پیشینه
شواهدی وجود دارد که روند انتقال از خدمات بهداشتی اطفال (کودکان) به بزرگسالان، اغلب با وخامت سلامت نوجوانان مبتلا به بیماریهای مزمن ارتباط دارد. مراقبت در دوران گذار (Transitional care)، اصطلاح مورد استفاده برای توصیف خدماتی است که به دنبال پر کردن این شکاف مراقبتی ارائه میشوند. این اصطلاح به صورت «حرکت هدفمند و برنامهریزیشده نوجوانان و جوانان مبتلا به بیماریهای پزشکی و فیزیکال مزمن از سیستمهای مراقبت بهداشتی کودکمحور به بزرگسالمحور» تعریف شده است. به منظور ایجاد خدمات مناسب برای نوجوانان، شواهدی مورد نیاز است از اینکه چه کارهایی و چه عواملی به عنوان مانع و تسهیلکننده مداخلات مؤثر هستند.
اهداف
ارزیابی اثربخشی مداخلات طراحیشده به منظور بهبود انتقال مراقبت برای نوجوانان از خدمات بهداشتی اطفال به بزرگسالان.
روش های جستجو
ما پایگاه ثبت مرکزی کارآزماییهای کنترل شده کاکرین (CENTRAL ؛Cochrane Central Register of Controlled Trials)؛ شماره 1؛ 2015؛ (شامل ثبت تخصصی گروه عملکرد مؤثر و سازماندهی مراقبت در کاکرین (Cochrane Effective Practice and Organisation of Care Group Specialised Register)؛ MEDLINE؛ EMBASE؛ PsyclNFO و Web of Knowledge را تا 19 جون 2015 جستوجو کردیم. ما همچنین فهرست منابع مطالعاتی و بررسیهای مرتبط را جستجو کرده و با کارشناسان و نویسندگان مطالعه برای مطالعات بیشتر تماس گرفتیم.
معیارهای انتخاب
ما از کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده، مطالعات کنترلشده پیشآزمون و پسآزمون و سریهای زمانی منقطع که اثربخشی هر مداخله (مدل مراقبت یا مسیر بالینی) را با هدف بهبود انتقال مراقبت نوجوانان از خدمات بهداشتی اطفال به بزرگسالان ارزیابی میکردند، بهره بردیم. ما نوجوانان مبتلا به هر بیماری مزمنی را که نیازمند مراقبت بالینی پیوسته بودند و خدمات اطفال را ترک کرده و خدمات را در واحدهای مراقبت بهداشتی بزرگسالان دریافت میکردند و خانوادههای آنها را در نظر گرفتیم. کارکنان شرکتکننده شامل همه متخصصان سلامت مسئول برای مراقبت از افراد جوان بودند.
گردآوری و تحلیل دادهها
دو نویسنده مطالعه مروری به طور مستقل تمام دادهها را از مقالات مرتبط استخراج، خطر سوگیری (Bias) هر مطالعه را ارزیابی و قطعیت شواهد را با استفاده از GRADE برای مقایسههای اصلی بررسی کردند. اختلافنظرها با گفتگو حل شدند. با نویسندگان برای دادههای گمشده تماس گرفته شد. ما یافتههای این مطالعات را به صورت میانگینهای پیش و پس از مداخله گزارش کرده و تغییرات مطلق تعدیلنشده (unadjusted) را از ابتدای مطالعه با 95% فاصله اطمینان (CI) محاسبه کردیم.
نتایج اصلی
ما چهار کارآزمایی تصادفیساز1ی و بالینی ( با 238 شرکتکننده) را بررسی کردیم: یک کارگاه دو روزه آموزش آمادهسازی انتقال برای نوجوانان مبتلا به اسپینا بیفیدا؛ یک جلسه آموزش به رهبری یک پرستار، رو در رو، با پشتیبانی بیشتر از یک «گذرنامه سلامت» برای نوجوانان مبتلا به بیماریهای قلبی؛ یک مداخله آموزشی مبتنی بر وب و اس. ام. اس. برای نوجوانان دارای طیف وسیعی از عارضههای مختلف؛ و یک برنامه انتقال جامع ساختارمند همراه با یک هماهنگکننده انتقال، برای نوجوانان مبتلا به دیابت نوع .1
یک مطالعه، مداخله رو در رو را به رهبری پرستار ارزیابی کرده و یکی دیگر مداخله مبتنی بر تکنولوژی را بررسی کرده بود. نتایج نشان داد این مداخلات میتوانند منجر به بهبود اندک در آمادگی انتقال و خودمدیریتی بیماریهای مزمن در سنجش پیگیریهای شش تا هشت ماهه شوند (شواهد با قطعیت پائین). نتایج به شرح زیر بود:
با ابزار خود مدیریتی TRAQ؛ (MD: 0.20؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.16 - تا 0.56 و MD: 0.43؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.09 - تا 0.95). با ابزار خود حمایتی TRAQ؛ (MD: 0.37؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.06 - تا 0.80؛ و با ابزار PAM؛ (MD: 10؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 2.96 تا 17.04)؛ در مقابل، آموزش آمادهسازی انتقال ارائهشده از طریق یک کارگاه دو روزه برای بیماران مبتلا به اسپینا بیفیدا میتواند به تفاوت اندک یا عدم تفاوت در اقدامات عملی، خودمراقبتی و رفتارهای سلامت عمومی در هنگام اندازهگیری با استفاده از DSCPI-90 منجر شود.
دو مطالعه، استفاده از خدمات بهداشتی را ارزیابی کردند. یک مطالعه، مداخله مبتنی بر تکنولوژی را بررسی کرده و دیگری یک برنامه جامع انتقال را ارزیابی کرده بود. نتایج نشان داد مداخلات میتواند منجر به افزایش اندک افراد جوانی شود که گامهای مثبتی برای شروع تماس با متخصص سلامت خود بر میدارند:
(خطر نسبی (RR): 4.87؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.24 تا 98.12 و RR: 1.50؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.32 تا 6.94؛ یک مطالعه؛ شواهد با اطمینان پائین).
آگاهی جوانان از بیماری خود ممکن است با یک مداخله رو در رو به رهبری یک پرستار برای آماده کردن این افراد جهت انتقال به برنامه قلب مادرزادی بزرگسال، اندکی بهبود یابد (MD: 14؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 2.67 تا 25.33؛ یک مطالعه؛ شواهد با اطمینان پائین).
میزان نتایج مختص به بیماری در دو مطالعه گزارش شدند که هر دو آنها منجر به تفاوت اندک یا عدم تفاوت در نتایج شدند. یک مطالعه حاکی از تفاوت کم یا عدم تفاوت بین مداخله و گروههای کنترل بود. مطالعه دوم نشان داد که پیگیری HbA1c در افراد جوان مبتلا به دیابت شیرین نوع 1، به ازای هر یک درصد افزایش در HbA1c پایه، 1.2 درصد مستقل از گروه درمانی افزایش یافته بود (1.2%؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.4 تا 1.9؛ 0.01 = P).
مداخلات انتقال ممکن است به تفاوت اندک یا عدم تفاوت در سلامت یا کیفیت زندگی که با PARS III یا PedsQ اندازهگیری میشوند (دو مطالعه؛ شواهد با اطمینان پائین) بیانجامد. هر دو مداخله مبتنی بر تکنولوژی و کارگاه آموزشی دو روزه برای جوانان دارای اسپینا بیفیدا، باعث اختلاف کم یا عدم تفاوت بین گروههای کنترل و مداخله شده است (MD: 1.29؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 4.49 - تا 7.07). یک مطالعه دادهها را گزارش نکرد.
چهار تماس پشتیبانی تلفنی از یک هماهنگکننده انتقال میتواند منجر به تفاوت اندک یا عدم تفاوت در میزان انتقال از خدمات دیابت اطفال به بزرگسالان شود (یک مطالعه؛ شواهد با اطمینان کم). طی 12 ماه پیگیری، بین گروههای افراد جوانی که مراقبت معمول یا پشتیبانی تلفنی را دریافت کرده بودند، عدم اختلاف یا اختلاف کمی وجود داشت (RR: 0.80؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.59 تا 1.08). امکان دارد آنها خطر بستری شدن در بیمارستان در مدت 12 ماه پیگیری را اندکی کاهش دهند (RR: 0.29؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.03 تا 2.40).
نتیجهگیریهای نویسندگان
شواهد موجود (چهار مطالعه کوچک؛ 238 شرکتکننده)، طیف محدودی از مداخلات را پوشش میدهد که برای تسهیل انتقال در تعداد محدودی از شرایط بالینی، فقط با چهار تا 12 ماه پیگیری ایجاد شدهاند. این دورههای پیگیری ممکن است به اندازه کافی طولانی نباشند تا هرگونه تغییری که بخواهد به عنوان انتقال مطرح شود، رخ دهد. شواهدی از بهبود در شناخت بیماران از وضعیت خود در یک مطالعه و بهبود در خودکارآمدی و اعتماد به نفس در مطالعه دیگر وجود داشت؛ اما از آنجایی که مطالعات کمی مناسب این مطالعه مروری بودند و قطعیت کلی از بدنه این شواهد پائین است، هیچ نتیجهگیری قطعی نمیتوان در مورد اثربخشی مداخلات بررسیشده انجام داد. احتمال بسیار زیادی وجود دارد که تحقیقات بیشتر، تأثیر مهمی بر اعتماد ما به اثر مداخله داشته باشد و احتمالا میتواند نتیجهگیریهایمان را تغییر دهد. محدوده قابلتوجهی برای ارزیابی دقیق از دیگر مدلهای مراقبت در دوران گذار وجود دارد که در نتایج بالینی همراه با پیگیری بلندمدت گزارش شده است.
خلاصه به زبان ساده
مداخلاتی برای بهبود مراقبت نوجوانان مبتلا به بیماریهای مزمن که از پشتیبانی خدمات بهداشتی کودکان به بزرگسالان منتقل میشوند.
پیشینه
«گذار»، روند برنامهریزی و حرکت را از خدمات کودکان به بزرگسالان تشریح میکند. اگر این فرآیند به خوبی مدیریت نشود، گاهی اوقات نوجوانان مبتلا به بیماریهای مزمن به یک شکاف در خدمات سقوط میکنند که میتواند به وخامت در وضعیت سلامت آنها منجر شود.
سؤال مطالعه مروری
این مطالعه مروری، اثربخشی مداخلات برای بهبود انتقال مراقبت در نوجوانان دارای عارضههای مزمن و نیازمند مراقبتهای بهداشتی مداوم را زمانی که از خدمات بهداشتی کودکان به بزرگسالان منتقل میشوند، ارزیابی میکند.
ویژگیهای مطالعه
ما مقالات را تا 19 جون 2015 جستجو کردیم و چهار مطالعه (با 238 شرکتکننده) برای این مطالعه مروری یافتیم. این مطالعات چهار نوع مختلف را از مداخلات آموزشی ارزیابی کرده بود که همگی نوجوانان مبتلا به بیماریهای متفاوت را هدف قرار میدادند. همه آنها به دنبال بهبود آگاهی و مهارتهای خود مدیریتی نوجوانان در آمادهسازی برای گذار به مراقبت بزرگسالان هستند.
نتایج اصلی
سه برنامه مراقبت در دوران گذار نشان دادند که مداخله میتواند اندکی آمادگی انتقال را در جوانان بهبود بخشد و آنان را قادر سازد تا بهتر خودمدیریتی کنند و برای استفاده از خدمات بهداشتی بزرگسالان تطابق یابند. یک برنامه مراقبت در دوران گذار که کارگاهی دو روزه را برای جوانان مبتلا به اسپینا بیفیدا ارزیابی کرده بود؛ حاکی از تفاوت اندک یا عدم اختلاف در میزان آمادگی انتقال بود. برنامههای مراقبت در دوران گذار میتوانند آگاهی افراد جوان را از وضعیت خود و استفاده مناسب از خدمات بهداشتی، کمی بالا ببرند. این برنامهها منجر به تفاوت اندک یا عدم تفاوت در وضعیت سلامت، کیفیت زندگی یا رفاه یا میزان انتقال از خدمات بهداشتی کودک به بزرگسال میشوند.
کیفیت شواهد
در حالی که طیف گستردهای از برنامههای انتقال در کشورهای مختلف ایجاد شدهاند که اغلب در تخصصهای بالینی خاص وجود دارند؛ در این مطالعه مروری فقط چهار مطالعه کوچک شناسایی شدند که شواهدی با اطمینان کم درباره مداخلات آموزشی با هدف نوجوانان شرکتکننده ارائه میکردند و هیچ مطالعهای از مداخلات با هدف تشکیلات مراقبتی (به عنوان مثال کلینیکهای مشترک یا ارائه یک کارگر کلیدی) وجود نداشت. محدودیتهای دیگر مربوط به شواهد عبارتنداز: تعداد کم نوجوانان به کار گرفته شده، تعداد محدود عوارض بالینی مورد مطالعه، پیگیری کوتاه (12 ماه یا کمتر) و این واقعیت که فقط دو تا از مطالعات گزارششده درباره پیامدهای اولیه هستند (که نتایج بالینی مختص بیماریاند). با وجود چالشها در طراحی مطالعاتی که میتوانند این نوع از مداخلات را مانند ارزیابی یک مداخله پیچیده آزمایش کنند، یک مطالعه مبتنی بر شواهد قویتر برای شکلگیری این خدمات نیاز است.