پیشینه
مرگ ناگهانی قلبی علت اصلی مرگومیر در آمریکا و جهان است. اما، 5% تا 15% افراد دچار مرگ ناگهانی قلبی هیچ اختلال ساختاری ندارند، و اکثر این رخدادها به اختلالات کانال یونی قلبی نسبت داده میشود. نرخ تشخیص اختلالات کانال یونی قلبی در حال افزایش است. اما، درمان بهینه این افراد درست شناسایی نشده و راهبردهای کنونی به طور اولیه بر اساس نظر متخصص است.
اهداف
مقایسه اثر دفیبریلاتورهای قلبی قابل ایمپلنت (ICD) با داروهای ضدآریتمی یا درمان معمولی برای کاهش خطر مرگومیر با همه علتها، رخدادهای قلبیعروقی کشنده و غیرکشنده، و عوارض جانبی در افراد مبتلا به اختلالات کانال یونی قلبی (cardiac ion channelopathies).
روش های جستجو
برای این مطالعه مروری، پایگاه کارآزماییهای بالینی ثبت شده کاکرین (CENTRAL ؛Cochrane Central Register of Controlled Trials)؛ شماره 6؛ 2015)؛ EMBASE؛ MEDLINE؛ نمایه استنادی - علوم مقالات کنفرانسها (CPCI-S ؛Conference Proceedings Citation Index - Science)؛ ClinicalTrials.gov؛ و پلتفرم بینالمللی ثبت کارآزماییهای بالینی سازمان جهانی بهداشت (World Health Organization International Clinical Trials Registry Platform) را در جولای 2015 جستوجو کردیم. هیچ محدودیت زبانی اعمال نکردیم.
معیارهای انتخاب
همه کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده را در مورد افراد 18 سال به بالای مبتلا به اختلالات کانال یونی گردآوری کردیم. این اختلالات کانالی شامل موارد زیر میشد: سندرم QT بلند، سندرم QT کوتاه، سندرم بروگادا (Brugada syndrome)، و تاکیکاردی بطنی پلیمورف کاتکولآمینرژیک. شرکتکنندهها میبایستی در گروه ایمپلنتگذاری ICD تصادفی انتخاب و با درمان دارویی ضدآریتمی یا درمان معمولی مقایسه میشدند.
گردآوری و تحلیل دادهها
دو نویسنده مستقلا مطالعات را انتخاب و اطلاعات را استخراج کردند. مرگومیر با همه علتها، رخدادهای قلبیعروقی غیرکشنده و کشنده، و عوارض جانبی را برای تجزیه و تحلیلهای پیامد اولیه گردآوری کردیم و نیز این کار را برای رخدادهای قلبیعروقی غیرکشنده، نرخهای آغاز ICD غیرمناسب، کیفیت زندگی، و هزینه به جهت تجزیه و تحلیل نتیجه ثانویهمان انجام دادیم. برای پیامدهای دوتایی، خطر نسبی (RR) و 95% فاصله اطمینان (CI) همراه را برای تجزیه و تحلیل پیامد مستقل و اجماعی محاسبه کردیم.
نتایج اصلی
از 468 منبع شناساییشده بعد از کنار گذاشتن منابع تکراری، 2 کارآزمایی با 86 شرکتکننده پیدا کردیم که مناسب معیارهای انتخابمان بودند. هر دو مطالعه شرکتکنندههای مبتلا به سندرم بروگادا داشتند که در گروه ICD و درمان با بتابلاکر برای جلوگیری ثانویه از مرگ ناگهانی قلبی به طور تصادفی انتخاب شدند. هر دو مطالعه کوچک و توسط پژوهشگران یکسانی انجام شدهبودند و در حیطههای مختلف، خطر سوگیری (Bias) بالایی داشتند. در گروه درمانی ICD، خطر مرگومیر در مقایسه با افراد گروه درمان طبی 9 برابر کمتر بود (0% در ICD در مقابل 18 در درمان طبی؛ RR: 0.11؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.01 تا 0.83؛ 2 کارآزمایی؛ 86 شرکتکننده). شواهد با کیفیت پائینی برای اختلاف در نرخهای رخدادهای ترکیبی قلبیعروقی کشنده و غیرکشنده وجود داشت، و نتایج دقیق نبود (26% در ICD در مقابل 18% در درمان طبی؛ RR: 1.49؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.66 تا 3.34؛ 2 کارآزمایی؛ 86 شرکتکننده). نرخهای عوارض جانبی در گروه ICD بالاتر بود، اما، این نتایج دقیق نبود (28% در ICD در مقابل 10% با درمان طبی؛ RR 2.44؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.92 تا 6.44؛ 2 کارآزمایی؛ 86 شرکتکننده). برای نتایج ثانویه، خطر رخداد قلبیعروقی غیرکشنده در گروه ICD بالاتر بود، اما نتایج دقیق نبود و به طور کلی حاصل اتمام ICD مناسب آریتمیهای قلبی بود (26% در ICD در مقابل 0% در درمان طبی؛ RR 11.4؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.57 تا 83.3؛ 2 کارآزمایی؛ 86 شرکتکننده). تقریبا 25% گروه ICD، آغاز ICD نامناسبی را تجربه کردند که همه آنها با برنامهریزی دوباره دستگاه درست شدند. هیچ اطلاعاتی درباره کیفیت زندگی و هزینه وجود نداشت. با استفاده از روششناسی GRADE، کیفیت شواهد را به دلیل محدودیتهای مطالعه و عدمدقت اثرات پائین درنظر گرفتیم.
نتیجهگیریهای نویسندگان
در میان بیماران مبتلا به سندرم بروگادا که از یک مرگ ناگهانی قلبی نجات پیدا کردهبودند، به نظر آمد که درمان با ICD مرگومیر را در مقایسه با درمان با بتابلاکر کاهش میدهد، اما میزان واقعی این کاهش ممکن است به دلیل محدودیتهای مطالعه و عدمدقت به طور چشمگیری از تخمین اثر متفاوت باشد. به دلیل میزان بالای اثر، به احتمال کمی مطالعات بیشتری که نقش ICDها را برای جلوگیری ثانویه در این جمعیت ارزیابی کند، انجام خواهد شد. به مطالعات بیشتری برای مشخصکردن درمان بهینه به جهت جلوگیری از یک اپیزود اولیه مرگ ناگهانی قلبی در افراد مبتلا به اختلالات کانال یونی قلبی نیاز است.
خلاصه به زبان ساده
دفیبریلاتورهای کاردیوورتری (cardioverter) قابل ایمپلنت در مقابل درمان طبی برای افراد مبتلا به اختلالات ارثی ریتم قلبی
سوال مطالعه مروری
شواهد در مورد منفعتهای بالقوه و ضررهای دفیبریلاتورهای قلبی قابل ایمپلنت در مقایسه با درمان طبی برای جلوگیری از مرگ ناگهانی قلبی در افراد مبتلا به اختلالات ارثی ریتم قلبی چیست؟
پیشینه
مرگ ناگهانی (غیرمنتظره) قلبی عامل اصلی مرگ در دنیا است. سهم نامعلومی از این مرگها به علت اختلالات ضربان قلب است که به صورت ارثی منتقل و باعث مرگ ناگهانی قلبی در افراد سالم میشود. 4 بیماری ارثی که سیستم الکتریکی قلب را متاثر میکند، سندرم QT بلند مادرزادی، سندرم QT کوتاه مادرزادی، سندرم بروگادا، و تاکیکاردی بطنی پلیمورفیک کاتکولآمینرژیک هستند، و اکثر موارد ارثی مرگ ناگهانی قلبی را دربر میگیرند. این افراد اختلالاتی در الکترولیتهای تعادلی قلبشان (مواد طبیعی در خون و دیگر مایعات بدن که باعث شارژ الکتریکی میشود) دارند که باعث میشود به احتمال بیشتری نرخ بالاتری از مرگ ناگهانی قلبی را در مقایسه با جمعیت معمولی داشته باشند. از دو روش برای جلوگیری از مرگ ناگهانی قلبی در این افراد استفاده میشود: .1 دفیبریلاتورهای کاردیوورتر قابل ایمپلنت (دستگاههای کوچکی که با شوکهای الکتریکی باعث منظمتر شدن ریتم قلب میشوند)، و .2 درمان طبی (درمان با داروهایی که روی ریتم قلب تاثیر میگذارند).
هدف این مطالعه مروری نظاممند، مقایسه ضررها و منفعتهای بالقوه دفیبریلاتورهای قلبی قابل ایمپلنت با درمان طبی برای جلوگیری از مرگ ناگهانی قلبی در افراد مبتلا به اختلالات ارثی ریتم قلبی است. شواهد را تا تاریخ جولای 2015 برای پاسخ به این سوال مرور کردیم.
ویژگیهای مطالعه
پایگاههای اطلاعاتی را جستوجو و دو کارآزمایی تصادفیسازی و کنترلشده (مطالعات بالینی که افراد به طور تصادفی به دو یا چند گروه تقسیم میشوند) را که شامل 86 فرد بزرگسال مناسب با معیارهای انتخاب بودند، پیدا کردیم. هر دو کارآزمایی دفیبریلاتورهای کاردیوورتر قابل ایمپلنت را با درمان طبی در افراد مبتلا به سندرم بروگادا که از مرگ ناگهانی قلبی جان سالم به در برده بودند، مقایسه کردند. هیچ مطالعهای در افرادی که چنین رخداد یا دیگر اختلالاتی را تجربه کرده بودند، پیدا نکردیم. این دو مطالعه کوچک بودند و هر دو مطالعه توسط پژوهشگران یکسانی از تایلند انجام شده بود و منبع مالی آنها یک شرکت دستگاه دفیبریلاتور بود و نیز محدودیتهای روششناسی بزرگی داشتند که شامل توقف زودهنگام مطالعات بود. تقریبا همه شرکتکنندهها (98%) مردانی با سن متوسط 44 سال بودند.
نتایج اصلی
مرگومیر با همه دلایل (مرگ به هر دلیلی) در افرادی که برایشان دفیبریلاتور کاردیوورتر قابل ایمپلنت گذاشته شدهبود، کمتر بود. نرخهای حمله قلبی، سکته مغزی و ایست قلبی ناگهانی و نجاتیافته در ابتدا به دلیل تفاوتهایی در نرخهای ایست قلبی ناگهانی و نجاتیافته بالاتر بود. دفیبریلاتورهای کاردیوورتر قابل ایمپلنت در مقایسه با درمان طبی، نرخ بالاتری از اثرات جانبی داشتند و این عوارض جانبی شامل دریافت شوکهای نامناسب از دفیبریلاتورها میشود که نیازمند برنامهریزی دوباره دستگاه است.
کیفیت شواهد
به دلیل تعداد کم مطالعات با کیفیت کم و کوچک، شواهد با کیفیت پائینی وجود داشت که دفیبریلاتورهای کاردیوورتر قابل ایمپلنت، مرگومیر را در افراد با اختلالات ارثی ضربان قلب که از یک ایست قلبی ناگهانی نجات پیدا کرده بودند، کاهش میدهد. این دستگاهها نسبت به درمان طبی خطر بالاتری از عوارض جانبی داشتند. جستوجوی آتی به احتمال زیادی اثر چشمگیری روی اطمینان از نتایج خواهد داشت.