پیشینه
شیستوزومیازیس («بیلارزیا» (bilharzia) یا «تب حلزون» (snail fever)) یک بیماری منتقله از راه آب ناشی از انگلهایی به نام فلوکهای خونی (blood flukes) است. فلوکهای خونی توسط حلزونهای آبهای شیرین آزاد میشوند و در پوست انسانها (شناگران و سایر افرادی که در تماس نزدیک با آب قرار دارند) نفوذ میکنند. در اینجا، این انگلها به گردش خون وریدی وارد شده، در محلهای مختلف معمول مانند روده، مثانه و کبد، جاهایی که باعث التهاب موضعی میشوند، لانهگزینی میکنند. این انگلها در کبد، منجر به Symmer's pipe‐stem periportal fibrosis، همراه با عوارض متعاقب ناشی از افزایش فشار خون سیاهرگی میشوند. در افراد آلوده ممکن است واریس (بزرگ شدن رگهای خونی درون دیواره مری و معده) ایجاد کنند. خونریزی از این واریسها غیر‐معمول نیست و ممکن است منجر به مرگومیر شود. اگرچه روشهای متعددی برای متوقف کردن خونریزی اولیه وجود دارد، ممکن است به دلیل خونریزی اولیه بدون درمان بیشتر، با خطر مشابه مرگومیر عود کند.
درمان خط اول برای پیشگیری از خونریزی مجدد واریسی عبارت است از داروها (بتا‐بلاکرهای غیر‐انتخابی برای کاهش فشار خون سیاهرگی) همراه با روش آندوسکوپیک (استفاده از یک لوله طولانی متناسب همراه با یک دوربین برای جاگذاری و بستن واریسها با باندهای الاستیکی). این روش شامل جلسات مکرر درمانی است، بنابراین موفقیت درمان به شدت به رضایت بیمار بستگی دارد، که در کشورهای کمدرآمد عوامل اقتصادی‐اجتماعی مانند هزینههای انتقال ممکن است بر آن تاثیر منفی داشته باشند.
جراحی یک گزینه درمان جایگزین است. دو طبقهبندی وسیع از جراحی برای کاهش خطر خونریزی مجدد از واریسها وجود دارد که عبارتند از: شانتها (یک کانال که تمام یا بخشی از جریان خون را از کبد به گردش خون کلی انتقال میدهد) یا جراحی دِواسکولاریزاسیون (جدا کردن رگهای خونی بزرگ شده موجود در دیوارههای مری و معده). هر دو درمان ممکن است به عنوان پروسیجر یک مرحلهای (یک باره) برای پیشگیری از خونریزی مجدد واریسی انجام شوند. با این حال، مشخص نیست کدام یک از این درمانها بهترین نتیجه را ارائه میدهند.
هدف ما تعیین مزایا و آسیبهای شانتها در مقایسه با دِواسکولاریزاسیون در پیشگیری از خونریزی مجدد واریسی به علت شیستوزومیازیس کبد و طحال است.
ویژگیهای مطالعه
ما دو کارآزمایی بالینی تصادفیسازی شده (مطالعاتی که در آن شرکتکنندگان با استفاده از روش تصادفی به یک گروه درمانی اختصاص داده میشوند) را با مجموع 154 شرکتکننده بزرگسال یافتیم که جراحی شانت غیر‐انتخابی، جراحی شانت انتخابی، یا جراحی دِواسکولاریزاسیون دریافت کردند. با این حال، طراحی هر دو کارآزمایی دارای کیفیت ناکافی بود، زیرا تعداد شرکتکنندگان کارآزمایی کوچک بوده و فاقد اطلاعات مربوط به برخی از شرکتکنندگان بودند. یکی از کارآزماییها، از طرف کمکهای نهادی بودجه دریافت کرد و چگونگی تامین بودجه کارآزمایی دیگر نامشخص بود. هر دو کارآزمایی را در معرض خطر سوگیری (bias) بالا ارزیابی کردیم.
نتایج کلیدی
از نظر تعداد شرکتکنندگانی که خونریزی مکرر داشتند، عوارض جانبی ناشی از درمان، یا مرگومیر، تفاوت معنیداری بین گروه جراحی شانت و دِواسکولاریزاسیون وجود نداشت اما شرکتکنندگان دریافت کننده دِواسکولاریزاسیون کمتر احتمال داشت که از آنسفالوپاتی (encephalopathy) (بیماری مغز به علت آسیب ناشی از توکسینهای تولید شده توسط کبد) رنج ببرند. هیچ کدام از کارآزماییها به کیفیت زندگی پس از درمان اشاره نکردند.
نتیجهگیریها
با توجه به قطعیت بسیار پائین شواهد به دلیل روش انجام کارآزماییهای بالینی، دادههای محدود کارآزمایی و شرکتکنندگان کارآزمایی، قادر به تعیین اینکه یک درمان بهتر از درمان دیگر است یا خیر، نبودیم. ما پیشنهاد میکنیم کارآزماییهای آینده شامل تعداد کافی از شرکتکنندگان تصادفیسازی شده باشند تا بتوان نتایج معنیداری را در مورد پیامدهای مرتبط با بیمار به دست آورد و امکان مقایسه عینی این دو نوع جراحی را فراهم کرد.