فهرست الگوی داروهای ضروری سازمان جهانی بهداشت (World Health Organization (WHO) Model Lists of Essential Medicines) کلورپرومازین (chlorpromazine) را به عنوان یکی از 5 داروی مورد استفاده در اختلالات روانپریشی یا سایکوتیک (psychotic disorders) قرار میدهد.
تعیین روابط دوز پاسخ و اثرات جانبی دوز کلورپرومازین برای اسکیزوفرنی و روانپریشیهای شبه اسکیزوفرنی.
ما ثبت کارآزماییهای مبتنی بر مطالعات گروه اسکیزوفرنی در کاکرین را جستوجو کردیم (دسامبر 2008؛ 2 اکتبر 2014؛ 19 دسامبر 2016).
تمام کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده (RCT) که به مقایسه دوزهای پائین کلورپرومازین (≤ 400 میلیگرم در روز)، دوز متوسط (401 میلیگرم تا 800 میلیگرم در روز) یا دوزهای بالاتر (> 800 میلیگرم در روز) برای افراد مبتلا به اسکیزوفرنی پرداختند و آنهایی که پیامدهای بالینی را گزارش کردند.
ما مطالعاتی را انتخاب کردیم که معیارهای مطالعه مروری را داشتند و اطلاعات قابل استفاده را فراهم نمودند. نویسندگان مطالعه مروری، دادهها را بهطور جداگانه استخراج کردند. برای دادههای دوتایی، خطر نسبی (RR) اثرات ثابت و 95% فاصله اطمینان (CI) آنها را محاسبه کردیم. برای دادههای پیوسته، ما میانگین تفاوت (MD) و 95% CI آنها را براساس مدل اثرات ثابت محاسبه کردیم. ما با استفاده از GRADE (درجهبندی توصیهها، ارزیابی، ارتقا و بررسی Grading of Recommendations Assessment, Development and Evaluation)، خطر سوگیری (Bias) را برای مطالعات انتخاب شده و کیفیت کارآزماییها را ارزیابی کردیم.
در نتیجه جستوجوهای انجام شده در سال 2014، 1 مطالعه جدید و در سال 2016 دادههای بیشتری برای مطالعات انتخاب شده فعلی را پیدا کردیم. در حال حاضر 5 مطالعه مرتبط با 1132 شرکتکننده (585 مورد مربوط به این مطالعه مروری بود) انتخاب شد. همه این کارآزماییها مبتنی بر بیمارستان هستند و با وجود اینکه بیش از 60 سال از مصرف کلورپرومازین میگذرد، مدت زمان کمتر از 6 ماه دارند و همه در معرض خطر متوسط هستند. ما فقط اطلاعاتی را در مورد دوز کم (≤400 میلیگرم در روز) در برابر دوز متوسط کلورپرومازین ( 401 تا 800 میلیگرم در روز) و دوز کم و دوز بالای کلورپرومازین (بیشتر از 800 میلیگرم در روز) یافتیم.
هنگامی که کلورپرومازین در دوز کم (400 میلیگرم در روز) با دوز متوسط (401 میلیگرم در روز تا 800 میلیگرم در روز) مقایسه شد، هیچ اثر واضحی از یک دوز در مقایسه با دیگری برای پیامدهای کلی و ذهنی یافت نشد (شواهد با کیفیت پائین و کیفیت بسیار پائین). همچنین شواهد آشکاری برای وجود احتمال بیشتر ترک زودهنگام مطالعه در افرادی که در یک گروه دوز قرار داشتند نسبت به سایر گروههای دوز وجود نداشت (شواهد معتبر با کیفیت). تعداد شرکتکنندگانی که در هر گروه دچار اضطراب و بیقراری میشدند، در هر گروه یکسان بود. با این حال، تعداد افرادی که در گروه دوز متوسط (401 میلیگرم در روز تا 800 میلیگرم در روز)، در کوتاهمدت دچار علائم اکستراپیرامیدال (extrapyramidal) شدند، بهطور معنیداری بیشتر بود (2 RCT؛ n = 108؛ RR: 0.47؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.30 تا 0.74؛ شواهد با کیفیت متوسط). هیچ اطلاعاتی برای مرگ وجود ندارد.
هنگامی که کلورپرومازین با دوز کم (≤ 400 میلیگرم در روز) با دوز بالای کلورپرومازین (> 800 میلیگرم در روز) مقایسه شد، اطلاعات مربوط به یک مطالعه با 416 بیمار در دسترس بود. شواهد روشنی از مزیت دوز بالا در رابطه با وضعیت کلی یافت شد. گروه دوز کم، بهطور معنیداری تعداد افراد در حال بهبودی کمتری داشت (RR: 1.13؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.01 تا 1.25، شواهد با کیفیت متوسط). همچنین تفاوت معنیداری بین تعداد افرادی که از هرگروه به هر دلیلی از مطالعه خارج شدند وجود داشت، و تعداد افرادی که از مطالعه خارج شدند در گروه با دوز بالا بهطور معنیداری بیشتر بود (RR: 0.60؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.40 تا 0.89؛ شواهد با کیفیت متوسط). بیشتر افراد در گروه دوز کم، به دلیل وخامت در رفتار مجبور به ترک مطالعه شدند (RR: 2.70؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.34 تا 5.44؛ شواهد با کیفیت پائین). شواهد آشکار مبنی بر خطر بیشتر تجربه علائم اکستراپیرامیدال در کل در گروه دوز بالا وجود داشت (RR: 0.43؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.32 تا 0.59؛ شواهد با کیفیت متوسط). یک مورد مرگ در گروه دوز بالا گزارش شد و هیچ اثری در دو گروه دوز (RR: 0.33؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.01 تا 8.14، شواهد با کیفیت متوسط) نشان داده نشد. هیچ اطلاعاتی در مورد وضعیت ذهنی بیماران موجود نبود.
دوز کلورپرومازین در طول 50 سال گذشته بهطور قابل توجهی تغییر کرده و در حال حاضر دوزهای پائینتر برای انتخاب ترجیح داده میشوند. با این حال، این تغییر تدریجی بود و به دلیل شواهد مبتنی بر کارآزمایی رخ نداده، بلکه به دلیل تجربه بالینی و اجماع نظر است. کلروپامازین یکی از داروهای آنتیسایکوتیک (antipsychotic) است که بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد و استفاده مناسب از سطوح پایینتر پس از سالها سعی و خطا با دوزهای بسیار بالاتر اتفاق افتاده است. در غیاب مطالعات ارزیابی کننده با اعتبار بالا، پزشکان جایگزین دیگری نداشتند، اما بر اساس تجربه یاد گرفتند. با این حال، چنین رویکردی میتواند فاقد دقت علمی باشد و اجازه انتشار مناسب اطلاعات را نمیدهد که به پزشکان کمک کند تا دوز مناسب درمان را برای بیماران خود پیدا کنند. در آینده، برای داروهایی که به تازگی وارد بازار شدهاند باید دادههایی از کارآزماییها و مطالعات با کیفیت بالا برای ارائه درمان بهینه برای بیماران در کوتاهترین زمان در دسترس باشد.