پیشینه
سوء رفتار همسر که در سراسر دنیا شایع است، به سلامت کوتامدت و بلندمدت جسمانی، روانی و عاطفی بازماندگان و کودکان آسیب میزند. حمایتطلبی (advocacy) ممکن است به کاهش سوء رفتار، توانمندسازی زنان برای بهبود موقعیت خود از طریق تدارک خدمات مشاوره غیررسمی و حمایت برای برنامهریزی ایمنی و افزایش دسترسی به خدمات متفاوت کمک کند. حمایتطلبی ممکن است یک خدمت مستقل، پذیرش ارجاعهای صورت گرفته از سوی ارائهدهندگان خدمات یا قسمتی از یک مداخله چندعاملی (و احتمالا چندسازمانی) باشد که از سوی ارائهدهندگان خدمت یا سایرین صورت میگیرد.
اهداف
ارزیابی اثرات مداخلات حمایتطلبانه در داخل یا خارج از محیطهای ارائهدهنده خدمات سلامت، در زنانی که که مورد سوء رفتار از سوی همسر قرار میگیرند.
روش های جستجو
ما در آپریل سال 2015 در پایگاههای اطلاعاتی CENTRAL؛ Ovid MEDLINE؛ EMBASE و 10 پایگاه دیگر به جستوجو پرداختیم. ما همچنین در WHO ICTRP؛ mRCT و شبکه تحقیقات بالینی انگلستان (UKCRN؛ UK Clinical Research Network) به جستوجو پرداخته و وبسایتهای مرتبط و فهرست منابع دارای استنادیابی مستقیم به مطالعات منتخب را بررسی کردیم. ما برای یافتن مطالعات مروری اصیل، 6 ژورنال اصلی را به صورت دستی جستوجو کردیم. ما همچنین با نویسندگان نفر اول مقالات حائز شرایط و کارشناسان مرتبط با حوزه پژوهش تماس برقرار کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزماییهای تصادفی یا شبهتصادفی سازی و کنترلشده که «مداخلات حمایتطلبانه برای زنان با تجربه سوء رفتار همسر» را با «عدم اعمال مداخله» یا «خدمات معمولی» (در صورتی که حمایتطلبی حداقل بوده و کمتر از 20% از زنان آن را دریافت کرده بودند) مقایسه کرده بودند.
گردآوری و تحلیل دادهها
دو نویسنده مطالعه مروری به صورت مستقل به ارزیابی خطر سوگیری (Bias) و استخراج دادهها پرداختند. ما برای دستیابی به اطلاعات گمشده موردنیاز برای محاسبه آمارِ مرور، با نویسندگان تماس گرفتیم و به جستوجوی عوارض جانبی پرداختیم.
نتایج اصلی
ما 13 کارآزمایی را شامل 2141 شرکتکننده 65-15 ساله که اغلب دارای وضعیت اجتماعی اقتصادی پایینی بودند، وارد مطالعه مروری کردیم.
اگرچه مطالعات به لحاظ روششناسی، طرح پژوهش و فرآیندهای مطالعه از جمله طول دوره پیگیری (تا سه سال بعد از اعمال مداخله) تقریبا ناهمگون بودند، این تفاوتها ارتباطی با تفاوت موجود میان اثرات نداشتند. مطالعات مذکور همچنین به لحاظ نیروهای حمایتطلب، محیط (اجتماع، پناهگاه، پیشزایمانی، بهداشتی درمانی)، کثرت حمایتطلبی (از 30 دقیقه تا 80 ساعت) و شدت سوء رفتار دارای ناهمگونی بالینی قابل ملاحظهای بودند. 3 کارآزمایی به ارزیابی حمایتطلبی مداخلات چندعاملی پرداخته بودند. 11 کارآزمایی به اندازهگیری نوعی سوء رفتار (8 مقیاسی)، 6 کارآزمایی به ارزیابی کیفیت زندگی (3 مقیاسی)، و 6 کارآزمایی به اندازهگیری افسردگی (3 مقیاسی) پرداخته بودند. کشورها و گروههای قومیتی متنوع بودند (یک یا تعداد بیشتری از گروههای قومیتی اقلیت در آمریکا و انگلستان، و جمعیتهای محلی در هنگکنگ و پرو). میان محیط پژوهش و کثرت و طول دوره حمایتطلبی رابطه وجود داشت.
خطر سوگیری در 5 مطالعه بالا، در 5 مطالعه متوسط و در 3 مطالعه پائین بود. کیفیت شواهد (با توجه به عوامل متعدد مانند خطر سوگیری، اندازه مطالعه، دادههای گم شده) در مورد حمایتطلبی مقطعی (brief advocacy) متوسط تا پائین و در مورد حمایتطلبی ویژه (intensive advocacy) بسیار پائین بود.
نتیجهگیریهای نویسندگان
نتایج حاکی از وجود پارهای فواید به نفع حمایتطلبی است. با وجود این، بیشتر مطالعات از قدرت کافی بهرهمند نبودند.
ناهمگونی بالینی و روششناسی قابلتوجه، مانع از تجمیع کارآزماییها بود. بنابراین درباره گستره فواید، اثر شدت سوءرفتار و محیط، عدم اطمینان وجود دارد.
بر اساس شواهد مطالعه مروری، حمایتطلبی ویژه ممکن است کیفیت زندگی زنان مشارکت داده شده را از پناهگاههای ویژه زنان خشونتدیده خانگی در کوتاهمدت بهبود بخشیده و سوء رفتار فیزیکی را تا 1 الی 2 سال بعد از مداخله کاهش دهد. حمایتطلبی مقطعی ممکن است موجب بهبود جزئی سلامت روان در کوتاهمدت شده و سوء رفتارهای جزئی و کمشدت را به ویژه در زنان باردار کاهش دهد.
خلاصه به زبان ساده
مداخلات حمایتطلبانه به منظور دسترسی به منابع اجتماع، برای زنانی که مورد سوءرفتار از سوی همسر قرار میگیرند.
پیشینه
سوء رفتار از سوی همسر (خشونت خانگی) در سراسر دنیا شایع است. این خشونت انواع سوء رفتارهای فیزیکی، عاطفی و جنسی، تهدیدها، ندادن نفقه، ایجاد جراحت و آسیب، و مسائل فیزیکی و عاطفی بلندمدت مرتبط با سلامت را دربرمیگیرد. حمایتطلبی (حمایت فعال از سوی افراد آموزشدیده) ممکن است به زنان در تدوین برنامههای ایمنی، مواجهه با سوء رفتار و دسترسی به منابع اجتماع کمک کند.
شواهد موجود درباره اثرات حمایتطلبی به برنامهریزی و تدارک خدمت کمک خواهد کرد.
روش
ما برای درک اینکه آیا حمایتطلبی ایمن و اثربخش بوده یا خیر، در منابع علمی سراسر دنیا تا آپریل 2015 با هدف یافتن کارآزماییهای بالینی که «حمایتطلبی برای زنانی که مورد سوء رفتار قرار گرفته بودند» را با «عدم ارائه خدمت» یا «ارائه خدمت متعارف» مقایسه کرده بودند، به جستوجو پرداختیم. ما 13 کارآزمایی را شامل 2141 زن 65-16 ساله از گروههای قومیتی متنوع و اغلب فقیر، که در چندین کشور به اجرا درآمده بودند، یافتیم.
مطالعات به لحاظ طول دوره حمایتطلبی (30 دقیقه تا 80 ساعت) و نیروهای مشارکتکننده (دانشجویان، پرستاران، حامیان حرفهای، روانشناسان، مددکاران اجتماعی، مددکاران سلامت اجتماعات، مادران در کلینیکهای ارائه دهنده خدمات پیشزایمانی و پژوهشگران) تفاوت داشتند. یازده مطالعه به اندازهگیری سوء رفتار پرداخته، 6 مطالعه کیفیت زندگی را ارزیابی کرده و 6 مطالعه دیگر به اندازهگیری افسردگی پرداخته بودند. 3 مطالعه به بررسی حمایتطلبی به همراه کمک روانپزشکی پرداخته بودند. اکثر مطالعات برای مدت حداقل 1 سال زنان را پیگیری کرده بودند.
مطالعات، زنان را از محیطهای بهداشتی درمانی، پناهگاههای ویژه زنان خشونتدیده خانگی و مراکز اجتماعی انتخاب کرده بودند. حمایتطلبی مقطعی (حداکثر تا 12 ساعت) در محیطهای بهداشتی درمانی و حمایتطلبی ویژه (بیشتر از 12 ساعت) در سایر محیطها شایعتر بود.
پیامدهای اصلی
کیفیت شواهد
پنج مطالعه به لحاظ طرح پژوهش دارای معایبی بودند که خطر سوگیری را در نتایج آنها بالا میبرد. در حالی که 5 مطالعه دیگر دارای خطر متوسط و 3 مطالعه خطر پائینی داشتند.
سوء رفتار فیزیکی
حمایتطلبی مقطعی بعد از 1 سال، در 2 مطالعه انجام شده با کیفیت متوسط در محیطهای بهداشتی درمانی یا 1 مطالعه انجام شده در محیط اجتماع با خطر سوگیری پایین، هیچ اثری نداشت اما سوء رفتارهای جزئی را در یک مطالعه به اجرا درآمده در محیط ارائهدهنده خدمات پیشزایمانی (با خطر سوگیری پایین) کاهش داده بود. 1 مطالعه به اجرا درآمده دیگر در محیط ارائهدهنده خدمات پیشزایمانی نشان داد که سوء رفتار بلافاصله بعد از حمایتطلبی مقطعی کاهش یافته بود (با احتمال اینکه از هر 8 نفری که مورد حمایتطلبی قرار میگیرند، 1 نفر منتفع شود)، اما زنان برای افسردگی نیز تحت درمان قرار گرفته بودند که ممکن است نتایج را تحتالشعاع قرار داده باشد. 2 مطالعه شواهد ضعیفی به دست آورده بودند مبنی بر اینکه حمایتطلبی ویژه، سوء رفتار فیزیکی را تا 2 سال بعد از مداخله کاهش میدهد (با احتمال منتفع شدن 1 زن از هر 8 زنی که مورد حمایتطلبی قرار میگیرند).
سوء رفتار جنسی
چهار مطالعه نتوانسته بودند فواید حاصل از حمایتطلبی را برای سوء رفتار جنسی نشان دهند.
سوء رفتار عاطفی
یک مطالعه به اجرا درآمده در محیط ارائهدهنده خدمات پیشزایمانی (با خطر سوگیری پایین) گزارش کرده بود که سوء رفتار عاطفی تا 12 ماه بعد از حمایتطلبی کاهش مییابد.
افسردگی
حمایتطلبی مقطعی از بروز افسردگی در زنان آسیبدیده رفتاری مراجعهکننده برای دریافت خدمات بهداشتی درمانی و زنان باردار بلافاصله بعد از حمایتطلبی پیشگیری کرده بود (با احتمال آنکه از هر 8-4 زن درمان شده، 1 نفر منتفع شود). حمایتطلبی ویژه، افسردگی را در زنان اسکانداده شده در پناهگاهها که تا 12 و 24 ماه بعد از مداخله پیگیری شده بودند، کاهش نداده بود. شواهد با کیفیت متوسط تا پائین عمدتا از مطالعات با خطر سوگیری پائین به دست آمده بودند.
کیفیت زندگی
سه کارآزمایی حمایتطلبانه مقطعی هیچ اثر مثبتی بر کیفیت زندگی نشان ندادند. حمایتطلبی ویژه در 2 مطالعه به اجرا درآمده در محیط پناهگاههای ویژه زنان خشونتدیده خانگی، فواید ضعیفی نشان داد. 1 مطالعه به اجرا درآمده در محیط ارائهدهنده خدمات اولیه (با خطر سوگیری بالا) نشان داد که انگیزه اجرای فعالیتهای روزانه بلافاصله بعد از حمایتطلبی بهبود یافته بود.
مرگ و میر
دو زن جان خود را از دست داده بودند: یکی از آنها توسط همسر خود به قتل رسیده بود و دیگری خودکشی کرده بود. با وجود این، محققین بروز این مرگها را به مطالعات صورت گرفته منتسب نکردند.
نتیجهگیری
حمایتطلبی ویژه ممکن است زندگی روزمره زنان اسکانداده شده را در پناهگاههای ویژه زنان خشونتدیده خانگی در کوتاهمدت بهبود داده و سوء رفتار فیزیکی را تا 1 الی 2 سال بعد از مداخله کاهش دهد. هیچ شواهد شفافی مبنی بر اینکه حمایتطلبی ویژه سوء رفتار جنسی، عاطفی یا برآیند سوءرفتار را کاهش داده یا موجب بهبود سلامت روان زنان شود، وجود ندارد. اینکه آیا حمایتطلبی مقطعی (که بیشتر در محیطهای بهداشتی درمانی صورت میگیرد) اثربخش است یا خیر، واضح نیست. اگرچه این نوع حمایتطلبی ممکن است موجب بهبود وضعیت سلامت روان مقطعی شده و سوء رفتار را به ویژه در زنان باردار و آنهایی که از سوء رفتارهای جزئی رنج میبرند، کاهش دهد.
ما به این نتیجه رسیدیم که نتایج مربوط به مطالعات مختلف به دلیل ضعیف بودن طرح مطالعه، احتمالا دارای سوگیری باشند. سازگاری کمی بین مطالعات وجود داشت، و بین میزان حمایتطلبی صورتگرفته، نوع مزایای اندازهگیری شده و طول دورههای پیگیری تنوع وجود داشت. در نهایت اینکه ترکیب نتایج مطالعات دشوار بود و ما نمیتوانیم در رابطه با میزان اثر مثبت مداخلات حمایتطلبانه روی زنان یا اثر انواع حمایتطلبی، مکان حمایتطلبی، یا شدت سوء رفتارهای تجربه شده از سوی زنانی که مداخلات را دریافت کردهاند، اطمینان حاصل کنیم.