سوال مطالعه مروری
ما شواهد مربوط به اثربخشی و ایمنی تلقیح داخل رحمی (intrauterine insemination; IUI) را در مقایسه با تلقیح داخل سرویکس (intracervical insemination; ICI) در زنانی که درمان را با اسپرم اهدا کننده آغاز کردند، مورد بررسی قرار دادیم.
پیشینه
درمان خط اول در درمان با اسپرم اهدا کننده شامل تلقیحی است که میتواند با قرار دادن اسپرم داخل رحم زن برای تسهیل باروری (IUI) یا با وارد کردن اسپرم به واژن با استفاده از یک سرنگ کوچک بدون سوزن یا یک کلاه سرویکس (ICI) انجام گیرد. هم IUI و هم ICI را میتوان در سیکلهای طبیعی یا پس از تحریک تخمدان انجام داد.
تحریک تخمدان را میتوان با استفاده از گونادوتروپینهایی (gonadotrophins) که تزریق میشوند، یا کلومیفنسیترات (clomiphene citrate)، که به صورت قرص موجود است، انجام داد. یکی از خطرات تحریک تخمدان، بارداریهای چند‐قلویی است. بنابراین، چند سیکل اول IUI و ICI معمولا بدون تحریک تخمدان انجام میشود.
مهم است که IUI و ICI در یک زمان مشخص در سیکل قاعدگی زن (در صورتی که امکانپذیر باشد نزدیک به زمان تخمکگذاری) انجام شود. تکنیکهای مختلفی برای تعیین بهترین زمان برای IUI و ICI در سیکلهای طبیعی موجود است، مانند نگه داشتن نمودارهای دمای پایه، بررسی نمرات موکوس سرویکس، تست خون یا سطوح هورمون لوتئینیزه کننده ادرار (luteinising hormone; LH) یا پایش از طریق اولتراسوند.
IUI و ICI را با یکدیگر مقایسه کردیم، انواع مختلف هر تکنیک را نیز مقایسه کردیم.
ویژگیهای مطالعه
شش کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده، را شامل 708 زن یافتیم. دو مطالعه IUI و ICI را در سیکلهای طبیعی مقایسه کردند. دو مطالعه IUI و ICI را در سیکلهای تحریک گونادوتروپین مقایسه کردند. دو مطالعه زمانبندی IUI و ICI را مقایسه کردند. شواهد تا دسامبر 2017 بهروز است.
نتایج کلیدی
شواهد کافی وجود نداشت تا بتوان تعیین کرد که تفاوت روشنی بین IUI و ICI در نرخ تولد زنده، در سیکلهای طبیعی یا در سیکلهای تحریک گونادوتروپین وجود داشته یا خیر. از آنجایی که فقط یک تولد زنده در این مطالعه کوچک با استفاده از سیکلهای طبیعی رخ داد، ما نتوانستیم مقایسه معناداری را بین گروهها انجام دهیم. شواهد مربوط به سیکلهای تحریک گونادوتروپین نشان داد که اگر نرخ تولد زنده پس از ICI، معادل 30% باشد، احتمال نرخ تولد زنده پس از IUI در سیکلهای تحریک گونادوتروپین بین 24% تا 80% خواهد بود. برای IUI و ICI در سیکلهای طبیعی، بارداری چند‐قلویی گزارش نشد. در سیکلهای تحریک گونادوتروپین، IUI با نرخ بارداری چند‐قلویی بیشتری نسبت به ICI همراه بود. شواهد نشان داد که اگر خطر بارداری چند‐قلویی بعد از ICI در سیکلهای تحریک گونادوتروپین 10% باشد، خطر بارداری چند‐قلویی بعد از IUI بین 10% و 46% خواهد بود.
ما نتیجه گرفتیم که شواهد برای ترغیب به استفاده یا عدم استفاده از IUI یا ICI، در سیکلهای طبیعی یا با تحریک تخمدان در درمان با اسپرم اهدا کننده بیش از حد محدود بود.
کیفیت شواهد
پس از ارزیابی از طریق سیستم درجهبندی توصیه، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE)، دریافتیم که کیفیت شواهد برای همه پیامدها بسیار پائین بود. محدودیتهای اصلی عبارت بود از خطر سوگیری (bias)، به دلیل گزارشدهی ضعیف روشهای مطالعه و عدم دقت جدی، به دلیل تعداد محدود مطالعات و حجم کوچک نمونه مطالعه.