پیشینه
پیوند اتولوگ سلول بنیادی برای بازیابی عملکرد مغز استخوان در افراد مبتلا به لنفوم بدخیم یا مالتیپل میلوما و معمولا به دنبال شیمیدرمانی میلوابلیتیو (myeloablative) به طور گستردهای استفاده میشود. نتایج به دست آمده از برخی کارآزماییهای بالینی نشان میدهد که داروی پلریکسافور (plerixafor) در ترکیب با فاکتور محرک رشد کلونی گرانولوسیت (G-CSF) در مقایسه با G-CSF به تنهایی، میتواند موجب افزایش بسیج و آزادسازی سلولهای CD34+ شده و آفرزیس (apheresis) را به شیوهای اثربخش تسهیل کند.
اهداف
ارزیابی کارایی و ایمنی ترکیب پلریکسافور با G-CSF برای بسیج سلولهای بنیادی خونساز در افراد مبتلا به لنفوم بدخیم یا مالتیپل میلوما.
روش های جستجو
ما با هدف شناسایی مطالعات مرتبط، در پایگاه کارآزماییهای بالینی ثبت شده کاکرین (CENTRAL؛ Cochrane Central Register of Controlled Trials) و MEDLINE (از سال 1990 تا سپتامبر 2015) و همچنین در میان خلاصه مقالات منتشرشده کنفرانسها (جامعه هماتولوژی آمریکا (American Society of Hematology)؛ جامعه آنکولوژی بالینی آمریکا (American Society of Clinical Oncology)؛ انجمن هماتولوژی اروپا (European Hematology Association)؛ جامعه خون و پیوند مغز استخوان آمریکا ( American Society for Blood and Marrow Transplantation) ؛ گروه اروپایی پیوند مغزاستخوان و خون(European Group for Blood and Marrow Transplantation)) به جستوجو پرداختیم. دو نویسنده مطالعه مروری نظاممند، به صورت مستقل از یکدیگر نتایج حاصل از جستوجو را غربالگری کردند.
معیارهای انتخاب
ما کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده (RCT) را که در آنها به مقایسه ترکیب داروی پلریکسافور با G-CSF و G-CSF به تنهایی، در تحریک سلولهای بنیادی در افراد مبتلا به لنفوم بدخیم یا مالتیپل میلوما با هر سطحی از پیشرفت و در همه گروههای سنی پرداخته شده بود، وارد مطالعه کردیم. ما مطالعات با متن کامل و همچنین خلاصهها و دادههای منتشرنشده را در صورتی که اطلاعات کافی در خصوص طرح پژوهش آنها، ویژگیهای شرکتکنندهها، مداخلات و نتایج آنها در دسترس بود، وارد مطالعه کردیم. ما کارآزماییهای متقاطع، شبه تصادفیسازی شده و گذشتهنگر post-hoc را از مطالعه خارج کردیم.
گردآوری و تحلیل دادهها
دو نویسنده مطالعه مروری نظاممند به صورت مستقل از هم نسبت به غربالگری نتایج به دست آمده از استراتژیهای جستوجو، استخراج دادهها، ارزیابی کیفیت و تحلیل دادهها بر اساس روشهای استاندارد شده کاکرین اقدام کردند. یک متخصص بالینی با تجربه نتایج را تحلیل کرد.
نتایج اصلی
ما چهار RCT را که با معیارهای انتخاب این مطالعه سازگار بودند، شناسایی کردیم. اگرچه، دو مورد از آنها به دلیل محدودیت در تعداد شرکتکنندهها، پیش از موعد مقرر پایان داده شد و نتایج مطالعه را گزارش نکردند. دو کارآزمایی باقیمانده به ارزیابی 600 شرکتکننده مبتلا به مالتیپل میلوما یا لنفوم غیرهوچکین پرداخته بودند. در هر دو مطالعه، به گروه آزمایش ترکیب G-CSF و پلریکسافور، و به گروه کنترل ترکیب G-CSF و پلاسبو داده شد.
مطالعه متاآنالیز (meta-alanysis)، در خصوص «میزان مرگ و میر در 12 ماه پس از مداخله» (خطر نسبی (RR): 1.00؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.69 تا 0.59؛ ؛ 1.00 = P ؛ 600 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط) و «عوارض جانبی حین تحریک و جمعآوری سلول بنیادی» (RR: 1.02؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.99 تا 1.06؛ 0.19 = P؛ 593 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بالا)، هیچ شواهدی مبنی بر تمایز میان گروه دریافتکننده پلریکسافور و گروه دریافتکننده پلاسبو نشان نداد.
مطالعه متاآنالیز، در خصوص «جمعآوری موفقیتآمیز سلول بنیادی» نشان داد شرکتکنندههایی که به صورت تصادفی در گروه دریافتکننده پلریکسافور قرار گرفته بودند، با شرایط بهتری روبرو شدند (RR: 2.42؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.89 تا 2.96؛ 0.00001 = P؛ 600 مشارکتکننده؛ شواهد باکیفیت بالا).
به دلیل عدم تجانس بالا میان مطالعات در خصوص تعداد شرکتکنندههای پیوند زده شده، ما نسبت به متاآنالیز دادههای مربوط به این مطالعات اقدام نکردیم. در مطالعه مالتیپل میلوما 95.9% (142 نفر) از شرکتکنندهها در گروه دریافتکننده پلریکسافور و 88.3% (136 نفر) از افراد گروه دریافتکننده پلاسبو عمل پیوند را انجام داده بودند (RR: 1.09؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.02 تا 1.16) در کارآزمایی لنفوم غیر هوچکین، 90% (135 نفر) از شرکتکنندههای گروه دریافتکننده پلریکسافور بر خلاف 55.4% (82 نفر) از شرکتکنندههای گروه دریافتکننده پلاسبو موفق به عمل پیوند شده بودند (RR: 1.62؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.39 تا 1.89). در هر دو کارآزمایی هیچ شواهدی مبنی بر وجود تمایز میان شرکتکنندهها در هر دو گروه دریافتکننده پلریکسافور و پلاسبو از نظر زمان موردنیاز برای دریافت پیوند (engraftment) پلاکت و نوتروفیل در شرکتکنندهها پیوند داده شده وجود نداشت.
هیچ کدام از کارآزماییها نتایج مربوط به «کیفیت زندگی» یا «بقای بدون پیشرفت بیماری» را گزارش نکرده بودند.
نتیجهگیریهای نویسندگان
نتایج دادههای تحلیل شده نشان داد که پلریکسافور ترکیبشده منجر به افزایش جمعآوری سلولهای بنیادی در یک بازه زمانی کوتاهتر میشود. برای تعیین اثر پلریکسافور ترکیبشده بر احتمال بقا یا بروز عوارض جانبی شواهد کافی وجود نداشت.
دو کارآزمایی واردشده به مرحله متاآنالیز، که هر دو توسط شرکت Genzyme – تولیدکننده پلریکسافور - به اجرا درآمده بودند، چندین بار منتشر شده بودند. دو کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده دیگر که به بررسی پلریکسافور اضافه شده به یک رژیم درمانی با G-CSF پرداخته بودند، بدون انتشار هیچ نتیجهای و پیش از موعد مقرر، متوقف شده بودند. کارآزماییها به ترتیب مشتمل بر 9 و 5 شرکتکننده بودهاند. یک RCT با 100 شرکتکننده اخیراً به اتمام رسیده، اما تاکنون نسبت به انتشار نتایج مطالعه اقدام نکردهاند. به دلیل این که نتایج RCTها منتشر نشده، ممکن است مطالعه مروری نظاممند ما دچار سوگیری انتشار باشد، علیرغم اینکه دو کارآزمایی در بهکارگیری تعداد کافی شرکتکننده در تحلیل هر گونه دادهای موفق عمل نکرده بودند.
خلاصه به زبان ساده
افزودن پلریکسافور به فاکتور محرک رشد کلونی گرانولوسیت (G-CSF) برای تحریک سلول بنیادی به منظور پیوند اتولوگ در افراد مبتلا به نوع خاصی از سرطانهای خون
سوال مطالعه مروری
ما منابع موجود را در خصوص کارایی و ایمنی افزوده شدن پلریکسافور به فاکتور محرک رشد کلونی گرانولوسیت (G-CSF) در مقابل G-CSF به تنهایی، به منظور تحریک سلول بنیادی در افراد مبتلا به لنفوم بدخیم و مالتیپل میلوما (سرطانهان مربوط به خون) مرور کردیم.
پیشینه
بین دو نوع لنفوم بدخیم هوچکین و غیرهوچکین که معمولا غدد و سیستم لنفاوی را تحت تأثیر قرار میدهند، میتوان تمایز قائل شد. مالتیپل میلوما نوعی سرطان مغز استخوان است. یک روش درمانی اثربخش برای لنفوم غیرهوچکین و مالتیپل میلوما شیمیدرمانی با دوز بالا است که بعد از پیوند اتولوگ سلول بنیادی صورت میگیرد. در پیوند اتولوگ، سلولهای بنیادی که باید از مغز استخوان وارد خون شوند، پیش از شیمیدرمانی با دوز بالا از خون بیمار جمعآوری میشوند. مادهای که معمولاً برای بسیج و حرکت سلول بنیادی استفاده میشود، G-CSF است. مطالعات اخیر نشان دادند افزودن یک ماده جدید به نام پلریکسافور (که در اصل برای درمان عفونت HIV تولید شده بود) به G-CSF میتواند منجر به جمعآوری بیشتر سلول بنیادی شده و از اینرو احتمال موفقیت عمل پیوند را پس از شیمیدرمانی افزایش دهد.
ویژگیهای مطالعه
ما در پایگاههای اطالاعاتی پزشکی متعددی به جستوجو پرداخته و چهار RCT را که با معیارهای انتخاب ما سازگار بودند، شناسایی کردیم. دو مورد از این مطالعات به دلیل محدود بودن تعداد شرکتکنندههای به کارگرفته شده (14 نفر) پیش از موعد مقرر متوقف شده و هیچ نوع نتیجهای را منتشر نکردند. بنابراین ما نتوانستیم این مطالعات را در تحلیل آماری خود وارد کنیم. دو کارآزمایی تحلیلشده که نتایج آنها منتشر شده بود 600 شرکتکننده مبتلا به مالتیپل میلوما و لنفوم غیرهوچکین را شامل میشدند. در هر دو مطالعه، گروه آزمایش ترکیب G-CSF و پلریکسافور و گروه کنترل ترکیب G-CSF و پلاسبو را دریافت کردند. هر دو مطالعه از سوی شرکت Genzyme تولیدکننده پلریکسافور حمایت میشدند.
نتایج اصلی
ما توانستیم یک متاآنالیز از دادههای به دست آمده از دو مطالعه روی نتایج مربوط به «مورتالیتی در 12 ماه پس از مداخله»، «گردآوری موفقیتآمیز سلول بنیادی» و «عوارض جانبی» انجام دهیم.
ما بین دو گروه دریافتکننده پلریکسافور و پلاسبو در رابطه نتایج مربوط به «مورتالیتی در 12 ماه» و «عوارض جانبی» در طول دوره بسیج سلول بنیادی، هیچ شواهدی مبنی بر تفاوت بین این دو گروه پیدا نکردیم.
مطالعه متاآنالیز در رابطه با «جمعآوری موفقیتآمیز سلول بنیادی» نشان داد شرکتکنندههایی که به صورت تصادفی در گروه دریافتکننده پلریکسافور قرار گرفته بودند، شرایط بهتری را تجربه کرده بودند. به علاوه، در هر دو مطالعه زمان صرفشده برای جمعآوری تعداد مشخصی از سلولهای بنیادی در گروه دریافتکننده پلریکسافور در مقایسه با گروه دریافتکننده پلاسبو به طور معناداری کوتاهتر بوده است.
در مطالعهای که روی افراد مبتلا به مالتیپل میلوما انجام شده بود، 95.9% از افراد شرکتکننده در گروه دریافتکننده پلریکسافور و 88.3% از افراد شرکتکننده در گروه دریافتکننده پلاسبو تحت عمل پیوند قرار گرفتند. در مطالعهای که روی افراد مبتلا به لنفوم غیرهوچکین انجام شده بود، 90% از افراد در گروه دریافتکننده پلریکسافور و تنها 55.4% از افراد دریافتکننده پلاسبو موفق به انجام عمل پیوند شده بودند. به نظر میرسد به لحاظ موفقیتآمیز بودن عمل پیوند، بیماران به ویژه افراد مبتلا به لنفوم غیرهوچکین از پلریکسافور اضافهشده سود میبرند. اما هیچ شواهدی از نظر تفاوت در زمان مورد نیاز برای دریافت پیوند (engraftment) پلاکت و نوتروفیل در شرکتکنندهها پیوند داده شده وجود نداشت.
هیچ کدام از کارآزماییها نتایج مربوط به «کیفیت زندگی» یا «بقای بدون پیشرفت بیماری» را گزارش نکرده بودند.
کیفیت شواهد
کیفیت شواهد ارائه شده درباره «عوارض جانبی» و «جمعآوری موفقیتآمیز سلول بنیادی» بالا، و کیفیت شواهد ارائه شده درباره «میزان مرگ و میر در 12 ماه» در سطح متوسط بود. عمدهترین محدودیت لحاظ کردن فاصله اطمینان زیاد در مطالعات بود.