دوازده مطالعه شامل 27,482 شرکتکننده معیارهای ورود ورود به این مرور را داشتند. مداخلات هم به صورت اجباری و هم داوطلبانه انجام شده و شامل 10 جزء مستقل از یکدیگر بودند که در ترکیبهای مختلفی بررسی شده بودند. همه مطالعات، به جز یک مورد، در آمریکای شمالی انجام شده بود. اگرچه ما پیامدها را در والدین جستوجو کردیم، اکثر قریب به اتفاق شرکتکنندگان در مطالعات وارد شده، زن بودند. بنابراین پیامدهای سلامت بزرگسالان را در بخش نتایج به عنوان پیامدهای «مادران» آوردیم. کیفیت همه شواهد را حداقل یک سطح کاهش دادیم زیرا ارزیابان پیامد کور نشده بودند. دوره پیگیری در مطالعات از 18 ماه تا شش سال متغیر بود. تاثیر مداخلات welfare‐to‐work در سطح سلامت شرکتکنندگان عموما مثبت بود، اما بعید است تاثیر ملموسی داشته باشد.
در T1، شواهد با کیفیت متوسط وجود داشت که تاثیر منفی بسیار کمی را در سلامت روان مادران نشان میداد (تفاوت میانگین استاندارد شده (SMD): 0.07؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.00 تا 0.14؛ N = 3352؛ مطالعات = 2)؛ در T2، شواهد با کیفیت متوسط وجود داشت که هیچ تاثیری را نشان نمیداد (SMD: 0.00؛ 95% CI؛ 0.05 تا 0.05؛ N = 7091؛ مطالعات = 3) و در T3، شواهدی با کیفیت پائین حاکی از تاثیر مثبت بسیار کم وجود داشت (SMD: ‐0.07؛ 95% CI؛ 0.15‐ تا 0.00؛ N = 8873؛ مطالعات = 4). شواهدی حاکی از تاثیرات مثبت بسیار کم در سلامت روان و جسم مادران در T1 (خطر نسبی (RR): 0.85؛ 95% CI؛ 0.54 تا 1.36؛ N= 311؛ 1 مطالعه، کیفیت پائین) و T2 (RR: 1.06؛ 95% CI؛ 0.95 تا 1.18؛ N = 2551؛ 2 مطالعه، کیفیت متوسط) وجود داشت؛ تاثیر منفی بسیار کمی در سلامت روان و جسم مادران در T3 دیده شد (RR: 0.97؛ 95% CI؛ 0.91 تا 1.04؛ N= 1854؛ 1 مطالعه؛ کیفیت پائین).
در T1، شواهد با کیفیت متوسط حاکی از تاثیر منفی بسیار کم بر سلامت روان کودکان وجود داشت (SMD: 0.01؛ 95% CI؛ 0.06‐ تا 0.09؛ N = 2762؛ مطالعات = 1). در T2، یک تاثیر مثبت بسیار کم (SMD: ‐0.04؛ 95% CI؛ 0.08‐ تا 0.01؛ N = 7560؛ مطالعات = 5) و در T3 شواهدی با کیفیت پائین از یک تاثیر مثبت بسیار کم وجود داشت (SMD: ‐0.05؛ 95% CI؛ 0.16‐ تا 0.05؛ N = 3643؛ مطالعات = 3). شواهد با کیفیت متوسط پیرامون میزان تاثیر بر سلامت جسم کودکان نشان میداد که تاثیر منفی بسیار کمی در دوره T1 (SMD: ‐0.05؛ 95% CI؛ 12.0‐ تا 0.03؛ N = 2762؛ مطالعات = 1)، تاثیر مثبت بسیار کم در دوره T2 (SMD: 0.07؛ 95% CI؛ 0.01 تا 12.0؛ N = 7195؛ مطالعات = 3)، و تاثیر مثبت بسیار کم در دوره T3 (SMD: 0.01؛ 95% CI؛ 0.04‐ تا 0.06؛ N = 8083؛ مطالعات = 5)، مشاهده شده است. البته شواهدی از تاثیر منفی بیشتر در سلامت کودکان وجود داشت، اما این شواهد کیفیت پائین یا بسیار پائین داشتند.
تاثیرات مثبت کمی در میزان به کارگیری و درآمد شرکتکنندگان در دوره 18 تا 48 ماهه وجود داشت (کیفیت شواهد متوسط) اما این تاثیرات عمدتا در دوره 49 تا 72 ماهه وجود نداشتند (شواهد با کیفیت بسیار پائین تا متوسط) که این اغلب به آن دلیل بود که اعضای گروه کنترل، به صورت سرخود مشغول به کار میشدند. از آنجایی که اغلب مطالعات پیش از سال 2000 میلادی در آمریکای شمالی انجام شده بود، عمومیتپذیری نتایج ممکن است محدود باشد. با این حال، تمام سایتهای مطالعه از این نظر که در کشورهایی با سطح درآمد بالا و سیستم رفاهی‐اجتماعی توسعه یافته انجام شده بودند، مشابه بودند.