولید میکردند، از تمام کارآزماییهای وارد شده حمایت میکردند.
کیفیت شواهد از متوسط تا بسیار پائین متفاوت بود. برای بقای بدون آمپوتاسیون، آمپوتاسیون اصلی و مرگومیر، به علت تفاوت بین مطالعات، کیفیت شواهد را متوسط در نظر گرفتیم. برای بهبود زخم، خطر سوگیری موضوع نگران کنندهای بود و نتایج مطالعه به علت وقایع کم گزارش شده، غیر‐دقیق بود. کیفیت شواهد برای کیفیت زندگی به علت تفاوت بین مطالعات و اطلاعات ناکافی برای ترکیب یافتههای مطالعه، بسیار پائین بود. کیفیت شواهد برای شاخص ankle brachial پائین بود زیرا فقط یک مطالعه با تعداد اندک شرکتکننده این پیامد را گزارش کرده بودند. برای نمرات نشانه درد، کیفیت شواهد به علت مشکلات فنی در یکی از دو مطالعه و همچنین تفاوت بین دو مطالعه و تعداد اندک شرکتکنندگان، بسیار پائین بود.