پیشینه
فاصله زیادی بین تولید شواهد و استفاده از آن در مجموعه اعمال بالینی وجود دارد. برای پر کردن این فاصله، معمولا دستورالعملهای درمانی بر اساس ارزیابیهای صریح پایه شواهد، در زمینههای مختلف روانپزشکی، از جمله اسکیزوفرنی و اختلالات روانی مرتبط استفاده میشود. با این حال، مشخص نیست که آیا دستورالعملهای درمانی بر عملکرد ارائه دهنده آنها و پیامدهای بیمار، تاثیر جسمانی دارد یا نه و برای به حداکثر رساندن منافع، چگونه باید اجرا شوند.
اهداف
هدف اولیه این مطالعه مروری، بررسی اثربخشی استراتژیهای اجرای دستورالعمل در بهبود فرآیند پیامدها (عملکرد ارائهدهندگان مراقبتهای بهداشتی) و پیامدهای بیمار بود. ما همچنین بررسی کردیم که کدام بخش از استراتژیهای مختلف اجرای دستورالعمل میتوانست پیامدها را تحت تاثیر قرار دهد.
روش های جستجو
ما ثبت گروه اسکیزوفرنی در کاکرین (Cochrane Schizophrenia Group Register)؛ (مارچ 2012 و آگوست 2015)، و همچنین منابع مطالعات انتخابشده را جستوجو کردیم.
معیارهای انتخاب
مطالعاتی که برای مقایسه استراتژیهای اجرای دستورالعمل با مراقبت معمول یا ارزیابی اثر مقایسهای استراتژیهای مختلف اجرای دستورالعمل، طیف اختلالات اسکیزوفرنی را مورد بررسی قرار دادند.
گردآوری و تحلیل دادهها
نویسندگان مطالعه مروری بهطور جداگانه کار کرده و سوابق را در دو نسخه از 990 مطالعه به صورت انتقادی ارزیابی کردند. شش مطالعه فردی، معیارهای ورود را به مطالعه داشتند. در میان شش مطالعه، از نظر تمرکز بر دستورالعمل، هدف از مداخله، استراتژی اجرا و اندازهگیری پیامد، ناهمگونی قابل توجهی یافت شد، بنابراین متاآنالیزها (meta-analysis) تنها برای اجرای همزمان آنتیسایکوتیک انجام شد.
نتایج اصلی
این مطالعه مروری در حال حاضر، شش مطالعه را با مجموع 1727 شرکتکننده انتخاب کرد. از شش مطالعه انتخابشده، در چهار مطالعه تاثیر پزشک مورد بررسی قرار گرفت. بهطور کلی، خطر سوگیری (Bias)، پایین یا نامشخص درجهبندی شد، و تمام شواهد در جداول خلاصهای از یافتهها با کیفیت پایین یا بسیار پایین درجهبندی شد. متاآنالیزها نشان داد که ترکیبی از چند دستورالعمل انتشاریافته و اجرای استراتژی با هدف قرار دادن متخصصان مراقبتهای بهداشتی، اجرای همزمان آنتیسایکوتیک را در بیماران سرپایی اسکیزوفرنی کاهش نداد (2 RCT؛ 1082 = N؛ خطر نسبی (RR): 1.10؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.99 تا 1.23؛ تصحیحشده برای طراحی خوشهای: 310 = N؛ RR: 0.97؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.75 تا 1.25؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
در یک کارآزمایی که در آن مداخله پرستاران با هدف ترویج غربالگری بیماریهای قلبی عروقی مورد مطالعه قرار گرفت، اثر قابل توجهی در نسبت افراد دریافتکننده غربالگری یافت شد (نمره فرامینگهام (Framingham score)؛ 110 = N؛ RR: 0.69؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.55 تا 0.87) اگرچه در تجزیه و تحلیل های تصحیحشده برای طراحی خوشهای، این اثر از نظر آماری دیگر معنیدار نبود (38 = N؛ RR: 0.71؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.48 تا 1.03؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
در یک کارآزمایی، که پیامدهای بیمار را مانند وضعیت جهانی، رضایتمندی از مراقبت، پایبندی به درمان، و نگرش به دارو گزارش کرد، هیچ اثری بین درمانها دیده نشده بود. کیفیت زندگی توسط هیچ یک از مطالعات گزارش نشده بود.
در یک کارآزمایی، که استفاده از دو دستورالعمل همزمان مورد مطالعه قرار گرفته بود با متن اصلی مورد مطالعه مقایسه شد، تأثیر معنیداری بر کارکنان دریافتکننده آموزش (68 = N؛ RR: 1.03؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.87 تا 1.21؛ شواهد با کیفیت پائین)، کارکنان دریافتکننده نظارت (68 = N؛ RR: 0.86؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.64 تا 1.17؛ شواهد با کیفیت پائین) یا کارکنان برای ارائه مداخلات روانشناختی (68 = N؛ RR: 0.86؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.62 تا 1.18؛ شواهد با کیفیت پائین) یافت نشد.
با توجه به پیامدهای شرکتکنندگان، فقط یک کارآزمایی، اثر درمانی استراتژی اجرای تصمیمگیریهای مشترک را ارزیابی و هیچ تاثیری بر آسیبشناسی روانی، رضایت از مراقبت، یا نگرش به دارو نیافت. یک کارآزمایی واحد دیگر، مداخله چند جانبه را برای ارتقا پایبندی به درمان، مطالعه کرد و هیچ تاثیری بر میزان پایبندی پیدا نکرد.
نتیجهگیریهای نویسندگان
با توجه به شواهد موجود، امکان نتیجهگیری قطعی وجود ندارد. الگوی اولیه شواهد نشان میدهد که در مورد اثرات بالینی معنیدار و پایدار درباره دستورالعملهای درمان بر پیامدهای بیمار و اینکه بهترین اجرای چنین رهنمودهایی برای حداکثر سود چیست، عدم قطعیت باقی مانده است.
خلاصه به زبان ساده
اجرای دستورالعمل های درمان برای مراقبت از سلامت روان
پیشینه
در طول چند دهه گذشته، طیف گستردهای از درمانها و مداخلات برای سلامت روان ساخته شدهاند که توسط شواهد حاصل از پژوهشها پشتیبانی شدهاند. این مطالعه، شواهد پژوهشی مربوط به اثر درمانهای دارویی (مانند داروهای آنتیسایکوتیک) و روشهای رواندرمانی (مانند رفتاردرمانی شناختی، خانواده درمانی و آموزش روانی) را انتخاب کرد. با این حال، شواهد پژوهشی به راحتی به عمل و کار روزمره درباره خدمات مراقبتهای بهداشتی ترجمه/تبدیل نشده است.
فاصله زیادی بین تولید شواهد پژوهشی (آنچه که شناخته شده) و استفاده از آن در مجموعه مراقبتهای بهداشتی (آنچه انجام شده) وجود دارد. استفاده بهتر شواهد پژوهش را میتوان با افزایش آگاهی که چنین شواهدی بهوجود میآورند، به دست آورد.
یکی از روشهای تشویق کاربرد بهتر دستورالعملهای درمان بر اساس ارزیابی شواهد پژوهش است. دستورالعملهای درمان در حال حاضر معمولا در مجموعه مراقبتهای بهداشتی استفاده میشوند، از جمله کسانی که برای اسکیزوفرنی، درمان ارائه میکنند. با این حال، مشخص نیست که آیا دستورالعملهای درمان تاثیر مثبتی بر عملکرد خدمات بهداشت روانی دارند یا نه، یا اینکه آیا این دستورالعملها پیامدهای بیماران (مانند کیفیت بهتر زندگی، وضعیت روانی بهبود یافته، اشتغال و کاهش بستری به بیمارستان) را بهبود میبخشند یا نه.
جستوجو
این مطالعه مروری بر اساس یک جستوجو استوار است که توسط متخصص اطلاعات گروه اسکیزوفرنی در کاکرین در مارچ 2012 انجام و در آگوست 2015 بهروز رسانی شده است.
ویژگیهای مطالعه
این مطالعه مروری، شش مطالعه را انتخاب کرد که در آنها اثربخشی استراتژی اجرای دستورالعمل در بهبود خدمات مراقبتهای بهداشتی و پیامدهای آن برای افراد مبتلا به بیماریهای روانی در مقایسه با مراقبت معمول ارائهشده، بررسی شدهبود.
نتایج
اگر چه مطالعات واحد، شواهدی از اجرای دستورالعملهای درمان را ارائه کردند که ممکن است به تغییرات کوچکی در عمل سلامت روانی دست یابد، بیشتر نتایج هیچ تاثیری نشان نداد.
نتیجهگیری
با توجه به تعداد کم مطالعات، و با توجه به تمام نتایج اصلی گرفتهشده توسط نویسندگان مطالعه مروری که شواهدی با کیفیت بسیار پائین ارائه کرد، دستیابی به نتیجه واقعی و قطعی ممکن نبود. هنوز هم در مورد این که استراتژیهای اجرا چگونه ممکن است پیامدهای بیمار و خدمات بهداشتی را بهبود بخشد، شکافی در دانش وجود دارد. این مساله اطلاعات اندکی برای افراد مبتلا به مشکلات روحی و روانی، متخصصین بهداشت و سیاستگذاران ارائه میکند.
مطالعات بیشتری در مقیاس بزرگ، به خوبی طراحی شده و به خوبی انجام شده برای پر کردن این شکاف در دانش ضروری است.
این خلاصه به زبان ساده: توسط یک مصرف کننده به نام Ben Gray نوشته شده است: Service User و Service User Expert؛ Rethink Mental Illness.