ما نوزده کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده را، با مجموع 3123 بیمار (2547 مورد جراحی بایپس بالای زانو، 576 جراحی بایپس زیر زانو) وارد کردیم. در مجموع، نه نوع گرافت با هم مقایسه شدند (ورید اتولوگ، پلیتترافلوئورواتیلن (PTFE) با یا بدون کاف وریدی، ورید آمبیلیکال انسانی (human umbilical vein; HUV)، پلیاورتان (polyurethane; PUR)، داکرون و داکرون متصل به هپارین (heparin bonded Dacron; HBD)، FUSION BIOLINE و داکرون با حمایت خارجی). مطالعات در نوع گرافتی که مورد مقایسه قرار گرفته و مدت پیگیری که از شش ماه تا 10 سال متغیر بود، متفاوت بودند.
بایپس بالای زانو
برای بایپس بالای زانو، شواهدی با کیفیت متوسط وجود داشت که گرافتهای اتولوگ وریدی، بازبودن اولیه ورید را نسبت به گرافتهای صنوعی تا 60 ماه (Peto OR؛ 0.47؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.28 تا 0.80؛ 3 مطالعه؛ 269 اندام؛ P = 0.005) افزایش میدهند. شواهدی را با کیفیت پائین یافتیم که این فواید به معنای بهبود باز بودن ثانویه ورید تا 60 ماه است (Peto OR؛ 0.41؛ 95% CI؛ 0.22 تا 0.74؛ 2 مطالعه؛ 176 اندام؛ P = 0.003).
هیچ تفاوت مشخصی را بین انواع گرافت Dacron و PTFE برای باز بودن اولیه تا 60 ماه (Peto OR؛ 1.67؛ 95% CI؛ 0.96 تا 2.90؛ 2 مطالعه؛ 247 اندام؛ شواهد با کیفیت پائین) نیافتیم. شواهدی را با کیفیت پائین یافتیم که گرافتهای Dacron نسبت به PTFE با بهبود در بازبودن ثانویه ورید تا 24 ماه همراه بودند (Peto OR؛ 1.54؛ 95% CI؛ 1.04 تا 2.28؛ 2 مطالعه؛ 528 اندام؛ P = 0.03)، این تاثیر تا 60 ماه در تنها کارآزمایی که تا این مقطع زمانی را گزارش داد، ادامه یافت (Peto OR؛ 2.43؛ 95% CI؛ 1.31 تا 4.53؛ 167 اندام؛ P = 0.005).
گرافتهای مصنوعی با حمایت خارجی در مقایسه با گرافت مصنوعی بدون حمایت در 24 ماه، میزان باز بودن اولیه کمتری را نشان دادند (Peto OR؛ 2.08؛ 95% CI؛ 1.29 تا 3.35؛ 2 مطالعه؛ 270 اندام؛ P = 0.003). بازبودن ثانویه ورید در تنها کارآزمایی که این پیامد را گزارش کرد، مشابه همین بود (Peto OR؛ 2.25؛ 95% CI؛ 1.24 تا 4.07؛ 236 اندام؛ P = 0.008). هیچ دادهای برای پیگیری 60 ماه وجود نداشت.
HUV در مقایسه با PTFE در 24 ماه مزایایی را در میزان باز بودن اولیه ورید نشان داد (Peto OR؛ 4.80؛ 95% CI؛ 1.76 تا 13.06؛ 82 اندام؛ P = 0.002). این مزایا در 60 ماه همچنان پایدار باقی ماند (Peto OR؛ 3.75؛ 95% CI؛ 1.76 تا 9.62؛ 69 عضو؛ P = 0.006)، اما این موضوع فقط در یک کارآزمایی مقایسه شد. نتایج به دست آمده برای باز بودن ثانویه ورید در 24 ماه (Peto OR؛ 4.01؛ 95% CI؛ 1.44 تا 11.17؛ 93 اندام) و در60 ماه (Peto OR؛ 3.87؛ 95% CI؛ 1.65 تا 9.05؛ 93 اندام) مشابه بودند.
ما دریافتیم که HBD در مقایسه با PTFE برای باز بودن اولیه ورید در مدت 60 ماه برای بایپس بالای زانو ارجحیت دارد، اما این نتایج از یک کارآزمایی واحد به دست آمدند (Peto OR؛ 0.38؛ 95% CI؛ 0.20 تا 0.72؛ 146 اندام؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). در مطالعه کوچکی که این پیامد را گزارش کرد، تفاوتی در باز بودن اولیه ورید بین HBD و HUV برای بایپس بالای زانو وجود نداشت.
ما فقط یک کارآزمایی کوچک را یافتیم که PUR را بررسی کرد و نتایج بسیار ضعیفی را برای نرخ باز بودن اولیه و ثانویه ورید نشان داد که در تمام مقاطع زمانی کمتر از Dacron بود.
بایپس زیر زانو
برای بایپس زیر زانو، هیچ نوع گرافتی را نیافتیم که از لحاظ باز بودن اولیه ورید نسبت به بقیه انواع دیگر ارجحیت داشته باشد، هرچند یک کارآزمایی باز بودن ثانویه HUV را نسبت به PTFE در همه مقاطع زمانی تا 24 ماه بهبود یافته گزارش کرد (Peto OR؛ 3.40؛ 95% CI؛ 1.45 تا 7.97؛ 88 اندام؛ P = 0.005).
یک مطالعه PTFE بهتنهایی را با PTFE با کاف وریدی مقایسه کرد؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین نشانگر عدم تاثیر در باز بودن اولیه یا ثانویه ورید در 24 ماه بود (Peto OR؛ 1.08؛ 95% CI؛ 0.58 تا 2.01؛ 182 اندام؛ 2 مطالعه؛ P = 0.80؛ و Peto OR؛ 1.22؛ 95% CI؛ 0.68 تا 2.23؛ 181 اندام؛ 2 مطالعه؛ P = 0.51).
دادههای محدودی برای میزان بقای اندام در دسترس بود، و مطالعاتی که در مورد این پیامد به ارائه گزارش پرداختند، تفاوت واضحی را بین انواع گرافت برای این پیامد نشان ندادند. پروتکلهای آنتیپلاکتی و آنتیکوآگولانت تفاوت گستردهای بین کارآزماییها داشتند، و در برخی موارد، حتی درون یک کارآزمایی هم متفاوت بودند.
سطح کیفیت کلی شواهد از بسیار پائین تا متوسط متغیر بود. مسائلی که بر کیفیت شواهد تاثیرگذار بودند شامل تفاوتها در طراحی کارآزماییها، و تفاوتها در نوع گرافتهای مقایسه شده بود. این تفاوتها به این معنی بود که اغلب فقط قادر به تجمیع و تجزیهوتحلیل اطلاعات تعداد کمی از شرکتکنندگان بودیم و این امر باعث بروز عدم‐قطعیت در مورد تاثیرات واقعی نوع گرافت مورد استفاده شد.