موکوپلیساکاریدوزیس نوع II، که به عنوان سندرم هانتر (Hunter syndrome) نیز شناخته میشود، یک بیماری وابسته به جنس نادر است که در نتیجه کمبود آنزیم لیزوزومی ایدورونات-2-سولفاتاز (iduronate-2-sulfatase) ایجاد میشود. این آنزیم یک مرحله کاتالیز را در کاتابولیسم گلیکوزآمینوگلیکانها انجام میدهد. تجمع گلیکوزآمینوگلیکانها در بافتها، میتواند ارگانهای مختلف و سیستمهای فیزیولوژیک را تحتتاثیر قرار دهد. تظاهرات بالینی این بیماری شامل درگیری عصبی، انسداد شدید راههای هوایی، نقصهای اسکلتی و کاردیومیوپاتی است. سن شروع این بیماری و میزان پیشرفت آن متغیر است. افرادی که بیماری شدید دارند، معمولا در دهه دوم زندگی جان خود را از دست میدهند، درحالی که افرادی که بیماری خفیفتری دارند، ممکن است تا بزرگسالی زنده بمانند. درمان جایگزینی آنزیم با تزریق وریدی ایدورسولفاز به عنوان یک درمان جدید برای موکوپلیساکاریدوزیس نوع II ظهور پیدا کرده است. این مطالعه یک بهروزرسانی از نسخه منتشر شده قبلی این مطالعه مروری است.
ارزیابی کارایی و ایمنی درمان جایگزینی آنزیم ایدورسولفاز برای درمان موکوپلیساکاریدوزیس نوع II در مقایسه با دیگر مداخلات، دارونما یا عدم مداخله.
در مرکز ثبت کارآزماییهای گروه فیبروز سیستیک و اختلالات ژنتیکی در کاکرین (Cochrane Cystic Fibrosis and Genetic Disorders Group's Trials Register) به جستوجو پرداختیم (تاریخ آخرین جستوجو: 23 نوامبر 2015). همچنین در EMBASE ،PubMed و LILACS) the Literature Latino-Americana e do Caribe em Ciências da Saúde)؛ نیز پژوهش انجام دادیم (تاریخ آخرین جستوجو: نوامبر 2015).
کارآزماییهای تصادفیسازی و شبهتصادفیسازی و کنترل شده در رابطه با درمان جایگزینی با آنزیم ایدورسولفاز و مقایسه آن با عدم مداخله، دارونما یا گزینههای دیگر (مثل استراتژیهای رفتاری، پیوند).
دو نویسنده به صورت جداگانه به بررسی کارآزماییهای شناسایی شده، کیفیت مطالب و استخراج داده ها پرداختند.
یک مطالعه (96 شرکتکننده مرد) معیارهای لازم را برای ورود داشت، اگرچه در این مطالعه هدف اصلی این مطالعه مروری (z score برای قد و وزن) ارزیابی نشده بود. کیفیت این کارآزمایی به طور کلی خوب بود. پس از گذشت 53 هفته از درمان، افراد شرکتکننده در گروه ایدورسولفاز mg/kg 0.5 هفتگی، در مقایسه با دارونما بهبود قابلتوجهی را در نتایج اولیه نشان دادند: مسافتی که فرد طی 6 دقیقه میپیماید، براساس مجموع درجات تغییر از حالت پایه، میانگین تفاوت (MD): 37.00 (95% فاصله اطمینان (CI): 6.52 تا 67.48). در گروه ایدورسولفاز mg/kg 0.5 یک هفته درمیان نیز یک بهبود نشان داده شد، که در مقایسه با دارونما خیلی قابلتوجه نبود، و MD آن 23.00 (95% فاصله اطمینان (CI): 4.49 - تا 50.49) گزارش شد. پس از گذشت 53 هفته، تفاوت قابلملاحظهای در درصد پیشبینی شده ظرفیت حیاتی اجباری (forced vital capacity) بین سه گروه وجود نداشت، اما ظرفیت حیاتی اجباری مطلق (absolute forced vital capacity) در گروهی که بطور هفتگی دارو را دریافت میکردند در مقایسه با دارونما، بطور چشمگیری نسبت به حالت پایه افزایش پیدا کرد، (MD: 0.16؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.05 تا 0.27). بین گروه ایدورسولفاز mg/kg 0.5 یک هفته درمیان و دارونما هیچ تفاوتی ملاحظه نشد.
علاوه براین، میزان گلیکوزآمینوگلیکان موجود در کبد و طحال و ترشح شده در ادرار در هر دو رژیم ایدورسولفاز مشخصا کاهش پیدا کرده بود. ایدورسولفاز به طور کلی خوب تحمل شد، اما نسبت به تزریق آن واکنشهایی رخ داد. در پایان مطالعه در 31.7% شرکتکنندگان آنتیبادیهای ایدورسولفاز شناسایی شد که ناشی از میزان کمتر سطوح ادراری گلیکوزآمینوگلیکانها بود.
شواهد فعلی محدود هستند. با اینکه کیفیت کارآزمایی بالینی تصادفیسازی خوب درنظر گرفته شد، پیامدهای مهم را شرح نداده بود. مشخص شد که جایگزینی آنزیم ایدورسولفاز در ظرفیت عملکردی (مسافتی که در 6 دقیقه پیموده میشود و ظرفیت حیاتی اجباری)، حجم گلیکوزآمینوگلیکان موجود در کبد و طحال و میزان ترشح ادراری آن در مبتلایان به موکوپلیساکاریدوزیس نوع II، در مقایسه با دارونما، تاثیرگذار است. درمورد پیشامدهایی همچون بهبود در رشد، آپنه خواب، عملکرد قلبی، کیفیت زندگی و مرگ و میر در این مطالعه و در منابع پزشکی شواهدی در دست نبود. لازم است برای دستیابی به اطلاعات بیشتر در مورد اثرات طولانیمدت و بیخطربودن درمان جایگزینی آنزیم، مطالعات بیشتری انجام شود.