تشخیص زودهنگام دقیق تمام انواع سرطان پوست برای هدایت مدیریت مناسب و کاهش موربیدیتی و بهبود بقا اهمیت دارد. کارسینوم سلول بازال (BCC ؛basal cell carcinoma) تقریبا همیشه یک سرطان موضعی پوست با پتانسیل نفوذ و آسیب به بافتهای اطراف آن است، در حالی که تعداد اندکی از کارسینومهای سلول سنگفرشی پوستی (cSCC ؛cutaneous squamous cell carcinoma) و ملانوم تهاجمی سرطانهای پوستی پرخطر با پتانسیل متاستاز هستند و در نهایت منجر به مرگ بیمار میشوند. درموسکوپی (dermoscopy) ابزار مهمی برای کمک به پزشکان متخصص در تشخیص ملانوم است و بهطور فزایندهای در مراکز مراقبتهای اولیه استفاده میشود.
درموسکوپی یک ذرهبین دقیق دستی ساخته شده است که امکان بررسی دقیقتر پوست را در زیر سطح درم پوست فراهم میکند. تعیین ارزش بیش از حد و بالاتر درموسکوپی و معاینه بصری برای تشخیص BCC یا cSCC در مراکز مراقبتهای اولیه و ثانویه برای درک مشارکت بالقوه آن در تریاژه مناسب سرطان پوست، از جمله ارجاع سرطانهای پرخطر به مرکز مراقبتهای ثانویه، شناسایی سرطانهای پوست کمخطر که ممکن است در مرکز مراقبتهای اولیه درمان شوند و به بیماران دارای ضایعات پوستی خوشخیم اطمینان دهند که میتوانند با خیال راحت مرخص شوند، مهم است.
تعیین دقت تشخیصی معاینه بصری و درموسکوپی، به تنهایی یا به صورت ترکیبی، برای تشخیص (a) BCC و (b) cSCC، در بزرگسالان. ما مطالعات را با توجه به اینکه بر اساس تشخیص چهرهبهچهره (به صورت فردی) یا براساس ارزیابی از راه دور (مبتنی بر تصویر) ثبت شدهاند، از هم جدا کردیم.
ما یک جستوجوی جامع را از پایگاههای اطلاعاتی زیر از ابتدا تا آگوست 2016 انجام دادیم: پایگاه ثبت مرکزی کارآزماییهای کنترل شده کاکرین (CENTRAL ؛Cochrane Central Register of Controlled Trials)؛ MEDLINE؛ Embase؛ (CINAHL) Cumulative Index to Nursing and Allied Health Litreture؛ CPCI؛ Zetoc؛ Science Citation Index؛ ثبت کارآزماییهای در حال انجام موسسات ملی سلامت ایالات متحده؛ NIHR Clinical Research Network Portfolio Database و پلتفرم بینالمللی ثبت کارآزماییهای بالینی سازمان جهانی بهداشت. ما فهرست منابع و مقالات مرور سیستماتیک منتشرشده را مطالعه کردیم.
مطالعات با هر طراحی که بازرسی تصویری یا درموسکوپی یا هر دو را در بزرگسالان با ضایعات مشکوک به سرطان پوست، در مقایسه با مرجع استاندارد با تایید هیستولوژیک یا پیگیری بالینی مقایسه کردند.
دو نویسنده مرور بهطور مستقل از هم تمام دادهها را با استفاده از فرم استاندارد شده استخراج داده و ارزیابی کیفیت استخراج کردند (بر اساس QUADAS-2). ما با نویسندگان مطالعات انتخاب شده که اطلاعات مربوط به وضعیت هدف یا آستانه تشخیص در آنها موجود نبودند، تماس گرفتیم. ما دقت را با استفاده از روشهای ROC سلسله مراتبی خلاصه تخمین زدیم. ما تجزیهوتحلیل را در مطالعاتی انجام دادیم که امکان مقایسه مستقیم بین تستها را فراهم کردند. برای تسهیل تفسیر نتایج، ما مقادیر حساسیت را در نقطه منحنی SROC با 80% ویژگی ثابت و مقادیر ویژگی را با 80% حساسیت ثابت محاسبه کردیم. ما تاثیر تفسیر شخصی تست را بررسی کردیم؛ از یک الگوریتم توسعهیافته هدفمند و تخصص تفسیر کننده برای کمک به تشخیص استفاده کردیم.
ما 24 مقاله منتشر شده را انتخاب کردیم که درباره 24 مطالعه کوهورت گزارش دادند، که 27 مجموعه داده در مورد معاینه بصری (8805 ضایعه؛ 2579 مورد بدخیم) و 33 مجموعه داده در مورد درموسکوپی (6855 ضایعه؛ 1444 مورد بدخیم) را ارائه کردند. خطر سوگیری (bias) برای تست شاخص (برای ارزیابی درموسکوپی) و حوزههای مرجع استاندارد، به ویژه برای ارزیابیهای شخصی عمدتا پایین و برای انتخاب شرکتکنندگان، استفاده از تست شاخص برای معاینه بصری و برای جریان و زمانبندی شرکتکنندگان بالا یا نامشخص بود. ما نگرانیهای مربوط به کاربرد یافتههای مطالعه را تقریبا در تمام حوزههای تمام مطالعات «بالا» یا «نامشخص» رتبهبندی کردیم. به کارگیری انتخابی شرکتکنندگان، عدم قابلیت تکرارپذیری آستانههای تشخیص و فقدان جزئیات در مورد تخصص تفسیر کننده، به ویژه مشکلساز بود.
تشخیص BCC در 28 مجموعه داده گزارش شد: 15 مورد توسط شخص و 13 مورد مبتنی بر تصویر. تجزیهوتحلیل مطالعات بر اساس تست قبلی شرکتکنندگان و با توجه به تخصص تفسیر کننده به دلیل کمبود داده امکانپذیر نبود. مطالعات عمدتا درباره شرکتکنندگانی انجام شد که برای ارزیابی تخصصی ضایعات با طبقهبندی هیستولوژیک موجود ارجاع داده شدند. ما هیچ تفاوت روشنی را از نظر دقت بین مطالعات درموسکوپی انجام شده توسط شخص و مطالعاتی که تصاویر را ارزیابی کردند، نیافتیم. فقدان اثر مشاهده شده ممکن است ناشی از منابع دیگر ناهمگونی باشد، از جمله اختلاف در انواع ضایعات پوستی مورد مطالعه، در درماتوسکوپهای مورد استفاده، یا در استفاده از الگوریتمها و آستانههای مختلف برای تصمیمگیری در مورد نتیجه مثبت تست.
متاآنالیز در ارزیابی شخص از درموسکوپی (7 ارزیابی؛ 4683 ضایعه و 363 مورد BCC) برای تشخیص BCC، نسبت به معاینه بصری بهتنهایی (8 ارزیابی؛ 7017 ضایعه و 1586 مورد BCC)، با نسبت شانس نسبی تشخیصی (RDOR) برابر با 8.2 (95% فاصله اطمینان (CI): 3.5 تا 19.3؛ 0.001 > P) دقت بیشتری یافت. این دقت با تفاوتهای پیشبینی شده در حساسیت 14% (93% در مقابل 79%) با ویژگی ثابت 80% و تفاوتهای پیشبینی شده در ویژگی 22% (99% در مقابل 77%) با حساسیت ثابت 80% مطابقت دارد. ما نتایج بسیار مشابهی را برای ارزیابی مبتنی بر تصویر مشاهده کردیم.
هنگامی که در یک جمعیت فرضی با 1000 ضایعه، که 170 مورد BCC هستند، اعمال شد (براساس میانگین شیوع BCC در سراسر مطالعات)، حساسیت افزایشیافته 14% به دست آمده از درموسکوپی، با فرض 166 نتیجه مثبت کاذب از هر دو تست، موجب کاهش 24 مورد BCC از دسترفته شد. 22% افزایش در ویژگی بدست آمده از درموسکوپی با حساسیتی که در 80% ثابت شد، باعث کاهش 183 مورد برداشتن غیرضروری، با فرض 34 مورد BCC از دسترفته در هر دو تست شد. شواهد کافی برای ارزیابی استفاده از الگوریتمها یا چکلیستهای ساختاری برای معاینه بصری یا درموسکوپی وجود نداشت.
دادههای کافی برای نتیجهگیری در مورد دقت هر دو تست برای تشخیص cSCCها در دسترس نبود.
درموسکوپی ممکن است ابزاری ارزشمند برای تشخیص BCC به عنوان یک ابزار کمکی در معاینه بصری یک ضایعه پوستی مشکوک پس از پیگیری تاریخچه کامل شامل ارزیابی عوامل خطرساز برای سرطان کراتینوسیت باشد. این شواهد بهطور عمده از جمعیت مراقبت ثانویه (ارجاع داده شده) و جمعیت با ضایعات رنگدانهای یا انواع ضایعات مختلط به دست آمد. شواهدی روشنی در حمایت از استفاده از الگوریتمهای رسمی فعلی موجود برای کمک به تشخیص درموسکوپی وجود ندارد.