پیشینه
بیماری صرع (epilepsy) یک وضعیت نورولوژیکی شایع است که تخلیه الکتریکی غیرطبیعی از مغز موجب تشنجهای غیرمنتظره مکرر میشود. اعتقاد بر این است که با درمان دارویی مؤثر تا 70% از افراد مبتلا به صرع فعال، پتانسیل رهایی را از تشنج، و بهبودی طولانیمدت را در زمان کوتاهی پس از شروع درمان دارویی با یک داروی واحد ضدصرع در مونوتراپی (monotherapy) دارند.
در سراسر جهان، سدیموالپروات (sodium valproate) و فنیتوئین (phenytoin) داروهای ضدصرع شایع مورد استفاده برای درمان مونوتراپی هستند. بهطور کلی اعتقاد بر این است که فنیتوئین برای تشنجهای با شروع کانونی (focal onset seizures) و سدیموالپروات برای تشنجهای تونیک- کلونیک با شروع ژنرالیزه (generalised onset tonic‐clonic seizures) (با یا بدون سایر انواع تشنجهای ژنرالیزه) مؤثرتر هستند. این مطالعه مروری یکی از مجموعه مطالعات مروری کاکرین است که مقایسههای مونوتراپی جفتی را بررسی میکنند. این آخرین بهروزرسانی نسخهای از مطالعه مروری است که اولین بار در سال 2001 منتشر و در سالهای 2013 و 2016 بهروزرسانی شدهاست.
اهداف
مرور زمان سپری شده تا شکست درمان، بهبودی بیماری و اولین تشنج با داروی سدیموالپروات درمقایسه با فنیتوئین، زمانی که بهعنوان مونوتراپی در افراد مبتلا به تشنجهای با شروع کانونی یا تشنجهای تونیک- کلونیک ژنرالیزه (با یا بدون سایر انواع تشنجهای ژنرالیزه) استفاده میشوند.
روش های جستجو
ما در پایگاه ثبت تخصصی گروه صرع در کاکرین، پایگاه ثبت مرکزی کارآزماییهای کنترلشده کاکرین (CENTRAL ؛Cochrane Central Register of Controlled Trails)؛MEDLINE؛ ClinicalTrials.gov و پلتفرم بینالمللی ثبت کارآزماییهای بالینی (ICTRP) سازمان جهانی بهداشت در تاریخ 19 فوریه 2018 جستوجو کردیم. مجلات مرتبط را بهصورت دستی جستوجو و با شرکتهای تولیدکننده دارو، محققان کارآزماییهای اصلی و متخصصان در این زمینه تماس گرفتیم.
معیارهای انتخاب
کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده (RCTs ؛randomised controlled trails) که به مقایسه مونوترابی با سدیموالپروات یا فنیتوئین در کودکان یا بزرگسالان مبتلابه تشنجهای با شروع کانونی یا تشنجهای تونیک- کلونیک باشروع ژنرالیزه پرداخته بودند.
گردآوری و تحلیل دادهها
این مطالعه، یک مرور دادههای فردی شرکتکننده (IPD) بود. پیامد اولیه ما زمان سپری شده تا شکست درمان و پیامدهای ثانویه ما زمان سپری شده تا اولین تشنج پس از تصادفیسازی، زمان برای بهبودی 6 ماهه، و 12 ماهه، و بروز عوارض جانبی بودند. ما از مدلهای رگرسیونی خطرات متناسب کاکس (Cox proportional hazards regression models) برای بهدست آوردن تخمینهای خاص کارآزمایی از نسبتهای خطر (HRs) با 95% فواصل اطمینان (CIs)، و با استفاده از روشهای واریانس معکوس عمومی برای بهدست آوردن بهطور کلی HR کلی ترکیبی و 95% فاصل اطمینان (CI)، استفاده کردیم.
نتایج اصلی
ما 11 کارآزمایی را در این مطالعه مروری بازیابی کردیم و IPD برای 669 نفر از مجموع 1119 افراد مناسب از 5 کارآزمایی از 11 کارآزمایی، 60% از دادههای بالقوه در دسترس بودند. نتایج برای تشنجهای باشروع کانونی (تشنجهای ساده، کمپلکس و تونیک- کلونیک ژنرالیزه ثانویه) و تشنجهای تونیک- کلونیک ژنرالیزه، اما نه برای سایر انواع تشنجهای ژنرالیزه (انواع تشنجهای ابسنس (absence) یا میوکلونوس (myoclonus)) مورد استفاده قرار گرفتند. برای پیامدهای بهبودی بیماری، HR کمتر از 1 نشاندهنده برتری فنیتوئین است و برای پیامدهای عدمموفقیت درمان و اولین تشنج HR کمتر از 1 نشاندهنده برتری سدیموالپروات است.
نتایج کلی اصلی عبارت بودند از: زمان سپری شده تا شکست درمان به هر دلیل مربوط به درمان (HR ترکیبی تنظیمشده برای نوع تشنج: 0.88؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.61 تا 1.27؛ 5 مطالعه؛ 528 شرکتکننده؛ شواهد یا کیفیت متوسط)، زمان سپری شده تا شکست درمان بهدلیل عوارض جانبی (HR ترکیبی تعدیلشده برای نوع تشنج: 0.77؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.44 تا 1.37؛ 4 مطالعه؛ 418 شرکتکننده؛ شواهد یا کیفیت متوسط)، زمان سپری شده تا شکست درمان بهدلیل عدم اثربخشی (HR ترکیبی برای تمام شرکتکنندهها: 1.16؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.71 تا 1.89؛ 5 مطالعه؛ 451 شرکتکننده؛ شواهد یا کیفیت متوسط). این نتایج نشان میدهند که عدمموفقیت درمان به هر دلیل مربوط به درمان و عدمموفقیت درمان بهدلیل عوارض جانبی ممکن است با فنیتوئین در مقایسه با سدیم والپروات زودتر رخ دهد، و عدمموفقیت درمان بهدلیل عدماثربحشی ممکن است با سدیموالپروات زودتر از فنیتوئین رخ دهد؛ با این حال هیچکدام از این نتایج از نظر آماری معنیدار نبودند.
نتایج برای زمان سپری شده تا اولین تشنج (HR ترکیبی تعدیلشده برای نوع تشنج: 1.08؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.88 تا 1.33؛ 5 مطالعه؛ 639 شرکتکننده؛ شواهد یا کیفیت پایین) نشان میدهد که عود اولین تشنج ممکن است با سدیموالپروات در مقایسه با فنیتوئین اندکی زودتر رخ دهد. تفاوت واضحی بین داروها از نظر زمان تا بهبودی 12 ماهه (HR ترکیبی تنظیمشده برای نوع تشنج: 1.02؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.81 تا 1.28؛ 4 مطالعه؛ 514 شرکتکننده؛ شواهد یا کیفیت متوسط) و زمان سپریشده تا بهبودی 6 ماهه (HR ترکیبی تعدیلشده برای نوع تشنج: 1.05؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.86 تا 1.27؛ 5 مطالعه؛ 639 شرکتکننده؛ شواهد یا کیفیت متوسط) وجود ندارد.
اطلاعات محدودی در مورد عوارض جانبی در کارآزماییها در دسترس بود و ما قادر به مقایسه بین میزان عوارض جانبی همراه با سیدیموالپروات و فنیتوئین نبودیم. برخی از عوارض جانبی گزارششده با هر 2 دارو عبارت بودند از: خوابآلودگی، بثورات، سرگیجه، تهوع و مشکلات گوارشی. افزایش وزن نیز با سدیموالپروات گزارش شد و هیپرتروفی / هیپرپلازی لثه با فنیتوئین گزارش شد.
کیفیت روششناسی کارآزماییهای بازیابیشده بهطور کلی خوب بود، با این حال 4 مورد از 5 کارآزمایی ارائهکننده IPD برای تجزیهوتحلیلها با طراحی برچسبباز (open‐label design) بودند، بنابراین تمام نتایج در خطر سوگیری (bias) تشخیص قرار داشتند. همچنین شواهدی وجود داشت که طبقهبندی نادرست نوع تشنج ممکن است باعث نتایج گیجکننده در این مطالعه مروری، بهخصوص برای پیامد «زمان سپری شده تا اولین تشنج» شود و ناهمگونی موجود در تجزیهوتحلیل پیامدهای عدممدفقیت درمان، موجب شد که قادر به توضیح با تجزیهوتحلیل زیرگروه نوع صرع یا تجزیهوتحلیل حساسیت برای طبقهبندی نادرست نوع تشنج نباشیم. بنابراین، ما به این نتیجه رسیدیم که کیفیت شواهد برای پیامدهای عدمموفقیت درمان متوسط تا پایین، کیفیت شواهد برای «زمان سپری شده تا اولین تشنج» پایین، و کیفیت شواهد برای پیامدهای بهبودی بیماری متوسط هستند.
نتیجهگیریهای نویسندگان
ما شواهدی را برای وجود اختلاف معنیدار بین سدیموالپروات و فنیتوئین برای هر یک از پیامدهای بررسیشده در این مطالعه مروری نیافتیم. با این حال سوگیری تشخیص، سوگیری طبقهبندی و ناهمگونی ممکن است روی نتایج این مطالعه مروری تأثیر داشتهباشد. ما شواهد آشکاری برای حمایت یا رد سیاستهای فعلی درمانی پیدا نکردیم. ما توصیه میکنیم که کارآزماییهای آینده با درنظر گرفتن پوشاندن، انتخاب جمعیت، طبقهبندی نوع تشنج، مدت زمان پیگیری، انتخاب پیامدها و تجزیهوتحلیلها و ارائه نتایج با بالاترین کیفیت ممکن طراحی شوند.
خلاصه به زبان ساده
مونوتراپی با سدیموالپروات درمقابل فنیتوئین (درمان تکدارویی) برای بیماری صرع
این بهروزرسانی نسخهای از مطالعات مروری کاکرین است که قبلا در شماره 4 سال 2016، مرورهای سیستماتیک پایگاه اطلاعاتی کاکرین (Cochrane Database of Systematic Reviews) منتشر شدهاست.
پیشینه
بیماری صرع یک اختلال نورولوژیکی شایع است که تخلیه الکتریکی غیرطبیعی از مغز موجب تشنجهای مکرر میشود. ما در این مطالعه مروری 2 نوع را از تشنجهای صرعی بررسی کردیم: تشنجهای با شروع ژنرالیزه که در آن تخلیههای الکتریکی در یک قسمت از مغز شروع میشود و در سراسر مغز حرکت میکند و تشنجهای با شروع کانونی، که در آن تشنج ایجاد شده بر یک قسمت از مغز (کل نیمکره مغز یا قسمتی از یک لوب مغز) تأثیر میگذارد. تشنجهای کانونی ممکن است ژنرالیزه شوند (ژنرالیزه ثانویه) و از یک قسمت از مغز به سراسر مغز حرکت کنند. برای حدود 70% از افراد مبتلابه صرع، یک داروی ضدصرع واحد میتواند تشنجهای با شروع ژنرالیزه یا شروع کانونی را کنترل کند.
اهداف
سدیموالپروات و فنیتوئین درمانهای شایع مورد استفاده برای افراد مبتلابه صرع هستند. هدف از این مطالعه مروری، مقایسه چگونگی اثربخشی این داروها در کنترل تشنجها، اینکه آیا افراد توقف این درمانها را انتخاب میکنند و برای آگاهی دادن برای انتخاب بین این داروها بود.
روشهای جستوجو
آخرین جستوجو برای کارآزماییهای این مطالعه مروری در 19 فوریه 2018 انجام شد. ما شواهد را از 11 کارآزمایی بالینی تصادفیسازی و کنترلشده انتخاب کردیم که به مقایسه سدیموالپروات با فنیتوئین پرداخته بودند و ما توانستیم دادهها را برای 699 نفر از 5 تا از 11 کارآزمایی ترکیب کنیم؛ برای 450 نفر باقیمانده از 6 کارآزمایی، دادهها برای استفاده در این مطالعه مروری در دسترس نبودند.
نتایج اصلی
این مرور از کارآزماییها هیچ تفاوتی را بین این 2 دارو برای انواع تشنجهای مورد بررسی برای پیامدهای مربوط به شکست درمان (ترک درمان) و کنترل تشنجها (تکرار تشنجها یا دستیابی به یک دوره 6 ماهه یا 12 ماهه رهایی از تشنج (بهبودی)) پیدا نکرد. این مطالعه مروری همچنین شواهدی را برای حمایت یا رد سیاست درمانی استفاده از سدیموالپروات برای تشنجهای تونیک- کلونیک باشروع ژنرالیزه و فنیتوئین برای تشنجهای باشروع کانونی پیدا نکرد.
با این حال، تا 49% افراد در طبقهبندی کارآزماییها که تشنجهای ژنرالیزه دارند ممکن است نوع تشنج آنها بهاشتباه تشخیص داده شده باشد و این افراد ممکن است دچار تشنجهای کانونی یا یک نوع نامشخص تشنج شده باشند و این طبقهبندی نادرست ممکن است روی نتایج این مطالعه مروری تأثیر گذارد. ما قادر به بررسی موضوع ترجیح سدیموالپروات برای سایر انواع تشنجها باشروع ژنرالیزه از تونیک- کلونیک، مانند تشنجهای ابسنس یا میوکلونیک نبودیم.
کیفیت شواهد
ما به این نتیجه رسیدیم که کیفیت شواهد برای شکست درمان از متوسط تا پایین، برای پیامدهای مربوط به بهبودی متوسط و برای پیامدهای مربوط به تشنج پایین است، همینطور این احتمال وجود دارد که طبقهبندی نادرست نوع تشنج بر نتایج این مطالعه مروری تأثیر گذاشته باشد. در 4 مورد از 5 کارآزمایی ارائهدهنده اطلاعات برای این مطالعه مروری، طراحی کارآزمایی با این قصد بود که افراد و متخصصان بالینی دارویی را که مصرف میکردند، میشناختند. این طراحی ممکن است روی نتایج تأثیر گذاشته باشد.
نتیجهگیریها
سدیموالپروات و فنیتوئین درمانهای شایع مورد استفاده برای افراد مبتلا به بیماری صرع هستند، اما ما هیچ تفاوتی را بین این درمانها برای پیامدهای این مطالعه مروری یا بین انواع تشنجها پیدا نکردیم. اطلاعات بیشتری مورد نیاز است و ما توصیه میکنیم که تمام کارآزماییهای آینده این داروها، یا هر داروی ضدصرع دیگر را مقایسه کنند، و باید با استفاده از روشهای با کیفیت بالا طراحی شوند. انواع تشنج افراد واردشده در کارآزماییها باید بسیار بادقت طبقهبندی شوند تا اطمینان حاصل شود که نتایج نیز با کیفیت بالا هستند.