ما پنج RCT (116 شرکتکننده) را یافتیم که برای واجد شرایط ورود به این مرور بودند. این کارآزماییها بیماریهای نیستاگموس اکتسابی، فلج عصب ششم جمجمهای (sixth cranial nerve palsy) و اختلال موتیلیتی چشمی ناشی از آسیب مغزی تروماتیک را وارد کردند. ما هیچ مطالعهای را مرتبط با مداخلات بازیابی شده شناسایی نکردیم.
یک کارآزمایی مبتنی بر انگلستان را در مورد مداخله جایگزین شناسایی کردیم، که در آن سم بوتولینوم با مشاهده (observation) در 47 فرد مبتلا به فلج حاد عصب ششم مقایسه شد. چهار ماه پس از ورود به کارآزمایی، احتمال بیشتری وجود داشت که افراد دریافت کننده سم بوتولینوم در مقایسه با مشاهده بهبود کامل داشته باشند (کاهش زاویه انحراف درون 10 prism dioptres)، (خطر نسبی: 1.19؛ 95% CI؛ 0.96 تا 1.48؛ شواهد با قطعیت پائین). همین شرکتکنندگان دارای دید دو چشمی نیز بودند. در گروه فقط تزریق، 2 مورد افتادگی گذرای پلک از 22 شرکتکننده (9%) وجود داشت و 4 شرکتکننده از 22 شرکتکننده (18%) انحراف عمودی گذرا داشتند؛ نرخ کلی عوارض 24% در هر تزریق و 27% در هر شرکتکننده بود. تمام حوادث جانبی بهبود یافتند. ما قطعیت شواهد را پائین قضاوت کردیم و به دلیل خطر سوگیری (bias) و عدم دقت، آنها را کاهش دادیم. پنهانسازی تخصیص از محققان یا شرکتکنندگان امکانپذیر نبود و پیگیری میان گروهها متفاوت بود.
یک کارآزمایی متقاطع مبتنی بر آمریکا را در مورد مداخله بازگشتناپذیر شناسایی کردیم. توانبخشی عصب اکولوموتور (عصب حرکتی چشمی) با آموزش ساختگی در 12 فرد مبتلا به آسیب مغزی تروماتیک خفیف، در حداقل یک سال پس از آسیب، مقایسه شد. قطعیت شواهد حاصل از این مطالعه را بسیار پائین قضاوت کردیم. این مطالعه کوچک بود، دادههای مربوط به گروه آموزش ساختگی بهطور کامل گزارش نشده و از آنجایی که این مداخلهای است که ممکن است تاثیر دائمی داشته باشد، مشخص نبود که طرح متقاطع مطالعه مناسب بوده یا خیر.
ما سه مطالعه را با طرح متقاطع در مورد مداخلات فارماکولوژیک برای نیستاگموس اکتسابی شناسایی کردیم، که در آلمان و ایالات متحده امریکا انجام شد. این مطالعات دو دسته از مداخلات فارماکولوژیک را مورد بررسی قرار دادند: داروهای GABAergic (گاباپنتین (gabapentin)، باکلوفن (baclofen)) و آمینوپیریدینها (aminopyridines) (4‐ آمینوپیریدین (AP)، 3،4 – دیامینوپیریدین (diaminopyridine; DAP)). قطعیت شواهد به دست آمده را از هر سه مطالعه به دلیل کم بودن تعداد شرکتکنندگان (که منجر به عدم دقت شد) و خطر سوگیری (bias) (مطالعات دارای طرح متقاطع دادههای مربوط را به گونهای گزارش نکردند که اجازه تخمین اندازه تاثیرگذاری را بدهد) بسیار پائین قضاوت کردیم.
یک مطالعه، گاباپنتین (تا 900 میلیگرم در روز) را با باکلوفن (تا 30 میلیگرم در روز) در 21 فرد مبتلا به نیستاگموس پاندولی و جهشی (جرکی) (pendular and jerk nystagmus) مقایسه کرد. دوره پیگیری دو هفته بود. این مطالعه شواهدی را با قطعیت بسیار پائین ارائه کرد که نشان میدهد گاباپنتین ممکن است در بهبود موتیلیتی چشم و کاهش نشانههای گزارش شده توسط شرکتکنندگان (اسیلوپسی (Oscillopsia)) بهتر از باکلوفن باشد. این تاثیرات ممکن است در نیستاگموس پاندولی و جهشی (جرکی) متفاوت باشند اما بدون تجزیهوتحلیل زیر‐گروه رسمی مشخص نیست که تفاوت بین دو نوع نیستاگموس حاصل از یافتههای شانسی باشد. کیفیت زندگی گزارش نشد. ده شرکتکننده مبتلا به نیستاگموس پاندولی تصمیم به ادامه درمان با گاباپنتین، و یک شرکتکننده تصمیم به ادامه درمان با باکلوفن گرفتند. دو شرکتکننده مبتلا به نیستاگموس جهشی تصمیم به ادامه درمان با گاباپنتین و یک شرکتکننده تصمیم به ادامه درمان با باکلوفن گرفتند. عدم تحمل دارویی در یک فرد دریافت کننده گاباپنتین و در چهار شرکتکننده دریافت کننده باکلوفن گزارش شد. افزایش آتاکسی (ataxia) در سه شرکتکننده دریافت کننده گاباپنتین و دو شرکتکننده دریافت کننده باکلوفن گزارش شد.
یک مطالعه به مقایسه تک دوز 3,4‐DAP (20 میلیگرم) با دارونما در 17 فرد مبتلا به نیستاگموس downbeat پرداخت. ارزیابیها 30 دقیقه پس از مصرف دارو انجام شدند. این مطالعه شواهدی با قطعیت بسیار پائین ارائه کرد که نشان میدهد 3,4‐DAP ممکن است میانگین اوج سرعت فاز آهسته را، با اسیلوپسی کمتر، در افراد مبتلا به نیستاگموس downbeat کاهش دهد. سه شرکتکننده، عوارض جانبی گذرا را در مورد پارستزی (اختلال حس مانند گزگز) اندک دور دهان (پریاورال)/دیستال (minor perioral/distal paraesthesia) گزارش کردند.
یک مطالعه تک دوز 4‐AP را با تک دوز 3,4‐DAP (هر دو با دوز 10 میلیگرم) در هشت فرد مبتلا به نیستاگموس downbeat مقایسه کرد. ارزیابیها 45 و 90 دقیقه پس از مصرف دارو انجام شد. این مطالعه شواهدی با قطعیت بسیار پائین ارائه کرد که نشان داد هم 3,4‐DAP و هم 4‐AP ممکن است میانگین اوج سرعت فاز آهسته را در افراد مبتلا به نیستاگموس downbeat کاهش دهند. این تاثیر ممکن است با 4‐AP قویتر باشد.