این یک بهروزرسانی از مطالعه مروری کاکرین «توانبخشی حافظه برای مبتلایان به مالتیپل اسکلروزیس» است (که برای اولین بار در 14 مارچ 2012 در کتابخانه کاکرین (The Cochrane Library)، شماره 3 منتشر شد). اختلال در عملکرد ذهنی خصوصا حافظه، در مبتلایان به مالتیپل اسکلروزیس (MS) شایع است و بهطور بالقوه میتواند بر قابلیت انجام دادن فعالیتهای عملکردی فرد بیمار تاثیر بگذارد. شواهدی از یکسری مطالعات تکموردی یا گروه کوچک وجود دارد، مبنی بر اینکه بازتوانی حافظه میتواند برای مبتلایان به MS سودمند باشد، اما یافتههای حاصل از کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده (RCTs؛ Randomised Controlled Trials) و مطالعات مروری نظاممند نتیجهای دربر نداشتهاند.
بررسی اینکه آیا افراد مبتلا به MS که توانبخشی حافظه دریافت کردهاند: 1) در مقایسه با آنهایی که درمان نشدهاند یا دارونما دریافت کردهاند، نتایج بهتری در عملکردهای حافظهای دارند؟ و 2) در مقایسه با آنهایی که درمان نشدهاند یا دارونما دریافت کردهاند، قابلیتهای عملکردی بهتری از نظر زندگی روزانه، خلقوخو و کیفیت زندگی دارند؟
ما در پایگاه کارآزماییهای تخصصی ثبتشده گروه مالتیپل اسکلروزیس و بیماریهای نادر دستگاه سیستم عصبی مرکزی در کاکرین (Cochrane Multiple Sclerosis and Rare Diseases of the CNS Group؛ 2 جون 2015) و پایگاههای اطلاعاتی الکترونیکی زیر به جستوجو پرداختیم: The NIHR Clinical Research Network Portfolio database؛ (NIHR CRN)(از 2010 تا جون 2015)، پایگاه اطلاعات طب مکمل و وابسته (AMED؛ Allied and Complementary Medicine Database) (از 2010 تا جون 2015)، British Nursing Index؛ (BNI) (از 2010 تا جون 2015)، PsycINFO (از 2011 تا جون 2015) و خلاصههای CAB (از 2010 تا جون 2015). تاریخ شروع برای جستوجو در پایگاه های اطلاعاتی الکترونیکی، همزمان با آخرین جستوجو در مطالعه مروری قبلی بود. ما مجلات مرتبط و فهرست منابع را بهصورت دستی جستوجو کردیم.
ما RCTها یا کارآزماییهای شبه تصادفیسازی مربوط به توانبخشی حافظه یا بازتوانی شناختی را در مبتلایان به MS انتخاب کردیم که در آنها یک گروه درمان شده با توانبخشی حافظه با یک گروه کنترل مقایسه شده بود. در ابتدا انتخاب بهصورت آزادانه و مستقل انجام و سپس از طریق بحث گروهی تایید شد. ما مطالعاتی را که اختلالات حافظه شرکتکنندگان آنها در نتیجه عللی غیر از MS بود، کنار گذاشتیم، مگر مواردی که توانستیم در آنها زیرگروهی از مبتلایان به MS را با نتایج جداگانه شناسایی کنیم.
در این بهروزرسانی سه نویسنده برای انتخاب مطالعات، ارزیابی کیفیت آنها و استخراج دادهها شرکت داشتند. درصورت نیاز جهت دستیابی به اطلاعات بیشتر با محققین مطالعات اولیه ارتباط برقرار کردیم. ما مطابق با کتابچه راهنمای کاکرین برای مرورهای ساختارمند مداخلات (Cochrane Handbook for Systematic Reviews of Interventions) (Higgins 2011) تجزیه و تحلیل و سنتز انجام دادیم. براساس کیفیت روششناختی مطالعات اولیه انتخابی، یک سنتز با بهترین شواهد انجام دادیم.
ما در این بهروزرسانی، 7 مطالعه اضافه کردیم که مجموع مطالعات را به 15 مطالعه با 989 شرکتکننده رساند. مداخلات شامل روشهای مختلف بازآموزی حافظه، مثل برنامههای کامپیوتری و آموزش وسایل کمک حافظه داخلی و خارجی بودند. گروههای کنترل قالببندی متفاوتی داشتند: فقط ارزیابی، بحث و سرگرمی و مسابقه، بازآموزی شناختی غیراختصاصی، و آموزش توجه یا دید سهبعدی. در مجموع خطر سوگیری (Bias) مطالعات انتخابی پائین بود، اما ما 8 مطالعه یافتیم که در آنها خطر سوگیری بالایی از نظر ابعاد خاص روششناختی وجود داشت.
هم در پیگیریهای با مدت متوسط و هم طولانیمدت، ما تاثیرات قابلتوجهی را از مداخلات روی ارزیابیهای عینی از حافظه یافتیم: به ترتیب تفاضل میانگین تفاوت استاندارد (SMD): 0.23 (95% فاصله اطمینان (CI): 0.05 تا 0.41) و SMD: 0.26 (95% فاصله اطمینان (CI): 0.03 تا 0.49). تاثیر مداخلات بر کیفیت زندگی نیز در پیگیری با مدت متوسط قابلتوجه بود (SMD: 0.23؛ (95% فاصله اطمینان (CI)؛ 0.05 تا 0.41)). یافتهها همچنین حاکی از این بودند که عملکرد گروه مداخله بهطور قابل ملاحظهای بهتر از گروه کنترل است. ما متوجه شدیم تفاوت چشمگیری در فعالیتهای روزانه (ADL) در پیگیری طولانیمدت وجود دارد (SMD: 0.33 - ؛ (95% فاصله اطمینان (CI)؛ 0.63 - تا 0.03 -))، که نشان میداد گروههای کنترل بهطور قابلتوجهی در کامل کردن ADLها مشکل کمتری نسبت به گروه مداخله دارند. ما چه در پیگیری با مدت متوسط و چه طولانیمدت، هیچ اثر قابلتوجهی روی گزارشهای غیرعینی (subjective) از مشکلات حافظه (SMD: 0.04؛ (95% فاصله اطمینان (CI)؛ 0.19 - تا 0.27)) و SMD: 0.04؛ (95% فاصله اطمینان (CI): 0.19 - تا 0.27))؛ روی خلق (SMD: 0.02؛ (95% فاصله اطمینان (CI): 0.16 - تا 0.20)) و (SMD: 0.01 - ؛ (95% فاصله اطمینان (CI): 0.21 - تا 0.20)) دیده نشد، همینطور در پیگیری با مدت متوسط برای ADL، (SMD: 0.13 - ؛ (95% فاصله اطمینان (CI): 0.60 - 0.33 تا)) و پیگیری طولانیمدت برای کیفیت زندگی (SMD: 0.16؛ (95% فاصله اطمینان (CI): 0.03- تا 0.36)) نیز تاثیر چشمگیری پیدا نکردیم. ما نتوانستیم مقایسه تجزیه و تحلیل حساسیت تمایل به درمان را با تجزیه و تحلیل در پروتکل تکمیل کنیم، چرا که اطلاعات مطالعات ناکافی بودند. بااین وجود، یک تجزیه و تحلیل حساسیت بین مطالعات با خطر بالا و پائین نشان داد، با اینکه کیفیت کارآزماییها بر اکثر پیامدها تاثیر نمیگذارد، تفاوتهایی در پیامدهای عینی (objective) حافظه (هم در مدت متوسط و هم طولانیمدت) و پیامد کیفیت زندگی (بلافاصله) وجود داشت و خطر سوگیری بالایی که در برخی مطالعات وجود داشت، بر میزان تاثیر کلی برآورد شده برای این پیامدها تاثیر گذاشته بود. وقتی مطالعات با خطر سوگیری بالا کنار گذاشته شدند، سنجش میزان تاثیر کلی از «قابلتوجه از نظر آماری» تا «غیرقابلتوجه» متفاوت بود. این مساله نشان میدهد مطالعات با کیفیت پائینتر ممکن است تاثیر مثبتی بر پیامدها داشته باشند.
شواهدی مبنی بر موثر بودن توانبخشی حافظه بر عملکرد حافظه و نیز کیفیت زندگی وجود داشت، اما این شواهد محدود بودند و در گزارشهای غیرعینی عملکرد حافظه یا خلقخو نمود پیدا نکرده بود. از این گذشته اندازهگیریهای عینی استفاده شده، از نظر اکولوژیک معتبر نبودند، بنابراین امکان تعمیم این یافتهها را به زندگی روزانه محدود میکند. هنوز RCTهای قوی بیشتری با کیفیت بالای روششناسی و کیفیت گزارشدهی بهتر و استفاده از ارزیابیهای اکولوژیک معتبر برای پیامدها مورد نیاز است.