پیشینه
انعقاد داخل عروقی منتشر (DIC؛ Disseminated intravascular coagulation) یک سندرم اکتسابی است که بافعالیت انعقاد داخل عروقی سیستمیک مشخص شده و منجر به تهنشینی فیبرین در جریان خون میشود. این وضعیت ممکن است در بیماران مبتلا به لوکمی حاد و مزمن رخ دهد و خصوصا با لوکمی پرومیلوسیتیک حاد (زیرگروهی از لوکمی میلوئید حاد) مرتبط است.
اهداف
ارزیابی مزایای و خطرات بالینی هر نوع مداخله دارویی برای درمان DIC در بیماران مبتلا به لوکمی حاد یا مزمن.
روش های جستجو
ما پایگاه کارآزماییهای بالینی ثبتشده کاکرین (CENTRAL؛ Cochrane Central Register of Controlled Trials) (کتابخانه کاکرین (The Cochrane Library) شماره 05؛ 2015)، MEDLINE (از 1946 تا 7 می 2015)، LILACS (از 1982 تا می 2015) و ایندکس مدیکوس آفریقا (African Index Medicus) (7 می 2015) را جستوجو کردیم. هیچ محدودیت زبانی اعمال نشد. ما کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده (RCTs؛ Randomized Controlled Trials) اضافی را که از پلتفرم بینالمللی ثبت کارآزماییهای بالینی سازمان جهانی بهداشت (World Health Organization International Clinical Trials Registry Platform) و فهرست منابع مطالعات اولیه پیدا شده بودند، دنبال کردیم.
معیارهای انتخاب
RCTهایی که به ارزیابی مزایا و خطرات بالینی مداخلات برای درمان DIC در بیماران مبتلا به لوکمی حاد و مزمن پرداخته باشند.
گردآوری و تحلیل دادهها
2 نویسنده این مطالعه مروری بهطور مستقل، انتخاب کارآزماییها، ارزیابی خطر سوگیری (Bias) و استخراج دادهها را انجام دادند. پیامدهای اولیه عبارت بودند از مورتالیتی کلی، مورتالیتی در بیمارستان در اثر هر علتی (15 روز و 30 روز) و حوادث جانبی دیگر.
نتایج اصلی
در این بهروزرسانی مطالعه مروری کاکرین، ما نتوانستیم هیچ RCT جدیدی را برای مقایسه با نسخه اولیه این مطالعه مروری پیدا کنیم. بر این اساس، 4 RCT با 388 شرکتکننده، واجد معیارهای ورود به مطالعه بودند. این کارآزماییها به بررسی پروتئین C فعالشده انسانی، محلول نوترکیب ترومبومودولین (thrombomodulin) انسانی، ترانکسامیک اسید (tranexamic acid) و درماتان سولفات پرداخته بودند. کارآزماییهای بررسی شده، دادههای مربوط به مورتالیتی و خونریزی را گزارش کرده بودند. این مطالعات در ژاپن، ایتالیا و هلند انجام شده بودند. ما کارآزماییهای وارد شده را بهصورت زیر طبقهبندی کردیم: 1) شامل بیماران مبتلا یا غیرمبتلا به لوکمی که هیچ دادهای در مورد زیرگروههای لوکمی ارایه نداده بودند (366 شرکتکننده)، 2) فقط بیماران مبتلا به لوکمی را وارد کرده بودند (22 شرکتکننده). در کل، خطر سوگیری در کارآزماییهای وارد شده، بالا بود، زیرا نویسندگان آنها جزئیات طراحی و اجرای کارآزماییها را توصیف نکرده بودند.
براساس توصیههای GRADE، ما کیفیت کلی شواهد را برای همه پیامدهای از پیش تعیین شده، به دلیل محدودیتهای روششناسی و حجم نمونههای بسیار کم مطالعات، بسیار پائین ارزیابی کردیم.
یک کارآزمایی، با 10 شرکتکننده مبتلا به لوکمی، به مقایسه درماتان سولفات با هپارین پرداخت و هیچ موردی از مرگومیر در طول کارآزمایی گزارش نکرد.
با درنظر گرفتن دادههای مربوط به خونریزی، ما نتوانستیم نتایج 2 مطالعه را که فقط در بیماران مبتلا به لوکمی انجام شده بودند، با هم ترکیب کنیم، زیرا در اندازهگیریها و گزارش این پیامدها، ناهمگونی وجود داشت. 1 کارآزمایی، با 12 شرکتکننده مبتلا به لوکمی، شواهدی با کیفیت بسیار پائین پیدا کرد که نشان داد ترانکسامیک اسید در مقایسه با پلاسبو، میتواند نمره هموراژیک تجمعی را در بیماران کاهش دهد (0.0015 = P؛ شواهد با کیفیت بسیار پایین). درمقابل، شواهدی وجود ندارد که نشان دهد درماتان سولفات در مقایسه با پلاسبو، میتواند میزان بروز حوادث جدید دیاتز هموراژیک را کاهش دهد (1/5 (20%) در مقابل 2.5 (40%)؛ RR: 0.50؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.06 تا 3.91؛ P = 0.51؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
هیچ موردی از عوارض ترومبوآمبولی در هیچ یک از کارآزماییهایی که دربرگیرنده بیماران مبتلا به فقط لوکمی بودند، گزارش نشد (شواهد با کیفیت بسیار پائین). پروفایل ایمنی متناقض بود.
کارآزماییهای وارد شده، مورتالیتی کلی، نارسایی تنفسی، نارسایی کلیوی یا شوک را بررسی نکرده بودند.
نتیجهگیریهای نویسندگان
به دلیل نبود RCTهای جدید، نتیجهگیریهای ما در این بهروزرسانی مطالعه مروری کاکرین همانند نسخه قبلی این مطالعه مروری است. ما 4 کارآزمایی را وارد کردیم که دادههای مورتالیتی و خونریزی را گزارش کرده بودند. این امکان وجود ندارد که مشخص کنیم که آیا پروتئین C فعالشده انسانی و محلول نوترکیب انسانی ترومبومودولین، ترانکسامیک اسید و درماتان سولفات برای بیماران مبتلا به DIC که در اثر لوکمی حاد یا مزمن ایجاد شده، اثربخش است یا مضر.
شواهد دارای کیفیت پائین تا بسیار پائین بودند. بنابراین، تجویز این مداخلات برای درمان DIC در بیماران مبتلا به لوکمی حاد و مزمن، نه میتواند حمایت و نه رد شوند، مگر آنکه شواهد جدیدی از کارآزماییهای بزرگ و با کیفیت بالا این نتیجهگیری را تغییر دهند.
خلاصه به زبان ساده
دارودرمانی برای درمان فعالیت انعقادی داخل عروقی سیستمیک در بیماران مبتلا به لوکمی.
سوال مطالعه مروری
ما مزایا و مضرات بالینی درمان آنتیکوآگولانت و آنتیفیبرینولیتیک را برای درمان انعقاد داخل عروقی منتشر در بیماران مبتلا به لوکمی حاد یا مزمن ارزیابی کردیم.
پیشینه
انعقاد داخل عروقی منتشر یا DIC یک عارضه ترومبوهموراژیک است (دربرگیرنده لختههای خونی یا خونریزی) که با رسوب و تهنشین شدن فیبرین (یک پروتئین فیبروز) درجریان خون مشخص میشود. این وضعیت در دورههایی از بیماریهای مختلف مانند لوکمی حاد و مزمن، خصوصا لوکمی پرومیلوسیتیک حاد (زیرگروهی از لوکمی میلوئید حاد) دیده میشود. DIC هیچگاه بهعنوان بیماری بالینی تنها درنظر گرفته نمیشود و درواقع نشانهای است از یک اورژانس هماتولوژیک. بنابراین، DIC به درمان و مشخص کردن بیماری زمینهای، علاوه بر دیگر رویکردها، مانند درمان آنتیبیوتیکی، جایگزینی محصولات خونی و مایعدرمانی نیاز دارد. این درمانها به عنوان مداخلات مراقبتهای مرسوم یا اولیه در نظر گرفته میشوند. DIC همراه با هیپرفیبرینولیز (افزایش حل شدگی لختههای خونی) و کاهش آنتیکوآگولانتهای طبیعی (پروتئینهای آبشار کوآگولاسیون) است. بنابراین، مداخلات دارویی مانند ترانکسامیک اسید (یک عامل آنتیفیبرینولیتیک) و هپارین (یک آنتیکوآگولانت) برای درمان بیماران مبتلا به اختلالات اکتسابی استفاده میشود. بههر حال، این کار بالینی بهعنوان درمان استاندارد در نظر گرفته نمیشود و چالشهای زیادی درباره مزایای بالینی آن وجود دارد.
ویژگیهای مطالعه
ما 4 کارآزمایی را وارد این مطالعه کردیم که تعداد محدودی شرکتکننده داشتند (388) و 4 مداخله مختلف را ارزیابی کرده بودند: پروتئین C فعالشده انسانی، محلول نوترکیب ترومبومودولین، ترانکسامیک اسید و درماتان سولفات با هپارین یا پلاسبو. 2 کارآزمایی، بیماران مبتلا یا غیرمبتلا به لوکمی را وارد کرده بودند. 2 کارآزمایی دیگر فقط بیماران مبتلا به لوکمی را بررسی کرده بودند. این مطالعات بین سالهای 1989 و 2007 و در کشورهای ژاپن، ایتالیا و هلند انجام شده بودند. همه مطالعات با خطر بالای سوگیری همراه بودند.
نتایج اصلی
در یک کارآزمایی که در آن درماتان سولفات با هپارین مقایسه شده بود، هیچ گزارشی از مرگ بیماران منتشر نشد. دو کارآزمایی کوچک که بیماران مبتلا به لوکمی را وارد کرده بودند (22 شرکتکننده)، فقط گزارشی از خونریزی منتشر کردند. این نتایج با هم همگرایی نداشتند که دلیل آن ناهمگونی در اندازهگیریها و گزارش آن پیامد بود. یک کارآزمایی شواهدی با کیفیت بسیار پاییئن پیدا کرد که نشان داد ترانکسامیک اسید در مقایسه با پلاسبو منجر به کاهش خونریزی در بیماران مبتلا به لوکمی میشود. در مقابل، شواهدی وجود نداشت که نشان دهد درماتان سولفات در مقایسه با پلاسبو، بروز حوادث جدید مربوط به خونریزی را در بیماران مبتلا به لوکمی کاهش میدهد. پروفایل ایمنی آنها غیرقاطع است. هیچ موردی از عوارض تروموامبولیک در هردو کارآزمایی گزارش نشد.
این کارآزماییها، دادههای مورتالیتی کلی، نارسایی ریوی، نارسایی کلیوی وشوک را گزارش نکردند.
براین اساس، مزایا و مضرات پروتئین C فعالشده انسانی، محلول نوترکیب انسانی ترومبومودولین، ترانکسامیک اسید و درماتان سولفات در این بیماران ناشناخته است.
کیفیت شواهد
قاطعیت نتایج کارآزماییها در این مطالعه مروری بسیار پائین هستند. این مطالعات، در طراحی و اجرا با محدودیتهایی روبرو بودند. همچنین، تعداد محدود بیماران شرکتکننده در این مطالعات، نتایج را با ابهام مواجه کرده بود. مطالعات بزرگتر با طراحی و اجرای خوب، اطلاعات بیشتری را درباره اثرات پروتئین C فعالشده انسانی، محلول نوترکیب انسانی ترومبومودولین، ترانکسامیک اسید و درماتان سولفات برای درمان DIC در بیماران مبتلا به لوکمی حاد یا مزمن فراهم میآورد.
این خلاصه به زبان ساده تا 7 می 2015 بهروز است.
تاریخ جستوجو 7 می .2015