نوزادان نارس با ذخایر پائین کلسیم و فسفر اسکلتی متولد میشوند. شیر مادر نارس، کلسیم و فسفر کافی را برای برآوردهسازی نیازهای تخمینی نوزادان نارس جهت رشد مناسب فراهم نمیکند. مکملیاری شیر مادر با کلسیم و فسفر میتواند رشد و تکامل نوزادان نارس را بهبود بخشد.
تعیین اینکه آیا مکملیاری شیر مادر با کلسیم و فسفر، منجر به بهبود رشد و متابولیسم استخوان نوزادان نارس، بدون عوارض جانبی قابل توجه، میشود یا خیر.
ما برای جستوجو در پایگاه ثبت مرکزی کارآزماییهای کنترل شده کاکرین ( CENTRAL، Cochrane Central Register of Controlled Trials؛ شماره 3، 2016)؛ MEDLINE از طریق PubMed (از 1966 تا 14 آوریل 2016)، Embase (از 1980 تا 14 آوریل 2016) و Cumulative Index to Nursing and Allied Health Literature (CINAHL؛ از 1982 تا 14 آوریل 2016)، از استراتژی جستوجوی استاندارد گروه مروری نوزادان در کاکرین استفاده کردیم. ما همچنین پایگاههای اطلاعاتی کارآزماییهای بالینی (11 می 2016) و فهرست منابع مقالات بازیابیشده را برای کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده و کارآزماییهای شبهتصادفی جستوجو کردیم.
کارآزماییهای تصادفیسازی شده و شبهتصادفی مربوط به مقایسه مکملیاری شیر انسان با کلسیم و/یا فسفر در مقابل عدم مکملیاری نوزادان بستریشده، واجد شرایط ورود به این مطالعه بودند.
دو نویسنده این مطالعه مروری (JB ،JW) بهطور مستقل دادهها را استخراج و کیفیت کارآزمایی را با استفاده از روشهای استاندارد گروه مروری نوزادان در کاکرین ارزیابی کردند. ما دادههای دوتایی (dichotomous) را بهصورت خطر نسبی (RR) و دادههای پیوسته را بهصورت میانگین تفاوت (MD) با 95% فاصله اطمینان (CI) گزارش کردیم. ما از رویکرد درجهبندی توصیهها، ارزیابی، ارتقا و بررسی (GRADE) برای ارزیابی کیفیت شواهد استفاده کردیم.
این یک نسخه بهروزرسانی شده از مرور 2001 است که هیچ کارآزمایی مناسبی را شناسایی نکرده بود. یک کارآزمایی شامل 40 نوزاد، واجد شرایط ورود به این مطالعه بود. ما با بهکارگیری معیارهای GRADE، کیفیت شواهد را به دلیل خطر سوگیری (bias) (گزارشدهی ناکافی شیوههای تصادفی سازی، پنهانسازی تخصیص و/یا کورسازی) و عدم دقت (فواصل اطمینان وسیع و دادههای موجود از فقط یک کارآزمایی کوچک)، پائین ارزیابی کردیم. ما هیچ شواهدی را از تفاوت میان مکملیاری با کلسیم و فسفر در برابر عدم مکملیاری برای پیامدهای رشد نوزادان (وزن، قد، دور سر) در هر نقطه زمانی گزارششده (سن postnatal دو، چهار یا شش هفتگی) نیافتیم. در سن شش هفتگی، مکملیاری با کلسیم / فسفر، مرتبط با کاهش در غلظت آلکالین فسفاتاز (alkaline phosphatase) سرمی بود (میانگین تفاوت (MD): 56.85 IU/L - ؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 101.27 - تا 12.43 - ؛ 1 RCT؛ 40 نوزاد). محققان هیچ دادهای را در مورد رشد در 12 تا 18 ماهگی، شکستگیهای نوزادان، عدم تحمل غذایی، تغذیه با شیر مادر یا هرکدام از پیامدهای کودکی از پیش تعیینشده برای این مرور (شکستگیها، رشد، پیامدهای رشدی عصبی) ارائه نکرده بودند.
ما یک کارآزمایی کوچک شامل فقط 40 نوزاد را انتخاب کردیم که مکملیاری شیر مادر را با کلسیم و فسفر در مقابل عدم مکملیاری در نوزادان نارس بستریشده مقایسه کرده بود. ما کیفیت شواهد را پائین ارزیابی کرده و هیچ شواهدی را از اختلاف بین گروهها برای پیامدهای مهم از نظر بالینی شامل رشد و شکستگیها نیافتیم. اگرچه غلظت آلکالین فسفاتاز سرمی در گروهی که مکملیاری را در شش هفتگی دریافت کردند، کاهش یافته بود؛ بهنظر نمیرسد این تفاوت اهمیت بالینی داشته باشد. ما نتیجه گرفتیم که شواهد برای تعیین اینکه آیا غنیسازی شیر مادر با کلسیم و/یا فسفر برای نوزاد نارس بستریشده، منفعت یا ضرری به همراه دارد، ناکافی است. ما هیچ مزیتی را از انجام کارآزماییهای بیشتر از این مداخله مشاهده نکردیم؛ زیرا با ظهور غنیسازهای شیر مادر چند جزئی (multi-component human milk fortifier)، غنیسازی شیر مادر با کلسیم و/یا فسفر بهتنهایی دیگر عملکرد رایجی نیست. کارآزماییهای آینده باید ارزیابی اثرات غنیسازهای چند جزئی را با ترکیبات معدنی متفاوت بر پیامدهای مهم بالینی در حین دوران نوزادی و در دوران کودکی در نظر بگیرند.