این مرور یک بهروزرسانی از مرور منتشر شده قبلی در مورد « ویتامین D برای مدیریت مولتیپل اسکلروزیس» (multiple sclerosis) است (منتشر شده در کتابخانه کاکرین (the Cochrane Library)، شماره 12، 2010). مولتیپل اسکلروزیس (MS) با التهاب، دمیلیناسیون (demyelination)، از دست دادن آکسون یا نورون و آستروسیتیک گلیوزیس (astrocytic gliosis) در سیستم عصبی مرکزی (CNS) تشخیص داده میشود، که میتواند منجر به سطوح متفاوتی از ناتوانی شود. برخی از مطالعات شواهدی را ارائه کردند که MS با سطح پایین ویتامین D ارتباط دارد و منفعت ناشی از مصرف مکمل آن را نشان میدهند.
ارزیابی منفعت و ایمنی مکملهای ویتامین D برای کاهش فعالیت بیماری در افراد مبتلا به MS.
ما تا 2 اکتبر 2017 از طریق تماس با متخصص اطلاعات با استفاده از کلیدواژههای جستوجوی مربوط به این مرور، به جستوجو در پایگاه ثبت تخصصی گروه مالتیپل اسکلروزیس و بیماریهای نادر دستگاه سیستم عصبی مرکزی (CNS) در کاکرین پرداختیم. ما منابع شناسایی شده را از طریق جستوجو در پایگاههای اطلاعاتی الکترونیکی جامع و از طریق جستوجوی دستی در مجلات مربوطه و خلاصهمقالات به دست آمده از کنفرانسها انتخاب کردیم.
ما کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده (RCTs ؛randomised controlled trails) و شبه RCTهایی را انتخاب کردیم که به مقایسه ویتامین D در مقابل دارونما، مراقبت معمول، یا دوزهای پایین ویتامین D در بیماران مبتلا به MS پرداختند. ویتامین D در مونوتراپی یا در ترکیب با کلسیم تجویز شد. ارائه مداخلات همزمان، در صورتی که در تمامی گروههای مداخلهای کارآزمایی بهطور مساوی ارائه شده بود، مجاز بود.
دو نویسنده مرور بهطور مستقل از هم دادهها را استخراج و به ارزیابی کیفیت روششناسی مطالعه پرداختند، در حالیکه نویسنده دیگر مرور اختلافنظرها را برطرف کرد. ما اثرات درمان را به صورت میانگین تفاوتها (MD) برای پیامدهای پیوسته (مقیاس وضعیت گسترش ناتوانی و تعداد آسیبهای ناشی از افزایش گادولینیوم T1 در تصویربرداری با تشدید مغناطیسی (MRI))، به صورت MDهای استاندارد شده برای کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، به صورت نرخ تفاوت برای نرخ عود سالانه، و به صورت خطر تفاوت (RD) برای عوارض جانبی جدی و عوارض جانبی جزئی، همراه با 95% فاصله اطمینان (CI) بیان کردیم.
ما 12 RCT را شناسایی کردیم که 933 شرکتکننده مبتلا به MS را به کار گرفته بودند؛ 464 شرکتکننده در گروه ویتامین D و 469 شرکتکننده در گروه مقایسه کننده تصادفیسازی شدند. 11 کارآزمایی، ویتامین D3 و یک کارآزمایی ویتامین D2 را تست کردند. ویتامین D3 هیچ تاثیری بر نرخ عود سالانه طی 52 هفته پیگیری (نرخ تفاوت: 0.05-؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.17- تا 0.07؛ 38% = I2؛ 5 کارآزمایی؛ 417 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پایین با توجه به سیستم GRADE (نظام درجهبندی کیفیت شواهد و قدرت توصیهها))؛ در مقیاس وضعیت گسترش ناتوانی طی 52 هفته پیگیری (MD: 0.25-؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.61- تا 0.10؛ 35% = I2؛ 5 کارآزمایی؛ 221 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پایین بر اساس GRADE) و آسیبهای ناشی از افزایش گادولینیوم T1 در MRI طی 52 هفته پیگیری (MD: 0.02؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.45- تا 0.48؛ 12% = I2؛ 2 کارآزمایی؛ 256 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پایین بر اساس GRADE) نداشت.
ویتامین D3 خطر اثرات جانبی جدی را طی 26 تا 52 هفته پیگیری (RD: 0.01؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.03- تا 0.04؛ 35% = I2؛ 8 کارآزمایی؛ 621 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پایین بر اساس GRADE) یا اثرات جانبی جزئی را طی 26 تا 96 هفته پیگیری (RD: 0.02؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.02- تا 0.06؛ 20% = I2؛ 8 کارآزمایی؛ 701 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پایین بر اساس GRADE) افزایش نداد. سه مطالعه، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (HRQOL) را با استفاده از مقیاسهای مختلف HRQOL گزارش کردند. یک مطالعه نشان داد که ویتامین D رتبهبندی را بر اساس شاخصهای روانشناختی و اجتماعی مقیاس HRQOL بهبود بخشید، اما تأثیری بر مولفههای فیزیکی نداشت.
دو مطالعه دیگر اثر ویتامین D را بر HRQOL نیافتند. دو مطالعه خستگی را با استفاده از مقیاسهای مختلف گزارش کردند. یک مطالعه (158 شرکتکننده) گزارش داد که ویتامین D3 در مقایسه با دارونما طی 26 هفته پیگیری خستگی را کاهش داد. مطالعه دیگری (71 شرکتکننده) هیچ تاثیری بر خستگی طی 96 هفته پیگیری نیافت. هفت مطالعه سطوح سیتوکین، چهار مطالعه تکثیر لنفوسیت T و یک مطالعه سطوح ماتریکس متالوپروتئیناز، را بدون الگوی ثابت برای تغییر در این پیامدهای ایمونولوژیک گزارش کردند. کارآزماییهای تصادفیسازی شدهای در این مرور انتخاب شدند، که هیچ دادهای را در مورد زمان اولین عود درمان شده، تعداد شرکتکنندگان نیازمند بستری به علت پیشرفت بیماری، نسبت شرکتکنندگانی که بدون عود باقی ماندند، عملکرد شناختی یا علائم روانی ارائه نکردند.
تا به امروز، شواهد با کیفیت بسیار پایین هیچ منفعتی را از ویتامین D برای پیامدهای مهم بیمار در میان افراد مبتلا به MS نشان نمیدهند. به نظر میرسد که ویتامین D تاثیری بر عود مجدد، بدتر شدن ناتوانی اندازهگیری شده توسط مقیاس وضعیت گسترش ناتوانی (EDSS) و آسیبهای نشان داده شده در MRI ندارد. تأثیرات آن بر کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و خستگی مشخص نیست. ویتامین D3 در دوزها و طول مدت درمان مورد استفاده در کارآزماییهای گنجانده شده ایمن بود، هرچند که دادههای موجود محدود بود. 7 مطالعه در حال انجام احتمالا شواهد بیشتری را ارائه دهند که ممکن است در بهروزرسانی بعدی این مرور انتخاب شوند.