27 مطالعه (18,064 زن) را وارد کردیم. مطالعات وارد شده را در معرض خطر پائین سوگیری (bias) ارزیابی کردیم، هرچند ارزیابی سوگیری به دلیل اطلاعات ناکافی در مورد روشها و گزارشدهی ضعیف مشکل بود.
مکملیاری کلسیم با دوز بالا ( ≥ 1 گرم/روز) در برابر دارونما
چهارده مطالعه این مقایسه را بررسی کردند، با این حال یک مطالعه دادهای را ارائه نکرد. 13 مطالعه باقیمانده دادههای مربوط به 15,730 زن را برای متاآنالیز ما ارائه کردند. میانگین خطر فشار خون (blood pressure; BP) بالا با مکملیاری کلسیم در مقایسه با دارونما کاهش یافت (12 کارآزمایی؛ 15,470 زن: خطر نسبی (RR): 0.65؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.53 تا 0.81؛ I² = 74%). همچنین کاهشی در خطر پره‐اکلامپسی مرتبط با مکملیاری کلسیم وجود داشت (13 کارآزمایی؛ 15,730 زن: میانگین RR؛ 0.45؛ 95% CI؛ 0.31 تا 0.65؛ I²= 70%؛ شواهد با کیفیت پائین). این تاثیر برای زنان با محتوای پائین کلسیم در رژیم غذایی واضح بود (هشت کارآزمایی؛ 10,678 زن: میانگین RR؛ 0.36؛ 95% CI؛ 0.20 تا 0.65؛ I² = 76%)، اما نه برای کسانی که کلسیم کافی را از رژیم غذایی خود دریافت میکردند. این تاثیر برای زنان در معرض خطر بالاتر پره‐اکلامپسی بیشتر بود، شاید به دلیل تاثیرات مطالعه کوچک اینطور نشان داده شد (پنج کارآزمایی؛ 587 زن: میانگین RR؛ 0.22؛ 95% CI؛ 0.12 تا 0.42). این دادهها باید با احتیاط تفسیر شوند، به دلیل احتمال تاثیرات مطالعه کوچک یا سوگیری انتشار. در بزرگترین کارآزمایی، کاهش در پره‐اکلامپسی متوسط (8%) و CI دربرگیرنده احتمال عدم تاثیر بود.
پیامد ترکیبی مرگومیر مادری یا موربیدیتی جدی با مکملیاری کلسیم کاهش یافت (چهار کارآزمایی؛ 9732 زن؛ RR: 0.80؛ 95% CI؛ 0.66 تا 0.98). مرگومیرهای مادری متفاوت نبود (یک کارآزمایی؛ 8312 زن؛ یک مورد مرگومیر در گروه کلسیم در برابر شش مورد مرگومیر در گروه دارونما). افزایش غیر‐عادی در خطر سندرم هلپ (HELLP syndrome) در گروه کلسیم مشهود بود (دو کارآزمایی؛ 12,901 زن: RR: 2.67؛ 95% CI؛ 1.05 تا 6.82؛ شواهد با کیفیت بالا)، با این حال، تعداد مطلق حوادث پائین بود (16 در برابر شش).
میانگین خطر زایمان زودرس در گروه مکملیاری کلسیم کاهش یافت (11 کارآزمایی؛ 15,275 زن: RR: 0.76؛ 95% CI؛ 0.60 تا 0.97؛ I² = 60%؛ شواهد با کیفیت پائین)، این میزان کاهش میان زنان با خطر بالاتر ابتلا به پره‐اکلامپسی در بیشترین حد خود قرار داشت (چهار کارآزمایی، 568 زن؛ میانگین RR؛ 0.45؛ 95% CI؛ 0.24 تا 0.83؛ I² = 60%). مجددا این دادهها باید با احتیاط تفسیر شوند، به دلیل احتمال تاثیرات مطالعه کوچک یا سوگیری انتشار. تاثیر واضحی از بستری در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان دیده نشد. همچنین تاثیر روشنی بر خطر مردهزایی یا مرگومیر نوزادان پیش از ترخیص از بیمارستان دیده نشد (11 کارآزمایی؛ 15,665 کودک: RR: 0.90؛ 95% CI؛ 0.74 تا 1.09).
فقط یک مطالعه کاهش را در فشار خون سیستولیک دوران کودکی بیش از صدک 95 میان کودکان مواجه شده با مکملیاری کلسیم در رحم نشان داد (514 کودک: RR: 0.59؛ 95% CI؛ 0.39 تا 0.91). در زیر‐گروهی از این کودکان، پوسیدگی دندانی در 12 سالگی نیز کاهش یافت (195 کودک؛ RR: 0.73؛ 95% CI؛ 0.62 تا 0.87).
مکملیاری کلسیم با دوز پائین (< 1 گرم/روز) در برابر دارونما یا عدم درمان
دوازده کارآزمایی (2334 زن) مکملیاری را با دوز کم (اغلب 500 میلیگرم روزانه) با کلسیم به تنهایی (چهار کارآزمایی) یا در ارتباط با ویتامین D (پنج کارآزمایی)، لینولئیکاسید (دو کارآزمایی)، یا آنتیاکسیدانها (یک کارآزمایی) ارزیابی کردند. اغلب مطالعات زنان در معرض خطر بالای پره‐اکلامپسی را وارد کردند و در معرض خطر بالای سوگیری قرار داشتند، بنابراین نتایج باید با احتیاط تفسیر شوند. مکملیاری با دوزهای پائین کلسیم خطر پره‐اکلامپسی را کاهش داد (نه کارآزمایی؛ 2234 زن: RR: 0.38؛ 95% CI؛ 0.28 تا 0.52). همچنین باعث کاهش در فشار خون بالا (پنج کارآزمایی؛ 665 زن: RR: 0.53؛ 95% CI؛ 0.38 تا 0.74)، بستری در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان (یک کارآزمایی؛ 422 زن: RR: 0.44؛ 95% CI؛ 0.20 تا 0.99) شد، اما تاثیری بر زایمان زودرس (شش کارآزمایی؛ 1290 زن: میانگین RR؛ 0.83؛ 95% CI؛ 0.34 تا 2.03) یا مردهزایی یا مرگومیر پیش از ترخیص (پنج کارآزمایی؛ 1025 نوزاد؛ RR: 0.48؛ 95% CI؛ 0.14 تا 1.67) نداشت.
مکملیاری کلسیم با دوز بالا (=/> 1 گرم) در برابر دوز کم (< 1 گرم)
یک کارآزمایی را با 262 زن وارد کردیم، نتایج باید با احتیاط تفسیر شوند، زیرا خطر سوگیری نامشخص بود. خطر پره‐اکلامپسی در گروه با دوز بالا کاهش یافت (RR: 0.42؛ 95% CI؛ 0.18 تا 0.96). تفاوتهای دیگری مشاهده نشد (زایمان زودرس: RR: 0.31؛ 95% CI؛ 0.09 تا 1.08، اکلامپسی: RR: 0.32؛ 95% CI؛ 0.07 تا 1.53، مردهزایی: RR: 0.48؛ 95% CI؛ 0.13 تا 1.83).